حنیف غفاری کارشناس روابط بین الملل طی یادداشتی درباره اختلافات داخلی آمریکا با موضوع برجام نوشت:
درست در سال 1394 و طی روزهای منتهی به امضای توافق برجام، شاهد اتخاذ مواضع معنادار و بعضا متناقضی از سوی مقامات کاخ سفید، وزارت خارجه آمریکا، شورای امنیت ملی، مجلس نمایندگان و مجلس سنا بودیم. برخی از موارد منبعث از اختلافات واقعی میان مقامات آمریکایی و برخی دیگر، محصول نوعی دوگانه سازی کاذب با هدف "امتیازگیری دقیقه نودی از ایران" بود.
به عنوان مثال، در پروسه "رفع تحریمهای ضد ایرانی"، میان جان کری وزیر خارجه سابق آمریکا و سوزان رایس مشاور امنیت ملی دولت اوباما اختلافاتی وجود داشت؛ اختلافاتی که اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای آمریکا سعی در برجسته سازی آنها داشتند.
اکنون، در سال 1401 ، بار دیگر این بازی به گونه ای پیچیده تر تکرار شده است. برخی منابع غربی از اختلافات جدی میان کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا بر سر خروج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از لیست تروریستی ادعایی آمریکا ( FTO ) خبر می دهند. بر این اساس، اعضای کاخ سفید خواستار باقی مانده سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی و اعضای وزارت خارجه آمریکا خواستار حذف سپاه از این لیست هستند.
درکنار این موارد، شاهد شدت گیری اختلافات سناتورهای دموکرات و جمهوریخواه با یکدیگر بر سر احیای توافق هسته ای با ایران هستیم.حتی برخی سناتورهای دموکرات مانند جومانچین، بن کاردین و باب مندز مخالفت خود را با روند مذاکرات وین بیان کرده اند. فارغ از اینکه چنین اختلافاتی تا چه اندازه ای جدی یا تاکتیکی می باشد، در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
نخست اینکه تاکتیک دولت بایدن در برهه حساس کنونی( که در گلوگاه مذاکرات وین قرار داریم)، نقد کردن اختلافات داخلی آمریکا در مذاکرات رفع تحریمهای ضد ایرانی می باشد. به عبارت بهتر، اصالت یا عدم اصالت این اختلافات اساسا در اینجا موضوعیتی ندارد.
آنچه در این میان باید مورد توجه قرار گیرد، تلاش دولت بایدن برای پیچیده و سخت جلوه دادن پروسه رفع تحریمهای ضد ایرانی و القای" جنگ تمام عیار در آمریکا بر سر برجام" می باشد. در چنین شرایطی، دولت آمریکا و شخص رئیس جمهوراین کشور، از اختیارات قانونی خود جهت رفع تحریمهای ضد ایرانی یا برداشتن موانع موجود در مسیر احیای واقعی توافق هسته ای شانه خالی کرده و این بی مسئولیتی را معلول جو سیاسی داخلی کشورش تلقی می کند.
دوم اینکه دوگانه سازی های آمریکا اعم از نوع " جمهوریخواه-دموکرات"،"تل آویو-واشنگتن"،" دموکرات-دموکرات" ،" کاخ سفید-وزارت خارجه " با هدف پیشبرد استراتژی"مهار حداکثری ایران" از سوی دولت بایدن و تیم مذاکره کننده آمریکا به سرپرستی رابرت مالی مورد سوء استفاده قرار می گیرد.
مقامات آمریکایی از ابتدا با طراحی تاکتیک " بازگشت پوچ به برجام" در صدد تحقق تاکتیک "احیای غیر واقعی و ظاهری توافق هسته ای " بودند اما اصرار بر حق جمهوری اسلامی ایران بر مولفه هایی مانند راستی آزمایی، اخذ ضمانهای لازم در مسیر احیای برجام و رفع عملیاتی و عینی تحریمهای ضد ایرانی سبب شد تا چنین تاکتیکی عینیت پیدا نکند. اکنون مقامات آمریکایی در صدد بهره برداری از اختلافات داخلی در این کشور با هدف "عبور از خطوط قرمز ایران" در مذاکرات وین می باشند. بدیهی است که نباید تسلیم این بازی نخ نما شویم!
نکته سوم اینکه دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان اساسا نباید در روند مذاکرات وین، کمترین اصالت و وزنی برای اختلافات داخلی در آمریکا قائل شود. به عبارت بهتر، صرفا در پروسه "رصد مذاکرات" و " تحلیل رفتار دشمن" می توان این اختلافات را مدنظر قرار داد اما زمانی که نوبت به تصمیم گیری و اقدام جمهوری اسلامی ایران می رسد، قطعا این اختلافات اهمیت خود را از دست خواهد داد!
یکی از اصلی ترین دلایل تاکید بر اصرار کشورمان بر خطوط قرمز تعیین شده در مذاکرات وین ، همین مسئله می باشد. این اصرار و تاکید، به طور طبیعی منجر به شکست تاکتیک "پیچیده سازی صحنه مذاکرات وین" با استناد به " اختلافات داخلی در آمریکا" خواهد شد.
در این معادله، صرفا "خروجی نهایی" تصمیم آمریکا در قبال نقاط اختلافی موضوعیت دارد و سخنان سناتورها، اعضای دولت، نمایندگان کنگره و اعضای ارشد یا غیر ارشد اتاقهای فکر در این کشور محلی از اعراب نخواهد داشت. بدون شک واشنگتن و تروییکای اروپایی مهلت بسیار اندکی جهت اتخاذ این تصمیم نهایی و تعیین کننده خواهند داشت....