مذاهب كلامي و فقهي اهل سنت

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
مذاهب كلامي و فقهي اهل سنت

واژه اهل سنت از دو كلمه اهل و سنت تشكيل شده است. «اهل» در لغت به معناي گروهي است كه در امري از امور با هم شريك باشند(1) و «سنّت» در لغت به معناي طريقه و روش است(2) كه اين واژه از ديرباز و قبل از اسلام در اشعار جاهليت نيز به كار رفته است(3)
سنت در اصطلاح در معاني متعددي همچون: استحباب؛ عمل مطابق عمل صاحب شرع؛ آثار رسيده از پيامبر(ص)، صحابه و تابعين؛ قول، فعل و تقرير پيامبر(ص)، به كار مي رود.(4)
سنّت در اصطلاح كلامي، معمولاً همراه با كلمه «اهل»، يعني «اهل السنّة» و يا به اضافه واژه «الجماعة»، يعني «اهل السنّة و الجماعة» مي آيد(5) كه نام مذهبي از مذاهب اسلام است.
مذاهب كلامي
اهل سنت از نظر كلامي فرقه هاي متعددي دارند كه مهمترين آنها فرقه هاي ذيل مي باشند:
1. ماتُريديه
ماتريديه يكي از مذاهب كلامي معروف و مورد قبول در ميان اهل سنت است كه در اوايل قرن چهارم هجري پديد آمد، مؤسس اين مذهب كلامي، ابو منصور ماتريدي(م 333 ق) است.
عقل‌گرائي در ماتريديه بر ظاهرگرائي غالب است.(6) از اين لحاظ ماتريديه در خط ميان معتزله و اشاعره‏ قرار دارند. (7)
به عقيده برخي امروزه ماتريديه بزرگترين مذهب كلامي اهل سنت است و بيش از نيمي از اهل سنت جهان بر اين مذهب هستند .
در هند، بنگلادش، پاكستان، افغانستان، چين، تركيه، كشورهاي جنوب شرق آسيا و برخي بلاد عربي خاور ميانه و شمال آفريقا(و مناطق شرقي ايران) تقريبا عموم اهل سنت ماتريدي هستند. (8) از سوي ديگر اكثر قريب به اتفاق حنفيان كه حدودا 53 درصد اهل سنت جهان را تشكيل مي دهند ماتريدي هستند.(9)
2. معتزله
گروهي كه به عقل، بيش از حد بها داده‌اند و در موارد زيادي به دليل تصادم نصوص با عقل، به تأويل آ‎نها مي‌پرداختند.
اين گروه پنج مسأله را از اصول اعتزال مي‌شمارند: توحيد؛ عدل؛ وعده و وعيد؛ امر به معروف و نهي از منكر، و منزلة بين المنزلتين
پايه‌گذار اين مكتب كلامي «واصل بن عطاء» شاگرد «حسن بصري» بود است كه در يك جريان از حوزه درس او جدا شد و حوزه مستقلي تشكيل داد و بدين مناسبت حسن گفت «اعتزل عنّا» يعني از ما جدا شد. به همين مناسبت بود كه پيروان واصل «معتزله» ناميده شدند.(10)
معتزليان تا قرن هشتم هجري وجود داشتند اما عملا در قرن هشتم هجري نابود شدند(11) با اين حال در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي جهان اسلام شاهد يك رويكرد عقلگرايانه نويني بود كه برخي از آن با عنوان معتزله جديد ياد كرده اند كه خواستگاه آن هند و پاكستان مي باشد.(12)
3. اشاعره
اين گروه عقايد اهل حديث را با تعديل خاصي پذيرفته‌اند. پايه‌گذار اين مكتب ابو الحسن اشعري مي‌باشد. وي در سال 260هجري در بصره متولد شده و در سال 324هجري در بغداد درگذشت. (13) وي قبل از پايه‌گذاري اين مكتب بر مكتب معتزله بود، او در قرن چهارم هجري به دفاع از عقايد اهل حديث و مخالفت با آراي معتزله قيام كرد و مكتب جديدي بوجود آورد كه در جهان تسنن شهرت بسزائي يافت.(14)
اكثر شافعي ها و مالكي ها پيرو مكتب اشاعره هستند و بعد از ماتريديه بزرگترين مكتب كلامي اهل سنت به حساب مي آيند هر چند برخي اين مكتب را بزرگترين مكتب كلامي اهل سنت مي دانند.
4. خوارج
گروهي كه نسبت به دو خليفه نخست، مهر ورزيده و از خليفة سوم و چهارم تبري مي‌جويند. اين گروه در اصول و فروع براي خود آرايي دارند. اين فرقه در سال 37 هجري در جريان جنگ صفين و مسأله‌ي حكميت پديد آمد.
خوارج را «مارقه» يا «مارقين» نيز مي‌نامند، در سخنان امام علي (عليه السّلام ) از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) دربارة فردي به نام «ذي الخويصره» روايت شده كه فرمود:
«از نژاد اين مرد، قومي پديد خواهد آمد كه چنان از دين خارج مي‌شوند كه تير از كمان خارج مي‌گردد.»(15)
از ميان گروههاي خوارج تنها فرقه اباضيه كه فرقه اي معتدل از خوارج است باقي مانده اند كه هم اكنون پايگاه اصلي آنان كشور عمان است و مذهب رسمي اين كشور نيز اباضيه است. البته آنان در بخشهايي از ليبي و جنوب الجزاير نيز وجود دارند.(16)
5. اهل حديث
اين شاخه كساني هستند كه در اصول و فروع، به كتاب و سنت مراجعه مي‌كنند و عقل را در اين قلمروها دخالت نمي‌دهند، امروزه از اين گروه به عنوان «سلفيه» ياد مي‌كنند و در گذشته «حشويه» و يا «حنابله» ناميده مي‌شدند.(17) اكثريت حنبلي ها پيرو مكتب اهل حديث مي باشند.
6. وهابيّت
مسلك وهابي منسوب به شيخ محمد فرزند «عبد الوهاب» نجدي است، وي در سال 1115 هجري قمري در نجد تولد يافت. اين گروه خود را «سلفيه» مي‌نامند و مسائلي را بر اصول «سلفيه» افزودند كه بيشتر مربوط به توحيد و شرك است.
محمد بن عبد الوهاب با مطالعة كتابهاي ابن تيميه، گرايش خاصي به احياي انديشه‌هاي او پيدا كرد، در اين رابطه زيارت پيامبر، تبرك به آثار او، توسل به وي و بناي سايبان بر قبور را شرك دانست و ديگر طوايف مسلمين را متهم به شرك و خروج از دين كرد و تنها مذهب وهابيت را اهل نجات دانست.(18)
وهابيون خود را منتسب به حنبليها مي دانند بدين معني كه بسياري از اعتقادات خود را از احمد بن حنبل و آراء و عقايد وي گرفته اند. با اين حال بسياري از علماي حنبلي، وهابيت را فرقه اي جدا از خود قلمداد كرده و از نزديكي به آن خود را مبرا كرده اند.
مركز وهابيت كشور عربستان است كه به طور گسترده اي براي گسترش اين مذهب تلاش مي كند.
مذاهب فقهي
اهل سنت در مسائل فقهي به چهار مذهب اصلي تقسيم مي‌شوند:
اين مذاهب عبارتند از:
1. حنفي:
اين مذهب كه بزرگترين مذهب فقهي اهل سنت به شمار مي رود منسوب به ابو حنيفه نعمان بن ثابت است، وي در سال 80 هجري به دنيا آمده و در سال 150 هجري قمري درگذشته است.
امروزه، در عراق، تركيه ، قفقاز ، كشور‌هاي حوزه بالكان ، افغانستان ، هند ، چين ، پاكستان، برزيل و بسياري از كشور‌هاي آسياي مركزي بيشتر اهل سنت، حنفي مذهب هستند. در مصر، جمعيت زيادي حنفي اند و هر چند اكثريت با آنان نيست ولي مذهب رسمي مصر مذهب حنفي است. در منطقه شام ، جز در فلسطين ، بيش از نيمي از جمعيت حنفي اند.
البته عده حنفيان در مغرب ، الجزاير ، تونس ، ليبي و نيز در حجاز و يمن و كشور‌هاي عربي حاشيه خليج فارس اندك است.
تخمين زده مي شود كه بيش از يك سوم اهل سنت جهان حنفي باشند.(19) هر چند برخي(همانطور كه قبلا ذكر كرديم) اين تعداد را حدود نيمي از اهل سنت دانسته اند.
در ايران حنفي ها اكثرا در استانهاي گلستان ، خراسان جنوبي، فارس، هرمزگان، سيستان وبلوچستان حضور دارند.
2. مالكي:
منسوب به مالك بن انس، وي در سال ۹۳ هجري در مدينه به دنيا آمد و در سال ۱۷۹ هجري در همين شهر چشم از جهان فرو بست.(20) تكيه بر سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله ) و تا حدود زيادي پرهيز از رأي و قياس از ويژگي هاي فقه اوست(21)
او هم چنين مدتي از محضر امام صادق (عليه السلام) بهره گرفت و پيوسته آن حضرت را به كثرت عبادت مي ستود(22)
مذهب او در شمال آفريقا، قطر، بحرين و كويت طرفدارني دارد(23)
3. شافعي:
منسوب به محمد بن ادريس شافعي، وي در سال 150 ه‍ ، در غزه به دنيا آمد و در سال 204 ه‍ ، در مصر از دنيا رفت. شافعي زماني كه به سن جواني رسيد، به شهرهاي مختلف از جمله مكه، بغداد، مصر و يمن مسافرت نمود و با مشاهده مسلك هاي گوناگون، مذهب جديدي پديد آورد كه از اختلاط دو مذهب حنفي و مالكي بود. و در مسائل كلامي هم از اتباع ابوالحسن اشعري محسوب مي شد، شافعي همچون ديگر اهل سنت كتاب سنت، اجماع و قياس را حجت مي داند(24)
مذهب شافعى به دست شاگردانش در بسيارى از بلاد اسلامى گسترش يافت و در مصر و عراق و خراسان و ماوراء النهر نفوذ كرد و رقيب نزديك مذهب حنفي به شمار مى رفت (25) و امروزه در مصر، اردن، سوريه، لبنان، عراق، هند و اندونزى مذهب شافعى پيروان فراوانى دارد.(26)
در ايران عمدتا شافعي ها در استانهاي كردستان ، آذربايجان شرقي و غربي و بخشي از فارس حضور دارند.
4. حنبلي:
منسوب به احمد بن حنبل، وي در سال 165 هجري به دنيا آمد و در سال 241 هجري در گذشت.(27)
وي نيز مانند استادش محمد بن ادريس شافعي كوشيد تا با الهام از دو مذهبِ حنفي و مالكي راه ميانه‌اي را بگشايد ولي رفته رفته مذهب چهارمي را با گرايشي متمايز و مبتني بر التزام شديد به نص قرآن و حديث پايه گذاري كرد(28)
در ميان مذاهب اهل سنت، مذهب حنبلي كمترين طرفدار را دارد. اكنون مذهب رايج و رسمي عربستان حنبلي است و در برخي از شهرهاي عراق و شام نيز پيرواني دارد.(29)
تعداد كمي از حنبليان نيز در قطر، بحرين و افغانستان هستند(30)
سيد محمد مهدي حسين پور
پي نوشت
1. مفردات راغب، ماده اهل
2. النهايه، ابن اثير،ج ۲، ص ۴۰۹
3. معلقات سبع، معلقه لبيد، بيت 83؛ مجله هفت آسمان، شماره 17، ص 257
4. آشنايي با فرق تسنن، ص ۳۵؛ رك: دايرة المعارف فارسي، مصاحب، ذيل مدخل سنت
5. شرح العقايد النسفيه، محمدعمر نسفي، ص ۱۱۵ ـ ۱۱۶
6. درآمدي بر علم كلام، ص 296
7. بحوث في ملل و نحل، سبحاني، ج3، ص 20
8. تاريخ و عقائد ماتريديه، سيد لطف الله جلالي، ص 65 و 130 به بعد
9. همان، ص 130
10. مجموعه آثار، مرتضي مطهري، ج 3، ص 85
11. تاريخ معتزله، جعفري لنگرودي، ص 157-158؛ تاريخ فرق اسلامي،حسين صابري، ج 1،ص 145
12. تاريخ فرق اسلامي،حسين صابري، ج 1،ص 205-207
13. تاريخ فرق اسلامي، ج1، ص229
14. فرق و مذاهب كلامي، رباني گلپايگاني، ص 201
15. ملل و نحل، شهرستاني، ج 1، ص 115
16. تاريخ فرق اسلامي، ص 377
17. فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، جعفر سبحاني، ص 14
18. آئين وهابيت، جعفر سبحاني، ص 29
19. المذهب الحنفي، محمد وفاريشي، ج۱، ص۳۴۱
20. تاريخ الاسلام، ج ۱۱، ص ۳۱۸
21. حليه الاولياء، ج ۶، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۶
22. امالي صدوق، ص ۱۳4؛ الخصال، ج ۱، ص ۱۶7
23. تهذيب التّهذيب، ج ۱۰، ص ۵؛ وفيات الاعيان، ج ۴، ص ۱۳۵؛ الاعلام، زركلى، ج ۲، ص ۱۲۶؛ تاريخ التشريع الاسلامى، ج ۲، ص ۹۹ به بعد
24. موسوعه الفرق الاسلامية، محمد جواد مشكور، ص 300 ـ 301
25. تاريخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۸۰۴.
26. تاريخ الفقه الاسلامى، ص ۱۴۳.
27. تاريخ فقه و فقها، ابوالقاسم گرجي، ص 84
28. خاستگاههاي اختلاف در فقه مذاهب، مصطفي ابراهيم زلمي، ترجمه حسين صابري ص۴۵ به بعد
29. التشريع الاسلامي نشأته و مصادره و تاريخه، عبدالفتاح كبّاره، ص۱۷۲.
30. المدخل الي الفقه الاسلامي، عبدالمجيد محمود مطلوب، ص۱۳۸.

خوانده شده 1224 مرتبه