شمه ‏ای از فضائل و مناقب امام سجاد علیه السلام

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

شمه ‏ای از فضائل و مناقب امام سجاد علیه السلام

 

در روز چهارم شعبان، 38 سال پس از هجرت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرزندی پاک از سلاله فاطمه زهرا علیها السلام در مدینة النبی به دنیا آمد و چشم شیعیان را روشن نمود . نام او «علی‏» بود که بعدها به «زین العابدین‏» و «سجاد» مشهور گشت .

دو سال پس از تولد او، جدش امیر مؤمنان علی علیه السلام در محراب عبادت، به شهادت رسید و پس از آن به مدت ده سال، شاهد حوادث دوران امامت عمویش امام حسن علیه السلام بود . از سال پنجاه هجری، به مدت یازده سال در دوران پر فراز و نشیب امامت پدرش حسین بن علی علیهما السلام که با قدرت‏ طلبی معاویه و پسرش یزید مصادف بود، در کنار او قرار داشت و پس از آن، در محرم الحرام سال 61 هجری پس از قیام و شهادت پدر بزرگوارش در حادثه کربلا، امامت و زعامت جامعه اسلامی را عهده‏دار شد (1). این دوران که 34 سال به طول انجامید، با حکومت عده ای از حاکمان مقارن بود که عبارتند از:

1- یزید بن معاویه (61- 64 ه . ق)

2- عبد الله بن زبیر (61- 73 که به صورت مستقل حاکم مکه بود)

3- معاویة بن یزید (چند ماه از سال 64)

4- مروان بن حکم (نه ماه از سال 65)

5- عبد الملک بن مروان (65- 86)

6- ولید بن عبد الملک (86- 96)

آن امام همام، در سال 94 یا 95 هجری در مدینه منوره رحلت نمود و در قبرستان بقیع در کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی علیه السلام به خاک سپرده شد (2).

دوران امامت آن حضرت، با یکی از سیاه‏ترین ادوار تاریخ اسلام همراه بود . بعد از حادثه دل‏خراش عاشورا و پس از انعکاس این خبر در سراسر کشور اسلامی، رعب و وحشت‏شدیدی بر جامعه حکم فرما شد و برای مردم مسلم گردید که یزید، پس از کشتن فرزند رسول خدا، که از قداست و عظمت‏ بالایی برخوردار بود و به اسیری بردن زن و فرزندان او، از هیچ ظلم و جنایتی دریغ نخواهد کرد .

از دیگر حوادث تلخ این دوران، (واقعه حره) بود که بنا به نقل اکثر مورخین، لشکریان یزید، به فرماندهی مسلم بن عقبة، برای سرکوب مردم مدینه که در مقابل ظلم و جور حکومت‏ بنی امیه به مخالفت پرداخته بودند، عازم آن شهر شدند و پس از حمله به مدینه، به دستور یزید، سه روز جان و مال و آبروی مردم مدینه مباح شد، از این رو عده زیادی از مردم بی‏گناه به قتل رسیدند (3) و هزاران زن بی‏شوهر، باردار شدند (4).

پس از آن واقعه، لشکریان یزید برای سرکوب عبد الله بن زبیر که در مقابل یزید، به مخالفت پرداخته بود عازم مکه شدند و پس از محاصره آن شهر، خانه خدا و حرم امن الهی را با منجنیق، سنگ باران کردند و بر آن آتش گشودند به طوری که پرده‏ها، و سقف آن که از چوب ساخته شده بود در آتش سوخت (5).

در این ایام، ياران امام در خفا روزگار سختی را سپری می‏کردند و جرات هیچ گونه اظهار محبت‏به اهل بیت علیهم السلام را نداشتند و اگر چنین کاری می‏کردند، مورد شکنجه و آزار قرار می‏گرفتند و یا حتی به قتل می‏رسیدند، چنان که «یحیی بن ام طویل‏» از یاران با وفای امام سجاد علیه السلام به جرم دوستی و پیروی از اهل بیت علیهم السلام دستگیر، و دست‏ها و پاهای او قطع شد و سپس به شهادت رسید (6) ، همچنین در زمان حاکمیت عبد الملک مروان، حدود 120 هزار نفر از مردم بی‏ گناه که بسیاری از آن‏ها عشاق اهل بیت علیهم السلام بودند به دست‏حجاج بن یوسف به قتل رسیدند (7).

قله ‏های رفیع فضیلت

معرفت و شناخت تمام جنبه‏های شخصیتی ائمه علیهم السلام برای ما انسان‏های عادی و محدود در عالم طبیعت غیر ممکن است، چرا که آن انوار قدسیه در بالاترین مراتب و بلندترین قله‏ های فضیلت و کمال قرار داشته و غالب انسان‏ها توان رسیدن به آن قله ‏های رفیع را ندارند و از درک آن عاجزند . امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند: «ولا یرقی الی الطیر; و مرغان [بلند پرواز اندیشه‏ ها ] نمی‏توانند به [بلندای ارزش ] من پرواز کنند . (8) »

عبد العزیز بن مسلم، یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام نقل می‏کند که ما در شهر «مرو» بودیم، روز جمعه در مسجد جامع آن شهر اجتماع کرده بودیم که از امامت‏ سخن به میان آمد، پس از آن بر امام وارد شدم و در این رابطه از ایشان سؤال کردم، آن حضرت تبسمی کردند و فرمودند: «الامام واحد دهره، لا یدانیه احد ولا یعادله عالم ولایوجد منه بدل ولا له مثل ولا نظیر; امام یکتای زمان خویش است که احدی [در فضیلت] به او نزدیک نمی‏شود (به او نمی‏رسد) و هیچ دانشمندی با او برابری نمی‏کند و بدیل و مثل و نظیری ندارد .»

و در ادامه فرمودند: «فمن ذا الذی یبلغ معرفة الامام او یمکنه اختیاره، هیهات هیهات ضلت العقول; کیست که بتواند به حد شناخت امام برسد و یا بتواند او را برگزیند، هرگز، هرگز، عقول [از درک امام و شناخت او] عاجزند . (9) »

 

فضائل و مناقب امام سجاد علیه السلام

بدیهی است که ما هرگز نمی‏توانیم مقام و منزلت واقعی امام سجاد علیه السلام را درک کنیم و تمام فضائل و مناقب او را به رشته تحریر در آوریم، ولی با غور در سیره رفتار آن حضرت، می‏توانیم گوشه‏ای از فضائل و منقبت‏های اخلاقی آن امام همام را برگیریم و وجود خود را از بوی خوش آن عطر آگین سازیم، از این رو شمه‏ای از آن‏ها را به اختصار بیان می‏نماییم .

 

علم

از فضائل و مناقب بارز ائمه علیهم السلام علم گسترده آن‏ها است که از آن به «علم لدنی‏» تعبیر می‏شود، علمی که از منبع فیض و ذات حق سرچشمه می‏گیرد . امام باقر علیه السلام می‏فرماید: «ان لله عزوجل علمین: علم لا یعلمه الا هو وعلم علمه ملائکته ورسله فما علمه ملائکته ورسله فنحن نعلمه (10); خداوند دو گونه علم دارد، یکی علمی که مخصوص اوست و دیگری علمی که به ملائکه و رسولانش تعلیم کرده است و ما (ائمه) از این علم که به ملائکه و رسولان آموخته است، بهره ‏مندیم .»

از این رو یکی از ویژگی‏های ممتاز آن حضرت، احاطه علمی ایشان به اصول اعتقادی و احکام اسلامی بود، به گونه‏ای که در مقابل هر سؤالی که از او می‏شد، پاسخی دقیق و اعجاب‏ انگیز، بیان می‏نمود . این ویژگی منحصر بفرد، دانشمندان دیگر مذاهب را به تحسین و اعجاب واداشته بود .

زهری درباره امام سجاد علیه السلام می‏گوید: «ما رایت احدا کان افقه منه (11); احدی را فقیه‏ تر و دانشمندتر از علی بن الحسین علیهما السلام ندیدم .»

ولی جای بسی تعجب و تاسف است که چگونه آن حضرت با آن مقام و عظمت علمی، مورد بی‏ مهری و بی‏توجهی مردم و حتی دانشمندان و عالمان قرار می‏گرفت و لذا در زمره شاگردان ایشان فقط نام معدود کسانی همچون: جابربن عبدالله انصاری، ابوحمزه ثمالی، یحیی بن ام طویل و محمد بن جبیر بن مطعم، دیده می‏شود (12).

 

برگی از کتاب علم امام علیه السلام

کتاب شریف صحیفه سجادیه که حاوی ادعیه و مناجات‏های آن امام همام است، یکی از بزرگترین و مهمترین گنجینه‏های حقایق و اسرار الهی به شمار می‏رود، به همین خاطر به القابی چون «انجیل اهل بیت‏» و «زبور آل محمد» و «اخت القرآن‏» (13) مشهور گشته است و نظر به اهمیت و عظمت این کتاب، شرح‏های زیادی بر آن نوشته شده که صاحب کتاب «الذریعة‏» ، چهل و هفت‏شرح را نام برده است (14).

در سال 1353 ش آیت الله نجفی رحمه الله نسخه‏ ای از صحیفه سجادیه را برای طنطاوی (مفتی اسکندریه) به مصر فرستاد، وی پس از تشکر از دریافت این هدیه گران‏بها، در پاسخ چنین نوشت: «این از محرومیت ما است که تا کنون بر این اثر گران بهای جاوید، که از مواریث نبوت است، دست نیافته بودیم، من هر چه در آن می‏نگرم آن را از گفتار مخلوق برتر و از کلام خالق پایین‏تر می‏یابم . (15) »

دانشمندان و علمای بزرگ، پس از عمری تلاش و تعلیم و تعلم برای بیان کردن یا نوشتن مطلبی، زمان زیادی را به مطالعه و کنکاش می‏پردازند، ولی امام سجاد علیه السلام این مضامین بلند و مطالب عالی را در وقت مناجات با خالق خویش و در هنگامی که تمام توجه‏اش به معبود، معطوف بوده، نجوا می‏کرده است، و این نیست مگر جوششی از چشمه علم لدنی آن امام معصوم .

علاوه بر صحیفه سجادیه، رساله گران بهایی از آن حضرت به یادگار مانده که همچون پرتویی از نور، روشنی بخش راه انسان هاست . در این اثر جاوید که «رسالة الحقوق‏» نام دارد، 51 حق و وظیفه برای انسان بیان شده که از حقوق خداوند بر انسان و سپس حقوق اعضاء و جوارح شروع و به حقوق اهل ذمه ختم شده است (16).

 

کثرت عبادت

از مهم‏ترین عواملی که انسان را به سوی انجام عبادات بیشتر فرا می‏خواند، چشیدن طعم شیرین عبادت است و اگر انسان به مرتبه‏ای از کمال برسد که حلاوت عبادت را در اعماق وجود خود حس کند، هرگز وقت‏خود را در امور دیگر صرف نخواهد کرد، از این رو باید یکی از خواسته ‏های ما از درگاه خداوند، این باشد که: «واذقنی حلاوة ذکرک; [پروردگارا] حلاوت و شیرینی یادت را به من بچشان .»

طبیعی است که امام سجاد علیه السلام با آن مقام بلند معنوی و غرق بودن در اقیانوس بی‏کران یاد خداوند و لبریز بودن وجود او از حلاوت ذکر حق، بیشتر وقت‏خود را به عبادت بپردازد . امام محمد باقر علیه السلام درباره عبادت پدر خود می‏فرماید: «بلغ من العبادة ما لم یبلغه احد وقد اصفر لونه من السهر ورمضت عیناه من البکاء ودبرت جبهته من السجود و ورمت قدماه من القیام فی الصلاة (17); به حدی عبادت کرده بود که دیگران به آن حد عبادت نمی‏کنند و از شب زنده داری رنگش زرد گشته بود و از گریه چشمانش سرخ شده بود و از سجده پیشانی‏اش برجسته شده بود و از ایستادن برای نماز، پاهایش ورم کرده بود .»

این ویژگی امام سجاد علیه السلام چنان برجسته بود که علمای دیگر مذاهب زبان به تحسین او گشوده‏اند، چنان که مالک بن انس (رئیس مذهب مالکی) می‏گوید: «ولقد بلغنی انه کان یصلی فی کل یوم ولیلة الف رکعة الی ان مات (18); به من خبر رسیده که علی بن الحسین علیهما السلام در شبانه روز، هزار رکعت نماز می‏خواند و این کار تا زمان وفات او ادامه داشت .»

همچنین‏ابن ابی الحدید می‏گوید: «وکان الغایة فی العبادة (19); [علی بن حسین علیهما السلام] نهایت در عبادت کردن بود .» به همین خاطر آن حضرت به «زین العابدین‏» یعنی زینت عبادت کنندگان، مشهور گشت (20).

 

خشوع در عبادت

امام زین العابدین، به خاطر معرفت کامل و عشق وافری که به معبود خویش داشت، و مقام الوهیت را به خوبی درک نموده بود، در هنگام امور عبادی به پروردگار خود توجه کامل پیدا می‏نمود و نسبت ‏به تمام امور اطراف خود بی‏توجه می‏گشت، آن چنان قلب او سرشار از یاد و ذکر خدا می‏شد که فضای دل را بر دیگر مخلوقات تنگ می‏نمود . ابو نعیم اصفهانی از علمای اهل سنت نقل می‏کند که: «کان علی بن الحسین اذا فرغ من وضوء الصلاة وصار بین وضوئه وصلاته اخذته رعدة ونفضة، فقیل فی ذلک، فقال: ویحکم اتدرون الی من اقوم ومن ارید اناجی (21); همواره پس از وضو گرفتن و قبل از اقامه نماز، علی بن الحسین را لرزه‏ای فرا می‏گرفت، از ایشان درباره این حالت‏سؤال شد، امام علیه السلام فرمودند: وای بر شما! آیا می‏دانید که به درگاه چه کسی می‏ایستم و با چه کسی می‏خواهم مناجات کنم؟»

همچنین ابی نوح انصاری نقل می‏کند، روزی در خانه ‏ای بودیم که علی بن الحسین هم در آن‏جا حضور داشت و در حال عبادت کردن بود و به سجده رفته بود، ناگهان خانه دچار حریق شد، دوبار به آن حضرت گفتند: «یابن رسول الله! النار; ای پسر رسول خدا! آتش‏» ، ولی امام علیه السلام سر از سجده برنداشت تا آن که آتش خاموش شد، آن گاه به ایشان گفته شد: «ما الذی الهاک عنها; چه چیزی تو را از آتش غافل ساخت؟» آن حضرت در جواب فرمودند: «الهتنی عنها النار الاخری (22); آتش آخرت مرا از آن غافل ساخت .»

 

تواضع

چهارمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، در میان مردم از جایگاه والایی برخوردار بود و فضائل اخلاقی، موقعیت علمی و قرابتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت، سبب شده بود که عامه و خاصه او را احترام و تعظیم کنند، ولی با وجود چنین برخوردی از طرف مردم، تواضع و فروتنی یکی از ویژگی‏های ممتاز اخلاقی آن حضرت به شمار می‏رفت، به حدی که در پاره‏ای از اوقات مورد اعتراض برخی از مسلمانان واقع می‏شد، برای نمونه روزی امام علیه السلام وارد مسجد شد و پس از عبور از میان توده مردم، در کنار «زیدبن اسلم‏» نشست . در این هنگام، نافع بن جبیر لب به اعتراض گشود و به آن حضرت عرض کرد: «غفر الله لک، انت‏سید الناس، تاتی تتخطی حتی تجلس مع هذا العبد; مغفرت و رحمت‏خدا بر تو باد، تو سید و سرور مردم هستی، پس چرا این گونه می‏روی تا در کنار این عبد بنشینی؟» حضرت فرمودند: «العلم یبتغی ویؤتی ویطلب من حیث کان (23); علم و دانش باید جستجو شود و داده شود و طلب می‏شود از هر جائی که باشد .»

آری، مردان بزرگ همیشه در اوج عظمت و بزرگی، فروتنی و تواضع را سیره خود قرار می‏دهند و خود را در مقابل عظمت پروردگار جهانیان کوچک و ناچیز می‏بینند، از این رو هرگز به خود اجازه نمی‏دهند که با دیگر بندگان با کبر و غرور رفتار کنند .

امام سجاد علیه السلام در رفتار با مردم آن چنان متواضع بودند که برخی اوقات سعی می‏کردند در میان مردم ناشناخته باشند تا بتوانند متواضعانه با مردم برخورد نمایند و به آن‏ها خدمت کنند . امام صادق علیه السلام می‏فرمایند: امام سجاد علیه السلام هنگامی که مسافرت می‏نمود با قافله‏ای حرکت می‏کرد که او را نمی‏شناختند و با اهل کاروان شرط می‏کرد که در طول سفر خدمت گذار آنان باشد . روزی بر همین منوال مسافرت نمود، از قضا مردی که امام را از قبل می‏شناخت، آن حضرت را مشاهده کرد، نزد کاروانیان رفت و به آنان گفت: آیا می‏دانید او کیست؟ گفتند: خیر، گفت: او علی بن الحسین علیهما السلام است، آن‏ها با شنیدن این سخن باسرعت‏به طرف امام علیه السلام رفتند و دست و پای او را بوسیدند و عرض کردند: ای پسر رسول خدا! آیا می‏خواهی که آتش جهنم ما را فرا بگیرد؟ اگر از جانب ما به شما بی‏احترامی صورت می‏گرفت، آیا تا ابد هلاک نمی‏شدیم؟ امام علیه السلام فرمود: روزی با گروهی مسافرت نمودم که آنان مرا می‏شناختند و به خاطر قرابتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشتم مرا بیش از حد مورد احترام قرار دادند، و چون ترسیدم شما نیز چنین کنید، خود را معرفی نکردم (24).

 

دستگیری از ستمدیدگان و نیازمندان

امام زین العالدین علیه السلام همان طور که در عبادت‏های فردی زبان زد عام و خاص بود، در عبادات اجتماعی نیز، همه را به حیرت واداشته و خدمت‏به خلق، به خصوص دستگیری و دلجویی از نیازمندان را زینت‏بخش رفتار خود قرار داده بود، از این رو بسیاری از مورخین، با عبارت‏های گوناگون این موضوع را نقل کرده‏اند (25).

آن حضرت نسبت‏به بهبود وضع زندگی فقراء و محرومین، اهتمام فراوانی داشت و چنان بر این کار مداومت می‏ورزید که آثار حمل طعام برای فقرا، بر روی جسم مبارکشان باقی مانده بود، به گونه ‏ای که نقل شده: «لما مات علی بن الحسین فغسلوه جعلوا ینظرون الی آثار سواد بظهره، فقالوا: ما هذا؟ فقیل: کان یحمل جرب الدقیق لیلا علی ظهره یعطیه فقراء المدینة; هنگامی که علی بن الحسین رحلت نمود و مسلمانان بدن مبارکش را غسل می‏دادند، آثار سیاهی و کبودی را بر پشت آن حضرت مشاهده نمودند، پرسیدند: این آثار برای چیست؟ جواب داده شد که این اثر حمل کیسه‏ های پر از طعام است که آن حضرت به فقراء مدینه اعطا می‏نمودند . (26) »

همچنین سفیان بن عیینة می‏گوید: زهری، شبی سرد و بارانی، علی بن الحسین را مشاهده نمود که بر دوش خود چیزی راحمل می‏کرد، پرسید: ای فرزند رسول خدا، این چیست؟ امام علیه السلام فرمود: «ارید سفرا اعد له زادا، احمله الی موضع حریز; عازم سفری هستم و برای آن سفر زاد و توشه فراهم می‏کنم وبه جای امنی منتقل می‏سازم .» زهری عرض کرد: بگذارید غلام من آن را حمل کند، امام علیه السلام قبول نکردند، زهری عرض کرد: پس بگذارید من آن را حمل کنم و شما رااز حمل آن راحت نمایم . آن حضرت فرمود: من خود را از حمل چیزی که باعث نجاتم در سفر می‏شود، راحت نمی‏کنم .

پس از گذشت چند روز، زهری آن حضرت رامشاهده نمود و گفت: ای فرزند رسول خدا از آن سفری که بیان فرمودید اثری نمی‏بینم . امام علیه السلام فرمود: «بلی یا زهری لیس ما ظننت ولکنه الموت وله کنت استعد، انما الاستعداد للموت، تجنب الحرام وبذل الندی فی الخیر (27); آری ای زهری، آن سفری که تو گمان می‏کنی نیست، بلکه منظور من از سفر، سفر مرگ است که برای آن آماده می‏شوم، همانا آماده شدن برای مرگ، دوری جستن از حرام و بذل و بخشش چیزهای خوب در راه خیر است .»

_______________________________

1) ر . ک: ارشاد شیخ مفید، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ص‏253; بحار الانوار، مجلسی، المکتبة الاسلامیه، ج‏46، ص‏12 .

2) ارشاد شیخ مفید، همان، ص‏254; بحار الانوار، همان .

3) تاریخ طبری، مطبعة الاستقامة، ج‏4، ص‏374; مروج الذهب، مسعودی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج‏3، ص‏82; الکامل، ابن اثیر، دار صادر، ج‏4، ص‏111 .

4) البدایة و النهایة، ابن کثیر، دار الکتب العلمیة، ج‏8، ص‏224 .

5) همان، ص‏228; الکامل، ابن اثیر، دار احیاء التراث العربی، ج‏2، ص‏602; مروج الذهب، مسعودی، همان، ص‏84; تاریخ طبری، همان، ص‏383 .

6) اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، شیخ طوسی، دانشگاه مشهد، ص‏123 .

7) مروج الذهب، مسعودی، دار الاندلس، ج‏3، ص‏166، الوافی بالوفیات، ابن صفدی، النشرات الاسلامیه، ج‏11، ص‏308; تاریخ اسلام، ذهبی، دارالکتاب العربی، حوادث سنه 81- 100 .

8) نهج البلاغه، خطبه 3 .

9) اصول کافی، کلینی، دار الاضواء، ج‏1، ص‏198 .

10) همان، ص‏256 .

11) سیر اعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة، ج‏4، ص‏389 .

12) فی رحاب ائمة اهل بیت، محسن امین عاملی، دار التعارف، ج‏3، ص‏213 .

13) الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، المکتبة الاسلامیة، ج‏15، ص‏18 .

14) همان، ج‏13، ص‏345- 359 .

15) سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، مؤسسه امام صادق علیه السلام، ص‏271 به نقل از صحیفه سجادیه، ترجمه سید صدر الدین بلاغی، (مقدمه) ص‏37 .

16) الامالی، شیخ صدوق، مجلس 59، ص‏301- 306; الخصال، شیخ صدوق، باب خمسین و مافوقه، ص‏564- 570; تحف العقول، حرانی، دارالکتب الاسلامیه، ص‏255 .

17) مناقب ابن شهر آشوب، دار الاضواء، ج‏4، ص‏162 .

18) تهذیب الکمال، المزی، مؤسسة الرسالة، ج‏20، ص‏390; سیر اعلام النبلاء، همان، ص‏392 .

18) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار احیاء التراث العربی، ج‏1، ص‏27 .

20) تهذیب الکمال، همان; سیر اعلام النبلاء، همان; حلیة الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، دار الفکر، ج‏3، ص‏135 .

21) حلیة الاولیاء، همان، ص‏133 .

22) تهذیب الکمال، همان، ص‏389; بحار الانوار، مجلسی، همان، ص‏80; مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص‏163; تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، دار الفکر، ج‏41، ص‏377 .

23) الطبقات الکبری، ابن سعد، دار صادر، ج‏5، ص‏216; سیر اعلام النبلاء، همان، ص‏388; حلیة الاولیاء، همان، ص‏138 .

24) بحار الانوار، همان، ص‏69 .

25) سیر اعلام النبلاء، همان، ص‏393; بحار الانوار، همان، ص‏66; تهذیب الکمال، همان، ص 392 .

26) حلیة الاولیاء، همان، ص‏136; مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص‏167; بحار الانوار، همان .

27) مناقب ابن شهر آشوب، همان، ص‏166; بحار الانوار، همان .

 

 

خوانده شده 2979 مرتبه