روز نهم دی ماه به دلیل خروش ملت بصیر ایران در سال هشتاد و هشت که طومار فتنه جویان را به اشاره و راهنمایی های مقام عظمای ولایت در پیچید به حق به نام روز بصیرت و میثاق با ولایت نام گذاری گردیده است، به همین مناسبت سزاوار است در خصوص بصیرت و راه حصول آن توضیحاتی ارائه دهیم، مفهوم بصيرت در معناي کلي آن عبارتست از نيرويي که به انسان قدرت تشخيص درست و به موقع داده و او را در زمانه انتخاب ياري مي نمايد. در قرآن کريم خداوند دعوت به دين را دعوت همراه با بصيرت معرفي کرده و مي فرمايد: «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَي اللّهِ عَلَي بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکينَ».[1]
همچنين در قرآن کريم از هشدارهايي سخن به ميان مي آورد که اهل بصيرت با درک آنها به رستگاري مي رسند و اهل بي بصيرتي که خود را به ناديدن و کوري مي زنند در اثر نديدن به گمراهي مي افتند «قَدْ جَاءکم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا؛ به راستي رهنمودهايي از جانب پروردگارتان براي شما آمده است. پس هر کس با ديده بصيرت بنگرد، به سود خود او و هر کس به ديده بصيرت ننگرد، به ضرر خود اوست».[2]
در یک نگاه اجمالی می توان بصیرت را به انواع مختلفی تقسیم کرد که از جمله آنها بصیرت اعتقادی، بصيرت اخلاقی- معنوی و بصیرت سیاسی می باشد که بر اساس هر کدام از انواع بصیرت شرایط ویژه ای برای تحقق بصیرت و اطلاق عنوان بصیر بر فرد لازم خواهد بود، امّا بصیرت سیاسی نیازمند شرایطی است که در این نوشتار تلاش می شود تا عواملی که باعث بصیرت سیاسی در فرد می شود از منظر آیات وروایات بررسی شود .
مهمترین کارکرد بصيرت سياسي در زمان فتنه ها ، تشخيص درست و به هنگام و جلوگيري از مردود نشدن در برابر فتنه ها مي باشد. به لحاظ تاريخي، نداشتن بصيرت در زمان امام علي ـ عليه السلام ـ باعث شد افرادي که به ظاهر جزء عابدين و زاهدين زمانه بودند در زمانه انتخاب، دچار اشتباه شده و از صف امام علي ـ عليه السلام ـ جدا شوند در جنگ صفين آنگاه که معاويه خطر نابودي را در کمين ديد با مشورت عمرو عاص قرآن بر سر نيزه ها کرده و بدين ترتيب افراد بي بصيرت سپاه امام علي ـ عليه السلام ـ را فريب دادند و همين افراد که حضرت علي ـ عليه السلام ـ را مجبور به پذيرش حکميت نمودند پس از اينکه از نتيجه حکميت آگاه شدند و فريب معاويه را به چشم ديدند اين بار باز علي ـ عليه السلام ـ را مقصر دانسته و از او خواستند تا توبه نمايد و آنگاه لشکري برانگيخته و با امام علي ـ عليه السلام ـ وارد جنگ نهروان شدند و مولاي متقيان سرانجام توسط يکي از همين افراد بي بصيرت و به ظاهر مومن به شهادت رسيدند . بنابر این برای رسیدن به بصیرت مطلوب لازم است تا عوامل بصیرت افزا و نیز موانع بصیرت زدا شناسایی شوند تا اولی تقویت شده و از دومی اجتناب صورت گیرد .
الف) برخي از مهم ترين راه هاي حصول و تقويت بصيرت:
- تقوا و خدا ترسي: يکي از عوامل ايجاد کننده بصيرت تقواي الهي و خدا ترسي است که زمينه بينايي را براي انسان فراهم مي سازد. خداوند متعال در ضمن آيات متعددي بر اين امر تصريح دارد. در آيه اي آمده است: «يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّکمْ فُرْقَاناً...».[3] اي کساني که ايمان آورده ايد اگر تقواي الهي پيشه کنيد، خداوند براي شما فرقان (وسيله جدايي حق از باطل ديده بصيرت) قرار مي دهد فرقان در اين آيه شريفه به صورت نکره و مطلق ذکر شده است که هم دلالت بر عظمت اين نور الهي دارد و هم گستردگي آن شامل مسائل اعتقادي، علمي و هر گونه اظهار نظر در امور مهمه زندگي مي شود. در برخي از تفاسير ذيل اين آيه آمده است:
«فرقان» صيغه مبالغه از ماده «فرق» است و در اينجا به معناي چيزي است که به خوبي حق را از باطل جدا مي کند،[4] اين جمله کوتاه و پر معنا يکي از مهم ترين مسائل سرنوشت ساز انسان را بيان کرده است.
در طول تاريخ در حالات مردان و زنان پرهيزکار، روشن بيني هايي مشاهده شده که هرگز از طريق علم و دانش معمولي قابل درک نيست، آنها بسياري از حوادث را که در لا به لاي آشوب هاي اجتماعي ريشه آن ناشناخته بود به خوبي مي شناختند و چهره هاي منفور دشمنان حق را از پشت هزاران پرده فريبنده مي ديدند. اين اثر عجيب تقوا در شناخت واقعي و بصيرت و درک انسان ها در بسياري از روايات و آيات ديگر نيز آمده است؛ از جمله در سوره بقره آيه 282 مي خوانيم «و اتّقوا الله و يعلمکم الله» تقوا پيشه کنيد و خداوند به شما تعليم مي دهد در حديث معروف آمده است: «المؤمن ينظر بنور الله؛ انسان با ايمان با نور خدا مي بيند».[5] بنابراين تقوا و خدا ترسي سرچشمه بصيرت و دستيابي به تشخيص حق از باطل مي باشد و افزايش و تعميق تقوا در وجود انسان تقويت بصيرت تشخيص حق در مواقع شبهه ناک را به دنبال دارد.
- 2. تفکر کردن و استفاده از ابزار عقل در تشخيص درست و نادرست
در روايات اسلام علم به نور تشبيه شده است که موجب روشنايي دل و جان آدمي مي گردد. در نزد بزرگان دين علم به مثابه چراغي است که انسان به وسيله آن راه از چاه را در تاريکي هاي حوادث و رويدادها تشخيص مي دهد. يعني بدون علم انسان نمي تواند به بصيرت دست پيدا کند. هم چنين بر تفکر و به کار گيري فکر تأکيد فراواني در متون ديني شده است به طوري که آن را از بالا ترين عبادات دانسته اند. تفکر موجب بصيرت مي شود، چنان چه امام علي ـ عليه السلام ـ در نامه 31 نهج البلاغه مي فرمايند: «من تفکر أبصر» هر کس انديشه خود را به کار گيرد، حقايق را مي بيند و راه صحيح را انتخاب مي کند اهميت تفکر در همه امور دنيا و آخرت چيزي نيست که بر کسي مخفي باشد و تمام افراد پيروزمند و موفق همين راه را پيموده اند.[6] تفکر مي تواند گاه معراج انسان و وسيله سعادت او باشد در تاريخ داستان فضيل عياض به عنوان يکي از مثال هايي که در آن يک لحظه تفکر فضيل که راهزن مشهوري بود با شنيدن يکي از آيات الهي باعث توبه او شد به گونه اي که فضيل راهزن در نهايت تبديل به يکي از اولياء الله شد و يا داستان بشر حافي که با لحظه اي تفکر در سخن امام کاظم ـ عليه السلام ـ توبه کرد، در روايات نيز ارزش تفکر بالاتر از عبادت خالي دانسته شده است چنانکه امام فرموده اند: «تفکر ساعة افضل من عبادة سبعين سنه».
در روايتي ديگر فردي نزد امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده و از همسايه مؤمنش ياد مي کند و مي گويد همسايه اي دارم که بسيار نمازخوان است و بسيار صدقه مي دهد و فراوان حج به جاي مي آورد و از احوال او مي پرسد؟ امام ابتدا از عقل او مي پرسد و مي گويد: کيف عقله؟ يعني ميزان عقل و خرد او چقدر است؟ و چون آن صحابي امام صادق ـ عليه السلام ـ جواب مي دهد که: «جعلت فداک ليس له عقل؛ هيچ عقلي ندارد» امام صادق عليه السلام ـ مي فرمايند: «لايرتفع بذلک منه؛ اين عبادات او مقام او را بالا نمي برد »[7] و اين نشان دهنده ميزان اهميت عقل و تدبير تفکر در اسلام مي باشد. تاکيد آيات قرآني بر تدبر و تفکر نيز بر همين اساس مي باشد؛ آياتي که در آنها عباراتي همچون «افلا تعقلون»، «لعلهم يتفکرون»، «ان في ذلک لايت لقوم يتفکرون» و ... آمده است.
- 3. عمل به دانسته ها
يکي از عوامل گمراهي انسان مومن اينست که عليرغم علمي که دارد به علم خود عمل نمي کند فلذا به بدبختي و شقاوت دچار مي شود امام علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: «العلم مقرون بالعمل: فمن علم عمل و العلم يهتف بالعمل، فان اجابه و الا ارتحل عنه؛ علم و عمل پيوند نزديکي با هم دارند پس کسي که دانست بايد به آن عمل کند چرا که علم عمل را فرا مي خواند اگر پاسخش را داد مي ماند وگرنه کوچ مي کند».[8]
- 4. پذيرش حق
پذيرش حق ولو خلاف خواسته هاي نفساني باشد چرا که گاه فرد تشخيص درست هم انجام مي دهد و لکن به خاطر انگيزه هاي نفساني از پذيرش حق ابا مي کند در اين زمينه خداوند متعال آياتي را ذکر مي کند که در آنها اشاره مي کند که برخي يهودياني که منکر رسالت نبي مکرم اسلام بودند علم به رسالت و نبوت حضرت داشتند مثلا در آيه 75 سوره بقره مي فرمايد: «آيا طمع داريد که يهوديان به دين شما بگروند در حالي که گروهي از آنان کلام خدا را شنيده و به دلخواه خود تحريف مي کنند با آنکه در کلام خدا تعقل کرده و علم به آن دارند». پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز مي فرمايند: «قولوا الحق و لو علي انفسکم».
متاسفانه در زمانه فتنه ها برخي به ظاهر مومنين دچار چنين آفتي مي شوند در طول تاريخ اسلام نيز برخي از کساني که پيامبر را درک کرده بودند و حديث غدير را نيز از زبان پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شنيده بودند با وجود علم به حقانيت امام علي ـ عليه السلام ـ به دليل هواهاي نفساني به جاي عمل به علمشان، ولايت ايشان را انکار کردند.
- 5. پرهيز از تعصبات بي جا
اسلام با مبنا قرار دادن تقوا به عنوان مبناي فضيلت و برتري هر گونه امتياز نژادي و قومي وقبيله اي و جناحي را محکوم کرده و همگان را به يافتن حق و عمل بر طبق آن دعوت مي کند لذا در زمانه فتنه ها براي تشخيص حق و درک درست واقعيات زمانه لازم است از هرگونه تعصبي نسبت به افراد و جريان ها پرهيز کرده و به تحليل ماجراها بپردازيم در اصول کافي امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: «هر کس که تعصب داشته باشد رشته ايمان را از گردن خود باز کرده است».[9]
و در جايي ديگر امام سجاد ـ عليه السلام ـ معناي عصبيت را چنين فرموده اند: «عصبيت يعني اينکه صاحب عصبيت بدان قوم خود را از خوبان ديگران بهتر بداند». البته روشن است که منظور امام از آن عصبيت، عصبيتي است که منشاء عقلاني و ديني ندارد و اصطلاحا عصبیت بی جا نامیده می شود .
- تأمل در تاريخ و عبرت پذيري
تأمل در تاريخ و عبرت پذيري از حوادث تاريخي مشابه به ويژه تاريخ امام علي، امام حسن و امام حسين ـ عليهم السلام ـ که مهمترين و سرنوشت سازترين فتنه ها رقم خورد از طريق مطالعه تاريخ آنان يا سير و سياحت در زمين و مشاهده عبرت ها. قرآن کريم مي فرمايد: «أفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَکونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَي الْأَبْصَارُ وَلَکن تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛ آيا در زمين گردش نکرده اند تا دل هايي داشته باشند که با آن بينديشند يا گوش هايي که با آن بشنوند؟ در حقيقت، چشم ها کور نيست، ليکن دل هايي که در سينه هاست، کور است».[10]
متاسفانه يکي از آفت هايي که باعث گمراهي در دوران فتنه مي شود عبرت نگرفتن از حوادث تاريخ مشابه است وگرنه به قول معروف: «ما اکثر العبر و اقل الاعتبار؛ چه بسيارند عبرت ها و چه کمند عبرت پذيري».
بنابر این برای داشتن بصیرت سیاسی دینی داشتن شرایطی از قبیل زهد و تقوا و تمسک به قرآن و عترت و ... لازم است اما کافی نیست و باید به شرایط دیگری نیز توجه داشت و اگر چه دعای خیر والدین اثر مثبتی در هدایت فرزندان دارد، اما باید توجه داشت که بر اساس نوع خلقت انسان و فطرتی که دارد عوامل مختلفی در تربیت یک فرد دخالت دارند که هر کدام از آنها می تواند به عاملی در تقویت نقش تربیتی پدر و مادر تبدیل شود و یا مانعی در جهت این تربیت شود، از جمله این عوامل تربیتی می توان به جامعه و محیط پیرامون، دوستان، رسانه ها و ... اشاره کرد که هر کدام در جهت گیری های تربیتی فرزندان نقش مستقیم دارند، از طرفی بر اساس سنت الهی و بر اساس اصل تکلیف محوری و فرجام مندی، انسانها موجوداتی هستند که مختار آفریده شده و درنتیجه انتخاب مسیر زندگی آنان با اختیار خود آنان است و حتی اگر دعای پدر و مادر در حق فرزندان هم تاثیری داشته باشد ابتدا باید زمینه های این تاثیر را خود فرزندان در خود ایجاد نموده باشند و گرنه با فراهم نبودن زمینه، دعا نیز تاثیری نخواهد داشت، بر همین اساس قرآن کریم فرزندان برخی اولیای الهی و پیامبران همچون حضرت نوح را مثال می زند که حتی حضرت نوح به او دعا نمود و از خداوند درخواست نجات او را نمود، امّا از آنجایی که وی زمینه هدایت و تاثیر دعای پیغمبر الهی را از دست داده بود از جانب خداوند خطاب آمد که برای او دعا نکند که اجابت نخواهد شد؛ چرا که او با اعمال غیر صالح خود زمینه هدایت را از دست داده است[11] و در سنت الهی و در آیات و روایات اگر چه لقمه حلال، عمل صالح و دعای خیر والدین از جمله عوامل هدایت مطرح شده است، امّا این عوامل با در نظر گرفتن عملکرد مختارانه فرد هدف و میزان تاثیر عوامل و موانع تربیتی دیگر تاثیر خود را بر جای خواهد گذاشت .
[1]. يوسف / 108.
[2]. انعام / 104.
[3]. انفال / 29.
[4]. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلاميه، تهران، چاپ سي و دوم، 1386ش، ج7، ص177.
[5]. همان، ص180.
[6]. مکارم شيرازي، ناصر، پيام امام ـ تفسير نهج البلاغه، قم، انتشارات امام علي بن ابي طالب(ع)، 1387ش، ج9، ص634.
[7]. محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، کتاب العقل و الجهل، ح19.
[8]. نهج البلاغه، حکمت 366.
[9]. اصول کافي، کتاب الايمان و الکفر، باب العصبيه، ح1.
[10]. حج / 46.
[11] برداشت از آیات 45 و 46 سوره هود