مریم خرمائی:
خروج عجولانه آمریکا از افغانستان را شاید بتوان کنایه ای آشکار به اهمیت رویکرد چرخش به ایندوپاسیفیک برای رئیس جمهور دموکرات آمریکا تلقی کرد تا آنجا که برای پیشبرد آن حاضر شد زخمی کاری به چهره اعتماد متحدان اروپایی و منطقه ای واشنگتن وارد کند.
برای جو بایدن و رؤسای جمهور بعد از او، تمرکز همه نیرو و انرژی بر غرب و جنوب غرب آسیا، به منزله واگذاری «ایندوپاسیفیک» به عنوان میدان رقابت قرن ۲۱ به چین است که در این عرصه راهبردی، همزمان یک قدرت بومی و بین المللی تلقی می شود. به بیان دیگر، دوره ثبات پسا جنگ جهانی دوم که در آن آمریکا ستون نظم جهانی بود به سر آمده حال آنکه واشنگتن به رغم اشراف به این واقعیت، همچنان به دنبال تثبیت جایگاه خود در صحنه جدید است.
اما بایدن که برای زورآزمایی با چین و البته روسیه در میدان ایندوپاسیفیک، حاضر به عقب نشینی نسبی از صحنه های قدیمی تر نظیر خاورمیانه است، برای پیشبرد اهداف خود راهی جز بازتعریف اتحادهای قدیمی و ایجاد اتحادهای جدید ندارد که این به نوبه خود یک چالش بزرگ تلقی می شود که ابتدایی ترین نمونه آن، در پیمان امنیتی «آکوس» نمود پیدا کرد- قراردادی نظامی میان آمریکا، استرالیا و انگلیس که لازمه اجرای آن، دور زدن منافع فرانسه بود.
اما حتی مطالبه «استقلال راهبردی» از سوی اروپا هم که به منزله اعتراف به کاستی های رابطه بروکسل-واشنگتن تلقی می شود، نمی تواند مانع از بازتعریف اتحاد شکل گرفته میان آنها در راستای تأمین منافع متقابل در قرن ۲۱ باشد. همزمان، شکل گیری ائتلاف های جدیدی را هم به ویژه در ایندوپاسیفیک شاهد خواهیم بود که «کواد» و «آکوس» از نمونه های اولیه آن تلقی می شوند.
با این مقدمه، به سراغ طرح این سوال می رویم که معمول ترین واکنش کشورهایی که خارج از حلقه متحدان واشنگتن هستند، به این ائتلاف سازی ها چیست؟
مرمت ساختار جهانی/ تاب آوری در برابر فشار
طی چند سال اخیر، چکیده راهبرد دفاعی آمریکا بر این فرض استوار بوده که روسیه و چین به عنوان قدرت های تجدید نظر طلب به دنبال تضعیف جایگاه آمریکا و تحکیم مدل های مورد نظر خود برای شکل دادن به نظم جهانی و تاثیرگذاری بر دیگر کشورها هستند. این در حالی است که بایدن ۸ فروردین ۱۴۰۰، در پاسخ به سوالی درباره همکاری ایران و چین، مدعی شد که از چند سال پیش نگران این موضوع بوده است.
این نشان می دهد که دولت واشنگتن در میان همه کشورهایی که در نقطه مقابل بلوک غرب قرار دارند، بیش از همه نگران همگرایی روز افزون چین، روسیه و ایران است اما مگر نه این است که آنها مشروعیت این همگرایی را از حق مقابله به مثل با ائتلاف هایی گرفته اند که آمریکا علیه شان تشکیل داده است.
پیشتر هم در گزارشی با عنوان «آمریکا و چالش هژمون های منطقه ای»، به این موضوع پرداختیم که فارغ از آنکه آمریکا کشورهایی نظیر چین، روسیه و ایران را «خصم» یا «دوست» تلقی کند، دولتهای حاکم بر این کشورها، یک هویت سیاسی مستقل به حساب می آیند که حق دفاع از موجودیت خود را دارند. پس اینکه واشنگتن گمان میکند میتواند مثلاً علیه روسیه تحریمهایی را اعمال کند و انتظار مقابله به مثل هم نداشته باشد؛ نوعی کوته بینی و شاید نابینایی راهبردی است. اساساً کلمه «ائتلاف» هم در خود مفهوم تقابل و رویارویی را گنجانده است و اکنون که آمریکا به بهانه چرخش به سمت شرق (ایندوپاسیفیک)، به صراحت از تشکیل ائتلافهای جدید و تقویت ائتلافهای قدیمی سخن میگوید، کشورهایی که در حلقه مهار واشنگتن جای گرفتهاند چارهای جز مقابله به مثل از راه تشکیل ائتلافهای مشابه و اتحادهای هدفمند نخواهند داشت.
پکن-مسکو طی سال های گذشته، به رغم برخی اختلاف دیدگاهها در مواردی مانند عملکرد اقتصادی چین در شرق دور روسیه، رقابت در آسیای مرکزی و نامتقارن بودن تجارت بین دو کشور، نهایت تلاش خود را کرده اند که مواضع یکسانی در مسائل مهم سیاسی و امنیتی بین المللی اتخاذ کنند و دست کم در یک سال گذشته شاهد اوج گیری هماهنگی ها در این رابطه بوده ایم.
وانگ ئی وزیر خارجه چین در ۹ دی ۱۴۰۰، در اظهاراتی گفت: من به شدت معتقدم که اگر قدرت های عظیم ما، چین و روسیه، در کنار یکدیگر بایستند و همکاری های خود را تقویت کنند، نظم جهانی تزلزل ناپذیر و اصول جهانی غیرقابل انکار خواهد بود.
این درحالی است که پیش از آن، در تاریخ اول آبان، کشتیهای جنگی چین و روسیه برای نخستین بار در اقدامی مشترک، از تنگهای عبور کردند که دریای ژاپن را به اقیانوس آرام متصل میکند و جزء آبهای بینالمللی محسوب میشود- مانوری که می تواند سرآغاز همکاری های نظامی آنها در منطقه راهبردی ایندوپاسیفیک باشد.
همزمان، چین و روسیه با ایجاد نهادهایی چون «سازمان همکاری شانگهای» و «اتحادیه اقتصادی اوراسیا» و همچنین طرح هایی چون «یک کمربند، یک جاده» به دنبال پی ریزی بنای معماری جدید برای جهان هستند و در این مسیر کشورهایی مثل ایران نیز در چارچوب تأمین منافع ملی خود، به آنها می پیوندند.
در این میان، شدت گرفتن سیاست های تحریمی آمریکا و اروپا، این سه کشور را بیش از پیش به هم نزدیک کرده و موجب می شود تا قدرت تاب آوری آنها در برابر فشارها بیشتر شود.
اینکه در جریان مذاکرات وین، «وانگ ئی» وزیر خارجه چین از لزوم برچیدن تحریم های ضد ایرانی سخن می گوید، اذعان «سرگئی لاوروف» وزیر خارجه روسیه به اینکه «مسکو-پکن در زمینه توافق هسته ای ایران و لزوم بازگشت به برجام که دولت ترامپ از آن خارج شد، دیدگاه مشترکی دارند» و اظهارات «حسین امیرعبداللهیان» وزیر خارجه ایران مبنی بر اینکه «نماینده چین در وین در کنار نماینده روسیه نقش مثبتی را در حمایت از حقوق هستهای جمهوری اسلامی ایران و در حمایت از لغو تحریمها دنبال میکنند»، حکایت از آن دارد که این همگرایی در مسیر درستی پیگیری می شود.
برای ایران اما، این همگرایی در راستای تأمین منافع ملی درازمدت نیازمند ارائه یک نقشه راه است و تفاهم نامه ۲۵ ساله با چین هم آنطور که «سعید خطیب زاده» سخنگوی وزارت خارجه ایران می گوید، با اتکا به همین منطق تدارک دیده شده حال آنکه انتظار می رود سند همکاری ۲۰ ساله ایران و روسیه نیز با همین منطق پیگیری شود.