شمه ای از علم و اخلاق امام موسی بن جعفر(ع)

امتیاز بدهید
(1 امتیاز)

درباره‌ی گستره‌ی علم امام موسی کاظم(ع) در علوم مختلف و فضایل اخلاقی و معنوی آن حضرت، روایات فراوانی وجود دارد. 

علماء، در فنون مختلف علم و دانش از آن حضرت فراوان حدیث نقل کرده‌اند که متون دینی ما مملوّ از آن است. 

در این‌جا به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

یک) ابوحنیفه می‌گوید: 
در زمان امام صادق(ع) به حج رفته بودم، زمانی که وارد مدینه شدم، به منزل آن حضرت رفتم. در دهلیز (دم در) به انتظار نشستم تا حضرت اجازۀ ورود دهد، در این هنگام پسر بچه‌ای از منزل خارج شد، با او گفتگو کردم و فهمیدم موسی بن جعفر است.
از او پرسیدم: ای جوان! گناه و معصیت چیست؟ 
در پاسخ گفت: «برای گناه و معصیت سه حالت تصوّر می‌شود:
1. این‌که گناه از طرف خداوند باشد، نه از جانب بنده، در این صورت، سزاوار نیست که خداوند بنده را عذاب کند به چیزی که مرتکب نشده است.
2. این‌که گناه از طرف خدا و بنده مشترکاً باشد، در این صورت، هم سزاوار نیست که شریک قوی نسبت به شریک ضعیف ظلم کند.
3. این‌که گناه از سوی بنده باشد که درست این است. در این صورت، اگر خداوند بر بنده ببخشاید، نشانه‌ی جود و کرم اوست و اگر عقاب کند، به سبب گناه عبد و نافرمانی بنده است».
پس گفتم: «آنها فرزندان و (دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت،) بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند». (اشاره به آیه ای قرآنی)

دو) ابوالفرج اصفهانی می‌گوید: 
یحیی بن حسن برایم نقل کرد: موسی بن جعفر(ع) این گونه بود که اگر به آن حضرت خبر می‌رسید که مردی با آن حضرت خوب نیست و پشت سرش بد گویی می‌کند، برایش کیسه‌ای پر از دینار می‌فرستاد و کیسه‌اش بین دویست تا سیصد دینار در آن وجود داشت، این کار حضرت ضرب المثل شده بود.

فردی بود که هنگامی که موسی بن جعفر(ع) را می‌دید، شروع  به دشنام دادن حضرت علی(ع) و بدرفتاری با موسی بن جعفر(ع) می‌کرد ، بعضی از یاران حضرت گفتند اجازه بدهید تا او را بکشیم، امام(ع) فرمود: نه ؛ روزی حضرت در حالی ‌که بر مرکب سوار بودند، وارد مزرعه‌ی این شخص شدند ، آن شخص صدا زد، زراعت و محصول مرا از بین بردی! حضرت به او اعتنایی نکرد، همچنان می‌رفت تا این‌که به نزدیک او رسید، پیاده شد، در کنارش نشست و شروع  به صحبت با او کرده و فرمودند : غرامت محصولت چقدر است؟ آن مرد گفت: صد درهم، امام فرمودند: چقدر سود آن می‌شود؟ گفت: نمی‌دانم، حضرت(ع) فرمود: من پرسیدم چقدر حدس می‌زنی؟ گفت: صد درهم دیگر، امام(ع) سیصد درهم به او داد. پس آن شخص از جا برخاست و سر حضرت را بوسید. از این به بعد هر وقت امام وارد مسجد می‌شد، آن مرد از جایش بلند می‌شد، بر حضرت سلام می‌داد و می‌گفت: " الله اعلم حیث یجعل رسالته". 
آنگاه امام(ع) به یارانش فرمودند: کدامیک از این دو کار بهتر بود، آن ‌که شما می‌خواستید، یا این کاری که من انجام دادم؟!

سه) امام کاظم(ع) در انجام عبادات مستحبی و نافله‌ی شب به گونه‌ای بودند که نافله‌ی شب را به نماز صبح متصل می‌کرد. پس از نماز صبح تعقیباتش تا طلوع صبح به درازا می‌کشید، در حال سجده و دعا بود تا نزدیک طلوع خورشید.
آن‌حضرت فراوان این دعا را می‌خواندند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ»؛بار خدایا! آسودگی و راحتی به هنگام مرگ و عفو و گذشت به هنگام حساب را از تو درخواست می‌کنم.
یکی از دعاهایشان این بود: «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ»؛ گناه بنده‌ات بزرگ است، پس باید گذشت و عفو تو نیز نیکو باشد.
امام(ع) از ترس خداوند چنان گریه می‌کرد که ریش مبارکش از اشک خیس می‌شد.

چهار) امام موسی بن جعفر(ع) در انجام صله‌ی رحم، سرآمد بودند.

پنج) امام(ع) شب‌ها به فقرای مدینه سرکشی می‌کردند و برای آنان پول، نان و خرما می‌بردند ؛ در حالی‌که مردم متوجه حضرتش نمی‌شدند و نمی‌دانستند این پول و غذا از طرف موسی بن جعفر(ع) است.

 

خوانده شده 2351 مرتبه