دموکراسی در سایه چکمه ممکن نیست
بحران کنونی نشان دهنده شکاف های عمیق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در مصر است و راه حل سیاسی قریب الوقوع ندارد.
در حالیکه اخوان المسلمین مصر برای یک تظاهرات میلیونی پس از نماز جمعه در اعتراض به کشتار اخیر در مصر دعوت کرده است دفتر ریاست جمهوری این کشور هشدار داده که انتقاد رئیس جمهوری آمریکا از برخورد خونین نیروهای امنیتی با مخالفان می تواند باعث تشویق گروه های مسلح به ارتکاب اقدامات خشونت آمیز شود. بحران مصر روز به روز عمیق تر می شود و کشتارها و خشونت ها بر حجم کینه ها می افزاید. در مورد این بحران و راه حل برون رفت از آن با دکتر غلامعلی خوشرو، معاون پیشین وزارت خارجه و کارشناس مسائل منطقه گفتگو کرده ایم که در زیر می خوانید:
خشونت های روز چهارشنبه در مصر که دست کم ۶۳۸ نفر کشته بر جای گذاشته با واکنش تند باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده روبرو شد و او نیروهای امنیتی مصر را به کشتن غیرنظامیان در خیابان ها متهم کرده است. از سوی دیگر شورای امنیت سازمان ملل نیز در قطعنامه ای «نیاز به پایان دادن به خشونت و حرکت به سوی آشتی ملی در این کشور» را مبرم دانسته. ارزیابی شما از این خشونت ها چیست؟
متاسفانه آنچه که در حال حاضر در خیابان های قاهره شاهد آن هستیم همانند یک صحنه جنگ است. هلیکوپترها از هوا، بلدوزرها و زره پوش ها از زمین و تک تیراندازها از پشت بام ها بارانی از گازهای اشک آور را برای متفرق کردن زنان و مردان و بچه هایی که خواستار بازگشت مشروعیت و دولت قانونی مرسی به قدرت هستند می ریزند. مردم معترضی که معتقدند سقوط دولت مرسی توسط ارتش غیر قانونی بوده و ابتدا باید مرسی به قدرت بازگردد و سپس راه برای هرگونه گفتگوی ملی باز خواهد بود.
هواداران مرسی و اخوان المسلمین علی رغم تهدیدات و خشونت های ارتش و نیروهای امنیتی همچنان خیابانهای مصر را ترک نکرده اند و با شعار مشروعیت و دموکراسی خواهی بر حفاظت از رأی قانونی خود در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس پافشاری می کنند. آنها اقدام ارتش را کودتا و دولت جدید را نامشروع و دخالت ارتش در سیاست رادیکتاتوری خطاب می کنند. بدیهی است که ارتش هم تلاش می کند که به اجتماع و اعتراضات خیابانی آنها به هر صورتی پایان دهد.
ولی عده ای معتقدند که اقدام ارتش یک اقدام مردمی و باحمایت مردم بوده است؟
این مسلم است که مردمی هم در مصر از دولت مرسی ناراضی بوده اند و از ورود ارتش به مناقشه حمایت کرده اند. اما به هر حال این ارتش دولتی که قانونی بوده و بر اساس رای مردم انتخاب شده بود را سرنگون کرده است. یعنی در حالی که همگان پیروزی دولت مرسی در یک انتخابات سالم و مبتنی بر رای مردم را تایید کرده بودند حالا ارتش این دولت را ساقط کرده و رئیس دولت آن را بازداشت کرده و سران اخوان المسلمین را بازداشت یا تهدید به بازداشت کرده و یا دارایی های آنها را ضبط کرده است. توجه کنیم که اخوان المسلمین آن گروهی از اسلام گراها در مصر هستند که در طی دهه های گذشته به مبارزات پارلمانی و رقابت انتخاباتی و ضوابط دموکراتیک پای بندی نشان داده اند و از روشهای قهر آمیز و اقدامات تروریستی دوری گزیده اند.
حالا سران قدیمی ترین گروه سیاسی مصر که هشتاد سال سابقه فعالیت سیاسی در این کشور دارد با زندان و تهدید و تعیقب و توقیف اموال و دارایی ها از سوی ارتش مصر مواجه شده اند. ارتش با مردم معترضی که در خیابان بودند، در میدان رابعه عدویه و میدان نزدیک دانشگاه قاهره و شهرهای دیگر تحصن کرده بودند با خشونت تمام برخورد کرده است به این امید که ریشه این تظاهرات و اعتراضات خیابانی را بخشکاند. غافل از این که این مسئله به میدان رابعه و دیگر میدان های مصر ختم نمی شود؛ چرا که مسئله جامعه مصر مسئله درگیری دو گروه سیاسی نیست که یکی بتواند به راحتی بر دیگر غلبه کند.
پس ریشه این مسئله در کجاست؟
مسئله یک شکاف عمیق اجتماعی- سیاسی و نارضایتی بسیار جدی اقتصادی است. این مسائل همه با هم ترکیب شده و وضعیتی را به وجود آورده به راحتی قابل حل نیست.
در این میان هر چه زور و خشونت در آن بیشتر به کار رود وضع را بدتر می کند و بحران را تشدید می کند. بر این اساس است که به نظر می رسد با تشدید خشونت ها تحولات مصر روز به روز ابعاد نگران کننده تر و چشم انداز مبهمتری به خود می گیرد.
این بسیار عجیب است. چرا که جامعه مدنی مصر در میان کشورهای اسلامی و خاورمیانه ای پرقدرت از کشورهای دیگر شناخته می شد. اینطور نیست؟
بله. این تحولات تجربه بسیار ناموفقی از دموکراسی در مصر را به جای می گذارد اما باید واقعیتی به نام وجود دین اسلام در مصر را باید مورد توجه قرار داد. توجه کنید که نود درصد مردم جامعه مصر مسلمان هستند و به عقاید دینی خود پایبند هستند. البته اسلام تفاسیر مختلف دارد و حداقل سه تفسیر عمده از اسلام را در جامعه مصر شاهدیم. تفسیر اول تفسیر سکولار که معتقد است دین نباید در سیاست دخالت کند. تفسیر دوم تفسیری دموکراتیک از اسلام است که معتقد است که اسلام تا حدی که مردم می خواهند می تواند در سیاست دخالت کند. یعنی در کنار ارزشهای اسلامی رای مردم را هم شریک می کند. تفسیر سوم نوع دیگری از اسلام است که به هیچ وجه به رای مردم کاری ندارد و فکر می کند که شریعت را به شکلی که بوده و هست باید در جامعه پیاده کند. این تفسیر سوم را در قالب سلفی ها و وهابی ها می بینیم که خشونت گرا هستند و نگاه طالبانی به اسلام دارند.
جامعه مصر از یک منظر بین این سه گروه قطب بندی شده است. کسانی که می توانستند تاحدی به جامعه مصر آرامش دهند و اگر درست عمل می کردند می توانستند ثبات را برای جامعه مصر به ارمغان بیاورند گروهی بودند که دارای تفسیر دوم بودند. یعنی هم معتقد به رای مردم بودند و هم به ارزش های دینی پایبند بودند. این گروه وسط بیشتر در قالب اخوان المسلمین دیده می شدند. البته اخوان المسلمین هم شامل طیفی از گرایشات است و از گرایشات تندرو تا لیبرال را در بر می گیرد ولی اگر حد وسط و میانگین این گروه را در نظر بگیریم شاید آنها می توانستند به نوعی با دو گروه دیگر در جامعه مصر تعامل کنند و جامعه مصر را به سوی پیشرفت و ثبات و دموکراسی ببرند. اما حالا می بینیم که ارتش با اقدامات خود و سرنگونی دولت مرسی فشار آورده که این گروه وسط را از میان بردارد. چه اتفاقی رخ می دهد؟ نکته این است که این گروه وسط یک گروه محدود چند نفره نیستند که بازداشت شوند یا فرار کنند بلکه آنها دارای یک عقبه اجتماعی گسترده هستند. حال در نبود این گروه وسط این عقبه اجتماعی چه می شوند؟ احتمال این که آنها به سمت سکولار ها و لبیرال ها متمایل شوند بسیار محدود است و به احتمال بسیار زیاد به سمت سلفی های افراطی و بنیادگرایان متمایل می شوند.
یعنی نوعی رادیکالیسم در مصر در حال گسترش است؟
بله. ارتش با اقدامات خود با دست خود جامعه مصر را به دو قطب بسیار تند تقسیم می کند که یک سوی آن نظامی گری است و سوی دیگر خشونت گرایی مذهبی. خشونتی که در دورانی در الجزایر شاهد آن بودیم و در دهه های اخیر در افغانستان و پاکستان می بینیم. خشونت های فرقه ای که با نزاع های سیاسی همراه است. اصلا مشخص نیست که آیا این خشونت ها با عملیات های تروریستی همراه خواهد بود یا خیر و آتش این خشونت تا کجا و کدام کشورها را در بر می گیرد. بنابراین به نظر من در حال حاضر جامعه مصر آبستن حوادث بسیار خشونت بار و تاسف باری است. جامعه مصر سی سال حکومت مبارک را تجربه کرده بود. حکومتی وابسته، فاسد، نظامی و امنیتی و مردم مصر با انقلاب خود این حکومت را سرنگون کردند تا حکومتی به جای آن برگزینند که وابسته و فاسد نباشد و دموکراتیک به مفهمی که مصری ها می فهمیدند باشد. ولی با اقداماتی که از سوی ارتش مصر صورت گرفته این حرکت دموکراتیک سرکوب شده است.
آنچه مسلم است این است که بحران کنونی مصر راه حل نظامی و امنیتی ندارد. نتیجه استفاده از ابزارهای نظامی و امنیتی تشدید تشتت و تفرقه در جامعه است و روند قطبی شدن جامعه را تشدید و تسریع می کند. از سوی دیگر اگر همین مسیر پیش رود شاید بیشتر یک وضعیتی مثل پاکستان به وجود بیاید که هم در نظامیان قدرت دارند هم تروریست ها و گروههای طالبانی. در این شرایط جامعه حالت به هم ریخته ای پیدا می کند و خشونت امری روزمره و عادی می شود به نحوی که چیزی که ارزش آن را از دست می دهد جان مردم می شود و چیزی که هر روز در حال گسترش می یابد تروریزم، ناامنی و بی ثباتی است. .
ولی برخی از اقدام ارتش دفاع می کنند و می گویند ارتش اساسا به دنبال دموکراسی است و مرسی دموکرات نبود؟
سوالی که باید این دسته پاسخ دهند این است که آیا اساسا ارتش می تواند دموکراسی بیاورد؟ کجا ارتش نشان داده است که می تواند دموکراسی بیاورد. در واقع چه ربطی دارد که ارتش در سیاست روزمره جامعه دخالت کند و با نیروی نظامی بخواهد که مسائل سیاسی را حل و فصل کند. به نظر من این اشتباه بزرگی است. ارتش مصر که مثلا یک ارتش ملی است اکنون تحت حمایت عربستان و امارات است و با حمایت مالی آنها امرار معاش می کند.
قبل از آن نیز تحت حمایت ترکیه و قطر بود. به نظر می رسد که دو نوع نگاه به تحولات جهان عرب و منطقه در بین دو دسته کشورهای عربستان وامارات از یک سو و ترکیه و قطر از سوی دیگر وجود داشت که منجر به حمایت از ارتش ترکیه در دو دوره مختلف شد. رقابت بین این دو نگاه و این دو دسته کشورها زمینه ای ایجاد کرده که جوانان مصر در مقابل هم خون همدیگر را کف خیابان برزیند و دشمنی و نفرت و خشونت را در کل جهان عرب رواج دهند.
یعنی امکان قانع کردن یک گروه توسط گروه دیگر وجود ندارد؟
ببینید چنانچه اشاره کردم من مشکلات را عمیق تر از درگیری های گروهای سیاسی می بینم. از لحاظ جامعه شناختی این چالش ها خیلی عمیق است. جامعه مصر امروزه از شکاف های جدی رنج می برد. در جامعه مصر شکاف نسلی وجود دارد؛ گفته می شود که دو سوم جامعه مصر را جوانان زیر سی سال تشکیل می دهند. در جامعه مصر مشکلات اقتصادی بسیار زیادی وجود دارد به نحوی که گفته می شود که چهل درصد جامعه مصر زیر خط فقر زندگی می کنند. جمعیت مصر زیاد است و اقتصاد مصر به آب رود نیل و حاشیه های آن وابسته است. این ها همه مشکلات ساختاری عظیمی به دنبال می آورد.
همچنین ارتش مصر ارتشی است که چندین سال است که در سایه تفاهمی که با اسرائیل کرده و تحت حمایت آمریکا حضور و بروز دارد و با یک و نیم میلیون دلار حمایت آمریکا تداوم حیات دارد. از لحاظ اعتقادی هم جامعه مصر دچار بحران است و این مسئله به طور جدی وجود دارد که اسلام و دین تا جه اندازه در زندگی دخالت کنند. از نظر سیاسی این که مشروعیت سیاسی از کجا می آید از قدرت نظامی یا رای مردم چالش مهم دیگری است که در این جامعه وجود دارد؟ اشاره کردم که از نظر اقتصادی بیکاری و فقر هم وضعیت فاجعه بار است. این ها بحران های امروز جامعه مصر است و من فکر می کنم هرچه خشونت در آن بیشتر شود این خشونت کینه به بار می آورد و به قول معروف «زکینه زخم شود کاری»
برخی معتقدند که افراطی گری اسلام گرایان منجر به واکنش مخالفین و ارتش شده است. تا چه اندازه این نظر را قبول دارید؟
این مسئله هم از نکات جالبی است که در تحلیل ها دیده می شود. اوایل که جنبش سیاسی اجتماعی در مصر به راه افتاده بود و با عنوان بیداری اسلامی و اسلام گرایی مطرح می شد، خیلی از غرب گرایان در ایران یا غربی ها در خارج از ایران سعی می کردند که اطلاق هرگونه صفت اسلامی به این جنبش ها را مورد تردید قرار دهند و می گفتند از کجا و بر اساس چه قرائنی گفته می شود که این جنبش ها اسلامی هستند و می گفتند که این جنش ها صرفا دموکراسی خواه هستند.
الان که اخوان زیر فشار ارتش قرار گرفته است و دولت قانونی مرسی را برکنار کرده این دست از تحلیل گران می گویند از آنجایی که این ها خیلی اسلام گرا بودند یا در اسلام گرایی افراط کردند موجب شدند که سرکوب شوند. به نظر می رسد در تحلیل های روشنفکران ما و غربی ها این سوء تفاهم وجود دارد. آن ادعا که آنوقت آنها اسلامی نبودند ادعای درستی نبود و این که الان گفته می شود که این ها آنقدر اسلامی هستند که باید سرکوب شوند هم درست نیست.
با این وضعیت شما راه حل بحران مصر را چه می دانید؟
به نظر من مداخلات خارجی در مصر باید کاهش یابد و راه حل سیاسی باید مورد توجه قرار گیرد. گفتگوهای ملی باید شکل گیرد و همه گروه های سیاسی و اجتماعی از منطق «همه یا هیچ» خارج شوند و بازی برد بردی شکل گیرد. بازی کنونی بازی باخت باخت برای همه گروه های مصر است و برای جامعه مصر به شدت خطرناک است.
به هر حال این که قانون اساسی این کشور که به هر صورت به رفراندوم گذاشته شده و رای آورده است کنار گذاشته می شود و رئیس جمهور قانونی کشور به زندان افکنده می شود نشان می دهد که رویکردهای مناسبی شکل نگرفته است. مصر طی سالیان گذشته بتدریج توانسته بود یک جامعۀ مدنی نسبتاً قوی و یک طبقه متوسط رو به رشد ایجاد کند. اینکه احزاب رقیب در مصر به جای ائتلاف و همکاری، از ارتش یاری گرفتند و در سایۀ نظامیان می خواهند جامعه ای به اصطلاح دمکراتیک برپا کنند، اقدامی است عجیب. دولت جدید مدعی شده که قانون اساسی را اصلاح خواهد کرد و انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را برگزار خواهد کرد. در کمتر از یکسال مردم مصر همین فرایند را طی کرده بودند، حال چگونه یک گروه انتصابی توسط ریس جمهور موقت میتواند اصلاحاتی در قانون اساسی پدید آورد که این جامعه چند قطبی شده مصر را راضی کند.
بر این اساس من در کوتاه مدت راه حلی برای جامعه مصر نمی بینیم فکر نمی کنم این بحران یک راه حل سیاسی قریب الوقوعی داشته باشد. آنچه مسلم است این است که بحران کنونی مصر راه حل نظامی و امنیتی ندارد. نتیجه استفاده از ابزارهای نظامی و امنیتی تشدید تشتت و تفرقه در جامعه است و روند قطبی شدن جامعه را تشدید و تسریع می کند. از سوی دیگر اگر همین مسیر پیش رود شاید بیشتر یک وضعیتی مثل پاکستان به وجود بیاید که هم در نظامیان قدرت دارند هم تروریست ها و گروههای طالبانی. در این شرایط جامعه حالت به هم ریخته ای پیدا می کند و خشونت امری روزمره و عادی می شود به نحوی که چیزی که ارزش آن را از دست می دهد جان مردم می شود و چیزی که هر روز در حال گسترش می یابد تروریسم، ناامنی و بی ثباتی است. این وضعیتی است که سالهاست در شرق کشور ما وجود داشته است. اگر مصر نتواند به صندوق رای بازگردد، در مصر هم که پرجمعیت ترین کشور اسلامی است چنین مسائلی رخ خواهد داد و جهان اسلام با یک بحران تازه و جدی روبرو خواهد بود.