ماجراجويي اسرائيل عليه ايران تلفات سنگيني براي تل‌آويو دارد

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

مشروح سخنان سيد حسن نصرالله در مصاحبه با شبکه الميادين

سيد حسن نصرالله دبير کل حزب الله لبنان در گفتگوي اختصاصي با شبکه تلويزيوني الميادين به پرسش هاي مجري اين شبکه درباره تحولات منطقه اي و جهاني پاسخ داد.

غسان بن جدو مجري اين شبکه از سيد حسن نصرالله پرسيد: وضعيت منطقه را چگونه توصيف مي کنيد؟

سيد حسن نصرالله پاسخ داد: مي توانم به طور خلاصه بگوييم که اکنون در مرحله اي قرار داريم که تحولات بزرگي در سطح منطقه و جهان روي مي دهد و نظام جديد منطقه اي و جهاني در حال شکل‌گيري است. از اين رو، آنچه اکنون در منطقه ما روي مي‌دهد و به ويژه تحولاتي که طي سال‌هاي اخير روي داده و طي سال‌هاي آينده روي خواهد داد، واقعيت‌ها و سرنوشت منطقه را دست‌کم براي دهه‌هاي آينده ترسيم خواهد کرد.

مجري اين شبکه پرسيد نشانه ها و شواهد شکل‌گيري نظام نوين جديد چيست؟

نصرالله پاسخ داد: کافي است به آنچه روسيه و چين مي‌گويند گوشم کنيم. آنها امروز به عنوان قطب اساسي جديد تلاش مي کنند جايگاه خود را در نظام نوين جهاني بازيابند. آنها مي گويند آنچه در سوريه روي مي دهد مسئله صرف داخلي نيست. نشانه هاي نظام نوين جهاني در حال شکل گيري است. شکل‌گيري اين نشانه ها از شوراي امنيت آغاز شده است. در نظام نوين جهاني صف‌بندي‌ها و محورهاي جديد در حال شکل‌گيري است، سلطه‌گري تک قطبي و تنها رهبر جهان بودن در حال پايان است و نظامي در حال شکل‌گيري است که در آن نه فقط دو قطبي بلکه چند قطبي حاکم است. در اين نظام نوين نه نظام آمريکايي و نه اتحاد شوروي و در دوره بعد رهبري آمريکا بر جهان حاکم نخواهد بود.

وي گفت: اکنون در سطح جهان دو قطب آمريکا و روسيه وجود ندارد بلکه قطب هاي مختلفي وجود دارند که بسيار تاثيرگذار هستند. کشورهاي بزرگ و تاثيرگذار در جهان هستند. در منطقه نيز کشورهايي هستندکه تاثيرآنها حتي فراتر از مرزهاي منطقه رفته است.

در سطح منطقه اي نيز واضح است که رژيم هايي با چند دهه عمر سرنگون شدند. نظام ها، محورها و ائتلاف هاي جديدي در حال شکل گيري است که نشان مي دهد ما در برابر وضع منطقه اي و نظام جديد منطقه اي قرار داريم.

غسان بن جدو پرسيد: زماني که شما از کشورهاي منطقه سخن مي گوييد، شايد ترکيه و ايران به اعتبار اينکه دو قدرت اساسي در منطقه بازيگر هستند. ترکيه دست‌کم عضو ناتوست و تاکنون نيز ايفاي نقش مي‌کند. ايران نيز در منطقه حضور دارد. آيا جنبش ها، جريان‌ها، نخبه ها و کشورهاي عربي نقشي ايفا مي کنند و بازيگر هستند ؟

سيد حسن نصرالله پاسخ داد: تاکنون، به نسبت بيشتر با ما بازي شده است، اما ما مي توانيم بازيگران بزرگ در سطح منطقه و جهان باشيم. درباره ملت ها، دولت ها و حکومت هاي عربي سخن مي گويم. مثلا، اکنون مصر در برابر مرحله و چالش جديدي قرار گرفته است و آن بازگرداندن جايگاه قومي و منطقه اي است. اگر مصر جايگاه خود را بازيابد مي تواند با اقتدار در وضع منطقه و نيز جهان تاثيرگذار باشد.

صدام حسين طي دهه هاي گذشته زماني که وارد جنگ اول با ايران و جنگ دوم با کويت شد، عراق را از معادله منطقه اي خارج کرد و در نهايت عراق در محاصره قرار گرفت و منزوي شد. امروز عراق مي تواند بار ديگر به عرصه بازگردد و در منطقه نقشي حائز اهميتي ايفا کند که دهه ها از آن دور بود. اين يک مثال است و مثالهاي زيادي مي توان ذکر کرد.

نقش مصر نيز در تحولات منطقه غايب بود، اما اکنون مي تواند به عرصه بازگردد و عراق نيز چنين است. ما مي دانيم که هميشه در جهان عرب مجموعه ايي از کشورهاي عربي هستند که تاثيرشان بسيار زياد است و تاثيرگذار هستند.

در يکي از برهه ها مصر، عربستان سعودي، سوريه و عراق تاثيرگذار بودند. زماني که عراق به علت آنچه روي داد از اين مجموعه خارج شد مصر، عربستان سعودي و سوريه باقي مانند و حتي به علت شرايط دوره اخير اين سه کشور نيز از يکديگر جدا شدند. امروز، کشورهايي که تلاش مي کنند نقش خود را بازيابند، مي توانند نقش بزرگي در منطقه ايفا کنند. از اين رو، اگر اين کشورهاي منطقه اي با نقشي که ايفا مي کنند گردهم آيند، مي توان گفت که جهان عرب مي تواند نه فقط نقش منطقه اي بلکه نقش جهاني ايفا کند، اما اين به اراده ملت هايي منوط است که انقلاب کردند، بيدار شدند و تلاش مي کنند زمام امور خود را به دست گيرند و آينده خود را رقم بزنند.

مجري الميادين پرسيد اين در سطح دولت ها و حکومت هاست که به طور اساسي مشخص است، درباره جريان‌ها و جنبش‌ها چگونه است. زماني که مثلا درباره جنبش مقاومت سخن مي گوييم ، آيا به تحولاتي که روي مي دهد مرتبط است يا به تنهايي ايفاي نقش مي کند و بر خلاف جريان ها و تحولات عمل مي کند؛ به اين معنا که در منطقه تحولاتي روي مي دهد، اما جنبش هاي مقاومت برخلاف اين جريان حرکت مي کنند؟

سيد حسن نصرالله پاسخ داد: به عقيده من تفاوتي درباره تحولات سوريه وجود دارد که من به اين بخش در روز قدس اشاره کردم. پيش از تحولات سوريه، حوادثي که در منطقه روي داد در خدمت جريان مقاومت در سطح جهان عرب و اسلام بود. در انقلاب تونس، ليبي، مصر، يمن و بحرين شاهد حرکت ها و جنبش هاي مردمي بوديم. ما اين رهبران، جنبش ها، احزاب مي شناسيم و از موضع آنها درباره مسئله فلسطين و اسرائيل و مقاومت آگاه هستيم.

زماني که پيش‌بيني شد در برخي کشورها اين جنبش ها پيروز شوند و بر نظام حاکم فائق آيند، طبيعي بود که اميد زيادي براي طرفداران مقاومت در منطقه ايجاد شد و اين پيروزي‌ها به ويژه آنچه در مصر روي داد عامل نگراني شديد براي اسرائيل دشمن بود،. ما رسانه ها و مواضع اسرائيل را پيگيري مي کرديم. مي توانم بگويم که اسرائيل عزا گرفته بود، عزايي که از دهه ها پيش نظير آن را نديده بود و آن زماني بود که شاهد سرنگوني حسني بود.

جايگزين و جانشين (رژيم هاي سرنگون شده) جنبش‌ها و جريان هاي اسلامي، قومي، ملي و عربي بود. ما مواضع آنها را درباره اسرائيل، فلسطين و جنبش هاي مقاومت مي دانيم. بسيار طبيعي بود که اين جنبش ها در اين کشورها که به نتايج مشخصي رسيدند فرصت به دست آورند و سپس موضعشان را درباره مسئله اصلي که همان رويارويي اسرائيلي- عربي بود نشان دهند.

دبير کل حزب الله لبنان افزود: تا اين لحظه من معتقدم که آنچه موسوم به «فضاي راهبردي» است به نفع طرح مقاومت و خط آن و به ضرر اسرائيل در حال شکل گيري است. زماني که تحولات سوريه آغاز شد و اکنون نيز به اين شکل خونبار ادامه مي يابد، همه مقوله هاي حل و فصل، گفت و گو و رسيدن به نتيجه پايان يافت. همه رسانه ها متوجه سوريه شدند. تسليحات و اموال روانه اين کشور شد. سوريه اساس تعيين‌کننده سياسي براي دولت ها، قدرت ها، دولت ها، ملت ها، جنبش‌ها، جريان و احزاب مردمي قلمداد شد. در اينجا ما وارد مرحله «شک» شديم. نمي خواهم بگويم که فضاي راهبردي که شکل گرفت پايان يافت بلکه وارد مرحله اي مبهم و شک برانگيز شد که بي ترديد در سايه تحولات سوريه، نحوه برخورد با اين تحولات و حوادث، و بررسي آن با راهبرد مشخص، شکل گرفت و تصور مي کنم که براي اين جريان‌ها و جنبش‌ها نيز ترديدآميز بود. مشابه اين مسئله درباره مسئله عراق نيز در سال 2003 روي داد، اما به اين شدت نبود، اما بعدا بر آن غلبه شد و شاهد موضع عربي و اسلامي در جنگ سي و سه روزه سال 2006 و در جنگ غزه در اوخر 2008 بوديم. از اين رو، من همچنان اميدوارم که همگي مي‌توانيم از اين مرحله عبور کنيم و با يکديگر براي تشکيل راهبرد واقعي در سطح جهان عربي و اسلام تلاش کنيم که در نهايت به مسئله محوري که همان مسئله فلسطين است کمک کند.

مجري الميادين پرسيد با وجود تحولات منطقه اي و جهاني شما همچنان بر مقاومت و گزينه آن به عنوان گزينه راهبردي و نه گزينه نظامي تاکيد مي کنيد؟

وي پاسخ داد: مقاومت ماهيت و طبيعت ماست. امکان ندارد انسان از ماهيت و طبيعتش جدا شود. درباره آنچه پيرامون ما روي مي دهد و من مايلم که به ويژه افکار عمومي را مخاطب قرار دهم مي گويم که تلاش هاي اساسي صورت گرفت که از جمله اهداف آن يا دست‌کم نتايج آن اين بود که فلسطين به فراموشي سپرده شود و قدس خارج از دايره رسيدگي و پيگيري قرار گيرد. من درباره اين مسئله هشدار مي دهم و به همه مي گويم که اختلاف ها، تضادها، دو دستگي ها هرچقدر که باشد فلسطين و قدس مسئوليت ديني، عقيدتي، شرعي، انساني و اخلاقي است.

فلسطين و قدس براي هر جنبش مقاومت توحيد، دين، نماز و روزه است و در نتيجه اشتباه ها، دو دستگي ها، اختلاف ها و حساسيت ها نبايد به اصل اين موضع و اين رويکرد صدمه بزند. از اين رو، مسئله رويارويي با طرح صهيونيست و دشمني با اسرائيل براي ما، بدون نظر به تحولات در لبنان يا منطقه، تعيين کننده است.

سيد حسن نصرالله افزود: همه تحولات مقاومت حائز اهميت و اساسي است. در اين لحظه بايد از شهداي بزرگوار ياد کنيم. شهيد سيد عباس موسوي، شهيد حاج عماد مغنيه، شهيد شيخ راغب و همه شهداء. اگر اين پيروزي ها و با توفيق خداوند حاصل شده است به برکت جهاد، پايداري و خون و فداکاري شهدا در کنار جهاد مجاهدان و فداکاران بود.

وي درباره تحولات گذشته و اهميت آنها گفت: حوادث گذشته در منطقه مانند دانه هاي تسبيح به يکديگر مرتبط است. امکان ندارد حادثه اي را از حادثه ديگر جدا کرد. تشکيل اسرائيل به آغاز مقاومت فلسطين به عنوان واکنش منجر شد. انقلاب اسلامي ايران و نتايج راهبردي آن در سطح منطقه و جهان، حمله به لبنان و آغاز شکل گيري مقاومت لبنان با گروه هاي مختلف همگي حائز اهميت است. پيش از سال 1982 عنوان مقاومت بيش از آنکه لبناني باشد فلسطيني بود و مقاومت لبنان پشتيبان بود. سال 1982 و پس از آن عنوان مقاومت با اشکال و عنوان هاي مختلف آن جنبه لبناني پيدا کرد. در رويارويي با اسرائيل سال 2000 حائز اهميت است. رويارويي 1993 و جنگ آوريل سال 1996 نيز داراي اهميت است، اما سال 2000 مقطع مهمي بود زيرا پيروزي واضح، کامل و بدون قيد و شرط حاصل شد.

چند روز پيش که حوادث سينا را پيگيري مي کرديم و آنچه اسرائيل از دولت مصر درخواست مي کرد و مي گفت که اگر بخواهيد تانک ها و هواپيما مستقر کنيد بايد اجازه بگيرد، شنيدم که شروطي را به دولت مصر اعلام مي کرد. امروز در نتيجه پيروزي سال 2000 همه لبناني ها در مناطق مرزي آزادانه فعاليت مي‌کنند و مي توانند هر جا که بخواهند چاه حفاري کنند، مسکن بسازند و آنچه مي خواهند انجام دهند و نيروي ارتش، تانک و توپ مي توانند به اين مناطق اعزام شوند و اسرائيل هيچ شرطي براي تعيين نمي کند. پيروزي واقعي و کامل روي داد. سال 2000 آغاز پيروزي هاي بي قيد وشرط بود.

مجري الميادين در تاييد سخنان سيد حسن نصرالله گفت: بر اساس معاهده کمپ ديويد طرف مصري نبايد تسليحات نظامي گسترده در آنجا مستقر کند و حتي مرزها را به الف، ب، جيم تقسيم کرده است، اما در لبنان عکس اين است و اسرائيل و همه جهان مي خواهد که ارتش لبنان با نيروهاي بيشتر در مرزها مستقر شود.

حسن نصرالله گفت: بله، مسئله کاملاً برعکس است. مقطع سال 2000 مقطع بسيار حائز اهميت است. البته، مقطع شهادت رفيق حريري نيز در سطح تاثيرها در سطح لبنان و منطقه نيز حائز اهميت است. برخي ها اين مسئله را در مسيري بردند که خدمتي به رويارويي با اسرائيل نمي کرد. معتقديم که اين يکي از اهداف ترور حريري بود. مقطع 2006 به تمام معناي کلمه تاريخي و راهبردي بود. من به طور خلاصه مي گويم که پيروزي و موفقيت سال2000 آخرين ميخ بر تابوت اسرائيل بزرگ بود و پيروزي جنگ سي و سه روز نيز آخرين ميخ بر تابوت اسرائيل بزرگ تر بود و اکنون ما در برابر اسرائيل عادي قرار داريم که نه بزرگ است و نه عظيم، اما به عنوان ملت هاي عربي، دولت ها و حکومت هاي منطقه با دستان خودمان مي توانيم اسرائيل را بازگردانيم تا بار ديگر بزرگ و بزرگ تر شود.

مجري الميادين پرسيد: تناقض در اينجاست که اکنون مسائل مختلفي در جهان عرب مطرح است و وضع به گونه آتشفشان است و همه درباره سوريه سخن مي گويند، اما سخنان شما به گونه اي است که عکس اين جريان ها و خارج از اين چارچوب است؛ هميشه درباره اسرائيل سخن مي گوييد، چرا در اين برهه به سخن گفتن درباره اسرائيل تاکيد و آن را تهديد مي کنيد؟

نصرالله پاسخ داد: مسئله دو جنبه داد: جنبه اول اين است که از دهه‌ها پيش آمريکا و اسرائيل و کساني که با آنها هستند هميشه تلاش مي کردند تا مسئله فلسطين خارج از اولويت ملت هاي عربي و اسلامي و اصلا خارج از توجه آنها قرار گيرد. از اين رو، طي دهه ها گفته مي شد که حوادث، جنگ ها، انقلاب ها، فتنه ها، اختلاف ها مرزي و ترسيم آنها براي ملت هاي عربي و اسلامي ايجاد شد تا فلسطين آخرين اين مسائل و آخرين هم و غم آنها باشد و منطقه هميشه درگير مشکلات باشد و پس از آنها به موضوع فلسطين پرداخته شود.

من نمي گويم انتفاضه هايي که روي داد توطئه آمريکا بود، اما از هرحادثه اي که در منطقه روي مي دهد حتي اگر به خواست اراده ملت ها روي داده باشد و اهداف به حقي داشته باشد، بهره برداري مي‌شود و به طور گسترده بر آنها متمرکز مي شود تا مسئله فلسطين و اسرائيل به فراموشي سپرده شود. همان گونه که اکنون وجود دارد، به اسرائيل نيز گفته مي شود که از فرصت استفاده کند.

اکنون توجه همه جهانيان به جايي ديگري متمرکز است و اسرائيل اراضي جديدي را در کرانه باختري اشغال مي کند و آن را به قدس بزرگ ملحق مي کند. قدس بزرگ به لحاظ مساحت بزرگ تر مي شود. شهرک سازي در قدس بزرگ افزايش مي يابد و اينها در برابر چشم و گوش همه جهانيان صورت مي گيرد، اما نه اتحاديه عرب، نه سازمان همکاري اسلامي، نه سازمان ملل متحد و نه شوراي امنيت هيچ تحرکي از خود نشان نمي دهند زيرا اين مسئله از توجه و اهتمام آنها خارج شده است.

آنچه براي ساکنان قدس و مقدسات اسلامي و مسيحي به ويژه مسجدالاقصي روي مي دهد خارج از توجه است. وظيفه ما به عنوان طلبه علوم ديني، علماي ديني و روحانيون، مسئولان سياسي، نخبه ها، رسانه ها، احزاب و گروه ها بايد اين باشد که براي جلوگيري از تحقق اين هدف و نتيجه تلاش آنها تلاش کنيم. آنها مي خواهند ما فلسطين و قدس را فراموش کنيم، اما ما بايد هميشه به مردم مسئله فلسطين و قدس را يادآوري کنيم حتي اگر در دشوار ترين شرايط داخلي باشيم و حتي اگر در خيابان ها با يکديگر درگير باشيم. بايد به جهان يادآور شويم که مسئله اساسي و محوري قدس است.

جنبه يا علت ديگر اين تهديدها، اسرائيل است. از برخي چهره هاي سياسي لبنان که درباره سخنان من در روز قدس اظهار نظر کردند تعجب مي کنم که گفتند چرا فلاني تهديد مي کند و براي ما با اسرائيل مشکل درست مي کند. اين نشانه بسيار بدي است. آنها گويا اصلا مطالعه نمي کنند و گويا از نظر آنها مسئولان اسرائيل چيزي صادر نمي کنند و نمي گويند. آنها گويا مطالعه نمي کنند و نمي شنوند. مسئولان اسرائيل از دو ماه پيش به صورت پياپي تهديد مي کنند که لبنان و تاسيسات زيربنايي آن و مقاومت را نابود و شروط خود را بر آن تحميل مي کنند، اما با تاسف شديد در لبنان سکوت است. اين دولت اگر چه ما از حمايت و پشتيباني کرديم، تاکنون هيچ موضع گيري نکرده است. دولت مي گويد موضع‌گيري بايد در پاي ميز مذاکره صورت گيرد، بنابراين در پاي ميز مذاکره حاضر شويد، اما اين ميز مذاکره به علت ترکيب حاضران در پاي آن موضع گيري نمي کند و اين واضح و مشخص است.

زماني که اسرائيل تهديد مي کند که لبنان را نابود مي کند، وظيفه ماست که بايستيم و بگوييم خير دوره تهديد گذشت. بنابراين،آنچه ما مي گوييم اين است که اولا فلسطين و قدس مورد توجه باشد. مشکل اصلي و اول منطقه، ام الفساد، غده سرطاني، شر مطلق، به گفته امام موسي صدر، اسرائيل است.

دوم اينکه ما در موضع دفاع از خويشتن، دفاع از کشور، نواميس، منازل، حاکميت و کرامت خودمان هستيم. از اين رو، تهديد را با تهديد پاسخ مي دهيم. تهديدي که مبتني بر واقعيت هاست و شعار نيست.

مجري اين شبکه پرسيد: چه چيز افکار عمومي عربي را که خارج از لبنان و تهديدهاي کنوني است متقاعد مي کند که اکنون فلسطين در معرض تهديد قرار دارد و بايد اساس و محور باقي بماند و بداند که اسرائيل همچنان تهديد است، چه چيز افکار عمومي عرب را متقاعد مي کند، آيا موجوديت اسرائيل است يا سياست هاي آمريکايي يا اتحاد موجود عرب؟

سيد حسن نصرالله پاسخ داد: اين مسئله اساساً محوري است. فکر نمي کنم جهان عرب و ملت ها و نخبه هاي عربي نيازي نباشد که متقاعد شوند. موضوع مسئله استدلال و متقاعد کردن نيست و حتي براي آنهايي که به «محور ميانه رو» موسوم هستند. من با برخي از رهبران و سران اين کشورها ديدار کردم که به من گفتند شما چيزي مي گوييد که ما نمي توانيم بگوييم. شما خواست قلبي ما، تاريخ و وجدان و کرامت ما را مطرح مي کنيد که حق و حقيت است، اما ما نمي توانيم به علت شرايط منطقه اي، آمريکا و غرب چنين سخني بگوييم. بنابراين، نيازي به اقناع کردن نيست. آنچه هميشه به آن نياز داريم اولويت بندي است و اين موضوع مناقشه است نه اصل موضوع. بنابراين، اصل موجوديت اسرائيل و خطر آن در منطقه بديهي و مسلم است. پس از شصت سال تجاوزگري ها، وحشگيري ها و حملات اسرائيل مسئله مشخص است. ما هميشه نياز به بررسي اولويت ها و تنظيم آنها داريم.

وي درباره اينکه برخي ها مطرح مي کنند که اولويت کنوني آنها انقلاب هاي عربي است و حتي برخي انديشمندان اسلامي نيز کشورها را درباره وقوع انقلاب اولويت بندي مي کنند گفت: اين اشتباه است. ما به همه مي گوييم که اگر اسرائيل مورد غفلت قرار گيرد قدرت، بازدارندگي و طرح خود را بازيابي مي کند. طمع ورزي ها و روياهاي آن همچنان پابرجاست و نيازي به بازگرداندن نيست. آنچه ما نيازمند بازگردان آن هستيم قدرت، نفوذ، هيبت و ديگر مسائل است. همه ما مي دانيم که طرح اسرائيل به حال خود باقي است. به جلو افتادن اين مسئله سبب خواهد شد که همه دولت ها، مناطق ما در برابر تهديد و ارعاب اسرائيل از بين برود.

هميشه مشکل در اولويت بندي است. ما وارد مناقشه هاي داخلي مي شويم. من تصور مي کنم که همان طور که براي ما در لبنان روي داد ممکن است اولويت رويارويي با طرح صهيونيستي با اشکال، ادوات و شيوه هاي مختلف باشد و در عين حال به مسئله داخلي نيز توجه شود. برخي از مردم اين شبه را دارند که زماني که مي گويند اولويت به اين معناست که چيزي در اولويت اول قرار گيرد. اين طور نيست بلکه منظور از اولويت اين است که پس از مسئله اول، مسئله دوم، مسئله سوم و چهار مطرح است، اما مسئله اول اولويت است.

مي توانيم بدون غفلت از مسئله اول و اقدام عليه آن به مسائل ديگر نيز توجه کنيم. بنابراين، رهبران به مديريت کردن اين مسئله بايد بپردازند. مثلا، در لبنان، من خواستار اصلاحات هستم و براي آن تلاش مي کنم، اما براي آن سقفي قائل هستم. مرز اصلاحات براي من، تلاش سياسي و رويارويي سياسي پايين تر از اولويت اول قرار دارند.

طي طول تاريخ تاکنون همه عاقلان به تنظيم اولويت هاي خود پرداخته اند. ما نمي گوييم که ملت ها، کشورها و دولت ها را رها کنيد و به اصلاحات، دمکراسي، آزادي، توسعه، کسب معاش و مشکلات توجه نکنيد بلکه همه چيز بايد با اولويت صورت گيرد. اولويت اول که حساس تر است و امنيت، آينده، ثبات، منابع آب، نفت، ذخاير و مقدسات امت اسلامي را تهديد مي کند اسرائيل است. از اين رو، ما هميشه خواستار توجه به اين اولويت هستيم.

مجري الميادين در ادامه از سيد حسن نصرالله پرسيد: شما در يکي از سخنراني ها گفته ايد که مي توانيد با چند موشک زندگي صدها هزار نفر از اسرائيلي ها را به جهنم تبديل کنيد. آيا ممکن است در اين باره توضيح دهيد؟

سيد حسن نصرالله پاسخ داد: شايان ذکر است که زمان من در سخنراني روز قدس محدود بود و در آنجا مسئله جالبي مطرح شد. اسرائيل چگونه فکر مي کند؟ هميشه براي ضربه اول برنامه ريزي مي کند. زماني که در سخنراني ام درباره جنگ ژوئيه درباره عمليات «وزن درجه يک» سخن گفتم خواستم به اين نکته اشاره کنم. مثلا در سال 1967، ضربه اول هدف قرار دادن فرودگاه هاي مصر بود. در جنگ غزه ضربه اول هدف قرار دادن تجمع برادران پليس فلسطين در غزه بود که صدها نفر بر اثر آن شهيد شدند. اسرائيل هميشه با چيزي به نام ضربه اول عمل مي کند. در عمليات وزن درجه يک نيز هدف را حساس و اساسي مي دانست و آنچه تلاش مي کرد بداند اين بود که موشک هاي حزب الله کجا قرار دارند. براي خود فرضيه هايي قائل بود. يکي از فرضيه هايي آن اين بود که نيروي هوايي آن اين مناطق و مراکز را کاملا نابود کند و پس از آن اعلام کند که قدرت بازدارندگي شما کجاست. قدرت بازدارندگي به کلاشينگف، آر پي جي، کاتيوشا نيست و البته در مرحله اي کاتيوشا چنين بود، اما اکنون وضعيت به گونه ديگري است.

اسرائيل تلاش مي کرد قدرت بازدارندگي را از ما بگيرد و پس از آن به ويران کردن کشور اقدام مي کند. پيام اولي که خواستم بدهم اين بود که حتي اگر فرض کنيم که شما مي دانيد و مي توانيد همه يا بيشتر اين اهداف را نابود کنيد و سرانجام برخي اهداف و مراکز موشکي به دور از اطلاعات شما و در نتيجه از حملات شما در ضربه اول آسيبي نبيند و براي ما فقط اين موشک ها باقي بمانند که اين بدترين فرضيه براي ماست و بهترين فرضيه ممکن براي اسرائيل. من خواستم اولا بگويم که پيام اول اين است که سالم ماندن شمار اندکي از موشک ها بعد از ضربه اول- اگر فرض کنيم و خداي ناخواسته چنين شود- قادرند زندگي صدها هزار نفر از اسرائيلي ها را به جهنم تبديل کنند. بنابراين، به ضربه اول دل خوش نکنيد.

دوم، من خود را به اهداف مشخصي ملزم نخواهم کرد. اين اهداف بر اساس اطلاعات و داده هايي که داريم اندک نيستند؛ ما بانک اهداف داريم. اهداف زيادي داريم و اطلاعات آنها نزد مقاومت است و در دسترس موشک هاي ما قرار دارند. اين قدرت واقعي بازدارندگي به شمار مي روند.

اين اهداف به سخنان آنها درباره نابود کردن لبنان و تاسيسات زيربنايي آن مربوط مي شود و شامل اهداف نظامي نيست. در ابتداي جنگ ژوئيه (سي و سه روزه) ما در روز اول و روز دوم به هدف قرار دادن اهداف نظامي پرداختيم و نه به شهرک ها و نه اهداف غيرنظامي. اما زماني که روستاها و شهرها، راه هاي را هدف قرار دادند ما نيز با هدف قرار دادن چنين اهدافي به آنها پاسخ داديم. اگر به ما مي گويند که کشورتان را نابود خواهيم کرد، ما نيز چنين تلاشي خواهيم کرد و اين نيازي به شمار زيادي موشک ندارد. چيزي به نام نقاط ضعف در اسرائيل وجود دارد که وجود اهداف غير نظامي و اقتصادي، صنعتي، انرژي، شيميايي و هسته اي است و هر نوع احتمالي وجود دارد.

اگر اسرائيل فکر مي کند که در تجاوزگري هيچ ضوابطي ندارد ما نيز هيچ ضوابطي نخواهيم داشت. البته، حزب الله سلاح شيمايي ندارد و به کار نمي گيرد و به کارگيري سلاح شيمايي را حرام مي داند و اين براي ما قطعي است و نيازي به سلاح شيميايي نداريم. اسرائيل کارخانه ها، پايگاه ها و مجتمع هايي دارد و ما نيز موشک داريم که در برابر آنها قرار دارند. اهداف ما همان اهدافي است که اسرائيل تهديد مي کند در کشور ما هدف قرار دهد.

ما در گذشته درباره سلاح شيمايي سخن نمي گفتيم، اما زماني که در اين باره شفافيت (حکم) شرعي وجود دارد، نمي توانيم پنهان کنيم و درباره آن مانور بدهيم. بنابراين، آن را کنار مي گذاريم.

ما سلاح شيميايي نداريم و از چنين سلاحي نيز استفاده نمي کنيم و علت آن نيز شرعي و انساني است. اما اسرائيل سلاح شيمايي و سلاح اتمي دارد و نقطه قوت ما اين است که نيازي به سلاح شيمايي و سلاح اتمي نداريم. اهدافي در اسرائيل وجود دارد که اگر هدف قرار گيرد همان نتايج حاصل مي شود. اسرائيلي ها نيز به علت اطلاعاتي که دارند و واقعيت هاي موجود که در جنگ ژوئيه آشکار شد اين سخن را مي پذيرند.

وي گفت: من بارها گفته ام و بار ديگر مي گويم که هر هدفي که به ذهن مي رسد در امتداد فلسطين اشغالي و در همه مناطق مرزهاي آن ممکن است هدف موشک هاي مقاومت اسلامي قرار گيرند. ما هستيم که هدف ها را بر اساس اولويت ها و فايده بخش بودن آنها تعيين مي کنيم زيرا در جنگ اهدافي هدف قرار مي گيرد که تاثيرگذار، دردناک باشد و ما اين توانمندي را داريم و اين هدفها علاوه بر شهرها و شهرک ها، هر چه چيزي ممکن است باشد، چه نظامي يا غير نظامي و حتي ساختمان ها.

اسرائيلي ها نيز مي دانند که ما چنين توانمندي داريم و بي شک به طور واضح در محاسبات خود قرار مي د هند. امروز درباره نتايج جنگ ژوئيه اين است که بازدارندگي براي هر دو طرف وجود دارد. قبل از جنگ ژوئيه در جنوب چيزي نبود. در 2000 و 2006 نه جبهه اي و نه جنگي بود. جنگي در مرزهاي جنوبي وجود نداشت بلکه عملياتي در مزارع شبعا وجود داشت. جنگ ژوييه با هدف نابود کردن مقاومت در لبنان روي داد که شکست خورد. از سال 2006 تا به امروز قدرت بازدارندگي واقعي بر اساس اطلاعات خود اسرائيلي ها وجود دارد. از اين رو، به مردم لبنان و ملت ها در منطقه مي گويم که اگر اراده وجود داشته باشد، عقلمان را به کارگيريم و اولويت بندي کنيم نيازي به امکانات گسترده نيست.

سال 2000 من جمله اي گفتم که برخي فکر کردند جمله اي گذرا يا سخن احساساتي بود. من خطاب به فلسطيني ها گفتم که اسرائيل سست تر از لانه عنکبوت است. امروز نيز مي گويم که اسرائيل سست تر از لانه عنکبوت است. اما اين لانه با زرادخانه و بتون مسلح مورد حمايت است که کشورها، دولت ها براي آن مي سازند. اسرائيل در واقع سست تر از لانه عنکبوت است. از اين رو، از سال 2000 تا به امروز شاهد جدال داخلي آنها هستيم که مي گويند لانه عنکبوت هستيم يا خير. اين کلمه تا چه ميزان در عقل و ذهن اسرائيل تاثيرگذاشته است. اين واقعيت اسرائيل است.

امروز اسرائيل داراي نقاط ضعف است. چيزي که نياز داريم اين است که فقط نقاط ضعف آن را کشف و عليه آن اقدام کنيم. اگر عناصر قدرت را در نظر گيريم ترساننده است. اگر چه گفته مي شود که اسرائيل قوي ترين نيروي هوايي را در منطقه دارد؛ ارتش اسرائيل چهارمين يا پنجمين يا هفتمين ارتش جهان است؛ آمريکا و غرب از اسرائيل حمايت مي کنند و اقتصاد آن چنين است. اگر مانند برخي عرب ها چنين تصويري داشته باشيم در آن صورت موضوع تمام شده است و بايد تسليم شويم و خرده ريزي (ته مانده اي) را که به فلسطيني ها و عرب ها مي دهد بپذيريم. اين اسرائيل نقاط ضعفي نيز دارد که بسيار حساس و مهم است.

ما بر نقاط ضعف آن متمرکز مي شويم و تلاش مي کنيم تاثيرهاي نقاط قوت آن را خنثي کنيم و اينجا اهميت شيوه مقاومت مشخص مي شود. قوي ترين نيروهاي هوايي منطقه مي تواند ارتش متعارف را در پادگان ها نابود کند، اما نمي تواند مقاومت مردمي را نابود کند. قوي ترين نيروي هوايي جهان نيز نمي تواند و همه تجربه ها مانند تجربه يوگسلاوي بيانگر اين است. زماني که نقاط ضعف آن را شناسايي کنيم و خود آن نيز مي داند هدف قرار مي دهيم. اسرائيل اگر دشمن وحشي است، اما نقاط ضعف دارد.

اسرائيل حکومت نهادهاست و دولتي دمکراتيک در چارچوب يهوديت است و در آنجا بحث و مناقشه و جنجال داخلي در کليسا، دولت، ارتش، مطبوعات و خيابان وجود دارد و ما نيز همه اين جدال هاي آنها را پيگيري مي کنيم. آنها مي دانند که حزب الله مواضع و مقاله ها و تحليل ها و نتايج کميته وينوگراد را پيگيري مي کند. ما داراي قدرت هستيم. نمي گويم که قدرتي عظيم ، اما قدرت موثر داريم. قدرتي که امروز مقاومت در لبنان دارد مي تواند قدرت بازدارندگي واقعي تشکيل دهد و تشکيل داده است.

خوانده شده 1709 مرتبه