آيا حج به عنوان يک حقيقت ديني در شريعت های ادیان قبل از اسلام وجود داشته است؟

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
آيا حج به عنوان يک حقيقت ديني در شريعت های ادیان قبل از اسلام وجود داشته است؟

مسيحيان، در آيين خود، راه و روش هاي متعددي را پيموده اند که زاييده‌ی خيالات و تصورات آنهاست. آنان حج را بنا بر تعریفی که از آن دارند در اطراف نمادهاي مورد تقديس خود، به طواف می‌پردازند و قرباني می‌کنند و نذوراتي تقديم می‌نمايند... و با گريه و تضرّع، آمرزش گناهان خود را می‌خواهند و برخي از آنها لذّت هاي حلال دنيا و خواسته هاي مشروع را بر خود حرام می‌سازند و طريق رهبانيت می‌پيمايند و از مريم عذرا اسوه می‌گيرند و مسيح را به خدايي برمی‌گزينند تا گناهانشان را بيامرزد و به بهشت رهنمون گردد.

يکي از نويسندگان مسيحي به نام «ونسنک» در خصوص حج مسيحيان مي نويسد:

«واژه شناسان عرب، حج را به «قصد» تفسير کرده اند و اين با معناي حج درنظر (مسيحيان) يکسان است. افزون بر اين معناي اصطلاحي آن نيز همان است که در لغت عربي مصطلح است و گويا ماده و معناي اين واژه در لغت سامي شمال و جنوب، همان طواف کردن و دور زدن باشد».[1]

در انجيل تحريف شده واژه اي با عنوان حج وجود ندارد، بلکه تنها از اعيادي نام برده مي شود که در آن به جشن و شادي مي پردازند و از خداي پدر! و خداي پسر (مسيح)، که به عقيده آنها ترکيب يافته از «روحِ الهي» و «تکوين انساني» است، ياد مي کنند. بنابراين، مسيحيت، به خدا شرک مي ورزد و آيين آنها را نمي توان آيين توحيدي ناميد بلکه ثنويت يا تثليث بر عقايد آنان حاکم است.

جايگاهي که خداي پسر در آن متولّد شده، يکي از اماکن مقدسه آنها به شمار مي آيد؛ جايگاهي که به اعتقاد آنها عيسي در آنجا به دار آويخته شد، مکان مقدسِ ديگرِ آنهاست. هرجاکه عيسي نماز خوانده و يا او يا مادرش مريم عذرا ظاهر شده اند، عنوان مقدس گرفته است و به طور خلاصه: هر مکان يا هر زمان، که اين ظهور و تجلّي نمودار گشته و يا با هرکس که ملاقاتي داشته، مورد تقدس و محل زيارت و مراسم سالانه آنها شده و هر يک را انجيل، عيد اعلام نموده است. در هر حال، آنچه از مسيحيت به چشم مي خورد، چيزي نيست که در آيين نخستين حضرت عيسي وجود داشته است.[2]

در خصوص حج و آيين نخستين مسيحيت مي توان گفت که حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ نيز از جمله پيامبراني بود که به نداي ابراهيم خليل ـ عليه السلام ـ پاسخ داد؛ آن گاه که به امر خداوند آهنگ حج داد.

عيسي ـ عليه السلام ـ از پيامبران اولوالعزم بود و مي دانست که نداي ابراهيم جهانشمول است و به شريعتی خاصی اختصاص ندارد، بلکه شامل همه‌ی اديان آسماني و همه‌ی پيامبران و مرسلين مي گردد و تکليفي است عام بر همه‌ی مکلّفين.

آن گونه که از روايات استفاده مي شود، همه پيامبران به حجّ خانه خدا آمده اند. اين روايات که از پيامبر گرامي و ائمه ـ عليهم السلام ـ نقل شده، تأکيد مي ورزد که عيسي بن مريم روح اللّه به کعبه‌ی مشرفه آمده و حج خانه‌ی خدا گزارده است. از سخن پيامبر صلي الله عليه و آله آورده اند که فرمود: «وَ الَّذي نَفْسُ محمّد بِيدِهِ لَيهِلَّنَّ ابنُ مريم بِفَجِّ الرَّوحاءِ حاجّا أو مُعْتَمِرا أَو ليثنيهما»[3]؛ سوگند به آن کس که جان محمد صلي الله عليه و آله در يد قدرت اوست فرزند مريم از گردنه «روحا» عبور کرده در حاليکه صداي خود را به لبيک گفتن برداشته و به حج يا عمره، يا هر دو عزيمت نموده است.

و از قول امام صادق ـ عليه السلام ـ در روايتي آمده است: «وَ مَرَّ عِيسَي بْنُ مَرْيمَ بِصِفَاحِ الرَّوْحَاءِ وَ هُوَ يقُولُ لَبَّيکَ عَبْدُکَ ابْنُ أَمَتِکَ لَبَّيکَ؛ عيسي بن مريم از صفائح الروحاء گذشت، در حالي که مي گفت: لبيک! بنده تو و فرزند کنيز تو! لبيک».[4]

در مورد زمان حج پيامبران و از جمله آنها حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ به سوي بيت عتيق؛ امام علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «زمان حج آن دهه ذي حجه بوده است... و آن پيامبران عبارتنداز: آدم، نوح، ابراهيم، عيسي، موسي و محمد ـ عليهم السلام ـ و ديگر پيامبراني که در اين مقطع زماني حج خانه خدا نموده اند و اين سنت شد براي فرزندان آنها تا روز قيامت».[5]

بدين ترتيب، حج حضرت عيسي که يکي از پيغمبران اولوالعزم است، امکان ندارد مخالف حج پيامبران ديگر باشد و یا اينکه بيت المقدس يا مکان ديگري را براي حج خود و پيروانش قرار دهد.

حج در آيين يهود

يهوديان به اشکال مختلف به نوعي از مراسم حج سروکار دارند و به اين منظور رهسپار اماکن متعدّدي مي شوند. هر فرقه اي راه ويژه اي براي خود برگزيده است و در اعياد مخصوص، آهنگ حجّ آن اماکن مي کنند و با مذهب و تعاليم و عقايد خاص و اوامر و نواهي ويژه اي به انجام آن مراسم مي پردازند.

انديشه حج براي يهوديان، امر جديدي نيست بلکه پيشينه طولاني دارد. آن دسته از يهوديان که پيرو آيين ابراهيم ـ عليه السلام ـ بوده اند، حج را به سوي بيت الله الحرام انجام مي داده اند و آنان که از اقوام سامي بودند، به سوي معابد و هياکل و ابنيه و آثار و قبور مردگان[6] که به انجام مراسم حج مي پرداخته اند. به نظر مي رسد که حج يهود يک فريضه ديني بوده که تورات بر آنها واجب نموده است.

اين مطلب را در نوشتاري اينگونه مي خوانيم: «حج به سوي يکي از معبدها، يک رسم ديرينه سامي است که حتّي در اجزاي قديمي اسفار پنجگانه، به عنوان يک فريضه ديني عنوان شده است. در «سفر خروج» فصل بيست و سوم، فقره چهاردهم آمده است: «در هر سال سه مرتبه براي من عيد بگيريد» و در آيه سي و سوم از فصل سي و چهارم آمده است: «در هر سال سه مرتبه همه مردان بايد در برابر خداي بزرگ، خداي اسرائيل ظاهر شوند.» و در سرزمين هاي عربي نيز اماکن بسياري وجود داشته که در آن اماکن مراسمي همچون حضور در عرفات صورت مي گرفته است».[7]

در هر يک از اعياد سه گانه، فرقه هاي يهود به اماکن معيني آهنگ حج مي کردند. در روز «استغفار» (عيد مظال)[8] به سوي کوه سينا حج مي کرده و در عيد «فِصح» به بيت المقدس و در عيد «استير» و «عيد باران» و... به اماکن ديگري رهسپار مي شدند.

با اين حال، از تحقيق و تفحّص در تورات، مکان خاصي را پيدا نمي کنيم که از زبان پيامبرشان حضرت موسي ـ عليه السلام ـ، حج همانند يک دستور الهي آمده باشد. و جاي اين پرسش است که: آيا خداوند براي يهوديان حج به مکان مخصوصي را واجب نساخته است يا اينکه راويان و نويسندگان متون ديني تورات، آن را از قلم انداخته اند يا به عادت معروف قوم يهود که تورات را تحريف مي کردند آن را نيز تحريف نموده اند؟!

بدين جهت است که اماکن حج متعدد شده و کوچ يهوديان در اعياد سالانه به نقاط مختلف بوده و هر مکان عبادتي را با عنوان «بيت» مي ناميده اند که در ازمنه مختلف محل برگزاري حج آنان بوده است؛ مثلا در «بيت المقدس» «بيت ايل» «بيت آون» که در نزديکي بيت ايل بوده و «بيت اصل» در يهودا و «بيت حور» نزديکي قدس و «بيت هاجن» در جايگاه تولد عيسي ـ عليه السلام ـ در «بيت لحم» و «بيت هاشطه» و ساير بيوت که شمارش آنها به درازا مي کشد و مي توان به کتاب مقدس در عهد جديد و قديم مراجعه کرد که در آن جا درج شده است.

در خصوص زمان حج يهوديان «دکتر حسن ظاظا» مي نويسد: «اوقاتي که در آن حج مي کنند همزمان با اعياد آنهاست و اينها سه زمان است:

  1. عيد فِصح، که در فصل بهار واقع شده و مدت آن هفت روز است و از روز پانزدهم نيسان به تقويم يهودي آغاز مي شود.
  2. «عيد حصاد» يا «اسابيع»، (شبوعوت) که مدت آن يک روز است مصادف با ششم ماه سيوان به تقويم يهودي که در اوايل تابستان (يونيه) قرار گرفته است.
  3. «عيد ظُلل»، (سرکوت) که مدت آن هشت روز است و در پاييز قرار دارد و از روز پانزدهم ماه «تشرين» يهودي آغاز مي گردد. موسم هاي سه گانه ياد شده را سه عيد مي نامند که حج در آنها مستحب است و با صدقات بسياري همراه مي گردد.[9]

حج حضرت موسي ـ عليه السلام ـ

ضروري و مناسب است که بدانيم حضرت موسي ـ عليه السلام ـ چگونه حج مي کرد.

هرگاه در اخبار و روايات و احاديث وارده از سنت شريفه تتبع کنيم، خواهيم ديد که موساي کليم مانند پيامبران سلف به سوي بيت الله عتيق حج کرده و طواف نموده و تلبيه گفته، به گونه اي که پدران و نياکانش که پيام آوران حق و فرمانبرداران دستورات آسماني بوده اند، حج کردند.

اين مطلبي است که روايات حج پيامبران بر آن تأکيد مي ورزدکه به چند مورد اشاره مي کنيم:

ابن عباس گويد: «در محضر پيامبرخدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بوديم، مسافت ميان مکه و مدينه را مي پيموديم که به يک وادي رسيديم. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: نام اين وادي چيست؟ پاسخ دادند: «وادي ازرق» فرمود: گوئيا مي نگرم موسي ـ عليه السلام ـ را که با گيسوان بلند در حالي که انگشتان دستش را در گوش ها نهاده بود و تلبيه حج مي گفت، از اين وادي مي گذشت و آهنگ حجّ مکه مکرمه و کعبه مشرفه را داشت».[10]

همچنين از حضرت ابي جعفر، باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده که فرمود: «موسي بن عمران ـ عليه السلام ـ با گروهي مرکب از هفتاد تن از پيامبران به قصد حج از گذرگاه «روحاء» عبور مي کرد در حالي که مي گفت: «لَبَّيک عَبْدُک ابْنُ عَبْدَيک».[11]

و نيز از قول آن حضرت نقل شده که: «موسي ـ عليه السلام ـ از رمله مصر محرم شد و از «صفائح الروحاء» با حالت احرام گذشت و بر ناقه اي سوار بود که مهار آن از برگ خرما بود و دو جامه قطواني (سفيد) بر تن داشت و تلبيه مي گفت و کوه ها او را در تلبيه همراهي مي کردند».[12]

و نيز از امام صادق ـ عليه السلام ـ روایت شده که فرمود: «موساي پيامبر ـ عليه السلام ـ از صفائح روحاء عبور کرد و بر شتر سرخ موي سوار بود که افسار آن از برگ خرما بود و دو جامه قطواني (سفيد و کوتاه) دربرداشت و مي گفت: لَبَّيک يا کرِيمُ لَبَّيک».[13]

 

[1]. دائرة المعارف اسلامي، گروه مستشرقان 7 / 304.

[2]. (زيرا آييني که خود آوردنده آن بوده، آيين توحيدي بوده، اما آيين مسيحيت بر محور توحيد نيست. هر آنچه مورد تقديس قرار مي گيرد به اعتبار انتساب آن به شخص مسيح مي باشد، نه به خداي مسيح).

[3]. مسند احمد، با اندک اختلاف، ج2، صص240 و 272 و 290.

[4]. علامه مجلسي، بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج99، ص185 و کافي، ج4، ص 213 باب حجّ الأنبياء. . .

[5]. همان. و وسائل الشيعه، حرّ عاملي، محمد؛ وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت، 1409ق ج11، ص274.

[6]. مقاله اي با اين عنوان در شماره 39 فصلنامه «ميقات حج».

[7]. دائرة المعارف الاسلاميه، مولف: موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي زير نظر آية الله هاشمي شاهرودي، سيد محمود، ناشر: انتشارات موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي ج7، ص305.

[8]. عيد سايه بان بندي يهود.

[9]. طقوس الحج عند اليهود. د. حسن ظاظا، الفيصل، شماره 210، منبع پايگاه حوزه، ص10.

[10]. سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، دار الرائد العربي، بيروت. لبنان. ۱۴۰۱ هـ - ۱۹۸۱ ميلادي. ج2، ص965.

[11]. حرّ عاملي، محمد، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت، 1409ق، ج12، ص385.

[12]. همان، ج9، ص54.

[13]. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج99، ص185.

خوانده شده 412 مرتبه