دلایل اهمیت اربعین در فرهنگ اسلامی

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
دلایل اهمیت اربعین در فرهنگ اسلامی

 

1- آیات قرآن: روز و عدد چهل از ظاهر قرآن و روایات چنین بر می‌آید که دارای اسراری باشد. در قرآن سوره بقره آیه 51 خداوند می‌فرماید: وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى‏ أَرْبَعینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ [1]

قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقینَ[2]

وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی‏ فی‏ قَوْمی‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ [3]

2- با موسی چهل شب وعده گذاشتیم و او به میعادگاه برای گرفتن فرمانهای الهی آمد. یعنی مدت وعده الهی که موسی در آن به دیدار خداوند برای گرفتن دستور و الواح رفت چهل شب بود. یعنی چهل شب موسی به طور رفت و با خداوند مناجات می‌کرد.

خداوند خود چهل روز برای موسی وعده داد که به مناجات بپردازد؛ تا الواح مهم رسالت به دست او برسد و موسی تا تحقق این وعده به میقات رفت و چهل شب کرارا مستمرا و لاینقطع ادامه داد.

در آیه دیگر چنین آمده است: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی‏ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى‏ والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی‏ فی‏ ذُرِّیَّتی‏ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ[4]

وقتی انسان به سن چهل سالگی می‌رسد از خداوند می‌خواهد توفیق شکرگزاری از نعمتهایش را به او بدهد و خواستار توفیق انجام عمل صالح از خداوند می‌شود ـ یعنی انسان در سن چهل سالگی به مرحله‌ای از رشد و ایمان می‌رسد که نوعی تکامل و بلوغ است لذا در روایات آمده هر کس تا سن چهل سالگی گناه کند و توبه نکند امکان بازگشت برای او سخت است[5] و همچنین نقل شده هرکس که چهل سال بر او بگذرد نیکی هایش به بدی‎هایش غلبه نکند و جهت گیریهایش به سوی خوبی‌ها نباشد جایش دوزخ است.

بعثت برخی از انبیاء در چهل سالگی بوده است؛ اینها همه نشان می‌دهد که اربعین و چهل روز و جهل سال در فرهنگ اسلامی بدون حکمت نیست و عدد بلوغ و تکامل خاص است؛

َ1- امام صادق (ع) مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِیثِنَا أَرْبَعِینَ حَدِیثاً بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَالِماً فَقِیهاً[6]

هرکس چهل حدیث از احادیث ما حفظ کند روز قیامت از فقها شمرده می‌شود. منظور از فقیه بودن برخورداری از درجات و امتیازات فقیه نزد پروردگار و جایگاه رفیع فقاهت است.

2- مورد دیگر مشخص کردن حدود همسایه‌ها: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص کُلُّ أَرْبَعِینَ دَاراً جِیرَانٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ [7]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حدود همسایه را تا چهل خانه از چپ و راست و مقابل و پشت سر بر شمرده که دارای حق همسایگی هستند.

3- هر بنده‌ای چهل سپر و پناهگاه در پیشگاه خداوند دارد مادامی که چهل گناه مرتکب شود تا از این امنگاه خارج شود؛ [8]

بنابراین در اسلام عدد چهل دارای حکمتی است که آن را مهم جلوه می‌کند و در فرهنگ ایران زمین «چهل» عدد مشهوری است و در شعر و ادب فارسی نیز ترکیب‌هایی از این کلمه وجود دارد. در فرهنگ اسلامی نیز عدد چهل از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است در روایات اسلامی عدد چهل فراوان مطرح شده است. به عنوان نمونه در حدیثی آمده است: «کسی که تا 40 روز خالص برای خدا شود چشمه‌های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می‌شود» [9][10].

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً أَوْ قَالَ مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الدُّنْیَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِکْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ ثُمَّ تَلَا إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ فَلَا تَرَى صَاحِبَ بِدْعَةٍ إِلَّا ذَلِیلًا وَ مُفْتَرِیاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى رَسُولِهِ ص وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ ص إِلَّا ذَلِیلًا

بنابراین عدد اربعین و چله گرفتن در سیر و سلوک و رسیدن به مدارج معنوی در منابع اسلامی دارای جایگاه است؛ بر این اساس در فرهنگ اسلامی نیز جایگاه یافته است؛ عرفا و صلحا در تقید به مناسک و رسیدن به مراتب به این عدد توجه داشته‌اند و دیرینه آن به پیش از اسلام بر می‌گردد اما در فرهنگ اسلامی با تاکید روایات جایگاه شاخص به خود گرفته است.

اربعین حسینی که نکوداشت اربعین شهدای کربلاست نیز جایگاه ممتاز یافته تا جائیکه امام حسن عسکری(ع) درباره زیارت امام حسین در روز اربعین تاکید فرمود و از این ره آورد انسجام و هویت شیعه را سامان داد؛ آن حضرت در روایتی که در منابع معتبر شیعه گزارش شده فرمود: مؤمن پنج نشانه دارد: 1. خواندن 51 رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 34 رکعت نوافل) 2. زیارت اربعین 3.داشتن انگشتری در دست راست 4. سجده بر خاک 5. بلند گفتن بسم الله در نماز» [11] «این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در ادعیه و منابع دعا آمده به اربعین امام حسین(ع) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده است[12].

امام عسگری و جایگاه اربعین در احیاء و انسجام شیعه

1- زیارت اربعین که مورد تاکید امام عسکری علیه‌السلام است؛ با توجه به اینکه دوره امامت حضرت به لحاظ سیاسی و اجتماعی شرایط خاص دارد و شیعه نیاز دارد به اینکه نمادهای خود را علنی کند چون دوره حضور امامت بعد از امام عسکری پایان یافته و دوره غیبت صغری و کبری شروع می‌شود؛ لذا شیعه باید انسجام خود را در این نمادها نشان بدهد و از نظر جمعیتی شاخص داشته باشد و اظهار وجود کند و گرنه اگر شعارها و نمادهای خود را علنی نکند ممکن است در طول تاریخ راه گم شود و تشیع مانند دیگر فرقه‌ها از نظر عقیدتی و با توجه به غیبت امام به حسب شرایط سخت از بین برود؛

امام عسکری بقای شیعه را به زیارت اربعین امام حسین پیوند می‌دهد از آنرو که نهضت امام حسین (ع) عامل بقا و حیات اسلام و شیعه که راه اصیل اسلام ناب است بوده لذا امام می‌خواهد با همان شعارهای حسینی نهضت زنده باشد هدفها و شعارهای امام حسین زنده بماند؛ لذا ویژگی‌های خاص شیعه را می‌شمارد تا شیعه از پویایی برخوردار باشد.

اگر امام نمادهای شیعه را در پویایی و حضور می‌داند؛ از این نوع نگاه می‌توان فهمید شیعه می‌تواند انسجام خود را در حضور در صحنه‌های عبادی جمعی و علنی بر پا کردن فرایض دینی از نمازهای جمعه و جماعت وحج و زیارت امام حسین که امروز در کربلا با حضور میلیونی محسوس و آشکار است؛ امام عسکری اتحاد و انسجام را پیرامون امام حسین قابل دسترسی می‌داند؛ لذا به سوی اربعین و زیارت اربعین انگشت نشانه می‌برد؛ انگار امام عظمت امروز شیعه را تجسم کرده و برای خلاصی و رهایی انسان امروز از بدبختی‌های دوره غیبت به اربعین و عظمت امام حسین علیه‌السلام اشاره می‌فرماید.

زنده داشت اربعین، زنده داشت امام حسین علیه‌السلام و نهضت عاشورا و کربلا با تمام محتوای نهضت حسینی است؛ لذا شیعه امروز با سرافرازی به نهضت حسین می‌نگرد و از آن در انسجام اسلامی بهره‌مند می‌شود.

اولین اربعین حسینی و زیارت اهل بیت از کربلا

درباره زیارت کاروان اسرای اهل بیت علیهم‌السلام از مرقد شهیدان کربلا در اولین اربعین سخنان بسیاری گفته شده، برخی از محققین معتقدند که کاروان اسیران در راه بازگشت به مدینه از کربلا عبور کرده و به زیارت شهیدان رفتند ولی برخی معتقدند چنین چیزی امکان ندارد بلکه اسرای اهل بیت علیهم‌السلام در اولین اربعین به زیارت نرسیدند و ملاقات با جابر صحت ندارد.

این مسئله نیز یکی از مسائل مورد اختلاف بین محققین است. مرحوم محدث نوری صاحب مستدرک در کتاب لؤلؤ و مرجان این قضیه را با دلایل و شواهدی بعید دانسته و رد کرده است.[13] و شهید مطهری هم که در کتاب حماسه‌ حسینی و برخی از آثارش مقداری از مرحوم محدث و کتابش تاثیر پذیر بوده است [14] موافقا با مرحوم محدث نوری آن را رد کرده است[15] (این سخنرانی ایشان در روز اربعین بوده است) شهید مطهری می‌‌فرماید: «یک جریان ساختگی که در هیچ کتاب معتبری وجود ندارد و تنها در یک کتاب وجود دارد که آن کتاب به اتفاق تمام ارباب مقاتل معتبر نیست ...[16] ولی هیچکدام از مورخین و محدثین و مقتل نویسان اسلام این را ننوشته‌اند بلکه تکذیب کرده‌اند و عقل هم (آنرا تکذیب می‌کند) این دو محقق بزرگ جهان تشیع بدین ترتیب وقوع این اتفاق تاریخی را انکار کرده‌اند.[17]

اما به نظر می‌رسد که دلایل چندان قطعی نیست، شهید مطهری فرموده است «عقل هم تکذیب می‌کند» در حالیکه چنین نیست، اتفاقا عقل تایید و تحسین می‌کند که اهل بیت امام حسین علیه‌السلام از کنار این حادثه به این سادگی نگذرند، از نظر عاطفی و عقلی بسیار بعید است که انسان بعد از از دست دادن عزیزانش به هر نحوی که ممکن باشد برای تسلی خاطر و تسکین آلام روحی بر سر مزار او برود و در آنجا عزاداری کند! عقل چگونه با چنین چیزی مخالف بوده و آنرا تکذیب می‌کند [18] که بانویی مثل زینب که محبوبترین فرد خاندانش (برادرش حسین) و سایر برادران و فرزندان و برادر زادگان را از دست بدهد و خودش به اسارت برده شود و در راه بازگشت به زیارت مزار آنها نرود، امام زین‌العابدین علیه‌السلام امام معصوم که از هر لحاظ در کمال و در اوج عواطف انسانی و عظمت معنوی از مزار عزیزانش زیارت نکند و فرزندان و خاندان پدرش را برای وداع به کربلا نبرد! اتفاقا اگر نرفته باشد جای بسی تعجب است و از نظر عقلی رحجان با رفتن اسراء به کربلاست و نرفتن مورد مذمت عقل است! چون مسیری را که اسراء را از کربلا به سوی شام آوردند از همان مسیر ممکن است اسراء از شام به کربلا برگردند در هر صورت شهر مدینه بعد از سرزمین کربلاست و کربلا در بین راه سوریه کنونی(شام) کشور عراق واقع است و از نظر عقلی هیچ استبعاد و مانعی وجود ندارد و از محالات نیست که خاندان امام حسین علیه‌السلام در راه بازگشت به مدینه در اولین فرصت به زیارت قبور مطهر شهیدان رفته باشند.

مرحوم نوری و شهید مطهری در یکی از دلایل ردشان آورده‌اند که چون ابن طاوس صاحب لهوف در جوانی این کتاب را نوشته حرف او غیر معتبر است، در حالیکه جوان بودن ابن طاوس هیچ دلیلی بر رد این مطلب نمی‌تواند باشد اتفاقاً نیرویی که در جوانی برای پژوهش و تحقیق وجود دارد در کهن سالی نیست، این دلیل آنها نیز دلیل قابل قبولی نیست.

یکی از دلیل‌های شهید مطهری این است که هیچ یک از مقتل نویسان و مورخان اسلامی این واقعه را ذکر ننموده‌اند.

در جواب آنها باید گفت که: اولاً: چه کسی مدعی است که مورخین تمام حوادث را دقیقا ضبط کرده‌‌اند و مسیر کاروان اهل بیت از شام به مدینه را گزارش داده‌اند.

ثانیاً: صاحب لهوف مرحوم سید بن طاوس خودش یکی از مقتل نویسان بزرگ و معتبر شیعه است که آن مطلب را نقل کرده است. و علاوه بر او ابن نما نیز در مثیرالاحزان و دیگر مقتل نویسان در تایید کلام سید ابن طاوس نقل نموده است.

ثالثاً: مرحوم مطهری و نوری فقط در حد سخن مدعی شده‌‌اند که هیچیک از مورخین اسلامی و مقتل نویسان این واقعه را منعکس نکرده‌اند. چون آنها به تمام مقاتل دسترسی نداشته‌اند و تمام منابع تاریخی را مراجعه نکرده‌اند [19] که بدون تحقیق و استفصاء اثبات چنین ادعایی مشکل است. چون هم سید ابن طاوس نقل کرده و هم بنابر نقل خود محدث نوری ابن نما در کتاب مثیر‌الاحزان آنرا نقل کرده است. [20]

احتمالا مرحوم نوری اولین کسی است که در این مسئله با آوردن دلایلی تردید نموده است، او از شیخ مفید نقل کرده است که فرموده است روز بیستم صفر که مصادف با اربعین است اهل بیت امام حسین از شام حرکت کردند نه اینکه اربعین به کربلا رسیدند.[21]

در هر صورت مرحوم نوری و بعد از او شهید مطهری این قضیه را انکار کرده‌اند و از لحاظ عقلی به ملاحظه برخی از امور همچون مسیر طولانی بین کربلا و شام و مدت زمان طی این مسافت محال می‌دانسته‌اند.

در عین حال عده‌ای از علمای شیعه چون ابن طاوس در لهوف و ابن نما در کتابش این واقعه را نقل کرده‌اند و مجلسی نیز از سید نقل نموده است. [22]

علاوه بر آنها مرحوم قاضی طباطبائی پژوهشی مفصل در این باره انجام داده و معتقد است که روایت جابر تا آخر نقل نشده است بلکه بخش پایانی آن قطع شده و گرنه حضور اهل بیت در کربلا و دیدارشان با جابر در زیارت امام حسین علیه‌السلام منعکس می‌شد.[23]

آن مرحوم گفته است که علم الهدی و شیخ طوسی گفته‌اند که سر مبارک امام حسین در روز اربعین به پیکر پاک امام حسین ملحق شد.[24]

مرحوم قاضی تمام دلایل محدث نوری را جواب داده و مردود شمرده است و ادعای خود را که حضور اهل بیت در اربعین اول بر سر قبور شهداست ثابت می‌کند.[25]

با توجه به اینکه تحقیق آن مرحوم مفصل است و کاملا مخالف با گفتار نوری و شهید مطهری، لذا نمی‌توان با احتمالاتی که مرحوم نوری اقامه نموده حضور اهل بیت را منکر شد؛ بلکه عواطف شدید اهل بیت و بی قراری آنها از فراق امام شهیدان و عزیزان حکم می‌کند که در اولین فرصت به زیارت شتافته باشند. برای مطالعه بیشتر به کتاب مرحوم قاضی مراجعه کنید.

 

پاورقی ها:

[1] . بقره /51

[2] . م ائده/26

[3] . 142/ اعراف

[4] . احقاف/ 15

[5] . ر.ک: تفسیر روح المعانی، ج 26، ص 17 و تفسیر نمونه، ج 21، ص 329.

[6] . الکافی، ج 1 ص : 49 - 48

[7] . الکافی، ج 2 ص 669

[8] . الکافی، ج 2 ص : 279 - 276

[9] . الکافی، ج 2 ص 16 ، الإخلاص ..... ص : 15

[10] . محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، جلد 8، ص 47.

[11] . شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 51.

[12] . نشریه رسالت، رسول جعفریان، نشریه اربعین امام حسین(ع)، عدد چهل، 16/1/83.

[13] . محدث نوری، لؤلؤ و مرجان، ج سوم، قم، انتشارات طباطبائی، 71، ص 149

[14] . شهید مطهری درباره وقوع چنین اتفاق و یا عدم وقوع آن تحقیق ویژه نموده است احتمالا با اتکاء به اثر مرحوم محدث نوری این واقعه را بعید دانسته است.

[15] . شهید مطهری، حق و باطل، چاپ دهم، تهران، صدرا 69، ص 89

[16] . همان ص 90

[17] . منظور شهید از این کتاب ظاهرا کتاب لهوف سید بن طاووس است.

[18] . مگر اینکه از جهت مدت زمانی محاسبه شود و مسیر بین شام و کربلا را بیش از مدت معلوم شده برای طی مسافت تعیین کند که در این مدت رفتن کاروان از شام به کربلا محال باشد.

[19] . در حالیکه خود مرحوم نوری فرموده است که طبری والکامل نقل نکرده‌اند از دو تا منبع را نمی‌توان به تمام مقاتل تعبیر کرد.

[20] . محدث نوری«پیشین» ص 150

[21] . همان ص 154

[22] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ج سوم، تهران، اسلامیه، 63، ص 146

[23] . شهید قاضی طباطبائی، تحقیق در اول اربعین سیدالشهداء چاپ سوم، قم، بنیاد علمی و فرهنگی شهید قاضی، 1368، ص 217

[24] . همان ص 220

[25] . همان از ص 6 تا ص 304

خوانده شده 1140 مرتبه