در شئون مختلف انسانی مدالها و نمادهایی برای تعیین رتبه افراد مشخص میشوند و به بالاترین افراد در هر شأنی لقب و مدالی خاص تعلق میگیرد. در بین نظامیان رتبهبندی خاصی وجود دارد و افراد بسیار اندکی خود را به بالاترین مرتبه ممکن میرساند؛ مثلاً نشان ذوالفقار از عالیترین نشانهای نظامی است که پیش از انقلاب به افرادی انگشتشمار و پس از انقلاب تنها به سردار شهید قاسم سلیمانی تعلق گرفت.[1] در مکتب اسلام کدام نشان رتبه بسیار بلند را بیان میکند؟
نام مبارک «الله» نشان عالی اسلامی
در میان تمام انسانها تنها خاتم انبیا و اشرف مخلوقات است که از او با تعبیر «حبیبالله»؛ «معشوق خدا» یاد میشود. شریفترین و پاکترین خونِ بشری، «ثارالله»؛ «خونِ خدا»، عیسی علیهالسلام که از رحم پاکترین بانوان تاریخ تولد یافت، «روحالله»؛ «روح خدا» و پدر توحید؛ حضرت ابراهیم علیهالسلام، «خلیلالله» نامیده شدهاند. این مدالها و انتساب به نام مقدس خداوند، نصیب افراد بسیار محدودی شده است. نشان «الله»، اختصاص به انسانها ندارد و گاه شامل مکان و زمان ویژهای میشود. خداوند متعال ماه مبارک رمضان را به خویش نسبت داده و آن را «شهرالله» خوانده و خانه کعبه را «بیتالله» نامیده است.
کتاب خدا هدیهای عظیم در ماه خدا
رمضان ماه خداست. پیامبر مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمود: «شَعبانُ شَهری و رَمَضانُ شَهرُ الله»؛[2] «شعبان ماه من است و رمضان ماه خداست». شرافت این زمان بیضابطه و دلیل نیست. معجزه جاویدان الهی که همان کتاب خداست در این ماه مبارک نازل شده و قانون سعادت و خوشبختی ابدی به انسانها هدیه شده است. ماه بهار قرآن و استفاده از نسیم روحبخش آیات الهی، فرصت بسیار مغتنمی است که خود را از آتشی که برای خودمان برافروختهایم، نجات دهیم.
آرزوی بهترین مکان در بهترین زمان
در بین دعاهای مرتبط با ماه مبارک رمضان که در روایات آمده، تمنای زیارت خانه خدا ازجمله دعاهای پرتکرار است. گویا به خدا عرضه میداریم؛ حالا که من در بهترین زمانها و ماه خدا قرار دارم، من را موفق به رفتن به بهترین مکانها و خانه خدا کن. در برخی دعاها، زیارت بیتالله و قرار گرفتن در زمره حاجیان، آرزوی هرساله است. «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَيْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی كُلِّ عَامٍ»؛[3] «خدايا مرا روزى كن حج بیتالحرام در اين سال و در همهسال». در اهمیت حج همین نکته بس که امیرالمؤمنین علیهالسلام در آخرین وصایای خویش میفرماید: «اللهَ اللهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا»؛[4] «خدا را خدا را درباره خانه پروردگارتان تا وقتى هستيد آنجا را خالى مگذاريد، كه اگر خالى گذاشته شود از مجازات الهی مهلت نخواهید یافت».
ماه خدا؛ سیدالشهور
در برخی روایات به فضیلت و برتری رتبه این ماه مبارک نسبت به تمام ماهها تصریح و این ماه، سید و سرور ماهها نامیده شده است. دلیل این برتری، همان مدال افتخار ماه خدا بودن است. از امام رضا علیهالسلام روایت شده که فرمود: «إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ زُفَّتِ الشُّهورُ إلَى الحَشرِ يَقدُمُها شَهرُ رَمَضانَ عَلَيهِ مِن كُلِّ زينَةٍ حَسَنَةٍ، فَهُوَ بَينَ الشُّهورِ يَومَئِذٍ كَالقَمَرِ بَينَ الكَواكِبِ، فَيَقولُ أهلُ الجَمعِ بَعضُهُم لِبَعضٍ: وَدِدنا لَو عَرَفنا هذِهِ الصُّوَرَ! فَيُنادی مُنادٍ مِن عِندِ اللّهِ جَلَّ جَلالُهُ: «يا مَعشَرَ الخَلائِقِ، هذِهِ صُوَرُ الشُّهورِ الَّتي عِدَّتُها عِندَ اللّهِ اثنا عَشَرَ شَهرا فی كِتابِ اللّهِ يَومَ خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرضَ، سَيِّدُها وأفضَلُها شَهرُ رَمَضانَ، أبرَزتُها لِتَعرِفوا فَضلَ شَهری عَلى سائِرِ الشُّهورِ و لِيَشفَعَ لِلصّائِمينَ مِن عِبادی وإمائی واُشَفِّعَهُ فيهِم»»؛[5] «چون روز قيامت شود، ماهها را به رستاخيز میآورند، درحالیکه ماه رمضان، كه با هر زيور نيكويى آراسته است، پيشاپيش آنهاست. آن روز، ماه رمضان در ميان ماهها، همچون ماه در ميان ستارههاست. مردمى كه آنجا گردآمدهاند، به يكديگر میگویند: دوست داشتيم كه اين چهرهها را میشناختیم! منادى از سوى خداى متعال ندا سر میدهد كه: «اى همه آفريدگان! اينها، سيماى ماههايى است كه نزد خداوند، از روزى كه آسمانها و زمين را آفريد، تعدادشان در كتاب خدا دوازده است. سَرور و برترِ آنها، ماه رمضان است. آن را آشكار ساختم تا برترى ماه من (ماه خدا) را بر ماههای ديگر بشناسيد و تا براى مردان و زنانى كه بنده مناند، شفاعت كند و من هم شفاعتش را درباره آنان بپذيرم»».
پینوشت:
[1]. ایسنا، چه کسانی در ایران نشان «ذوالفقار» گرفتهاند: B2n.ir/k35658.
[2]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، داراحیاء التراث العربی، 1403ق، ج94، ص79.
[3]. مفاتیحالجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
[4]. سید رضی، نهجالبلاغه (صبحی صالح)، چاپ اول، البحوث الاسلامیه، 1377ش، ص422.
[5]. صدوق، محمد بن علی، فضائل الأشهر الثلاثه، چاپ اول، الآداب، ص110.