بی تردید شکل گیری انقلاب اسلامی یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین رویدادهای سیاسی و اجتماعی جهان در قرن بیستم است که هم تحول شگرفی در صحنه عینی جهان به وجود آورد و دین را که روزگاری افیون توده ها خوانده می شد و از حیات اجتماعی و سیاسی کنار گذاشته شده بود، را به این عرصه باز گرداند و به یکّه تازی تفکر سکولاریسم پایان داد و هم نظریات و رهیافت های پیرامون تحلیل انقلاب ها را دگرگون ساخت و نگرش های تنگ نظرانه و تک بعدی نسبت به وقوع انقلاب را کنار زده و افق جدیدی را در نظریه پردازی انقلاب گشود. تا جایی که برخی اندیشمندان غربی را به تحیّر و ناتوانی در تحلیل آن معترف ساخت به عنوان نمونه تدا اسكاچپول جامعهشناس آمریکایی می نویسد:«سرنگونی شاه ايران، پیروزی و روند انقلاب اسلامی بین سالهای 1977 و 1979 شگفتی ناظران خارجی را به همراه داشت. از دوستان آمريكايي شاه گرفته تا روزنامه نگاران و متخصصان سياسي و متخصصان علوم اجتماعي از جمله افرادي مثل من كه متخصص مسائل انقلاب هستم، همه ما با شگفتی و شايد ناباوری نظاره گر این وقايع بودیم. تعدادي از ما به سوي تفحص در مورد واقعيات اجتماعي، سياسي ايران در وراي اين رخدادها سوق داده شديم. براي من چنين تحقيقي غيرقابل اجتناب بود؛ بيش از همه به خاطر اين بود كه انقلاب ايران از جنبههاي مختلف غير عادي اش مرا تحت تأثير قرار داد. اين انقلاب مطمئناً شرايط يك انقلاب اجتماعي را دارا مي باشد. با اين حال، وقوع آن به ويژه در جهت وقايعي كه منجر به سقوط شاه شدند انتظارات مربوط به علل انقلابات را، كه من پيش تر در تحقيق تطبيقي، تاريخي ام در مورد انقلابهاي فرانسه، روسيه و چين تكامل بخشيده ام، زير سؤال برد.»[1]ویژگی و شاخصه های ممتاز انقلاب اسلامی موجب شد تا وی که روزگاری منکر نقش آگاهی در پدید آمدن انقلاب ها بوده و معتقد بود، انقلابها ساخته نمي شوند، بلکه به وجود مي آيند. تصریح کند:«مراحل اوليه انقلاب ايران آشکارا نظرات قبل من در مورد دلایل انقلاب اجتماعي را زير سؤال برد...اگر در واقع بتوان گفت كه يك انقلاب در دنيا وجود داشته است كه عمداً و آگاهانه توسط يك نهضت اجتماعي توده اي ساخته شده تا نظام پيشين را سرنگون سازد، به طور قطع آن انقلاب، انقلاب ايرانیان عليه شاه است.»[2]
همچنین رابرت دي لي، از استادان برجسته علوم سياسي در ايالات متحده آمريكا، در مقاله «انقلاب اسلامي و اصالت» اذعان مي كند كه انقلاب اسلامي ماهيت خاصي دارد كه در قالب متدلوژي متداول در غرب قابل تحليل نيست. وي در بخش از این مقاله مي نويسد: «انقلاب اسلامي پيچيده و اسرارآميز مي نمايد، مساوات طلب است، اما در عين حال سوسياليست يا دمكراتيك نيست. راديكال است، اما سنتي نيز به نظر مي رسد. بيگانه گريز است، اما به ندرت انزواگراست و نمايانگر انقلابهاي فرانسه، روسيه و يا تجربه آمريكا نيست. نظريههاي علوم اجتماعي راجع به نوسازي، خواه ماركسيست خواه ملهم از سرمايه داري ليبرال نتوانستند وقوع آن را پيش بيني كنند و هنوز توضيح قانع كننده اي براي آن ارائه نكرده اند، تنها در دل تاريخ اسلام كه با قيامهاي زاهدانه در هر عصري مشحون است، مي توان معنايي براي اين جنبش عظيم كه جهان اسلام را درنورديد پيدا كرد...انقلاب اسلامي در جستجوي يك آغاز تازه، يك تأسيس مجدد، بازآفريني و فعال كردن دوباره اقدامات انقلابي محمّد(صلی الله علیه وآله) است كه ملهم از كلام قرآن بود.»[3]
تحلیل و بررسی دیدگاهها در مورد چرایی و عوامل وقوع انقلاب اسلامی موضوع این نوشتار نبوده و مجال خاص خود را می طلبد[4] اما چه بخواهیم و چه نخواهیم، خوشایند ما باشد یا نباشد، ویژگی بارز انقلاب اسلامی، دینی و مردمی بودن آن است و نمی توان در تحلیل انقلاب آن را نادیده گرفت. در این بین برخی با نادیده گرفتن ماهیت انقلاب اسلامی و ابعاد آن و چشم پوشی نسبت به دستاوردهای انقلاب اسلامی و تمرکز بر برخی مشکلات و ضعف های عملکردی، درصدد القای نوعی سرخوردگی در میان نسل های کنونی نسبت به واکاوی درباره علل انقلاب اسلامی هستند و اینکه ایرانیان بعد از انقلاب از آن دورتر و بیگانه تر شده اند.[5]
گرچه در تبیین انقلاب اسلامی ضعف هایی وجود داشته و آنگونه که بایسته است، انقلاب برای نسل امروز تبیین نشده است و همین مسأله موجب شده تا شاهد ارایه چنین تحلیل های نادرستی باشیم، اما اصل اینکه برای نسل های کنونی که رژیم گذشته و شرایط آن زمان را درک نکرده و مسائل امروز کشور برای آنها ملموس است، چرایی وقوع انقلاب به عنوان یک امر تاریخی چندان مطرح نباشد، دور از ذهن نیست. اما تشکیک ها و تردیدهای به وجود آمده در اذهان نسل امروز بیش از آنکه نتیجه وجود برخی مشکلات و کاستیهای موجود باشد، برآمده از تلاش جریان رسانه ای معاند و وابسته به نظام سلطه است، رسانه هایی که با تحریف واقعیات و تطهیر چهره رژیم پهلوی و حجم لجن پراکنی علیه نظام جمهوری اسلامی و نیز با تمرکز و بزرگ نمایی مشکلات در صدد القای یأس و ناامیدی هستند و این با سوء استفاده از فضای مجازی و القائات برخی به اصطلاح روشنفکران خود باخته و وادادگی برخی افراد و فاصله گرفتن از آرمانهای انقلاب، در کنار ضعف تبیین انقلاب اسلامی حاصل می گردد.
تشخیص چرایی وقوع انقلاب اسلامی نیاز به داشتن سن و درک آن زمان و حتی چندان مطالعه تاریخی نیست، بلکه نیازمند تفکر و فهم صحیح و رها شدن از سایه تبلیغات منفی رسانه ای و کنار گذاشتن بغض و کینه توزی و قدری انصاف است. تأمل در اینکه چرا از میان همه افکار و اندیشه ها، مردم ایران، اسلام را پذیرفتند و از میان جریان های سیاسی، جریان مذهبی با رهبری حضرت امام را پذیرفتند، گمشده مردم چه بود و در سیمای حضرت امام چه دیدند که حتی افراد غیر مذهبی نیز به صف انقلاب پیوستند.؟ دلیل دشمنی پایان ناپذیر نظام سلطه با انقلاب اسلامی و گناه جمهوری اسلامی از نظر آنان چیست که با این حجم از توطئه و دشمنی روبرو است، ما را به درک ماهیت انقلاب اسلامی رهنمون خواهد ساخت، به هر حال انقلاب اسلامی برآیند تلاش تاریخی یک ملت برای بازیابی هویت فراموش شده و عزت تحقیر شده و استقلال پایمال گردیده، آزادی مصادره شده بود که آن را در قالب اسلام به رهبری حضرت امام دست یافتنی می دیدند. تحلیلی که برخی اندیشمندان خارجی نیز به آن اذعان نموده و در آثار خود به آن معترفند. به عنوان نمونه جان فوران مي نويسد: در ميان فرهنگهاي گوناگون مخالف در دهه 1970، اسلام مبارز موفق شد قدرت دولتي را به دست گيرد. امام خميني(ره) به دليل موضع گيري سازش ناپذير و دراز مدت عليه شاه، جاذبه و صراحت و صداقت شخصي ديدگاه هايش در مسائل مهم سياسي، در صف اول جاي گرفت و توانست اسلام مردم گرايي را ارائه دهد كه براي گروههاي مختلف اجتماعي جاذبه داشت، هرچند پايگاه اجتماعي اش در صفوف برخي از علما، طلّاب ديني و تجار و پيشه وران بازار بود، ولي سياست ضدامپريالستي اش نيز روشن فكران غيرمذهبي، چپگرايان و زحمت كشان را جذب مي كرد؛ وانگهي، كلام مذهبي او در ميان گروههاي حاشيه اي شهري و روستايي كه آنها را مستضعفان مي خواند نفوذ مي كرد.[6]
استاد شهید مرتضی مطهری فرمودند: « بی شک از جان گذشتگی و مبارزه خستگی ناپذیر با ظلم و ظالم و دفاع سرسختانه از مظلوم وصداقت و صراحت و شجاعت و سازش ناپذیری این رهبر در انتخاب او به مقام رهبری نقش داشته است، امّا مطلب اساسی چیز دیگری است و آن اینکه ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و ژرفای روح این ملت بر می خواست، مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد، علی، زهرا، حسین، زینب، سلمان، ابوذر...وصدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود، بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند. علی را و حسین را در چهره او دیدند، او را آینه تمام نمای فرهنگ خود که تحقیر شده بود تشخیص دادند. امام چه کرد؟ او به مردم ما شخصیت داد. خود واقعی و هویت اسلامی آنها را به آنان بازگرداند ».[7]
از این رو هر تحلیلی از انقلاب اسلامی ارایه دهیم، ویژگی اسلامی بودن، مردمی بودن، استقلال طلبی، عزت مداری، عدالت خواهی، سلطه ستیزی را نمی توان از آن جدا کرد. اینها روایت های واقعی از انقلاب اسلامی است. نسل امروز با چشم خود استقلال کشور را در منطقه پر تنش خاورمیانه می بیند، ذلت برخی از کشورهای وابسته به نظام سلطه را به چشم مشاهده می کند که برای نظام سلطه ارزشی جز گاو شیرده ندارند، توطئه ها و دشمنی های نظام سلطه با نظام جمهوری اسلامی و زیاده خواهی های او را در برابر خواسته های منطقی و عقلانی نظام نظاره می کند. جایگاه و نقشی که انقلاب اسلامی به مردم داده و دستاوردهای عظیم آن را در بخش های مختلف و ظرفیت ها و توانمندی های آن را می بیند و در کنار آن مشکلات و ضعف ها را نیز می نگرد و در می یابد که مشکلات موجود، نتیجه عملکردها و ضعف های مدیریتی و انتخاب هاست نه اصول انقلاب اسلامی.
نتیجه گیری
اصل اینکه برای نسل های کنونی که رژیم گذشته و شرایط آن زمان را درک نکرده و مسائل امروز کشور برای آنها ملموس است، چرایی وقوع انقلاب به عنوان یک امر تاریخی چندان مطرح نباشد، دور از ذهن نیست. اما تشکیک ها و تردیدهای به وجود آمده در اذهان نسل امروز بیش از آنکه نتیجه وجود برخی مشکلات و کاستیهای موجود باشد، برآمده از تلاش خبیثانه جریان رسانه ای معاند و وابسته به نظام سلطه و تحریف واقعیات و تطهیر چهره پلید رژیم پهلوی و حجم لجن پراکنی علیه نظام جمهوری اسلامی می باشد که با تمرکز و بزرگ نمایی مشکلات و القای یأس و ناامیدی در میان مردم است و این با سوء استفاده از فضای مجازی و القائات برخی به اصطلاح روشنفکران خود باخته و وادادگی برخی افراد و فاصله گرفتن از آرمانهای انقلاب، در کنار ضعف تبیین انقلاب اسلامی حاصل می گردد.
تأمل در اینکه چرا از میان همه افکار و اندیشه ها، مردم ایران، اسلام را پذیرفتند و از میان جریان های سیاسی، جریان مذهبی با رهبری حضرت امام را پذیرفتند، گمشده مردم چه بود و در سیمای حضرت امام چه دیدند که حتی افراد غیر مذهبی نیز به صف انقلاب پیوستند.؟ البته دلیل دشمنی پایان ناپذیر نظام سلطه با انقلاب اسلامی و گناه جمهوری اسلامی از نظر آنان چیست که با این حجم از توطئه و دشمنی روبرو است؟ همین ما را به درک ماهیت انقلاب اسلامی رهنمون می سازد که انقلاب اسلامی برآیند تلاش تاریخی یک ملت برای بازیابی هویت فراموش شده و عزت تحقیر شده و استقلال پایمال گردیده، آزادی مصادره شده بود که آن را در قالب اسلام به رهبری حضرت امام دست یافتنی می دیدند.
[1] . اسکاچپول، تدا، «دولت رانتیر و اسلام شیعی در انقلاب ایران»، مترجم: محمدتقی دلفروز، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال ششم شماره ۱ (پیاپی ۱۹، بهار ۱۳۸۲)، ص 119
[2] . همان، ص 122-121
[3] . دلی لی، رابرت، «انقلاب اسلامي و اصالت»، فراتی، عبد الوهاب، رهيافت نظري بر انقلاب اسلامي (مجموعه مقالات)، قم: معارف، 1379، ص 218-217
[4] . ر.ک: ملکوتیان، مصطفی، سیری در نظریه های انقلاب، تهران: نشر قومس، 1372، ملکوتیان، مصطفی، زمینهها، عوامل و بازتاب جهانی انقلاب اسلامی ایران (رهیافت فرهنگی)، قم:معارف، 1395، فراتی، عبد الوهاب، رهيافت نظري بر انقلاب اسلامي (مجموعه مقالات)، قم: معارف، 1379،سبزه اى، محمد تقی، نقد آسیب شناسانه تئورى هاى انقلاب
[5] .زیبا کلام، صادق، انقلاب براي چه بود؟ چه پاسخي براي نسلهاي بعد از انقلاب داريم؟!؛ سایت خبر نامه دانشجويان ايران: https://iusnews.ir/fa/home
[6] . فوران، جان، «انقلاب 79-1977 چالشي بر تئوري اجتماعي»، فراتی، عبد الوهاب، رهيافت نظري بر انقلاب اسلامي، پیشین،ص 361-360
[7] . مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران :صدرا ، 1368، ص 119