عوامل عاقبت به خیری:
1. تفکر و اندیشه: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «مَن کَثُرَتْ فِکرُهُ حَسُنَتْ عاقِبَتُهُ؛ (1) هر کس زیاد تفکر کرد عاقبت به خیر میشود.»
2. تقدم اندیشه بر عمل: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إذا قَدِمْتَ الفِکرَ فی جَمیعِ أفعالِکَ حَسُنَتْ عَوَاقِبُکَ؛ (2) هر گاه تفکرکردن را بر همة کارهایت مقدم کردی، عاقبت کارهای تو نیکو خواهد شد.»
3. توبه: بازگشت از گناهان و جبران اعمال زشت گذشته توفیقی الهی است که سبب غرق نشدن فرد در منجلاب گناه، و در نتیجه عاقبت به خیری میشود. عن رسول الله صلی الله علیه وآله أنَّهُ قالَ: «إنَّ مِنْ سَعادَةِ المَرْءِ أَنْ یطُولَ عُمْرُهُ وَیرْزُقَهُ اللهُ الاِنابَةَ؛ (3) همانا از نیک بختی آدمی است که عمرش دراز گردد و خدا به او توفیق توبه دهد.»
ارزش عاقبت نیک:
عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ «مَکْرُوهٌ تُحْمَدُ عاقِبَتُهُ خَیرٌ مِنْ مَحْبُوبٍ تُذَمُّ مَغْبَتُهُ؛ (4) کار مورد کراهتی که عاقبتش ستایش شود بهتر از کار دوست داشتنی است که عاقبت آن مورد مذمت است.»
دوری از گناه و عاقبت به خیری:
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از محلی میگذشتند که فرمودند: «اینک شخصی نزد ما میآید که سه روز است شیطان با او ارتباطی نیافته است.» عربی سوار بر شتر از دور نمایان شد. نزدیک آمد و گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله کیست؟ حضرت را به او نشان دادند. عرض کرد:ای رسول خدا! اسلام را به من بیاموز! پیامبر صلی الله علیه و آله شهادتین را به او آموخت و فرمود: «باید نمازهای پنج گانه را بخوانی، روزه بگیری، حج به جای آوری، زکات بدهی و غسل جنابت به جای آوری.»
مرد پذیرفت و با کاروان پیامبر صلی الله علیه و آله همراه شد. اما کمی عقب افتاد. پیامبر صلی الله علیه و آله متوجه شد و از حال او جویا گردید. کسی به جستجوی او رفت و دید که پای شترش در گودالی فرو رفته و بر زمین خورده و از دنیا رفته است. پیامبر صلی الله علیه و آله او را غسل و کفن نمود و در حالی که عرق از پیشانی مبارکش میچکید، فرمود: «این مرد در حال گرسنگی از دنیا رفت و ایمانش هرگز به کفر آلوده نشد و با عاقبتی نیکو از زندگانی دنیا رخت بر بست. او وارد بهشت شد و از میوههای بهشتی خورد و حوریان بهشتی به استقبالش آمدند.» (5)
.......
[1]. غرر الحکم، ج5، ص 214.
[2]. همان، ج3، ص 162.
[3]. مجموعه ورام، ج1، ص7.
[4]. غرر الحکم، ج6، ص122.
[5]. بحار الانوار، ج22، ص75 و ج68، ص282.