مقدمه:
۱- اسلام وجود آدمی را متشکل از دو بعد روانی (غیر مادی) و جسمانی (مادی) معرفی می کند و سلامت هر یک را در گرو سلامت دیگری و متأثر از آن می داند.
سلامت روان به معنای تعادل و انسجام فراگیر در همه ابعاد جسمانی و نفسانی انسان است که تعقل و اندیشیدن، آگاهی، هدف داری، انصاف، عدالت، امانت داری، حقیقت جویی و تسلیم در برابر آن، رشد مستمر و آرامش از جمله علائم آن است و در مقابل، بیماری روانی خارج شدن از حد اعتدال است که نادانی، عصیان، دنیا طلبی، ظلم و تعدی، ضعف اراده و سستی، اضطراب، ترس، خودپسندی، حسد و کینه دوزی و… از نشانه های آن می باشد.
۲- روان کلمه ای فارسی است که معادل آن در فرهنگ قرآن و حدیث، نفس یا روح است و بیماری و سلامت روان در قرآن و حدیث غالبا به «قلب» که شانی از شئون روح و نفس است، نسبت داده می شود. مانند «فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ»و «اِذ جائَ رَبِّه بِثَلبِ سَلیمِ»و «اَنزَلَ السَّکینَهَ فی قُلُوبِ المُؤمِنین» که در فارسی از آن به دل تعبیر می شود.
البته برای روان معانی دیگری نیز هست. منظور ما از روان در این مقدمه، بعد غیر مادی انسان است، زیرا انسان تنها همین بدن مادی و خاکی نیست، بلکه موجود به امتداد نظام هستی از عرش تا فرش است که بدن عنصری مبدأ تکون و مرتبه نازله آن است. این حقیقت با کمترین تأمل در قرآن قابل درک است. آیاتی مانند آیه ۶۷ غافر و ۷ سجده حاکی از خاکی بودن انسان و آیاتی مانند ۹ سجده و ۷۶ ص، حاکی از عرشی بودن او است و آیات ۱۱ تا ۱۴ سوره مبارکه مومنون به این ترکیب مقدس اشاره نموده و آن را با جمله «فَتَبارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقِینَ» مورد ستایش قرار داده است.
۳- روح و بدن، هر یک برای خود سلامتی و بیماری مخصوص به خود را دارند و احیانا بیماری یکی از آنها سبب بیماری بدن سالم قرار دارد. تا جایی که می گویند: روح سالم در بدن سالم قرار دارد. پژوهشهای علمی نشان داده که ممکن است ریشه و علت بسیاری از ناتوانی های جسمی، نابسامانی های فکری و عاطفی باشد. مثلا امروزه معتقدند که دلهره و ناراحتی های فکری می تواند عامل مهمی برای ایجاد زخم معده باشد و یا معلولیت های جسمی علت بروز نگرانی ها و اضطراب ها باشد. لذا سلامت جسم و روح تا حد زیادی به هم پیوسته و مرتبطند.
و همچنین نظام تربیتی اسلام نسبت به سلامت همه جانبه انسان مسلمان، از همان آغاز شکل گیری نطفه اش شروع می شود. توصیه ها و نکات تربیتی مربوط به بهداشت روانی انسان را از هنگام انتخاب همسر و مسایل دوران جنینی و دوران شیرخوارگی و کودکی، گرفته تا تا دوران رشد و بزرگسالی، به مسلمانان آموزش می دهد و رعایت اصول تربیتی و بهداشت و سلامت روانی در کنار سلامتی جسم، تأکید می نماید و تن، روان و استعدادهای جسمی، معنوی و روانی انسان و نیز نفس انسانی را امانتی با ارزش و ودیعه الهی می داند که دستور گرامی داشت آن را می دهد.
قرآن کریم می فرماید:«وَلَقد کَرِّمنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلنهُم فِی البِّرِ وَ البَحرِ وَ رَزَقنا هُم مِنَ الطَّیباتِ و فَضَّلنا هُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفصیلاً،» ما آدمیزدگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم و از انواع روزی های پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم برتری بخشیدیم).
بنابراین آسیب رساندن به این امانت گرامی الهی ممنوع است و اساسا تمام تعالیم الهی و نظام تربیتی دینی در راستای گرامی داشت و کرامت انسان، ارتقای نفس و روان انسان به مقام قرب الهی است که عالی ترین و بهترین محصول نظام بهداشت و سلامت روانی اسلام به شمار می رود.
خوشبختانه در سالهای اخیر در بین روان شناسان، توجه به دین و دستورهای دینی برای سلامت روان و درمان بیماری های روانی افزایش یافته است. آنها معتقدند در ایمان به خدا نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان می بخشد و در تحمل سختی های زندگی او را کمک می کند، از نگرانی و اضطرابی که بسیاری از مردم زمان ما، در معرفی ابتلاء به آن هستند، دور می سازد، زیرا هدف عمده ادیان الهی راهنمایی و هدایت بشر، کمک به چگونه زیستن و حفظ او در برابر انحراف از مسیر رشد بوده است. خداشناسی، کنترل بر شهوات و هوای نفسانی، هدایت، سعادت دنیوی و اخروی ما سلامت جسمی، روانی و روحی، آرامش فکری و قلبی، سلامت خانوادگی و اجتماعی، ایجاد روابط درست بین فردی، و موضوعات بسیار دیگری از این قبیل، از ویژگی های آموزشهای الهی است.
در ادامه این نوشتار بطور مختصر مباحثی در مورد «سلامت روانی از دیدگاه قرآن» پرداخته می شود.
تعریف سلامت روان
«راغب اصفهانی» در مفردات، سلامت را به معنای عاری بودن از آفات دانسته است.
«لویس معلوف» در المنجد در تعریف سلامت می گوید:«السّلامه البرائه من العیوب و ال آفه» سلامت، منزه بودن از عیب و مبرا بودن از آفت است.
«شرتونی» در اقرب الموارد می گوید: سالم کسی است که از عیب و آفت نجات گرفته باشد».
«احمد سیاح» در فرهنگ جامع نوین سلامت را به بی گزندی و بی عیب شدن معنا می کند.
«فخر الدین طریحی» در مجمع البحرین می گوید: بهشت را دارالسلام می نامند چون ساکنان آن از هر آفتی سالم اند. به همین جهت خدای بزرگ در توصیف خود فرمود: «السّلامُ المُؤمِن» برخی از عارفان گفتند: سالم کسی است که از هر عیب و آفت و نقص و نابودی در امان باشد، لذا خدای سبحان که عاری از هر نقص و عیب و آفت و نابودی است، مصداق واقعی سلام است.
«دکتر محمد معین» در کتاب فرهنگ فارسی خود هشت معنا برای سلامت آورده است:
۱٫ بی گزند شدن، بی عیب شدن ۲٫ رهایی یافتن، نجات یافتن ۳٫ امنیت ۴٫ عافیت، تندرستی ۵٫ نجات، رستگاری ۶٫ خلاص از بیماری، شفا ۷٫ آرامش، صلح ۸٫ سالم، تندرست.
در فرهنگ نوین، علاوه بر تأیید معنای یاد شده در آن، سُلِمَ، سِلم و سلام را به معنای سکینه، صلح، آسودگی، أمن، امنیت و آرامش نیز معنا می کند.
از آنجا که همه این معانی سلامت در اسلام حقیقی و دین اصیل الهی تضمین شده است دین حقیقی، را اسلام و شخص معتقد به آن را مسلم نامیدند، و این همان معنای لغوی اخذ شده است و علی(ع) در تعریف مسلم فرمود: «مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او سالم بمانند».
سلامت روان از دیدگاه قرآن و حدیث
مفهوم سلامت در عرف لغت به معنای عاری بودن از هرگونه آفت است، شناخت آفات جسم و روح فرع بر شناخت خود جسم و روح است. کسی که روح را نشناخت چگونه می تواند آفات آن را بشناسد و تا زمانی که آسیب ها آفتها شناخته نشوند راه علاج و درمان آن هم قابل شناخت نخواهد بود. چنانچه برخی از امراض از قبیل وبا، سرخک، سرخچه و… در گذشته باعث مرگ و میر بسیار بودند، ولی پس از شناخت آنها و پیشرفت علم پزشکی با چیز سهلی – از قبیل تزریق واکسن جلوی آن همه مرگ و میرها گرفته شد. در بعد روانی نیز مسأله به همین منوال است. اگر روان و بیماری های آن کاملا شناخته شود، یقینا از هلاکت های معنوی و مرگ و میرهای انسانی جلوگیری خواهد شد.
این که در اسلام برای معرفت نفس آن همه ارزش قائل شده و آن نافع ترین علم معرفی شده و حتی شناخت خدا را به شناخت نفس مرتبط دانسته،به خاطر همین است که اگر روان انسان شناخته نشود نه تنها انسان به کمال نمی رسد؛ بلکه به خاطر عدم شناخت آفت ها و آسیب ها آن چه بسا در ورطه هلاکت می افتد. حال باید دید برای شناخت نفس و روان به کجا . چه منبع و چه کسی باید مراجعه کرد؟راستی چه کسی بهتر از جان آفرین از اسرار روان انسان آگاهی دارد؟ قرآن کریم در این رابطه می فرماید:
«رَبُّکُم اَعلَمُ بِما فی نُفُوسِکُم» پروردگارتان به آنچه در جانتان است آگاهتر است.
و در آیه دیگر فرمود: «یَسلَونَکَ عَن الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِن اَمرِ رَبَّی وَ ما اوتیتُم مِنَ العِلم اِلّا قَلیلاً» درباره روح از تو می پرسند، بگو روح از عالم امر و از فرمان پروردگار من است و به شما از دانش، جز اندکی داده نشده است».
به هر حال برای آگاهی از مفهوم سلامت روان، از دیدگاه قرآن و سنت به برخی از آیات و روایات اشاره می کنیم، در قرآن کریم در ضمن دو آیه به روان سالم (قلب سلیم) اشاره شده است: یکی در سوره شعراء ضمن دعای ابراهیم خلیل(ع) که خداوندا! مرا در روزی که مردم برانگیخته می شوند (روز رستاخیز) شرمنده و رسوا مکن، روزی که مال و فرزند سودی نمی بخشند، مگر کسی که با قلب سلیم و روانی پاک به پیشگاه خدا آید: «اِلّا مَن اَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ».
آیه دوم شریفه، «وَ اِنّ مِن شیعَتِه لماَ براهیمَ اِذ جاءَ رَبَّه بِقَلبٍ سَلیمٍ» و از پیروان او حضرت نوح(ع) ابراهیم بود. به خاطر آور هنگامی که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد».
در تفسیر قلب سلیم، رسول خدا(ص) و اهلبیت اطهارش(ع) سخن ها گفته و تفسیرهای به ظاهر متفاوت کرده اند، لکن با دقت در آن روایات روشن می شود که تفاوتی در کار نیست. بلکه هر روایتی یک زاویه از زوایای مختلف آن را بیان کرده است، که اگر هر یک از آنها نباشد قلب، بیمار خواهد بود. از رسول خدا(ص) سوال شد، مرا از قلب سلیم چیست؟ فرمود: «دین بلا شک و هوی و عمل بلا سمعه و ریاء جا» دین بدون تردید و عمل بدون ریا».
از امام صادق(ع) نقل شد که فرمود: قلب سلیم آن است که پروردگارش را ملاقات کند در حال که غیر خدا در او نباشد و هر قلبی که در آن شک و شرک باشد ساقط است.
علی(ع) در تفسیر قلب سلیم فرمود: «لایصدر عن القلب السّلیم الّا المعنی المستقیم» معنای مستقیم یک معنای عام است که شامل اندیشه، گفتار و کردار می شود، در واقع امام(ع) در این حدیث ملاکی را برای سلیم بودن قلب ارائه کرد که برای همه قابل فهم باشد. در واقع قلب سلیم چشمه جوشانی است که هر چه در بعد اندیشه، عمل و گفتار صادر شود، همانند آب زلال مایه حیات است، آلوده، گندیده و مسموم نیست.
امام صادق(ع) از آبای گرامی اش از امیر المؤمنین(ع) حدیثی را نقل کرد که آن حضرت فرمود: همانطور که برای جسم شش حالت وجود دارد: صحت، مرض، حیات، موت، خواب و بیداری برای روح نیز این شش حالت وجود دارد: دانش، زندگی روان، نادانی، مرگ آن، تردید، بیماری آن، یقین، سلامت آن، غفلت، خواب آن، و مواظبت، بیداری آن است.
با دقت در این حدیث معلوم می شود که همه این شش امر قابل جمع و هماهنگ هستند، زیرا هر کدام به بخشی از جوانب روان نظر دارند، یکی به مفهوم سلامت روان و دیگری به علائم و نشانه های آن پرداخته است. از این که یقین را به صحت و سلامت روان تعبیر فرموده، بسیار جالب توجه است؛ زیرا یقین یعنی اطمینان محکم و ثابت و به تعبیر دیگر یعنی خاطر جمع و دارای جمعیت خاطر، یعنی حالتی که تمام ابعاد روحی انسان هماهنگ هستند، زیرا یقین از یک طرف به عامل تعادل روان که علم است نظر دارد، و از طرفی به حالت آرامش و اطمینان، پس سلامت روان به معنای تعادل نهادهای درونی انسان و گرایش فطری و جسمانی وی می باشد.
پس سلامت روان به معنای تعادل روان است و علائم آن این است که انسان به نور عقل خویش آنچه که زینت روانش می شود و او را به خدا نزدیک می کند، بر می گزیند و تمام ابعاد وجودی خود را شکوفاء می سازد، و بین آنها هماهنگی و تعادل برقرار می نماید، بر اثر این عدالت نفسانی که همان صراط مستقیم و وصول به کمالات انسانی است در عمل نیز منحرف نمی گردد و به پیروی از سفاهت که موجب ظلم به خویشتن و دیگران است، از عدل سرباز نمی زند. از این رهگذر معنای بیماری که یک معنا سلبی است روشن می شود. از این رو در قرآن کریم آمده است که:
«مَن أَعرَضَ عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشهً صَنکا» هر کس از یاد من اعراض کند، مبتلا به زندگی سختی خواهد شد».
این سختی ها فقر مالی نیست بلکه همان بیماری های یأس، دلهره، اضطراب، سردرگمی و افسردگی است که در متن نعمت های دنیوی و زندگی سراسر امکانات، دامنگیر افرادی می شود که از یاد خدا، دل برگردانیده اند و این همان عدم تعادل و هماهنگی حقیقت انسان با ماورای عالم ماده و مبدأ متعالی است. و گرنه، برکات و رحمت خاصه الهی شامل کسانی است که دارای سلامت روان باشند و در حفظ آن نیز کوشا باشند.
در قرآن کریم آمده است که:
«وَلَو اَنَّ اَهلَ القُری آمَنوُا و اتَّقُوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الاَرِضِ» اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوی پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم».
پس از آگاهی از معنا و مفهوم سلامت روان، در دیدگاههای مختلف در رابطه با تحقق سلامت وجود چند امر لازم است:
۱- این که تمام آنچه را که لازمه وجود آن است دارا باشد، مثلا پیکر انسان برای تحقق سلامت خود نیازمند به عضو بینایی (چشم) می باشد و بدون آن معیوب و ناقص است.
۲- بین قوای وجودی شیء و اعضا و اجزای آن وحدت و هماهنگی باشد.
۳- علاوه بر آنچه که شایسته هستی او است و هماهنگی و توازن که بر آن حاکم است، آفتی از خارج بر او عارض نشده باشد. چه بسا جسمی همه آنچه را که لازمه سلامتی اوست داراست، لکن نفوذ یک میکروب آن را دچار التهاب و دگرگونی می نماید. در حقیقت، در تحلیل مفهوم سلامت به این نتیجه می رسیم که مفهوم سلامت (خواه سلامت جسم و خواه سلامت روان) به دو امر ایجابی و یک امر سلبی بر می گردد. از اینجا که روح و روان انسان از عالم امر است، هرگز معیوب و ناقص آفریده نشده و همه آنچه را که لازمه وجود او است دارد و از نظر خلقت بر اساس عدل و متوازن افریده شده است، زیرا عالم هستی بر اساس عدل و هماهنگی آفریده شده است چنانکه علی(ع) فرمود:«بالعدل قامت السموات و الارض» و انسان نیز هماهنگ با سایر هستی آفریده شده است و خدای عادل حکیم انسان را نیز مشمول عدل تکوینی خود کرده است:«الَّذی خَلَقَکَ فَسَوّیکَ فَعَدَلَکَ» پس باید مراقب بود که آفتی به او نرسد و از بیرون سلامت او آسیب نبیند.
علل و عوامل بهداشت و سلامت روان
در این فصل به برخی از آن علل و عوامل بهداشت و سلامتی روان اشاره می کنیم.
۱) ایمان به خدا
ایمان به خدا از بهترین سرمایه انسانی است که اگر در زندگی انسانها تحقق داشته باشد، منشأ برکات بسیار است و اگر کسی اهل ایمان نباشد دائم در زیان بسر می برد:«وَ العَصر انَّ الاِنسانَ لَفی خُسر الّا الَذینَ امَنوُا و عَمِلوُا الصّالِحاتِ…. با قسم به عصر که انسانها همه در زیانند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند…».
ایمان، علم همراه با اعتقاد توأم با سکون و اطمینان است. طمأنینه و آرامش جزء لوازم لاینفک ایمان است. ایمان به خدا دارای نتایج و آثاری است که به یک معنا قابل تقسیم به شناختی و رفتاری است، یعنی برخی از آثار آن در عقیده و بعضی دیگر در رفتار شخصی مومن ظاهر می گردد و در مجموع از او یک انسان قوی، قدرتمند، دارای سکینه و آرامش و بدون دلهره و اضطراب می سازد.
و یا در آیه دیگر خداوند می فرماید:
«اَلَّذینَ امَنوا وَ لَم یَلبِسُوا إیمانَهُم بِظُلمٍ أولئِکَ لَهُم الاَمنُ وَ هُم مُهتَدوُنَ» کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده اند، آنان راست ایمنی و ایشان راه یافتگانند.
این آیه را از شاخص ترین آیات مربوط به آرامش روانی دانسته اند که در آن امنیت، آرامش، بهداشت روانی و هدایت را از آثار ایمان بر می شمارد.
۲) اسلام
در کلمات اولیای دین، اسلام مایه آرامش و امنیت و وسیله ای برای سلامت روان معرفی شده است . وقتی کفر بیماری روان است قهرا اسلام باید سلامت روان به حساب آید.
علی(ع) در این رابطه فرمود:«سپاس خدایی را که راه اسلام را گشود و راههای فراگرفتن و عمل کردن به احکام و دستورهای آن را برای آنان که خواهانند، آسان گردانید، ارکانش را در برابر آنان که به ستیزه بر می خیزند استوار نمود و آنها را برای کسانی که دست به دامنش زنند پناه گاه أمنی قرار داد و برای آنها که به حریمش گام نهند وسیله سلامت ساخت و برای آنان که از منطقش پیروی کنند دلیل و برهان قرار داد….
در کلام دیگرش فرمود:«خداوند اسلام را مخصوص شما قرار داد و شما را برای آن برگزید و این به خاطر آن است که اسلام از (سلامت) گرفته شده و کانون بزرگواری است.
بنابراین اسلام وسیله سلامت و امنیت برای روان آدمی است.
۳) تقوی
تقوی لازمه زندگی هر فردی است که می خواهد زندگی انسانی همراه با آرامش و آسایش داشته باشد و تحت فرمان عقل زندگی کند. در قرآن کریم و روایات اهلبیت برای تقوی آثار فراوانی نقل شده که از جمله آنهاست:
الف: حفاظت و حراست:
انسان با تقوی از شر اشرار و کید دشمنان در امانند و مکر آنان هیچ گاه بر ضرر اهل تقوی تمام نمی شود:«وَاِن تَصبروُا و تَتَّقوا لا یَضُرّکُم کَیدُهمُ شَیئاً» اگر در برابر دشمنانتان استقامت به خرج داده و پرهیزگاری پیشه کنید نقشه های خائنانه آنها به شما زیانی نمی رساند.
ب: روشن بینی:
چشم دل انسان در اثر تقوی باز می شودو حقایق عالم را آن چنان که هست می بیند و در تشخیص وظایف دینی خود از یک آگاهی باطنی الهی برخوردار می گردد که در هیچ مورد دچار شک و تردید (که از جمله بیماری های روانی به حساب می آیند) نمی گردد، زیرا وظایف برای او به خاطر تعلیم باطنی الهی و نورانیت ضمیر، روشن می گردد: (یا اَیُّها الذَّینَ امَنُوا اِن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً) ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر از (مخالفت فرمان خدا) بپرهیزید، برای شما وسیله ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می دهد.
روشن بینی خاصی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت و در آیه دیگر می فرماید:«وَ اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمکُم الله» از خدا بپرهیزید و خداوند به شما تعلیم می دهد.
ج: نجات از سختی ها و روزی بی حساب :
خداوند برای اهل تقوی راه خروج از سختی ها و مشکلات زندگی را مقرر فرموده و برای آنان روزی بی حساب و پیش بینی نشده تقدیر کرده است: «وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرِجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب» هر کس تقوا الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می سازد و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد.
د: بخشش گناهان:
اگر اهل تقوی مرتکب گناهی بشوند خداوند به خاطر آن حالت پرهیزگاری که در آنهاست، از لغزشهای شان می گذرد و آنها را مورد عفو قرار می دهد: «یا اَیُّها الذیَّینَ امَنُوا اتَّقُوا الله…. یُصلِح لَکُم اعمالَکُم وَ یَغفرلَکُم ذُنُوبَکُم» ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوی الهی پیشه کنید… تا خدا کارهای شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد.
هـ: دخول در بهشت:
از آیات متعدد قرآن کریم استفاده می شود که اهل تقوی اهل بهشت و در جوار رحمت الهی زندگی می کنند: «انَّ المُتَّقینَ فی جَناتٍ و عُیُونِ اُدخُلوها بِسَلامٍ آمِنینَ»به یقین پرهیزگاران در باغها (سر سبز بهشت) در کنار چشمه ها هستند، (فرشتگان به آنها می گویند) با سلامت و امنیت داخل این باغها شوید.
با دقت در آیات فوق معلوم می شود که آنچه که برای انسان ممکن است در زندگی مایه اضطراب، دلهره و غمگینی شود و باعث بیماری روانی گردد، با تقوی پیش گیری می شود و انسان در پناه تقوی دارای زندگی آرام می شود، لذا مشاهده می شود که اهل تقوی بدون هیچ گونه تشویش خاطر و دلهره و استرس زندگی را می گذرانند در حالی که ثروتمندان و قدرتمندان بی تقوی با دلهره و اضطراب زندگی می کنند.
۴- دل بسته نبودن به دنیا
بر اساس آیات و روایات اهل بیت، ریشه و منشاء همه مفاسد این عالم محبت و دلبستگی به دنیا و مظاهر آن است: علی (ع) فرمود: » حب الدنیا راس الفتن و اصل المحن» دوستی دنیا سر همه فتنه ها و ریشه همه محنتها و غمگینی هاست.
در قرآن مجید حیات دنیا به عنوان متاع غرور و فریب معرفی شده است: «وَما الحَیاهُ الدُّنیا اِلّا متاعُ الغُرورِ»
امام صادق(ع) فرمود: راس کل حطیئه حب الدنیا. سر همه خطاها، محبت دنیاست.
و بالاخره جمع بین دنیا و آخرت نمی توان کرد و در یک دل نمی توان محبت خدا و محبت دنیا را جمع کرد. حال که دنیا این است که معلوم است که دلبستگی به آن، زندگی را تباه و دلها را مضطرب و بی قرار می سازد. پس دل نبستن به آنها و بی اعتنایی به مظاهر آن مایه رهایی از بسیاری از غمها، اندوه ها، استرس ها و نگرانی هاست لذا بی اعتنا بودن به آن یکی از عوامل بهداشت روان و سلامتی روان و پیشگیری از بیماری روانی است. البته باید توجه داشت دل بسته نبودن به دنیا به معنای استفاده نکردن از مواهب الهی در این عالم نیست.
۵- ازدواج
در قرآن کریم ازدواج به عنوان یکی از آیات الهی و وجود همسر به عنوان عامل تسکین و آرامش معرفی شده است: «وَ مِن آیاتِه اََن خَلَقَ لکُم مِن اَنفُسَکُم اَزواجاً لِتَسکُنُوا الَیها و جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّهً و رَحمُه».
از نشانه های او(خدا) این است که همسرانی از جنس شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش بیابید و در میان شما مودت و رحمت قرار داد.
و در آیه دیگر حضرت حوا را وسیله آرامش و مایه تسکین حضرت آدم(ع) معرفی کرد: «و جعل منها زوجها لیسکن الیها».
این آرامش از آنجا ناشی می شود که این دو جنس، مکمل یکدیگر و مایه شکوفایی ونشاط و پرورش یکدیگرند؛ بطوری که هر یک بدون دیگری ناقص است و طبیعی است که میان موجود و مکمل وجود او باید جاذبه، وجود داشته باشد که در آیه فوق از آن به «مودت و رحمت» یاد شده است.
این آرامش و سکون ممکن است از نظر جسمی و یا از نظر روحی و یا از نظر فردی و اجتماعی باشد.
از نظر اجتماعی افراد مجرد کمتر احساس مسئولیت می کنند و به همین جهت انتحار و خودکشی در میان افراد مجرد بیشتر دیده می شود و جنایات هولناکی نیز از آنها بیشتر سر می زند. هنگامی که انسان از مرحله تجرد گام به مرحله زندگی خانوادگی می گذارد، شخصیت تازه ای در خود می یابد و احساس مسئولیت بیشتری می کند و همین است معنای احساس آرامش در سایه ازدواج.
۶- پرداختن زکات
پرداخت زکات و انفاق به اهلش و دعای آنها در برابر این عمل باعث برکت در مال و کسب آرامش در روان می گردد. قرآن کریم می فرماید:«خُذ من اموالِهِم صدقَه تُطَهُرُّهُم و تُزکّیهم بها و صلِّ علیهِم انَّ صلواتَکَ سَکَنٌ لَهُم و لله سَمیعٌ عَلیمٌ» از اموال آنها صدقه ای (به عنوان زکات) بگیر تا بوسیله آن، انها را پاکسازی و پرورش دهی و به (هنگام گرفتن زکات) به آنها دعا کن، که دعای تو مایه آرامش آنهاست و خداوند شنوا و داناست.
در این آیه شریفه به قسمت از فلسفه اخلاقی، روانی و اجتماعی زکات اشاره شد که ای پیامبر، تو با گرفتن زکات از مال آنها، هم آنان را پاک می کنی و هم نمو و پرورش می دهی. آنها را از رذایل اخلاقی، از دنیا پرستی و بخل و امساک، پاک می کنی و نهال نوعدوستی، سخاوت و توجه به حقوق دیگران را در آنها پرورش می دهی، از این گذشته مفاسد و آلودگی هایی که در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبقاتی و محرومیت گروهی از جامعه بوجود می آید، با انجام این فریضه الهی بر می چینی و صحنه اجتماع را از این آلودگی ها پاک می سازی.
۷- ظلم نکردن
خداوند در قرا« مجید می فرماید: «الذّینَ آمَنُوا و لَم یَلبسوا ایمانَهُم بِظُلمٍ اولئِکَ لهُم الاَمنُ و هُم مُهتدون» آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم و ستم نیامیختند، امنیت برای آنهاست و هدایت مخصوص آنان است.
با دقت در این آیه روشن می شود که امنیت و آرامش روانی تنها موقعی بدست می آید که در جوامع بشری دو اصل حاکم باشد: ایمان و عدالت اجتماعی، چرا که اگر پایه های ایمان به خدا متزلزل گردد و احساس مسئولیت در برابر پروردگار از میان برود و عدالت اجتماعی جای خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنیت از آن جامعه رخ بر می بندد. به همین دلیل با تمام تلاش و کوششی که جمعی از اندیشمندان جهان برای برچیدن بساط ناامنی های مختلف در دنیا می کنند روز به روز فاصله مردم جهان از آرامش و امنیت واقعی دورتر می گردد. این نیست مگر آن که آن دو اصل آیه فوق، از عالم برداشته شده است، یعنی پایه های ایمان لرزان و ظلم جای عدالت را گرفته است. به هر حال تاثیر ایمان در آرامش و امنیت روانی برای هیچ کس جای تردید نیست همانطور که ناراحتی و جوان و سلب آرامش روانی به خاطر ارتکاب ظلم بر کسی پوشیده نیست.
۸- شفا بخشی قرآن
با مراجعه به آیات و روایات روشن می گردد که قرآن نسخه شفا بخش خدای سبحان برای بیماران روانی است. «و ننزَّل مِن القرآن ما هُوَ شفاءٌ و رحمَه للمؤمنینَ» و از قرآن آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان ما نازل می کنیم.
در آیات متعددی، از قرآن به عنوان شفا یاد شده، آن سان که گاه قرآن شفا دهنده دلها معرفی شده است. «به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی، و درمانی برای آنچه در سینه هاست. و رهنمود برای گروندگان (به خدا) آمده است.
این در حال است که قرآن در کنار شفا مایه هدایت دانسته شده: «بگو این کتاب برای کسانی که ایمان آورده اند رهنمود و درمانی است».
واژه شفاء در لغت به معنای نقطه آخر چیزی است که مشرف به نابودی یا نجات باشد، از این رو شفا یافتن بیمار به معنای عافیت یافتن و نجات از بیماری است. بر همین پایه، مقصود از شفای قرآن نجات از انحطاط و سقوط مادی یا معنوی است که بوسیله هدایت انجام می پذیرد.
شفا در اصطلاح در مقابل بیماری ها، عیبها و نقص ها به کار می رود. بنابراین نخستین کاری که قرآن برای انسان انجام می دهد پاکسازی درون او از انواع بیماری های فکری، اخلاقی و اجتماعی است. سپس رحمت الهی شامل حالش می شود و فضایل انسانی و اخلاق الهی در وجود او جوانه می زند. آری در آیه (ما هُو شِفاءٌ و رحمَهٌ للمؤمینَ) شفا به پاکسازی و رحمت به بازسازی انسان اشارت دارد.
۹- توسل به اولیاء دین
توسل به اولیاء الهی مانند پیامبران و اوصیای گرامیشان یقینا مایه امن و آرامش روان است، زیرا علاوه بر این به تجربه ثابت شده که بسیاری از مشکلات و بیماری های جسمی و روانی با توسل حل و برطرف شده، در قرآن کریم و روایات اهلبیت نیز به آن دستور اکید داده شده است. به عنوان نمونه آیه شریفه (یا أیُّها الّذین امنُوا اتّقوا الله و ابتَغوا إلیه الوَسیله) ای کسانی که ایمان آورده اید پرهیزگاری پیشه کنید و وسیله ای برای تقرب به خدا انتخاب نمایید.
وسیله در اصل به معنای تقرب جستن و یا چیزی است که باعث تقرب به دیگری از روز علاقه و رغبت می شود، می باشد. بنابراین وسیله در آیه فوق معنای وسیعی دارد و شامل هر کار و هر چیزی که باعث تقرب انسان به خدا می شود مهمترین آنها ایمان به خدا و پیامبر، جهاد در راه خدا، عبادات، زیارت خانه خدا، صله رحم، انفاق در راه خدا همچنین هر کار خیر و پسندیده می باشد. و همچنین شفاعت پیامبران، امامان و بندگان صالح هدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به خداست، در مفهوم وسیع توسل داخل است.
البته منظور از توسل به پیامبر و امام یا هر عبد صالح دیگر، این نیست که چیزی را از آنها مستقلا تقاضا کنند، بلکه منظور این است با اعمال صالح یا پیروی از پیامبر و امام یا شفاعت آنان یا سوگند دادن خدا به مقام و مکتب آنها، از خداوند چیزی را بخواهند. این معنا نه بوی شرک می دهد و نه بر خلاف آیات قرآن است و نه از عموم آیه فوق بیرون است.
البته توسل به اولیای الهی مورد قبول علمای شیعه و سنی است.
خاتمه:
لازم به تذکر است که علل و عوامل سلامتی روان در قرآن منحصر به این نه امر نیست، بلکه امور دیگری از قبیل: دعا و اذکار خاصی بویژه ذکر یونسیه، فرو بردن خشم، ذکر خدا، توجه به رحمت و قدرت لایزال خداوند، توسل به امام زمان بخصوص که امروزه وسیله امن و امان اهل زمین است و دهها عامل دیگر را می توان نام برد. امید است نوشتار حاضر برای تبیین معارف قرآنی، که در حد مقدور به بررسی آن پرداخته شده است مورد مرضی پروردگار باشد.