فلسفه شرور، عذاب ها و مصائب دنيائى

امتیاز بدهید
(1 امتیاز)

 

از ديدگاه قرآن كريم همه مصائب و شكنجه هاى رسيده به آن دسته از افراد آگاهى كه مرتكب گناه مى شوند، دستاورد خود آنان و نتيجه گناهانشان مى باشد:

وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ «1»

هرگونه بلا و رنجى و عذاب و شكنجه اى به شما مى رسد دستاورد خود شماست و خداوند از بسيارى از گناهان در مى گذرد.

اين سخن به اين معناست كه مصائب و ناملايماتى كه متوجه جامعه مى شوند مانند: قحطى، گرانى، طوفان، زلزله و ... همه به سبب گناهانى است كه مردم مرتكب مى شوند، هر چند كيفر همه گناهان آنان نيست چرا كه خداوند متعال بسيارى از گناهان را براساس رحمت و حكمت خود مورد عفور قرار مى دهد وگرنه جنبنده اى در زمين باقى نمى ماند:

وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ: «2»

و اگر خداوند مردم را به كيفر همه گناهانى كه مرتكب شده اند مؤاخذه مى كرد، هيچ جنبنده اى را بر پشت زمين باقى نمى گذاشت!

قرآن با صراحت اعلام مى كند: اگر انسان مرتكب معصيت و كارهاى ناشايست نشود و در مسير زندگى راه صحيح و صراط مستقيم حق را انتخاب نمايد بركات الهى از آسمان و زمين او را فرا خواهند گرفت.

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «3»

اگر مردم شهرها ايمان آورده و تقوا پيشه مى ساختند قطعاً بركاتى از آسمان و زمين بر آنان مى گشوديم ولى آيات خدا را تكذيب كردند و به انكار حقايق برخاستند، پس به كيفر دستاوردشان آنان را دچار مؤاخذه ساختيم.

مصائب و ناكامى هايى را كه به سبب كردار ناشايست انسان گريبان گير او مى شوند مى توان به سه دسته تقسيم كرد:

مجازات

از ديدگاه قرآن مجيد، مصائب و ناكامى هاى افرادى كه هيچ نقطه مثبتى در زندگى ندارند، و حيات آنان سراسر فساد و تباهى است، بخشى از كيفر اعمال آنان است، اين كيفر قراردادى و اعتبارى نيست، بلكه كيفر تكوينى است و نتيجه طبيعى كردار ناشايست گناهكار و مجرم است.

اقوام و ملت هاى مختلفى در طول تاريخ، دچار بلاهاى گوناگونى چون زلزله، طوفان و ديگر مصائب شده اند كه قرآن آن بلاها را نتيجه طبيعى گناهان آنان مى داند.

در سوره عنكبوت، پس از نقل سرگذشت قوم نوح و ابراهيم و لوط، و بيان مخالفت قوم عاد و ثمود و نيز مقابله فرعون و هامان و قارون با پيامبران الهى و امتناعشان از پذيرش دعوت آنان آمده است:

فَكُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ: «4»

پس همه را به سبب گناهانشان مؤاخذه كرديم، بر برخى از آنان طوفانى سخت [كه با خود ريگ و سنگ مى آورد فرستاديم ] و بعضى را فرياد مرگ بار به نابودى كشيد، و برخى را به زمين فرو برديم، و جمعى ديگر را در امواج دريا غرق كرديم، خدا بر آن نبود كه به آنان ستم كند، ولى آنان بودند كه بر خود ستم نمودند.

تأديب

فلسفه و حكمت بخشى از مصائب و ناكامى هاى انسان تأديب و آگاه سازى او از خطر گناه و كجروى است، پيامبر اسلام(ص) در اين باره مى فرمايد:

«ان البلاء للظالم ادب:» «5»

بلا براى ستم پيشه، تنبيه است.

قرآن مجيد، نقش مشكلات زندگى را در آگاه سازى مردم به اين صورت تبيين مى نمايد:

ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ: «6»

بخاطر گناهانى كه مردم مرتكب شده اند، در خشكى و دريا فساد پديدار شده است، تا كيفر بعضى از آنچه را انجام داده اند به آنان بچشاند.

تطهير

حكمت بخشى ديگر از مصائب و بلاهائى كه به انسان مى رسد تطهير انسان از گناه است، كردار ناشايست، معاصى و زشتى ها جان انسان را آلوده مى كند و آئينه روان را تيره مى سازد.

بلاها و گرفتارى هاى زندگى، يكى از عوامل پاكسازى زنگارها و آلوده گى هاى جان هستند، چرا كه روح انسان در آتش مصائب، پاك و خالص مى شود، البته اگر انسان به اين حقيقت توجه داشته باشد، يعنى بلاها و مصائب را به عنوان پاكسازى وجودش ببيند و بپذيرد.

از رسول خدا(ص) روايت شده:

«ما اصاب المؤمن من نصب ولا وصب ولاحزن حتى الهم يهمّه الاكفر الله به عنه من سيئاته:» «7»

رنج و درد و اندوه و حتى نگرانى به مؤمن نمى رسد مگر اين كه خداوند به وسيله آن گناهانش را مى زدايد. بر اين اساس سختى هاى زندگى براى اهل ايمان و آنان كه توجه به حقايق دارند، از جمله نعمت هاى بزرگ خداوند محسوب مى شوند، چنان كه از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده است:

«لله فى السراء نعمة التفضل و فى الضراء نعمة التّطهير:» «8»

خداوند در آسايش نعمت احسان و در سختى ها نعمت پاك سازى دارد.

سختى هاى سازنده

حكمت بخشى از شرور و سختى ها و گرفتارى هاى زندگى، آزمودن انسان و سازندگى اوست، قرآن مجيد تصريح مى كند كه انسان به وسيله شر و خير آزمايش مى شود:

وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً «9»

شما را به رنج و راحت، و رفاه و سختى به خاطر آزمايش مى آزمائيم.

شر شامل انواع سختى ها، بيمارى ها، مشكلات زندگى و خير شامل انواع نعمت ها و خوشى هاست.

در راويتى از حضرت صادق (ع) آمده كه: اميرمؤمنان بيمار شد و گروهى به عيادت رفتند، آن حضرت در پاسخ احوال پرسى برخلاف متعارف فرمود:

«اصبحت بشرّ:»

عيادت كنندگان كه انتظار اين گونه پاسخ را از اميرمؤمنان نداشتند با تعجب پرسيدند سبحان الله اين كلام از مثل تو زيبنده است؟ ايشان فرمود: خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد:

« «ونبلوكم بالشر والخير فتنة والينا ترجعون» فالخيرالصحة والغنى والشر المرض والفقر ابتلاء و اختياراً:» «10»

شما را براى آزمايش به بد و نيك مى آزمائيم، خير سلامت و ثروت است و شر بيمارى تهيدستى به خاطر آزمايش و انتخاب.

آيه اى كه در كلام اميرمؤمنان آمده، دليل روشنى است بر اين كه حكمت بخشى از مصائب آزمايش است تا انسان در نتيجه شكيبائى و موفقيت در امتحان به كمال برسد، اين معنا در آيه ديگر چنين آمده است:

وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ «11»

قطعاً شما را با مقدارى از ترس و گرسنگى و كاهش در اموال و جانها و محصولات مى آزمائيم و شكيبايان را مژده بده.

بر اين اساس شرور و سختى هائى كه براى آزمون و سازندگى انسان اند نه تنها منافاتى با عدالت و حكمت خداوند ندارد بلكه عين حكمت است.

آرى در نظام حكيمانه جهان، سختى ها و مشكلاتى كه به اهل ايمان مى رسند به منظور پرورش استعدادهاى درونى و تكامل آنهايند، در واقع خداوند متعال جان دوستان خود را در اين جهان با بلا و آزمايش تغذيه مى نمايد و به تعبير زيباى پيامبر اسلام(ص):

«ان الله ليغذى عبده المؤمن بالبلاء كما تغذى الوالدة ولدها باللبن:» «12»

خداوند بنده مؤمنش را با بلا تغذيه مى كند، همان گونه كه مادر فرزندش را با شير تغذيه مى كند.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- شورى 30.

(2)- فاطر 45.

(3)- اعراف 96.

(4)- عنكبوت 40.

(5)- جامع الاخبار، ص 310، ح 852.

(6)- روم 41.

(7)- تحف العقول 38.

(8)- تحف العقول 361.

(9)- انبياء 35.

(10)- جعفريات 233.

(11)- بقره 255.

(12)- بحار، ج 81، ص 195.

 

خوانده شده 3471 مرتبه