ائمه (ع) بعنوان امام تکلیف الهی داشتند تا امت را رهبری نمایند ؛ حفظ دین و آموزه های نبوی وقرآن کریم ومرزبانی از تمامیت دین بر هعده امامت بود ؛ امام جواد (ع) در دوران امامت خود که در کودکی به امامت رسید این وظیفه الهی را به بهترین روش به انجام رسانید ، امام ضمن اینکه از هویت وتمامیت دین دفاع نمود ، مرزهای مکتب اهل بیت(ع) را نیز با مکاتب دیگر مشخص نمود واسلام اصیل را در مکتب اهل بیت (ع) معرفی کرد.
زندگي سياسي امام
امامان معصوم و ياران آنها، مخالفان تسلط حکومت زورگويانه عباسي بر مسلمانان بودند. حاکمان هم در هر زمان، امامي را که عهدهدار مسئوليت امامت بود، به عنوان منشأ سياسي و رمز مقاومت و مخالفت شناخته، نهايت سختگيري را بر ايشان روا ميداشتند. در زمان امام جواد عليهالسلام، اين وحشت و ظلم شدت کمتري يافته بود؛ زيرا درگيري بين مراکز قدرت فراوان بود. از آنچه به عنوان حديث و نامه از امام جواد عليهالسلام در طول تاريخ به جا مانده، ميتوان دريافت که امام در رأس مسايل سياسي و عقيدتي بوده، مبارزات خود را مخفيانه انجام ميداده و مقام رهبري عميقي در وجدان و روح امت اسلامي وهدایت شیعه وپیروان مکتب اهل بیت وهمه امت اسلام داشته است.
امام جواد با راهبردهای مختلف شیعه را رهبری کرد که به مواردی اشاره می گردد:
علم
يکي از ويژگيهاي مهم امام در اعتقاد شيعه، دانش گسترده و علوم خاص او است؛ علومي که از طرق عادي کسب دانش هاي بشري به دست نمي آيد و از اين رو به آن لدُني يا خدادادي مي گويند؛ زيرا آگاهي جامع از تمام رموز و اسرار قرآن و وقوف کامل بر شريعت و تمام احکام و قوانين ديني (حتي احکام موضوعات جديد و مستحدث) و آمادگي کامل براي پاسخگويي به شبهات، همگي مستلزم آن اند که امام از علوم ويژه اي برخوردار باشد، اگر دانش امام تنها از منابع عادي تأمين شود، هيچ تضميني براي پاسخگويي به پرسشهاي ديني گسترده و متنوع مردم وجود نخواهد داشت و اين به معناي نقض غرض خداوند از تشريع دين است.
روايات و گزارشاتي از زندگي امام جواد(ع) حاکي از آن است که آن حضرت در موارد فراوان از ضماير، افکار و درون افرادي خبر داده و در بسا موارد از امور آينده يا حوادث اتفاق افتاده در غير مرئي و مسمع اش سخن گفته و همه اين اقوال درست و صائب بوده است. هم چنان که از ساير پيشوايان ديني نيز چنين اموري به وفور نقل شده است که اين مسأله در اعتقاد شيعه اماميه نه تنها امر اعجاب انگيز نيست، بلکه از شرايط امامت شمرده مي شود که از آن به "علم لدن" تعبير مي شود؛ اما هضم اين مطلب براي بسياري از متفکرين غير شيعي همواره با مشکل مواجه بوده است. برخي از آنها با تکيه بر عموميات قرآن بدون توجه به آيات مخصص گفته اند علم غيب محصور و مخصوص خداوند است و احدي را در اين گنجينه راهي نيست و لذا اعتقاد به علم غيب براي غير خدا را پندار نادرست و گزاف پنداشته اند و دسته ي ديگر با نگاه به مجموع آيات بينات قرآني، علم غيب را براي پيامبر امر ثابت و غير قابل ترديد دانسته، ولي آن را براي امام قابل قبول ندانسته اند. چنانچه ابن ابي الحديد معتزلي مي گويد: "ما منکر وجود افرادي که خبر از غيب داده و مي دهند نيستيم، ولي آن را مستند به خداوند باري تعالي مي دانيم که با قدرت و تمکين و آمادگي اسباب آن، به آنان عطا نموده است.
در اين ارتباط بايد گفت اولاً غيب بر دو قسم است: غيب مطلق و غيب نسبي؛ غيب مطلق اموري است که به هيچ صورت و در هيچ زمان و مکاني قابل ديد و درک نيست مانند ذات واجب الوجود که رؤيت آن براي همه و هميشه منتفي است و لذا به آن غيب الغيوب گفته مي شود اما غيب نسبي امور و مسايلي است که براي افراد خاصي يا تحت شرايط ويژه اي هر چند به غير حواس ظاهري قابل درک و دريافت است. نوع اول مخصوص مقام اعظم ربوبي است و بدون شک که احدي از مخلوقات توان ادراک آن ها را ندارد اما قسم دوم ممکن است به وسيله وحي، الهام يا به طرق ديگر براي انبيا و اوليا واقع و حاصل گردد؛ چنانچه آيات فراواني در اين زمينه وجود دارد که به طور مثال به چند نمونه اشاره مي شود:
1- خداوند در سوره جن مي فرمايد: عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احداً الا من ارتضي من رسول ... ؛ او (خداوند) داناي غيب است و هيچ کس به عالم غيب او آگاه نيست جز پيامبري که از او خوشنود باشد." ( جن/ 26 و 27)
2- در سوره آل عمران از قول حضرت عيسي(ع) مي فرمايد: و أنبئُکم بما تأکلون و ما تدخرون في بيوتکم؛ و به شما خبر مي دهم که در خانه هاي تان چه مي خوريد و چه مي اندوزيد." (آل عمران/ 44)
3- در سوره قصص مي فرمايد: "و اوحينا الي ام موسي أن ارضعيه فاذا خفتِ عليه فألقيه في اليم و لا تخافي و لا تحزني انّا رادّوه اليک و جاعلوه من المرسلين؛ به مادر موسي وحي کرديم که طفلت(موسي) را شير ده چون (از آسيب فرعونيان) بر او ترسان شوي به دريا افکن و ديگر بر او هر گز مترس و محزون مباش که ما اورا به تو باز آوريم و هم از پيامبران مرسلش قرار دهيم.(قصص/ 7)
4- در سوره مائده مي فرمايد: و اذ اوحيتُ الي الحواريين أن آمنوا و برسولي قالو آمنا و اشهد بأننا مسلمون؛ هنگامي که به حواريين(اصحاب حضرت عيسي) وحي کرديم که به من و رسول من ايمان آريد! (حواريون) گفتند: ايمان آورديم، خدايا گواه باش که ما تسليم امر توييم." (مائده/ 111)
چنانچه ملاحظه شد در نخستين آيه شريفه خداوند بزرگ، از امکان دسترسي پيامبر مورد رضايت به امور غيبي خبر داده و در آيه بعدي از آگاهي حضرت عيسي(ع) از امور غائبه سخن گفته و در آيات سوم و چهارم از اطلاع يافتن شماري از اوليا به امور غيبي پرده برداشته است که در مجموع، اين آيات هم امکان برخورداري از علم غيب را براي انبيا و اوليا به روشني اثبات مي کند و هم وقوع و تحقق آن را.
منابع دانش امام
علوم امام از منابع گوناگوني سرچشمه مي گيرد که عبارتند از:
الف) قرآن؛ يکي از سرچشمه هاي علم امام، قرآن کريم است. هر چند آيات قرآن در دسترس همگان قرار دارد، امام به فضل و انعام الهي، دانشي سرشار به کتاب خدا دارد؛ به گونه اي که به محکم و متشابه ، عام و خاص، مطلق ومقيد، ناسخ و منسوخ، اسباب نزول آيات و ديگر ابعاد گسترده اين کتاب آسماني به طور کامل آگاه است و به پشتوانه اين آگاهي مي تواند مردم را از تفسير آيات و رموز و اسرار قرآن آگاه کند.
ب) وراثت از پيامبر؛ دومين منبع علوم امام، علوم پيامبر(ص) است که به گونه اي (که حقيقت آن بر ما روشن نيست) به امام منتقل مي گردد. در حديث آمده است که پيامبر بزرگوار اسلام(ص) هزار باب علم را به علي(ع) آموخت به نحوي که از هر بابي، هزار باب ديگر گشوده شد.
آنگونه که در فوق نيز آورديم، حضرت امام رضا(ع) به يکي از ياران خود به نام معمر بن خلاد فرمود: من {ابو}جعفر را در جاي خود نشاندم و جانشين خود قرار دادم، ما خانداني هستيم که کوچکتران ما مو به مو از بزرگتران ما ارث مي برند.
ج) ارتباط با فرشتگان الهي و روح القدس؛ سومين سر چشمه علوم امام، الهامات الهي است که به واسطه فرشتگان الهي يا روح مقدسي به نام "روح القدس" به امام انتقال مي يابد. البته اين الهامات با وحيي که بر پيامبران فرو مي آيد تفاوت دارد. در شماري از روايات به اين حقيقت اشاره شده است که امامان مُحدَّث{به فتح دال} اند. در حديثي از امام صادق(ع) آمده است که در توضيح محدَّث فرمود: انه يستمع الصوت و لايري الشخص؛ او ( شخص محدَّث) صداي {فرشته} را مي شنود ولي او را نمي بيند.
بدين ترتيب امام از طريق الهام الهي و شنيدن صداي فرشتگان بر پاره اي حقايق آگاهي مي يابد. البته سخن گفتن خداوند يا فرشتگان با غير پيامبران، مطلب غريبي نيست و آيات متعددي از قرآن آن را تأييد مي کند.
جان کلام در اين باب اين است که همه امور و اطلاعات عالم و آدم در نزد خدا است و هرآنچه را که آن ذات با عظمت صلاح بداند مي تواند از هر طريق در اختيار بندگان برگزيده اش قرار دهد، لذا استبعاد در علم غيب انبيا و امامان، ازشک در قدرت خداوند يا عدم شناخت اين مقامات الهي، ناشي مي شود.
در روايتي آمده است که عمر بن فَرَج رجحي(از عُمال و کارگزاران متوکل عباسي) مي گويد: با امام محمد تقي جواد(ع) در کنار دجله (دريا) اي بوديم، من به آن حضرت گفتم: شيعيان شما ادعا دارند که شما به تمامي آبهاي دجله و وزن آن ها آگاهي داريد( آيا اين درست و معقول است؟!) حضرت فرمود: آيا حق تعالي قدرت دارد که علم آن را از ميان مخلوقاتش به پشه اي تفويض نمايد، يانه؟ گفتم: قدرت دارد!. آنگاه امام (ع) فرمود: من (نه تنها) از پشه (بلکه) از بيشتر خلق خدا در نزد او گرامي ترم
محورهاي فعالیتهای علمی :
براي شناخت مقام و شخصيت علمي امام جواد(ع) و آگاهي از دانش گسترده آن حضرت ضروري است تا محورهاي فعاليت فرهنگي و افاضات علمي آن حضرت مورد توجه قرار گيرد تا بتوان به نتايجي هرچند اجمالي دست يافته و با چهره و بعد علمي آن امام همام آشنا شد.
در يک نگاه کلي، فعاليت ها و افادات علمي آن حضرت را مي توان در چهار محور مورد بررسي قرار داد که به اختصار به آنها مي پردازيم:
الف) اخبار غيبي؛ روايات زيادي در دست است که آن حضرت در مواقع لازم با استفاده از دانش و بصيرت خاصه مقام امامت، از ضماير و افکار اشخاص يا امور آينده خبر داده است که اين امر جهت تثبيت عقايد و باورهاي ديني افراد و يا زدودن شک و شبهه و باطل از ذهن و ضمير آنان بوده است. حسين مکاري روايت ميکند که روزي در بغداد به مجلس حضرت امام جواد(ع) مشرف شدم و نهايت تعظيم و تکريم(ظاهري) خليفه را نسبت به وي مشاهده نمودم و با خود گفتم که آقا هرگز به وطن خود بر نمي گردد چرا که در اين ديار و دربار از آسايش و رفاه خوبي برخور دار است. چون اين فکر از خاطرم گذشت، ديدم که رنگ رخسار آن حضرت دگرگون شد و لحظه اي سر را پايين انداخت و بعد سر را بلند نموده به من فرمود: اي حسين! به خدا قسم که نزد من خوردن نان جوين با نمک سوده و سرنهادن بر روضه جدم در مدينه، خوشتر و گواراتر از اين زندگي است که اکنون مشاهده مي کني بلکه اين حال براي من از مکروه ترين احوال است.
ب) مناظرات يا پاسخگویی به شبهات؛ با آغاز امامت امام جواد (ع) سيلي از سوالات متوجه آن حضرت گرديد و اين پرسشها از دو ناحيه مطرح مي شد:
نخست از سوي شيعيان و پيروان مکتب اهل بيت(ع) که به خاطر سن کم آن حضرت دچار تشويش و تحير شده بودند و لذا آن حضرت را در مقابل انواع پرسشها قرار داده و از اين طريق او را به آزمايش و آزمون ميگرفتند تا با اثبات دانش گسترده و علم خدادادي او، به امامتش معتقد و مطمئن شوند و بدين منظور جلسات متعددي تشکيل مي شد. چنانچه در يکي از منابع آمده است: " ... در هنگام شهادت امام رضا(ع) آن جناب(امام جواد) در مدينه بود و بعضي از شيعيان از صغر سن آن جناب تأملي داشتند تا آنکه علما و افاضل و اشراف و امائل شيعه از اطراف عالم متوجه حج گرديدند و بعد از فراغت از مناسک حج به خدمت آن حضرت رسيدند و از وفور مشاهده معجزات و کرامات و علوم و کمالات، اقرار به امامت آن منبع سعادت نمودند و زنگ شک و شبهه از آيينه خاطرهاي خود زدودند حتي آنکه شيخ کليني و ديگران روايت کرده اند که در يک مجلس يا در چند روز متوالي، هزار مسأله از غوامض مسائل، از آن معدن علوم و فضائل سوال کردند و از همه جواب شافي شنيدند...
دوم از (سوي) حکومت، به ويژه مأمون و معتصم دو خليفه معاصر آن حضرت . از آن جا که شيعيان مدعي علم الهي براي امامان خود بودند، خلفا مي کوشيدند تا با تشکيل مجالس مناظره، آنان را رو در روي برخي از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شايد در پاسخ برخي از پرسشها درمانده شوند و شيعيان از اين رهگذر، در اعتقاد خود ( وجود علم الهي نزد ائمه اهل بيت) دچار مشکل شوند و از پيروي آن ها خود داري کنند... افزون بر اين ها علاقه شخصي مأمون در بر پايي اين مناظرات بي تأثير نبوده است. او شهرت به علم دوستي داشت و فيلسوف خلفاي عباسي شناخته مي شد.
بهر صورت دستگاه خلافت عباسي چندين بار مجالس مناظره با امام را ترتيب داد که يکي از آنها در نخستين روزهاي ورود و حضور امام در بغداد بود که مأمون در پي مخالفت هاي عباسيان با طرح ازدواج دختر خليفه با امام جواد(ع)، مجلسي را آماده کرد و علماي برجسته عباسي را خواست و مقرر شد که يحيي بن اکثم مسايل علمي سختي را از امام بپرسد، تا ميزان فضل و کمال آن حضرت براي آنان روشن گردد، در اين جلسه مناظره، يحيي بن اکثم از پاسخ سوالي که امام مطرح کرد باز ماند و برجستگي علمي امام براي آنان آشکار گرديد. این مناظره ها در انسجام شیعه وهدایت آنها راه بردی بسیار کارآمد ومهم بود که توانست شیعه را از بحرانهای مختلف فکری وعلمی واجتماعی نجات دهد .
ج) راه بردی فرهنگی برای مکتب: بخشي ديگر از فعاليت هاي امام جواد(ع) مربوط به احاديثي است که در زمينه هاي مختلف فقهي، اعتقادي، اخلاقي و... از ايشان به يادگار مانده است. برخي تعداد اين احاديث را در حدود 250 مورد مي دانند که از طريق 120 راوي نقل شده و به ما رسيده است.
اگرچه اين تعداد روايت اندک مي نمايد، اما اگر عوامل مختلفي چون محدوديت هاي دوران امام جواد(ع) در ارتباط داشتن با شيعيان و کم بودن طول عمر ايشان را در نظر بگيريم، خواهيم ديد که همين مقدار حديث از ايشان حجم قابل توجهي خواهد بود. ضمن آن که اين مقدار رواياتي است که به دست ما رسيده و موجود است و به طور طبيعي به دلايلي که ذکر شد، قطعاً روايات ديگري نيز از سوي آن حضرت نقل شده، اما از ميان رفته و به دست ما نرسيده است. افزون بر اين بسياري از پرسشها و پاسخها از طريق نامه و به شکل مکتوب بين شيعيان و آن حضرت انجام شده اند که بسياري از آنها نيز به دست ما نرسيده است؛ اما آنچه به دست رسیده است در هدایت شیعه وفرهنگ شیعه تاثیر بزرگی داشت.
د)شاگرد پروری مولفه ای مهم برای حفظ مکتب: رای بقای یک اندیشه وفکر تربیت شاگردان مهمترین کاری است که باید انجام داد ؛ استمرار فرهنگ و پابرجایی آن نیاز به روز آمدی وبه روز رسانی و پالایش دارد ؛ ائمه به این مهم توجه ویژه داشتند؛ تربیت کادر ویژه جهت حفظ وانتقال میراث نبوت امامت به نسلهای بعدی از اهم برنامه ائمه در دوران امام بود ؛ امام جواد (ع) با وجود تحت نظر بودن و دوران کم امامت وشهادت در جوانی تعدادی از شاگردان پدر را همراه خود داشت و شاگردان دیگری نیز حضرت تربیت کرد ؛ بر اساس تحقيقات دانشمند بزرگ شيعه مرحوم شيخ طوسي در رجال، راويان و شاگردان امام جواد(ع) صدو نُه تن مي باشند. این صد ونه نفر میراث اهل بیت را زنده داشتند وبه مردم ابلاغ وبرخی تدریس می کردند ؛ همین شاگردان بودند که حلقه اتصال مردم با مکتب اهل بیت را حفظ کردند.
هرچند به خاطر مراقبت ها و اعمال محدوديت ها و ايجاد موانع از سوي حکومت، باعث شده که فعاليت هاي علمي آن حضرت در ميان شيعيان به خصوص در زمينه تربيت محدثان و دانشمندان برجسته به حد اقل برسد اما اهتمام و درايت و مديريت معصومانه آن حضرت فرهيختگاني را در خدمت جامعه اسلامي قرار داد که علي رغم محدوديت کمي از لحاظ کيفيت و ميزان تأثير گذاري و خدمت رساني بسيار قابل توجه مي باشند؛ نخبگان و فرهيختگاني چون حضرت عبدالعظيم حسني، ابوهاشم جعفري، علي بن مهزيار، احمد بن محمد بزنطي، محمد بن عبدالله بن مهران، زکريا بن آدم، محمد بن اسماعيل، حسين بن سعيد اهوازي، احمد بن محمد برقي، ابراهيم بن محمد همداني، معاويه بن حکيم، خيران الخادم و... که هر کدام در عرصه هاي علمي، فرهنگي و مذهبي از چهرههاي برجسته و مطرح شمرده مي شوند.
26 نفر از شاگردان امام جواد (ع) مجموعاً 78 اثر (حديثي) نوشته اند که يکي از آن ها علي بن مهزيار است که 35 اثر تأليف کرده، ديگري محمد بن عبدالله بن مهران است که داراي هفت اثر مي باشد و سومي معاويه بن حکيم است با هفت اثر.
البته آنچه در فوق به آمار و اسامي شان اشاره شد مربوط به شاگردان و راويان آن حضرت از ميان پيروان و شيعيان آن حضرت است، اما افادات و افاضات امام جواد(ع) هرگز منحصر و مخصوص شيعه نمي شود بلکه شمار زيادي از نخبگان و فرهيختگان اهل سنت نيز معارف و حقايقي از اسلام را از محضر آن حضرت دريافته و نقل کرده اند؛ چنانچه محدثان و دانشمنداني چون خطيب بغدادي، حافظ عبدالعزيز بن اخضر جنابذي، ابوبکر احمد بن ثابت، ابواسحاق ثعلبي، محمد بن منده بن مهربذ و... هرکدام در آثار شان روايات و احاديثي را با سند خود از آن حضرت نقل کرده اند.
نتيجه
- ۱. امام جواد (ع) همچون اجداد خود از ائمه (ع) براساس تکلیف الهی مامور به حفظ دین و هداین امت بود برای همه انسانها امامت داشت و هدایت انسانها تکلیف الهی بود برای حضرت ؛ وظیفه وتکلیف دیگر امام این بود که مکتب اهل بیت را که دین اصیل در آن نمایان است به انسانها معرفی نموده و پیروان را رهبری نماید.
2- از آنجا که منصب امامت، مقامي است الهي و انتصابي، لذا نمي توان محدوده سني را در آن معتبر و مشروط دانست؛ چرا که اين امر در حيطه فرمان الهي است که شخصي را در سنين کودکي بدين مقام برگزيند يا در ايام جواني و بزرگسالي. چنانکه پیامبرانی چون حضرت عیسی و حضرت یحیی در کودکی به نبوت رسیده اند ؛ (انعام/124).
3- دانش امامت همانند علوم و فنون بشري از طريق آموزش هاي معمول و متداول در ميان مردم قابل فراگيري نيست ؛ بلکه امام براي دريافت معلومات و آگاهي هاي لازم، منابع مخصوصي در اختيار دارد که اين زمينه ها و منابع علمي امور فوق العاده بوده و از دسترس افراد و اشخاص عادي بيرون است.
4- با توجه به نکات فوق، نهمين رهبر معصوم بشريت، حضرت امام محمد تقي جواد(ع) هر چند در سنين خردسالي به مقام عظماي ولايت و امامت نائل شد؛ اما کمی سن هرگز فرايند رهبري معصومانه ي او را تحت تأثير قرار نداده و آن حضرت با کمال دانايي و توانايي، رسالت الهي اش را در قبال جامعه به انجام رسانيد که در لا بلاي نوشتار به گستره فعاليت ها و محورهاي مديريتي آن حضرت به صورت گذرا اشاره گرديد. [1]
[1] . محمد بن یعقوب کليني، الکافي، شیخ طوسي، محمد بن الحسن، رجال الشيخ، ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه؛ شیخ عباس، قمي، منتهي الآمال، سیره معصومان سید محسن امین ، رسول جعفريان حیات فکری سیاسی ائمه (ع)