حديث ولايت به روايت ترمذى

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

حديث ولايت به روايت ترمذى از عمران بن حُصين

ترمذى حديث ولايت را از قتيبة بن سعيد و او از جعفر بن سليمان ضبعى و او از يزيد رشك، از مطرف بن عبدالله، از عمران بن حُصين نقل كرده كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) لشكرى را به فرماندهى على بن ابى طالب(عليه السلام) فرستاد. حضرت در آنجا كنيزى را گرفت. برخى بر او اعتراض كردند و لذا چهار نفر از اصحاب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) قرار گذاشتند هنگامى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را ملاقات كردند جريان را به او خبر دهند. مسلمانان هر گاه كه از سفرى باز مى گشتند ابتدا خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مشرّف شده و بر او درود مى فرستادند، آن گاه به كار خود مى پرداختند. لشكر كه به مدينه رسيد آن چهار نفر خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمدند. يكى از آن ها عرض كرد: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! آيا مى دانيد كه على بن ابى طالب چه كرد؟ پيامبر از او روى برگرداند. نفر دوّم ايستاد و همين اعتراض را تكرار كرد و پيامبر از او نيز روى برگرداند. در مورد نفر سوّم نيز همين قصه تكرار شد. نفر چهارم كه اعتراض كرد، پيامبر رو به او كرد و در حالى كه غضب در چهره او نمايان بود، فرمود: «ما تريدون في علىّ، ما تريدون في علىّ، ما تريدون في علىّ؟ انّ علياً منّى وانا منه وهو ولىّ كل مؤمن من بعدى»؛ «چه از على مى خواهيد، چه از على مى خواهيد! چه از على مى خواهيد؟ همانا علىّ از من و من از اويم و او ولىّ هر مؤمنى بعد از من است».(1)

 

رجال سند حديث همگى از ثقات نزد اهل سنت مى باشند.

 

الف) ترمذى كه نزد اهل سنت بى نياز از تعريف است.

 

ب) قتيبة بن سعيد؛ او كسى است كه مطابق نقل سمعانى، محدّث جليل القدر بوده و بخارى و مسلم و ابوداوود و ترمذى از او روايت نقل كرده اند.(2)

 

ناصرالدين البانى نيز اين حديث شريف را در كتاب «سلسلة الاحاديث الصحيحة» حديث رقم 2223 نقل كرده و سعى بليغ در تصحيح سند آن نموده است.

 

او بعد از نقل برخى از سندها مى گويد: «اگر كسى اشكال كند كه اجلح كه در برخى از سندها آمده شيعى است و نيز در سند ديگر جعفر بن سليمان وجود دارد كه او نيز شيعى است، آيا اين باعث طعن در حديث نيست ؟

 

در جواب مى گوييم : هرگز؛ زيرا اعتبار در روايت حديث به صدق و حفظ است، و مذهب را خودش و خداى خودش مى داند، او حسابگر است. و لذا مشاهده مى كنيم كه صاحب صحيح بخارى و مسلم و ديگران، حديث بسيارى از مخالفين؛ امثال خوارج و شيعه و ديگران را تخريج كرده اند...

 

و نيز اين حديث مورد تصحيح ابن حبّان است، با آن كه راوى آن در كتاب ابن حبان جعفر بن سليمان است، كسى كه تشيّع داشته و در آن نيز غالى بوده است. و حتى بنابر تصريح او در كتاب «الثقات» او بغض شيخين را داشته است... .(3)

 

علاوه بر اين كه حديث فوق به صورت متفرّق از طرق ديگر نيز نقل شده كه در سند آن شيعه وجود ندارد؛ همانند جمله «انّ عليّاً منّى و أنا منه» كه در «صحيح بخارى» حديث 2699 نقل شده است... .

 

و امرى كه جاى بسيار تعجّب است اين كه چگونه شيخ الاسلام ابن تیمیه جرأت بر انكار و تكذيب اين حديث در «منهاج السنة»(4) داشته؛ همان گونه كه نسبت به حديث قبل داشته است... من وجهى در تكذيب او نسبت به اين حديث نمى بينم جز آن كه بگويم او در ردّ بر شيعه سرعت به خرج مى داده و مبالغه داشته است. خداوند از گناه ما و گناه او بگذرد».(5)(6)

 

1. صحيح ترمذى، ج 5، ص 632.

 

2. الانساب، ج 2، ص 257.

 

3. الثقات، ج 6، ص 140.

 

4. منهاج السنة، ج 4، ص 104.

 

5. سلسلة الاحاديث الصحيحه، ح 2223.

 

6. على اصغر رضوانى، امام شناسى و پاسخ به شبهات(2)، ص 160.

خوانده شده 2995 مرتبه