رزمايش بزرگ نظامي چين و روسيه در حالي به پايان رسيد كه مساله مشاركت ويژه دو كشور براي تغيير فضا و سازوكارهاي تامين امنيت جهاني، بازار تحليلها و بررسيهاي ناظران مسائل راهبردي را همچنان گرم نگاه داشته است.
رزمايش بزرگ نظامي چين و روسيه در حالي به پايان رسيد كه مساله مشاركت ويژه دو كشور براي تغيير فضا و سازوكارهاي تامين امنيت جهاني، بازار تحليلها و بررسيهاي ناظران مسائل راهبردي را همچنان گرم نگاه داشته است.
رزمايش مشترك نظامي چين و روسيه كه در اوايل ماه جاري با حضور بخش قابل توجهي از يگانهاي رزمي دريايي دو كشور در آبهاي اقيانوس آرام در شرق آسيا برگزار شد پس از پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، به پايان رسيد.
اين رزمايش دريايي كه به ادعاي مقامات دو كشور بزرگترين همكاري نظامي دو كشور در عرصه رزمايشهاي نظامي در سالهاي اخير به شمار ميرود، با عنوان 'همكاري دريايي 2012' همزمان با مجموعه رزمايشهاي دريايي آمريكا در اقيانوس آرام برگزار و به مدت يك هفته به مهمترين موضوع تحولات منطقه شرق آسيا تبديل شد.
گذشته از تحليل و تفسيرهايي كه در خصوص زمينهها و پيامدهاي رزمايش دريايي مذكور در سطح منطقهاي و همچنين ترتيبات امنيتي حوزه آسيا- اقيانوس آرام صورت گرفته، برخي از ناظران مسائل كلان بينالمللي از اين رويداد به عنوان يكي از نقاط عطف و نشانگان تحولات مربوط به تغيير فضاي عمومي نظام بين الملل ياد كرده و آن را به مثابه نمودي از يك چالش جدي براي تداوم سيطره آمريكا بر جهان به ويژه در حوزه موضوعات نظامي و امنيتي بر ميشمرند.
چين و روسيه در يك جبهه مشترك نظامي و امنيتي
علاوه بر نقطه نظرات مشترك روسيه و چين در زمينه رژيمها و موضوعات امنيتي منطقه شرق آسيا و آسياي مركزي كه در سالهاي اخير اين دو كشور را به هم نزديك ساخته، بسياري از الزامات بينالمللي نيز زمينه ساز مشاركت ويژه مسكو و پكن در حوزه مسائل نظامي و بينالمللي نيز بوده است.
مهمترين اين الزامات را ميتوان در تقابل گريزناپذير دو كشور با راهبردهاي كلان آمريكا در گستره موضوعات امنيتي جستجو كرد. دو كشور روسيه و چين در مسير همگون سازي سطوح مختلف قدرت ملي در ابعاد "سياسي - ديپلماتيك"، "اقتصادي - تجاري"، "نظامي - امنيتي" و حتي فرهنگي به تدريج به عنوان كانون چالشهايي رشد يابنده در برابر تسلط جويي آمريكا، به عنوان قدرت برتر نظام بين الملل كنوني خود نمايي كرده و از اين رو خود را درگير الزامات ناشي از يك رقابت همه جانبه نفس گير با اين قدرت سيطره جو مشاهد ميكنند.
با وجود كشورهاي اروپايي و متحدان غربي واشنگتن كه در مسير افزايش قدرت ملي و صعود در سلسله مراتب نظام بين الملل، شراكت راهبردي را بر رقابت واگرايانه ترجيح ميدهند، مولفههاي جغرافياي استراتژيك و منافع ملي متناقض چين و روسيه با آمريكا، پكن و مسكو را به شكلي آشكار در بسياري از موارد رو در روي واشنگتن قرار ميدهد.
از سوي ديگر وقوف رهبران كاخ سفيد به پيامدهاي ناشي از رشد بينالمللي چين و روسيه، آمريكا را به كنترل و محدود سازي حيطه اوج گيري جهاني پكن و مسكو واداشته است. در اين پيوند نوع رويكردهاي آمريكا در قبال رشد قدرت ملي چين و روسيه هر چند در محيط پساجنگ سردي تنظيم و علني ميگردد اما دكترينهايي مانند 'سد نفوذ ترومن ' در سالهاي ابتدايي جنگ سرد را يادآوري ميكند.
در اين دكترين به صراحت از تقابل نقطه به نقطه و گام به گام آمريكاييها با رقيب ابرقدرت شرقي در سراسر جهان براي كسب حداكثري منافع جهاني واشنگتن سخن به ميان آمده و از تقابل سرسختانه ايالات متحده با بلوك شرق به رهبري اتحاد جماهير شوروي رونمايي ميكرد.
هر چند در دوران جديد، مقتضيات زماني و گسترش ارتباطات جهاني، رهبران قدرتهاي رقيب را هر از چندگاه در برابر لنز دوربينهاي رسانهها، دست در دست هم و با لبخندهايي ديپلماتيك به تصوير ميكشد، اما واقعيات مربوط به دكترين سد نفوذ در برابر قطبهاي نوظهور رقيب واشنگتن تغييري نكرده است.
همچنين گسترش چشمگير تعاملات و تبادلات تجاري- اقتصادي و شراكت راهبردي آمريكا با قدرت جهاني مانند چين در اقتصاد بين الملل، به واسطه تحميل واقعيت برتريها و مزيتهاي اقتصادي پكن بر سراسر جهان بوده تا تصميم آگاهانه و تعمدي رهبران كاخ سفيد براي تبديل چين به يكي از بزرگترين شركاي تجاري ايالات متحده آمريكا.
به گزارش ايرنا، به گمان بسياري از تحليل گران با وجود همگرايي و وابستگيهاي متقابل تجاري چند صد ميليارد دلاري، جايگاه متنازع چين و آمريكا در هرم متزلزل نظام بين الملل و منافع و راهبردهاي متعارض اين دو كشور در عرصه جهاني، هماوردي كلان دو جانبه را ناگزير ساخته است.
علاوه بر چين، رهبران روسيه نيز هرگز آرمان بازيافت موقعيت بينالمللي مسكو در سالهاي جنگ سرد و پيش از فروپاشي شوروي را از نظر دور نداشتهاند. روسها همچنان به عنوان يكي از بزرگترين قدرتهاي نظامي جهان مطرح بوده و در سالهاي اخير دست كم در محدوده سرزمينهاي جدا شده از قلمرو اتحاد جماهير شوروي موسوم به 'خارج نزديك' نشان دادهاند كه حاضر به پذيرش هژموني آمريكاييها نيستند.
با توجه به فضاي كنوني روابط بين الملل، حوزه مولفههاي نظامي و امنيتي به عنوان پشتوانه سخت افزاري رقابتهاي همه جانبه آمريكاييها با قطبهاي نوظهوري مانند چين و روسيه اهميت يافته است. دليل اصلي اين موضوع را ميتوان در بهره جويي چند دهه گذشته آمريكاييها از سيطره نظامي به عنوان پشتوانه اصلي پيشبرد مقاصد سياسي و نقطه نظرات ديپلماتيك اين كشور در سطح جهاني جستجو كرد.
آمريكا و تلاش براي حفظ سيطره نظامي در جهان
'زبيگنيو برژينسكي' مشاور سابق امنيت ملي آمريكا در كتاب 'تنها قدرت جهاني' كه در سال 1376 منتشر كرد، پيش طرح كاربردي براي عملي ساختن سلطه جهاني ايالات متحده آمريكا را زير عنوان 'هژموني تراز نوين' آماده ساخت.
برژينسكي در چارچوب طرحهاي توصيه گونه خود به مقامات كاخ سفيد، تداوم هژموني آمريكا را در گرو تسلط امنيتي واشنگتن بر اقيانوسها و كنترل شبه قاره 'اوراسيا' (پهنه جغرافيايي پيوسته قارههاي اروپا و آسيا) و مناطقي چون خليج فارس دانسته و اين امر را منوط به حفظ و افزايش توان نظامي و برتري مطلق آمريكا در اين زمينه برشمرده است.
نگاهي اجمالي به راهبردهاي كلان كاخ سفيد و دكترينهاي نظامي- امنيتي اين كشور نشان از عيني شدن توصيههاي برژينسكي در رويكردهاي عملي واشنگتن دارد. اصرار آمريكاييها بر گسترش سپر دفاع موشكي ناتو و آمريكا در مناطقي چون شرق اروپا و تركيه كه در عمل به سمت روسيه نشانه رفته و اشاره به چين به عنوان چالش اصلي امنيتي واشنگتن و لزوم محدود سازي اين كشور در جديدترين دكترين امنيتي آمريكا، مصداقهايي عيني از اجراي طرح موسوم به هژموني تراز نوين توسط رهبران كاخ سفيد به شمار ميرود.
همانگونه كه بدان اشاره شد برتري نيروي نظامي يك موضوع بسيار حياتي براي گسترش و حفظ هژموني آمريكا به شمار ميآيد. اين كشور اگرچه از نظر شمار نيروهاي نظامي از كشورهايي نظير چين ضعيفتر به نظر ميرسد اما از لحاظ تجهيزات، آموزش و امكانات، پيشرفتهترين اردوي نظامي جهان تلقي ميگردد.
امكانات و تجهيزات پيشرفته ماشين نظامي گري آمريكا براي انجام عملياتهاي نظامي برق آسا و كلان نظير آنچه در افغانستان و عراق گذشت ساخته است. علاوه بر اين آمريكا بزرگترين قدرت اتمي است.
يكي ديگر از عناصر تعيين كننده در اعمال هژموني ايالات متحده آمريكا دستكم 725 پايگاه نظامي اين كشور در ساير كشورهاست. به همين علت است كه 'چالمرز جانسون' نظريه پرداز نامي روابط بين الملل از سلطه جويي نظامي آمريكا تحت عنوان 'امپراتوري پايگاههاي نظامي' ياد كرده است. اين پايگاهها در مناطق مختلف جهان از آلمان فدرال گرفته تا فيليپين از منافع راهبردي آمريكا در مناطق كليدي و بحراني جهان پاسداري ميكند.
همچنين آمريكا بزرگترين بودجه نظامي را در جهان به خود اختصاص داده است به گونهاي كه مخارج نظامي اين كشور در سال 1390 نزديك به نيمي از تمامي هزينههاي نظامي جهان بوده است.
در نگاه نخست به اين مزيتهاي نظامي به نظر ميرسد كه آمريكاييها تا سالها براي تثبيت هژموني نظامي در جهان با مشكلي روبرو نباشند، اما واقعيت نشان از چالشهاي جدي در مسير اين سلطه جويي مطلق نظامي - امنيتي دارد.
چين و روسيه به دنبال در هم شكستن تك صدايي نظامي- امنيتي در جهان
همانگونه كه بدان اشاره شد، تلاش نظاممند واشنگتن براي مهار قدرت فزاينده چين و روسيه به عنوان يكي از مهمترين عوامل موثر در اتفاق مواضع و مشاركت گسترده و نزديك پكن و مسكو در حوزه مسائل نظامي و امنيتي عمل كرده و منجر به ايجاد يك جبهه متعارض با هژموني آمريكا در فراسوي مرزهاي غربي اين كشور شده است.
حل و فصل اختلافات ديرپاي سرزميني و مرزي ميان چين و روسيه و نقطه نظرات مشترك در زمينه تهديدهاي امنيتي كه در تشكيل شوراي همكاري شانگهاي نمود يافت در كنار موضوعاتي چون تحريمهاي نظامي كشورهاي غربي عليه چين، دخالتهاي نظامي آمريكا در مناطق نفوذ چين و روسيه، گسترش سپر دفاع موشكي و... موجب نزديكي بيش از پيش مسكو و پكن شد به شكلي كه اين دو كشور را به عنوان نزديكترين و پابرجاترين شركاي نظامي و امنيتي همديگر مطرح ساخت.
به واسطه مشكلات و بحرانهاي اقتصادي كه به شكل الزامات موجود در تصميم گيريهاي رهبران كشورهاي غربي، منجر به كاهش هزينههاي نظامي اين كشورها در سال ميلادي گذشته شد، بودجه نظامي روسيه و چين به ترتيب 3/9 و 7/6 درصد نسبت به سال 2010 ميلادي افزايش داشت.
مقامات روسي چندي پيش از پيشرفتهاي چشمگير ناوگان نظامي اين كشور و از سر گيري حضور دايمي زيردرياييهاي اتمي روسي در اقيانوسهاي جهان پس از 26 سال خبر دادند. علاوه بر اين گسترش نيروي نظامي فضايي و افزايش توانمندي نيروي هستهاي راهبردي توسط روسها و همچنين احتمال خروج از پيمان 'استارت 2' با روي كار آمدن مجدد 'ولاديمير پوتين' موجب ابراز نگراني صريح مقامات آمريكايي بوده است.
توسعه توان نظامي سايبري و هستهاي چين در كنار قابليتهاي نظامي فضايي اين كشور كه چندي پيش در سرنگون سازي يكي از ماهوارههاي فرسوده چيني توسط نيروهاي عمليات فضايي چين نمود يافت و همچنين پردهبرداري هرازچند گاه چينيها از تجهيزات فوق پيشرفته نظامي مانند هواپيماهاي رادارگريز، ناوهاي عظيم هواپيمابر و... در سالهاي اخير با واكنش مقامات نظامي آمريكا همراه بوده است.
به گمان بسياري از تحليل گران يكي از بزرگترين خطاهاي راهبردي آمريكا در سالهاي اخير اعمال فشارهاي امنيتي مضاعف بر قطبهايي مانند چين و روسيه بوده است. از ديد اين ناظران چين و روسيه با توجه به رشد فزاينده مولفههاي قدرت ملي از جمله توان نظامي در سالهاي اخير به خودي خود در زمره مهمترين كانونهاي ايجاد چالشهاي امنيتي براي واشنگتن قرار داشتهاند و اصرار بيش از حد آمريكا براي پيگيري سياستهاي سلبي مانند حصار كشي پيرامون قلمرو روسيه به وسيله سپر دفاع موشكي و مهار چين در محدوده آبهاي سرزميني اين كشور داراي تاثيراتي معكوس بوده است و با نزديك سازي بيش از حد اين دو كشور كانون قويتري از توليد و شيوع چالشهاي امنيتي براي آمريكا ايجاد شده است.
به هر ترتيب در شرايط كنوني چين و روسيه نه تنها در حوزههاي منطقهاي بلكه در سطح جهاني در مسير مشاركت، اتفاق نظر و هم پيوندي نظامي و امنيتي قرار گرفتهاند كه در آيندهاي نزديك ميتواند به بازتعريف معادلات هژموني در جهان منتهي گردد.
* آمريكا بزرگترين بودجه نظامي را در جهان به خود اختصاص داده به گونهاي كه مخارج نظامي اين كشور، نزديك به نيمي از تمامي هزينههاي نظامي جهان است.
* اكنون تقابل گريزناپذير چين و روسيه با راهبردهاي كلان آمريكا را در سطوح مختلف سياسي، اقتصادي، تجاري، نظامي و امنيتي ميتوان مشاهده كرد كه به صورت تقابل نقطه به نقطه و گام به گام تعقيب ميشود.