حضرت زینب کبری (س) (۵ یا ۶ق - ۶۲ق)، سومین فرزند امام علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) و همسر عبدالله بن جعفر و از اسرای اهلبیت امام حسین (علیهالسّلام) در حادثه کربلا بود. حضرت زینب (س) در سفری که به همراه همسر گرامی شان عبدالله بن جعفر به شام رفته بود در ۱۵ رجب سال ۶۲ هجری پس از تحمل مصائب کربلا و رنجهای اسارت در ۵۷ سالگی به لقاءالله پیوست و پیکر مطهر آن بانوی بزرگوار در همان جا به خاک سپرده شد.
حضرت زینب (س) نماد مجسم مردانگی یک زن و فتوت و عیاری یک جوانمرد جان شیفته و دست از حیات شستهای میگردد که در گذرگاه عهد و میثاق، علم شهادت بر میافرازد و به عنوان یک سردار به نگهبانی از خیام احرار و نهضت خونین نینوا کمر میبندد و به نماد عقل، درایت، صبر و هجران بدل میشود.
نامش از او زنی نامدار میشناسد و اعمالش به بندبند اشعار مراثی خاندان خامس آل عبا و شهیدان کربلا نقش میبندد و مقام والایش به هنگام سرپرستی اسرای آلطه و حمایت از آنان در دارالحکومه پسر زیاد و دربار زاده معاویه، محرز و تداعیگر آن رادمرد صلابت، شجاعت و فصاحت، امیر کلام میباشد.
خطبههای آتشین و حماسی رشید زن قافله حسین بن علی (علیهما السلام) در کوفه و شام اصالت یک مکتب و حقانیت یک نهضت را روایت میکند و برای همیشه آن را بر فراز منارههای جهاد و منبرهای تبیین ثبت مینماید!
زبانش همچون تیغ برّا و کلامش همانند آذرخش بر دلهای سیاه سپاه ظلمت نواخته می شود!
زنی غیور از زندگی و شوی دست شسته و به همراه قافله سالار آزادگان به دشت پر بلای نینوا عزم رحیل میکند.
رکابدارش علمدار نامی حسین، عباس بن علی است و غزلخوان قافله عشقاش، سکینه شیرین زبان!
اما افسوس چه زود سپاه ظلم این قافله را به تلخکامی کشاند!
معجر از سرش برگرفتند و بر کجاوهای شکسته، بر ناقهای عریان بستهاند و به اسارت از بازار کوفه و شام گذرش دادند و بیمدد رهایش ساختهاند!
باید چشمان گشاده ساخت تا بر گیسوان سپیدش که همین دیروز قبل از دمیدن سپیده دم یوم عاشورا سیهتر از شبق بود، نگریست و میزان غم را دریافت و معیار صبر و استقامت را شناخت.
باید بر تل زینبیه جای خوش کرد و دستان بر پیشیانی چپر ساخت و به میدان چالش نور و ظلمت کربلا نگریست که زینب به امداد از عرشیان دست بر آسمان گشوده و فریادش لرزه بر اندام سپاه جهل انداخته است.
باید گوشها را تیز ساخت و به غمواژه این زن تنها گوش داد که هجران خونینش گزیدهترین فصل کتاب قطور عاشوراست،که آن را به خونابه چشمانش رقم میزند!
باید اذن حضور در قافله احرار کربلا را گرفت تا تازیانه زبان زینب را علیه اشقیا به نظاره نشست.
باید از مأذنه بلند گیتی صدای قدسی و رسای حماسه کربلا را از صلای با صلابت این بانوی بزرگ شنید.
صدای رسای او در مقتل شهیدا ن بر بالین پیکرهای مطهر فرزندان رشید اسلام را از حنجره پاک و جان بیآلایش او شنید! صدایی که همه عالم پیوند شدید روح و اندیشه این قافله با عظمت را به پیامبر بزرگ اسلام به وضوح شنیدند و مظلومیت بیتکرار آن را بر فراز تاریخ ثبت کردند.
دلگویه دختری در اوج ناباوری در برابر اجساد مثله شهدا با رسول خدا، غمنامهای خونین در دشت نینوا سروده است:
صَلّی عَلَیک مَلیک السٍّمآءِ هذا حُسَینٌ بِالْعَرآءِ مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّدآءِ مُقَطَّعُ الْاعْضآءِ وَ بَناتُک سَبایا وَ الَی اللهِ الْمُشْتَکی وَ قالَتْ یا مُحَمَّدُ هذا حُسَینٌ تُسْفی عَلَیهِ ریحُ الصَّبا مَجْذُوذُ الرَّأسِ مِنَ الْقَفا قَتیلُ الْاوْلادِ الْبَغایا واحُزْناهُ!
باید شهپر خیال بر پیکر اندیشه نشاند و در مجلس فرزند مرجانه حاضر بود، یا بر دربار فرزندان طلقا استوار ایستاد و خطابه پر مضمون این بانوی بیمثال حماسهها و نهضتها را به گوش جان، گوش سپرد.
باید با گفتگوی آرام و پر طنین او در کنار مقتل شهیدان همراه شد و گوش جان سپرد در آن هنگامهای که امام سجاد در مواجهاش با اجساد قطعه قطعه شده شهیدان به تحیر ایستاده برای تسکین او و همه قلبهای مجروح آن حادثه غم بار، فرمود:
« اینجا کعبه آمال عاشقان حسین خواهد شد».
غمش بیکران، رشادتش بیمثال و هجران و غربتش جانگداز است.
در قلمرو ادبیات عاشورایی استقامت او نمایش تابلویی بینظیر و بیمثالی است که اهل حلم و صبر به پله اول آن هم راه نشاید!
او رشیده خاندان طهارت است، حتی به خردسالی تسلا دهنده کوثر حلم نبوی به هنگام رحلت خیرالبشر است.
هموست که به غایت صبر و شکیبایی و به نهایت ادب، با جانی مجروح هیچگاه نزد برادر از پسران شهیدش کلامی نگفت و هیچکس از او حتی آه و فغانی روایت نکرد!
او اسطوره حلم علوی است!
او زینب علی و فاطمه و محمد است!
متمم فصل اول انقلاب خونین عاشوراست که صفحاتش به نقش و نامش زینت یافته است و
رقم زننده و هادی فصل دوم نهضت عاشوراست، که از قتلگاه آغاز میشود و تا اربعین فصل نوی بر آن رقم میزند، فصل بازبینی دیدار، پیوند با ولی خدا، دیدار و تجدید عهد، عهد ازلی و میثاق جاوید بر سر پیمان با دوست ایستادن، و در برابر اشقیا قد خم نکردن، و در برابر ولی و محبوب خدا با تمام وجود همراه، مطاع، یار، هشیار بودن و ماندن!
او شِکوِه بر هیچ محفل و محضر و درباری نبرد. دلتنگیهایش را در یک هجرت کامل چهل روزه بر مزار محبوبش روایت میکند و ماجرای پرشکوه عزیمت و مراجعت احرار آل طه را در روایت صادقانه ارائه تا فصل پایداری آن نهضت و حماسه بزرگ، در کنار عظمت بیکران فصل نخستین آن در تاریخ ثبت و مانا گردد.
السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الْکریمَةُ النَّبیلَةُ