انسان موجودی هدفمند است، لذا در همه حال، باید سمت و سوی خود را به سمت هدفی درست و والا، جهت گیری کند تا از مسیر منحرف نشود. لذا به منظور حفظ انسان در مسیر تعیین شده و اصلاح انحرافات احتمالی نیاز به یادگیری روش درست زندگی و یا سبک زندگی پسندیده است. به عقیده صاحبنظران، سبک زندگی هر فرد و جامعه متأثر از نوع باورها (جهان بینی) و ارزشهای حاکم بر آن فرد و جامعه است (رحمتی و همکاران، ١٤٠٠). سبک زندگی در شکل نوین، اوّلین بار توسّط «آلفرد آدلر» در روانشناسی به سال ١٩٢٩ میلادی ابداع شد. هرچند آدلر آن را ابداع کرد، ولی پیروان کلاسیک او و دیگران به تفصیل به آن پرداخته اند. محقّقان، تعاریف گوناگونی بر اساس بینش و نگرش خاصّ خود ارائه داده اند.
جامعه شناسان در تعاریف جامعه شناسانه، بیشتر بر هنجارها و منش های اجتماعی افراد در جامعه تأکید دارند و روانشناسان بیشتر بهُ بعد فردی و شخصیتی میپردازند(شریفی و همکاران، ١٣٩٢). در تعریف دیگری، لوبوویکی- ویکوک و همکاران[1] (٢٠٢١) بیان کردند که سبک زندگی، بیشتر به عنوان «الگوی متمایز رفتار فردی و اجتماعی، مشخصه یک فرد یا یک گروه شناخته می شود (لوبوویکی-ویکوک و همکاران (٢٠٢١). در اسلام واز نظر قرآن نیز، سبک زندگی و نوع زیستن انسان ها، معرفی شده است (فاضلی و همکاران، ١٣٩٨). بر این اساس، میتوان سبک زندگی اسلامی را بدین گونه تعریف کرد:
«شیوه هایی از زندگی است که انسان با تکیه بر نظام ارزشی و مبانی اعتقادی خود در زندگی فردی و اجتماعی، برای ایجاد ارتباط با محیط و جامعه، پاسخ به خواسته ها و تأمین نیازهایش، به کار میگیرد. طبق این تعریف، سبک زندگی، فقط مصارف مادّی یا فرهنگی نیست، چراکه زندگی، عناصر غیر از مصرف را نیز در بردارد (شریفی و همکاران، ١٣٩٢).
در سال های اخیر، هجمه عظیمی از سوی رسانه های غربی به ابعاد مختلف دین اسلام و سبک زندگی مسلمانان، صورت گرفته است. چنانچه گروهی از مردم، تحت تأثیر تبلیغات و رسانه های غربی، بسیاری از عادات خود را تغییر میدهند، تغییر در سبک زندگی، بر بسیاری از جنبه های زندگی مسلمانان از جمله معیارهای تقوا، عقل، اخلاق و.... تاثیر گذار است. به طور کلی تأثیر منفی رواج سبک زندگی غربی، نه تنها در ایران و کشورهای اسلامی، بلکه حتی در بین ملت های غیرمسلمان، به طور فزاینده ای مورد توجه و انتقاد قرار میگیرد و پیامدهای آن به شدت احساس می شود. از این رو به منظور جلوگیری از نفوذ افراطی سبک زندگی غربی، در عمق اندیشه افراد جامعه ما، بررسی سبک زندگی پیشوایان معصوم (ع و گسترش آن در جوامع اسلامی ضرورتی انکار ناپذیر است. چرا که اصول بنیادین سبک زندگی اسلامی، به تعبیر قرآن، سپهر «حیات طیبه» را شکل میدهند.
به بررسی محققین، پژوهش هایی با موضوع بررسی سبک زندگی در قرآن و روایات و معصومین بطور کلی، کار شده است و نیز پژوهش های بسیاری به عاشورا و حضور امام در آن صحنه پرداخته اند، اما به طور مستقیم به بررسی جزئیات سبک زندگی امام حسین (ع) نپرداخته اند. براین اساس، پژوهش حاضر برآن است که به برخی از جزئیات در شیوه و سبک زندگی امام حسین (ع) بپردازد.
مبانی تحقیق
بحث درباره سبک زندگی از ابتدای تاریخ بشریت تاکنون مورد توجّه بوده است. در آیین اسلام نیز به این امر پرداخته شده است. چنانچه قرآن کریم، نوع زیستن را به انسان ها معرفی می کند؛ (یوسف زاده اربط، ١٤٠٠). علاوه براین سّنت پیشوایان معصوم (ع) نیز، بیاعتنایی به امور مادّی و تکلّفات بوده است و خود به آن عمل و به دیگران در این باره سفارش میکردند (شریفی و لطفی، ١٣٩٢). به طور کلی سبک زندگی در آیین اسلام همانند درختی است که ریشۀ آن، باورها و اندیشه ها و ساقه و شاخه هایش، ارکان و وظایف اعضای خانواده میباشد (شریفی و لطفی، ١٣٩٢). سبک زندگی در شکل نوین اوّلین بار در روانشناسی توسّط «آلفرد آدلر» (١٩٢٩) مطرح شد (شریفی و لطفی، ١٣٩٢). اما از دهه ١٩٩٠ میلادی مورد استقبال بیشتری قرار گرفت (رحمتی و همکاران، ١٤٠٠). در مورد سبک زندگی تعاریف گوناگونی از نظر محقّقان ارائه شده است. لوبوویکی - ویکوک[2] (٢٠٢١) بیان کردند که سبک زندگی «الگوی متمایز رفتار فردی و اجتماعی به عنوان مشخصه یک فرد یا یک گروه» میباشد (لوبوویکی-ویکوک،٢٠٢١).جامعه شناسان نیز، بیشتر بر هنجارها و منش های اجتماعی افراد در جامعه تأکید دارند (شریفی و لطفی، ١٣٩٢). به طور کلی سبک زندگی مجموعه رفتارهای فردی و اجتماعی تعریف میشود که اعتقادات و ارزش های حاکم بر زندگی برگرفته شده است و در قالب آداب و رسوم و عادت های روزمره مدل دینداری، الگوی مصرف، فرهنگ عمومی، نهاد خانواده و ازدواج و غیره تجلی پیدا میکند (رحمتی و همکاران، ١٤٠٠). مفهوم سبک زندگی اخیراً مورد توجه اندیشمندان و محققان زیادی قرار گرفته است. در ادامه به برخی از پژوهش های صورت گرفته در این زمینه اشاره شده است.
یوسف زاده اربط (١٣٩٨) در پژوهشی که به بررسی اصول سبک زندگی قرآنی پرداختند و نتیجه گرفتند که، در بعد بینشی سبک زندگی اسلامی؛ عقیده به اشتراک در اصل خلقت، برخورداری انسان از کرامت ذاتی و تفاوت های طبیعی زن و مرد؛ و در بعد کنشی؛ به اصولی از جمله حق مداری، ولایت مداری، امانت داری، جمع گرایی، تقدم اخلاق بر حقوق و مانند آن استوار است. علاوه براین در پژوهشی که مرادی و همکاران (١٣٩٥) به واکاوی سبک زندگی امام حسین (ع) با تأکید بر روابط خانوادگی ایشان پرداختند، بیان کردند که، سبک زندگی امام حسین (ع) با مولفه هایی همچون: آراستگی، صله رحم، حسن خلق، خوش رفتاری، ساده زیستی و تمکین و وفاداری نسبت به همسر، تربیت فرزند، مهارت ارتباط کلامی، اصلاح خود، تفریح، کنترل خشم، مرگ آگاهی، تاب آوری و مانند آن، عجین است که میتواند الگوی بهبود روابط زوجین و فرزندپروری شایسته آنان شود و نیز مایه دوام یک زندگی مشترک پویا و در نهایت جامعه ای توانمند گردد. در پژوهش دیگری فاضلی و همکاران (١٣٩٨) به بررسی سبک زندگی قرآنی (شامل تعریف سبک زندگی، مسئله ازدواج همراه با معیارهای انتخاب همسر و وظایف هر یک از اعضای خانواده برای تشکیل خانواده) پرداختند. نتایج پژوهش مذکور حاکی از این بود که، وظایفِ هر یک از اعضای خانواده که منجر به تشکیل یک خانواده قرآنی و داشتن یک زندگی سالم می شود، چیست؟ در پژوهشی دیگر، شریفی و همکاران (١٣٩٢)، سبک خانوادگی از منظر قرآن و سّنت پیشوایان معصوم (ع)، بررسی شده و در ابعاد تشکیل خانواده و ازدواج، محیط خانواده و ادارٔە آن و همسرپروری، بیان کردند که باورها و اعتقادات، نقشی اساسی در خانواده دارند و ازدواج را امر مقدّسی میداند و همگان را به این امر فرا خوانده است و به آن تشویق مینمایند و معیارهای تقوا، عقل، اخلاق نیک و همتایی در انتخاب همسر را مورد توجّه قرار میدهند و مدیرّیت خانواده را به مرد و لزوم مسئولیت پذیری اعضای خانواده نسبت به یکدیگر مخصوصاً مسئولیت تربیت دینی پدر نسبت به فرزندان و همکاری زن و شوهر در خانه را ضروری میدانند و تأکید به رفتار شایسته با همسران و محبّت و مهرورزی نسبت به آنان مینمایند. همچنین هاج و همکاران[3] (٢٠٠٧) در پژوهشی که به بررسی تأثیر محافظتی پروفایل های سبک زندگی معنوی- مذهبی بر مصرف دخانیات، مصرف الکل و قمار پرداخته بودند، به این نتیجه رسیدند که از میان سه نمایه سبک زندگی (نه معنوی و نه مذهبی، معنوی و مذهبی، و معنوی اما غیر مذهبی) نمایه سبک زندگی معنوی و مذهبی، قویترین تأثیر محافظت را در معیارهای وابسته، به نمایش گذاشت.
روش تحقیق
روش پژوهش در این مقاله، توصیفی_ تحلیلی، با استفاده از مطالعه اسنادی و کتابخانه ای و با فیش برداری از مقالات و کلیه متون و اسناد بالادستی بوده است و با تکیه بر آیات قرآن کریم، اصول و شاخصه های سبک زندگی پیشوایان معصوم (ع) و بویژه امام حسین (ع)، بررسی شده است. براین اساس، با توجه به هدف و ماهیت موضوع تحقیق، پژوهش حاضر به صورت کتابخانه ای انجام شده است. در نهایت، یک ارزیابی از تحقیقات مورد استفاده انجام شده و اصول بنیادین سبک زندگی امام حسین (ع) بدست آمده که به توسعه، ارتقاء و برجسته شدن سبک زندگی پایدار، کمک میکند.
یافته ها
خداوند متعال، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیه السلام)آن حضرت را برای اهل عالم، به ویژه پیروانشان، به عنوان الگو آفریده است. مسلمانان جهان، وظیفه دارند در تمام شئونات زندگی اعم از فردی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و غیره به معصومین اقتدا نمایند. در این پژوهش سعی شده به برخی از خصوصیات و جزئیات سبک زندگی امام حسین (ع)، پرداخته شود.
ساده زیستی
در اسلام تجمل گرایی، زراندوزی و تشریفات سخت مورد نکوهش قرار گرفته و از اسراف و تبذیر به زشتی یاد شده است (شیبانی، ١٣٩٣). چرا که تجمل گرایی، موجب بیتفاوتی نسبت به تبعیض، ظلم و تعدی، فقر و بیچارگی مردم و در نتیجه از دست دادن احساس همدردی و همدلی میگردد. به عبارت دیگر افراد تجمل گرا، ملاک فضیلت دیگران را درخورداریهای دنیوی میدانند (برزگر و امانلو، ١٣٩٥). قرآن از واژه ملأ[4] برای ارائه جایگاه اجتماعی باند و تشکیلات استکبار و کسانی که تاج و تخت مستکبرین را پاسداری میکنند و به منظور حفظ منافع و موقعیت اجتماعی خود حکومت استکبار را اداره و سیاست مستکبران را بنیان مینهند، استفاده میکند. ملأ در لغت به گروه ممتازی گفته میشود که به خاطر ثروت و شوکتشان چشمگیر هستند؛ و چشم و دل مردم را با هیبتی که از زر و زور و تزویر بدست امده پر کرده اند و آنها طبقه اشراف و حاشیه نشینانی هستند که همواره سخن و فرمان، همانا سخن و فرمان آنهاست؛ و مستکبران هرگاه خود نخواهند مستکبری کنند، این مقربان کاخ نشین هرگز به نفع مردم رضا نمیدهند (عمیدزنجانی، ١٣٧٧: ١٣٦).
امامان شیعه، در زندگی نه زیاده روی را قبول داشتند و نه کوتاهی و استفاده نکردن از نعمت های الهی را، آنها بین این دو را قبول داشتند یعنی به اعتدال، از مواهب الهی استفاده میکردند که دلبسته و اسیر تجملات دنیوی نشوند.یکی از ابعاد ساده زیستی در زندگی قناعت است. امام حسین (ع) در این باره فرمودند: «قناعت مایه آسایش تن است»[5] (ری شهری، ١٣٨٨: ٥٨٥). یکی دیگر از ابعاد ساده زیستی در زندگی پوشیدن لباس مناسب است که هم حجاب ما باشد و شخصیت ما را حفظ کند و مارا انگشت نما نکند و هم در آخرت گرفتار عذابمان نکند. در این زمینه امام حسین میفرماید هر کس لباس شهرت و انگشت نما از هر جهت –بپوشد، خداوند او را در روز قیامت لباسی از آتش میپوشاند(شیخ کلینی،ج ٦ ص ٤٤٥ حدیث ٤).
شیؤە رفتار با همسر و فرزندان
یکی از نکات قابل توجّه در سیره پیشوایان معصوم (علیه السلام)، نحوه رفتار آنان با خانواده است. در این نوشتار مختصر برآنیم تا با مراجعه به منابع تاریخی به گوشه هایی از سیره اخلاقی امام حسین (علیه السلام)، در خانواده بپردازیم؛ هر چند به خاطر طبیعت موضوع و نیز شرایط اجتماعی، حجم شواهد و مواردِ بر جای مانده در تاریخ، در این خصوص فراوان نیست؛ همین اندک نیز بسیار ارزشمند و گویاست.
در تاریخ می خوانیم: روز عاشورا هنگامی که هلال بن نافع، عازم میدان جنگ بود، همسر جوانش از رفتن او ناراحت شده و به شدّت می گریست. امام حسین (علیه السلام)، متوجّه آن زوج جوان گردیده و به هلال فرمود:إنَّ أهلک لایطیبُ لَها فِراقُک ، فلَو رأیتَ أنَ تختارَ سُرُورَها علَی البَراز(شریفی، ١٣٨٣). همسرت جدایی تو را نمی پسندد، تو آزادی و می توانی خشنودی او را بر مبارزه با شمشیرها مقدم بداری.
امام حسین (علیه السلام) به خواست، علاقه و حسّ زیبایی دوستی همسرش، توجّه خاصّی می نمود و برخی اوقات به همین خاطر با انتقادات اصحاب و دوستان خود روبه رو می شد؛ ولی به خواستِ طبیعی و مشروع همسر خویش احترام می گذاشت.
در روایت دیگر جابر از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: عدّه ای بر امام حسین (علیه السلام) وارد شدند؛ ناگاه فرش های گران قیمت و پشتی های فاخر و زیبا را در منزل آن حضرت مشاهده نمودند. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! ما در منزل شما وسایل و چیزهایی مشاهده می کنیم که ناخوشایند ماست (وجود این وسایل در منزل شما را، مناسب نمی دانیم!.) حضرت فرمود: إّناَ نَتزَوّجُ النِّساءَ فَنُعطیهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَیشَترینَ بها ما شِئنَ، لَیسَ لَنا فیهِ شیءٌ: از ازدواج، مهریه زنان را پرداخت می کنیم و آنها هر چه دوست داشتند، برای خود خریداری می کنند. هیچ یک از وسایلی که مشاهده نمودید، از آنِ ما نیست. (ریشهری، ١٣٩١: ١٨٩).
همچنین در بعضی روایات دیگر آمده است که امام حسین (ع) در باب همسر و فرزند خویش شعر سروده اند:َ
لعَمْرُکِ اِّننی لاُحِبُّ دارا
تحُلُّ بها سکینۀُ و الرباب
اُحِّبهما وَ اْبدُلُ جُلَّ حالی
وَ لَیسِ للاَئمی فیها عِتاب:
به جان تو سوگند! من خانه ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آن ها را دوست دارم و تمامی داراییام را به پای آن ها میریزم و هیچ کس نباید در این باره با من سخنی بگوید (بلاذری، ١٤١٧ ه. ق: ١٩٥). این امر، نشانگر ارتباط صمیمی امام با همسرش رباب و فرزندش سکینه است. به طور کلی از این روایات و نظایر آن، به خوبی استفاده می شود که امام حسین (علیه السلام) و سائر ائمه اطهار(علیه السلام) به حسّ زیبایی دوستی همسر خود، احترام می گذاشتند و امکانات لازم را در حدّ متعارف آن زمان، برای آنها فراهم می نمودند.
شیؤە برخورد با دشمنان
یکی از مواردی که در قرآن و در سیره پیشوایان معصوم (علیه السلام) مورد تاکید قرار گرفته است، رفق و مدارا میباشد.
همانطوری که در قرآن کریم آمده است: «فَبِمٰا رَحْمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [مردم ] (نرم و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می شدند (آل عمران، ١٥٩). در متون و منابع غنی اسلام گرچه تأکید و سفارش ویژه ای نسبت به رفق و مدارا در تعامل با مردم کرده اند، اما خود رهبران (ع) نیز به این نکته اشاره کرده اند که رفق و مدارا و ملایمت در برخورد با مردم به ویژه کارکنان و زیر دستان، به هیچ وجه مطلق و همیشگی نیست، بلکه مسئله ای است که نسبت به اقتضائات و شرایط مختلف ممکن است تفاوت کند (آقاپیروز و همکاران، ١٣٨٣). خداوند متعال نیز در برخورد با مردم، هم لطف و رحمت و محبت دارد، و هم شدت و تندی عذاب؛ از یک طرف در مورد خودش میفرماید: «كَتَبَ عَلىٰ نَفْسِهِ اَلرَّحْمَةَ» یعنی رحمت را بر خود واجب کرده است (انعام: ١٢)؛ و از طرف دیگر میفرماید: «ِإنَّ عَذَاِبی لشَدِیدٌ» یعنی همانا عذاب من بسیار سخت است (ابراهیم: ٧).
سیاست رفق و مدارا در صورتی مطلوب و منطقی است که مورد سوء استفاده قرار نگیرد؛ و در صورتی که از این سیاست سوء استفاده شود، سیاست شدت عمل و دوری از رفق و مدارا ضرورت مییابد و به عنوان یک اصل کلی در تعاملات اجتماعی مورد تأیید است (آقاپیروز و همکاران، ١٣٨٣). مصداق سیاست شدت عمل و دوری از رفق و مدارا در شیوه برخورد امام حسین (ع) در روز عاشورا با لشکر یزید مشهود است. هنگامی که هزارتن از سواران لشکر یزید به فرماندهی حربن یزید تمیمی یربوعی به نزدیک کربلا رسیدند، امام (ع) به جوانان خود دستور داد که، با مشک های آب به استقبال آنان بروند و ایشان همگی آب نوشیدند و اسب های خود را نیز سیراب کردند و همگی در سایه اسب های خود نشستند در حالی که لگام های آنان در دست ایشان بود. چون ظهر فرا رسید امام حسین (ع) به حر فرمود: آیا همراه ما نماز میگذاری یا تو با یاران خودت و من با یاران خودم نماز بگذارم؟ حر گفت: همگان با تو نماز میگزاریم در این زمان امام حسین (ع) پیش رفت و با همگان نماز گذارد (دنیوی، ١٣٧١). از سوی دیگر امام حسین (ع) در مبارزه با ظلم و حاکم ستمگر هیچ گونه ضعفی از خود نشان نمیداد. چنانچه در شیوه ی برخورد امام با ظلم و ستم معاویه و پسرش یزید مشاهده شده است که امام (ع) و یاران با وفایش در روز عاشورا شجاعان در برابر ظلم یزید ایستادگی کردند و بدین سان یک رسالت بزرگ تاریخی توسط حسین بن علی و یاران بزرگوارش به انجام میرسد(ابن عثم کوفی، ١٣٧٢).
شیوه خداشناسی و خدامحوری
معرفت و خداشناسی شرط اساسی ورود به طریقت و نیل به حقیقت (عباسی منتظری، و فرهادی، ١٣٩٢)؛ و از اساسیترین و ریشه ای ترین اعتقادهای یک مسلمان است. به طوریکه پیامبران الهی و اوصیاء آنها برای تقویت آن در میان مردمان تلاش میکردند و هدف آن رساندن انسان ها به توحید نظری و عملی بوده است (قانع، ١٣٩٣). چرا که اگر انسان، به خوبی توحید را در نظر و فکر بفهمد و مطابق آن عمل کند، به یقین، به اصول دیگر نیز معتقد است و به تمامی بایدها و نبایدها شریعت پایبند خواهد بود (قانع، ١٣٩٣).
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است:
«وَ مٰا قَدَرُوا اَللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قٰالُوا مٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ عَلىٰ بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ..»: و آنها خدا را آن گونه که باید، نشناختند[6] که گفتند: خدا بر هیچ کس از بشر کتابی نفرستاده (انعام: ٩١). یعنی انکار نبوت ریشه در نشناختن خداوند دارد.
همچنین میفرماید: «ووَ مٰا قَدَرُوا اَللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ اَلْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ وَ اَلسَّمٰاوٰاتُ مَطْوِیّٰاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا یُشْرِكُونَ»: و (آنان که غیر خدا را طلبیدند) خدا را چنان که شاید به عظمت نشناختند، و اوست که روز قیامت زمین در قبضه قدرت او و آسمانها در پیچیده به دست سلطنت اوست. (زمر: ٦٧). انکار معاد نیز ریشه در نشناختن خدای متعال و صفت های او دارد.
همچنین میفرماید: «أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ»: آیا پندارد احدی او را ندیده (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را نمیداند(بلد: ٧). چنانچه ملاحظه میشود ریشه بداندیشیها و بدکاریها در این نهفته است که انسان مغرور و خودستا بیخبر است که خدا از پندار و گفتار و کردار او مطّلع است؛ و نسبت به حضور خدای متعال و علم او و دیگر صفاتش منکر یا غافل است. لذا آنچه که بعد از ایمان راسخ به خدا در زندگی ما مؤثر است باور به خدا و او را در صحنه زندگی حاضر دانستن است. به طوری که مصداق «لامؤّثرّ فی الوجود الا الله»، در زندگی او تجلی یابد و خود را همیشه در محضر خدا بداند (فیض الاسلام، ١٣٦٦، خطبه ٩٠، ٢٤٠؛ به نقل از برزگر و امانلو، ١٣٩٥). در کلام و عمل امام حسین (ع)، خدا در زندگی فردی و صحنه سیاست حضور دارد:. خداوند در نظر آنان بزرگ و غیر او در دیده آنها کوچک است...» (فیض الاسلام، ١٣٦٦: خطبه ١٨٤، ٦١١؛ به نقل از برزگر و امانلو، ١٣٩٥).
امام حسین، صبح عاشورا در حالی که سوار بر اسب بود و قرآنی جلوی روی خود گذاشته بود و یارانش در پیشگاهش نبرد میکردند دست بلند میکند و میفرماید: «خداوندا تو در سختی و مصیبت یار و پناه من هستی من در کار دشوار به تو امیدوارم. تو در هر شدت و کار مشکلی که پیش میآید پناه و یاور من هستی. تو پشت وپناه و نیرو حامی من هستی، چندین همّ و غم که قلب را زبون و چاره را اندک و دوست را دور و دشمن را نزدیک میکند، من شکایت آن را در پیشگاه تو کردم و تو آن را زایل کردی. شکایت من نزد تو منحصر به تو میباشد که از دیگران خودداری کردم و به تو توسل نمودم و تو آن را از بین بردی و مرا یاری کردی و بینیاز نمودی. تو صاحب نعمت و هر کار نیکی و به تو پناه برده میشود (ابن اثیر، 1371).
جایگاه نماز و دعا در نزد امام حسین (ع)
یکی از جلوه های مهم نهضت مقدس عاشورا، اهمیت دادن به نماز، آن هم در اول وقت است که امام حسین (ع) به زیبایی آن را در ظهر عاشورا، به نمایش گذاشت. در نوشتار حاضر جایگاه نماز در سیره امام حسین (ع) در حادثه کربلا و ضرورت الگوگیری از آن مورد بررسی قرار گرفته است.
به طور کلی نماز و دعا، جایگاه خاصی در اسلام دارند چنانچه نماز را به ستون، برای دین تشبیه کرده اند. برای اهمیت نماز، اگربه همین مورد بسنده کنیم، کافی است. چرا که اگر دین ستونی نداشته باشد از بین میرود. جایگاه نماز و دعا نزد پیشوایان معصوم (ع)، از چنان اهمیتی برخوردار است که در روز نهم محرم، وقتی سپاه دشمن به قصد حمله به طرف خیمه های امام حرکت میکند، امام حسین (ع) برادرش عباس را با تعدادی سوار به سوی آنها میفرستد که ببیند مقصود آنها چیست و برای چه آمده اند؟. عباس از آنها میپرسد و آنها در جواب میگویند: یا تسلیم حکم امیر شوید و یا با شما جنگ میکنیم. حضرت عباس (ع)، پیامشان را برای امام میآورد و امام از عباس میخواهد که از آنها، از دشمن برای راز و نیاز و عبادت، فرصت بگیرد(محمد بن جریر طبری، ١٣٧٥).
از سوی دیگر، در ظهر عاشورا "چون هنگام نماز ظهر رسید، ابو ثمامه صائدی به امام حسین گفت: جانم به فدای تو، من چنین میبینم که این قوم به تو نزدیک شده اند. به خدا کشته نخواهی شد مگر اینکه من اول در پیشگاه تو کشته شوم. دوست دارم نزد خدا بروم در حالیکه نماز را به اول وقت خود خوانده باشم که وقت نماز رسیده است. حسین سر خود را بلند کرد و گفت تو نماز را یادآوری کردی، خداوند تو را دراعداد نماز خوانان و شکر گزاران نعمت، محسوب بدارد. اینک نخستین وقت آن رسیده است. از آنها درخواست کنید که متارکه کنند تا ما نماز بخوانیم آنها هم چنین کردند". (ابن اثیر، ١٣٧١).
اما نتیجه ای که میتوان از بحث های مربوط به نماز امام حسین (ع) در روز عاشورا گرفت اینکه امام در روز عاشورا تکلیف همگان را روشن کرده است و هیچ عامل و شرایطی نمیتواند انسان را از اقامه نماز و اصرار بر آن بازدارد و کوتاهی در واجبات نماز یا مستحبات آن، کوتاهی در شرایط یا مقدمات آن، همه و همه با پیرو راستین امام حسین (ع) بودن، ناسازگار است.
آزادی و آزادگی
یکی از اصیل ترین پایه های نظام دینی اسلام، به ویژه اسلام شیعی اصل آزادی[7] است (میرغیائی، ١٣٩٣). دهخدا، کلمه آزادگی را حریت، جوانمردی، اصالت، نجابت، شرافت و مروت و... تعریف می کند (دهخدا، ١٣٢٥). از نظر اسلام، آزادی پدیده ای انسانی است که در سرشت آدمی نهاده شده است (میرغیائی، ١٣٩٣)؛ و یک امر قرار دادی و جعلی نیست بلکه امری فطری است که با خلقت هر انسانی در نهاد او به ودیعه گذاشته میشود و کسی را حق سلب آن از دیگری نیست (باقری، ١٣٧٦: ١٩٨). همچنین خداوند انسان را در برابر هدایت حکیمانه انبیا، آزاد گذارده است، به این معنی که او در عین موظف و مسئول بودن در برابر آینده اش، در انتخاب آن آزاد است، زیرا انسان موجودی با ادراک و قدرت تشخیص است، از این رو مسئولیت خواهی از او باید بر اساس انتخاب باشد: در آیات متعددی از قرآن کریم به این موضوع اشاره شده است. خداوند متعال در آیه ای از قرآن کریم میفرمایند: «إِنّٰا هَدَیْنٰاهُ اَلسَّبِیلَ إِمّٰا شٰاكِراً وَ إِمّٰا كَفُوراً»؛ ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به او نمودیم حال خواهد (هدایت پذیرد و) شکر (این نعمت) گوید و خواهد (آن نعمت را) کفران کند (دهر، ٣). در آیه دیگری میفرمایند:
«وَ قُلِ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شٰاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شٰاءَ فَلْيَكْفُرْ»؛ و بگو: دین حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد، پس هر که میخواهد ایمان آرد و هر که میخواهد کافر شود (کهف ٢٩). همچنین در آیه ١١ سوره رعد میفرمایند: «إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يُغَيِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتّٰى يُغَيِّرُوا مٰا بِأَنْفُسِهِمْ»؛ خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند (رعد، ١١). علاوه براین، امام علی (ع) بیان میدارند که، هیچ یک از آدمیان آقای دیگری و یا برده و بنده دیگری آفریده نشده اند، بلکه تمامی انسانها به طور یکسان، آزاد به دنیا آمده اند و کسی را بر دیگری امتیازی نیست[8] (باقری، ١٣٧٦: ١٩٨/١). براین اساس، آزادی یعنی نفی اطاعت هر آنچه غیر خداست و بندگی و خضوع فقط در برابر خالق هستی و نظام آفرینش است. به تعبیر دیگر، آزادی یعنی رفع و نبود کلیه عواملی که مانع تکامل و تعالی انسان و تجلی استعدادها و شخصیت انسانی او میباشد (شعبانی، ١٣٧٣)؛ که به موجب آن، افراد بتوانند استعداد و تواناییهای طبیعی و خدادای خویش را به کار اندازند، مشروط بر آنکه آسیب یا زیانی به دیگران وارد نسازند (هاشمی، ١٣٧٨: ١٩٦). لذا یکی از امتیازات افراد آزادی اراده توام با مسؤولیت است که به موجب آن میتوانند سرنوشت خویش را رقم زنند و نتیجه کار خوب و بد خویش را ببینند[9] (هاشمی، 1378).
یکی از زیباترین برخوردها در زمینه آزادی و آزادگی، برخوردامام حسین (ع) در شب عاشورا با اصحابش است. از یک طرف امام و یاران اندکش و از طرف دیگر سپاه بیشمار دشمن. اما امام به جای اینکه حرف از ماندن اصحاب و مقابله با دشمن بزند از آنها میخواهد که اگر مایلند آنجا نمانند و به دیار خود و نزد خانواده شان برگردند. میخواهد ماندن آنها بر حسب زور و اجبار نباشد. دلی بمانند و امام چه مهربان و به فکر اصحاب خویش است در شرایطی سخت که وجود یک یار دیگر غنیمتی بزرگ است اصحاب را آزاد میگذارد بین ماندن و رفتن. او نمیخواست دیگران به خاطر او به رنج و زحمت بیفتند. و این یک درس بزرگ هست برای ما که کارمان حتی اگر خیلی مهم هم باشد دیگران را پلی برای انجام رساندن آن نکنیم. و او در آن لحظات بیعت خود را از اصحابش برمیدارد و فرمود:: «به همه شما اجازه رفتن میدهم؛ پس همه آزادید که بروید و بیعتی از من بر گردن شما نیست» (محمد بن جریر طبری، ١٣٧٥).
وفاداری و فداکاری
وفای به عهد و پیمان (سازگاری حرف و عمل فرد) از نظر اسلام دارای چنان اهمیتی است که قرآن کریم در آیات متعددی، مسلمانان را به داشتن چنین خصلت و فضیلتی تشویق و ترغیب میکند و آن را از نشانه های مؤمنان میشمارد و میفرماید: «یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ»، ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا چیزی به زبان میگویید که در مقام عمل خلاف آن میکنید؟ (صف: ٢)؛ «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَللّٰهِ أَنْ تَقُولُوا مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ»، این عمل که سخن بگویید و خلاف آن کنید بسیار سخت خدا را به خشم و غضب میآورد (صف: ٣). همچنین پیامبر(ص) در روایتی به زیباترین شکل اهمیت وفای به عهد را میرساند و میفرماید: «کسی که به عهد و پیمان خود وفا نکند، دین ندارد» (مجلسی، ١٣٦٢). همچنین امام علی(ع) در نامه ای به مالک اشتر فرمودند: مبادا وعده ای بدهی و سپس تخلف کنی چون دشمنی بزرگ نزد خدا آن است که بگویید و عمل نکنید» (نهج البلاغه، نامه ٥٣).
امام حسین (ع) در وصف یارانش میفرماید: «من یارانی با وفاتر و بهتر از اصحاب خود نمیشناسم» (محمد بن جریر طبری، ١٣٧٥: ٣٠١٤). چه خوب و چه زیبا امام حسین (ع) آنها را توصیف میکند و به همه میشناساند این ستایش امام (ع)، منزلت بیبدیلی به آنان بخشیده است. براین اساس میتوان چنین نتیجه گرفته که آن اصحاب امام (ع) در شب عاشورا یک صدا از امام حسین (ع) حمایت کرده و وفاداریشان را اعلام کردند؛ سپس در روز عاشورا و صحنۀ نبرد، بر قول و قرار خود با امام ماندند و وعده هایشان را در عمل تحقق بخشیدند. آنان با عشق و اخلاص به عرصۀ نبرد رفتند و حتی در رفتن به میدان جنگ از یکدیگر سبقت گرفتند. چنین رفتار فداکارانه یاران سیدالشهدا، آنان را اسوه های وفاداری و الگوهای فداکاری ساخته و نام و یادشان را جاودانه کرده است.
ظلم ستیزی
یک انسان باید در برابر ظلم و ستم دیگران و از جمله سلاطین، سکوت نکند و به آنها اعتراض کند. اگر لازم باشد با آنها مبارزه کند که دست از ظلم و ستم خود بردارند و دیگران از دست آنها آسوده خاطر شوند. نکته ای که در این جا حایز اهمیت است، این است که بعضی اوقات دیگران و از جمله دشمنان، متوجه رفتار خود نیستند و نمیدانند که کار آنها بر خلاف حق است در این صورت، باید آنها را نصیحت و راهنمایی کرد تا از بیراهه و اشتباه برگردند. در نتیجه، هم آنها از خسران و نابودی نجات داده میشوند و هم دیگران از اقدامات نابجای آنها رهایی مییابند. چنانچه نقل شده است: هنگامی که سپاه حر، مواظب حسین بن علی (ع) و سپاه او بودند، امام حسین (ع)، آنها را مخاطب قرار داد و بعد از حمد و ثنا، به نقل از رسول الله فرمودند: ای مردم، هر کس، سلطانی ستمگر و متعدی ببیند که حرام خدا را حلال و عهد پروردگارش را، نقص کند و با سنت پیغمبر خلاف ورزد و نسبت به خلق و بندگان خدا با گناه و تعدی و ستم، رفتار کند و او بر آن سلطان ستمگر، اعتراض نکند و روش او را تغییر ندهد خداوند او را به حق، مانند همان سلطان، مجازات خواهد کرد و هر جا که سلطان ستمگر، داخل شود (دوزخ) او هم داخل خواهد شد (ابن اثیر، ١٣٧١).
در تعبیر و تفسیر این مطلب میتوان بیان داشت که، امام حسین (ع) شجاع بود و از دشمن هراسی نداشت. چرا که او کسی نبود که به خاطر هیبت ظاهری و دنیوی حاکم، خود را ببازد و تسلیم شود و هر چه او گفت را بپذیرد. با شجاعت تمام و بدون هیچ واهمه ای در برابر دشمنان، حاضر میشد و حرف حق را میزد. امروزه که دنیا سراسر ظلم و ستم شده است و هر روزه شاهد حق کشی در بین مردم و جوامع ضعیف هستیم، لازم است مانند امام باشیم و او را الگو قرار دهیم. مانند کسانی نباشیم که متأسفانه تعداد آنها نیز کم نمیباشد که در برابر کوچکترین تهدید همه چیز خود را زیرپا نهاده و علاوه بر اینکه از عقیده خود بر میگردند عقیده صاحب تهدید را هم میپذیرند و دم نمیزنند. شاید بعضیها این گونه تصور کنند که، ما اگر از دیگران و دشمن میترسیم به خاطر قدرت زیاد آنهاست، علت این نوع نگاه در بیایمانی واعتقاد پایین و همه چیز را در ظواهر و مادیات دیدن است.
وقتی ولیدبن عتبه پسر عموی یزید، والی مدینه، دنبال حسین (ع) برای بیعت با یزید فرستاد، بعد از آمدن، حسین (ع) فرمود: فردا میآیم تا آنچه صلاح میباشد را به جا آورم. در این هنگام مروان بن حکم که آنجا حضور داشت به ولید گفت: دست از حسین برندار. یا او را زندانی کن و یا او را گردن بزن که اگر از اینجا رفت به او دسترسی پیدا نمیکنی. در این هنگام، حسین بن علی، با خشم به جانب او بازگشت و گفت کدام کس را زهره آن باشد که تند در من نگرد؟ ای پسر زن بدکار، تو مرا گردن زنی یا فرمایی؟ برخیز و خود را بنمای تا بدانی. بعد از آن روی به ولید کرد و فرمود: تو نمیدانی که ما اهل بیت رسالتیم و خانه ی ما محل رحمت و جای آمد و شد فرشتگان باشد؟ یزید کیست که با او بیعت کنم؟ مردی خمار و فاسق.
لکن آنچه گفتم فردا بامداد به جمع حاضر خواهم شد و هر سخنی که باید، در برابر مردم بگویم (ابن اعثم کوفی، ١٣٧٢).
نکته ای که در اینجا برداشت میشود این است که ضمن دلیری و شجاعت، دشمن را بشناسیم و بدانیم که اعمال و رفتار او چگونه است؟ عقیده او چیست و چگونه زندگی میکند؟ و مبارزه با کسی که شناختی از او نداریم و نمیدانیم کیست به سرانجام نمیرسد.
بحث و نتیجه گیری
یک اصل مسلم در زندگی، این است که انسان در مسیری که در پیش دارد و برای سعادتمندی خود در این دنیا و دنیای دیگر نیاز به الگو دارد. نیاز به یک نمونه کامل، که اعمال و رفتار خود را به او شبیه کند. و چه کسی بهتر از اولیاء ا... و از جمله امام حسین (ع). با دقت و توجه در زندگی امام حسین (ع) یک سبک زندگی سالم و الهی میبینیم که پیروی از آن هم خوشبختی ما را در این دنیا تامین میکند و هم عاقبت بخیری و سعادتمندی ما را در دنیای عقبی، برآورده میکند. الگوگیری از سبک زندگی و اعمال و رفتار امام حسین (ع)، میتواند جان ها را به تکاپو وادارد و افراد را به بازنگری در اعمال و رفتارشان ترغیب کند. اگر مردم بخواهند وضع زندگیشان، اصلاح شود و بتوانند با همدیگر به خوبی در صلح و صفا زندگی کنند، راه آن، قدم گذاشتن در مسیر اولیاء خدا و از جمله امام حسین (ع) و یا همان تغیر سبک زندگی خود به سبک زندگی حسینی میباشد. در این زمینه پیشنهاد میشود تحقیقاتی دیگری در زمینه تأثیر سبک زندگی امام حسین (ع) بر روابط بین فردی در جامعه، روابط بین افراد خانواده و همچنین رابطه بین انسان و خداوند، صورت گیرد.
پی نوشت ها:
[1] Lubowiecki-Vikuk et al
[2] Lubowiecki-Vikuk et al
[3] Hodge et al
[4] «إِلىٰ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كٰانُوا قَوْماً عٰالِینَ» به سوی فرعون و اشراف قومش، آنها هم تکبر و نخوت کردند، زیرا آنـان مردمـی متکبّـر و سـرکش بودند. (آیه ٤٦ سوره مؤمنون). «وَ قٰالَ مُوسىٰ رَبَّنٰا إِنَّكَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَةً وَ أَمْوٰالاً فِی اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا رَبَّنٰا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِكَ رَبَّنَا اِطْمِسْ عَلىٰ أَمْوٰالِهِمْ وَ اُشْدُدْ عَلىٰ قُلُوبِهِمْ فَلاٰ یُؤْمِنُوا حَتّٰى یَرَوُا اَلْعَذٰابَ اَلْأَلِیمَ»؛ و موسی عرض کرد: بار الها تو به فرعون و فرعونیان در حیات دنیـا ملـک و امـوال و زیورهای بسیار بخشیدی که -پروردگارا-بدین وسیله بندگان را از راه تو گمراه کنند، بار خدایا، اموال آنها را نابود گردان و دلهایشان را سخت بربنـد کـه ایمان نیاورند تا هنگامی که عذاب دردناک را مشاهده کنند (سوره یونس، ایه ٨٨).
[5] القُنُوعُ رَاحَةُ الأَبدَان؛
[6] «ماَ قدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»؛ خدا را آن گونه که باید بشناسند نشناختند (سوره حج، ٧٤)
[7] Libertas
[8] أَیُّهَا النَّاس، انَ آدمَ لَم یَلد عَبدًا و لا امةً، وَ إِنَّ النَّاسَ کُلُّهُم أَحرَار
[9] مَنْ عَمِلَ صٰالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسٰاءَ فَعَلَيْهٰا ثُمَّ إِلىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ
هر کس کار شایسته ای بجا آورد، برای خود بجا آورده است؛ و کسی که کار بد می کند، به زیان خود اوست؛ سپس همهء شما به سوی پروردگارتان بازگردانده می شوید!