دحوالارض، آغازی سرنوشت‌ساز

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
دحوالارض، آغازی سرنوشت‌ساز

روز بیست و پنجم ذی القعده، به روز دحوالارض معروف است. در چنین روزی زمین از زیر کعبه، گسترده شد. در این روز اعمالی از جمله: غسل،[1] روزه، که معادل شصت ماه روزه و کفاره هفتاد سال گناه است[2] و زیارت امام رضا علیه السلام،[3] مستحب شمرده شده است.

معناشناسی دحوالارض

واژه «دَحو» به معنای گستردن است.[4] پس دحوالارض به معنای گستردن زمین است.

در برخی از روایات از این روز به عنوان دحوالارض یاد شده است. امام باقر علیه السلام فرمودند: «لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَخْلُقَ الْأَرْضَ أَمَرَ الرِّيَاحَ فَضَرَبْنَ‏ وَجْهَ‏ الْمَاءِ حَتَّى صَارَ مَوْجاً ثُمَّ أَزْبَدَ فَصَارَ زَبَداً وَاحِداً فَجَمَعَهُ فِي مَوْضِعِ الْبَيْتِ ثُمَّ جَعَلَهُ جَبَلًا مِنْ زَبَدٍ ثُمَّ دَحَا الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ؛[5] خدای متعال چون خواست زمین را بیافریند، بادها را فرمان داد تا به شکم آب برخورد کنند، تا از آن موجی درست شد، سپس موج آب، کف کرد، پس همه کف‌ها به هم متصل گردید، خداوند کف‌های متصل را در جای خانه کعبه گرد آورد و آن را کوهی از کف قرار داد، و سپس زمین را از زیر آن گستراند.»

امام صادق علیه السلام نیز در این باره فرمودند: «به درستی که خداوند زمین را از زیر کعبه تا منا حرکت داد، سپس از منا تا عرفات و سپس از عرفات تا منا، پس زمین از عرفات، و عرفات از منا، و منا از کعبه گسترش یافت.»[6] 

با توجه به این روایت، معنای دحوالارض چنین می‌شود: بعد از آنکه تمام زمین را آب فرا گرفته بود، خداوند در چنین روزی زمین را از زیر کعبه گستراند، به عبارت دیگر نخستین جایی که از زیر آب بیرون آمد زمین کعبه بود.

شروع زندگی پس از گستراندن زمین یعنی دحوالارض

دحوالارض
در قرآن کریم از آماده شدن زمین بعد از دحوالارض، برای زندگی در آن، خبر می‌دهد. «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا، أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا وَ الْجِبَالَ أَرْسَاهَا مَتَاعًا لَّكُمْ وَ لِأَنْعَامِكُمْ؛[7] و زمین را پس از آن بگسترانید و از آن آب و چراگاهش را بیرون آورد و کوه‌ها را ثابت و محکم نمود، همه اینها برای بهره‌گیری شما و چهارپایانتان است.»

با این کار خداوند زمین را برای سکونت انسان و دیگر موجودات، آماده کرد و آن را در اختیار انسان قرار داد و این، شروعی برای زندگی در روی کره خاکی بود.

روز انتشار رحمت الهی در زمین
یکی از اتفاقات این روز، منتشر شدن رحمت الهی در زمین است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «... نُشِرَتِ‏ الرَّحْمَة وَ دُحِيَتْ فِيهِ الْأَرْضُ وَ نُصِبَتْ فِيهِ الْكَعْبَةُ وَ هَبَطَ فِيهِ آدَمُ؛[8] (در این روز) رحمت خدا نشر یافت و زمین گسترش پیدا کرد و کعبه در آن نصب شده و آدم در این روز به زمین هبوط کرده است.»

هر چند رحمت یک معنای عام و گسترده‌ای دارد ولی مصداق بارز و روشن رحمت الهی، وجود حجت خدا در زمین است. در همین روایت نیز، بعد از آماده شدن زمین، از نشر رحمت خبر می‌دهد.

نخستین مصداق بارز رحمت، قرار گرفتن حضرت آدم علیه السلام، به عنوان خلیفه در زمین است.[9] همچنین قرآن کریم، پیامبر خاتم را اینطور توصیف می‌کند. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين‏؛[10] ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.» پس وجود حجت خدا در زمین، مصداق رحمت الهی است. قرآن کریم نیز، نتیجه اطاعت از پیامبر خاتم را رحمت قرار داده است؛ «وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ‏ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ‏؛[11] و خدا و پيامبر را اطاعت كنيد، تا مشمول رحمت شويد.»

از دیگر اتفاقات این روز، تولد دو پیامبر و حجت خدا، حضرت ابراهیم و حضرت عیسی بن مریم علیهما السلام است.[12]

شروع حیات حقیقی زمین با ظهور امام زمان علیه السلام 
از همه مهم‌تر در برخی نقل‌ها قیام امام زمان علیه السلام را نیز در این روز دانسته‌اند.[13] و این روزی است که به معنای واقعی، رحمت الهی تمام زمین و تمام موجودات عالم را فرا می‌گیرد، حضرت عیسی علیه السلام در این روز [ظهور حضرت] از آسمان هبوط کرده و به امامت امام زمان علیه السلام اقامه نماز جماعت خواهند کرد.

با توجه به شباهت‌های فراوانی که بین دحوالارض و ظهور امام زمان علیه السلام وجود دارد می‌توان گفت: حیات واقعی کره خاکی، از چنین روزی شروع می‌شود؛ زیرا نقطه عطف این حیات، با ظهور امام زمان علیه السلام از جوار کعبه، پشت مقام ابراهیم علیه السلام محقق می‌شود.

پی نوشت
[1]. جواهر الکلام، ج5، ص410-41.
[2]. عروة الوثقی، یزدی، ج3، ص659.
[3]. مفاتیح الجنان، اعمال روز بیست و پنجم.
[4]. کتاب العین، ج3، ص280.
[5]. کافی، کلینی، ج4، ص190.
[6]. همان، ص189.
[7]. سوره نازعات، آیات30-33.
[8]. بحار الانوار، مجلسی، ج11، ص217.
[9]. سوره بقره، آیه30. 
[10]. سوره انبیاء، آیه107.
[11]. سوره آل عمران، آیه132.
[12]. من لایحضره الفقیه، صدوق، ج2، ص89.
[13]. مفاتیح الجنان، اسوه، ص248.

خوانده شده 559 مرتبه