سیره عبادی
بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم(علیه السلام) بسیار اهل عبادت بود؛ به همین دلیل، برای او از لقب عبد صالح استفاده میشود. بر پایه برخی گزارشها امام کاظم(علیه السلام) آن قدر عبادت میکرد که زندانبانان او نیز تحت تأثیر قرار میگرفتند. شیخ مفید، موسی بن جعفر(علیه السلام) را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه میکرد که محاسنش از اشک خیس میشد. او دعای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ» را تکرار میکرد و دعای «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَهَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» را در سجده میخواند. حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس میگفت که فرصتی برای عبادت یافته است: «خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب میکردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس میگویم».
سیره اخلاقی
در منابع شیعه و سنی، گزارشهای مختلفی درباره بردباری و سخاوت امام کاظم (علیه السلام) وجود دارد. شیخ مفید او را بخشندهترین مردم زمان خودش دانسته که شبها برای فقیران مدینه آذوقه میبرد. ابن عنبه درباره سخاوت موسی بن جعفر(علیه السلام) گفته است: او شبها از خانه بیرون میرفت و کیسههایی از درهم همراه داشت و به هر کس میرسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، میبخشید تا بدانجا که کیسههای پول او ضربالمثل شده بود. همچنین گفته شده موسی بن جعفر(علیه السلام) به کسانی که به او آزار میرساندند نیز بخشش میکرد و وقتی به او خبر میدادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه میفرستاد. همچنین شیخ مفید، امام کاظم(علیه السلام) را کوشاترین فرد در صله رحم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.
دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم(علیه السلام)، این بود که خشم خود را کنترل میکرد. گزارشهای مختلفی در منابع آمده که امام کاظم(علیه السلام) خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی میکردند، فرو میبرد. از جمله گفته شده مردی از نوادگان عمر بن خطاب در حضور امام کاظم(علیه السلام)، به امام علی(علیه السلام)توهین کرد. همراهان امام خواستند به او حمله کنند، اما امام مانع شد و سپس به مزرعهٔ آن مرد رفت. مرد با دیدن امام کاظم(علیه السلام) شروع به داد و بیداد کرد که محصولش را لگدمال نکند. امام به او نزدیک شد و با خوشرویی پرسید چقدر خرج کاشت مزرعه کردهای؟ مرد گفت: ۱۰۰ دینار! سپس پرسید: چه اندازه از آن برداشت خواهی کرد؟ مرد پاسخ داد غیب نمیدانم. امام کاظم(علیه السلام) پرسید: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد: ۲۰۰ دینار! امام ۳۰۰ دینار به او داد و گفت: این ۳۰۰ دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است. سپس به سوی مسجد رفت. آن مرد زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امام کاظم(علیه السلام) برخاست و این آیه را بلند خواند: اللَّه أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛ خدا بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد. همچنین در منابع تاریخی آمده است بشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.
برخی منابع گفتهاند امام کاظم به شیوههای مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید میکرد و میکوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.
برخی منابع گفتهاند امام کاظم(علیه السلام) به شیوههای مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید میکرد و میکوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند. موارد زیر را میتوان از نمونههای تلاش او برای بیاعتبار کردن عباسیان برشمرد:
او در مواردی که خلفای عباسی با انتساب خود به پیامبر(صلی الله علیه و آله) در صدد مشروعیتبخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح میکرد و نشان میداد که او از عباسیان به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نزدیکتر است. از جمله در گفتوگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم(علیه السلام) با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش حضرت زهرا(سلام الله علیها) اثبات کرد.
هنگامیکه خلیفه عباسی رد مظالم میکرد، امام کاظم(علیه السلام) فدک را از او مطالبه کرد. خلیفه از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری میکرد.
امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش میکرد، از جمله صفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد اما در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهدهدار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.
با این وجود، از موسی بن جعفر(علیه السلام)مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش میکرد. به عنوان مثال، در نامهای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت. بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون میروم». او همچینن هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابیطالب و جلوگیری از قطع نسل آنان میپذیرفت. حتی امام کاظم(علیه السلام) در نامهای از علی بن یقطین خواست مدتی به شیوه اهلسنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.
امام کاظم(علیه السلام) و قیامهای علویان
دوران زندگانی موسی بن جعفر(علیه السلام) با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیامهای متعدد از سوی علویان علیه آنان همزمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهلبیت(علیهم السلام) به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند. سختگیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام نفس زکیه، تشکیل حکومت ادریسیان و قیام شهید فخ از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹ق در دوره امامت موسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست. امام(علیه السلام) در این قیامها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام درطبرستان، در نامهای از همراهی نکردن ایشان گلایه کرد. در مورد موضع امام در قیام فخ که در مدینه رخ داد، دو دیدگاه وجود دارد:
عدهای معتقدند امام با این قیام موافق بوده است. استناد این گروه به این سخن امام خطاب به شهید فخ است: «پس در کار خویش جدی باش چراکه این مردم ایمان را اظهار میکنند ولی در نهان شرک دارند.». عدهای دیگر گفتهاند این قیامها مورد تایید امام نبوده است. در هر صورت، هنگامی که امام سر شهید فخ را دید آیه استرجاع بر زبان جاری کرد و او را ستود. هادی عباسی دستور قیام فخ را به امام کاظم نسبت میداد و به همین دلیل او را به قتل تهدید کرد.
منابع:
1. کتاب حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۹.
2. اصول الکافی، ج۱، ص۳۶۶
3. عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۴-۸۵
4. مکاتیب الائمه(احمد میانجی)، ج۴، ص۴۸۳-۵۰۱