کار پلیس آمریکا تنها اعمال "برتری سفیدپوستان" است

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
کار پلیس آمریکا تنها اعمال "برتری سفیدپوستان" است

پل باتلر، استاد حقوق در دانشگاه جورج تاون و از دادستانهای فدرال سابق آمریکا که خودش سیاهپوست است، در مطلبی برای گاردین می‌نویسد:

«برای افسران پلیس این حرفها مهم نبود. آنها به دستان او دستبند زده و او را با خود برده و بعد برای دستگیر کردن تیم همراهش برگشتند. خیمنز در حالی که با آنها میرفت ماجرای بازداشتش را شرح می‌داد. صدا و چشمانش ثابت بودند. خیمنز ماسک به صورت داشت بنابراین چشمهای او تنها سرنخ را از آنچه که او احساس می‌کرد به دست می‌دادند. چشمهایش مبهوت و وحشت زده بودند. من این احساس را دریافت کردم. وقتی شخصی سیاهپوست یا با پوست قهوه‌ای به بازداشتگاه پلیس منتقل می‌شود هرگز نمی‌داند چه اتفاقی قرار است برایش بیفتد. شما فقط می‌دانید وقتی که از بازداشتگاه پلیس بیرون بیایید که تازه برای آن هم باید خوش شانس باشید، شخصیت شما قطعا له خواهد شد. نکته اصلی این است.

مساله جالب این نبود که خیمنز و همکارانش کمی بعد از آن بدون آنکه اتهامی دریافت کنند از بازداشت آزاد شدند (یا حتی به آنها گفته شد که چرا به بازداشتگاه منتقل شده‌اند)، جف زاکر، رئیس سی ان ان با تیم والتز، فرماندار مینه‌سوتا صحبت کرد و در ادامه این تیم خبری سریعا آزاد شدند. فرماندار عذرخواهی کرد اما نیروهای پلیس عذرخواهی نکردند. پلیس‌ها به ندرت عذرخواهی می‌کنند به ویژه از بابت مردان سیاهپوست.

جالب این بود که جاش کمپبل، یک خبرنگار سفیدپوست سی ان ان که در همان منطقه محل حضور خیمنز بود اصلا دستگیر نشد! کمپبل گفت، تجربه او بر خلاف تجربه خیمنز بوده است. پلیس‌ها از او مودبانه صرفا خواستند جابجا شود. او گفت: چند باری من فاصله‌ام را کمتر از چیزی که آنها میخواستند کردم و آنها مودبانه خواستند که سر جای قبلم برگردم. آنها برای دستگیر کردن من دستبندهایشان را بیرون نیاوردند.

این دیگر یک کلیشه است که در آمریکا دو نظام عدالت کاملا مجزا و نابرابر وجود دارد. ترجیح میدهم از لفظی که کمپبل مطرح کرد استفاده کنم. آمریکا دو نظام عدالت "متضاد" دارد-یکی برای سفیدپوستها و دیگری برای اقلیت‌های نژادی به ویژه سیاهپوستان، لاتین‌تبارها و بومیان قاره آمریکا.

مردم سوال می‌کنند که چرا پلیس با این انسان دیگر به این شکل رفتار می‌کند و پاسخ آنها این است که چون می‌توانند! برای آنها به ندرت تبعاتی وجود دارد. افسران پلیس آمریکا هر ساله حدود 1000 نفر را می‌کشند (در مقام مقایسه در انگلیس این افسران در طی 10 سال مجموعا جان 23 نفر را گرفته‌اند) و به ندرت هم تبعاتی متوجه آنها می‌شود. از سال 2005 تاکنون که طی آن بالغ بر 15000 تن به دست افسران پلیس آمریکا کشته شده‌اند، کمتر از 150 نفر از این نیروها متهم به قتل شده‌اند.

این درست است که افسران دخیل در پرونده جورج فلوید از کارشان اخراج شده و حالا و یا بعدا با پیگرد قضایی مواجه می‌شوند اما علت این امر تنها انتشار مدرک ویدیویی حادثه و اعتراضات سطح بالای رخ داده است. واقعیت مطابق آمار این است که حتی به احتمال زیاد این افسران مذکور هم از هر گونه محکومیت فرار خواهند کرد. از مجموع 150 افسری که به قتل متهم شدند اکثرشان بی‌گناه شناخته شده و یا اتهامات مطرح شده علیه آنها کنار گذاشته شد.

در حال حاضر ما که به عدالت معتقد هستیم قرار است خودمان را با بازداشت یک پلیس آن هم چهار روز بعد از مشخص شدن حقیقت و در ضمن وجود چندین ویدیو از قرار گرفتن زانوی این افسر به روی گردن قربانی در حین التماس او برای نفس کشیدن، راضی کنیم.

من به عنوان یک سیاهپوست و یک دادستان سابق نمی‌دانم که چرا این دستگیری با انقدر دشواری انجام شد. ماموران پلیس آمریکا هر سال حدود 12 میلیون نفر را بازداشت می‌کنند اما معمولا خودشان را بازداشت نمی‌کنند. بقیه جامعه ما به عنوان کسانی که رنگ پوستمان سیاه و قهوه‌ای است، معمولا درست در همان روزی که پلیسها فکر کنند ما گناهکاریم، دستگیر شده و اتهام دریافت می‌کنیم. توصیه والدین ما در مورد چگونگی برخورد با ماموران مسلح دولت هدفش پیشگیری از بازداشت ما نیست، بلکه هدفش حفظ جان ما است. این توصیه برای عمر خیمنز موثر واقع شد.

با این حال این توصیه برای جورج فلوید موثر نبود. جورج فلوید زمانی که روی زمین افتاده و دارد جان می‌دهد برای حفظ جانش التماس می‌کند. او خیلی محترمانه دارد از کسانی که دارند جانش را می‌گیرند تقاضای رحم و بخشش دارد. او از الفاظ "خواهش می‌کنم"، "آقای افسر" استفاده کرده و با مادر از دنیا رفته‌اش حرف می‌زند.

اما پلیس باز هم زانو، پا و دستش را از روی بدن جورج فلوید بر نمی‌دارد. آنها حتی وقتی جسدی بی جان و ساکت از او به جای مانده هم او را ول نمی‌کنند.

در نهایت مشکل مربوط به پلیس نیست، بلکه مشکل مربوط به برتری قائل شدن برای نژاد سفیدپوست است. نمی‌توان انکار کرد که این کشور بر مبنای برتری طلبی سفیدپوستان ساخته شده است. سوال بزرگ پابرجا در جستجو برای عدالت نژادی این بوده که برتری قایل بودن برای سفیدپوستان چقدر در هویت کشور آمریکا محوریت داشته است. این چیزی است که باراک اوباما و "تا نهیسی کواتس"، نویسنده آمریکایی درباره اش بحث کرده‌اند. آیا اگر که ما به عدالت برابر نزدیک شویم همچنان ایالات متحده آمریکا هستیم؟ ما برای رقم زدن این امر باید قانون اساسی آمریکا را که اجازه به وقوع بخش زیادی از خشونت‌های پلیس علیه جامعه رنگین پوستان می‌دهد و سیاستی که از نگرانی سفیدپوستان از مردان سیاهپوست و با پوست قهوه‌ای بهره برداری می‌کند، تغییر دهیم.

زندگی برای رنگین پوستان در کشوری که عدالت برای آنها در گروی تغییر شکل دولت و قانون است چه معنی دارد؟ معنای آن این است که ما باید منتظر بروز مواردی همچون عمر خیمنز و جورج فلوید صرف نظر از اینکه ترامپ یا بایدن در انتخابات نوامبر پیروز شوند، باشیم.

نهایتا مشکل واقعی این پلیس‌هایی که سیب کرم خورده هستند، نیست (هر چند که این چهار نفر تا هسته پوسیده‌اند). بلکه مشکل واقعی در حرفی است که یک عابر خطاب به این افسران حین فشارهای آنها و رقم زدن مرگ فلوید گفت. او گفت: "او هم آدم است برادر!"اما از نظر این افسران فلوید آدم نبود! اعمال انسانیت‌زدایی از رنگین پوستان به جای اعمال قانون در آمریکا همان چیزی است که شما به آن کار پلیس می‌گویید.»

خوانده شده 1150 مرتبه