یک کارشناس آمریکایی معتقد است که نظام مالی اتحادیه اروپا دچار مشکل است و نجات آن چیزی شبیه به یک افسانه است.به بیان «فرانسیس فوکویاما»، اتحادیه اروپا پیوندی منفعل بین اروپای شمالی سختکوش و مقتصد، و اروپای جنوبی تنبل و ولخرج نیست.به همین خاطر است که وی میگوید:” تمام پروژه ادغام بیشتر اروپا در “اتحادیه مالی” از نظر من یک افسانه است. فشار خارجی به تنهایی نمیتواند منجر به ایجاد تغییری شود مگر آنکه با فشارهای داخلی که خواهان تغییر هستند، همراه شود. در ایتالیا، حداقل پتانسیل این فاکتورها وجود دارد، اما در یونان اصلا فاکتوری وجود ندارد.”
در سیستم حامیگرا هنگامی که احزاب سیاسی برسرکار میآیند، به حمایتکنندگان خود منافع شخصی، مانند شغل، پاداش میدهند.از نظر من، به دلیل ارتباط دوجانبهای که بین سیاستمداران و رأیدهندگان وجود دارد باید حامیگرایی را از فسادِ تنها متمایز بدانیم. میزانی واقعی از پاسخگویی در سیستم حامیگرایی وجود دارد: در صورت باقیماندن در قدرت، سیاستمدار باید چیزی را به رأیدهنده بازگرداند، حتی اگر منفعتی کاملا شخصی باشد. حامیگرایی محصول تمایلات فرهنگی و یا عدم درک سیاستمداران دراین مورد که سیستم سیاسی دموکراتیک باید چگونه کار کند، نیست. بلکه اغلب راه بسیار کارآمدی برای بسیج رأی دهندگان نسبتاً فقیر و بیسواد، و کشاندن آنها به پای صندوقهای رأی است. چنین رأی دهندگانی به منفعت آنی و شخصی نظیر شغل و یا چیزی مانند بوقلمون عید شکرگزاری بیشتر اهمیت میدهند تا به سیاستهای برنامهای.
تغییر در یونان در بلندمدت تأثیرگذار خواهد بود
در اینجا اشاره میکنیم که حامیگرایی در یونان چگونه کار میکند. تغییر در یونان بسیار بیشتر از آنچه بانکها پیشنهاد میکنند زمان میبرد. حل مشکل حامیگرایی یکی از سرچشمههای بلندمدت بحران کنونی را نشان میدهد. اما هر اصلاحی تنها در بلندمدت تأثیر خواهد داشت، و در نتیجه با آینده کوتاهمدت یونان یا اتحادیه اروپا ارتباط مهمی نخواهد داشت. اگر مردم یونان میخواهند توافق ریاضت را رد کنند، که کاملا شفاف هم به نظر میرسد، کشور یونان به سمت حالت پیشفرض و خروج از اتحادیه اروپا خواهد رفت. همیشه تصور میکردم خروج از اتحادیه اروپا تنها راهحل منطقی یونان است، و میتوانست به شیوه بسیار منظمی که ماهها پیش نادیده گرفته شد، انجام شود. اکنون بر این راهحل به عنوان الویت حذب افراطی اصرار میشود، و اگر اتفاق بیفتد، به طرز بسیار درهم ریختهای انجام خواهد شد که عواقب بدی را برای ثبات کل اروپا به همراه خواهد داشت. بنابراین نه آینده کوتاهمدت و نه آینده بلند مدت، هیچکدام چندان روشن به نظر نمیرسند.
من کاملا مطمئن هستم که اتحادیه اروپا نمیتواند بدون نوعی اتحادیه مالی که شامل اوراق قرضه عمومی یورو و نقلوانتقالات مالی میشود، از شرایط حاضر نجات یابد. اما اروپای شمالی بخشهای حامیگرا را به عنوان چیزی که هستند میبیند، حتی اگر نتوانند مانند فوکویوما دیدگاههای خود را به وضوح بیان کنند، و به نظر میرسد تمایلی به این کار ندارند.