مارتین ایندیک، نماینده ویژه سابق آمریکا در مذاکرات اسرائیل – فلسطین در مطلبی برای انبیسی نیوز نوشت: «رئیسجمهوری منتخب آمریکا بسیار خوب از ناکامیهای تمام روسای جمهوری پیش از خودش و سخت شدن مواضع دو طرف در فلسطین و اسرائیل اطلاع دارد.
در سایه دولت ترامپ، مایک پامپئو، وزیر امور خارجه آمریکا این هفته به خاورمیانه سفر کرده است. در برنامه سفر او توقف پیشبینی شدهای وجود دارد که در طول دولتهای دیگر ایالات متحده غیرقابل تصور بود؛ بازدید از شهرکی در کرانه باختری با هدف مشروعیت بخشیدن به ادعاهای اسرائیل برای سرزمینی که فلسطینیها و جامعه جهانی برای یک کشور آینده فلسطین تصور میکنند.
این وسوسهانگیز است که فکر کنیم وقتی جو بایدن، رئیس جمهور منتخب در ۲۰ ژانویه وارد دفتر کارش میشود، به راحتی با پاک کردن چنین تحریکاتی، روابط با فلسطینیان را دوباره تنظیم میکند. اما واقعیت ناراحتکننده این است که هر دو طرف از تلاشهای ناموفق دولتهای پی در پی برای پایان دادن به درگیری اسرائیل و فلسطین به حدی ناامید شدهاند که حل آن به زمان و صبر نیاز دارد.
این امر با مرگ هفته گذشته صائب عریقات، مذاکرهکننده ارشد صلح سازمان آزادیبخش فلسطین پر رنگتر شد. درگذشت او، بیش از نمایش سیاسی نسنجیده وزیر امور خارجه در حال کنارهگیری، بیانگر پایان دوران (معاهده) اسلو است. عریقات مظهر تعهد فلسطینیان به روندی مرحله به مرحله شده بود که در آن یک کشور مستقل فلسطینی ظهور میکند تا در کنار دولت یهودی اسرائیل در صلح زندگی کند.
مولف این رویکرد در طرف فلسطینی محمود عباس بود که اکنون رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین است. اسحاق رابین، یکی از طرفهای اسرائیلی او ۲۵ سال پیش ترور شد. دیگری شیمون پرز، چهار سال پیش مرد. عباس هم در سن ۸۵ سالگی سلامت جسمانی مناسبی ندارد و بهزودی سمتش را ترک خواهد کرد. وقتی این کار صورت بگیرد، آخرین معمار روند اسلو کنار خواهد رفت.
دوران اسلو با خوشبینی آغاز شد. فلسطینیها ابتدا در غزه و اریحا از خودمختاری برخوردار شدند و در زمان انجام مذاکرات در مورد وضعیت نهایی، این خودمختاری به ۴۰ درصد کرانه باختری گسترش یافت. اما پس از آنکه تروریسم و گسترش شهرکسازی بر دیپلماسی چیره شد، ناامیدی و بیاعتمادی در هر دو طرف به وجود آمد.
افول اسلو از مدتها پیش سر رسیده بود. این توافق از زمان عدم موفقیت یاسر عرفات، رئیس دیرینه سازمان آزادیبخش فلسطین در پذیرش پارامترهای یک راهحل دو کشوری که تحت نظر بیل کلینتون در دسامبر ۲۰۰۰ ارائه شد، در بخش مراقبتهای ویژه به سر میبرد. از آن زمان، تلاشهای مختلف برای احیای آن راه به جایی نبرده است. آخرین مذاکرات مربوط به وضعیت نهایی اسرائیل و فلسطین که من در دوران جان کری، وزیر امور خارجه وقت آمریکا بر آن نظارت داشتم، در آوریل ۲۰۱۴ فروپاشید.
متأسفانه در پایان مذاکرات، اختلافات طرفین در همه مسائل شامل مرزها، امنیت، آوارگان، قدس و به رسمیت شناختن متقابل، بیش از آن چیزی شد که ۹ ماه پیش از آن وجود داشت.
سپس "معامله قرن" دونالد ترامپ در ژانویه امسال اعلام شد که سعی در تحمیل راهحلی به فلسطینیها داشت. این بدون مشورت با آنها شکل گرفت و در مورد تمام موضوعات مربوط به وضعیت نهایی، نظر طرف اسرائیلی را تامین میکرد. جای تعجب هم نداشت که فلسطینیها به طور کامل آن را رد کردند. این به اصطلاح معامله همچنین از سوی جناح راست اسرائیل رد شد چون آنها نسخه ترامپ از راهحل دو کشوری را قبول ندارند، با اینکه ضمیمه یک طرفه مناطق قابل توجهی در کرانه باختری و همه شهرکهای آن به اسرائیل در آن ارائه شده بود.
بایدن با سخت شدن مواضع دو طرف آشنایی دارد. او در دورانی که معاون رئیسجمهوری بود، در تمام بررسیهای داخلی بر سر ابتکار جان کری حضور داشت. با توجه به اینکه همان رهبران اسرائیلی و فلسطینی امروز بر سر کار هستند، او هیچ دلیلی ندارد که باور کند، اگر در جایی تلاش کند که تمام روسای جمهوری از زمان کلینتون در آنجا شکست خوردهاند، نتیجه تغییری خواهد کرد.
با وجود اولویتهای مبرم دیگر برای دولت بایدن –پاندمی کرونا، اقتصاد، چین، تغییرات اقلیمی، ایران و غیره- ابتکار عمل جدید برای شروع مجدد مذاکرات وضعیت نهایی اسرائیل و فلسطین قابل توجیه نیست. و با این حال، از نظر من، بایدن متعهد است که مفهوم راهحل دو کشوری را زنده نگه دارد زیرا این تنها راه پایان دادن به این درگیری است.
بعد از آن چه باید شود؟ اولویت اول، ترمیم خسارات وارد شده توسط دولت ترامپ است. "توافق" ترامپ باید هنگامی که او کاخ سفید را ترک میکند از روی میز برداشته شود. باید روابط با سازمان آزادیبخش فلسطین و تشکیلات خودگردان فلسطین که در پی تصمیم ترامپ برای به رسمیت شناختن قدس به عنوان "پایتخت" اسرائیل تیره شد، دوباره برقرار شود. کمکهای ایالات متحده به پروژههایی که پشتیبانی حیاتی به مردم فلسطین ارائه میدهند باید دوباره احیا شوند. سفارت ایالات متحده باید در قدس بماند، اما بایدن باید بگوید که او همچنان تمایل فلسطینیها برای داشتن کشوری با پایتختی قدس شرقی را تصدیق میکند.
دوم اینکه، بایدن باید اصول اساسی سیاست ایالات متحده در مورد حل منازعات را که برخی از آنها در قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل متحد که هر دو طرف آن را پذیرفتهاند، ذکر شده است، دوباره بیان کند. این اصول عبارتند از غیرقابل قبول بودن تصاحب قلمرو به وسیله زور؛ نیاز به عقبنشینی اسرائیل براساس مرزهای ۱۹۶۷؛ محکوم کردن انواع خشونت، تروریسم و تحریک؛ و مخالفت با اقدامات یکجانبه از جمله الحاق و گسترش شهرکها.
سوم اینکه، وزیر خارجه بایدن باید تمایل واقعی به حمایت از آغاز دوباره مذاکرات صلح مستقیم را که از ۲۰۱۴ بلاتکلیف مانده، ابراز کند اما این تنها زمانی صورت میگیرد که دو طرف آماده پذیرش پارامترهای اولیه راهکار دو کشوری، آن طور که پارامترهای کلینتون و اصول جان کری تدوین کردهاند، باشند.
در همین حال، بایدن باید فرایند اعتمادسازی را که برای جلب اعتماد مجدد طرفین به اهداف طرف دیگر طراحی شده، تشویق کند. همکاری امنیتی باید دوباره برقرار شود، انتقال منابع از اسرائیل به فلسطینیها از سر گرفته شود، پرداخت فلسطینیان به افراد محکوم متوقف شود و به جای گسترش شهرکها، مناطق بیشتری از کرانه باختری تحت کنترل فلسطینیها قرار بگیرد.
در نهایت، بایدن باید هر دو طرف را تشویق کند تا در رویکردهای اساسی خود برای حل درگیری خودشان تجدیدنظر کنند. فشار بر روند عادیسازی روابط اخیر بین کشورهای عربی و اسرائیل که ترامپ اعتبار آن را برای خودش میداند، میتواند این ارزیابیهای مجدد را تسهیل کند.
فلسطینیها باید تاکنون متوجه شده باشند که استراتژی آنها برای توقف روند عادیسازی با اسرائیل تا زمانی که خواستههای آنها به طور کامل برآورده نشده باشد، شکست خورده است. این عامل اصلی در شکست روند اسلو، شکست در انزوای اسرائیل در سطح بینالمللی، شکست در اتحاد سیاست آنها در میان جناحهای رقیب فلسطینی و شکست در نهادهای دموکراتیک آنهاست.
روشهای جدید به وضوح نیاز به توسعه دارند و این کار با ارزیابی مجدد نقشی آغاز میشود که کشورهای عربی به ویژه مصر و اردن که با اسرائیل روابطی دارند، میتوانند در کمک به فلسطینیان در رسیدن به اهداف سیاسی خود داشته باشند.
در طرف اسرائیلی، بنیامین نتانیاهو حق داشت که این درخواست را داشته باشد که جلوی الحاق یکجانبه اراضی کرانه باختری و شهرکها را در ازای عادیسازی روابط با امارات متحده عربی، بحرین و سودان میگیرد.
با پذیرفتن این اصل، سایر کشورهای عربی خواهان امتیازات خود برای عادیسازی روابط با اسرائیل خواهند بود، خواه به صورت توقف الحاق شهرکها، پایان تخریب منازل فلسطینی یا اراضی بیشتر برای فلسطینیان در کرانه باختری. اسرائیلیها پس از آن باید در مورد اینکه آیا گسترش شهرکها و کنترل اراضی کرانه باختری را بر عادیسازی روابط با کشورهای مهم عربی مانند عربستان سعودی و مراکش ترجیح میدهند یا خیر دوباره بررسی کنند.
بایدن در سخنرانی پیروزی خود در هفتم نوامبر، نقل قولی از کتاب "جامعه" داشت و گفت دوره او "زمان بهبودی" خواهد بود. در صحنه اسرائیل و فلسطین، این زمان کاشت است. زمان برداشت بعدا فرا خواهد رسید.»