نام سوره: مجادله
تعداد آیات: 22
محل نزول: مدینه منوره
معانی نام سوره: مجادله در لغت یعنی بحث و گفتگو کردن. (در این سوره داستان زنی است کا با رسول خدا (ص) گفتگو میکند).
نامهای دیگر: ظهار (پشت بدن) – قرسمع
ویژگیهای سوره: در این سوره حکم شرعی ظهار در مورد مردی که پس از عصبانیت به زنش بگوید تو نسبت به من مانند پشت مادر من هستی که در این صورت زن به مرد حرام نمیشود اما باید کفاره داد.
موضوعات مطرح شده: داستان ظهار شدن زن – تهدید کافران و گناهکاران – آداب مجالس و مجالست – نجوا و حرفهای زیرگوشی – علم خدا و احاطه علمی – پیروزی حتمی و نهایی دین خداوند – صفات و نشانه های مومنان.
فضیلت قرائت و خواص سوره مجادله
پنجاه و هشتمین سوره قرآن کریم مجادله و نام های دیگرش - الظهار - - قدسمع-
است که مکی و دارای 22 آیه می باشد. در تمامی این سوره نام مبارک الله تکرار شده است.
(پاورقی 1. درمان با قرآن، ص 113.)
از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده: هر کس سوره مجادله را قرائت نماید در روز قیامت از حزب خدا (حزب الله) نوشته می شود.
(پاورقی 2. مجمع البیان، ج 9، ص 407.)
شأن نزول و محتوای سوره مجادله
این سوره در مدینه نازل شده است، و طبق طبیعت سوره های (مدنی) بیشتر از احکام فقهی، و نظام زندگی اجتماعی، و روابط با مسلمین و غیر مسلمین سخن می گوید، و مجموع بحثهای آن را می توان در سه بخش خلاصه کرد: ۱. در بخش اول سخن از حکم (ظهار) می گوید که در جاهلیت نوعی طلاق و جدائی دائمی محسوب می شد، و اسلام آن را تعدیل کرد و در مسیر صحیح قرار داد. ۲. در بخش دیگری یک سلسله دستورها درباره آداب مجالست از جمله منع از (نجوی) (سخنان در گوشی) و همچنین جا دادن به کسانی که تازه وارد مجلس می شوند. ۳. در آخرین بخش، بحث گویا و مشروح و کوبنده ای درباره منافقان، و آنها که ظاهرا دم از اسلام می زدند اما با دشمنان اسلام سر و سرّ داشتند، مطرح کرده، مسلمین راستین را از ورود در حزب شیاطین و منافقین بر حذر می دارد و آنها را به رعایت (حب فی الله) و (بغض فی الله) و ملحق شدن به (حزب الله) دعوت می کند. نامگذاری سوره به سوره (مجادلة) به خاطر تعبیری است که در آیه نخستین آن آمده است.
داستان سوره مجادله
بحث روایتی - روایاتی درباره شان نزول آیات مربوط به ظهار
در کتاب الدر المنثور است که: ابن ماجه، ابن ابی حاتم، و حاکم - وی حدیث را صحیح دانسته - و ابن مردویه، و بیهقی از جناب عایشه روایت آورده اند که گفت: بزرگ است آن خدایی شنوائیش به وسعت جهان وسیع است، و هر چیزی را می شنود، من آن روز که خوله دختر ثعلبه به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم مراجعه کرده بود کلامش را می شنیدم - اما در عین حال همه اش را نفهمیدم - داشت درباره همسرش به آن جناب شکایت می کرد، عرضه می داشت: یا رسول اللّه! شوهرم از جوانی من استفاده کرد، و من رحم خود را در اختیارش گذاشتم، تا این که امروز که پیر شدم و دیگر فرزند نمی آورم مرا ظهار کرده، خدایا، من از دست او نزد تو شکایت می آورم. هنوز از جا برنخاسته بود که جبرئیل این آیات را آورد: (قد سمع اللّه قول التی تجادلک فی زوجها) و همسرش اوس بن صامت بود.
البته روایاتی که در شان نزول این آیات از طرق اهل سنت رسیده بسیار زیاد است، و در این که نام آن زن و نام پدرش و نام همسر و پدر همسرش چه بوده اختلاف دارند. از همه معروف تر همین است که نام او خوله و نام پدرش ثعلبه و نام همسرش اوس بن صامت انصاری بوده. قمی هم اجمال داستان را در تفسیر خود آورده، البته روایت دیگری نقل کرده که به زودی از نظرتان خواهد گذشت.
و در مجمع البیان در تفسیر آیه شریفه (و الذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا) گفته: و اما نظریه ائمه اهل بیت علیهم السلام این است که مراد از برگشتن به آنچه گفته اند،است بخواهند با همین زن همخوابگی نموده، ظهاری را که کرده بودند نقض کنند، چون وطی چنین زنی قبل از کفاره جائز نیست، و حکم ظهار باطل نمی شود مگر بعد از کفاره. و در تفسیر قمی آمده که: علی بن الحسین برای ما حدیث کرد و گفت: محمد بن ابی عبداللّه، از حسن بن محبوب از ابی ولاد از حمران از امام باقر علیه السلام برایم نقل کرد که فرمود: زنی از مسلمانان نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم رفت و عرضه داشت: یا رسول اللّه! فلانی همسر من است که عمری رحم خود را در اختیارش گذاشتم، و در امور دنیا و آخرتش یاریش کردم، و هیچ ناملایمی از من ندیده می خواهم از او شکایت کنم. فرمود: از چه شکایت کنی؟ عرضه داشت: به من گفته تو بر من حرامی، همان طور که پشت مادرم حرام است، و مرا از خانه ام بیرون کرده، حال در کار من چاره ای بیندیش. حضرت فرمود: خدای تعالی درباره این مساله آیه ای نازل نفرموده تا طبق آن میان تو و شوهرت حکم کنم، و من نمی خواهم از کسانی باشم که پاسخ روشن نمی دهند. زن شروع کرد به گریه کردن، و شکوه نمودن به درگاه خدای عزوجل، و از نزد رسول خدا بیرون رفت.
راوی می گوید: خدای تعالی گفتگوی او با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و شکایتش در امر شوهرش را شنید، و این آیات را نازل کرد: (بسم اللّه الرحمن الرحیم قد سمع اللّه قول التی تجادلک فی زوجها - تا جمله - و ان اللّه لعفو غفور).
سپس اضافه کرده است: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرستاد به دنبال آن زن، و به وی فرمود برو شوهرت را بیاور. زن شوهرش را آورد. حضرت به او فرمود: آیا تو به همسرت چنین و چنان گفته ای؟ عرضه داشت: بله گفته ام تو بر من حرامی همانطور که پشت مادرم حرام است. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود خدای تعالی درباره کار تو و همسرت، قرآنی (آیاتی) نازل کرده، و آیات را برایش خواند: (بسم اللّه الرحمن الرحیم قد سمع اللّه قول التی تجادلک فی زوجها - تا جمله - ان اللّه لعفو غفور). بنابر این همسرت را به خانه ببر، زیرا تو سخنی منکر و نامشروع گفته ای، و خدا از جرمت گذشت، و دیگر چنین کاری را تکرار مکن.
راوی می گوید: مرد برگشت، در حالی که از آن چه همسرش گفته بود پشیمان بود، و خدای تعالی برای این که مؤمنین دچار چنین ندامتی نشوند، این آیه را فرستاد: (کسانی که همسر خود را ظهار می کنند، و پشیمان می شوند...) یعنی از این به بعد، و بعد از آنکه این مرد چنین کرد و خدا او را عفو فرمود، اگر کسی چنین کند، بر او واجب می شود قبل از همخوابگی با همسرش برده ای آزاد کند. (ذلکم توعظون به و اللّه بما تعملون خبیر)، و اگر کسی نمی تواند برده آزاد کند، قبل از تماس دو ماه پی در پی روزه بگیرد، و کسی که استطاعت این را هم ندارد شصت مسکین را طعام دهد. آنگاه فرمود: خدای تعالی عقوبت کسی را که بعد از این نهی ظهار کند این خصال قرار داده و فرموده: (ذلک لتومنوا باللّه و رسوله و تلک حدود اللّه) یعنی این است حد ظهار - تا آخر حدیث.
(پاورقی . ترجمه المیزان ج: 19 ص: 319.)