ملاک صندوق رای است نه میدان التحریر
جریان اخوان المسلمین نه در گذشته و نه امروز قابل حذف از عرصه سیاست داخلی مصر نبوده و نیست.
200 نفر کشته و بیش از 4 هزار تن زخمی نتیجه درگیری ها میان حامیان محمد مرسی و شورای عالی نظامی است. این کشتار به دنبال حمله به تجمع کنندگان در میدان رابعة العدویه در شهرک نصر قاهره به وقوع پیوست و دهان دموکراسی را بست. زمانی که سخن از انقلاب و کنار رفتن دیکتاتوری همچون حسنی مبارک بود مردم مصر نفس راحتی کشیدند غافل از آنکه همچنان روی آرامش نخواهند دید و دموکراسی روی دیگری در کشور آنها نشان خواهد داد. بنا به گفته منابع نزدیک به اخوان المسلمین بیشتر کشته شدگان هدف گلوله مستقیم نیروهای امنیتی و پلیس قرار گرفته اند.
جان کری اعلام کرده است که دولت آمریکا رسیدگی بی طرفانه و منصفانه به وقایع جاری در مصر را خواستار است که به موجب آن دهها تن کشته و حدود 4500 تن مجروح شده اند, امریکایی که تا کنون سکوت معناداری داشته، اعلام کرده که در این فضای به شدت خشونت زده مقام های مصر قانونا و اخلاقا موظفند که به حق تجمعات صلح آمیز و آزادی بیان احترام بگذارند و این دو از ارکان اصلی گذار به دموکراسی است که مقام های مصر هم بارها به ضرورت آن اذعان کرده اند.
جامعه مصر این روزها دو دسته شده است که هر دوطرف مردم این کشور هستند و شاید نتوان نام اکثریت و اقلیت بر هیچ کدام از آنها نهاد. سرنوشت انقلاب مصر مبهم است و این ابهام منجر به کشته شدن انسان هایی می شود که شاید هیچ گاه داستان انقلاب خود را اینگونه نمی نوشتند. در گفتگوی خود با جاوید قربان اوغلی، مدیرکل پیشین آفریقای وزارت خارجه به بررسی سرنوشت انقلاب مصر و اخوانی ها و نقش ارتش در این میان پرداخته شد.
مصر به صحنه کارزار میان موافقان و مخالفان محمد مرسی تبدیل شده است. مخالفان به درخواست السیسی به خیابان آمده اند و طرفداران مرسی هم خواهان بازگشت رئیس جمهور منتخب به میدان سیاست هستند. آیا این دوقطبی ایجاد شده در مصر به انقلابی دیگر منتهی خواهد شد ؟
به باور من نه سرنگونی مبارک و نه برکناری مرسی را نمی توان انقلاب نامید، بلکه تحولات سیاسی بود که می توان آن را جنبش مردمی دانست که توان آن را داشت تا حکومت مبارک را سرنگون کند و ساختارها را تغییر دهد. تحول دوم نیز کودتای ارتش علیه رئیس جمهور منتخب مصر و روند دموکراسی در کشور مصر بود. اما اینکه آیا در مصر ممکن است شاهد تحول دیگری هم باشیم باید گفت با توجه به جامعه متکثر و اوضاع ملتهب مصر هر اتفاقی ممکن است. همانطور که شاید کسی تصور نمی کرد پس از سرنگونی محمد مرسی توسط ارتش، اخوان المسلمین که در طول ۸۰ سال گذشته از زمان حیات خود جنبش محافظه کاری بوده اینگونه در خیابان ها و میادین مصر به نمایش قدرت بپردازد و تعداد زیادی هم کشته دهد.
در حقیقت در زمانی که ارتش دست به اقدام زد از دو قطبی شدن جامعه استفاده کرده و فرماندهان ارتش با ذکاوت خاصی توانستند از مخالفینی که با سیاست های مرسی و اخوان المسلمین و احزاب مذهبی مخالف بودند و آنها را احزابی تمامیت خواه می خواندند، جنبش تمردی را سازماندهی کند که تقریبا تمامی نیروهای ملی، سکولار و غیرمذهبی و حتی اقلیت های مذهبی همانند قبطی ها را گرد هم آوردند و در حقیقت قطبی را در مقابل قطب جناح حاکم که عمدتا اخوانی ها بودند قرار دهد. ارتش توانست با مذاکرات پشت پرده ای که اخبار آن به تدریج منتشر می شود، با جنبش تمرد همکاری کرده و محمد مرسی را سرنگون کند و خود میدان دار سیاست شد، ولو اینکه ادعا می کند برای حمایت از مردم دست به این کار زده است.بنابراین جامعه مصر امروزه جامعه ای دو قطبی است و اینکه توازن این دو قطب بهم بخورد امکان دارد.
برخی از تحلیل گران موافق حرکت نظامی ارتش در مصر و برکناری مرسی بوده و آن را پاسخ دادن به درخواست 22 میلیون مصری می خواندند که خواهان برکناری وی هستند. از دو روز گذشته حضور میلیونی طرفداران مرسی در تحریر و دیگر میدان های شهرهای اصلی مصر هستیم. وزن سیاسی کدام یک از این دو قطب قوی تر است؟
نمی توان در حال حاضر ارزیابی دقیقی در این خصوص ارائه کرد. تنها زمانی می توان ارزیابی مناسبی داشت که مردم آزادانه به پای صندوق های رای رفته و در انتخاباتی آزاد شرکت کنند. به دلیل آنکه همیشه تمامی نیروها آماده همه گونه اقدامی نیستند. بدین معنا که برخی نیروها آماده فداکاری به قیمت جان خود هستند و در مقابل ارتش می ایستند، عده ای دیگر ممکن است حامی همین گروه باشند اما ترجیح دهند با محافظه کاری در پشت صحنه بوده و در مواقعی که به پای صندوق های رای بروند و از نیروهای سیاسی که از آنها حمایت می کنند به صحنه آیند. بنابراین در خصوص برآورد نیروهای هر دو طرف گمانه زنی بر اساس اردوکشی های خیابانی شاید نشان داده نشود و نمی توان گفت وزن کدامیک بیشتر است.
اگر ملاک انتخابات باشد اخوان المسلین و نیروهای مذهبی در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری نشان دادند که از وزن بیشتری برخوردارند. اما اکنون میدان التحریر نماد تغییر شده است و هر گروهی که بتواند این میدان را پر کند می تواند در سیاست های کشور تاثیرات تعیین کننده ای داشته باشد. درمیدان التحریر در خوشبینانه ترین حالت یک میلیون یا دو میلیون ظرفیت دارد. در نتیجه نمی توان میدان التحریر را ملاک وزن سیاسی نیروهای رقیب دانست.بلکه فقط و فقط چنین امری را باید از طریق صندوق های رای ارزیابی کرد.به نظر می رسد که همچنان با وجود تحولات اخوان و نیروهای مذهبی دارای پایگاه گسترده نسبتا مردمی هستند، اگرچه حکومت یک ساله اخوان موجب نارضایتی ها و ریزش نیروهای طرفدار آنها شد.
اخوان المسلمین مصر با توجه به بازداشت مرسی و محکوم شدن برخی رهبران آن روزهای سختی را می گذراند اما با این همه قادر به خیابان کشیدن جمعیت قابل توجهی بوده است. آیا این مانور مردمی اخوان به بازگشت آن به چرخه سیاست در مصر منتهی خواهد شد ؟
آنچه می توان گفت این است که اخوانی ها هیچ گاه از صحنه سیاسی مصر حتی در زمان حکومت انور سادات و مبارک حذف نشدند، بلکه اشکال گوناگونی را با توجه به شرایط انتخاب کرده و پوست اندازی کردند. به عنوان مثال در زمان مبارک در قالب سازمان های خیریه فعالیت داشتند وزمانی که در زمان رویم قبلی فرصت پیدا کردند توانستند حدود 80 نماینده به مجلس بفرستند. . بنابراین آنها هرگز از صحنه سیاسی مصر غائب نبودند. اینکه آیا بتوانند بازهم نظام سیاسی را بدست گیرند بستگی به بازیگران دورنی و فرامنطقه ای دارد.
مصر جامعه ای متکثر است که در آن جریان روشنفکری و ملی گرایی نیرومند است، قبطی ها ها نیز حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد جامعه مصر را تشکیل می دهند. این جریان ها با جریان تند مذهبی کنار نمی آیند. در حقیقت آسیبی که اخوان دید به دلیل اتخاذ رویه ای بود که نتوانست به نوعی پوشش دهنده خواسته و منافع جریان هایی همچون ملی گراها و یا سکولارها و اقلیت های مذهبی باشد و همین امر سبب ضربه خوردن اخوان شد و فرصت قدرت نمایی را به ارتش داد.
اگر بخواهیم مثال ملموسی در این باب داشته باشیم باید اشاره به مساله قانونی اساسی کرد که علیرغم آنکه تقریبا تمامی نیروهای سیاسی اعم از ملی گرایان و یا حتی برخی از جریان های حامی اخوان از آن راضی نبودند مرسی و اخوان با پخت و پذیری دور از انتظار آن را به رفراندم گذاشتند و این امر سبب شد تا امروز اخوان به این وضعیت دچار شود، البته .هیچ گروهی نمی تواند اخوان را از صحنه سیاسی مصر حذف کند هم به دلیل تشکیلات و قدمتی که دارد و همچنین به دلیل گستره نسبتا چشمگیر پایگاه مردمی و داشتن برنامه های کاملا روشن برای آینده.
با توجه به آنچه که امروز در مصر شاهد هستیم و از سوی دیگر در تونس و لیبی و قطر و حتی ترکیه که در حقیقت قدرت اخوانی ها رو به افول است، تعبیری می شود که موجی ضد اخوانی و اسلام گرایی در حال شکل گیری در منطقه است. شما تا چه اندازه با این تعبیر موافق هستید؟
از همان زمانی که بحث بهار عربی مطرح شد آنچه که مشخص بود این بود که نیروهای مذهبی به دلیل بافت مذهبی این کشورها از توان و قدرت مانور بیشتری برخوردارند. در این میان آن نیروهایی که سابقه تشکیلاتی داشتند بسیار سریع توانستند به جذب نیروی انسانی و ارائه برنامه های روشن برای آینده بپردازند. طبیعی است که در شمال افریقا اخوانی ها از سابقه تاریخی و تشکیلاتی نسبتا نیرومندی بودند و توانستند در تونس، مصر و ترکیه قدرت را بدست گیرند. اما اخوان در عین حال که پایگاه مردمی دارد دشمن های زیادی در سطح منطقه ای و جهانی دارد.
آنچه که مشخص است این بوده که جریان هایی که هژمونی جهانی را بدست گرفته و قصد دارند تا تسلط خود را به شکل دیگری در منطقه داشته باشند خواهان یکدست شدن حکومت ها و سپردن آن به دست نیروهای مذهبی نیستند. آنها مایلند تا حکومت های چند حزبی و ائتلافی تشکیل شوند به گونه ای که به یکدیگر نیازمند بوده و همپوشانی هم را به دلیل اقلیت بودن در ساختار حکومت حفظ کنند تا بتوانند ائتلاف تشکیل دهند. بنابراین اگر روند به این سمت میل کند که اخوانی ها قدرت را بدست گیرند به طور حتم وقایعی را که در مصر شاهد بودیم در دیگر کشورها نیز تکرار خواهد شد. در تونس می بینیم که حزب النهضه و رهبرش راشد الغنوشی با عقلانیت بیشتری حرکت کرد و آزادی ها را مغتنم شمرده بود.
در نتیجه آنها حدود ۴۰ درصد مجلس را بدست گرفته و توانستند با ائتلاف دولت را تشکیل دهند. در مقابل قدرت های دیگر که دستشان از طریق بهم زدن اوضاع و کوتاه کردن دست اخوان از قدرت فلج بود از طریق دیگری و با توطئه ترور سیاسی وارد شدند که این مساله بر جامعه تونس تاثیر گذار بوده است. البته در تونس و لیبی اوضاع از مصر متفاوت است چراکه در لیبی فضای نسبتا عقب مانده ای حاکم است به دلیل سرکوب وحشتناک و سیاست دیکتاتوری که قذافی در جامعه بنا کرده بود و در نتیجه نیروهای اخوانی و مذهبی قدرت ایجاد تشکیلات و سازماندهی نداشتند. بر همین اساس پس از سرنگوی قذافی اگرچه در مجلس نیروهای مذهبی اقلیت را بدست آورده و نتوانستند اکثریت را بدست گیرند. بنابراین اینکه آیا جو ضد مذهبی اخوانی وجود دارد یا خیر باید گفت که نمی توان این جریان را ضد اخوانی دانست چراکه به نظر می رسد این جریان با هماهنگی دیگر نیروهای فرامنطقه ای است که خواهان حاکمیت یکدست مذهبی در کشورهای عربی نیستند
درگیری میان نیروهای نظامی و طرفداران مرسی به کشته شدن صدها نفر منتهی شده است. عملکرد ارتش مصر در برابر طرفداران رئیس جمهور منتخب از سوی بسیاری از کشورها از جمله امریکا و حتی دانشگاه الازهر که به نوعی از حرکت ارتش در برکناری مرسی حمایت کرده بود محکوم شمرده شد. شما هم اکنون جایگاه ارتش را در میان مردم و ساختار سیاسی کشور مصر چگونه ارزیابی می کنید؟
ارتش مصر در طول ۶۰ سال پس از استقلال مصر یعنی از زمان کودتای ژنرال نجیب و سپس ناصر، سازمان نظامی صرف نبوده بلکه ارتش سازمانی سیاسی بوده است. و به دلیل آنکه ۴ بار با اسرائیل جنگ کرده وجهه ملی بسیار نیرومندی هم داشته است. همچنین عملکرد آن در روزهای اخر عمر سیاسی مبارک و دست کشیدن از حمایت از مبارک و اعلام بی طرفی در قیام مردمی سبب شد تا وجهه مردمی آن بیشتر شود. اما این بدان معنا نبود که ارتش خود را از صحنه سیاست مصر کنار کشیده است، بلکه ژنرال های ارتش به دنبال فرصتی بودند تا قدرت نمایی کنند. در مقابل اخوان نیز به دلیل عملکرد بدی که داشت اقشار مختلف سیاسی را در مقابل خود قرار داد، اما هیچ فردی در هیج شرایطی نمی تواند ارتش مصر را از این امر مبرا کند که در یک نظام دموکراسی دست به کودتا زده و رئیس جمهور منتخب مردم را برکنار کرد. اگرچه ارتش توانست تظاهرات میلیونی را به نفع خود سازمان دهد اما این روند هیچ گونه مشروعیتی را نمی تواند برای شرایط بعد از مرسی ایجاد نماید.
شاید ارتش فکر نمی کرد که طرفداران اخوان و مرسی با این شدت به صحنه آمده و با آن مقابله کنند. به همین دلیل بود که متاسفانه دست به این قتل عام زد و خوی ارتشی خود را با چنگال های تیز نشان داد. این عمل ارتش سبب شد که ضربه بزرگی به وجهه ارتش در میان مردم زده شود و همانطور که اشاره کردید الازهر با وجود آنکه در ابتدای امر به نوعی با سکوت خود از عمل ارتش حمایت کرده بود و یا حتی البرادعی که یکی از رهبران اصلی جنبش تمرد است این اقدام خشونت آمیز ارتش را محکوم کرده است. کشور امریکا نیز این کشتار را محکوم کرده، در نتیجه ارتش با این اقدام خود هم به وجهه چندین ساله اش ضربه زده و به طور حتم محبوبیت خود را نیز از دست داده است. باید یقین داشت که پس از سرنگونی مبارک ارتش به تنهایی نمی تواند قدرت را بدست گیرد و اگر قصد دارد همان سناریوی الجزایر که با کودتا انتخابات مشروع را بهم زد را در مصر پیاده کند، مصر به سوی پرتگاه عمیق و جنگ گسترده ای پیش خواهد رفت.
به ویژه آنکه نیروهای منطقه ای که در پیرامون مصر هستند علاقه دارند تا داستانی همچون سوریه در این کشور نیز تکرار شود به دلیل آنکه آنها پیروز واقعی اینگونه درگیری ها خواهند بود. بنابراین به نظر می رسد رقبای حاکم در مصر اعم از سیاسیون و ارتشی ها در این شرایط باید دست به فداکاری زده و مصالحه ملی به راه اندازند. در آن زمان هم اشاره شده بود که ارتش به جای برکناری مرسی می توانست با ابزار هایی که در دست داشت محمد مرسی را تحت فشار قرار داده و وادار کند که تن به انتخابات زودرس و تغییر قانون اساسی دهد. آنچه که اخوانی ها امروز خواهان آن هستند اما ارتش درون چاله ای افتاده که بیرون آمدن از آن مشخص نیست دست چه گروهی خواهد بود. اما آنچه که مشخص است این خواهد بود که نیروهای سیاسی مسئولیت پذیر مصر همانند رهبران جنبش تمرد باید به فکر راه حلی بدای بیرون آمدن از دامی و یا گردابی باشد که ممکن است آینده دهشتناکی را برای این کشور رقم زند.