امام رضا علیه السلام هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، در یازدهم ذی القعده سال 148 هـ.ق، در مدینه منوّره چشم به جهان گشود تا مأواى دلشکستگان و تکیهگاه درماندگان عالم باشد.[1]
پدر بزرگوارش امام کاظم علیهالسلام و مادر گرامیش نجمه خاتون نام داشت که از زنان متدین، پاکدامن و شب زندهدار بود.[2]
آن حضرت، ثمره بوستان امامت و تجلّی اسمای حسنای خداوند بر جهان بود و در مدت 20 سال امامت خود، آنچنان برای عالمیان پربرکت جلوه کرد که دوست و دشمن چشم به دست با کرامت او دوخته بودند. کرامت حضرت منحصر در زمان حیات نبوده و اکنون، بارگاه با عظمت او ملجأ و پناهگاه حاجتمندان است.
نه تنها شیعیان و موالیان بلکه منکران امامت آن حضرت نیز با درک قطرهای از اقیانوس عظمت وجودیش زبان به تحسین گشوده و مرقد مطهرش را زیارت کرده و حاجت خود را از آن امام همام درخواست میکنند. در این نوشته برآنیم تا از کتب اهل تسنن، گوشهای از آنهمه را بیان کنیم.
ثمره زیارت امام رضا علیهالسلام
حاکم نیشابوری از اندیشمندان اهل تسنن در کتاب تاریخ خود این روایت شگرف را از امام رضا علیهالسلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «مَن زارَنِي عَلَى بُعدِ دارِي، أتَيتُهُ يَومَ القِيامَةِ في ثَلاثِ مَواطِنَ حتّى اُخَلِّصَهُ مِن أهوالِها: إذا تَطايَرَتِ الكُتُبُ يَمينا و شِمالاً، و عِندَ الصِّراطِ و عِندَ المِيزانِ؛[3] هر كه مرا در ديار غربت زيارت كند، روز قيامت در سه جا به داد او مىرسم و از هراسها و سختیهاى آنها نجاتش مى دهم: وقتى كه نامههاى اعمال از راست و چپ پراكنده شوند و هنگام گذشتن از صراط و موقع سنجيدن ميزان [اعمال].»
نکته قابل توجه در این روایت که اهل تسنن آن را نقل کردهاند این است که این بیان امام رضا علیهالسلام نشان از اتصال وی به منبع وحی و خبر از عالم غیب دارد. کدام یک از صحابه و تابعین به چنین درجهای رسیدهاند تا شایسته باشد مسلمانان دست از دامان آن امام کشیده و پیرو او بشوند؟
کرنش بزرگان اهل تسنن
از دیرباز، بزرگان اهل سنت به زیارت امام رضا علیهالسلام رفته و در مقابل آن حضرت کرنش میکردند. محمد بن مومل نقل میکند که همراه با ابوبکر بن خزیمه، بزرگ حنابله در قرن سوم و داماد وی و دیگر بزرگان به زیارت امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام رفتیم. وی رفتار بزرگ اهل سنت را اینگونه توصیف میکند: «فَرَأيتُ مِن تَعظيمِه يَعني بن خُزَيمة لِتِلكَ البُقعة وَ تَواضُعه لَها وَ تَضَرُّعه عِندَها ما تَحَيَّرنا؛[4] ابن خزیمه، بقعه امام رضا را آنگونه تعظیم کرد و تواضع نمود که ما متحیر ماندیم.»
نکته مهم در این داستان، وجود بقعه برای امام در قرن سوم است که علمای اهل تسنن نه تنها آن را شرک نمیدانستند؛ بلکه به زیارت آن میشتافتند و این نشان از گمراهی وهابیت است که ساخت بقعه و زیارت را شرک میدانند و فتوا به تخریب حرم امامان دادهاند.
حرم امام رضا علیهالسلام، دروازه حاجات
به شهادت تاریخ، حرم امام رضا علیهالسلام دروازه اجابت حاجات مردم در مشکلات و گرفتاریها بوده است و بزرگان و علمای اهل تسنن نیز حاجات خود را در این مکان مقدس و نورانی به دست میآوردند.
ابن حبان نیز که از مشاهیر علمای اهل تسنن است در کتاب «الثقات» خود در مورد زیارت امام رضا علیهالسلام و گرفتن حاجات خود چنین نگاشته است: «قَد زُرتُه مِرَارًا كَثِيرَة وَمَا حلّت بِي شِدَّة فِي وَقت مَقَامي بِطوس فَزُرت قبر عَليّ بن مُوسَى الرِّضَا صلوَات الله على جده وَعَلِيهِ ودعوت الله إِزَالَتهَا عَنى إِلَّا أستجيب لي وزالت عَنى تِلْكَ الشدَّة وَهَذَا شَيْء جربته مرَارًا فَوَجَدته كَذَلِك أماتنا الله على محبَّة المصطفي وَأهل بَيته صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الله عَلَيْهِ وَعَلَيْهِم أَجْمَعِينَ؛[5] من بارها مرقدش را زیارت کردهام و در هنگامی که در طوس بودم، هرگاه مسأله مشکل و سختی برایم پیش میآمد، به زیارت مرقد علی بن موسی الرضا که صلوات خدا بر جدش و بر او باد میرفتم و رفع آن مشکل را از خدا درخواست میکردم، قطعاً و صددرصد دعایم مستجاب شده و آن مشکل از من رفع میشد و این مسأله را بارها تجربه کردم و مشکلم رفع شد.»
امام رضا علیهالسلام، عطا کننده حاجات بزرگ و سخت
نگهبان و خدمتکار حمّویة بن علی، فرماندار سنی مذهب خراسان میگوید: روزی به همراه حمّویه برای بازدید به بازار بلخ رفته بودیم. مشغول گشتزنی بودیم که ناگاه نگاه حمویه به مردی افتاد و دستور بازداشت او را صادر کرد. سپس فرمان خرید یک مرکب و مقداری پنیر و دویست درهم پول را داد. پس از بازگشت به دارالحکومه، آن مردِ بازداشتی را احضار کرده و خطاب به او گفت: تو یک پسِگردنی به من بدهکاری و باید از تو قصاص کنم.
حاکم ماجرای پسگردنی را به او یادآوری کرد و گفت: به یاد داری روزی را که با هم به زیارت قبر علی بن موسی الرضا علیهالسلام رفته بودیم. تو در کنار قبر شریف آن حضرت دعا کردی و گفتی: خدایا! یک مرکب، دویست درهم و مقداری پنیر به من عنایت کن و من نیز دعا کردم و گفتم: خداوندا! فرمانداری خراسان را نصیب من کن. تو در آن لحظه از جا برخاستی و یک پسِگردنی به من زدی و گفتی: چیزی که شدنی نیست، درخواست نکن. ولی میبینی خداوند دعایم را مستجاب گردانیده و دعای تو هم مستجاب شده است. ولی حقّ قصاص برای من باقی است.[6]
آری امام رئوف که کرامتش تا بدانجا است که حاجات منکران امامت و ولایتش را عطا میکند، ببین چگونه حاجات شیعیان و پیروانش را عطا خواهد کرد.
پی نوشتها:
[1] کافی، ج1، ص468.
[2] احتجاج، ج2، ص374.
[3] تاریخ نیشابور، ص26.
[4] تهذیب التهذیب ج7 ص388.
[5] الثقات، ج8، ص457.
[6] فرائد السمطین، ج۲، ص۱۶۵.