انسان به هر مقدار که از صفات کمال الهی برخوردار باشد به همان اندازه به خدا تقرب می یابد و به او نزدیک می شود، اگر این صفات در انسان به صورت خلق و خوی درآید یعنی به آنها عادت کند و چنان شود که این کمالات از درون او بجوشند، در این صورت می توان گفت که او به اخلاق اسلامی خو گرفته است. اخلاق در هر مکتبی حتی مکاتب غیرآسمانی اصولی دارد اما دقیق ترین و عالی ترین اصول را مکتب اسلام بیان کرده که هر کدام از آنها می تواند نجات دهنده انسان باشد و او را به مراتب عالی انسانی و اخلاقی برساند. در این مبحث به دو اصل بنیادین اشاره می کنیم.
عزت، کرامت و ارجمندی انسان
منظور از ارجمندی و کرامت انسان این است که آدمی در جریان خودسازی و حرکت نفسانی خود برخی از کارها را با کرامت و ارجمندی و مقام انسانی خویش ناسازگار می یابد، یعنی کارهایی او را پست و زبون می کند و بی مقدار و بی ارج جلوه می دهدو در مقابل کارهای دیگری را مایه بزرگواری خویش می یابد،کارهایی که به او شخصیت روحی می دهد و بر ارج و اعتبار او می افزاید. مثلا انسان به روشنی در می یابد که حسد آدمی را در درون خود زبون می کند. حسود کسی است که نمی تواند پیشرفت دیگران را تحمل کند از موقعیتی که نصیب دیگران می شود رنج می برد و ناراحت می شود و تنها عکس العملش این است که بکوشد تا در کار آنها اخلال کند تا آنها همچون خود او محروم شوند و تا به این منظور پست خود نرسد از پای نمی نشیند. هر کس به خوبی در خود این دریافت درونی را دارد که این چنین خصلتی زبونی و بی شخصیتی است. این بی ارزشی و کم ظرفیتی یک انسان است که چشم نداشته باشد موفقیت دیگران را ببیند.همین طور صفت بخل، یعنی این که شخص چندان به ثروتش وابسته باشد که حاضر نشود آن را در راه رفاه زندگی خود و خانواده اش یا در راه خدمت به خلق مصرف کند. پیداست که چنین انسانی اسیر و زبون مال و منال خویش است و با این خصلت در خود احساس پستی و کوجکی می کند.پس می بینیم که احساس کرامت و بزرگواری، احساس صادقی در انسان است.ما در یک سلسله کارها از قبیل احسان، گذشت، عفاف و استقامت در خود شرافت، عزت و بزرگواری احساس می کنیم و در یک سلسله کارهای دیگر نظیر دروغ، ریا، چاپلوسی، حسد و بخل احساس زبونی.
این حالتی است که آدمی در خود می یابد بی آنکه تابع آداب و عادات محیط یا تلقین این و آن باشد. اسلام این چنین خصلت هایی را به شدت نکوهش کرده و از آن نهی می کند. صفاتی مانند گذشت و فداکاری مایه کرامت نفس و نشانه علو همت و عظمت روح است.چون انسان فداکار انسانی است که بر خویشتن مسلط است و شخصیتی چنان والا دارد که می تواند از آنچه مورد علاقه شخصی اوست به خاطر دیگران یا به خاطر هدفش بگذرد.تواضع به معنی احترام گذاردن به دیگران،از پوسته خود درآمدن و ارزش های دیگران را هم به حساب آوردن نه به معنی خود باختگی و زبونی در برابر زورمندان،یک خلق بزرگوارانه و مایه کرامت انسان است. انسانی که چندان بر خویشتن مسلط است که گرفتار غرور و خود بینی نیست بلکه با واقع بینی فضیلت دیگران راهم می بیند و به آن ارج و احترام می گذارد.این خصلت ها که پایه و مایه بزرگواری نفس است بخشی از اخلاق پاک اسلامی است. از این نمونه ها در دو قطب مثبت و منفی فراوان داریم و شاید بتوانیم کلیه مسائل اخلاقی را تا حدودی به اصل کرامت انسان مربوط بدانیم. به همین جهت است که پیغمبر اسلام(ص) رسالت اخلاقی و انسان سازی خود را در تکمیل مکارم اخلاق و مایه های بزرگواری انسان خلاصه کرده است.
تقرب به خداوند
کار پسندیده کاری است که انسان را به خدا نزدیک سازد. یعنی او را دارای صفات کمال کند. خدا داناست، تواناست، کاردان است، عادل، مهربان و بخشنده است و همه از خوان نعمتش برخوردارند. نیکان را دوست دارد و از بدان و ستمگران بیزار است. انسان به هر مقدار که از صفات کمال الهی برخوردار باشد به همان اندازه به خدا تقرب می یابد و به او نزدیک می شود. اگر این صفات در انسان به صورت خلق و خوی درآید یعنی به آنها عادت کند و چنان شود که این کمالات از درون او بجوشند، در این صورت می توان گفت که او به اخلاق اسلامی خو گرفته است.تخلقوا با خلاق الله؛ به اخلاق الهی خو بگیرید و خداگونه شوید. این ها دو ملاک و معیار اصیل اخلاق اسلامی هستند. انسان مسلمان، با صرف نظر از هر گونه سود که در یک کار یا یک خلق و خوی برای خود با دیگران بیابد، و با صرف نظر از هر نوع زیان که در یک کار یا خوی برای خود یا دیگران ببیند، همواره در پی آن است که بداند آیا این کار یا این خصلت با کرامت و ارج انسانی او سازگار است و به او در راه تقرب و سیر به سوی حق کمک می کند یا نه.
هر کار یا خصلت و خوی را که در جهت کرامت او باشد و بر ارج انسانی اش بیفزاید و او را به خدا نزدیک تر کند، کار و خصلتی روا و پسندیده می شناسد و هر کار یا خصلت و خوی را که بر کرامت انسانی او آسیبی وارد کند و او را در راه تقرب به حق ناتوان گرداند، کار و خصلتی ناروا و ناپسند می شمرد و از آن می پرهیزد. در عین حال می داند که با رعایت همین دو معیار اصیل اخلاق اسلامی،خود به خود انسانی بار می آید هشیار، آگاه، پرشور و تلاش گر در راه بالاترین مصالح و منافع واقعی خود و کوشا در راه مصالح و منافع واقعی همه انسانهای دیگر.در روایتی از امام صادق(ع) چنین نقل شده است؛ خدای بزرگ پیامبران را به مکارم اخلاقی خوبی های بزرگوارانه اختصاص داده است. هر کس این خصلت ها را داراست، خدای را بر چنین مرحمتی سپاس گزارد، و هرکس چنین خوبی هایی ندارد با التماس آنها را از پیشگاه خدا در خواست کند. پرسیدند این خصلت ها کدامند؟ پارسایی،قناعت، بردباری،سپاسگزاری،شکیبایی،سخاوت ،شجاعت، غیرت،راستگویی و ادای امانت.