نام سوره: غافر
تعداد آیات: 85
تعداد کلمات: 1228
تعداد حروف: 5109
ترتیب نزول: 60
محل نزول: مکه مکرمه
معانی نام سوره: به لحاظ دارا بودن داستان بسیار جالب و آموزنده مومن آل فرعون به این نام نامگذاری شده است.
نامهای دیگر: مؤمن – الطول – حم اولی
ویژگیهای سوره: در قرآن هفت سوره پشت سر هم که باحروف رمز (حم) آغاز میشوند به نام (حوامیم) و یا (حامیمات) نامیده میشوند که همه ی آنها از وحی قرآن و کتاب خدا سخن میگویند و ارتباط معنوی حروف رمزی (حم) با مساله وحی و نزول قرآن و کتاب روشن میسازد.
موضوعات مطرح شده: رویارویی و صف آرایی دائم میان حق و باطل – مطالبی در رابطه با توحید و خداشناسی – تدبیر خداوند در جهان خلقت – مطالبی درباره معاد و رستاخیز – مسائل جهانگردی و سیر در عالم تکوین – داستانهای به هم پیوسته پیامبران – ماجرای مومن آل فرعون.
فضیلت قرائت سوره غافر
غافر و نام های دیگرش - مؤمن، الطول-،
/پاورقی 1. درمان با قرآن، ص 89./
ص 89 چهلمین سوره قرآن کریم سوره غافر است که مکی و 85 آیه دارد. نام دیگر این سوره مومن است.
در فضیلت این سوره از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره غافر را قرائت کند روح همه پیامبران و صدیقان و مومنان بر او درود فرستاده و نزد خداوند برایش طلب آمرزش می کنند
/پاورقی 2. مجمع البیان، ج 8، ص 422./
ایشان در ضمن بیان چگونگی سفر روحانی خود به عوالم دیگر فرمودند: فرشتگان حمل کننده عرش را دیدم که سوره غافر را تلاوت می کنند
/پاورقی 3. مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 155./
در کلامی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است: هر کس سوره غافر را هر شب قرائت نماید خداوند گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد و اورا همراه تقوا قرار داده و آخرتش را بهتر از دنیایش می کند
/پاورقی 4. تفسیرالبرهان، ج 4، ص 741./
در تفسیر البرهان به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده: هر که سوره غافر را تلاوت نمایی در حال در روز قیامت وارد می شود که خداوند امیدش را قطع نکرده است و آنچه را که بیم داران از خود در دنیا عطا کرده است به او عطا می کند
/پاورقی 5. ثواب الاعمال، ص 113./
آثار و برکات تلاوت سوره غافر
1. زیاد شدن خیرات
هر کس این سوره را بنویسد و بر دیوار باغ خود بیاویزد سرسبز و پر محصول خواهد شد و اگر نوشته اش را در مغازه و محل کسب بیاویزند خیرات و خرید و فروش در آن زیاد می شود.
/پاورقی 6. همان./
از امام صادق علیه السلام نیز روایتی نقل شده که می فرماید: هر کس این سوره را در شب بنویسد و در باغی قرار دهد برکات آن زیاد می شود و موجب سرسبزی و زیبایی و خوبی آن می شود و اگر بر دیوار مغازه ای آویخته شود، خرید و فروش زیاد در آن صورت می گیرد و اگر برای بیماری نوشته شود بیماری اش برطرف می شود
/پاورقی 7. تفسیر البرهان، ج 4، ص 741./
2. درمان دمل چرکین
امام صادق علیه السلام فرموده اند: اگر سوره غافر را بنویسند و شخصی که دمل های چرکین در بدن داشته باشد بیماری اش برطرف می شود...
/پاورقی 8. همان./
3. دور شدن ناخوشایندی ها
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: قرائت آیات 3-1 سوره غافر و - آیه الکرسی-، و سوره - حمد- موجب دور شدن ناخوشایندی ها و آفت ها و بلاهاست.
/پاورقی 9. کنز العمال، ح 3502./
شأن نزول و محتوای سوره غافر
سوره مؤمن نخستین سوره از (حوامیم) است (حوامیم هفت سوره از قرآن است که با (حم) شروع می شود و پشت سر هم قرار گرفته و همه از سوره های مکی است). طبیعت این سوره همانند سایر سوره های مکی بحث از مسائل مختلف اعتقادی و مبانی و اصول دین است، چرا که نیاز مسلمانان در آن دوران بیش از همه تقویت پایه های عقیدتی بود. محتوای این سوره مجموعه ای است از (قهر) و (لطف)، (انذار) و (بشارت) مبارزه منطقی قاطع و کوبنده با جباران و مستکبران، و لطف و مرحمت به مومنان حق طلب و حق جو. ویژگی این سوره فرازی است از داستان موسی علیه السلام و فرعون مربوط به (مؤمن آل فرعون) که تنها در همین سوره مطرح شده و در جای دیگر قرآن نیست، داستان همان مرد با ایمان و بسیار هوشیار و مدبری که در زمره شخصیتهای فرعونی بود، ولی در باطن به موسی علیه السلام ایمان آورده، و سنگر مطمئنی برای دفاع از موسی علیه السلام و آئینش بود و بطوری که خواهیم دید در آن لحظاتی که موسی علیه السلام در خطر مرگ قرار گرفت او با روشی بسیار زیرکانه و ظریف به یاری او شتافت . نامگذاری این سوره به سوره (مؤمن) نیز به خاطر همین است که شرح مجاهدتهای او، بیش از (۲۰ آیه) از این سوره، یعنی حدود یک چهارم از مجموع آیات این سوره را فرا گرفته است. تفسیر نمونه، جلد: ۲۰، صفحه: ۴ به نظر می رسد بیان حال مؤمن آل فرعون در این سوره یک برنامه آموزشی حساب شده برای گروهی از مسلمانان مکه بوده است که در عین ایمان آوردن به پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم روابط دوستانه خود را ظاهرا با دشمنان سرسخت و لجوج حفظ می کردند تا سنگری باشند برای روز خطر، و می گویند ابوطالب عموی پیامبر در همین زمره بود، چنانکه در روایات اسلامی همین معنی از امیر مؤمنان علی علیه السلام روایت شده است. به هر حال محتوای این سوره را می توان در شش بخش خلاصه کرد: بخش اول که آغاز سوره را تشکیل می دهد توجهی است به خداوند و قسمتی از اسما حسنای او، مخصوصا آنچه خوف و رجا را در دلها برمی انگیزد مانند غافر الذنب و شدید العقاب. بخش دوم تهدیدهائی است نسبت به کافران جبار پیرامون عذابهای این جهان همانند آنچه اقوام سرکش پیشین به آن گرفتار شدند، و عذابهای قیامت با ذکر خصوصیات و جزئیات آن. بخش سوم پس از مطرح کردن داستان موسی علیه السلام و فرعون سخن را به مؤمن آل فرعون سوق می دهد و بخش وسیعی از سوره را به شرح گفتگوهای این مرد هوشمند شجاع با فرعونیان اختصاص می دهد. بخش چهارم باز مطلب را به صحنه هائی از قیامت می کشاند تا دلهای خفتگان را بیدار کند. در بخش پنجم مساله توحید و شرک را که مهمترین مساله زندگی انسان است به میان آورده، و قسمتی از نشانه های توحید و دلائل بطلان شرک را مطرح می کند. در بخش ششم که آخرین بخش این سوره است ضمن دعوت پیامبر به صبر تفسیر نمونه، جلد: ۲۰، صفحه: ۵ و شکیبائی خلاصه ای از آنچه در بخشهای دیگر این سوره گذشت از مسائل مربوط به مبد و معاد و عبرت گرفتن از سرنوشت پیشینیان و تهدید مشرکان لجوج و ذکر گوشه ای از نعمتهای الهی را بیان داشته و سوره را پایان می دهد. گفتیم نامگذاری سوره به مؤمن بخاطر بخشی است که درباره مؤمن آل فرعون بیان می کند، همانطور که نامگذاری آن به غافر بخاطر آغاز سومین آیه آن است.
داستان سوره غافر
داستان ارسال موسی علیه السلام به سوی فرعون و گفتگوی فرعون درباره کشتن او
و لقد ارسلنا موسی بایاتنا و سلطان مبین
بعید نیست مراد از (آیات) معجزات و خارق العاده هایی باشد که موسی با آنها به سوی فرعون فرستاده شد، از قبیل عصا، ید بیضا و غیر آن دو. و مراد از (سلطان مبین) سلطه الهی باشد که خدا به وسیله آن موسی علیه السلام را تایید کرد، و به وسیله آن جلو فرعون را از کشتن موسی و خاموش کردن نور او بگرفت.
بعضی گفته اند: مراد از (آیات) براهین و دلالات است، و مراد از (سلطان) معجزات موسی، چون عصا، ید بیضا، و غیر آن دو. بعضی دیگر هم حرفهایی دیگر زده اند.
الی فرعون و هامان و قارون فقالوا ساحر کذاب
کلمه (فرعون) نام جبار و دیکتاتور نژاد قبط و پادشاه ایشان است. و (هامان) نام وزیر اوست و (قارون) نام یکی از طاغیان بنی اسرائیل است که دارای خزاینی مملو از پول بوده. و اگر از میان همه دو امت قبطی و سبطی تنها نام این سه نفر را ذکر کرده، برای این بوده که تمامی فتنه ها و فسادها به این سه نفر منتهی می شده.
فلما جاهم بالحق من عندنا قالوا اقتلوا ابنا الّذین آمنوا معه...
در این آیه ما بین آنچه موسی برایشان آورد و بدان دعوتشان کرد، با مقابله ای که آنان کردند و نقشه های شیطانی که ریختند، مقابله و مقایسه شده است، می فرماید: موسی برای آنان حق را آورده بود و جا داشت حق را بپذیرند، به خاطر همین که حق است و نیز به خاطر اینکه آنچه آورده بود از ناحیه خدای تعالی بود، بدین جهت لازم بود آن را قبول کنند و رد نکنند، ولی در عوض کید کردند و آنچه که گفتند بدین منظور گفتند که کسی به موسی ایمان نیاورد. اما خدای عزیز کید ایشان را بی نتیجه و خنثی ساخت و نگذاشت آن کید به گروندگان به موسی اصابت کند.
سیاق آیه این اشعار را دارد که یکی از گویندگان این حرف قارون بوده که خود از بنی اسرائیل بوده است و اشکالی هم ندارد، چون فرمان به کشتن پسران بنی اسرائیل و زنده نگهداشتن دختران از ناحیه فرعونیان و قبل از دعوت موسی علیه السلام بوده، و فرمان در این آیه که گفتیم قارون هم در آن شریک بوده، بعد از دعوت موسی و در خصوص فرزندان مؤمنین به وی بوده است و هیچ مانعی ندارد که قارون هم در این فرمان با فرعونیان موافقت کرده باشد، چون او با موسی و مؤمنین عداوت می ورزیده.
و در اینکه فرمود: (الّذین امنوا معه) و نفرمود: (آمنوا به) اشاره است به اینکه گروندگان به موسی از آن جناب پشتیبانی هم می کردند و در دعوتش کمکش می نمودند.
و قال فرعون ذرونی اقتل موسی و لیدع ربه...
جمله (ذرونی) به معنای (اترکونی) است، یعنی مانع من نشوید و بگذارید موسی را بکشم، و این خطابی است که فرعون به درباریان خود کرده. و در آن این دلالت است که در برابرش مردمی بوده اند که با کشتن موسی مخالفت می کرده اند و به وی می گفته اند: او را مکش و دست از او بردار، همچنان که آیه قالوا ارجه و اخاه نیز این اشاره را دارد.
و جمله: (و لیدع ربه) سخنی است که فرعون از روی تکبر و طغیان گفته. می گوید: بگذارید من موسی را بکشم، آن وقت او پروردگار خود را بخواند، تا اگر توانست از دست من نجاتش دهد و از کشتن خلاصش کند.
و در جمله (انی اخاف ان یبدل دینکم او ان یظهر فی الارض الفساد) تصمیم خود را توجیه و تعلیل می کند، می گوید: من از موسی بر شما می ترسم که مبادا دین و دنیای شما را تباه کند. اما از جهت دین - یعنی پرستش بتها - برای اینکه می ترسم او دین دیگری به جای آن رواج دهد و آن پرستش خدای یگانه است.
و اما از جهت دنیا چون می ترسم کار او بالا بگیرد و نیرومند شود و پیروانش زیاد گشته، به آسانی سر از اطاعت ما برتابد و کار منجر به مشاجره و جنگ و از بین رفتن امنیت گردد.
التماس دعای دوزخیان از خزنه جهنم در خصوص تخفیف پاره ای از عذاب
و قال الّذین فی النار لخزنة جهنم ادعوا ربکم یخفف عنا یوما من العذاب
این آیه شریفه حکایت گفتگوی دوزخیان - که آل فرعون هم جزو ایشانند - با خازنان جهنم است، که خدای سبحان آن را دنبال داستان آل فرعون آورده. و اگر دوزخیان از خازنان جهنم التماس دعا می کنند، چون از استجابت دعای خود مایوسند. و مراد از (یوما من العذاب) یک روز از روزهای دنیا نیست، بلکه یک روز از روزهای عالم خودشان است که در نتیجه معنایش این می شود: از خدا بخواهید پاره ای از عذاب جهنم را بر ما تخفیف دهد.
قالوا و لم تک تاتیکم رسلکم بالبینات قالوا بلی قالوا فادعوا و ما دعا الکافرین الا فی ضلال
خازنان دوزخ در پاسخشان می گویند: مگر پیامبران خدا با بینات و براهین و معجزات به سوی شما نیامدند؟ در جواب می گویند: چرا، آمدند. و همین خود اعترافی است از ایشان به اینکه به انبیا کفر ورزیدند، در عین اینکه به حقانیت آنان علم داشتند و این خود کفر به مساله نبوت است و به همین جهت خازنان دوزخ دیگر درباره درخواست آنان چیزی نگفتند که ما دعا می کنیم یا نمی کنیم، بلکه گفتند: خودتان دعا کنید و در ضمن متوجه شان کردند که دعایشان مستجاب نیست.
وجه اینکه خزنه جهنم در جواب التماس دعای دوزخیان می گویند: (فادعوا و ما دعاالکافرین الا فی ضلال)
و معنای اینکه گفتند: (و ما دعا الکافرین الا فی ضلال)، این است که دعای کفار در جو و شرایطی است که ضلالت و بی فایدگی از هر سو حکمفرما است، در نتیجه چنین دعایی به هدف اجابت نمی رسد. و این جمله تتمه کلام خازنان دوزخ است، البته این چیزی است که از سیاق استفاده می شود و گرنه احتمال بعیدی هست که جزو کلام خدای تعالی باشد.
و این جمله چه از خازنان دوزخ باشد و چه از خدای متعال، معنای تعلیل را می دهد و حاصل معنایش این است که: خود شما دعا کنید، ولی دعای شما مستجاب نمی شود، چون کافرید و دعای کافر مستجاب شدنی نیست.
و ارتباط دادن عدم استجابت را به وصف کفر، خود اشعار به علیت کفر دارد. حال خواهی گفت: چرا دعای کافر مستجاب نمی شود؟ می گوییم: برای اینکه هر چند خدای سبحان وعده قطعی داده که دعای هر کس از بندگانش را که او را بخواند مستجاب کند، و فرموده: (اجیب دعوة الداع اذا دعان) و دعا در صورتی که حقیقتا دعا باشد، به هیچ وجه رد نمی شود.
و لیکن آنچه که در متن این وعده به عنوان قید آمده این است که اولا دعا، دعا و طلب حقیقی باشد، نه بازی و شوخی، و ثانیا ارتباط آن حقیقتا به خدا باشد، یعنی دعا کننده تنها از خدا حاجت بخواهد و در این خواستنش از تمامی اسبابهایی که به نظرش سبب هستند منقطع گردد.
و کسی که به عذاب آخرت کفر می ورزد و آن را انکار می کند، و حقیقت آن را می پوشاند، نمی تواند رفع آن را به طور جدی از خدا بخواهد، چون این خواستنش یا در دنیا است که جدی نبودن آن خیلی روشن است و یا در آخرت است، در آنجا هم هر چند عذاب را به چشم می بیند، (و با همه ظاهر و باطنش لمس می کند)، و از شدت آن به ناچار از هر سبب دیگر منقطع شده، تنها متوسل به خدای سبحان می شود و لیکن آن ملکه انکاری که از دنیا به همراه خود آورده، و بال و طوق لعنتی شده که هرگز از او جدا نمی شود، و آتشی که در آن است جزای همان انکار است، در نتیجه نمی گذارد رفع چیزی را که منکرش بوده به طور جدی از خدا بخواهد.
علاوه بر این، سخن درباره انقطاعش از سببها و توسلش به خدای تعالی، همان سخنی است که در طلب جدی اش گفتیم، همانطور که او نمی تواند بطور جدی دعا کند همچنین نمی تواند بطور جدی از سببهای دیگر بریده و متوسل به خدای عزیز گردد و چگونه می تواند چنین توسلی جدی داشته باشد؟ با اینکه در دنیا آن را کسب نکرده بود - دقت بفرمایید.
از اینجا پایه ضعف استدلال بعضی از مفسرین روشن می شود که به این آیه استدلال کرده اند بر اینکه دعای کافر مطلقا مستجاب نیست، چون توجه فرمودید که آیه شریفه نمی خواهد بفرماید دعای کافر بطور کلی مستجاب نیست بلکه می خواهد بفرماید: دعای او در خصوص آنچه که در دنیا منکر آن بوده مستجاب نیست،
و گرنه در سایر حوائج چرا مستجاب نباشد؟ با اینکه آیات بسیاری از قرآن کریم این معنا را خاطرنشان می سازد که خدای سبحان در موارد اضطرار دعای کفار را هم مستجاب کرده است.
انا لننصر رسلنا و الّذین امنوا فی الحیوه الدنیا و یوم یقوم الاشهاد
کلمه (اشهاد) جمع (شهید) است، البته شهید به معنای شاهد. و آیه شریفه وعده ای نوعی می دهد، نه وعده شخصی و برای یک یک اشخاص انبیا و تک تک وقایعی که برای آنان پیش می آید. و در سابق در تفسیر آیه (انهم لهم المنصورون) درباره معنای نصرت الهی بیانی گذراندیم.
یوم لا ینفع الظالمین معذرتهم و لهم اللعنة و لهم سو الدار
این آیه تفسیری است برای (یوم یقوم الاشهاد). و ظاهر اینکه مصدر را بر فاعل آن اضافه کرده و فرموده (معذرتهم معذرتشان) و نفرموده: (ان یعتذروا اینکه عذر بخواهند)، این است که در آن روز به نوعی معذرت خواهند خواست، و اما اینکه در سوره مرسلات فرموده (هذا یوم لا ینطقون و لا یوذن لهم فیعتذرون)، مربوط به بعضی از مراحل روز قیامت است، و باید آن را اینطور معنا کنیم، برای اینکه آیات دیگری هست که دلالت می کند بر اینکه روز قیامت مردم تا اندازه ای حرف می زنند.
(و لهم اللعنة) - یعنی ایشان دوری از رحمت خدا را دارند. (و لهم سو الدار) یعنی و ایشان خانه بدی دارند که عبارت است از جهنم.
و لقد اتینا موسی الهدی و اورثنا بنی اسرائیل الکتاب... لاولی الالباب
این آیه خاتمه سرگذشتی است که قبلا از موسی علیه السلام و فرستادن او با معجزات و براهین روشن و مجادله آل فرعون به باطل و احتجاج مؤمن آل فرعون، بیان کرده بود، در این خاتمه که با لام قسم آغاز شده، به حقانیت ماموریت موسی و ظلم فرعونیان در مقابل او اشاره می فرماید:
و مراد از کلمه (الهدی) دینی است که موسی آورد. و مراد از ارث دادن کتاب به بنی اسرائیل این است که تورات را در بین آنان باقی گذاشت، تا بدان عمل کنند و به وسیله آن هدایت شوند.
و معنای جمله (هدی و ذکری لاولی الالباب) این است که: ما این کتاب را در بنی اسرائیل باقی گذاشتیم، در حالی که هدایتی بود که عوام آنها می توانستند با آن هدایت شوند و تذکری بود که خواص و خردمندان آنها می توانستند با آن متذکر گردند.