جایگاه نهج البلاغه در اندیشه سیاسی اسلام (از آرمان تا واقعیت)

امتیاز بدهید
(1 امتیاز)
جایگاه نهج البلاغه در اندیشه سیاسی اسلام (از آرمان تا واقعیت)

این مقاله به بررسی نقش امام علی علیه السلام در اندیشه سیاسی اسلام می پردازد; از این رو ابتدا مروری بر تالیفات انجام شده در موضوع اندیشه سیاسی اسلام خواهیم داشت و جایگاهی را که این تالیفات برای آن حضرت، قائل شده اند، بررسی خواهیم کرد; سپس با استفاده از روش های تفسیری سعی خواهد شد زمینه ای برای فهم هر چه بیشتر جایگاه اصلی آن حضرت در تاریخ اندیشه سیاسی اسلام فراهم آوریم; بنابراین هدف اصلی در این مقاله ارائه روش تحلیلی درست برای بررسی تاریخ اندیشه سیاسی اسلام است.در پایان به مؤلفه های اندیشه سیاسی از دیدگاه آن حضرت اشاره مختصری خواهد شد.

یکی از ضرورت های اجتناب ناپذیر پژوهش در تاریخ اندیشه سیاسی، برخورد گزینشی با اندیشمندان سیاسی اسلام و به عبارت دیگر، لزوم انتخاب برخی از متفکران و شرح و بسط نظریاتشان است و به همین دلیل پژوهشگرانی که در اندیشه سیاسی اسلام به تحقیق مشغولند، در بررسی های خود مجبور به انتخاب شده اند و به بررسی آرای بعضی از متفکران مسلمان بسنده کرده اند.به نظر می رسد مهم ترین عامل دخیل در این گزینش، اتخاذ روش تحلیلی است که محقق در پرتو آن به بررسی اندیشه سیاسی اسلام می پردازد.اتخاذ روش تحلیلی توسط محقق همانند استفاده از چراغی است که به ناچار فقط برخی از مواضع را روشن خواهد کرد و سایر مواضع را در تاریکی باقی خواهد گذاشت; در نتیجه این بررسی ها، نقش برخی از متفکران تاریخ اندیشه سیاسی اسلام بر جسته تر شده و برخی دیگر در سایه قرار می گیرند و ناشناخته خواهند ماند و به همین دلیل است که انتخاب روش تحقیق یکی از اساسی ترین مسائلی است که محققان تاریخ اندیشه سیاسی اسلام نباید از آن غفلت کنند.هدف از این نوشتار، اتخاذ روش تحلیلی است که در پرتو آن بتوان نقش امام علی را در تاریخ اندیشه سیاسی اسلام بیشتر تبیین و بررسی کرد.

بررسی منابع موجود

علاقه مندان به تاریخ اندیشه سیاسی اسلام با مطالعه تالیفاتی که اخیرا در این موضوع انجام شده، دچار تعجب خواهند شد، زیرا در این تالیفات به نقش و جایگاه پیشگامان صدر اسلام و امام علی در تاریخ اندیشه اسلامی پرداخته نشده است و همان گونه که توضیح داده شد، این مساله به دلیل انتخاب روش های تحلیلی نادرستی است که نویسندگان این کتب داشته اند; برای نمونه مروری به چند تا از این منابع می کنیم:

سید جواد طباطبایی با طرح نظریه انحطاط و با استفاده از چارچوب نظری مبتنی بر عقل مدرن غربی، متفکران مسلمان را در سه دسته فیلسوفان سیاسی، شریعت نامه نویسان و سیاست نامه نویسان تقسیم می کند.از دیدگاه وی اندیشه فلسفی سیاسی جهان اسلام در ادامه فلسفه سیاست یونان و غرب است:

گفته اند که سیاست - حتی به معنایی که در دوره جدید فهمیده شده - از نوآوری های یونانیان بوده است، همچنان که فلسفه، یعنی اندیشه عقلانی غیر ملتزم به ادیان و اسطوره ها را نخستین بار یونانیان تاسیس کردند و در واقع تاریخ فلسفه اعم از مسیحی، اسلامی و...به معنای دقیق کلمه جز تاریخ بسط فلسفه یونانی در میان اقوام دیگر نبوده است.تاریخ اندیشه فلسفی درباره سیاست نیز به هر حال تاریخ بسط فلسفه سیاسی یونانیان در میان این اقوام است. (1)

با توجه به این دیدگاه، اندیشه فلسفی سیاست با ورود اندیشه و فلسفه یونان وترجمه ها به جهان اسلام آغاز می گردد و مسلمانان پیش از این دوره، فاقد هرگونه اندیشه فلسفی درباره سیاست بوده اند.طباطبایی از اندیشمندان فلسفه یاست به فارابی، ابن سینا و سایر فلاسفه بعد از آنان اشاره می کند و به بررسی اندیشه سیاسی آنان می پردازند.اشکالی که در این روش از بررسی اندیشه اسلامی وجود دارد آن است که در این روش، جایگاه اصلی عقل و فلسفه و حکمت عملی در غرب دانسته شده و مسلمانان ناقلان فلسفه تلقی شده اند; ناقلانی که به فهم کامل فلسفه غرب نایل نیامدند و این فهم ناقص نیز به تدریج به زوال گرایید.حکمت عملی و اندیشه سیاسی بعد از فارابی با توجه به شرایطی که در جهان اسلام به وجود آمد، به انحطاط و زوال گرایید.طباطبایی در این مورد می نویسد:

ابونصر فارابی نخستین و بزرگ ترین نماینده حکمت عملی در تمدن ایرانی، تا جلال الدین دوانی که آخرین نماینده با معنای حکمت عملی و همین طور نشانگر زوال و انحطاط آن است. (2)

در این دیدگاه هر چه از فارابی فاصله بگیریم، نشانه ها و علایم زوال اندیشه سیاسی در متفکران متاخر بیشتر مشاهده می گردد.فرهنگ رجایی در کتاب معرکه جهان بینی ها سعی می کند با استفاده از رهیافتی که خود آن را «رهیافت سیاست » می نامد و آن را در ادامه روش تحلیلی ارسطو می بیند، به فهم دقیق تر اندیشه سیاسی در ایران قبل و بعد از ظهور اسلام بپردازد.از نظر او در هر دو دوره قبل و بعد از اسلام، جهان بینی غالب در سیاست، جهان بینی خیمه ای بوده است. (3) وی با استفاده از این رهیافت به معرفی پنج قالب فکری می پردازد که عبارتند از شیوه فقاهتی، شیوه ادبا (اندرزنامه نویسی) ، شیوه تاریخی، شیوه عرفانی و شیوه فلسفی. (4) وی در هر یک از این قالب ها به بررسی نمونه هایی از متفکران مسلمان دوره میانه پرداخته است.

همچنین روزنتال با تقسیم سه گانه مشهور خود، که به صورت الگویی برای خوانندگان و پژوهشگران اندیشه سیاسی در ایران در آمد، به بررسی سه گروه در اندیشه سیاسی اسلام می پردازد که از آنها با عناوین اندیشه سیاسی فلسفی، اندیشه سیاسی فقهی و سیاست نامه نویسی (آیین شهریاری) یاد می کند.وی با این الگو به بررسی اندیشه سیاسی مسلمانان پرداخته است، ولی این نویسنده نیز همانند دیگران نامی از امام علی بن ابی طالب و منش و جایگاه حضرت در اندیشه سیاسی اسلام نمی برد; البته این تقسیم بندی نیز خالی از اشکال نیست و دارای اشکالات روش شناسی و غفلت از محتوای درونی اندیشه سیاسی دوره میانه اسلامی می باشد.

حاتم قادری در کتاب اندیشه سیاسی در اسلام و ایران بدون آن که متعرض روش تحلیلی و نظریه ای خاص برای بررسی اندیشه سیاسی اسلام و ایران شود، سه منبع برای اندیشه سیاسی اسلامی بر می شمرد که عبارتند از:

1.سنت های حکومتی و ملکداری ایران باستان;

2.فلسفه و به ویژه فلسفه سیاسی یونان باستان;

3.رفتارهای ریشه دار و آداب و باورهای اعراب. (5)

به نظر قادری، اندیشه سیاسی اسلام از این سه منبع مذکور، تغذیه کرده و تکوین پیدا کرده است.وی از قرآن و حکمت نبوی صلی الله علیه وآله و متفکران صدر اسلام به عنوان یکی از منابع نام نمی برد و به همین دلیل اندیشه سیاسی امام علی از نظر او پوشیده مانده است.اشکال این کتاب در این است که تاثیر دین اسلام و فرمان های قرآن و پیامبر را بر جامعه مسلمانان و فرهنگ سیاسی آن نادیده انگاشته است، حال آن که در بررسی های جامعه شناختی، دین یکی از کانون های فرهنگساز مطرح است و نباید تاثیر دین را بر فرهنگ سیاسی جوامع نادیده گرفت.قادری در فصول مختلف این کتاب با تبعیت از گذشتگان، فقط به بررسی اندیشه سیاسی علمای اهل سنت (برای مثال ماوردی) ، ملکداری و اندرزنامه نویسی (برای مثال خواجه نظام الملک طوسی) و فلسفه سیاسی - اجتماعی (برای مثال فارابی و ابن سینا) اکتفا کرده و به تعلیمات پیامبر و امام علی برای جامعه اسلامی هیچ اشاره ای نکرده است.

شاید علت عدم ذکر نام پیامبر و امام علی در منابع مذکور، تاثیرپذیری عمیق این تالیفات از مطالعاتی است که خاورشناسان از تاریخ اندیشه سیاسی اسلام داشته اند.نویسندگان ایرانی به جای بررسی و تحقیق در منابع اصلی اندیشه سیاسی اسلام با استفاده از نظریات غربی ها که مبتنی بر عقل مدرن است، به مطالعه آثار خاورشناسان اکتفا کرده اند و کمتر به منابع اصلی مراجعه کرده اند.در مواردی هم که مراجعه ای صورت گرفته در ادامه مطالعات مستشرقین و نظریات آنها و گزینشی بوده که از آنان به عاریت گرفته اند.اتکای این مطالعات بر روش های اثبات گرایانه و ماخود از عقل مدرن غربی به علاوه استفاده از برخی منابع (و عدم احاطه کامل بر کلیه منابع اصیل اسلامی) موجب شده است که مطالعات مستشرقین دارای کاستی های فراوانی از لحاظ روش و منابع اصلی باشد.

آنچه گذشت بررسی مختصری بود در محتوای متون درس اندیشه سیاسی اسلام و ایران. نتیجه این بررسی نشان می دهد که علاوه بر نویسندگان این متون، سایر مدرسان و دانشجویان این رشته ها نیز اطلاع ناچیزی در مورد جایگاه اندیشه سیاسی امام علی و نقش آن در تاسیس اندیشه عقلی (فلسفی) سیاسی دارند، و آن حضرت از این جهت (همانند سایر عرصه ها) ناشناخته مانده اند.

روش تحلیلی پیشنهادی برای بررسی اندیشه سیاسی اسلام

در بررسی اندیشه سیاسی، روش غالب آن است که عقل سیاسی اسلام را ادامه عقل و تفکر سیاسی یونان دانسته اند.همان گونه که توضیح داده شد، برای این بررسی، ابتدا اندیشه سیاسی افلاطون، ارسطو و سپس در ادامه آن اندیشه سیاسی فلاسفه مسلمان را بررسی می کنند.در نبود روش تحلیل مبتنی بر نظریه های فلسفی اسلامی، محققان به ناچار از روش های تحلیلی غرب مدار استفاده کرده اند; همان گونه که سیدجواد طباطبایی در این مورد به درستی می نویسد: در نبود نظریه ای برای تحلیل اندیشه سیاسی اسلام عملا هر نوع تحلیل تاریخ اندیشه سیاسی اسلام ممتنع است.به هرحال باید مطالعات روشمند و از روش تحلیلی منطقی و مستدل برخوردار باشد.

روشی را که در این مقاله برای مطالعه تاریخ اندیشه سیاسی اسلام پیشنهاد می شود، روشی است که اصالت را به متون دینی و قرآن مبین می دهد.از این دیدگاه عقل سیاسی اسلامی برخاسته از نصوص اسلامی و دایر مدار فهم متون دینی است.آغاز پیدایش مباحث عقلی در میان مسلمانان به نزول قرآن برمی گردد; به این معنا که مسلمانان جهت فهم آیات خداوندی به تعقل روی آورده اند.جاذبه قرآن از نظر عمق مفاهیم و در عین حال فصاحت و بلاغت و سادگی و روانی آن، تازه مسلمانان را به شدت مجذوب و مسحور خود می کرد و مسلمانان را به تعمق در آیات برای فهم هرچه بیشتر آن فرا می خواند.مسلمانان هستی خود را در گرو معرفت به قرآن و تاسی به گفتار و کردار پیامبرصلی الله علیه وآله می دیدند. (6) هانری کربن پیدایش تعقل و فلسفه را نتیجه تاویل قرآن دانسته است.از دیدگاه او «نه تنها در حکمت شیعی بلکه در سراسر تاریخ فلسفه اسلامی قرآن منبع تامل و تاویل فلسفی بوده است ». (7) نویسندگان بسیاری از و سعید شیخ (9) به این نکته اذعان کرده اند.مورخان از بعضی مسلمانان و صحابی بزرگ پیامبر نام می برند که با شنیدن آیات قرآن، سعی در فهم آیات و معانی آنها می کردند.از این دیدگاه مسلمانان برای فهم حقیقت به نوعی پیامبرشناسی و بعد از پیامبر به بسط آن در نوعی امام شناسی پرداخته اند. در نبود پیامبر و امام، عقل و فلسفه مسؤولیت کشف این حقیقت را برعهده دارد، به این عبارت که مسلمانان با تاسی به پیامبر و با استفاده از تعقل و اجتهاد در متون، سعی در شناخت مفاهیم قرآنی و درک حقیقت آن کردند.با استفاده از این روش می توان عقل سیاسی مسلمانان را نتیجه تلاش و کوشش آنان جهت فهم قرآن دانست.

 

شخصیت فکری امام علی علیه السلام

امام علی بعد از رحلت پیامبر مهم ترین وظیفه خود را جمع آوری، تدوین و آموزش قرآن برای تازه مسلمانان می دانستند.آن حضرت قبل و بعد از دوران خلافت با گفتار و رفتار خود الگویی عملی برای فهم آیات قرآنی در جامعه اسلامی بودند و گره گشای مشکلاتی که برای جامعه نوپای اسلامی به وجود می آمد.به گفته جرج جرداق مسیحی لبنانی امام علی عالم قدرتمندی است که محور فکری اسلام بوده و دائرة المعارف جمیع علوم بوده است.وی در این مورد می نویسد:

علی بن ابی طالب در عقل و اندیشه یگانه و بی همتاست و به همین جهت محور فکری اسلام و جامع سرچشمه علوم عربی است به طوری که در میان عرب هیچ دانشی نیست مگر آن که علی آن را پایه ریزی کرده و یا در پیدایش آن سهیم و شریک بوده است...آن حقیقت انسانی که اساس همه فلسفه های مثبت است در مقابل فلسفه های منفی (10)

خطابه ها، نامه ها و کلمات امام علی که برخی از آنها را سیدرضی (359-406ه.، گردآورنده نهج البلاغه) و برخی را اسکافی (درگذشته به سال 240ه.، صاحب کتاب المعیار و الموازنه) جمع آوری کرده، شاهدی بر این نکته است که آن حضرت متفکری بی نظیر در فهم آیات قرآن و استنباط اصول و مبانی اندیشه های سیاسی اسلام و ارائه آنها به جامعه اسلامی است.

فلسفه و نظریه سیاسی

در این جا لازم است به ویژگی ها و اختصاصات فلسفه و نظریه سیاسی اشاره مختصری بکنیم.

اشتراوس در کتاب «فلسفه سیاسی چیست » فلسفه سیاسی را شاخه ای از فلسفه دانسته و در تعریف فلسفه می نویسد:

فلسفه کوششی است برای نشاندن معرفت به کل به جای گمان نسبت به کل و جستاری برای معرفت به همه چیز، به معنای جستار برای معرفت به خدا، جهان و انسان و بلکه جستار برای معرفت به طبیعت هر چیز است. (11)

همان گونه که می بینیم، هدف فلسفه جست وجو و کشف حقیقت است و همان طور که پیش تر گذشت، کشف حقیقت نزد مسلمانان به فهم و الهام از قرآن برای شناخت هستی و عرفت به آیات خداوند گره خورده است.فلسفه اسلامی با هدف کشف حقیقت که در قرآن می باشد، به تفسیر و فهم قرآن می پردازد و امام علی بعد از پیامبر عهده دار این وظیفه خطیر در جامعه اسلامی گردیدند.سخنان امام علی درباره شناخت هستی، شناخت انسان، معرفت شناسی، شناخت جامعه و سنت های الهی حاکم بر جوامع و شناخت دولت و حکومت و معاد و سرانجام انسان، خود الهام بخش مجموعه و منظومه هماهنگ فلسفی خاصی است که آن حضرت از فلاسفه ای همچون فارابی و ابن سینا بسیار فراتر رفته است.همین طور در این دیدگاه فلسفه سیاسی بخشی از فلسفه است که «مدار بحث فلسفه سیاسی اهداف عظیم بشری است آزادی حکومت یا فرمانروایی، اهدافی که می تواند بشر را از حد نفس فرومایه خویش ارتقاء دهد. (12)

فرمایش های حضرت علی در مورد فلسفه سیاسی بخش زیادی از نهج البلاغه، کتاب الموازنه و المعیار اسکافی و احادیث فریقین را تشکیل می دهد.

حال برای آن که با ویژگی های «نظریه سیاسی » آشنا شویم، اشاره ای خواهیم داشت به کتاب فهم نظریات سیاسی نوشته اسپریگنز.در این کتاب به ادعای نویسنده، آثار کلاسیکی مانند جمهور افلاطون که نمونه کامل از این لحاظ می باشند، در «جست وجوی ارائه تصویری جامع و نسبتا منسجم از زندگی سیاسی هستند.واژه یونانی تئورین که کلمه تئوری از آن مشتق شده به معنای نظر کردن، توجه کردن و تعمق است.این دقیقا همان کاری است که متفکران بزرگ و دیگرانی که چون آنها قرن ها به بحث و نظریات سیاسی پرداخته اند بشر را به آن دعوت می کنند.این متفکران نحوه نگرش را به انسان می آموزند که به طور کلی معنایش تصویر نمادین از یک کلیت نظم یافته است ». (13)

آنچه از فقره فوق فهمیده می شود و مد نظر این مقاله است، هدف نظریه پرداز سیاسی است.این هدف عبارت است از آن که نظریه پرداز سیاسی در سایه مطالعاتش از هستی، سرشت آدمی و دیگر خصوصیات جهان پیرامونش که به منزله مواد خامی برای مطالعه او هستند سیاست را توصیف می کند. (14) سیاست بخشی از یک منظومه بزرگ تر است که از نگرش انسان به هستی، به انسان و...ناشی می شود.متفکران مسلمان در دوره میانه نیز برای شناخت سیاست مبادیی را لازم دانسته اند.نظریه سیاسی مشتمل بر فلسفه و مجموعه منظوم و هماهنگ است که از شناخت هستی به عنوان مبادی، آغاز و به جزئیات مسائل سیاسی منتهی می شود; به طوری که این جزئیات، ریشه در آن کلیات و مبادی دارد و با آن در هماهنگی کامل است.اگر ارائه چنین منظومه ای را لازمه «نظریه » سیاسی و از اختصاصات «فلاسفه » و متفکران بدانیم، امام علی به گواهی تاریخ بسیار زودتر از دیگر متفکران مسلمان دیدگاه های خود را برای مردم بیان کرده اند و در ادامه سنت نبوی مردم را با حقایق و مفاهیم عمیق قرآن آشنایی داده اند و شاید نوعی کم لطفی باشد که ما در بررسی تاریخ اندیشه سیاسی اسلامی، از آموزش دیدگان این مکتب فکری نام ببریم و از استادان و بنیان گذاران آن غافل باشیم; بسیار ناپسند است این که جوانان و نوجوانان علاقه مند به اندیشه سیاسی اسلام از اندیشه سیاسی بزرگان و استادان مکتب اسلام، آگاهی نداشته باشند.

نکته دیگری که در مورد اندیشه سیاسی امام علی و دیگر متفکران مسلمان، و با توجه به روش تحلیلی پیشنهادی، قابل ذکر است، عدم امکان تفکیک بین فلسفه و فقه سیاسی است.همین طور اندرزنامه ها هم مبتنی بر نوعی نگرش کلی است که قابل تفکیک از اندیشه سیاسی مسلمانان نیست و همه اینها به شدت متاثر از متون اسلامی می باشند.متفکران مسلمان بعضا هم دارای کتاب هایی در اندرزنامه نویسی (نصیحة الملوک) و هم کتاب هایی از سنخ فقه سیاسی می باشند; برای شاهد مثال از متفکرانی، مانند غزالی، ماوردی و خواجه نصیرالدین طوسی می توان نام برد.همچنین فلسفه و فقه هم در اندیشه سیاسی متفکرانی که هر دو صبغه را دارند، به راحتی قابل جدایی و انفکاک نیست و متفکران مسلمان آن دو را با هم سازگار و در یک منظومه کلی می دیده اند; دیدگاه های فارابی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، غزالی و...از این نظر قابل بررسی است.اینان فلسفه و کلام و اصول فقه - که آن را نوعی فلسفه خاص اسلامی می دانیم - را به عنوان مبادی و مقدمه لازم برای ورود به فقه سیاسی دانسته اند.فارابی زمانی که از علم مدنی نام می برد، آن را اعم از فلسفه و فقه سیاسی دانسته است و در کتاب الملة در نبود رئیس اول، وجود رئیس آشنا به فقه (که فقیه است) و سنت را تجویز کرده است.

به هر حال، تمامی تلاش های فکری و عقلی در جهان اسلام باز گشت به قرآن دارد و این تلاش ها با هدف فهم قرآن از همان ابتدا آغاز شد و روز به روز گسترش یافت و نقش شخصیتی همانند امام علی در این مورد قابل انکار نیست.اندیشه سیاسی اسلام هم از این قاعده مستثنا نیست و این در زمانی بود که هنوز نهضت ترجمه آغاز نشده و مسلمانان با اندیشه های سایر ملت ها آشنا نشده بودند.بعد از آشنایی مسلمانان با سایر ملل، گسترش سرزمین های اسلامی و ترجمه کتب هندی، یونانی و ایرانی، مسلمانان از این فرصت نیز استفاده کرده بر گنجینه اطلاعات و دانش و اندیشه سیاسی خود افزودند و از دانش های جدید برای فهم هر چه بیشتر وحی استفاده بردند.

هستی شناسی و سیاست

چنانچه پیش تر آمد، اندیشه سیاسی ریشه در نگرش انسان به هستی و انسان دارد و به تبع هستی شناسی بر سیاست تاثیر به سزایی دارد.اگر سیاست و حکومت را موجودی عینی یا اعتباری بدانیم، به هر حال بخشی از مجموعه کل هستی است و جزئی از این منظومه محسوب می شود.سیاست در کجای این مجموعه عظیم قرار دارد؟ اگر هستی را دارای نظم و هماهنگی و هدفمند بدانیم، سیاست نیز به عنوان جزئی از این کل باید دارای نظم و هدف باشد; هدفی که کل هستی برای آن خلق شده است.خداوند - جل جلاله - در مورد هدف از خلقت هستی می فرماید:

الله الذی رفع السماوات بغیر عمد ترون ها ثم استوی علی العرش و سخر الشمس و القمر کل یجری لاجل مسمی یدبر الامر یفصل الآیات لعلکم بلقاء ربکم توقنون. (15)

امام علی علیه السلام می فرماید: «لو فکرو فی عظیم القدرة و جسیم النهمة لرجعوا الی الطریق ».اگر هستی شناخته شود و هدف از خلقت آن دانسته شود، وجود خداوندی که آمر و خالق است و سایر موجودات که فرمانبر و مامورند، خود الگویی می شود که سیاست را راهبری و هدایت می کند.

انسان شناسی و سیاست

یکی دیگر از مبادی سیاست، انسان شناسی است.سیاست و حکومت به عنوان پدیده ای انسانی، بخشی از نظام اجتماعی انسانی است که همه اینها بخشی از هستی و کل موجودات هستند.ادامه بحث از هستی و شناخت آن، انسان شناسی است که در شناخت از سیاست تاثیر دارد.انسان چگونه موجودی است؟ موجودی پست و حیوان گونه، درنده خو، شریر و یا اشرف موجودات و صاحب کرامت و شرافت؟ آیا آزادی و اختیار دارد یا آن که مجبور و مسلوب الاختیار است؟ پاسخ به این سؤالات در شناخت سیاست تاثیر بسیار زیادی دارد.

خداوند در قرآن در مورد انسان می فرماید: «و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البرو البحر...» و یا «لقد عرضنا الامانة ».

انسان از دیدگاه امام علی موجودی آزاد و مختار است که خداوند به او عقل داده است.انسان باید از این عقل جهت شناخت حق از باطل استفاده کند و عقل همانند رسولی باطنی است که حجت را بر انسان تمام می کند، ولی با همه اهمیتی که برای عقل قائل شده آن را ناکافی دانسته اند و نیاز به رسول ظاهری را لازم دانسته اند و می فرمایند:

فبعث فیهم رسله و و انزل الیهم انبیاءه لیستادوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیرولهم دفائن العقول و یروهم الآیات المقدرة من سقف فوقهم مرفوع و مهاد تحتهم موضوع و معایش تحییهم. (16)

هدف از بعثت انبیا بیدار کردن فطرت و آشکار کردن گنجینه های عقول مردم است. اگر پیامبر برای انذار بشر نیاید، انسان در خواب غفلت باقی خواهد ماند و از عقل خود استفاده نخواهد کرد.

معرفت شناسی و سیاست

معرفت شناسی نیز مبتنی بر انسان شناسی است و از نحوه نگرش به انسان ناشی می شود. همان طور که پیش تر آمد، از دیدگاه امام علی، انسان برای شناخت علاوه بر رسول باطنی که خود ابزارهایی مانند عقل، فطرت، علم شهودی و شناخت استقرایی (با تعبیرات مختلفی که از آن یاد شده است) دارد، نیاز به رسول ظاهری و پیامبران صلی الله علیه وآله دارد، و مسلم است که این دو کانون معرفتی مکمل همدیگر بوده و نظری خلاف یکدیگر صادر نمی کنند.هر چه رسول ظاهری حکم کند، به مثابه تاییدی بر رسول باطنی است و رسول باطنی (در صورت سلامت نفس) به همان احکامی خواهد رسید، که رسول ظاهری دستور به اجرای آنها می دهد.

 

سیاست از دیدگاه امام علی علیه السلام

با توجه به آثار بر جامانده از آن حضرت، جامعه و سیاست نیز به تبع هستی شناسی و انسان شناسی آن حضرت هدفمند است و برای سعادت انسان در دنیا و آخرت می باشد. امام علی در مورد مفهوم حکومت، ضرورت حکومت، مشروعیت آن، حق حکومت و اهداف حکومت به صورت مبسوط فرمایش هایی داشته اند که در کتب حدیث و تاریخ آمده است. همچنین وظیفه و نقش مردم در قبال حکومت، رابطه زمامداران با مردم و شروط زمامداری و نحوه سلوک آنها از دیگر مطالبی است که انسان را به خود جلب می کند، زیرا در زمانی که مردم محلی از اعراب نداشتند، آن حضرت در مورد حقوق آنها و وظایف والی برای مردم سخن می گویند و ماموران خود را به انجام دادن آن امر می کنند.در این جا به اختصار به ارائه احادیثی در این موضوعات می پردازیم.

مفهوم حکومت

حضرت در نامه ای به اشعث بن قیس والی آذربایجان می فرماید:

همانا کاری که به عهده تواست، طعمه ای برایت نیست، بلکه امانتی است برگردنت... این حق برای تو نیست که در میان مردمان به استبداد و خود رایی عمل نمایی.... (17)

حکومت از دیدگاه آن حضرت، یا حق است یا باطل، یا برای اقامه عدل و حقوق مردم است و یا آن که استبدادی و خود رایی و خود را در جایگاه خدا دیدن، که به شدت مورد نهی و انکار آن حضرت می باشد.در مورد هدف از حکومت می فرماید:

پروردگارا، تو خود می دانی که آنچه از ما سر می زند، هرگز برای چشم و همچشمی درباره حکومت و قدرت نبوده است و نه در جست وجوی چیزی از فزونی چیزهای بی ارزش این جهانی، بلکه برای این است که راه های دین تو را به حال خود برگردانیم و صلاح را در سرزمین های تو آشکار سازیم و بندگان ستمدیده ات زینهاری یابند و به احکام و آیین و فرایض تو عمل شود. (18)

آن حضرت در مواجه با خوارج، حکومت را برای جوامع ضرورت داشته و وجود آن را به هر صورت که باشد - و لو آن که عادل نباشد - بر عدم آن ترجیح داده اند:

اینان می گویند فرمانروایی و حکومت، جز برای خدا روا نیست، در حالی که مردمان را حاکمی باید، نیکو کار یا تبهکار. (19)

حکومت مشروع، حکومتی است که برخاسته از حق حاکمیت مطلق خداوند بر جهان (هستی شناسی) و انسان (انسان شناسی) باشد و این حکومت جز با خواست و اقبال مردم امکان تحقق نمی یابد.وظیفه حکومت، اجرای عدل، تامین امنیت، رفاه و تربیت مردم است و جهت تحقق این اهداف، زمامداران باید صلاحیت داشته باشند و واجد شروطی از قبیل درایت، معرفت، عدالت، قدرت و سلامت نفس و بدن باشد تا توانایی تامین اهداف حکومتی را داشته باشند.

حضرت در مورد وظایف حکومت می فرمایند:

هرگاه پیشوا بر رعیت ستم کند، رعیت را بر او حجت خواهد بود.آگاه باشید دست به دامن امام عادل زنید و از آن کسی که شما را هدایت می کند و گمراه نمی سازد امور خود را فراگیرید که او دستگیر استوار و قابل اعتماد است.ای مردم، بر امام چیزی جز امری که از سوی خداوندش بر عهده او گذاشته شده نیست، یعنی کوتاهی نکردن در اندرز دادن و کوشش کردن در خیرخواهی و زنده کردن سنت و برپاداشتن حدود و رساندن سهم بیت المال به کسانی که مستحق آن هستند و اظهار حجت درباره پیمان ها و نیکی کردن و مهربانی بر همه مسلمان ها.... (20)

آنچه گذشت، ارائه چارچوبی کلی از اندیشه سیاسی امام علی علیه السلام بود و هدف از این کار، اثبات این نکته بود که آن حضرت از سایر متفکران مسلمانی که در منابع اندیشه سیاسی از آنان یاد می شود، اندیشه سیاسی بسیار دقیق و منظم تری دارند که از هستی شناسی آغاز و تا جزئیات مسائل سیاسی را در بر می گیرد، ولی به دلیل روش های تحلیلی نادرستی که بر مجامع علمی جهان اسلام غالب است و میراث روش های اثبات گرایانه مطالعات خاورشناسان در این موضوع است، ما از گنجینه ها و منابعی همچون امام علی در غفلت مانده ایم و به شناخت اندیشه سیاسی آنان در کلاس های درس اندیشه سیاسی نمی پردازیم.امید است این نوشتار مقدمه ای برای ارائه نظریه و روشی برای تحلیل تاریخ اندیشه سیاسی اسلام باشد که در پرتو آن شاهد چنین کاستی هایی در متون اصلی درس اندیشه سیاسی اسلام و ایران نباشیم.

پی نوشت ها:

  1. سید جواد طباطبایی، زوال اندیشه سیاسی در ایران (تهران: انتشارات کویر، 1373) ص 15.
  2. سید جواد طباطبایی، در آمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1368) ص 113.
  3. فرهنگ رجایی، معرکه جهان بینی ها (تهران: احیاء کتاب، 1373) ص 11.
  4. همان، ص 129 - 130.
  5. حاتم قادری، اندیشه سیاسی اسلام و ایران (تهران: انتشارات سمت، 1378) ص 3.
  6. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: هانری کوربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه سیدجواد طباطبایی (تهران: کویر، 1373).
  7. حسن سیدعرب، در احوال و اندیشه های هانری کربن (تهران: انجمن ایران شناسی فرانسه در ایران، انتشارات هرمس، 1379) ص 29.
  8. حناالفاخوری و خلیل الجر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ترجمه عبدالمحمد آیتی (تهران: انقلاب اسلامی، 1367).
  9. سعید شیخ، مطالعات تطبیقی در فلسفه اسلامی، ترجمه محقق داماد (تهران: خوارزمی، 1369) ص 22.
  10. نصرت فخری لنگرودی، علی علیه السلام اعجاز خلقت (قم: مشهور 1378) ص 39-41.
  11. لویی اشتراوس، فلسفه سیاسی چیست، ترجمه فرهنگ رجایی (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1373) ص 3.
  12. لویی، همان
  13. توماس اسپریگنز، فهم نظریه های سیاسی، ترجمه فرهنگ رجایی (تهران: انتشارات آگاه) ص 18.
  14. همان، ص 22.
  15. رعد (13) آیه 2.
  16. محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 17.
  17. محمد رضا حکیمی و دیگران، الحیاة، ج 3، ص 64.
  18. ابوجعفر محمد بن عبدالله اسکافی معتزلی، المعیار و الموازنه، ترجمه مهدوی دامغانی (تهران: نشر نی، 1374) ص 232.
  19. نهج البلاغه، کلام 40.
  20. محمد بن عبدالله اسکافی، پیشین، ص 225 - 226.

منبع : فصلنامه علوم سیاسی، شماره 11

خوانده شده 2189 مرتبه