emamian

emamian

چهارشنبه, 15 شهریور 1402 15:26

ریشه قرآنی توسل به امام معصوم

تعیین مرزهای توحید و شرک، یکی از چالش‌های اصلی میان عالمان اسلامی و برخی گروه‌های به ظاهر مسلمان است که گاهی به خشونت و تکفیر نیز کشیده شده است، اما بیشتر این شبهات ناشی از برداشت نادرست از آیات قرآن و روایات معتبر می‌باشد.

وهابیت در مواجهه با آیه «وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُكِرَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ»؛[1] «هنگامى كه خداوند به يگانگى ياد می‌شود، دل‌هاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، مشمئزّ و متنفّر می‏‌گردد؛ اما هنگامى كه از معبودهاى ديگر ياد می‌‏شود، آنان خوشحال می‌‏شوند»، گمان می‌کند شیعیان یکی از مصادیق این آیه هستند؛ زیرا شیعه با جایز دانستن مسئله توسل به اولیای الهی، خدا را در جنبه‌های مختلف زندگی نادیده می‌گیرد و هرگاه سخن از توحید خدا به میان آید، ناراحت می‌شود.

چنین پندارهای باطلی ریشه در عناد و دشمنی و همچنین مراجعه نکردن به منابع و کتب عقیدتی شیعی دارد. اگر شیعیان مسئله توسل را جایز می‌دانند،‌ آن را در راستای عبادت خدا و تقویت بندگی او، در عین باور به توحید الهی جایز می‌دانند. توسل در نگاه شیعیان، ریشه در دستور خداوند در قرآن دارد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ»؛[2] «اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد! از خدا بپرهيزيد و وسيله‌اى براى تقرب به او بجویيد!»

ابن‌تیمیة حرّانی به‌عنوان رهبر فکری وهابیت در ذیل این آیه و در توضیح واژه «وسیله» می‌گوید: «واژه وسیله دارای سه کاربرد است که فقط دو مورد قابل پذیرش و یک مورد نادرست است؛ الف- توسل به معنای جلب رضایت پروردگار از طریق انجام واجبات و ترک محرمات؛ ب- دعا و شفاعت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به‌عنوان وسیله و واسطه میان خلق و خالق؛ سپس می‌گوید این دو معنا صحیح است و باید به آن باور داشت. ج- واسطه قرار دادن شخص پیامبر در دعا کردن که این معنا باطل است».[3]

مکتب شیعه افزون بر آنکه دعا و شفاعت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را وسیله تقرب به خدا قرار می‌دهد، شخص معصوم علیه‌السلام را نیز واسطه در ادعیه قرار می‌دهد و درخواستش را به ایشان عرضه می‌دارد. این شیوه نیز ریشه در آیات قرآن دارد که به دو نمونه اشاره می‌شود:

الف- در جریان نزاع و درگیری یکی از قبطیان پیرو حضرت موسی علیه‌السلام با کافر مصری، نقل قرآن چنین است: «فَاسْتَغاثَهُ الَّذي مِنْ شيعَتِهِ عَلَى الَّذي مِنْ عَدُوِّهِ»؛[4] «آن كه از پيروان موسی بود، در برابر دشمنش، از وى تقاضاى كمک نمود». از آنجا که شعار تمام پیامبران، توحید و نفی شرک است، اگر طلب یاری از حضرت موسی علیه‌السلام شرک به شمار می‌آمد، بی‌شک ایشان قبطی را یاری نمی‌کرد.

ب- «ذی‌القرنین» یکی از افراد مؤمنی است که سفرهای متعددی به مناطق عالم داشت. در یکی از این سفرها قرار شد که او با ایجاد یک سَد، مانع از هجوم یأجوج و مأجوج شود. از‌این‌رو از اهالی آن منطقه یاری خواست و گفت: «فَأَعينُوني‏ بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً»؛[5] «مرا با نيرويى يارى دهيد تا ميان شما و آنها سدّ محكمى قرار دهم‏». حال اگر درخواست کمک از اشخاص، نوعی از شرک قلمداد می‌شد، خداوند این رفتار ذی‌القرنین را مورد انکار و نقد قرار می‌داد.[6]

در نتیجه درخواست از امامان معصوم علیه‌السلام بر اساس اجازه‌ای از سوی خداست که در قرآن و روایات موجود است و شیعه در درخواست‌هایش، در عین باور به توحید، اولیای معصوم را مورد توجه قرار می‌دهد.

پی نوشت:
[1]. زمر/45.
[2]. مائده/35.
[3]. ابن‌تیمیة، احمد، مجموع الفتاوی، مجمع الملك فهد، ج1، ص: 202.
[4]. قصص/15.
[5]. کهف/95.
[6]. الخرسة، عبدالهادی، الإسعاد فی جواز التوسل و الإستمداد، دار الفجر العروبة، ص: 13.

یکی از فعالیت‌های شوم خدا ناباوران، ایجاد تردید و شبهه پیرامون توانایی و قدرت شفا دادن بیماری‌ها توسط معصومان علیهم‌السلام است. از این‌رو باید به صورت صحیح و منطقی، جایگاه این باور در نظام اندیشه شیعه مورد مطالعه قرار گیرد و اینکه شیعیان در چه شرایطی شفای مریضان توسط معصومان را انتظار می‌کشند؟

برای یافتن پاسخ این پرسش، باید به زمینه‌ها و ضرورت‌های وجود چنین توانایی در معصوم علیه‌السلام اشاره کرد. آفرینش انسان به هدف رساندن او به کمال حقیقی و واقعی، هنگامی صورت می‌پذیرد که اولاً انسان قدرت اندیشه و توانایی انتخاب داشته و کسی او را مجبور به کاری نکرده باشد، و ثانیا مأموران ویژه‌ای با عنوان پیامبر و امام از سوی خدا در میان مردم حضور پیدا کنند و بی‌کم و کاست، هر آنچه که برای رسیدن به آن هدف مقدس نیاز است، ‌به مردم آموزش دهند.

البته با وجود قدرت اندیشه و انتخاب در انسان، این احتمال می‌رود که او از فرمان پیامبر و امام پیروی نکند. در این شرایط، خداوند برای قانع ساختن انسان و یاری او برای رسیدن به قله‌های کمال، قدرت و توانایی خاصی به پیامبر و امام عطا می‌کند تا با انجام کارهایی خارق‌العاده در برابر دیدگان مردم، قلب مخاطبان را مطمئن ساخته تا نسبت به نماینده خدا و دستوراتش کرنش کنند.

به این کارهای خارق العاده در اصطلاح قرآن، «آیه» یا نشانه و در اصطلاح عالمان اسلامی، «معجزه» گفته می‌شود؛ کاری که از توان انسان‌های معمولی خارج است و انجام دادن آن تنها با عنایت ویژه و خاص از سوی خدا به نماینده‌اش ممکن خواهد بود.

معجزه یا آیه، دارای نمونه‌های گوناگون است و فقط یک کار خاص را شامل نمی‌شود، از این‌رو پیامبر یا امام با توجه به شرایط مخاطب، دست به کار خارق‌العاده می‌زند و همگان را به تعجب وادار می‌سازد. شفا دادن مریض و بهبود بیماران لاعلاج و صعب‌العلاج یکی از نمونه‌های معجزه می‌باشد. قرآن از معجزه شفای بیماران لاعلاج توسط حضرت عیسی علیه‌السلام گزارش داده است.[1] در منظومه باورهای شیعی، امامان معصوم علیه‌السلام به دلیل داشتن جایگاه نمایندگی خدا در میان مردم، لازم است از قدرت و توانایی خارق‌العاده برخوردار باشند.[2]

البته وجود چنین توانایی در پیامبر و امام، باعث ایجاد انتظارات نابجا در برخی افراد می‌شود؛ یعنی گمان می‌برند با وجود چنین قدرت ویژه‌ای در پیامبر و امام، نباید هیچ مشکلی در جامعه وجود داشته باشد و در مواجهه با هر سختی و مصیبت، لازم است که پیامبر و امام از قدرت خاص خود بهره برده تا خودش و دیگران را نجات دهد. چنین بهانه‌جویی‌هایی در میان اقوام گذشته وجود داشته و قرآن از آن گزارش کرده است؛ کسانی که از حضرت موسی علیه‌السلام درخواست مشاهده خدا را داشتند[3] و یا کسانی که از پیامبر معظم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله خواستند که در آسمان پرواز کند.[4]

شفا

چرایی و چگونگی شفا گرفتن بیماران توسط معصوم علیه‌السلام

با توجه به این مقدمه‌ مهم، نادرستی انتظار شفای هر بیمار توسط معصوم، کاملا واضح می‌شود؛ زیرا رسیدن به کمال و خوبی‌های دنیا و آخرت، وقتی معنا پیدا می‌کند که هر کسی در طوفان‌های بلا و مصیبت دنیا، با اختیار و اراده خویش، مسیر درست را انتخاب کند. کسی که بتواند با بهره‌گیری از عقل و پیروی از فرمان خدا، بهترین مسیر را انتخاب کند، بی‌شک به نجات و پیروزی رسیده است.

بر این اساس، اگر بنا بود خداوند یا پیامبر و امام در برابر هر مصیبت و بیماری، از قدرت ویژه و معجزه استفاده کنند و مردم را به این شکل، نجات دهند، اصلا نیاز نبود آنان آفریده شوند تا با بیماری و سختی دست و پنجه نرم کنند. شفا دادن بیماران در شرایط خاص، تنها برای نشان دادن قدرت الهی و اثبات حقانیت پیامبر و امام معصوم به کار گرفته می‌شود تا کوردلان و غافلان بتوانند به درستی مسیر زندگی خویش را انتخاب کنند. وانگهی در منابع حدیثی، گزارش‌هایی نقل شده که معصومان علیهم‌السلام برای بهبود بیماران، از روش‌های مرسوم طبابت بهره برده‌اند و از معجزه استفاده نکردند.[5]

بنابراین مؤمنان و دوستان خدا می‌دانند که شفای هر بیماری با اراده خدا صورت می‌پذیرد و تمام این مشکلات و چالش‌ها برای محک‌زدن ایمان و استواری در مسیر صحیح است و نباید حل مشکلات و بیماری‌ها را با معجزه از سوی خدا انتظار داشت.

پی نوشت:
[1]. مائده/110.
[2]. سبحانی، جعفر، راهنماى حقيقت، نشر مشعر، ص: 430.
[3]. نساء/153.
[4]. اسراء/93.
[5]. ر.ک: محمدی، محمد، دانشنامه احادیث پزشکی، دار الحدیث.

جهان‌بینی الحادی و طبیعت‌شناختی و همچنین برداشت نادرست و گزینشی از معارف اسلامی و الهی سبب ایجاد برخی توهمات و اشکالات نادرست شده است. یکی از این شبهه‌ها پیرامون جایگاه و عملکرد پیامبران علیهم‌السلام است. کسانی که به ماوراء طبیعت و جهان غیب باور ندارند، چاره‌ای جز آن ندارند که برای هر پدیده‌ای یک تفسیر و توضیح مادی ارائه دهند.

پیامبران الهی در نگاه ملحدان و طبیعت‌گرایان کسانی بودند که هدفشان به دست آوردن مقام‌های دنیایی و رسیدن به پادشاهی و حکومت بود، از این‌رو با فرمانروایان زمان خویش مبارزه کرده و پس از شکست دادن آنان، تا آخر عمر به بهترین شکل زندگی خود را سامان دادند.

یکی از راه‌های پاسخ به این‌گونه شبهات، نقد و ارزیابی مبانی الحادی و طبیعت‌گرایانه آنها است، اما برای آنکه صولت و شکوه این اشکال شکسته شود، کافی است از شبهه‌گر پرسیده شود که منابع و مستندات این اشکال کدام است؟ بالاخره لازم است این سخنان از یک منبع تاریخی برداشت شده باشد در غیر این صورت، صرف ادعا خواهد بود.

قدیمی‌ترین و تأثیرگذارترین منابع شناخت پیامبران در میان غیر مسلمانان، کتاب‌های مقدس مسیحیت و یهودیت یعنی انجیل و تورات می‌باشد. با توجه به اینکه این دو کتاب، زیر نظر دو پیامبر بزرگ خدا تدوین و گردآوری نشده، به طور طبیعی مورد تحریف قرار گرفته است. پس بديهى است داستان‌هاى اين دو كتاب كه دربردارنده نسبت‌هاى ناروا به خداوند متعال و پیامبران باشد، مورد پذیرش مؤمنان حق‌جو نخواهد بود و الزام‌آور نیست.[1]

 

همچنین باید این شبهه را ناشی از یک برداشت گزینشی از معارف دینی دانست؛ زیرا بر اساس اصول مسلم و استوار قرآنی[2] و روایی،[3] انسان‌ها به هر میزان که بخواهند به خداوند نزدیک شوند و رضایت او را به‌دست آورند، لازم است که مورد امتحان و آزمایش قرار گیرند. بر همین اساس، تاریخ و شواهد دینی گویای آن است که پیامبران الهی به عنوان نزدیک‌ترین افراد به خداوند، دچار مصیبت‌هایی شدند که هیچ انسانی توان تحمل آنها را ندارد.[4] به هر روی، چنین شبهاتی نمی‌تواند خللی بر باور خداباوران به ویژه مسلمانان ایجاد کند.

پی نوشت:
[1]. عسکری، سیدمرتضی، عقايد اسلام در قرآن كريم، مجمع علمى اسلامى‏، ج‏1، ص 12-11. ترجمه محمدجواد کرمی.
[2]. عنکبوت/2.
[3]. کلینی، ‌الكافي، الإسلامية، ج‏2، ص 252.
[4]. طوسی، محمد، الأمالي، دار الثقافة، ص 659.

جمعی از دانش‌آموزان کشور که عازم راهپیمایی اربعین بودند در نامه‌ای محبت‌آمیز به رهبر معظم انقلاب اسلامی، از ایشان خواستند که توصیه‌ها و راهنمایی‌هایی برای هرچه پربارتر شدن این پیاده‌روی گرانقیمت مطرح فرمایند.

امام خامنه‌ای در پاسخ به نامه دانش‌آموزان، با به کار بردن تعبیر «راهپیمایی مقدس» برای کنگره بزرگ اربعین، از دانش‌آموزان خواستند که در این راهپیمایی فرصت توسل و توجه و نیز فرصت تامل و تفکر در مجاهدت سیدالشهدا علیه السلام را از دست ندهند.  

در نامه دانش‌آموزان اینچنین آمده است:

«محضر مبارک پدر مهربان و عزیزتر از جان، رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای

با عرض سلام و تحیّت، به لطف خداوند منان و با مدد امیرالمومنین و سیدالشهدا، جمعی از فرزندان شما توفیق زیارت دسته جمعی اربعین را پیدا کرده‌اند.

پدر گرامی و دلسوز، این جمع استدعا دارند در آستانه این سفر معنوی و این خیر کثیر، ما را از مرحمت‌ها و راهنمایی‌های مشفقانه خویش برای هرچه بهتر برگزار شدن این زیارت و هرچه پربارتر شدن این پیاده روی گران قیمت، بهره‌مند فرمائید.
این جمع و همه فرزندان و پیروان شما در همه حال دعاگوی وجود ارجمند و نازنینتان هستند.»

 

رهبر معظم انقلاب نیز در پاسخ به این نامه دانش‌آموزان اینچنین نوشته‌اند:

«بسمه تعالی

زیارتتان قبول باشد عزیزان. در این راه‌پیمایی مقدس، فرصت توجه و توسل را از دست ندهید، و نیز فرصت تامل و تفکر در مجاهدت سیدالشهدا علیه السلام، و هدف آن و برکاتی را که خداوند به این فداکاری بزرگ عطا کرده است.  
آن هدف باید هدف هر انسان مومن باشد. از خداوند توفیق و هدایت بخواهید و در راه آن هدف ثابت قدم بمانید.
سید علی خامنه‌ای»

 

انتهای پیام

علیرضا عنایتی سفیر جمهوری اسلامی ایران در عربستان سعودی در آستانه عزیمت به ریاض با رئیس جمهور دیدار کرد.

سید ابراهیم رئیسی در این دیدار با تأکید بر رویکرد جمهوری اسلامی ایران در توسعه و تحکیم مناسبات با همسایگان، از ایران و عربستان به عنوان دو کشور تأثیرگذار در منطقه و جهان اسلام یاد کرد و خواستار بهره‌برداری از توانمندی‌های موجود برای توسعه مناسبات تهران و ریاض شد.

رئیس جمهور گفت: ‌همکاری ایران و عربستان و افزایش همکاری کشورهای منطقه در ابعاد دو جانبه و چندجانبه و در زمینه مسائل جهان اسلام در دو سطح دولتی و مردمی موجب اعتلای جایگاه کشورهای منطقه در معادلات منطقه‌ای و جهانی شده و زمینه مداخلات خارجی را محدود خواهد کرد.

«بتا ادو» وزیر امور انسانی و کاهش فقر در نیجریه اعلام کرد: به‌دلیل حملات فزاینده سازمان‌های تروریستی بوکوحرام و ایسواپ (ISWAP) نزدیک به 8 میلیون و سیصد هزار نفر در ایالت‌های بورنو، یوبه و آداماوا نیازمند کمک‌های انسانی هستند.

ادو ضمن اشاره به اینکه حکومت نیجریه مصمم به مبارزه با بحران انسانی در کشور است گفت: سازمان ملل متحد اعلام کرده است که ایالت بنوئه به پایتخت کمک‌های بشردوستانه در نیجریه تبدیل شده و به‌همین خاطر کارهای زیادی وجود دارد که از نظر انسانی باید انجام گیرد.

وزیر امور انسانی و کاهش فقر در نیجریه افزود: این وزارتخانه راه‌های جدیدی برای راستی‌آزمایی پرونده‌های جمعی برای صحت و شفافیت پیدا کرده است.

در نتیجه اقدامات خشونت‌آمیز سازمان تروریستی بوکوحرام در نیجریه که از سال‌های دو هزار به بعد در این‌کشور فعالیت می‌کند، ده‌ها هزار نفر کشته شدند.

این سازمان تروریستی از سال 2015 به بعد نیز در کامرون، چاد، و نیجر کشورهای همسایه نیجریه حملاتی ترتیب داده است.

شیخ عارف الجبوری، نماینده دیوان وقف سنی عراق در دیدار هیئت این دیوان متشکل از نمایندگان و خطیبان مساجد استان‌های عراق با دست‌اندرکاران مجمع شیخ کلینی وابسته به آستان مقدس عباسی(ع)، زیارت اربعین را تجسم وحدت همه مردم عراق توصیف کرد.

وی در رابطه یا این دیدار اظهار داشت: این دیدار به منظور مشارکت با برادرانمان در این مناسبت دردناک انجام شده است و ما از این راه به همه جهان اعلام می‌کنیم که ما برادرانی در یک کشور هستیم و یک اندوه داریم.

شیخ الجبوری تصریح کرد: ما به زیارت عتبات مقدس رفتیم و با استقبال گرمی رو به رو شدیم. این منظره ما را خوشحال می‌کند و به واسطه آن وحدت صفوف حاصل می‌شود و عمامه‌های سفید و سیاه در یک مکان یکدیگر را در آغوش می‌گیرند.

وی ادامه داد: حضور ما اینحا تقویت برادری و حمایت از هر امری است که عراقی‌ها را بایکدیگر متحد می‌کند.

«سید علی مهدی» مسئول مجمع شیخ کلینی در ارتباط این دیدار تصریح کرد: ما میزبان هیئت دیوان وقف سنی بودیم که به منظور بزرگداشت اربعین امام حسین(ع) به اینجا آمده‌ بودند.

وی افزود: این هیئت در نماز جماعتی که در مسجد جامع وابسته به مجمع اقامه شد، شرکت کردند و در آنجا در رابطه با خدمات ارائه شده به زوار توضیحاتی به آنها دادیم.

زیارت امام حسین (علیه السلام) با پای پیاده چه ثواب و آدابی دارد؟

 

پاسخ:

گوشه ای از ثواب و فضایل زیارت امام حسین (علیه السلام) با پای پیاده

 

در روایات متعددی، ثواب های زیادی برای پیاده روی به سویِ زیارت امام حسین علیه السلام بیان شده است که به سه روایت بسنده می کنیم:

 

روایت اوّل

از امام صادق علیه السّلام نقل شده که آن حضرت ‏فرمود: «کسی که پیاده به زیارت قبر حضرت امام حسین علیه السّلام برود خداوند متعال به هر قدمی که بر می‏دارد هزار حسنه‏ برایش‏ ثبت‏ و هزار گناه از وی محو می‏فرماید و هزار درجه مرتبه‏اش را بالا می‏برد.

سپس فرمود: وقتی به فرات وارد شدی ابتدا غسل کن و کفش‏هایت را آویزان نما و پای برهنه راه برو و مانند بندۀ ذلیل راه برو و وقتی به درب حائر رسیدی چهار مرتبه تکبیر بگو، سپس اندکی حرکت کن باز چهار بار تکبیر گفته بعد به طرف بالای سر حضرت برو و در آنجا بایست و سپس چهار مرتبه تکبیر بگو و نزد قبر نماز بخوان و از خداوند متعال حاجت خود را بخواه».

 

روایت دوم

امام صادق علیه السّلام فرمود: «کسی که پیاده به زیارت قبر امام حسین علیه السّلام برود، خداوند متعال به هر گامی که برداشته و به هر قدمی که از زمین بلند نموده و بر آن نهاده، ثواب آزاد کردن بنده‌‏ای از اولاد حضرت اسماعیل علیه السلام را می‏دهد».

 

روایت سوم

امام صادق علیه السّلام فرمود: «خداوند متعال فرشتگانی دارد که موکّل قبر امام حسین علیه السّلام هستند، هنگامی که شخص قصد زیارت آن حضرت را می‏نماید، حق تعالی گناهان او را در اختیار این فرشتگان قرار می‏دهد و زمانی که وی قدم برداشت فرشتگان تمام گناهانش را محو می‏کنند و سپس قدم دوّم را که برداشت حسناتش مضاعف و دو چندان می‏کنند و پیوسته با قدم‏هایی که برمی‏دارد حسناتش مضاعف می‏شود تا به حدّی می‏رسد که بهشت برایش واجب و ثابت می‏شود، سپس اطرافش را می گیرند و تقدیسش می‏کنند و فرشتگان آسمان ندا می دهند: زوّار دوست دوست خدا را تقدیس نمایید و وقتی زوّار غسل کردند حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم ایشان را مورد نداء قرار داده و می‏فرماید: ای مسافران خدا، بشارت باد بر شما که در بهشت با من هستید. سپس امیر المؤمنین علیه السّلام به ایشان ندا می کند و می‏فرماید: من ضامنم که حوائج شما را بر آورده و بلا را در دنیا و آخرت از شما دفع کنم. سپس پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم با ایشان از طرف راست و چپ ملاقات نماید تا بالأخره به سوی خانوادۀ خود بازگردند».

 

برخی از آداب پیاده روی در زیارت امام حسین علیه السّلام

 

بر اساس روایات، برخی از آداب پیاده رویِ زیارت امام حسین علیه السّلام عبارتند از:

۱. غسل کردن؛

۲. آویزان کردن کفش ها؛

۳. برهنه کردن پاها؛

۴. خاضعانه راه رفتن؛

۵. قبل از حرکت، سه روز روزه گرفتن: روزهای چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه؛

۶. استعمال نکردن عطر و روغن و سُرمه در چشم؛

(علیه السلام). لباس های پاک و پاکیزه داشتن؛

۸. خوش رفتاری با همراهان؛

۹. فقط به نیکی و خیر سخن گفتن و کمتر صحبت کردن؛

۱۰. از شوخی و مزاح خودداری کردن؛

۱۱. بسیار یاد خدا کردن( با گفتن اذکاری همچون: تهلیل، تکبیر، تسبیح و استغفار)؛

۱۲. زیاد نماز خواندن(مخصوصاً خواندن نماز جعفر طیّار)؛

۱۳. بسیار صلوات فرستادن(به ویژه با درخواست فرج؛ اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم)؛

۱۴. چشم از حرام فرو بستن؛

۱۵. کمک به زوّار پیاده که خسته و از ادامه دادن راه، ناتوان شده اند؛

۱۶. رعایت کردن تقیه؛

۱۷. با حالت غمگین، اندوهناک، ناراحت، ژولیده، گرفته، گرسنه، تشنه به زیارت رفتن؛

۱۸. از خوردن غذاهای چرب و شیرین خودداری کردن.

در روایات متعددی، ثواب های زیادی برای هزینه کردن در زیارت امام حسین علیه السلام بیان شده است که به سه روایت بسنده می کنیم:

 

روایت اوّل

اَبان بن تَغلِب گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: «کسی که به زیارت قبر حضرت اباعبد اللَّه الحسین علیه السّلام رود، به تحقیق به رسول خدا و به ما اهل بیت احسان کرده و غیبتش جایز نبوده و گوشتش بر آتش حرام است و در مقابل هر یک درهمی که انفاق کرده، خداوند متعال انفاق اهالی و سکنۀ ده هزار شهرهایی که در کتابش ثبت شده و معلوم است را به او اعطا می فرماید و به دنبال آن، حوائج و نیازمندی هایش را برآورده می فرماید و آن چه را که از خود باقی گذارد، خداوند متعال حافظ آنهاست و چیزی از خدا درخواست نمی کند، مگر آن که اجابتش می فرماید؛ اعم از آن که سریع و بدون مهلت، حاجتش روا می کند یا با تأخیر و مهلت آن را برآورده می سازد».

 

روایت دوم

ابن سنان گوید: محضر مبارک امام صادق علیه السّلام عرض کردم: فدایت شوم، پدر بزرگوارتان دربارۀ حجّ می فرمود: «در مقابل هر درهمی که شخص انفاق می کند، هزار درهم برایش قرار داده می شود»؛ اکنون بفرمایید: چه اجر و ثوابی است برای کسی که در سفر زیارت پدرتان امام حسین علیه السّلام انفاق کند؟

حضرت فرمود: «ای ابن سنان، در مقابل هر درهمی که شخص انفاق کند، ده هزار درهم قرار داده می شود و به همین مقدار درجه اش را بالا می برند و رضایت و خشنودی خداوند متعال از وی و دعای حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین و حضرات ائمه علیهم السّلام برای او بهتر از آن می باشد».

 

روایت سوم

صفوان جمّال از امام صادق علیه السّلام حدیثی طولانی نقل کرده و در ضمن آن می گوید: محضر مبارک امام علیه السّلام عرضه داشتم: چه اجر و ثوابی است برای کسی که نزد قبر مطهّر آن امام حسین علیه السّلام نماز بخواند؟ حضرت فرمود: «کسی که نزد قبر آن جناب دو رکعت نماز بخواند چیزی را از خدا نخواسته مگر آنکه خداوند متعال آن را به وی اعطا می فرماید».

عرض کردم: چه اجر و ثوابی است برای کسی که از آب فُرات غسل کند و سپس به زیارت آن حضرت رود؟ امام علیه السّلام فرمود: «هنگامی که با ارادۀ زیارت آن حضرت از فُرات غسل می کند، تمام گناهانش ریخته می شود و پاک می گردد، مثل اینکه تازه از مادر متولد شده است».

عرض کردم: ثواب و اجر کسی که خودش به خاطر جهتی نمی تواند به زیارت رود، ولی دیگری را مجهّز کند و به زیارت فرستاده، چه ثوابی می باشد؟ حضرت فرمود: «در مقابل هر یک درهمی که خرج کند، خداوند متعال به قدر کوه اُحُد از حسنات به وی پاداش می دهد و چند برابرِ هزینه ای را که متحمل شده برایش ذخیره می کند و نیز بلاهایی که نازل شده را از وی دور می گرداند و همچنین مال و داراییِ وی را حفظ و نگهداری می کند».

در روایات شیعه برای روز اربعین حسینی دستورهایی وجود دارد؛ مانند خواندن زیارت مخصوص آن روز در پیش از ظهر که پس از آن دو رکعت نماز نیز خوانده می شود و دعا در آن وقت مستجاب است.

در زیارت اربعین، هدف قیام امام حسین علیه السلام همان هدف رسالت نبی اکرم صلی الله علیه و آله دانسته شده است. بر اساس قرآن و نهج البلاغه، هدف رسالت انبیای الهی، دو چیز است: یکی عالم کردن مردم و دیگری عاقل نمودن آن ها با تهذیب نفس.

کسانی که علم ندارند، دستور خدا را نمی دانند و توان تربیت خود با دیگران را ندارند. برخی نیز عالمند، ولی در اثرِ نداشتن عقل به دانش خود عمل نمی کنند. اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. بر پایه این روایت، همان گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه کربلا نیز ستون ولایت است.

به دیگر سخن، براساس فرمودۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله: عصاره رسالت (نبوی صلی الله علیه و آله) قرآن و عترت است؛ «إنّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَین کِتَابَ اللهِ وَ عِترَتِی أهل بَیتِی» . عصارۀ کتاب الهی که دین خداوند است، ستونی دارد که نماز است و عصارۀ عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری علیه السلام در کنار هم ذکر شده است؛ امّا مهم آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می کنند.

خداوند در قرآن، معارف فراوانی دربارۀ نماز بیان کرده؛ مثلاً فرموده است: انسان، فطرتاً موحّد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری می کند، مگر انسان های نمازگزار که آنان می توانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع (بسیار حریص و کم طاقت )، جزوع(بسیار بی تاب) و منوع بودن(بسیار بخیل و بازدارنده) به درآیند و مشمول رحمت های خاص الهی باشند؛ چنان که خداوند متعال می فرماید: (إنّ الإنسان خلق هلوعاً * إذا مسّه الشرّ جزوعاً * وإذا مسعه الخیر منوعاً * إلاّ المصلّین).

زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز می دارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیه مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان (نوشتن نامه) اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راه ها از ویژگی های ممتاز آن حضرت علیه السلام است.

خلاصه آنکه رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیۀ نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نمایند و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان علیه السلام وجود دارد؛ چنان که منشأ خشونت و درنده خوییِ منکران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّشِ منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطرسه و خودخواهی و دنیاپرستی و زورگویی بود که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت شده است: «وَ تَغطَرَسَ وَ تَرَدّی فِی هَوَاهُ؛ و خودخواهی و تکبر ورزیدند و در پیروی هوای نفس هلاک شدند».

از این رو، پیامبران علیهم السلام برای تعلیم و نیز تزکیه مردم مبعوث شده اند که به مردم خوبی ها را بشناسانند و راه خوب را به آنان بنمایانند تا مردم خوب بفهمند و به خوبی ها عمل کنند. چنین جامعه ای مهد پرورش اولیای الهی است.

در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم علیه السلام نقل شده که به خداوند عرض کرد: پیامبری مبعوث فرما که مردم را عالم و مهذّب کند: (رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ )؛ . خداوند دعای آن حضرت را اجابت کرد و در سوره «جمعه» فرمود: (هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ).

براساس این آیه، مردم حجاز، پیش از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفتار دو معضل علمی و عملی بودند: یکی نادانی و دیگری گمراهی. پیامبر صلی الله علیه و آله با تعلیم کتاب و حکمت، آن ها را از جهل رهانید و عالم کرد و نیز با تزکیه نفس، آنان را از بیراهه به راه آورد و عادل کرد.

امیرمؤمنان علیه السلام در تشریح رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ؛ خداوند آنان را به وسیلۀ پیامبر از گمراهی به راه راست هدایت کرد و از جهالت رهانید». (یعنی خداوند به دست پیامبرش، مردم را عالِم و عادل کرد).

امام حسین علیه السلام نیز که به حساب ملکوت و اتصال نور وجودی، از پیامبر صلی الله علیه و آله است و صاحب ولایت؛ «حُسَینٌ مِنّی وَ أَنَا مِن حُسَین»، باید مردم را عالم و عادل کند؛ یعنی احکام و دستورها و معارف دین را به آنان بیاموزاند و آنان را اهل عمل کند.

همۀ اهل بیت علیهم السلام این وظیفه را به عهده داشتند و با تدریس، ارشاد، سخنرانی و نوشتن نامه به وظیفۀ خود عمل می کردند؛ ولی سیدالشهداء علیه السلام افزون بر کارهای یاد شده، به سبب یأس از تأثیر اساسی این ابزار، در شرایطی قرار گرفت که خون جگر خود را نیز برای رسیدن به هدف اعطا کرد. تنها آن حضرت علیه السلام بود که هم مبارزۀ فرهنگی و سیاسی و اجتهادی داشت، هم نبرد جهادی.

چنان که در زیارت اربعین آن حضرت می خوانیم: «فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ؛ [یعنی آن حضرت علیه السلام با اتمام حجت بر خلق]، هر عذری را از امت رفع کرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد و خون پاکش را در راه تو ـ ای خدا ـ نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهی نجات دهد».

 

نکات

 

۱. کلمه «لِیَسْتَنْقِذَ» از باب تنازع، متعلّق به هر سه فعل (أعذر، منح، و بذل) است که پیش از آن آمده است؛ یعنی اعذار و نصح و بذلِ خون آن حضرت علیه السلام همگی برای عالِم و عادل کردن انسان هایی بود که در دریای هلاکت جهل علمی و فساد اخلاقی غوطه ور بودند؛ چنان که برخی از پیامبران گذشته نیز صرف نظر از تبلیغ، تعلیم و تحقیق اجتهادی به نبرد جهادی نیز مبادرت نمودند و شربت شهادت نوشیدند تا ددمنشی را به فرشته وَشی و جاهلیت را به تمدّن اسلامی بدل نمایند.

 

۲. جهالت در اصطلاح اسلامی در مقابل هدایت قرار دارد و به گمراهی در شناخت اعتقادات و ضروریات دین معنا شده است. در تأیید این بیان، به سه روایت اشاره می نماییم که در آنها جهالت در مقابل هدایت قرار داده شده است:

 

روایت اوّل

شیخ طوسی در کتاب خود، زیارت دیگری برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام نقل کرده که جملاتش شباهت بسیاری به جملات زیارت اربعین دارد. در فرازی از این زیارت در مورد حضرت می خوانیم:

«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الضَّلالَةِ وَ الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَی وَ الشَّکِّ وَ الإرْتِیَابِ إِلَی بَابِ الْهُدَی وَ الرَّشَادِ» .

 

روایت دوم

در خطبه ای که مرحوم شیخ صدوق در کتاب توحید از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است؛ در فرازی این خطبه آمده است: «وَ نَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ بَعَثَهُ بِالْحَقِ دَالًّا عَلَیْهِ وَ هَادِیاً إِلَیْهِ فَهَدَانَا بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ اسْتَنْقَذَنَا بِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ».

 

روایت سوم

امام حسن مجتبی علیه السلام در ضمن خطبه ای می فرماید: «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ اللَّهَ هَدَاکُمْ بِجَدِّی مُحَمَّدٍ فَأَنْقَذَکُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ وَ رَفَعَکُمْ بِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ».

از این نوع کاربرد که دو اصطلاحِ جهالت و هدایت در مقابل هم قرار می گیرند، در ادبیات دینی موارد فراوانی وجود دارد؛ از این رو می توان گفت: اگر در زیارت اربعین هم این فراز وارد شده است: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ». نباید اشتباهاً جهالت را در اینجا لغوی معنا کرد. بلکه بر اساس اصطلاح دینی، این جهالت در مقابل هدایت بوده و به معنای دقیق تر، جهالت در اینجا به معنای نشناختن امام است.

شناخت اجمالی جامعه اسلامی در زمان شهادت امام حسین علیه السلام می تواند ما را به این بیان برساند که با آن اهمیتی که موضوع امامت و حجیت در هدایت بندگان دارد، امام علیه السلام روشنگری نسبت به این موضوع را هدف خود قرار داده اند.

 

۳. در حدیث مشهور و مورد توافق فریقین از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که آن حضرت فرمود:

«مَنْ ماتَ ولَمْ یَعْرِف امامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلیّةً؛ هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت است.

در این روایت رسول خدا به صراحت جاهلیت را همان امام ناشناسی و عدم معرفت به حجت معصوم الهی معنا فرموده است. این روایات با بیانهای مختلفی و متفاوتی از ائمه علیهم السلام وارد شده است.

 

۴. بر اساس متن زیارت اربعین، فلسفۀ شهادت امام حسین علیه السلام، نجات بندگان خداوند متعال از پیروی هر مسیری غیر مسیر اهل بیت علیهم السلام خصوصا مکتب خلفاء است. مکتبی که پس از سقیفه تصمیم خود را مبنی بر حذف عملی امامان معصوم الهی از صحنه جامعه، جامه عمل پوشانده بود و در این تاریکی و ظلمت بود که مردم دچار جهالت در امام شناسی و حیرت ضلالت در دین الهی شده بودند.

آری، حضرت سید الشهداء علیه السلام با فدا کردن جان خویش و پذیرش شهادت بهترین افراد آن روزگار؛ یعنی برادران و فرزندان و یارانشان و پذیرش امر جانکاه اسارت خواهر و اهل بیتشان، خواستند به بندگان خدا، جدایی راه پیامبر خدا را از سقیفه نشینان و پیروان آنان نشان دهند، بلکه در جهالت باقی نمانند.

 

۵. قرآن کریم به صورت های مختلف به بحث امامت و حجیت پرداخته و روایات اهل بیت علیهم السلام دقیقاً آن را تبیین نموده است. از جمله در ماجرای سجده نکردن شیطان به حضرت آدم علیه السلام، این مطلب روشنی خاصی یافته است. با توجه به آیه ۷۹ سوره «ص»، ابلیس هم ربوبیت خداوند متعال را پذیرفته بود و خطاب «رب» به خداوند می کرد و هم به معاد و روز قیامت معتقد بود؛ زیرا می گوید: (قَالَ رَبِ فَأَنْظِرْنِی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ)؛ گفت: پروردگارا، پس مرا تا روزی که آنها برانگیخته می شوند مهلت ده.

همچنین بر اساس روایات، سال های زیادی را به عبادت خداوند متعال پرداخته بود؛ یعنی با این اعتقاد و این عملی که داشت، تنها به دلیل نپذیرفتن ولایت و حجیت حضرت آدم(علیه السلام) ، خداوند متعال او را غیر موحد و کافر معرفی می فرماید.

در همین موضوع، روایت بسیار مهمی را از امام صادق علیه السلام نقل می کنیم:

عبدالحمید بْنِ أبی الْعَلاءِ گوید: وارد مسجد الحرام شدم و غلام امام صادق علیه السلام را دیدم به او نزدیک شدم که دربارۀ امام صادق علیه السلام بپرسم، دیدم امام در حال سجدۀ طولانی است... . امام سر از سجده برداشت و آن گاه به من فرمود: «قسم به خدا، اگر ابلیس بعد از آن معصیت و تکبّر[و سجده نکردن بر آدم]، به درازای عمر دنیا، برای خدا سجده می کرد، برای او سودی نداشت و خداوند از او نمی پذیرفت تا هنگامی که مطابق دستور الهی بر آدم سجده نمی کرد و چنین است این امّت گنهکار فریب خورده بعد از پیامبر که امامی را که پیامبر نصب کرده بود، رها کردند. بنابراین خداوند هیچ عملی را از آنها نمی پذیرد تا اینکه آن گونه که خداوند به آنها دستور داده است عمل کنند و ولایت امامی را بپذیرند که خداوند امر به ولایت او کرده است، و از دری وارد شوند که خدا و رسول گشوده اند. خداوند بر امت محمد صلی الله علیه و آله پنج فریضه را واجب کرد: نماز، زکات، روزه و حج و ولایت ما را، پس در آن چهار فریضه مردم را اجازه داد و در ترک ولایت ما به هیچ کس اجازه نداده است».

نتیجه: امام صادق(علیه السلام) مشکل شیطان و کسانی که ولایت اهل بیت رسول خدا را نپذیرفته اند، یک نوع بیان می فرمایند؛ اشکال هر دو در این است که ولایت حجت معصوم الهی در زمان خود را نپذیرفته اند؛ به همین دلیل از درگاه هدایت الهی نیز مطرود شده اند.

در کربلا، هرچند کسانی که در مقابل امام حسین(علیه السلام) صف آرایی کردند به ظاهر، خداوند متعال، پیامبر خدا و قرآن کریم را قبول داشتند و به عبادات زیادی مشغول بودند؛ اما همانند ابلیس جهالتشان، در معرفت و شناخت حجّت الهی زمان بود و در ادامه منکر امام زمان خویش شدند.

 

حسن ختام با کلام سیدالشهداء علیه السلام

سَلَمةِ بن عطا روایتی را از حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) نقل می‌کند که چنین است: حضرت به اصحاب خود فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ، فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ؛ ای مردم، قسم به خدا، خداوند بندگان را نیافرید، مگر برای این که معرفت به او پیدا کنند، پس وقتی معرفت او را یافتند به عبادت او بپردازند، پس با بندگیِ او از بندگیِ غیر او بی نیاز شوند». فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ، یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی، فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ؟ مردی به امام گفت: ای پسر پیامبر، پدر و مادرم فدای تو باد، معرفت و شناخت خدا چیست؟ قَالَ: مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَان،ٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ؛ فرمود: این که اهل هر زمان بشناسند، امام خود را که اطاعت او واجب است».

 

نکات

۱. سه چیز هدف خلقت است: معرفت، عبودیت و بی نیازی از شرک. خدای متعال، انسان را برای معرفت آفریده که اثر معرفت، عبودیت و اثر عبودیت هم بی نیازی از عبادت غیر خداست. کسی که به مقام توحید راه می‌یابد، حالت بی نیازی از توجه به غیر در او پیدا می‌شود.

 

۲. اهمیت معرفت و نقش آن در عبادتِ خدا کاملاً روشن است؛ چرا که اگر عبادت، بدون معرفت انجام شود، اصلاً ارزشی ندارد، بدین جهت هدف از خلقتِ انسان ها این است که ابتدا معرفت پیدا کنند، آن گاه به عبادت پردازند که در واقع انگیزه و راهنمای آنها برای عبادت، همان معرفت باشد نه عبادتِ بدون معرفت که در حقیقت عبادت نیست.

 

۳. معرفت و شناخت خدا، که هدف خلقت است، در صورتی امکان پذیر است که امام هر عصری شناخته شود، آن گاه از طریق امام و به وسیله و واسطه او، خدا به صورت صحیح شناخته می‌شود.

 

۴. شاید امام(علیه السلام) که معرفت خدا را معرفت امام دانسته، منظورش این است که معرفت خدا حاصل نمی شود مگر از طرف امام یا به جهت این که شرطِ رسیدن به معرفت خدا، معرفت امام است که اگر خدا را بشناسد ولی امام شناسی نداشته باشد، خداشناسیِ او برایش سودی ندارد.