اشکان ممبینی کارشناس امور بینالملل: آمریکا در حالی افغانستان را ترک میکند که بیش از دو دهه به ماجراجویی در این کشور پرداخته و علاوه بر 2 تریلیون دلار هزینه، موجب کشته شدن هزاران نظامی و غیرنظامی در افغانستان شد و اکنون بدون داشتن تقریبا هیچ چیزی برای افتخار کردن، در حال پایان دادن به این ماجراجویی است؛ جنگی که با شکست فجیع به پایان رسید و جو بایدن، رئیس جمهوری فعلی این کشور میگوید: ماموریت ما در افغانستان هرگز ساخت کشور نبوده بلکه ما بر مبارزه با تروریسم و جلوگیری از حملات به خاک آمریکا متمرکز هستیم.
آنچه بایدن گفت به شکل ویژه آمریکا را محکوم میکند زیرا او آشکارا و صراحتا از شکست آمریکا در تحقق بخشیدن به آنچه با اشغال افغانستان دنبال میکرد، میگوید و با وجود تمامی وعدههای کشورش برای پایان دادن به طالبان و نابودی آن، این گروه در افغانستان گسترش یافته و مردم افغانستان نیز در طول 20 سال اشغالگری آمریکا علیرغم تمامی ادعاهای مطرح شده در مورد ایجاد یک عصر جدید برایشان، با شرایط امنیتی و معیشتی دشواری مواجه بودهاند.
نقش آمریکا در افغانستان تنها به غارت منابع آن محدود نشده بلکه شامل برهم زدن امنیت و ثبات این کشور نیز میشود. طبق گزارش دیدهبان حقوق بشر در سال 2019، نیروهای افغان مورد حمایت سیا، بدون طی روال قانونی حکمهای اعدام را اجرا کرده و بدون اینکه محاکمه شوند، مرتکب جنایات دیگری شدند به این شکل که این نیروها در یورشهای شبانه غیرنظامیان را به شکلی غیرقانونی به قتل رسانده و زندانیان را مخفی کرده و به برخی زیرساختهای بهداشتی به بهانه اینکه شورشیها را مداوا کرده بودند، حمله کردند.
به هر حال شکست آمریکا در افغانستان هر روز ابعاد تازه تری به خود میگیرد و رازهای بیشتر را آشکار میسازد. افغانستان یک نمونه زنده از سیاست خارجه آمریکا است که اهداف و توجیههای واهی را ایجاد میکند تا به کشورها یورش نظامی ببرد و اگر نتواند، با اعلام جنگ اقتصادی و سیاسی به آنها یورش میبرد تا منافع خود را محقق کند و سپس آنها را با آن سرنوشتی که برایشان رقم زده، رها میکند.
افغانستان تنها نمونه نیست و در طول تاریخ موارد زیادی از این قبیل وجود داشته مانند جنگ ویتنام از سال 1962 تا 1975 ، جنگ عراق 2001 تا 2003 و افغانستان از 2001 تاکنون و اینها تنها بخشی از سیاستهای شکست خورده آمریکا در حوزه سیاست خارجی این کشور میباشد که در هر مورد جز ایجاد نا امنی و بی ثباتی در آن کشور، نتیجه دیگری نداشته است.
استراتژیهای آمریکا در افغانستان، علیرغم تجربه روشن شکست پرهزینه، چندین بار اشغالگری و تجاوز و جنگ آمریکا با کشورهای دیگر و نیز اطلاعات دقیق از وضعیت داخلی افغانستان، بافت قومی، سیطره سنت و مذهب بر زندگی جمعی، ساختار سیاسی و تجربه ده ها سال جنگ خونین داخلی و سلطه تروریسم، همواره نامطمئن و عاری از پشتوانه های عمیق و راهبردی و مجرب بوده است.
همه این راهبردها با شکست مواجه شدهاند؛ چه در عرصه وارد کردن الگوی دموکراسی امریکا با مؤلفهها و شاخصههای ایدئولوژی سیاسی و فکری لیبرالیسم، چه در زمینه دولت سازی و ایجاد ساختارهای مدرن حکومت و قانون و چه در خصوص برقراری امنیت و استقرار ثبات و انهدام تهدیدها و سرکوب عوامل مخرب و نابودی هسته های زایش و افزایش بحران در بیرون و درون مرزهای افغانستان.
در هر صورت مسئله افغانستان از دیدگاه روابط بین الملل یک مسئله مهم است که هر گونه تغییر و تحول در این کشور بر سایر بازیگران عرصه بین الملل به خصوص کشورهای همسایه تاثیر گذار خواهد بود. کشورهای همسایه افغانستان بهطور خاص و کشورهای اسلامی و جامعه جهانی وظیفه دارند با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارند در جهت ایجاد صلح ، امنیت و ثبات تلاش کنند.
جمهوری اسلامی ایران با توجه به توانمندی بالایی که در حل و فصل مناقشات بین المللی دارد همیشه خواستار کاهش فوری تنش، احترام به حاکمیت قانون و گفتوگوی موثر است و تنها راه حل این بحران در افغانستان، اتحاد همه اقوام و گروه های سیاسی و تشکیل دولت فراگیر متشکل از تمام اقوام این کشور است.