عراق به روزهای بی ثبانی بازمی گردد؟
تحلیل ریشه های ازسرگیری بحران در عراق و بررسی رابطه تهران - بغداد و واشنگتن
واشنگتن همچنان در عراق حضور سیاسی و نظامی دارد. ایالات متحده امریکا و عراق روز پنج شنبه، ۲۴ مرداد، درباره افزایش همکاری دوجانبه با هدف «بازداشتن ایران از ارسال سلاح به سوریه»، ممانعت از گسترش افراطی گری در میان جوانان عراقی و دیگر مسائل متاثر از جنگ داخلی سوریه به توافق رسیدند. این توافق در پی برنامه ریزی برای فروش یک سیستم دفاعی هوایی و جت های جنگی اف – ۱۶ به عراق صورت می گیرد که ۲/۶ میلیارد دلار ارزش دارد. دولت عراق چندین بار اعلام کرده که هواپیماهای ایرانی عازم سوریه را مجبور به فرود در خاک خود کرده، اما در این عملیات های بازرسی، هیچ چیزی به جز کمک های انسان دوستانه نیافته است. همچنین به دلیل وجود خشونت های اخیر و عملیات های تروریستی القاعده ای که برای عراقی ها امری متداول شده است، پهپادهای پیشرفته آمریکایی احتمالا برای مقابله با تهدید روزافزون القاعده در این کشور مستقر می شوند.
از سوی دیگر هوشیار زیباری وزیر امور خارجه عراق در سفر خود به واشنگتن بار دیگر تأکید کرده عراق از میانجی گری میان ایران و آمریکا استقبال می کند. عراق این روزها آرامش را تجربه نمی کند. از یک سو تشدید ناامنی ها در عراق و از سوی دیگر سرایت تنش های سوریه به این کشور دولت نوری مالکی را در تنگنا قرار داده است. چرایی تشدید خشونت ها در این کشور، ریشه های فعالیت های القاعده ، اتهام زنی نوری مالکی به کشورهای همسایه ، تنش در روابط تهران – بغداد و بحث میانجی گری بغداد میان ایران و امریکا را از سیروس برنا کارشناس مسائل عراق و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس هشتم جویا شدیم:
موج جدیدی از خشونت به عراق بازگشته است. اعلام تلفات سنگین غیرنظامی در سرتاسر عراق دیگر به رویه ای عادی در اخبار بدل شده است.ریشه این خشونت ها کجاست ؟ نخست وزیر عراق نوری مالکی اخیرا خبر از بازداشت 800 تروریست در این کشور داده بود. آیا ما شاهد بازگشت تمام قد القاعده به عراق هستیم؟
تضعیف حاکمیت ملی عراق و کاهش سطح کارآمدی دولت مالکی مهم ترین هدف خشونت های کور قلمداد می شود. بدین معنا که تروریست ها و حامیان آنها به دنبال این هستند تا حاکمیت دولت ملی مالکی را به چالش کشیده و آن را تضعیف کنند تا شاید به اهدافی از جمله برگزاری احتمالی انتخابات زودهنگام و همچنین به تسلیم شدن احتمالی دولت مالکی دست پیدا کنند. اما پرسش دیگر این است که این قبیل اقدامات خشونت بار توسط چه کسانی دنبال می شود؟ در خصوص شاخه عراقی القاعده باید گفت که آنها به عراق بازنگشته اند بلکه در این کشور از گذشته حضور داشته و در ساختار امنیتی عراق نهادینه شده اند.
القاعده عوامل و جاسوس هایی را در ساختار امنیتی و سیاسی این کشور دارد که این گروه پیوند و گره خوردگی معناداری با سایر گروه ها و افرادی مانند بازماندگان بعثی و یا به تعبیری فدائیان صدام یعنی بعثیون افراطی و همچنین سنی های افراطی طیف خشونت طلبان دارند. آن گروه از خشونت طلبان مبتنی بر دید خوشبینانه و یا به تعبیر دیگر ایده آلیستی به زعم خود بر این باورند که شاید از طریق چنین اقداماتی بتوانند به هدف خود که سرنگون کردن دولت ملی فعلی عراق است، دست پیدا کنند. در حالیکه به نظر می رسد این نگاه بسیار خوشبینانه و به دور از واقعیت است چرا که دولت عراق در این روند سیاسی به اندازه کافی نهادینه شده و در مجموع روند رو به جلویی دارد.
ضمن آنکه باید اذعان داشت افزایش خشونت ها در عراق در این مقطع از زمان را باید با توسعه و تسری تروریست در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا مرتبط دانست. بدین معنا که در زمانی که بستر گسترده ای همانند سوریه بدین صورت فراهم می شود و از سوی دیگر فضایی که در مصر است و همچنین سایر کشورها همانند یمن بحرین، گروه های تروریستی در چنین بستری می توانند به تجدید قوا ، بازآرایش و تجدیدسازمانی دست پیدا کنند که از طریق ارتباطات و کانون های حمایتی منطقه ای خود همانند عربستان سعودی و قطر و امارات بتوانند بضاعت مالی مورد نیاز را تامین کرده و دست به این قبیل اقدامات بزنند.
نوری مالکی در سخنان خود بدون قید نام کشوری خاص از کشورهای همسایه و عربی خواست که دست از دخالت در این کشور بردارند. به نظر شما مد نظر آقای مالکی کدام کشورها هستند؟
ابتدا باید تاکید کنم که علل و ریشه های وضعیت فعلی عراق را در سه سطح می توان تحلیل کرد:
1. وجود منافع ملی متعارف و یا منافع منطقه ای کشورها در داخل عراق: کاملا مشخص است که کشورهای مختلف همانند سوریه، ترکیه، ایران، عربستان و کویت به ویژه سه کشور عربستان، ایران و ترکیه در مجموع منافع متعارضی در عراق دارند و این تعارض منجر به این می شود که هر کدام از آنها یک گروه اجتماعی و یا حزبی را در عراق مورد حمایت قرار دهند. این گروه ها رویکردها و استراژی هایی را دنبال می کند که در بسیاری موارد با یکدیگر تعارض دارد و به همپوشانی لازم نمی رسند. بنابراین انسجام و اجماع داخلی در دل تحولات عراق مبتنی بر این فرایند دولت ملت سازی حاکم نمی شود و بنابراین شاهد این خشونت ها هستیم.
2. در سطح زیربنایی تر باید علت آن را در وضعیت جامعه شناسی عراق جستجو کرد . وجود دو شکاف عمده قومی یعنی اعراب و اکراد از یک سو و همچنین مذهبی یعنی شیعیان و سنی ها را باید از نظر ساختار جامعه شناسی به عنوان علت بنیادین قلمداد کرد.
3. دخالت بازیگران فرامنطقه ای به ویژه امریکا: با توجه به اهمیت استراتژیکی که عراق به مثابه قلب خاورمیانه (در چارچوب راهبرد منطقه ای امریکا) دارد طبیعی است که این مسائل خودبخود به دنبال آن خواهد آمد. گرچه استقرار امنیت و ثبات در میان مدت و طولانی مدت به نفع امریکاست چراکه آنها به منافع بعدی خود خواهند رسید. اما در مجموع استقرار یک دولت با وجه تسلط شیعی قدرتمند با منافع امریکا همخوانی ندارد، بلکه آنها به دنبال دولتی هستند- که اگر به علت اکثریت جمعیتی شیعی دولت عراق در دست شیعیان است دولت قوی نباشد - که دولت تضعیف شده ای باشد. همانطور که در گذشته نزدیک نیز گرچه صدام و نظام بعث عراق را اداره می کردند امریکا به دنبال تضعیف حاکمیت ملی عراق بود تا بتواند سایر اهداف خود را دنبال کند. کما اینکه این وضعیت را در طول 12 سال یعنی از سال 1991 تا 2003 سرپا نگه داشتند و به اهداف خود رسیدند. زمانی که مالکی مصاحبه می کند و به دخالت کشورهای همجوار اشاره می کند یعنی مقصود او تمامی کشورهای همسایه عراق است و تفاوتی نیز میان آنها قائل نیست.
زیباری اشاره کرد که ممکن است تعدادی نامشخص اما محدود از مشاوران ضد ترور آمریکا برای کمک به ارتش عراق در مهار گسترش اخیر در حملات مرگبار در عراق مستقر شوند. علاوه بر این وی خبر از احتمال استقرار پهبادهای امریکایی در عراق داده است. آیا استقرار این پهبادها و نیروهای ویژه به معنای بازگشت نیروهای امریکایی به عراق پس از عقب نشینی است ؟
خیر، به نظر می رسد الزامات ناشی از سیاست های اقتصادی و مباحث داخل امریکا از یک سو و برنامه های طولانی مدتی که امریکا دنبال می کند مبتنی بر یک برنامه زمان بندی شده است که بر اساس آن واشنگتن به تدریج نیروهای خود را از عراق خارج کرد که البته تمامی این نیروها خاک عراق را ترک نکرده اند. به طور حتم امریکا به دنبال بازگرداندن نیروهای خود به عراق نیست و این روند کنونی نیز ناشی از نیاز داخلی عراق و ناشی از تشخیص دولتمردان است که بنابر پیشنهادات و تقاضای آنها ممکن است ماموریت های کوتاه مدتی همانند پهبادها انجام شود.
در نتیجه نه دولتمردان ملی عراق قائل به بازگشت امریکا عراق هستند و نه اینکه امریکایی ها به دنبال آن هستند که باردیگر نیروهای خود را به کشور عراق بازگردانند و جبهه های جدید را بگشایند. بلکه شرایط بغرنج موسوم به انجام ترورهای کور به طور مقطعی آنها را مجبور کرده تا بنابر توافق نانوشته ای که میان دولتمردن عراقی و امریکایی صورت گرفته است، به عراق در تامین امنیت کمک کنند.
پهبادهای امریکایی در یمن و پاکستان موجی از نارضایتی های عمومی را به همراه داشته اند. آیا افکار عمومی در عراق واکنشی به احتمال استقرار این پهبادها نخواهد داشت؟
افکار عمومی در هر شرایطی به شدت مخالف بازگشت احتمالی این قبیل نیروها و یا استقرار پهبادهاست. اکثر افکار عمومی عراق بر این باورند که اگر تعداد نیروهای امریکایی ها در عراق صفر شود اوضاع به نفع آنها تغییر خواهد کرد.
در حالیکه من بر این باورم هنوز هم نیروهای داخلی سیاسی و امنیتی به ویژه نیروهای امنیتی عراق به آن مرحله نرسیدند که بدون کمک نیروهای امریکایی به طور کامل امنیت را در عراق برقرار کنند. اگر آنها می توانستند به طور قطع در حال حاضر شاهد چنین اتفاقاتی نبودیم.
چند هفته پیش، روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز با انتشار مطلبی به نقل از نخست وزیر عراق، مدعی شد ایران از دولت بغداد درخواست کرده برای از سرگیری روابط ایران و آمریکا میانجی گری نماید. اکنون وزیر خارجه عراق در اظهاراتی درباره ایران، بار دیگر بر استقبال کشورش از چنین میانجی گری خبر داده و برخی نشانه ها مبنی بر حرکت در این مسیر را بیان کرده است. چرا عراق اینچنین در پرونده رابطه میان ایران و امریکا فعال شده است. آیا تهران به چشم میانجی جدی به بغداد نگاه می کند ؟
در این خصوص اشاره به باید به دو نکته ضروری است:
1. تعدیل و تلطیف مناسبات دو جانبه امریکا ایران تنها به این کانال یا بستر برنمی گردد بلکه افراد دیگر و کانال های متعدد دیگری که در سطح خاورمیانه هستند این موضوع را پیگیری می کنند، در کنار آنها نیز بستر تحولات عراق همواره به عنوان یک ظرفیت بالقوه ای بوده که به این مساله کمک کرده است. در وهله اول عراقی ها علاقه دارند این نقش آفرینی را به منصه ظهور برسانند، چراکه بر این باورند که به هر میزانی که مناسبات ایران و امریکا بهبود پیدا کند می تواند به استقرار امنیت در عراق کمک کند. اما واقعیت این است همانطور که اخیرا مسولان ارشد ایرانی و امریکایی گفته اند مناسبات ایران و امریکا به گونه ای است که به این سادگی و به زودی و دخالت های حداقلی عراقی ها نمی تواند به مذاکرات پایداری برسد. هر دو طرف اعلام کرده اند که منتظر انجام تغییرات واقعی رفتاری طرفین هستند و نه در حد حرف و شعارهای دیپلماتیک.
2. اگر این موضوع را در راستای منافع جمهوری اسلامی ایران تحلیل کنیم باید گفت که ایران باید تلاش کند تا به جای آنکه از طریق میانجی هایی همچون عراق و یا روسیه اقدام به مذاکره با امریکا کند ( همانطور که تجربه نشان داده میانجی ها همچون روسیه به فکر منافع خود بوده و از این طریق سود فراوانی هم برده است) حتی الامکان میانجی ها را ازمیان بردارد و همانطور که مقامات ارشد جمهوری اسلامی ایران اجازه دادند این مذاکرات به طور مستقیم صورت گیرد. به شرط آنکه طرفین احترام متقابل هموزنی را برای یکدیگر قائل باشند و بدون هیچ گونه پیش شرطی پای میز مذاکره بنشینند که این امر می تواند امیدوارکننده باشد. اما اگر نقطه عزیمت مذاکرات با برخی پیش شرط ها باشد نمی توان در کوتاه مدت و یا میان مدت همانند دولت های پیشین در ایران و امریکا چندان به این مذاکرات امیدوار بود.
زیباری در دیدار با جان کری درباره افزایش همکاری دوجانبه با هدف «بازداشتن ایران از ارسال سلاح به سوریه»، به توافق رسیدند. این خبر در حالی به گوش می رسد که ما شاهد بازرسی های هواپیماهای ایرانی توسط عراقی ها هستیم. آیا این مساله به نوعی تنش میان تهران - بغداد منجر نخواهد شد ؟ آیا می توان اینگونه استدلال کرد که با توجه به افزایش ناآرامی ها در بغداد و نیاز عراق به کمک امریکا، رابطه با تهران به نوعی قربانی این نزدیکی خواهد شد؟
خیر به نظر می رسد که این توافق از ضمانت اجرای قابل اعتنایی از سوی عراقی ها برخوردار نیست، به دلیل آنکه تمامی دولتمردان تصمیم ساز عراقی چنین نظری ندارند و با توجه به زاویه ای که رویکردهای مسعود بارزانی از گذشته های دور نسبت به ایران داشته و به عنوان یکی از مقامات ارشد اقلیم کردستان چنین نظری را داده است، نمی توان موضوع را جدی تلقی کرد.
همچنین نزدیکی دو کشور خیلی عاجل و لازم و کافی هم نیست که بتواند روابط ایران و عراق را تحت الشعاع خود قرار دهد. در حقیقت می توان گفت این توافق بیشتر تعابیر و لفاظی های دیپلماتیک متعارف است تا اینکه در عمل منجر به برخی از بازرسی ها و نشاندن هواپیماها به شکل مرتب و منظم شود. اگر مواردی هم باشد بسیار محدود خواهد بود.