شخصیت امام هادی از دیدگاه اهل سنت

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
شخصیت امام هادی از دیدگاه اهل سنت

شخصیت امام هادی از دیدگاه اهل سنت

امام هادی امام دهم ما شیعیان، شخصیتی است که متأسفانه به علت محدویت‌های زمانی و مکانی که از سوی دشمنان برای ایشان ایجاد شده بود، کمتر مورد شناخت واقع شده‌اند این در حالی است که ایشان از نظر علمی و عملی سرآمد روزگار خویش بوده‌اند و به مانند اجداد مطهر خود نوری فروزان در شبستان روزگار سیاه ظلمت و تباهی بودند و به تشنگان هدایت  راه را از بیراهه نشان می‌دادند.

وصف شخصیت عظیم این امام همام وقتی از زبان کسانی بیان شود که با ایشان قرابت اعتقادی نداشتند یقیناً جالب و خواندنی می‌شود از این رو در این نوشتار بر آن شدیم تا بخشی از سخنان بزرگان اهل سنت را در مورد ایشان بیان کنیم:  

- ولادت و وفات آن حضرت؛ ابن الوردی می‌گوید: «مولد علی بن محمد (علیه السلام) در ماه رجب، سال 214 ه.ق اتفاق افتاد. و برخی نیز سال 213 ذکر کرده‌اند... و او دهمین امام از ائمه دوازده‌گانه و پدر حسن عسکری است».[1] خطیب بغدادی می‌نویسد: «ابوالحسن عسکری (علی بن محمّد) در ماه رجب، سال 214 ه.ق متولد شد. و در روز دوشنبه بیست و پنجم جمادی الآخر، سال 254 ه.ق وفات یافت».[2] ابن حجر هیتمی می‌نویسد: «او در سامرا در ماه جمادی الآخر، سال 254 وفات یافت، و در خانه خود مدفون شد. و عمرش چهل سال بود...».[3]

- القاب حضرت هادی؛ ابن صبّاغ مالکی به نقل از ابن خشّاب گفت: «و امّا نسب او علی هادی، فرزند محمّد جواد، فرزند علی الرضا، فرزند موسی کاظم، فرزند جعفر صادق، فرزند محمّد باقر، فرزند علی زین العابدین، فرزند حسین بن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) است... و امّا کنیه‌اش ابوالحسن است. و القابش عبارتند از: هادی، متوکّل، ناصح، متّقی، مرتضی، فقیه، امین، طیب. و مشهورترین آن‌ها هادی است».[4]

- تصریح بر امامت ایشان؛ ابن صبّاغ مالکی از اسماعیل بن مهران نقل می‌کند که گفت: «چون ابوجعفر محمّد جواد از مدینه با درخواست معتصم به طرف بغداد رفت، هنگام خروج از مدینه به او عرض کردم: «فدایت گردم! من بر شما در این راه می‌ترسم، بعد از شما امر اطاعت به دست کیست؟» حضرت به من التفات کرده و فرمودند: «الأمر بعدی لولدی علیّ؛[5] امر (امامت) بعد از من بر عهده فرزندم علی است.» مسعودی به سندش از محمّد بن عثمان کوفی از ابی جعفر نقل کرده که به او گفت: «اگر برای شما حادثه‌ای رخ داد -پناه بر خدا- به چه کسی رجوع کنیم؟» حضرت فرمود: «به فرزندم، این شخص؛ یعنی ابوالحسن...».[6]

- امام هادی در کلمات اهل سنت: با مراجعه به کتب تاریخ و تراجم و رجال اهل سنت پی‌می‌بریم که حضرت هادی (علیه السلام) از مقام و منزلت و احترام ویژه‌ای نزد آنان برخوردار بوده‌است. اینک به برخی از کلمات اشاره می‌کنیم: ابوعثمان عمرو بن بحر بن جاحظ (ت: 250 ه.ق)؛ او بعد از ستایش از ده نفر از امامان که از آن جمله امام هادی (علیه السلام) است می‌گوید: «کل واحد منهم عالم زاهد ناسک شجاع جواد طاهر زاکٍ... و هذا لم یتفق لبیت من بیوت العرب و لا من بیوت العجم.[7] هر یک از آنان، عالم، زاهد، ناسک، شجاع، جواد، طاهر و تزکیه کننده‌اند... این سلسله جلیل القدر برای هیچ خانه‌ای از خانواده‌های عرب و نه از خانواده‌های عجم اتفاق نیفتاده است».

ذهبی می‌گوید: «و فيها توفّی ابوالحسن علی بن الجواد... وکان فقیهاً اماماً متعبداً [8] در سال 254 ه.ق ابوالحسن علی بن جواد... وفات یافت... او شخصی فقیه، امام و متعبّد بود.» او در جایی دیگر از حضرت به شخص «شریف و جلیل» تعبیر کرده‌است.[9] عبداللَّه بن اسعد یافعی: «توفی العسکری ابوالحسن الهادی... عاش اربعین سنة و کان متعبداً فقیهاً اماماً در سال 254 ه.ق [10] ابوالحسن هادی... وفات یافت. او که متعبّد، فقیه و امام بود، چهل سال زندگی نمود.» ابن کثیر دمشقی (ت: 774 ه.ق) «و امّا ابوالحسن علی الهادی... و قد کان عابداً زاهداً...[11] و امّا ابوالحسن علی الهادی...، او مردی عابد و زاهد... بود.» ابن صبّاغ مالکی: «... و لا تذکر کریمة الّا وله فضیلت‌ها و لا تورد محمدة الّا و له تفضّل‌ها و جملتها...[12] هیچ کریم‌هایی ذکر نمی‌شود جز آن‌که فضیلت آن برای او است، و هیچ عمل ستوده‌ای وارد نمی‌گردد جز آن‌که تفضّل و کمال و تمام آن برای او است...» ابن حجر هیثمی: «... و کان وارث ابیه علماً و سخاء.[13] ... او وارث علم و سخاوت پدرش بود.» احمد بن یوسف قرمانی: «و امّا مناقبه فنفیسة و اوصافه شریفة.[14] و امّا مناقب او نفیس و اوصاف او شریف است.» ابن عماد حنبلی: «کان فقیهاً اماماً متعبداً...[15] ... او شخصی فقیه، امام و متعبّد... بود.»

عبداللَّه شبراوی: «العاشر من الأئمة علی الهادی ولد بالمدینة فی رجب سنة اربع عشر و مائتین و کراماته کثیرة؛[16] دهمین از امامان، علی هادی است. او در مدینه، در ماه رجب، سال 214 ه.ق متولد شد. و کراماتش بسیار است» -محمّد امین سویدی بغدادی: «ولد بالمدینة و کنیته ابوالحسن و لقبه الهادی... و مناقبه کثیرة؛[17] او در مدینه متولد شد، و کنیه‌اش ابوالحسن است، و لقبش هادی، و مناقبش بسیار است» شیخ مؤمن شبلنجی: «... و مناقبه کثیرة؛[18]... مناقب او بسیار است» -شریف علی فکری حسینی قاهری (ت: 1372 ه.ق) «کان ابوالحسن العسکری وارث ابیه علماً و منحاً، وکان فقیهاً فصیحاً جمیلاً مهیباً. وکان اطیب الناس بهجة و اصدقهم لهجة؛[19] ابوالحسن عسکری وارث پدرش در علم و سخاوت بود. او فقیهی فصیح و جمیل و با هیبت بود. و او خوش‌ترین مردم از حیث بهجت و راستگوترین آنان از جهت لهجه بود.» سید محمّد عبدالغفار هاشمی حنفی «فلمّا ذاعت شهرته استدعاه الملک المتوکل من المدینة المنورة حیث خاف علی ملکه و زوال دولته إلیه به ماله من علم کثیر و عمل صالح و سداد رأی...؛[20] هنگامی که مناقب آن حضرت برای همه مشهور شد، متوکّل او را از مدینه منوّره طلب نمود؛ زیرا به جهت علم بسیار و عمل صالح و استحکام رأیی که امام هادی (علیه السلام)داشت، بر پادشاهی و دولتش می‌ترسید...» شیخانی: «و کان علی العسکری صاحب وقار و سکون و هیبة و طمأنینة و عفة و نزاهة. و کانت نفسه زکیة و همّته عالیة و طریقته حسنة مرضیة...؛[21] علی عسکری صاحب وقار و سکون و هیبت و طمأنینه و عفت و پاکیزگی بود. او دارای نفسی پاک و همّتی عالی و طریقی زیبا و مورد رضایت بود...». عبدالسلام ترمانینی: «... کان علی جانب عظیم من التقوی و الصلاح...[22] او در جانبی عظیم از تقوا و صلاح بود» این هم چند کلام از بزرگان اهل سنت در مورد امام دهم ما شیعیان،  به قول معروف؛ چه خوش باشد که سر دلبران، گفته آید در حدیث دگران.

پی‌نوشت:

[1]. تتمه المختصر،  ابن الوردی، ج 12، ص 56.
[2]. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج 12، ص 56.
[4]. الصواعق المحرقة، ابن حجر هیثمی، ص 124.
[5]. الفصول المهمة، ابن صباغ مالکی، ص 259.
[6]. اثبات الوصیة، مسعودی، ص 221.
[7]. رسائل جاحظ، جاحظ، ص 106. اثبات الوصیة، ص 221.
[8]. العِبَر فی اخبار من غبر، ذهبی، ج 1، ص 364.
[9]. سیر اعلام النبلاء،  ذهبی، ج 13، ص 121.
[10]. مرآة الجنان، عبداللَّه بن اسعد یافعی، ج 2، ص 119.
[11]. البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج 11، ص 19.
[12]. الفصول المهمة،  ابن صباغ مالکی، ص 270.
[13]. الصواعق المحرقة،  ابن حجر عسقلانی، ص 312.
[14]. اخبار الدول و آثار الأول، احمد بن یوسف قرمانی، ج 1، ص 349.
[15]. شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، ج 2، ص 272.
[16]. الاتحاف بحبّ الاشراف،  عبدالله شبراوی، ص 136.
[17]. سبائک الذهب، محمّد امین سویدی بغدادی، ص 77.
[18]. نور الابصار، مؤمن شبلنجی، ص 181.
[19]. احسن القصص، شریف علی فکری حسینی قاهری، ج 4، ص 300.
[20]. ائمة الهدی، سید محمّد عبدالغفار هاشمی حنفی، ص 136، چاپ قاهره.
[21]. الصراط السوی، شیخانی، ص 409.
[22]. احداث التاریخ الاسلامی، عبدالسلام ترمانینی، مجلد اول، ج 2، ص 131.

خوانده شده 622 مرتبه