emamian

emamian

پرسش: والدین در مواردی مثل تشویق، تنبیه و قهر کردن چگونه باید رفتار کنند؟

 

پاسخ:

 

ما برخی موارد داریم، مثل تشویق که انگیزه کودک را زیاد می‌کند؛ نه تنها کودک بلکه ما بزرگسالان هم با تشویق شدن، انگیزه و روحیه مضاعفی می‌گیریم.

یکی از مصادیق تشویق کردن جایزه دادن است، یک بار، تشویق کردن ما تشویق معنوی است؛ فرض کنید که موقع بالا شدن نمرات کارنامه بچه ها، آنها را با الفاظ محبت آمیز تشویق می‌کنیم که این خود یک تشویق معنوی است، اما یک بار هم است که در همین مورد برای نمره بالای کارنامه بچه‌ها، جایزه‌ای مثل خرید فلان وسیله را انجام می‌دهیم.

 

دو اصل مهم در تشویق معنوی

 

در تشویق معنوی دو اصل مهم وجود دارد و آن هم این است که اول باید این تشویق ها به جا و به اندازه باشد، یعنی متناسب با کار انجام شده بچه باشد؛ مثلا بچه کاری را انجام داده و پدر و مادر خیلی ذوق می‌کنند و بچه در ذهن خود می‌گوید که من این اندازه هم کار خاصی انجام نداده بودم.

یک بار هم است که به صورت افراطی و بیش از حد به شخصیت مثبت بچه می‌پردازیم که این کار نباید اتفاق بیفتد، برای مثال وقتی بچه کارنامه را می‌آورد، ما به بچه می‌گوییم که آفرین چه پسر زرنگ، شجاع و با استعدادی هستی؛ نباید به این روش تشویق کرد، چون گفتن بیش از اندازه این موارد، باعث توقف پیشرفت بچه خواهد شد.

بچه در عالم خود می‌گوید که من دیگر شجاع و زرنگ هستم و نیازی به تلاش بیشتر ندارم.

 

با بالا رفتن سن بچه ها، جایزه مادی را کم و جایزه معنوی را افزایش دهیم

 

اگر در تشویق کردن به عمل و موفقیت بچه تمرکز داشته باشیم و بدین صورت که کار و تلاش او را ستایش کنیم و بگوییم که آفرین چقدر زحمت کشیده‌ای، آفرین شبهایی که زحمت کشیدی و درس خواندی، اثرش در اینجا ظاهر شد؛ در اینجا زحمت کشیدن بر خلاف شجاعت و زرنگی، عمل خود اوست و باعث می‌شود که عمل خود را بدون توقف ادامه دهد.

این دو مورد در مسئله تشویق کردن بود؛ مسئله مهم در بحث جایزه دادن هم این است که تکالیف بچه را با جایزه شرطی نکنیم، یعنی مکرر نگوییم که امروز غذایت را خوردی یا این نمره را گرفتی و این هم جایزه توست.

این کار یک آسیب جدی برای بچه‌ها محسوب شده و بچه ها را رشوه بگیر به بار می‌آورد، اما اگر تا یک مرحله‌ای خصوصا در سنین پایین‌تر مثل شش سال اول باشد، می‌توان از جایزه های مادی در این موارد استفاده کرد.

هر چقدر سن بچه ها بالاتر برود، جایزه مادی را کم و به جای آن جایزه معنوی را افزایش دهیم. از طرفی عکس این مورد که تنبیه است را باید در نظر داشته باشیم.

 

در امر تنبیه، تنبیه بدنی مجاز نیست

 

تنبیه یعنی چیزی که بچه دوست دارد را از آن محروم می‌کنیم و این هم یکی از مهم‌ترین مواردی است که در تربیت لازم داریم.

در امر تنبیه، تنبیه بدنی مجاز نیست، چون هم بچه را جری کرده و هم امنیت و آرامش او را در کانون خانواده سلب می‌کند.

تنبیه به ندرت را هم نیاز نداریم و تنبیه زمانی انجام می شود که پدر و مادر مستأصل از روش های دیگر تربیتی هستند؛ چراکه علم به روش های تربیتی ندارند و یا کنترل تربیت بچه از او خارج شده است و ناچار به تنبیه بدنی می‌شوند.

حس امنیت بچه ها در خانواده بالاترین نعمتی است که ما در روایات داریم و با تنبیه بدنی، بچه ها را از این نعمت محروم خواهیم کرد.

 

تنبیه بچه‌ها باید چگونه باشد؟

 

تنبیه های محرومیتی اشکال ندارد و در برخی موارد ضروری است؛ مثلا بچه وقتی درس نمی‌خواند، تذکر می‌دهیم که اگر تکالیف علمی خود را انجام ندهی، از بازی کردن این ساعت با دوستانت محروم می‌شوی. این باعث می‌شود که بچه در دفعات بعد دقت خود را بیشتر کند عمل خود را با موفقیت به ثبت برساند.

در مورد تنبیه قهر کردن، وقتی به روایت مراجعه می‌کنیم در موارد خاص قهر را مطرح می‌کنند، مثلا روایات می‌گوید که مدت زمان قهر کردن از اندازه دستمالی که شسته شده و خشک شده باشد، بیشتر طول نکشد.

موارد قهر کردن با بچه ها به عنوان تنبیه کردن آنها، موارد خیلی استثنایی است و آسیب‌های عاطفی مختلفی به بچه ها وارد می‌کند، لذا ما اگر از تشویق و تنبیه به صورت ضابطه‌مند استفاده بکنیم، اصلا نیازی به این قضایا نخواهیم داشت.

 

 

برای مطالعه متن کامل مصاحبه خبرگزاری حوزه با حجت‌الاسلام ظریفی، کارشناس تربیت فرزند اینجا را کلیک نمایید.

دختر عظیم الشأن پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله را در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» می‌نامند. شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم روایت کرده: نور فاطمه قبل از اینکه زمین و آسمان خلق شوند آفریده شد. (منظور خلقت نوری بشر در عالم ذرّ می‌باشد که قبل از خلقت آسمان‌ها و زمین بوده است.) بعضی از مردم گفتند: ای رسول خدا! پس او از جنس بشر نیست؟ ‬ پیامبر فرمود: فاطمه حوریّه‏ای در لباس انسان است.

‬ گفتند: ای رسول خدا! چگونه امکان دارد که کسی حوریّه و در عین حال انسان باشد؟ فرمود: خداوند متعال قبل از اینکه حضرت آدم را بیافریند فاطمه را در آن هنگامی که ارواح مخلوقات را خلق می‌کرد، از نور خود آفرید، پس هنگامی که آدم را آفرید، فاطمه را به او نشان داد. گفته شد: ای رسول خدا! فاطمه در آن زمان کجا بود؟ ‬ فرمود: نور او در حفره‏ای زیر ساق عرش قرار داشت.‬ گفتند: ای رسول خدا! طعام وی چه بود؟ فرمود: تسبیح و تقدیس و تهلیل (گفتن لا اله الا اللَّه) و تحمید؛ هنگامی که خدا حضرت آدم را آفرید و مرا از صلب او خارج نمود (متولّد شدم)، اراده نمود که فاطمه را از صلب من خارج کند، پس آن نور را در سیبی قرار داد و جبرئیل آن سیب را نزد من آورد و گفت: ای محمّد! سلام، رحمت و برکات خدا بر تو باد. گفتم: ای حبیب من! بر تو باد سلام و رحمت و برکات او. جبرئیل گفت: ای محمّد! خدا به تو سلام می‌رساند. گفتم: هر چه سلام (سلامتی) است از طرف اوست و به سوی او باز خواهد گشت.

گفت: ای محمّد! این سیب تحفه‏ای است که خداوند مهربان آن را از بهشت برای تو فرستاده. و من آن سیب را گرفته و به سینه خود نهادم.‬ جبرئیل گفت: ای محمّد! خداوند می‌فرماید که این سیب را بخوری. هنگامی که آن سیب را تکّه کردم نوری از آن ساطع گردید که موجب تعجّب من شد، و جبرئیل که تأخیر و تأمّل مرا در خوردن سیب مشاهده کرد، گفت: ای رسول خدا! چرا آن را نمی‌خوری؟ بخور و نترس، زیرا آنچه دیدی نور بانویی است که در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» خواهد بود. گفتم: ای جبرئیل! چرا در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است؟

گفت: در زمین فاطمه نامیده شد برای اینکه پیروان و شیعیان خود را از آتش نجات می‌دهد و دشمنانش از محبّت او محروم خواهند بود، و در آسمان به این جهت منصوره است که خدا فرمود: «در روز قیامت، مؤمنان از نصر و یاری خدا خشنود می‌شوند، و خداوند هر که را خواهد یاری کند»، و مقصود از نصرت خدا برای مؤمنان، همانا شفاعت و امداد فاطمه برای شیعیان و دوستدارانش می‌باشد.

لازم به توضیح است شاید این تأویل بر این اساس باشد که لفظ «من بعد» در آیه قبل را اشاره به روز قیامت بدانیم.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ ع قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ

فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَلَیْسَتْ هِیَ إِنْسِیَّةً

فَقَالَ: فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ

قَالُوا: یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ کَیْفَ هِیَ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ

قَالَ: خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ إِذْ کَانَتِ الْأَرْوَاحُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ عُرِضَتْ عَلَی آدَمَ

قِیلَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ أَیْنَ کَانَتْ فَاطِمَةُ

قَالَ: کَانَتْ فِی حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ الْعَرْشِ

قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَمَا کَانَ طَعَامُهَا؟

قَالَ التَّسْبِیحُ وَ التَّقْدِیسُ وَ التَّهْلِیلُ وَ التَّحْمِیدُ

فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ وَ أَخْرَجَنِی مِنْ صُلْبِهِ وَ أَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُخْرِجَهَا مِنْ صُلْبِی جَعَلَهَا تُفَّاحَةً فِی الْجَنَّةِ وَ أَتَانِی بِهَا جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ لِی السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا مُحَمَّدُ قُلْتُ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ

فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ قُلْتُ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیْهِ یَعُودُ السَّلَامُ قَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَةٌ أَهْدَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْکَ مِنَ الْجَنَّةِ فَأَخَذْتُهَا وَ ضَمَمْتُهَا إِلَی صَدْرِی

قَالَ یَا مُحَمَّدُ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ کُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَأَیْتُ نُوراً سَاطِعاً وَ فَزِعْتُ مِنْهُ

فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَا لَکَ لَا تَأْکُلْ کُلْهَا وَ لَا تَخَفْ فَإِنَّ ذَلِکَ النُّورَ لِلْمَنْصُورَةِ فِی السَّمَاءِ وَ هِیَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةُ

قُلْتُ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ وَ لِمَ سُمِّیَتْ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةَ وَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةَ؟

قَالَ سُمِّیَتْ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ شِیعَتُهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا- وَ هِیَ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ (روم/۴) یَعْنِی نَصْرَ فَاطِمَةَ لِمُحِبِّیهَا. منبع: معانی الاخبار، ص ۳۹۶ ح ۵۳

در اینجا لازم است توضیحی درباره مراحل خلقت حضرت صدیقه اطهر سلام الله علیها داده شود. وجود حضرت زهرا سلام الله علیها پس از آن قوس صعودی در عالم ملکوت که همان خلقت نوری حضرت زهراست با قوس نزولی در دنیا، مصداق یک انسان کامل است که اسلام به طور کلی و تشیّع مرهون وجود این بانوست اوست. ایشان در این عالم که عالم ناسوت است، مظهر فضائل اخلاقی بوده، اسوه و سرمشق بشریّت هستند.

خداوند متعال در سوره لقمان آیه ۲۷ می‌فرماید: اگر تمام درختان دنیا قلم و همۀ دریاها مرکّب شوند، نمی‌توانند کلمات خدا را بشمارند؛ امام رضا علیه‌السلام در حدیثی فرموده‌اند: آن کلمات الهی ما هستیم که فضائل ما، نه برای کسی قابل درک است و نه به شمار می‌‏آید: «نَحْنُ الْکَلِمَاتُ الَّتِی لَا تُدْرَکُ فَضَائِلُنَا وَ لَا تُسْتَقْصَی» منبع: مناقب آل أبی طالب‌ع، ج ‏۴، ص ۴۰۰.

در قوس بعدی که قوس سوّم شخصیّت حضرت صدیقه کبری، قوس صعودی دیگری در قیامت است که همان حقیقت کوثر است. قرآن می‌فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏، إِنَّاأَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»

در نتیجه حضرت زهرا سلام الله علیها در قیامت، کوثر است؛ آن کوثری که هر انسان لایق با نوشیدن جرعه‌ای از آن، از هر عیب و نقص ظاهری و باطنی، تزکیه و تطهیر می‌شود، اگر پیر است، جوان می‌شود؛ اگر صفت رذیله‌ای دارد، آن رذیلت زدوده می‌شود؛ اگر جاهل است، عالم می‌شود؛ بالاخره به یک انسان کامل مبدّل می‌گردد و لیاقت ورود به بهشت را پیدا خواهد کرد.

حتی ایشان سرمشق و حجت بر امامان بعد از امیر المومنین علیهم السلام نیز هستند. امام عصر (عج) در توقیع به محمد بن عثمان فرمودند: «فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ از این روایت می‌توانیم چنین برداشت کنیم که یکی از معانی اسوه بودن حضرت زهرا برای امام زمان، یعنی ایشان سرمشق در حکومت اهل‌بیت در زمان ظهور خواهند بود. در زمان رجعت اهل‌بیت نیز اسوه و سرمشق حکومت، حضرت زهرا هستند.

روایتی منسوب به امام عسکری علیه السلام که در کتاب اطیب البیان وارد شده نیز مؤیّد همین مطلب است. «نَحنُ‏ حُجَجُ‏ اللّه عَلی خَلقِهِ، وَ جَدَّتِنا فاطِمَة حُجّةٌ اللّه عَلینا؛ ما حجّت‌های خداوند بر مردم هستیم و مادرمان حضرت فاطمه (س) حجت خدا بر ما هستند. مفهوم این روایت در روایات دیگری آمده است.

بزرگان و عرفا معتقدند کسی که در حل مشکلاتش دنبال راه چاره و برطرف کردن آن است روزانه ۵۳۰ مرتبه «اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک» را بخواند.

در سالروز ولادت حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

تبریک عرض میکنم میلاد مسعود سیّده‌ی زنان عالم و برگزیده‌ی پیامبر خاتم، حضرت زهرا (سلام الله علیها) را. امروز جلسه‌ی ما جلسه‌ی بسیار نورانی و معنوی و شیرینی بود؛ هم شما برادران و خواهران مستمع، هم اجراکنندگان و خوانندگان، حقّاً و انصافاً حال معنوی مورد نیاز این روزِ همه‌ی ما را تأمین کردید. خدا ان‌شاءالله حفظتان کند، تأییدتان کند. من یک جمله‌ی کوتاه عرض میکنم در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها)، یک جمله هم در مورد مسائل مربوط به مدّاحی و مدّاحان، و اشاره‌ای به مسائل روز عرض خواهم کرد.

خداوند متعال دو زن را نمونه قرار داده برای همه‌ی آحاد بشر از زن و مرد: «وَ ضَرَبَ اللَهُ مَثَلًا لِلَّذینَ آمَنُوا امرَاَتَ فِرعَون» و بعدش «وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمران»؛(۲) دو نفر زن هستند که خدای متعال این دو زن را نمونه و الگو برای همه‌ی بشریّت قرار داده، نه‌فقط برای زنها؛ برای زنها و مردها. روایتی از شیعه و سنّی از طرق مختلف نقل شده که پیغمبر فرمودند فضیلت زهرای من از آن دو زن، برتر و بالاتر است.(۳) اینکه گفته میشود اینها نمونه هستند، فقط فضیلت نیست ــ این را توجّه داشته باشید ــ الگو هم هستند، قلّه‌اند؛ ممکن است من و شما به آن قلّه نرسیم و حتماً هم نمیرسیم، امّا به سمت آن قلّه باید حرکت کنیم. در همین مدّت کوتاهِ زندگی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) بعد از رسول اکرم ــ دو ماه، سه ماه، به اختلاف روایات ــ آنچه از این بزرگوار بارز شد، ظاهر شد، همه دیدند، برای همه‌ی بشر، نه‌فقط برای مسلمانها، میتواند الگو باشد.

اینکه یک زن تنها، یک بانوی جوان، در برابر یک جمعیّت عظیم، یک قدرت، یک حکومت، قیام کند، از حق دفاع کند، شجاعت نشان بدهد، منطق او همه‌ی صاحبان منطق را مجاب کند، کار را نیمه‌کاره رها نکند و تا آخرین روزهای زندگی که زنهای مدینه می‌آیند عیادت این بزرگوار، همان حقایق را، همان مبانی محکم دین را بیان کند، این چیزی است که جز از شخصیّتِ برجسته‌ی ممتازِ یگانه‌ای مثل حضرت زهرا (سلام الله علیها) برنمی‌آید. لکن هر کدام از اینها الگو است: قیام برای حق، شجاعت، صراحت، قوّت استدلال، ایستادگی. این همان چیزی است که خدای متعال در قرآن فرموده است که «اَن‌ تَقوموا لِلَّهِ مَثنىٰ وَ فُرادىٰ‌»؛(۴) اگر دو نفر شدید، برای خدا در مقابل آنچه خلاف امر خدا است بِایستید و قیام کنید؛ اگر دو نفر هم نبودید، تک بودید، تنها بودید، باز هم قیام کنید. آن مصداق واقعیِ این آیه‌ی شریفه، فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است.

یک روایتی را خوارزمی ــ که از علمای اهل سنّت است ــ نقل میکند؛ میگوید که «قالَ رَسولُ اللهِ صَلّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ یا سَلمان‌». حضرت این حرف را به سلمان گفتند ــ سلمان آن نفر اوّل است دیگر؛ درجه‌ی یک است ــ پیغمبر این [حرف] را به نزدیک‌ترین صحابی خودشان بیان کردند: حُبُّ‌ فاطِمَةَ یَنفَعُ فی مِائَةٍ مِنَ المَواطِن؛ دوستی فاطمه‌ی من صد جا به دردتان میخورد؛ یعنی صد جا بعد از مرحله‌ی این نشئه‌ی دنیوی؛ اَیسَرُ تِلکَ المَواطِنِ المَوتُ وَ القَبر؛(۵) این صد جایی که محبّت فاطمه به دردتان میخورد، آسان‌ترینش مرگ و قبر است. خیلی خب، این حدیث در مورد محبّت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها). در نگاه اوّل، معنای این حدیث این است که اگر شما به فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) محبّت داشته باشید، این فضیلت متعلّق به شما است؛ خب این درست هم هست؛ یعنی این معنا ایرادی ندارد. محبّت شما به فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) همین خصوصیّت را دارد که صد جا به دردتان میخورد؛ لکن وقتی دقّت میکنیم، یک معنای دیگری هم در کنار این معنا وجود دارد و آن، این است که «محبّت فاطمه‌ی زهرا به انسان» این فایده را دارد. این در تعبیرات فارسی ما هم معمول است؛ میگوید «دوستیِ فلانی به دردت میخورد»؛ یعنی چه؟ یعنی دوستی او با شما؛ خیلی خب، این مهم است، این سخت است. آن معنای اوّلی آسان است؛ هر کسی آن خورشید را ببیند، آن ماه فروزان را ببیند، آن ستاره‌های درخشان را ببیند، آن فضیلت‌ها را ببیند، محبّت پیدا میکند؛ امّا این دوّمی که او به شما محبّت پیدا کند، آن بخشِ مشکل است.

آنچه مناسب مجلس مدّاحان است، یک بخشی از همین حرف است: فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) به کسی محبّت پیدا میکند که همان خصوصیّات را در زندگی الگو قرار بدهد که یکی از آن خصوصیّات، عبارت است از «تبیین». حضرت زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) از آن لحظه‌ی اوّل، شروع به تبیین کرد، حقایق را به رخ همه‌ی مستعمین و همه‌ی کسانی که نمیدانستند یا میدانستند و تغافل میکردند، یا میدانستند و از یادشان رفته بود، کشید. «تبیین» مهم‌ترین کار فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) است.

«مدّاحی» پیروی از فاطمه‌ی زهرا است در تبیین. من اینجا در حاشیه بگویم که امروز برنامه‌هایی که این آقایان اجرا کردند، تبیین بود؛ یعنی در کنار ابراز عاطفه و ابراز عشق و محبّت به اهل‌بیت (علیهم ‌السّلام) حقایق را تبیین کردند، حقایق روز را بیان کردند. فاطمه‌ی زهرا هم حقایق روز را بیان کرد؛ مسائلی را که همان روز پیش آمده بود و مسائل روز بود بیان کرد. تبیین مسائل روز یک وظیفه‌ی بسیار مهم است. لذاست در روایتِ پیغمبر وارد شده است: اِنَّ المُؤمِنَ یُجاهِدُ بِسَیفِهِ وَ لِسانِه؛(۶) مؤمن جهاد میکند، گاهی با جان خودش، [یعنی] میرود جبهه، گاهی با شمشیر خودش، [یعنی] از سلاح استفاده میکند، و گاهی با زبان خودش. جهاد با زبان یکی از انواع مهمّ جهاد است و گاهی اوقات از جهاد با جان هم تأثیرش بیشتر است، اهمّیّتش بیشتر است. شما برادران مدّاح که در این جمع هستید و همه‌ی مداحان سرتاسر کشور مخاطب این سخن هستید: جهاد با زبان.

خب، ابزار این جهاد در اختیار شما است؛ شما یک هنر ترکیبی دارید. مدّاحی یک هنر ترکیبی است؛‌ هم قالب، هم محتوا، هر دو هنرند؛ هم لفظ هنر است، هم معنا هنر است. یعنی اینجا چندین هنر با یکدیگر همراه شده‌اند و مدّاحی را به وجود آورده‌اند؛ میخواهم قدر مدّاحی را بدانیم؛ هم ما بدانیم، هم خودشان بدانند. مدّاحی ترکیب چندین هنر است؛ هنر صدا، هنر آهنگ، هنر شعر، هنر مدیریّتِ جمعیّت ــ که خودش هنر بزرگی است ــ هنر چهره‌به‌چهره شدن با مردم. شما در فضای مجازی با مردم چهره‌به‌چهره نمیشوید امّا در مجلس واقعی، در عالم واقع شما با مردم حرف میزنید، چهره‌به‌چهره میشوید؛ خود این هم یک هنر مهم است. بنابراین مدّاحی یک رسانه‌ی تمام‌عیار است؛ چون یک رسانه است، پس میتواند ابزار تبیین باشد؛ ابزار مهمّ تبیین.

ما امروز به تبیین نیاز داریم. امروز، شبهه‌افکنی یکی از کارهای اساسی دشمن است. برنامه‌ریزی میکنند، حالا یک مقداری در خبرهای آشکار هست که شما هم می‌بینید، یک مقداری‌اش هم در خبرهای آشکار نیست که ما اطّلاع داریم. برنامه‌ریزی میکنند و پول خرج میکنند برای اینکه ذهنیّتها را منحرف کنند از حقیقت. چه کسی باید جواب بدهد؟ چه کسی بایستی این خطّ کج را مستقیم کند؟ چه کسی بایستی تبیین کند؟ شما جزو کسانی هستید که میتوانید این کار بزرگ را انجام بدهید.

اگر این حرکت مدّاحی شما آگاهی‌بخش باشد ــ اوّل آگاهی ــ بعد امیدآفرین باشد، [یعنی] مأیوس‌کننده نباشد، و هم حرکت‌دهنده باشد، آن وقت یک کار اساسی و بزرگ را شما انجام داده‌اید که با بسیاری از ابزارهای سخن گفتن و تبلیغ کردن، آن مقصود حاصل نمیشود. میتوانید مبارزه کنید با هراس‌افکنی دشمن ــ یکی از کارهای مهمّ دشمن، ترساندن است، هراس‌افکنی است ــ میتوانید مقابله کنید با اختلاف‌افکنی دشمن، میتوانید مقابله کنید با یأس‌آفرینی دشمن. ببینید! اینهایی که عرض میکنم، هر کدام یک عنصر اساسی است؛ احیای جامعه و همینهایی که شما اینجا گفتید که «ما از پا نمی‌نشینیم»، «ما پرچم اسلام را روی جولان به حرکت درمی‌آوریم»، «ما از مرقد مطهّر پاک شام دفاع میکنیم» و از این قبیل، متوقّف به اینها است؛ یعنی بایستی با هراس‌افکنی دشمن مبارزه کرد، با اختلاف‌افکنی دشمن مبارزه کرد، با یأس‌آفرینی دشمن مقابله کرد. ابزار عمده‌ی دشمن، ترساندن و هراس افکندن است. شما قوی هستید، او تبلیغ میکند ضعف شما را برای اینکه شما را بترساند؛ دست شما پُر است، او تبلیغ میکند که دست شما خالی است برای اینکه شما را مأیوس کند. به این نکات باید توجّه داشته باشید.

در صدر اسلام، در جنگ اُحد، مسلمانها ضربه خوردند؛ شخصیّتی مثل حمزه سیّدالشّهدا به شهادت رسید؛ شخصیّتی مثل علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السّلام)، امیرالمؤمنین، سرتاپا مجروح شد؛ به خود شخص شخیص پیغمبر اکرم ضربه وارد شد؛ تعدادی شهید شدند؛ [وقتی] برگشتند مدینه، منافقین دیدند زمینه‌ی خوبی است برای وسوسه کردن، برای بهره‌برداری تبلیغاتی از این وضع، شروع کردند وسوسه کردن: اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم؛(۷) [گفتند] «همه علیه شما دست به دستِ هم داده‌اند، بترسید»؛ بنا کردند اینها را بیان کردن. خدای متعال به خاطر این قضیّه وحی نازل کرد؛ آیه‌ی قرآن [میفرماید:] «اِنَّما ذٰلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ اَولِیاءَهُ فَلا تَخافوهُم»؛(۸) این شیطان است که دوستان خودش را دارد میترساند، از آنها نترسید. مشت محکم قرآن بر دهان منافقین وسوسه‌کننده فرود آمد. امروز این «اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطان» را شما باید بگویید؛ اصحاب ادب و شعر و فکر بنشینند و فکر کنند؛ منطق قابل قبول و دلنشین برای مخاطب درست کنند در لباس شعر، با آهنگ مدّاحی، و در جایگاه معتبر مدّاحی‌گری و ستایشگری اهل‌بیت، آن را به مردم منتقل کنند. «اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ اَولِیاءَه».

امروز سرخطّ خبرهای منطقه‌ی ما مسائل سوریه است. من نمیخواهم تحلیل ‌بکنم. دیگران تحلیل کنند. من در این زمینه حرف دارم؛ چند نکته :

نکته‌ی اوّل. یک گروه اغتشاشگر با کمک دولتهای خارجی و با برنامه‌ریزی آنها و با نقشه‌ی آنها توانستند از ضعفهای درونی کشور سوریه استفاده کنند و کشور را به بی‌ثباتی بکشانند، به هرج‌ومرج بکشانند. من حدود دو سه هفته قبل در یک سخنرانی همین‌جا گفتم(۹) که برنامه‌ی آمریکا برای تسلّط بر کشورها یکی از دو چیز است: یا ایجاد یک حکومت فردیِ استبدادی، که بروند با او بسازند، حرف بزنند، منافع کشور را بین هم تقسیم کنند؛ اگر این نشد، هرج‌ومرج، اغتشاش. در سوریه به اغتشاش منتهی شدند؛ هرج‌ومرج به وجود آوردند. حالا آمریکایی‌ها، رژیم صهیونیستی و کسانی که با اینها همراهند، به خیال خودشان احساس پیروزی میکنند؛ اینها احساس میکنند به پیروزی رسیدند و [لذا] به گزافه‌گویی افتاده‌اند. خاصیّت اهل شیطان هم همین است که وقتی احساس میکنند پیروز شدند، اختیار زبانشان از دستشان خارج میشود، گزافه میگویند، حرف مفت میزنند. اینها امروز به حرف مفت افتاده‌اند. یک عنصر آمریکایی از مسئولین آمریکایی، جزو گزافه‌گویی‌هایش یکی این است که میگوید: «هر کسی در ایران اغتشاش کند، ما کمکش میکنیم»؛ مجموع حرفش این است؛ به این تصریح نمیکند امّا حرفش این است؛ در لفّافه بیان میکند امّا کاملاً روشن است که این را دارد میگوید. احمقها بوی کباب شنیده‌اند! نکته‌ی اوّل اینکه ملّت ایران هر کسی را که مزدوریِ آمریکا را در این زمینه قبول کند، در زیر گامهای محکم خود لگدمال خواهد کرد.

نکته‌ی دوّم. عنصر صهیونی تظاهر به پیروزی میکند، چهره‌ی آدمهای پیروز را به خودش میگیرد و می‌آید حرفهای گزاف میزند و رجزخوانی میکند. بدبخت! شما کجا پیروز شدید؟ در غزّه پیروز شدید؟ آدم، چهل و چند هزار نفر زن و بچّه و کودک را با بمب بکشد و نتواند یک دانه‌ از مقاصدی را که اوّل اعلام کرده، تحقّق ببخشد، پیروز است؟ شما حماس را نابود کردید؟ شما اسرای خودتان را در غزّه آزاد کردید؟ شما گفتید میخواهید حزب‌الله را از بین ببرید، شخصی مثل سیّدحسن نصرالله با آن عظمت را شهید کردید، توانستید حزب‌الله را از بین ببرید؟ حزب‌الله زنده است، مقاومت فلسطین زنده است، حماس زنده است، جهاد زنده است؛ شما پیروز نیستید، شما شکست خورده‌اید. بله، در سوریه جلوی شما باز بود، یک سرباز با یک تفنگ هم جلویتان نبود و توانستید چند کیلومتر با تانک و ابزارهای نظامی جلو بیایید، [امّا] این پیروزی نیست؛ مانعی در مقابل شما نبود، این پیروزی نیست. البتّه جوانهای غیورِ شجاعِ سوری هم بلاشک شما را از اینجا بیرون خواهند کرد.

نکته‌ی سوّم. در تبلیغات گوناگون ــ [چون] با جمهوری اسلامی طرفند دیگر ــ مرتّب میگویند که جمهوری اسلامی، نیروهای نیابتی خودش را در منطقه از دست داد؛ این هم یک غلط دیگر. جمهوری اسلامی نیروی نیابتی ندارد؛ یمن میجنگد، چون باایمان است؛ حزب‌الله میجنگد، [چون] قدرت ایمانی، او را به میدان میکشاند؛ حماس و جهاد میجنگند، چون عقیده‌شان آنها را به این کار وادار میکند. اینها نیابت از ما ندارند؛ ما اگر یک روزی بخواهیم اقدام بکنیم، احتیاج به نیروی نیابتی هم نداریم. مردان شرافتمند باایمانی در یمن، در عراق، در لبنان، در فلسطین و ان‌شاءالله در آینده‌ی نزدیک در سوریه، حضور دارند و حضور خواهند داشت، اینها دارند برای خودشان با ظلم، با جنایت مبارزه میکنند، با رژیم منحوسِ تحمیلیِ صهیونیستی مبارزه میکنند؛ ما هم مبارزه میکنیم و ان‌شاءالله این رژیم را از منطقه ازاله خواهیم کرد.

آنچه بنده عرض میکنم، بیان سیاسی نیست؛ حقایقی است که [ما] از نزدیک این حقایق را لمس کرده‌ایم. این را خوب است که شما بدانید:‌ حزب‌الله لبنان یک مجموعه‌ی شرافتمند قویِ محکمِ پولادینی است که از دل اغتشاشات لبنان در دهه‌ی ۶۰ بُروز کرد و سر برآورد. آنجا تمام منطقه را به هم ریخته بودند؛ با جنگهای داخلی، اغتشاشات، ناامنی؛ در وسط ناامنی و از دل تهدید، فرصت حزب‌الله به وجود آمد و سر برآورد. قبل از شهید عزیزمان سیّدحسن،‌ مرحوم سیّدعباس [موسوی] هم بود، دیگرانی هم بودند، آنها هم شهید شدند؛ شهادت آنها حزب‌الله را ضعیف نکرد، اگر نگوییم تقویت کرد. امروز هم همین‌جور است، فردا هم همین‌جور خواهد بود. از دل تهدیدها، فرصتها سر برمی‌آورند، اگر چنانچه ما متوجّه باشیم، احساس مسئولیّت کنیم، دنبال کنیم، آنچه را در دل ما است و بر زبان ما است، در هنگام عمل نشان بدهیم.

و من پیش‌بینی میکنم این حادثه، [یعنی] سر برآوردن یک مجموعه‌ی شرافتمند قوی در سوریه هم اتّفاق خواهد افتاد. جوان سوری چیزی برای از دست دادن ندارد؛ دانشگاهش ناامن است، مدرسه‌اش ناامن است، خانه‌اش ناامن است، خیابانش ناامن است، زندگی‌اش ناامن است؛ چه کار کند؟ بایستی با قوّت اراده در مقابل آن کسانی که این ناامنی را طرّاحی کرده‌اند و آن کسانی که اجرا کرده‌اند، بِایستد و ان‌شاءالله بر آنها فائق خواهد آمد. به لطف الهی، فردای منطقه از امروز منطقه بهتر خواهد بود.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته

 
در ابتدای این دیدار، تعدادی از ذاکرین به مدیحه‌سرایی و بیان فضائل و مناقب اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) پرداختند.
سوره‌ی تحریم، بخشی از آیات ۱۱ و ۱۲؛ «و براى کسانى که ایمان آورده‌اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، ... و مریم دختِ عمران را ...»
از جمله، ابن شهرآشوب. مناقب آل ابی‌طالب، ج ۳، ص ۳۲۳؛ سیوطی. درّالمنثور، ج ۲، ص ۲۳
سوره‌ی سبأ، بخشی از آیه‌ی ۴۶
مقتل الحسین (علیه السّلام)، ج ۱، ص ۱۰۰
تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۳۸۳
سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۷۳
سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۷۵
بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان سراسر کشور (۱۴۰۳/۹/۵)
در‌ آستانه‌ی ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و روز زن(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

تبریک عرض میکنم ایّام ولادت حضرت صدّیقه‌ی طاهره (صلوات الله علیها) را و خوشحالم که بحمدالله این جلسه امسال هم تشکیل شد. و به نظر من، این جلسه یکی از جلسات بسیار خوب و استثنائی‌ای است که این در حسینیّه تشکیل میشود؛ [جلسه‌ای با] این جمعیّت عظیم از بانوان و دختران عزیز ما، با این احساسات پُرشور و با این بیانات بسیار خوبی که گویندگان محترم، سخنرانها، خانمها بیان کردند، حقّاً و انصافاً یک جلسه‌ی به‌یادماندنی است.

مطالب خیلی خوبی گفته شد. من همین حالا به مسئولین دفترمان از همین جا سفارش میکنم ــ بخش بررسی دفتر ــ که مطالب این خانمها را مورد ملاحظه‌ی جدّی قرار بدهند. بعضی از اینها کارهای خود ما است، مربوط به من یا دفتر ما است؛ بعضی‌ها، اکثر، مربوط به دستگاه‌های دولتی و امثال اینها است؛ آنچه مربوط به خود ما است انجام بگیرد، آنچه مربوط به دستگاه‌ها است تعقیب بشود.

بحث «الگوی سوّم زن» که زن مسلمان انقلابی است، که در صحبتها بود؛ بحث مسئله‌ی خانواده در فضای مجازی، که بسیار دقیق و خوب بیان شد؛ بحث حلّ مسئله‌ی جمعیّت از طریق نهاد خانواده که این خانم بیان کردند و روی مسئله‌ی جمعیّت و مسئله‌ی افزایش باروری و ولادت و مانند اینها تکیه کردند ــ البتّه گفتند خودشان دو فرزند دارند، که کم است(۲) ــ بحثهای مربوط به هنر، بخصوص سینما و نمایشنامه‌های ایرانی که یک خانمی اینجا بیان کردند، مهم است؛ بحث تسهیل‌گری در امر ازدواج خیلی مهم است؛ واقعاً یکی از مشکلات کنونی ما همین است و این مطالبی هم که این دخترخانم بیان کردند، مطالب خیلی خوبی است. دنبال باید بشود این کارها؛ این مسائل مهم است. من خانم عائده‌ی سُرور را قبلاً هم اینجا دیده‌ بودم؛ همان روزی بود که خبر شهادت فرزند دوّمشان به ایشان رسیده بود. ما اینجا در حسینیّه جلسه‌ای داشتیم، این خانم را اینجا دیدم. به ایشان تبریک میگویم این روحیه را و تسلیت میگویم فقدان فرزندانشان را.

من چند مطلب را اینجا آماده کرده‌ام که تا هر مقداری که حالا وقت باشد ان‌شاءالله بگویم؛ چند جمله درباره‌ی حضرت صدّیقه‌ی کبریٰ (سلام الله علیها)، بعد دو سه نکته درباره‌ی مسئله‌ی زن ــ که یک مسئله‌ی مهمّ امروز بشری و انسانی است در سرتاسر جهان‌ ــ از نظر اسلام، بعد هم دو سه جمله راجع به آنچه امروز در منطقه میگذرد، عرض خواهم کرد.

درباره‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) آنچه من میتوانم عرض کنم، این است که این بزرگوار، این بانوی جوان از شگفتی‌های آفرینش است. اگر ابعاد وجودی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) را انسان بتواند احصاء کند و ببیند، یقین میکند که این یک پدیده‌ی شگفت‌انگیزی است در آفرینش عالم؛ یک چنین موجودی [است]. دختر جوانی که در اوایل جوانی ــ یعنی ایشان طبق یک روایتی در هجده‌سالگی شهید شده‌اند، طبق یک روایت هم تا بیست سال و بیست‌ودو سال و مانند اینها هم گفته‌اند؛ به هر حال آنچه درباره‌ی این بزرگوار از طرف پیغمبر یا دیگران گفته شده، مربوط به یک دختر هفده هجده ساله است ــ از لحاظ معنوی و رتبه‌ی هویّت ملکوتی و جبروتی به جایی برسد که خشم او موجب خشم خدا بشود، خشنودی او مایه‌ی خشنودی خدا بشود. این روایت را، هم شیعه نقل کرده، هم سنّی‌ها نقل کرده‌اند؛ در روایت کتب شیعه این‌جور است که «اِنَّ اللهَ یَغضَبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ وَ یَرضیٰ لِرِضاها»؛(۳) این عبارت کتابهای ما است. در کتب اهل سنّت، همین روایت خطاب پیغمبر به خود فاطمه‌ی زهرا است که پیغمبر به فاطمه فرمود: یا فاطِمَةُ! اِنَّ اللهَ لَیَغضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرضیٰ لِرِضاک؛(۴) با خشنودی تو خدا خشنود میشود، با خشم تو خدا خشمگین میشود. خیلی چیز عجیبی است! این‌جور نیست که بگوییم این بنده‌ی بلند‌مرتبه هر جایی که خدا خشمگین است او هم خشمگین میشود؛ نه، عکس قضیّه است؛ هر جا او خشمگین بشود، خدا خشمگین میشود. عظمت را ببینید!

در سختی‌ها، غمگسار پیغمبر؛ در جهاد، همراه امیرالمؤمنین؛ در عبادت، خیره‌کننده‌ی چشم فرشتگان؛ در سیاست، سُراینده‌ی آن خطبه‌های فصیح و بلیغ و آتشین. در خطبه‌های فاطمه‌ی زهرا ــ چه آنچه در مسجد بیان کردند، در مقابل مهاجر و انصار، چه آنچه با زنان مدینه در میان گذاشتند ــ هم سیاست هست، هم معرفت هست، هم شکایت هست، هم منقبت [هست]؛ همه‌چیز ــ یک چیز فوق‌العاده‌ای است ــ آن هم در بهترین و عالی‌ترین الفاظ، شبیه خطبه‌های نهج‌البلاغه؛ تربیت‌کننده‌ی امام حسن، تربیت‌کننده‌ی حسین‌بن‌علی، تربیت‌کننده‌ی زینب؛ ببینید! این خصوصیّات کنار هم که قرار میگیرد، حقّاً و انصافاً یک شگفتی عظیمِ عالمِ وجود را به انسان نشان میدهد. کودکیِ او الگو است، جوانی او الگو است، ازدواج او الگو است، سیره‌ی زندگی او الگو است؛ همه‌ی اینها برترین الگوهایی هستند که نشان‌دهنده‌ی قلّه‌ی زن مسلمان محسوب میشوند؛ این قلّه است. اسلام، زنان مسلمان را، [همه‌ی] زنان را به سمت این قلّه دعوت میکند؛ درست است که همه نمیتوانند برسند، لکن میتوانند به آن سمت حرکت کنند. ضمناً این، زیباترین و شیواترین و گویاترین سخن درباره‌ی الگوی زن مسلمان است که حالا این خانمها تعبیر کردند به «الگوی سوّم». فاطمه‌ی زهرا یک الگو است. این چند کلمه‌ای در مورد حضرت صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها).

و امّا در مورد مسئله‌ی زن. خب امروز در دنیا مسئله‌ی زنان از جنبه‌های مختلف مطرح است. هر مجموعه‌ای هر گوشه‌ای از دنیا با یک انگیزه‌ای، با یک جهت‌گیری‌ای درباره‌ی مسئله‌ی زن بحث میکنند و حرف میزنند. در این مسئله‌ی زن هم، سرمایه‌داران عالم و سیاستمداران عالم ــ که همان سیاستمداران هم متّکی به آن سرمایه‌دارانند ــ مثل همه‌ی مسائل سبْک زندگی دخالت میکنند. امروز و دیروز، سیاستمداران عالم و سرمایه‌داران عالم ــ همانهایی که منشأ استعمار در دنیا بودند ــ در همه‌ی مسائل مربوط به سبْک زندگی بشر دخالت میکنند؛ رسانه هم دارند ــ مؤثّرترین رسانه‌های دنیا در اختیار آنها است ــ و زبان رسانه را هم بلدند. انگیزه‌ی آنها، انگیزه‌ی دخالت سرمایه‌داران عالم و استعمارگران در مسئله‌ی زن، یک نگاه نظری و فلسفی نیست. این‌جور نیست که آنها یک نظریّه‌ی فلسفی‌ای در مورد زن دارند و میخواهند آن را ترویج کنند؛ نه، این نیست. یک احساس انسانی هم نیست؛ ‌این‌جور نیست که اینها احساس میکنند که زن در مواردی در دنیا ضعیف واقع شده، میخواهند حمایت کنند، احساسات انسانی‌شان به جوش می‌آید؛ نه، این هم نیست. انجام یک وظیفه‌ی اجتماعی و مردمی هم نیست؛ اینها انگیزه‌ی دخالت سیاستمداران و سرمایه‌داران نیست. انگیزه چیست؟ انگیزه، دست‌اندازی سیاسی و استعماری است. وارد میشوند برای اینکه مقدّمه‌ای باشد و پوششی باشد در جهت دست‌اندازی بیشتر، دخالت بیشتر، گسترش بیشتر منطقه‌ی نفوذ خودشان. این انگیزه‌ی در واقع جنایتکارانه را، انگیزه‌ی فسادانگیز را در زیر یک ظاهر فلسفی، در زیر یک ظاهر نظری، در زیر یک ظاهر انسان‌دوستانه پنهان میکنند. این، بی‌صداقتیِ غربی‌ها است؛ بی‌صداقتیِ سرمایه‌داران غربی است که امروز بر دنیا مسلّطند. این بی‌صداقتی، در قضایای مختلف دیده شده؛ همین بی‌صداقتی را، این دروغگویی را، این ریاکاری را ما در مسائل گوناگونی، در عملکرد فعّالان سیاسی و اقتصادی غربی دیده‌ایم.

یک نمونه‌اش [اینکه] در حدود یک قرن پیش، مثلاً بحث آزادی زن و استقلال مالیِ زن را مطرح کردند، که زن استقلال مالی داشته باشد یا آزادی داشته باشد؛ ظاهر خوبی داشت امّا باطنش چه بود؟ باطنش این بود که  کارخانجاتشان احتیاج به کارگر داشت، کارگر مرد کافی نبود، میخواستند زنها را برای کارگری بیاورند، آن ‌هم با دستمزد کمتر از مردان؛ این باطن قضیّه بود. این بیشتر در اروپا و در مجموعه‌های غربی شکل گرفت؛ این فقط مخصوص آمریکا هم نبود. این را در زیر یک ظاهر و یک پوشش انسان‌دوستانه‌ای پنهان کردند، به عنوان اینکه زن استقلال مالی داشته باشد، آزادی داشته باشد، بتواند از خانه بیرون بیاید، بتواند کار کند؛ یعنی این بی‌صداقتی را آنجا هم بشریّت دید.

یک نمونه‌ی دیگر که البتّه ربطی به مسئله‌ی زن ندارد، مسئله‌ی آزادی بردگان در آمریکا است؛ در اواخر قرن نوزدهم ــ در حدود ۱۸۶۰ ــ آمریکایی‌ها [توسّط] آبراهام لینکلن که آن وقت رئیس‌جمهور آمریکا و از حزب جمهوری‌خواه بود، شعار آزادی بردگان را دادند؛ ظاهر قضیّه این بود که بردگان باید آزاد بشوند ــ کمک هم میکردند و بردگان را از جنوب به صورت قاچاق میبردند به طرف شمال آمریکا [چون] بین شمال و جنوب جنگ بود ــ امّا باطن قضیّه این نبود؛ باطن قضیّه این بود که جنوبی‌ها در کار کشاورزی بر کار مسلّط بودند، [آنجا] زمینهای کشاورزی بود و بردگان در این زمینها به صورت مجّانی کار میکردند؛ بَرده بودند، با [حقوق] بخور و نمیر. شمالی‌ها تازه به صنعت دست پیدا کرده بودند و احتیاج به کارگر داشتند؛ کارگر به اندازه‌ی لازم وجود نداشت، مایل بودند از این بردگان به عنوان کارگر در کارخانه‌شان استفاده کنند؛ راهش این بود که بگویند شماها آزادید، بیایید اینجا در کارخانه کار کنید! در واقع، از بردگی کشاورزی و مزرعه، آنها را به بردگی کارخانه کشاندند؛ باطن قضیّه این بود. این بی‌صداقتیِ غربی‌ها است.

امروز هم همین‌جور است. در این جنجالهای موجود دنیا در زمینه‌ی زن، مسئله‌ی فمینیسم، مسئله‌ی حقوق زن، مسئله‌ی آزادی زنان و حقوق زنان، ظواهر کار است؛ پشت اینها سیاستهایی هست، انگیزه‌های ناسالمی وجود دارد. حالا [اینکه] آن انگیزه‌ها چیست، بعضی‌اش را امروز ما میدانیم، بعضی را هم بعداً خواهیم دانست، بعداً کشف خواهد شد؛ لکن انگیزه، انگیزه‌ی انسانی و بشری نیست. این بی‌صداقتی، امروز هم وجود دارد. انگیزه‌ها صرفاً سیاسی است، صرفاً استعماری است، وسیله‌ی نفوذ است که البتّه حالا بحث در این باره مربوط به این جلسه‌ی کنونی ما نیست.

خب حالا ما در قبال یک چنین وضعیّتی در دنیا هستیم که کسانی درباره‌ی مسئله‌ی مهمّ «زن» بحث میکنند، ولی صداقت ندارند در این بحث. ما به عنوان مسلمان، درباره‌ی مسئله‌ی «زن» میخواهیم حرف بزنیم، بحث کنیم، منطق ارائه بدهیم، بین خودمان آن منطق را جا بیندازیم و بر طبق آن منطق عمل کنیم. این وظیفه‌ی ما است و امروز باید این کار انجام بگیرد؛ البتّه از اوّل انقلاب باید انجام میگرفته و مبالغ زیادی هم کار شده، لکن کار را باید تمام کرد، باید کامل کرد. من چند نکته را در این زمینه عرض میکنم.

اگر ما بخواهیم یک منشوری از دیدگاه اسلام درباره‌ی زن تنظیم بکنیم که موادّی داشته باشد این منشور، به گمان من، اوّلین موضوعی که در این منشور باید بیاید مسئله‌ی «زوجیّت» است. یعنی چه؟ یعنی زن و مرد زوجند، مکمّل یکدیگرند، زن و مرد برای هم خلق شده‌اند. این در قرآن بصراحت بیان شده: وَ اللَهُ جَعَلَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاً؛(۵) این خطابِ «جَعَلَ لَکُم» ــ برای شما قرار داد ــ خطاب به مردها نیست، خطاب به بشر است؛ زن و مرد. وَ اللَهُ جَعَلَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاً؛ ای افراد بشر! خدا از جنس خود شما برای شما زوج قرار داده است. حالا «زوج» فقط به مرد گفته نمیشود؛ در قرآن، کلمه‌ی «زوج»، هم برای مرد به کار رفته، هم برای زن. من آیه‌اش را هم یادداشت کرده‌ام؛ [آیه‌ای] که «زوج» درباره‌ی «زن» به کار رفته: یا آدَمُ اسکُن اَنتَ وَ زَوجُکَ الجَنَّة؛(۶) زوج، اینجا درباره‌ی همسرِ زن هست؛ فردِ زن. در یک جای دیگری [میفرماید:] «قَد سَمِعَ اللَهُ قَولَ الَّتی‌ تُجادِلُکَ فی‌ زَوجِها»؛(۷) اینجا «زوج» درباره‌ی «مرد» به کار رفته. بنابراین، از جنس شما، زوج برای شما آفریدیم. البتّه این مخصوص بشر هم نیست. این را هم من در حاشیه‌ی بحث بگویم که البتّه باید اهلش این را دنبال کنند.

در اسلام، بنا بر نظریّه‌ی اسلام، بنای عالم خلقت و تاریخ بشر و تاریخ عالم بر تلائم(۸) و ازدواج و پیوند است؛ درست نقطه‌ی مقابل آنچه در دیالکتیک هِگِل و مارکس و مانند اینها وجود دارد که بنای عالم را بر تضاد میدانند. آنها میگویند شیئی به وجود می‌آید، ضدّ او به وجود می‌آید، از این تضاد یک شیء سوّمی به وجود می‌آید که باز برای آن هم ضدّی به وجود می‌آید تا آخر؛ تاریخ این‌جوری پیش میرود. اسلام میگوید نه، شیئی به وجود می‌آید، شیئی برای همراهی و ائتلاف با او به وجود می‌آید که از همراهی این دو،‌ از ائتلاف این دو، از زوجیّت این دو، شیء سوّمی به وجود می‌آید؛ تاریخ این‌جوری پیش میرود. که البتّه عرض کردم این را بایستی اهلش فکر کنند، دنبالش کنند، سررشته‌ای را بگیرند و پیش بروند ببینند به کجا میرسند؛ مسئله‌ی مهمّی است.

خب پس در مورد انسان خدای متعال زن و مرد را زوج آفریده؛ یعنی مکمّل یکدیگر. معنای زوجیّت، لازمه‌ی زوجیّت این است که یک واحد تشکیل بشود، وَالّا زوجی نیست. دو واحد اگر چنانچه در کنار هم قرار گرفتند، با هم متّحد و مؤتلف شدند، یک واحد سوّم به وجود می‌آید که آن عبارت است از خانواده؛ یعنی مسئله‌ی خانواده این‌جور مبنای فکریِ اسلامی دارد. خانواده یک سنّت الهی است، یک سنّت آفرینش است. اینکه مرد و زنی با هم سلام‌علیک کنند یا بیش از سلام‌علیک، از کنار هم عبور کنند، این، زوجیّت نیست. زوجیّت یعنی تشکیل یک واحد سوّم؛ تشکیل خانواده؛ این معنای زوجیّت است. البتّه روی خانواده، هم در اسلام تکیه شده، خوشبختانه در ایران هم خانواده‌ی سنّتی ایرانی یکی از نشانه‌های مهمّ قوّت و عمق فرهنگی ملّت ایران است. خب پس بنابراین اوّلین مادّه‌ی منشور اسلامی عبارت است از مسئله‌ی تشکیل خانواده، مسئله‌ی زوجیّت، مسئله‌ی مکمّل هم بودن زن و مرد که مکمل هم هستند.

موضوع دوّم این است که این زوج، این دو فرد برای رسیدن به حیات طیّبه ــ که رسیدن به «حیات طیّبه» هدف آفرینش انسان است ــ این زن و مرد هیچ تفاوتی با هم ندارند؛ هیچ‌کدام از دیگری برتر نیست. البتّه انسانها یک جور نیستند؛ در بین زنها، در بین مردها بعضی توانایی‌های بیشتری دارند، بعضی [از نظر توانایی] کمترند، امّا بین زن و مرد، به عنوان زن و به عنوان مرد، هیچ تفاوتی در رسیدن به حیات طیّبه وجود ندارد؛ این هم در قرآن هست: مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ اَو اُنثیٰ‌ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَة؛(۹) زن و مرد اگر عمل صالح کنند، ایمان داشته باشند، یکسانند؛ این در سوره‌ی نحل است. یا در آن آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی احزاب که من چند بار دیگر در جمع خانمها این آیه را خوانده‌ام: «اِنَّ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ وَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ وَ القانِتینَ وَ القانِتاتِ وَ الصّادِقینَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرینَ وَ الصّابِراتِ وَ الخاشِعینَ وَ الخاشِعاتِ وَ المُتَصَدِّقینَ وَ المُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمینَ وَ الصّائِماتِ وَ الحافِظینَ فُرُوجَهُم وَ الحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللَهَ کَثیراً وَ الذَّاکِرات»(۱۰) ــ ده خصوصیّت بین زن و مرد است ــ در حرکت معنوی به سمت خدا، به سمت حیات طیّبه، به سمت تعالی انسانی در عوالم ملکوت و عوالم معنویِ روحانیِ توحیدیِ بالا هیچ تفاوتی وجود ندارد؛ این هم یک اصل دیگری از اصولی که در این منشور باید گنجانده بشود.

موضوع بعدی این است که با اینکه در ظاهر زن و مرد از لحاظ جسمی تفاوت وجود دارد ــ این قدش بلندتر است، صدایش کلفت‌تر است ــ امّا از لحاظ توانایی‌های فکری و روحی در هر دو جنس استعدادهای بی‌نهایت وجود دارد و تفاوتی با همدیگر ندارند. یعنی در علم، زن و مرد هر دو میتوانند مسابقه بدهند؛ این‌جور نیست که مردها عالِم‌تر از زنها باشند؛ نه، زنهای بزرگی، والایی، دارای مقامات برجسته‌ای از لحاظ علمی در تاریخ بوده‌اند؛ امروز البتّه صدها برابر بیشتر، هم در دانشگاه، هم در حوزه وجود دارند. از لحاظ علم، از لحاظ هنر، از لحاظ نوآوری‌های فکری و عملی، از لحاظ اثرگذاری اجتماعی و فکری و سیاسی، از لحاظ فعّالیّتهای اقتصادی این توانایی‌ها در هر دو جنس ــ در زن و در مرد ــ وجود دارد. پس بنابراین زن میتواند و در مواردی میباید در این عرصه‌ها ورود کند؛ میتواند وارد این عرصه‌ها بشود، در یک جاهایی هم لازم و واجب است که در این عرصه‌ها وارد بشود؛ در سیاست، در اقتصاد، در مسائل بین‌المللی، در مسائل علمی، در مسائل فرهنگی و هنری، در همه‌جا. این هم یک موضوع که در منشور اسلامیِ مربوط به زن این معنا قطعاً وجود دارد.

موضوع بعدی این است که زن و مرد در محیط خانواده، نقشهای متفاوتی دارند؛ این دلیل برتری نیست. مثلاً هزینه‌ی خانواده، به عهده‌ی مرد است؛ [این] دلیل برتری نمیشود. فرزندآوری، به عهده‌ی زن است؛ این دلیل برتری نمیشود. اینها هر کدام یک امتیاز است؛ یک امتیازی است که [زن و مرد] دارند. حقوق زن و مرد بر این پایه‌ها محاسبه نمیشود؛ حقوق یکسانی دارند. این هم در قرآن هست: وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذی عَلَیهِنّ‌.(۱۱) حقوق زن و مرد در خانواده یکسان است؛ یعنی اگر از لحاظ حقوقی به خانواده نگاه کنیم، دو فردی که از لحاظ حقوقی یکسان هستند دارند با هم زندگی میکنند، یکدیگر را تکمیل میکنند. البتّه زن از لحاظ عاطفی، یک خصوصیّاتی دارد؛ پیغمبر در مورد زنان فرمود: اَلمَراَةَ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة؛(۱۲) در داخل خانه، به زن مثل گل باید نگاه کرد. از گل باید مراقبت کرد، از طراوت او، از بوی خوش او فضا را باید معطّر کرد و استفاده کرد؛ این از لحاظ عاطفی است [امّا] از لحاظ حقوق یکسانند. این هم یک نقطه‌ در این منشور.

یک نقطه‌ی دیگر در این  منشور این است که زن و مرد از لحاظ ارتباطات معاشرتی، محدودیّتهایی دارند؛ این جزو خصوصیّاتی است که اسلام روی آن تکیه دارد. البتّه این بی‌بندوباری‌هایی هم که امروز در غرب وجود دارد، همیشه نبوده؛ اینها مال [عصر] جدید است؛ شاید دو قرن پیش، سه قرن پیش. انسان وقتی میخواند بعضی از کتابها را، بعضی از رمان‌های مربوط به قرن ۱۸ را، قرن ۱۹ را و توصیف زن اروپایی را انسان آنجا مشاهده میکند، میبیند ملاحظات زیادی وجود داشته که امروز آن ملاحظات در بین غربی‌ها نیست. اسلام روی این ملاحظات تکیه دارد؛ اسلام روی مسئله‌ی حجاب، مسئله‌ی عفاف، مسئله‌ی نگاه تکیه دارد. این هم یکی از خصوصیّاتی است که در این منشور باید بیاید.

یک مسئله‌ی بسیار مهم، ارزش معنوی «مادری» است. مادری افتخار است. امروز من میبینم بعضی‌ها به تبع همان سیاستهایی که اشاره کردم ــ [یعنی] سیاستهای سرمایه‌داران و استعمارگران و بدخواهان جوامع مستقل، بخصوص جامعه‌ی ما ــ «مادری» را بد تصویر میکنند؛ اگر کسی بگوید فرزندآوری برای خانواده‌ها لازم است، طعنه میزنند، مسخره میکنند که «شما زن را برای بچّه میخواهید، برای فرزندآوری میخواهید». مادری یک افتخار است؛ اینکه شما یک موجودِ انسانی را با زحمت زیاد، چه در درون خودتان، چه در بیرون، در اوایل زندگی‌اش پرورش بدهید، زحماتش را تحمّل کنید، او را به عنوان یک انسان پرورش بدهید، افتخار کوچکی است؟ این خیلی بااهمّیّت است، خیلی باارزش است. برای همین هم هست که در اسلام، روی «مادر» تکیه شده.

از پیغمبر سؤال میشود «مَن اَبَرّ»؛ یک نفری آمده سؤال میکند: به چه کسی خوبی کنم، نیکی کنم، ترجیح دارد؟ فرمود «اُمَّک»؛ به مادرت. گفت «ثُمَّ»؛ بعدش به چه کسی؟ باز فرمود به مادرت. دفعه‌ی سوّم پرسید بعد به چه کسی؟ حضرت فرمود به مادرت. سه بار گفت به مادرت! گفت بعد به چه کسی؟ گفت بعد به پدرت؛(۱۳) یعنی پدر مرتبه‌ی چهارم است. یا یک نفر آمده بود میخواست برود جهاد ــ [البتّه] نیرو به قدر کافی وجود داشته در این داستان و در این قضیّه ــ  گفت مادرم راضی نیست، فرمودند خدمتِ مادرت را بکن، ثوابش از آن جهاد بیشتر است. (۱۴) البتّه عرض کردم این وقتی است که مَن‌بِهِ‌الکفایه وجود داشته باشد. مسئله‌ی «مادری» این است.

اینکه در روایت دارد که «اَلجَنَّةُ تَحتَ اَقدامِ الاُمَّهات»،(۱۵) «تَحتَ اَقدام» یک کنایه است، تعبیر کنایی است؛ «بهشت زیر پای مادر است» یعنی دم دست مادر است. شما بهشت میخواهید، بروید سراغ مادر؛ او بهشت را به شما خواهد داد. به او محبّت کنید، به او مهربانی کنید، به او خدمت کنید، از او اطاعت کنید، به او احترام کنید، او بهشت را به شما خواهد داد. این هم یک مادّه است.

خب حالا اینها چند نکته راجع به مسئله‌ی «زن» و نگاه به زن در اسلام. البتّه این منشور را اگر کسی بخواهد تهیّه کند، شاید مثلاً سی مادّه یا چهل مادّه ــ مادّه‌های مهم ــ در این منشور وجود داشته باشد که من چند موردش را عرض کردم.

ما در کشورمان، بر اساس این نگرش، خوشبختانه شاهد رشد زنان مؤمن و دانا و فعّال، از اوّل انقلاب تا امروز بوده‌ایم. البتّه در اواخر سالهای مبارزات، یعنی آن ماه‌های آخر یا سال آخر، آنجا هم حضور زنان یک حضور تعیین‌کننده بود؛ لذا امام (رضوان الله علیه) به هیچ وجه کوتاه نیامدند. بعضی‌ها بودند که با حضور زنان در راه‌پیمایی مخالف بودند، امام بشدّت رد میکردند این فکر را، این نگاه را، این نظر را. حضور زنان مؤثّر بود؛ واقعاً مؤثّر بود. زنها که وارد میدان شدند، مردها ــ حتّی آن بی‌تفاوت‌ها ــ احساس کردند که باید وارد میدان بشوند. زنها که وارد میدان شدند، همسرانشان و فرزندان جوانشان احساس کردند که وظیفه دارند وارد میدان بشوند. به یک معنا، انقلاب را زنها پیروز کردند.

بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی هم، در بخشهای مختلف، زنها وارد میدان شدند. حالا مطالبی را این خانمها بیان کردند؛ مطالب، بسیار متین و دقیق و حاکی از فکر برجسته و پخته بود. یقیناً در بین این جمعیّت صدها نفر یا بیشتر از این قبیل صاحبان فکر حضور دارند و در کشور قطعاً جمعیّت زیادی از بانوان، در مراتب علمی، فکری، نوآوری، ابتکار، اجتهاد درخشنده‌اند؛ یعنی واقعاً کار شده. زن ایرانی توانست از هویّت کشور، فرهنگ کشور صیانت کند؛ توانست از سنّت‌های تاریخی و اصیل کشور صیانت کند؛ با متانت خودش، با حیای خودش، با عفّتی که به خرج داد. در دانشگاه وارد شد، در فعّالیّتهای سیاسی وارد شد، در فعّالیّتهای بین‌المللی وارد شد، امّا فاسد نشد؛ [این] خیلی مهم است. تحت تأثیر عوارضی که ما می‌بینیم امروز در بسیاری از کشورهای غربی، زنها دچار آن عوارضند، قرار نگرفت و به آن عوارض دچار نشد. زن ایرانی تا امروز این‌جور حرکت کرده، بعد از این هم ان‌شاءالله به همین ترتیب حرکت خواهد کرد. در حوادث بزرگ، زنان ما درخشیدند؛ در جنگ درخشیدند، در دفاع از حرم درخشیدند، در مبارزات سیاسی درخشیدند، در مراکز تحقیقاتی درخشیدند؛ در دانشگاه‌ها همین‌طور، در حوزه‌ها همین‌جور. آن وقت‌ها که در حوزه‌ی علمیّه بودیم، یادم نمی‌آید که زنی به مرتبه‌ی اجتهاد فقهی رسیده باشد، [امّا] امروز خوشبختانه زنهایی که مجتهدند، به اجتهاد فقهی رسیده‌اند کم نیستند. بنده حتّی معتقدم بسیاری از مسائل زنانه که موضوعش زنان هستند و مردها درست موضوع را تشخیص نمیدهند، باید خانمها از مجتهد زن تقلید کنند. بنابراین در دوران انقلاب، پیشرفت بانوان در کشور ما، پیشرفت بسیار خوبی است. ما این‌همه دانشمند زن، هیچ وقت نداشتیم؛ این‌همه استاد دانشگاه زن، هیچ وقت نداشتیم؛ این‌همه شاعر زن، این‌همه نویسنده‌ی زن، این‌همه هنرمند زن، آن هم با تدیّن، هیچ وقت نداشتیم. امروز خوشبختانه همه‌ی اینها را داریم؛ منتها توجّه کنیم که دشمن هم بیکار نیست، دشمن هم مشغول طرّاحی است.

دشمنان نظام جمهوری اسلامی خیلی زود فهمیدند که با شیوه‌های سخت‌افزاری نمیشود انقلاب را شکست داد؛ رفتند سراغ شیوه‌های نرم‌افزاری. فهمیدند که با جنگ و بمباران و نیروهای فتنه‌گر و قومیّت‌گرایی و مانند این‌ چیزها ایران اسلامی را نمیتوانند از پا دربیاورند، نمیتوانند به زانو دربیاورند، رفتند سراغ شیوه‌های نرم. شیوه‌های نرم، تبلیغات است، وسوسه‌ها است، بی‌صداقتی‌هایی است که در شعارهایشان وجود دارد که انسان مشاهده میکند: اسم میگذارند، نام میگذارند به عنوان دفاع از زن، به عنوان دفاع از جامعه‌ی زنان، به عنوان دفاع از یک گروه زن، به عنوان دفاع از یک زن؛ ‌به عنوان دفاع از یک زن در یک کشور اغتشاش راه می‌اندازند. از شیوه‌های نرم‌افزاری استفاده میکنند. دختران ما، بانوان ما، اساتید ما، دانشجویان ما،‌ همه‌ی جامعه‌ی زنان بایستی در این زمینه خودشان را موظّف بدانند. یکی از خانمها الان اینجا گفتند: «مَن اَصبَحَ وَ لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم‌،(۱۶) مخصوص مردها نیست؛ ‌شامل زنها هم میشود»؛ کاملاً درست است. یکی از امور مسلمین که باید به آن اهتمام ورزید، عبارت است از همین وسوسه‌ها و تدابیر موذیانه و شیوه‌های دشمنیِ روشهای نرم و جنگ نرم برای انحراف از ارزشها در بسیاری از مسائل و عمدتاً مسائل مربوط به بانوان و زنان، که این را متوجّه باشید. این هم چند جمله راجع به زن.

یک کلمه راجع به مسئله‌ی منطقه بگویم. در منطقه با این حرکتی که در سوریه انجام گرفت و با جنایتهایی که رژیم صهیونیستی دارد انجام میدهد و جنایتهایی که آمریکا دارد انجام میدهد و کمکهایی که بعضی دیگر به اینها میکنند، خیال کردند که قضیّه‌ی مقاومت تمام شد؛ اینها سخت در اشتباهند. روح سیّدحسن نصرالله زنده است، روح سنوار زنده است؛ شهادت، اینها را از عرصه‌ی وجود بیرون نبُرد؛ جسم اینها رفت، روحشان باقی است، فکرشان باقی است، راهشان ادامه دارد. شما ببینید روزانه به غزّه دارد حمله میشود و شهید میگیرند، روزانه! باز هم ایستاده‌اند، باز هم مقاومت میکنند؛ لبنان مقاومت میکند. البتّه رژیم صهیونیستی به خیال خودش دارد خودش را از طریق سوریه آماده میکند که نیروهای حزب‌الله را به خیال خود محاصره کند و ریشه‌کن کند، امّا آن کسی که ریشه‌کن خواهد شد اسرائیل است. ما در کنار مبارزین فلسطین ایستاده‌ایم، در کنار مبارزان مجاهد فی‌سبیل‌اللهِ حزب‌الله ایستاده‌ایم و از اینها حمایت میکنیم؛ هر چه بتوانیم به اینها کمک میکنیم؛ و امیدواریم ان‌شاءالله اینها ببینند آن روزی را که دشمن خبیثشان در زیر پاهای آنها لگدمال میشود.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته

در ابتدای این دیدار، شش نفر از فعّالان حوزه‌ی زنان و دختران به بیان مطالب و دیدگاه‌های خود پرداختند. همچنین، خانم عائده سُرور (مادر دو شهید از اعضای حزب‌الله لبنان)، به نمایندگی از بانوان محور مقاومت، مطالبی در باب ادامه و پیروزی مقاومت بیان کرد.
خنده‌ی حضّار
امالی صدوق، مجلس شصت‌ویکم، ص ۳۸۴
اسدالغابه، ج ۶، ص ۲۲۴
سوره‌ی نحل، بخشی از آیه‌ی ۷۲؛ «و خدا برای شما از خودتان همسرانی قرار داد ...»
سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۳۵؛ «ای آدم! خود و همسرت در این باغ سکونت گیر[ید] ...»
سوره‌ی مجادله، بخشی از آیه‌ی ۱؛ «خدا گفتار [زنی‌] را که درباره‌ی شوهرش با تو گفتگو میکرد، شنید ...»
هماهنگی، همراهی
سوره‌ی نحل، بخشی از آیه‌ی ۹۷
(۱۰ سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۳۵؛ «مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان باایمان و مردان و زنان عبادت‌پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‌دهنده و مردان و زنان روزه‌دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد میکنند ...»
(۱۱ سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی  ۲۲۸
(۱۲ کافی، ج ۵، ص ۵۱۰
(۱۳ کافی، ج ۲، ص ۱۵۹
(۱۴ کافی، ج ۲، ص ۱۶۰
(۱۵ مستدرک‌الوسائل، ج ۱۵، ص ۱۸۰
(۱۶ علل الشّرائع، ص ۱۳۱
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خوشامد عرض میکنم به همه‌ی برادران و خواهران عزیزی که امروز فضای این حسینیّه را آغشته کردند از احساسات صمیمی و محبّت‌آمیز توحیدی خودشان؛ مخصوصاً برادران و خواهرانی که از برخی شهرستان‌های دیگر، اینجا تشریف آورده‌اند.

در منطقه‌ی ما که یکی از مناطق حسّاس درجه‌ی یک دنیا است، امروز حوادثی در جریان است؛ هم این حوادث را باید درست فهمید، هم از این حوادث بایستی درس گرفت و عبرت گرفت. افکار عمومی کشور هم درگیر این مسائل است؛ سؤالاتی دارند، حرفهایی دارند، نظراتی دارند؛ لازم است ابهامها هم برطرف شود. من قصد ندارم تحلیل کنم قضایای سوریه را ــ تحلیل را دیگران میکنند ــ قصد من امروز «تبیین و ترسیم» است. منظورم از«تبیین» این است که آنچه واقع شده و احیاناً سعی میشود از چشمها مخفی بماند، تا آن جایی که ما می‌بینیم و میفهمیم بیان کنیم؛ «ترسیم» [هم] به این معنا است که در خلال عرایض امروز، وضع خودمان، حرکت خودمان، حرکت منطقه، آینده‌ی منطقه را طبق فهم خودمان ترسیم کنیم و نشان بدهیم. این، حاصل و خلاصه‌ی بحثهایی است که امروز ان‌شاءالله عرض خواهم کرد.

اوّلاً نباید تردید کرد که آنچه در سوریه اتّفاق افتاد، محصول یک نقشه‌ی مشترک آمریکایی و صهیونیستی است؛ بله، یک دولت همسایه‌ی سوریه نقش آشکاری را در این زمینه ایفا کرده، الان هم ایفا میکند ــ این را همه می‌بینند ــ ولی عامل اصلی آنها هستند؛ عامل اصلی، توطئه‌گر اصلی، نقشه‌کش اصلی، اتاق فرمان اصلی در آمریکا و رژیم صهیونیستی است. قرائنی داریم؛ این قرائن برای انسان جای تردید باقی نمیگذارد.

یکی از قرائن آن، رفتار آنها با این حادثه است. خب در یک کشوری ــ ولو شما با دولت آن کشور موافق نبودید ــ جنگی اتّفاق افتاده، دو گروه به جان هم افتاده‌اند؛ خب این اتّفاق همه‌جا می‌افتد، شما چرا دخالت میکنید؟ طبق خبرهایی که داده شد، رژیم صهیونیستی بیش از سیصد نقطه‌ی سوریه را بمباران کرده! چرا؟ اگر شما در این حادثه دخالتی ندارید، نقشه‌ی این حادثه اگر به شما مربوط نیست، خب بنشینید تماشا کنید. دو گروه دارند با هم میجنگند؛ ورود شما در جنگ و سیصد و خرده‌ای نقطه را بمباران کردن [برای چیست]؟ آمریکایی‌ها هم خودشان اعلام کردند ــ البتّه تا دیروز، شاید بعد از آن بیشتر هم شده باشد ــ که ۷۵ نقطه را هم آنها بمباران کرده‌اند! بعضی از این نقاطی که بمباران کرده‌اند، مراکز زیرساختی سوریه است؛ جاهایی است که به این آسانی ساختن آن، درست کردن آن به دست نمی‌آید و زحمت دارد برای یک کشور. فرودگاه بساز، مراکز تحقیقاتی بساز، دانشمند تربیت کن؛ اینها کارهای آسانی نیست. چرا رژیم صهیونیستی و آمریکا در این قضیّه وارد شدند و شدند یک طرف جنگ و شروع کردند کشور را بمباران کردن؟ سیصد چهارصد نقطه را بمباران کردن چیز کوچکی نیست.

رژیم صهیونیستی، علاوه‌ی بر این [کار]، سرزمین‌های سوریه را تصرّف کرد؛ تانک‌های او تا نزدیک دمشق آمدند. منطقه‌ی جولان که متعلّق به دمشق بود، سالها دستشان بود، حالا شروع کردند مناطق دیگر را هم گرفتن. آمریکا و اروپا و دولتهایی که روی این چیزها در سایر کشورهای دنیا حسّاسند، روی یک متر و ده مترش حسّاسند، نه‌فقط سکوت میکنند و اعتراض نمیکنند، بلکه کمک هم میکنند. کار، کار آنها است.

علاوه‌ی بر این، قرینه‌ی دیگر [این که] در این روزهای آخر بعضی از کمکهایی که برای مردم سوریه یا مردم یک منطقه‌ی سوریه یا بخصوص برای منطقه‌ی مثلاً حدود زینبیّه لازم بود از امکانات، از نفرات، از نیروها و بنا بود از اینجا به آنجا منتقل بشود، تمام مسیر را هواپیماهای صهیونیستی و آمریکایی مسدود کردند. اِف‌پانزده‌ها آمدند بالای آسمان، هیچ هواپیمایی را اجازه ندادند که عبور بکند. البتّه یک خلبان هواپیمای ما، شجاعت کرد، خطرپذیری کرد، رفت نشست لکن بیش از اینها لازم بود و بیش از اینها باید کار میشد؛ [امّا] جلویش را گرفتند. اگر شما در این قضیّه صاحبِ قضیّه نیستید، اگر شما نیستید که دارید به نام مثلاً فرض کنید فلان گروه تروریستی، یا فلان گروه مسلّح با سوریه میجنگید، اگر شما پشت سر آنها قرار ندارید، چرا این کارها را میکنید؟ چرا وارد میشوید؟ چرا کمک میکنید؟ چرا از کمک به مردم سوریه جلوگیری میکنید؟

البتّه این مهاجمینی که گفتم، هر کدام یک غرضی دارند؛ اهدافشان با هم متفاوت است؛ بعضی‌ها از شمال سوریه یا جنوب سوریه دنبال تصرّف سرزمینند؛ آمریکا به دنبال این است که جاپای خودش را در منطقه محکم کند؛ اهدافشان اینها است؛ و زمان نشان خواهد داد که ان‌شاءالله هیچ‌کدام به این هدفها نخواهند رسید. مناطق تصرّف‌شده‌ی سوریه به وسیله‌ی جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد ــ شک نکنید این اتّفاق خواهد افتاد ــ جاپای آمریکا هم قرص نخواهد شد و به توفیق الهی، با حول و قوّه‌ی الهی آمریکا هم به وسیله‌ی جبهه‌ی مقاومت از منطقه اخراج خواهد شد.

گفتم «جبهه‌ی مقاومت»، چند کلمه درباره‌ی «جبهه‌ی مقاومت» عرض بکنم. عوامل استکبار بعد از این حوادث سوریه خوشحالند، اظهار خوشحالی میکنند به خیال اینکه با سقوط دولت سوریه که طرفدار مقاومت بود، دیگر جبهه‌ی مقاومت ضعیف شده؛ خوشحالی میکنند و میگویند جبهه‌ی مقاومت ضعیف شده؛ به نظر بنده اینها سخت در اشتباهند. آن کسانی که خیال میکنند با این چیزها جبهه‌ی مقاومت ضعیف شده است، درک درستی از مقاومت و جبهه‌ی مقاومت ندارند؛ نمیدانند اصلاً جبهه‌ی مقاومت یعنی چه.

«جبهه‌ی مقاومت» یک سخت‌افزار نیست که بشکند یا از هم فرو بریزد یا نابود بشود. «مقاومت» یک ایمان است، یک تفکّر است، یک تصمیم قلبی و قطعی است؛ مقاومت یک مکتب است، یک مکتب اعتقادی است. چیزی که ایمان یک عدّه مردم است، چیز قراردادی‌ای نیست ــ که من حالا میگویم چرا ایمان مردم است ــ این، با فشار آوردن نه‌فقط ضعیف نمیشود بلکه قوی‌تر میشود.

انگیزه‌ی افراد جبهه‌ی مقاومت و عناصر جبهه‌ی مقاومت با دیدن خباثتها قوی‌تر میشود و دامنه‌ی جبهه‌ی مقاومت گسترده‌تر میشود. مقاومت این‌جوری است. وقتی جنایات سَبُعانه‌ی دشمن را می‌بینند، آن کسانی که تردید داشتند که باید مقاومت کرد یا نه، از تردید بیرون می‌آیند و میفهمند که جز با سینه سپر کردن در مقابل ستمگر و ظالم و زورگو، نمیشود انسان راه خودش را ادامه بدهد؛ باید بِایستد، باید مقاومت کند؛ مقاومت یعنی این.

شما حزب‌الله لبنان را نگاه کنید، ببینید، حماس را ببینید، جهاد(۲) را ببینید، نیروهای مبارز فلسطینی را ببینید؛ این‌همه روی اینها فشار آمد. مصیبتی که بر حزب‌الله وارد شد، شوخی بود؟ حزب‌الله کسی مثل سیّدحسن نصرالله را از دست داد؛ این چیز کمی بود؟ حملات حزب‌الله، قدرت حزب‌الله، مشت محکم حزب‌الله بعد از این، بیشتر از قبل شد؛ این را دشمن هم فهمید و قبول کرد. آنها خیال کردند حالا که ضربه زدند، میتوانند وارد سرزمین لبنان بشوند، حزب‌الله را عقب بزنند مثلاً تا نهر لیتانی، و جلو بیایند؛ نتوانستند بیایند. حزب‌الله با کمال قدرت ایستاد؛ کاری کرد که خود آنها آمدند گفتند: آتش‌بس! مقاومت این است.

غزّه را ببینید! الان یک سال و چند ماه است که غزّه را دارند بمباران میکنند، افراد برجسته‌ی غزّه، آدمی مثل یحییٰ سنوار را کشتند، شهید کردند، این ضربه‌ها را وارد کردند؛ در عین حال مردم ایستاده‌اند. آنها به این خیال بودند که مردم را زیر فشار قرار بدهند تا آنها خودشان علیه حماس بِایستند و قیام کنند؛ عکس شد؛ مردم بیشتر طرف‌دار حماس شدند. جهاد هم همین‌جور است، بقیّه‌ی عناصر فلسطینی هم همین‌جور هستند. مقاومت این است، جبهه‌ی مقاومت این است: هر چه فشار بیاورید، محکم‌تر میشود؛ هر چه جنایت کنید، پُرانگیزه‌تر میشود؛ هر چه با آنها بجنگید، گسترده‌تر میشود. و من به شما عرض میکنم، به حول و قوّه‌ی الهی، گستره‌ی مقاومت، بیش از گذشته تمام منطقه را فرا خواهد گرفت. آن تحلیلگر نادانِ بی‌خبر از معنای مقاومت، خیال میکند که مقاومت که ضعیف شد، ایران اسلامی هم ضعیف خواهد شد! من عرض میکنم که به حول و قوّه‌ی الهی، بِاذن‌الله تعالیٰ، ایرانِ قوی، مقتدر است و مقتدرتر هم خواهد شد.

یک جمله‌ی دیگر درباره‌ی مقاومت عرض کنم. حالا اوّل بگویم مقاومت اصلاً یعنی چه. مقاومت به معنای ایستادگی در مقابل سلطه‌ی آمریکا و هر سلطه‌گر دیگری است؛ این معنای مقاومت است. مقاومت به معنای مبارزه‌ی با وابستگی به این قدرتها است؛ مقاومت یعنی ملّتها نوکر قدرتِ برتری مثل آمریکا و امثال اینها نشوند؛ این معنای مقاومت است. مقاومت به این معنا، در باور ملّتهای منطقه ریشه دارد. به دولتها کار ندارم؛ ملّتها برای مقاومت اهمّیّت قائلند؛ ریشه‌ی مقاومت، در ایمان ملّتها و باور آنها است. دیدید بر سر [حمایت از] غزّه، ملّتهای منطقه چه کار کردند؟ کسانی که نه زبان آنها را دارند، نه منطقه‌ی آنها را دیده‌اند، نه خود آنها را می‌شناسند، در سرتاسر این منطقه ــ حالا به یک صورت در سرتاسر دنیا ــ ایستادگی کردند علیه رژیم صهیونی و به نفع مردم غزّه. باور مشترک ملّتهای منطقه این است، علّت هم همین است.

ببینید، الان تقریباً ۷۵ سال از غصب فلسطین میگذرد؛ خب یک حادثه‌ای که ۷۵ سال پیش اتّفاق افتاده، باید تدریجاً کم‌رنگ بشود، از یاد افراد برود، باید خاموش بشود. امروز ایستادگی ملّتهای منطقه و خود فلسطینی‌ها برای مسئله‌ی فلسطین، شاید از آنچه در اوّلِ کار اتّفاق افتاد، ده برابر بیشتر است؛ به جای اینکه خاموش بشود، دارد شدّت پیدا میکند؛ خصوصیّت یک باور مشترک و عمومی این است؛ و این البتّه ادامه پیدا خواهد کرد.

همسویی با رژیم صهیونیستی خطّ قرمز ملّتها است. به دولتها کار ندارم؛ آنها [جور دیگری] حرف میزنند، میگویند. از ملّتها [اگر] سؤال کنید، مخالفند؛ اکثریّت قاطع ملّتها مخالفند. البتّه رژیم صهیونیستی جنایت هم میکند، امّا جنایت کسی را پیروز نمیکند؛ نه جنایت رژیم صهیونیستی در لبنان، نه جنایتش در غزّه، نه در ساحل غربی که گروه‌های فلسطینی آنجا مشغول مبارزه هستند؛ جنایتهای زیادی آنجا میکنند، امّا جنایت هیچ‌کس را پیروز نمیکند. این سنّت الهی است و امروز این تجربه‌ی تاریخی در غزّه و در لبنان، در مقابل چشم ما دارد اتّفاق می‌افتد.

خب، یک سؤالی اینجا مطرح میشود: آیا با این توصیفی که ما از مسائل سوریه کردیم، در این چند سال، در سوریه حضور داشتیم یا نه؟ خب همه میدانند که بله؛ شهدای دفاع از حرم نشان‌دهنده‌ی این است که ما حضور داشتیم. منتها چه جوری؟ این احتیاج دارد به توضیح. یک نکته‌ی مهم [این است] که حضور ما را همه میدانند، شهدا را همه تشییع کردند، امّا چند نکته هست که اغلب نمیدانند یا لااقل خیلی از جوانهای ما نمیدانند. ما به دولت سوریه کمک کردیم لکن قبل از اینکه ما به دولت سوریه کمک کنیم، در یک مقطع حسّاسی، دولت سوریه یک کمک حیاتی به ما کرد؛ این را اغلب اطّلاع ندارند. در بحبوحه‌ی جنگ، در بحبوحه‌ی دفاع مقدّس، آن وقتی که همه برای صدّام کار میکردند و علیه ما کار میکردند، دولت سوریه آمد یک حرکت تعیین‌کننده‌ی بزرگی به نفع ما و علیه صدّام انجام داد؛ و آن، این بود که لوله‌ی نفتی را که نفت آنجا را میبرد به مدیترانه و به اروپا و پولش برمیگشت در کیسه‌ی صدّام، قطع کرد. غوغایی شد در دنیا. نگذاشت این نفتی که برای صدّام است، جریان پیدا کند. چقدر نفت از اینجا میرفت؟ روزی یک میلیون بشکه. روزی یک میلیون بشکه نفت از این لوله میرفت به طرف مدیترانه. خود دولت سوریه هم از عبور این مسیر، به‌اصطلاح از این ترانزیت نفت سود میبرد، پول میگرفت که از آن پول هم صرف‌‌نظر کرد. البتّه عوضش را از ما گرفت؛ یعنی جمهوری اسلامی این خدمت را بی‌عوض نگذاشت. [پس] اوّل آنها کمک کردند به ما. این یک.

[امّا] در قضیّه‌ی فتنه‌ی داعش. داعش یعنی بمب ناامنی؛ داعش به معنای این بود که عراق را ناامن کند، سوریه را ناامن کند، منطقه را ناامن کند، بعد به نقطه‌ی اصلی و هدف نهایی یعنی جمهوری اسلامی ایران بیاید، جمهوری اسلامی ایران را ناامن کند؛ هدف اصلی و نهایی این بود؛ این معنای داعش بود. ما حضور پیدا کردیم؛ نیروهای ما، هم در عراق، هم در سوریه حضور پیدا کردند به دو علّت: یک علّت «حفظ حرمت اعتاب مقدّسه» بود؛ چون آن دور از معنویّتها و دور از دین‌وایمان‌ها با اعتاب مقدّسه دشمنی داشتند، قصد تخریب داشتند و تخریب هم کردند. در سامرّا مشاهده کردید؛ بعدها به کمک آمریکایی‌ها، گنبد مطهّر سامرّا را از بین بردند و تخریب کردند. این کار را میخواستند در نجف بکنند، در کربلا بکنند، در کاظمین بکنند، در دمشق بکنند؛ هدف داعش این بود. خب معلوم است؛ جوان مؤمنِ غیورِ محبّ اهل‌بیت به هیچ وجه زیر بار چنین چیزی نمیرود و اجازه نمیدهد. این یک علّت.

یک علّت دیگر، «مسئله‌ی امنیّت» بود. مسئولین خیلی زود و بوقت فهمیدند که اگر چنانچه جلوی این ناامنی در آن جاها گرفته نشود، سرایت میکند می‌آید اینجا، سرتاسر کشور بزرگ ما را ناامنی خواهد گرفت. ناامنی فتنه‌ی داعش هم یک چیز معمولی نبود؛ شما یکایک نمونه‌هایی که پیش آمد، یادتان هست؛ در حادثه‌ی شاهچراغ،(۳) حادثه‌ی کرمان،(۴) حادثه‌ی مجلس(۵) و امثال اینها. هر جا توانستند، فجایع این‌جوری به بار آوردند. این بنا بود بیاید اینجا. امیرالمؤمنین فرمود: ملّتی که در خانه‌ی خودش درگیر با دشمن بشود ذلیل میشود؛‌ نگذارید به خانه‌ی شما برسد.(۶) لذا نیروهای ما رفتند، سرداران برجسته‌ی ما رفتند، شهید عزیز ما سلیمانی و یارانش و همکارانش رفتند، جوانهای خود آنها را، هم در عراق، هم در سوریه ــ اوّل در عراق، بعد در سوریه ــ سازمان‌دهی کردند، مسلّح کردند، ایستادند در مقابل داعش، کمر داعش را شکستند و توانستند غلبه پیدا کنند. خب، حضور ما در آن قضیّه این‌جوری بود.

به این نکته توجّه کنید: نوع حضور نظامی ما در سوریه ــ در عراق هم همین‌جور ــ به معنای این نبود که ما لشکرهایمان ــ ارتشمان، سپاهمان ــ را برداریم ببریم آنجا و به جای ارتش آن کشور، ارتش ما بجنگد؛ نه، اینکه معنی ندارد؛ این نه منطقی است، نه افکار عمومی آن را قبول میکنند که ارتشی از اینجا بلند شود برود و به جای ارتش آنها بجنگد؛ نه، جنگ به عهده‌ی ارتش خود آن کشور است. کاری که نیروهای ما میتوانستند انجام بدهند و انجام دادند، کار مستشاری بود. مستشاری یعنی چه؟ یعنی تشکیل قرارگاه‌های مهمّ مرکزی و اصلی، تعیین راهبردها و تعیین تاکتیک‌ها، و در مواقع ضروری، ورود در میدان جنگ، امّا از همه مهم‌تر بسیج جوانان خود آن منطقه. البتّه جوانهای ما هم، بسیجی‌های ما هم بی‌تاب، مشتاق، بااصرار، خیلی‌هایشان رفتند؛ موافقت هم نمیکردیم؛ بارها از بنده درخواست میکردند، سؤال میکردند، مینوشتند، پیغام میدادند، التماس میکردند که بگذارید ما برویم سوریه در مقابل دشمن بِایستیم. خب طبعاً مناسب نبود؛ یعنی آن زمان مصلحت دیده نمیشد امّا میرفتند، از راه‌های مختلف میرفتند ــ که شماها میدانید؛ بعضی از داستانهایش معروف است ــ و بعضی‌هایشان شهید شدند، بعضی‌هایشان هم بحمدالله سالم برگشتند. عمده‌ی کار عبارت بود از کار مستشاری. حضور ما در آنجاها حضور مستشاری بود؛ در مواقع کمی به شکل ضروری حضور نیروهای خود ما بود و عمدتاً نیروهای خود ما هم نیروهای داوطلب و بسیجی [بودند، همراه با] نیروهای آنجا. شهید سلیمانی در سوریه یک گروه چند هزار نفری را از جوانهای خود آنها آموزش داد، مسلّح کرد، سازماندهی کرد، آماده‌شان کرد، ایستادند. بعد البتّه بعدها متأسّفانه بعضی از خود آنها، خود مسئولان نظامی آن کشور، ایراد درست کردند، مشکل درست کردند و از این چیزی که به نفع خودشان بود، متأسّفانه صرف‌نظر کردند.

بعد از آنکه فتنه‌ی داعش خاموش شد، بخشی از نیروها برگشتند، بخشی هم ماندند؛ از آن نیروهایی که رفته بودند، بخشی در آنجا ماندند؛ در همین قضایا هم بودند و حضور داشتند منتها همان‌طور که عرض کردم، جنگ اصلی را ارتش آن کشور باید بکند. در کنار ارتش آن کشور است که نیروی بسیجی‌ای که از جای دیگر آمده میتواند بجنگد؛ اگر ارتش آن کشور ضعف نشان داد، از این بسیجی کاری برنمی‌آید؛ و این اتّفاق متأسّفانه افتاد؛ وقتی روح ایستادگی و مقاومت کم بشود، این‌[جور] میشود. این مصیبتهایی که امروز بر سر سوریه دارد می‌آید ــ که خدا میداند تا کِی ادامه پیدا کند؛ تا کِی جوانهای سوریه ان‌شاءالله بیایند در میدان و جلویش را بگیرند ــ بر اثر همان ضعفهایی است که آنجا نشان داده شد.

ملّت ایران به ارتش خود، به سپاه خود مباهات میکند، افتخار میکند. مسئولان بالای نیروهای مسلّح، سازمانهای مسلّح، در قضیّه‌ی لبنان، در قضیّه‌ی حزب‌الله به من نامه مینویسند که ما تاب تحمّل نداریم، اجازه بدهید ما برویم؛ این را مقایسه کنید با آن ارتشی که تاب تحمّل ندارد و میگریزد! ارتش ما در دوران رژیم طاغوت متأسّفانه همین‌جور بود؛ آنها هم در مقابل حمله‌ی دشمنان و خارجی‌ها در جنگهای مختلف، از جمله در جنگ دوّم [جهانی] ایستادگی نکردند، نَایستادند. آن روز، دشمن آمد تا خود تهران را گرفت؛ ایستادگی نکردند. وقتی ایستادگی نمیکنند، نتیجه این[جور] میشود. بایستی مقاومت کرد، باید از نیروی خداداد استفاده کرد.

ما در همین شرایط دشوار هم آماده بودیم. آمدند اینجا به من گفتند که همه‌ی امکاناتی که برای سوری‌ها امروز لازم است، ما آماده کردیم، آماده‌ایم که برویم، [امّا] آسمانها بسته بود، زمین بسته بود؛ رژیم صهیونیستی و آمریکا، هم آسمان سوریه را بستند، هم راه‌های زمینی را بستند؛ امکان نداشت. قضایا این‌جوری است. اگر چنانچه در داخل آن کشور، انگیزه‌ها به حال خود باقی میماند و میتوانستند در مقابل دشمن حرفی داشته باشند، دشمن آسمانشان را هم نمیتوانست ببندد، راه زمینی را هم نمیتوانست ببندد؛ میشد بهشان کمک کرد. خب، این حالا یک تصویر اجمالی‌ای است.

چند نکته‌ی دیگر هست که باید عرض بکنم. نکته‌ی اوّل این است که همه بدانند، مسئله این‌جور نخواهد ماند؛ اینکه حالا یک گروهی بیایند در دمشق یا جاهای دیگر، شادی کنند، برقصند، به خانه‌های مردم تعرّض کنند، رژیم صهیونی هم بیاید بمباران کند، تانک بیاورد، توپ بیاورد، موضوع این‌جوری نمیماند؛ قطعاً جوانان غیور سوری به پا خواهند خاست، ایستادگی خواهند کرد، فداکاری خواهند کرد، تلفات هم خواهند داد امّا بر این وضع فائق خواهند آمد. همچنان که جوانان غیور عراق این کار را کردند؛ جوانان غیور عراق، با کمک و هدایت و فرماندهی و سازمان‌دهی شهید عزیز ما، توانستند دشمن را از کوچه و خیابان بیرون کنند، از خانه‌های خودشان بیرون کنند، وَالّا آمریکایی‌ها در عراق هم همین کارها را میکردند؛ درِ خانه‌ها را میشکستند، مرد صاحبخانه را جلوی زن و بچّه‌اش میخواباندند، با چکمه صورت او را فشار میدادند روی زمین! این اتّفاق در عراق هم افتاد، منتها ایستادند، مقاومت کردند، شهید عزیز ما هم همه‌ی امکانش را در این راه گذاشت. اینها هم همین کار را خواهند کرد. البتّه ممکن است زمان ببرد، طولانی بشود، امّا نتیجه حتمی و قطعی است.

مطلب دوّم اینکه حادثه‌ی سوریه برای ما ــ برای یکایک ما، برای مسئولین ما ــ هم درس دارد، هم عبرت دارد؛ باید درس بگیریم. یکی از درسها این مسئله‌ی «غفلت» است؛ غفلت از دشمن. بله، در این حادثه، دشمن با سرعت عمل کرد، امّا اینها بایستی از قبل از حادثه میفهمیدند که این دشمن عمل خواهد کرد و با سرعت عمل خواهد کرد. ما به اینها کمک هم کرده بودیم؛ دستگاه اطّلاعاتی ما، از چند ماه قبل، گزارشهای هشداردهنده‌ای را به مسئولین سوریه منتقل کرده بود. البتّه من نمیدانم آیا این [گزارشها] دست آن مقامات بالا رسیده بود یا نه، همان وسط‌ها گم‌‌و‌گور شده بود؛ ولی مسئولین اطّلاعاتی ما به اینها گفته بودند. از کِی؟ از شهریور، مهر، آبان، پشت سر هم گزارش داده بودند. غفلت نباید کرد، از دشمن نباید غافل شد؛ دشمن را حقیر هم نباید شمرد، به تبسّم دشمن هم نبایستی اعتماد کرد؛ گاهی دشمن با لحن خوش با انسان حرف میزند، با تبسّم حرف میزند، امّا خنجر را پشت سرش گرفته، منتظر فرصت است.

یک نکته‌ی دیگر اینکه جبهه‌ی مقاومت نه از پیروزی‌ها مغرور باید بشود، نه از شکست‌ها مأیوس باید بشود. پیروزی و شکست [همیشه] هست. زندگی شخصی انسانها هم همین‌جور است: در آن، موفّقیّت هست، ناکامی هست؛ زندگی گروه‌ها همین‌جور است: در آن، موفّقیّت هست، ناکامی هست. یک روز یک جریان بر سر کار است، یک روز منعزل از کار است؛ دولتها همین‌جور، کشورها همین‌جور. فراز و نشیب در زندگی‌ هست؛ از فراز و نشیب نمیشود انسان پرهیز بکند. آنچه لازم است این است که وقتی بر فراز قرار میگیریم، مغرور نشویم؛ چون غرور جهل می‌آورد و خود مغرور شدن، انسان را غافل میکند. وقتی که به فرود رسیدیم، یک جایی ناکام ماندیم، بایست افسرده و مأیوس و دل‌شکسته نشویم.

جمهوری اسلامی، در این چهل و چند سال، با حوادث بزرگ و سختی مواجه شده؛ حوادث بزرگ! جوانها آن روز را ندیدند؛ در همین تهران، مردم تهران در خانه نشسته بودند، جنگنده‌ی میگ۲۵ ساخت شورویِ متعلّق به صدّام می‌آمد اینجا بالای سر ما حرکت میکرد، اگر نجابت میکرد، بمباران نمیکرد، امّا میترساند؛ امّا میترساند! و ما هم هیچ کاری نمیتوانستیم بکنیم؛ نه پدافندش را داشتیم، نه امکاناتش را داشتیم. ما با اینها مواجه شده‌ایم. یک روز در همین شهر تهران، همه نشسته بودند در خانه‌های خود، دفعتاً هواپیماهای صدّام آمدند اینجا، تهران را بمباران کردند؛ فرودگاه را بمباران کردند، جاهای دیگر را بمباران کردند. بنده خودم آن روز در یک کارخانه‌ای نزدیک فرودگاه تهران سخنرانی داشتم. سر و صدا شد، پا شدیم از پنجره نگاه کردیم، من خودم دیدم هواپیمای عراقی را که آمد پایین، بمب‌هایش را ریخت در فرودگاه و رفت. ما اینها را دیدیم. جمهوری اسلامی با این حوادث گوناگون، حوادث تلخ مواجه شده امّا در این حوادث یک لحظه دچار انفعال نشده.

انفعال از مؤمن نباید سر بزند. خطر انفعال گاهی از خود حادثه بیشتر است. انفعال یعنی اینکه انسان نگاه کند و به این احساس برسد که هیچ کاری نمیتواند بکند، پس تسلیم بشود! این انفعال است. پس در پیشرفتها و موفّقیّتها «غرور» سم است؛ در ناکامی‌ها و مشکلات «انفعال» زهر است؛ باید مراقب این دو باشیم. قرآن میگوید: اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ * وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا * فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّک؛(۷) خدا را شکر کن، مغرور نشو! «وَاستَغفِره»؛ از کوتاهی‌هایی که خودت کردی استغفار کن!

یک عدّه‌ای البتّه همّتشان این است که توی دل مردم را خالی کنند؛ این نباید اتّفاق بیفتد؛ حالا بعضی در خارج این کار را میکنند؛ تلویزیون‌های خارجی، رادیوهای خارجی، روزنامه‌های خارجی به زبان فارسی با مردم حرف میزنند، جوری قضایا را تصویر میکنند که مردم را بترسانند، توی دل مردم را خالی کنند؛ حالا آن تکلیفش جور دیگر است و با آنها جور دیگری باید برخورد کرد امّا در داخل کسی نباید این کار را بکند. در داخل اگر کسی در تحلیلی، در بیانی جوری حرف بزند که معنایش خالی کردن توی دل مردم باشد، این جرم است و باید دنبال بشود.

یقیناً ملّت ایران آماده‌ی به کار است؛ و البتّه معلوم است که حضور در هر نقطه‌ای احتیاج به همراهی و موافقت دولت آنجا دارد. ما در عراق هم که حضور پیدا کردیم، دولت عراق خودش از ما درخواست کرد؛ در سوریه هم که حضور پیدا کردیم، دولت سوریه از ما درخواست کرد؛ ما با درخواست او، با موافقت او توانستیم برویم. [اگر] درخواست نکنند، طبعاً راه بسته است و امکان کمک به آنها نخواهد بود. لکن خدای متعال ان‌شاءالله کمک خواهد کرد و ریشه‌ی صهیونیسم و عوامل خبیث غربی در این منطقه برکنده خواهد شد؛ به فضل الهی.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته

به دنبال حرکت گروه‌های معارض سوری و تصرّف شهرها و بخشهای مختلف سوریه و حرکت آنها به سوی دمشق که با عدم دخالت و مقاومت ارتش سوریه صورت گرفت، دولت سوریه سقوط کرد و بشار اسد (رئیس جمهور این کشور) از سوریه خارج شد. این دیدار در جهت تبیین شرایط منطقه و جبهه‌ی مقاومت برگزار گردید.
جنبش جهاد اسلامی فلسطین
در پی حمله ی تروریستی چهارم آبان ۱۴۰۱ به حرم حضرت احمدبن موسی (علیه السّلام) ــ که داعش مسئولیّت آن را بر عهده گرفت ــ و تیراندازی به سمت زائران و خادمان حرم، سیزده نفر شهید و سی نفر زخمی شدند.
در سیزدهم دی ۱۴۰۲ و همزمان با برگزاری مراسم چهارمین سالگرد شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی (فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران)، انفجار دو بمب در میان جمعیّت، منجر به شهادت نزدیک به یکصد نفر و مجروحیّت شمار دیگری از زائران گلزار شهدای کرمان گردید.
در هفدهم خرداد ۱۳۹۶، حمله‌ی چند نفر از اعضای گروه تروریستی داعش به ساختمان اداری مجلس در میدان بهارستان، به شهادت و مجروحیّت شماری از مراجعان و کارمندان انجامید.
نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۲۷؛ «فَوَاللَهِ مَا غُزِیَ قَومٌ قَطُّ فی عُقرِ دارِهِم اِلّا ذَلّوا»
سوره‌ی نصر، آیات ۱ تا ۳

حضرت امام(ره) در برخی از پیامها و سخنرانیهای خود به ترسیم و توصیف شخصیت جاودانه فاطمه زهرا(س) پرداخته اند، اما به این نکته نیز باید توجه داشت که آنچه بیان کرده اند تنها اشاره به بخشی از فضایل بی پایان و وصف ناشدنی زهرای مرضیه(س) است، نه تبیین همه آن، که اصولا از قدرت بشر خارج است، و به کلام امام(ره) نیز در این باره خواهیم پرداخت.

اینک سخنان حضرت امام(ره) را تحت عناوینی چند به شما خواننده گرامی تقدیم می داریم:

1 - فاطمه(س) مایه افتخار

در دنیایی که در آن زندگی می کنیم، از گذشته تا حال، انسان ها بر حسب دیدگاه خود از جهان و انسان و زندگی، به اشیاء یا اشخاصی افتخار می کرده اند و آنها را مایه فخر و مباهات خود دانسته اند، اما حضرت امام(ره) فاطمه زهرا(س) را مایه افتخار می دانند، ببینیم چه کسانی به زهرای مرضیه(س) افتخار می کنند.

الف) افتخار جهان هستی

امام(ره): روز پر افتخار ولادت زنی[است] که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است.

زنی که عالم به او افتخار دارد.

ب) افتخار خاندان وحی

امام(ره): زنی که افتخار خاندان وحی، و چون خورشیدی بر تارک اسلام می درخشد.

تاریخ اسلام گواه احترامات بی حد رسول خدا(ص) به این مولود شریف است.

ج) افتخار پیروان او

امام(ره): برای زن ها کمال افتخار است که روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار داده اند، افتخار است و مسؤولیت.

2 - فاطمه(س) تجلی کمال انسان

امام (ره): تمام هویت انسانی در او جلوه گر است.

تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است در فاطمه زهرا(س) جلوه کرده و بوده است.

یک انسان به تمام معنی انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان،... تمام حیثیت زن، تمام شخصیت زن فردا [روز میلاد] موجود شد.

تمام هویت های کمالی که در انسان متصور است و در زن تصور دارد، تمام، در این زن است.

نکته: حضرت امام(ره) در بیان اینکه چرا در آیه (انا انزلناه) به شکل جمع ذکر شده است فرموده اند: بدانکه نکته آن تفخیم مقام حق تعالی به مبدئیت تنزیل این کتاب شریف است... بعبارت دیگر این صحیفه نورانیه [قرآن کریم] صورت اسم اعظم است چنانچه انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است، بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است و در عالم تفرقه از هم بحسب صورت متفرق [هستند].

نتیجه: با توجه به اینکه حضرت امام(ره)، حضرت زهرا را انسان کامل معرفی نموده اند و از سویی انسان کامل را صورت اسم اعظم می دانند، نتیجه می گیریم که:

"حضرت زهرا(س) صورت اسم اعظم الهی است ".

معمولاً نوع نگرش ما به تاریخ زندگانی حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها مبتنی بر سیره اخلاقی و رفتاری آن بانوی بزرگوار و در صورت کلی نگرشی مبتنی بر نگاه تاریخی است. در این نگاه، آن بزرگوار شخصیتی است که با خلقتی عجیب پا به دنیا گذاشت و یار و یاور پدر بزرگوارشان رسول خدا صلی الله علیه و آله در مصائب و خوشی‌ها بود. پس از مدتی به ازدواج امیرالمؤمنین علیه‌السلام در آمد و از خود دو فرزند دختر و دو فرزند پسر بر جای گذاشت؛ آن زمان هم که حق امیرالمؤمنین (ع) در خلافت غصب شد، به دفاع از حریم ولایت شتافت و در این مسیر به شهادت رسید.

اما وقتی از منظر معرفتی به آن وجود مقدس نگریسته شود، فاطمه زهرا سلام‌الله علیها موجودی ازلی و نوری ابدی‌ است که پس از رسول‌الله صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام، عالی‌ترین و با فضیلت‌ترین بشر از اولین و آخرین است. مثلاً آن دسته از مقام‌های حضرت زهرا سلام‌الله علیها که دربارۀ مقام ایشان در قیامت مطرح شده، به گونه‌ای ویژه در روایات ما منعکس شده است به گونه‌ای که با مطالعه این روایات درمی‌یابیم گویا تمام بستر قیامت بر مدار این بانوی بزرگوار می‌چرخد و حقیقت امر هم جز این نیست؛ قیامتی که بناست تکلیف تمام خلایق از ابتدا تا انتهای عمر دنیا و نیز جایگاهشان مشخص شود. در ادامه به روایتی در این زمینه اشاره می‌شود.

از امام باقر(ع) روایت شده «فاطمه سلام‌الله علیها بر در جهنم توقفى دارند، چون روز قیامت شود، بین دیدگان هر شخصى نوشته مى‌‏شود که او مؤمن است یا کافر؛ بسا شخصى را که دوستدار اهل‌بیت پیامبر است، مى‌‏آورند و به واسطه کثرت گناهانش امر مى‏‌شود وى را در آتش بیندازند. فاطمه سلام‌الله علیها بین دو دیدگانش را مى‏‌خواند که نوشته او محب اهل‌بیت است. به درگاه پروردگار عرض مى‏‌کند: پروردگارا، تو مرا فاطمه نام نهادى و وعده داده‌‏اى هرکه من و ذرّیه‌‏ام را دوست بدارد، از آتش دوزخ بر حذر دارى و وعده تو حقّ بوده و تخلّف‌پذیر نیست. إِلَهِی وَ سَیِّدِی سَمَّیْتَنِی فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتَ بِی مَنْ تَوَلَّانِی وَ تَوَلَّى ذُرِّیَّتِی مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ‏ لا تُخْلِفُ الْمِیعاد»

خداوند عزّ و جل مى‏‌فرماید: اى فاطمه تو راست مى‌‏گویى، من نام تو را فاطمه نهاده‌‏ام و وعده داده‌‏ام که هرکه محبّت و ولایت تو و فرزندانت را داشته باشد، از آتش جهنم جدایش کنم. وعده من حقّ بوده و خلف وعده نخواهم کرد و این که به بنده‌‏ام امر کردم به جهنّم برود به خاطر آن بود که تو او را شفاعت کنى و من شفاعت تو را پذیرفته تا موقعیت و منزلت تو در پیش من براى فرشتگان و رسولان معلوم شود؛ پس هرکه را که دیدى بین دیدگانش مؤمن نوشته شده، دستش را بگیر و به بهشت داخل کن.
صَدَقْتِ یَا فَاطِمَةُ إِنِّی سَمَّیْتُکِ فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتُ بِکِ مَنْ أَحَبَّکِ وَ تَوَلَّاکِ وَ أَحَبَّ ذُرِّیَّتَکِ وَ تَوَلَّاهُمْ مِنَ النَّارِ وَ وَعْدِیَ الْحَقُّ وَ أَنَا لَا أُخْلِفُ الْمِیعَادَ وَ إِنَّمَا أَمَرْتُ بِعَبْدِی هَذَا إِلَى النَّارِ لِتَشْفَعِی فِیهِ فَأُشَفِّعَکِ وَ لِیَتَبَیَّنَ لِمَلَائِکَتِی وَ أَنْبِیَائِی وَ رُسُلِی وَ أَهْلِ الْمَوْقِفِ مَوْقِفُکِ مِنِّی وَ مَکَانَتُکِ عِنْدِی فَمَنْ قَرَأْتِ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُؤْمِناً فَخُذِی بِیَدِهِ وَ أَدْخِلِیهِ الْجَنَّة. (علل الشرائع، ج‏1، ص179)

حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نه‌تنها مادر اهل بیت علیهم‌السلام، بلکه مادری مهربان برای تمامی امت اسلام بودند. ویژگی‌های انسانی و روحیه مشفقانه ایشان به‌طور آشکار در نحوه برخورد با مؤمنان و شیعیان نمود پیدا می‌کند. حضرت زهرا (س) در کنار مقام علمی و معنوی خود، همواره دلسوز و نگران حال مسلمانان، به‌ویژه شیعیانشان بودند و دعای خیر و رحمت خداوند برای آن‌ها را از خداوند می‌خواستند. این دلسوزی ایشان نه تنها محدود به دوران حیاتشان بود، بلکه حتی پس از رحلتشان نیز در روایات و دعاهای مختلف به‌خوبی مشهود است.

اگر بخواهیم به صورت دسته‌بندی شده به برخی از رفتارهای آسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره کنیم، می‌توانیم ویژگی‌هایی چون ایثار، تقدم دیگران در دعا، شفاعت مؤمنان و تربیت معنوی را به‌طور ویژه مطرح کنیم. حضرت زهرا سلام الله علیها همواره در رفتارهای خود ایثار را در اولویت قرار می‌دادند. ایشان در شرایطی که خود به شدت نیازمند حمایت و توجه بودند، تمام دغدغه‌شان به خیر و سعادت دیگران بود. این ایثار و فداکاری در همه ابعاد زندگی ایشان مشهود بود، به‌ویژه در زمینه کمک به فقرا و نیازمندان و نیز در زمینه حمایت از اهل بیت و مسلمانان در شرایط سخت. حضرت زهرا سلام الله علیها در بسیاری از دعاهای خود، در درجه اول برای دیگران دعا می‌کردند و خود را آخرین اولویت قرار می‌دادند، که نشان از روحیه بلند و مهربانی ایشان داشت.

همچنین، حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان شفیعه‌ای برای مؤمنان شناخته می‌شوند. ایشان در دعاهای خود از خداوند می‌خواستند که شیعیانشان را مورد رحمت و مغفرت قرار دهد و همواره در پی شفاعت برای امت اسلام بودند، حتی وجه تسمیه‌ی آن بانوی بزرگوار به «فاطمه» از آن صفات زلالشان سرچشمه می‌گیرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره سرّ نامگذاری فاطمه فرمود: فَطَمَتْ‏ شِیعَتَهَا مِنَ النَّار؛ یعنی شیعیانش را از آتش منقطع می‌کند. در حدیثی از امام محمد باقر علیه‌السلام ضمن بیان برخی رویدادهای قیامت فرمود، در آن زمان فاطمه سلام الله علیها خطاب به خداوند می‌فرماید «پروردگارا، تو مرا فاطمه نام نهادى و وعده داده‌‏اى هرکه من و ذرّیه‌‏ام را دوست بدارد، از آتش دوزخ بر حذر دارى و وعده تو حقّ بوده و تخلّف‌پذیر نیست. إِلَهِی وَ سَیِّدِی سَمَّیْتَنِی فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتَ بِی مَنْ تَوَلَّانِی وَ تَوَلَّى ذُرِّیَّتِی مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ‏ لا تُخْلِفُ الْمِیعاد» خداوند عزّ و جل در پاسخ ایشان مى‏‌فرماید: اى فاطمه تو راست مى‌‏گویى، من نام تو را فاطمه نهاده‌‏ام و وعده داده‌‏ام که هرکه محبّت و ولایت تو و فرزندانت را داشته باشد، از آتش جهنم جدایش کنم.» (علل الشرائع، ج‏1، ص179)

تربیت معنوی حضرت زهرا سلام الله علیها نیز یکی از ویژگی‌های برجسته ایشان بود. ایشان به‌عنوان مادری فداکار و مربی‌ای نمونه، همواره در کنار تربیت فرزندانشان، که از بزرگ‌ترین انسان‌های تاریخ اسلام شدند، به تربیت روحی و معنوی دیگر مؤمنان نیز توجه دارند و این توجه منحصر به حیات مادی ایشان نیست بلکه ما معتقدیم ائمه علیهم‌السلام که خود به مقام شهادت رسیدند، زنده‌اند بلکه تمام افلاک از جانب خداوند در اختیار ایشان است و انسان مؤمن با توسل به درگاه ایشان، اثرات مثبت معنوی و تربیتی دریافت می‌کند، لذا امام صادق علیه‌السلام فرمود «إِنَّ أَطْفَالَ شِیعَتِنَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ تُرَبِّیهِمْ‏ فَاطِمَة».

این ویژگی‌ها نشان از آن دارد که حضرت زهرا سلام الله علیها ضمن جایگاه والایی که نزد خداوند دارند، متکفل تربیت مشفقانه‌ی شیعیان‌شان هستند و با روحیه‌ای مادرانه نیازهای تربیتی آنان را پاسخ می‌دهند و لذا ضروری است به آن وجود مقدس توجه بیشتری داشته باشیم تا ایشان از جانب خداوند عنایات خاص خود را بر ما مبذول بدارند.

مرحوم آیت الله محمدعلی ناصری از اساتید اخلاق حوزه در یکی از دروس اخلاق خود به موضوع «محبت و بندگی خدا در سایه اطلاعت از اهل بیت علیهم السلام» پرداختند که متن آن بدین شرح است:

 

زیربنای بندگی خدا محبت است. هرچه در عالم هستی داریم، ریشه‌اش در محبت، انس، و علاقه به خداست. حتی زیر بنای خوف و رجا نیز بر اساس محبت و غضب است. محبت از معرفت نشأت می‌گیرد؛ مثلاً چون من حضرت عزرائیل را نمی‌شناسم، ترسی از او ندارم، اما اگر او را بشناسم، ترس خواهم داشت.

 

محبت و عمل صالح؛ کلید محبت الهی

 

قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا»؛ یعنی کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می‌دهند، خداوند رحمان محبت فراوانی به آنان می‌دهد.

کسانی که به مبدأ و معاد ایمان دارند، حتی اگر این ایمان را به طور اجمالی و فطری پذیرفته باشند، به این باور می‌رسند که خالقی دارند که آنها را می‌آفریند و می‌میراند. این اعتقاد، یک عمل قلبی است.

سپس در قرآن آمده است که کسانی که عمل صالح انجام می‌دهند یعنی با اعضا و جوارح خود به عمل نیکو پرداخته و واجبات را انجام داده و محرمات را ترک می‌کنند، خداوند چنین بنده‌ای را بسیار دوست می‌دارد.

واژه «وُد» در لغت به معنای محبت فراوان است؛ یعنی خداوند چنین بنده‌ای را به شدت دوست دارد و از علم و سایر صفات خود به او می‌دهد.

 

تعجبی ندارد که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «مَن کانَ لله کان اللهُ له»، همچنین فرمودند: «مَنْ أَخْلَصَ لِلّهِ أَرْبَعِینَ صَباحًا ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ».

یعنی هر کس چهل روز گناه نکند، خداوند چشمه‌های حکمت را از قلبش به زبانش جاری می‌کند، به‌گونه‌ای که مستجاب‌الدعوه می‌شود، مانند سلمان فارسی که هر چه پیامبر می‌فرمود، عمل می‌کرد.

 

توسل به اهل بیت(ع)؛ راهی برای افزایش محبت

 

حال، ما کمی از معرفت به خدا و حقیقت‌های دینی برخورداریم و مقداری هم خوف و رجا داریم، اما سوال اینجاست که چگونه می‌توانیم محبت خود را افزایش دهیم؟ راهش این است که به خانه اهل بیت علیهم‌السلام برویم.

در زیارت جامعه کبیره آمده است: «مَنْ أَرَادَ اللّهَ بَدَأَ بِکُمْ»، یعنی هر کسی که می‌خواهد به سوی خدا برود، باید از اهل بیت آغاز کند.

خدایی که اهل بیت معرفی کرده‌اند، باید مورد پذیرش قرار گیرد تا به سعادت رسید.

امام باقر علیه‌السلام نیز فرمودند: «بِنا عُرِفَ اللّه»، یعنی خدا از طریق ما شناخته می‌شود؛ خدایی که دیگر ادیان مانند یهود و نصاری معرفی کرده‌اند، خدا نیست، بلکه مخلوق است.

این عبارت «بنا» که مقدم بر «عرف» آمده است، نشان می‌دهد که تنها از طریق اهل بیت می‌توان به سوی خدا رفت، زیرا آنها هستند که خدا را به درستی شناخته‌اند.

 

توبه واقعی و آغاز مسیر جدید

 

در برخی روایات آمده است که بعثت پیامبر صلی‌الله علیه و آله در برخی عوالم چهل و چهار هزار سال طول کشید و در تمامی آن عوالم، او معرِّف خدا بود.

در واقع، تمام حقیقت‌ها در محبت است و محبت از توسل به اهل بیت علیهم‌السلام و اطاعت از اوامر و نواهی خداوند نشأت می‌گیرد و به تدریج بیشتر می‌شود.

اگر تاکنون راه درست را نرفته‌ایم، باید دو رکعت نماز بخوانیم و توبه واقعی کنیم.

اگر توبه واقعی باشد، خداوند گناهان را می‌بخشد و پرونده جدیدی برای ما می‌گشاید. او شیاطین را از ما دور می‌کند و اگر بیشتر تلاش کنیم، گناهان با عمل صالح جبران می‌شود تا در قیامت به خاطر خالی بودن پرونده شرمنده نشویم. سزاوار است که با چنین خدایی دوست باشیم.

 

اهل بیت علیهم السلام؛ وجه‌الله و واسطه شناخت خدا

 

در اصول کافی از معصوم علیه‌السلام نقل است که اگر خدا می‌خواست خودش را بی‌واسطه معرفی کند، این کار را می‌کرد؛ اما اهل بیت را به‌عنوان واسطه معرفی کرد، چون آنها صورت خدا هستند و وجه‌الله محسوب می‌شوند.

در آیه شریفه «کُلُّ مَن عَلَیها فَان وَ یبقی وَجْهُ رَبِّک ذوالجَلاَلِ وَالإکْرَامِ»، آمده است که همه چیز از بین می‌رود و تنها وجه خدا باقی می‌ماند.

«وجه» در این آیه به معنای «صورت» است، زیرا هر کسی با صورتش شناخته می‌شود. البته خداوند جسم ندارد، بلکه وجه به معنای معرف است.

هر کسی که خدا را می‌خواهد بشناسد، باید اهل بیت را بشناسد؛ چرا که آنها وجه‌الله هستند. به‌ویژه در شب‌های مبارک، هر چه می‌خواهید، از اهل بیت بخواهید.

در پی سقوط حکومت بشار اسد و روی کار آمدن «هیئت تحریرالشام»، رهبر این گروه متعهد شده است که جناح‌های مسلح موجود را منحل کرده و این افراد را در یک «ارتش ملی» تازه تشکیل شده تحت نظارت یک وزارت دفاع متحد ادغام کند. با این حال نگرانی‌هایی در مورد هسته تشکیل‌دهنده این ارتش وجود دارد.

 «احمد الشرع» رهبر هیئت تحریرالشام که معمولا با لقب جنگی خود موسوم به «ابومحمد الجولانی» شناخته می‌شود، از چشم‌انداز سوریه پس از اسد پرده‌برداری کرده است. در پی روی کار آمدن این گروه با فروپاشی نظام بشار اسد، جولانی متعهد شده است که جناح‌های مسلح موجود را منحل کرده و این افراد را در یک ارتش ملی تازه تشکیل شده تحت نظارت یک وزارت دفاع متحد ادغام کند.

او تأکید کرد که این تجدید ساختار، اقتدار نظامی را متمرکز می‌کند، حاکمیت قانون را اجرا می‌کند و تضمین می‌کند که تسلیحات صرفا در دست دولت باقی بماند.

جولانی این گذار را به عنوان تغییری از طرز فکر «اپوزیسیون» به «حکومت» بیان و تصریح کرد: «ما باید ذهنیت دولت را اتخاذ کنیم، نه ذهنیت اپوزیسیون.» او همچنین متعهد شده است که بقایای دستگاه امنیتی نظام قبلی را از بین ببرد و این نشان‌دهنده یک گسست قاطع با گذشته اقتدارگرایانه سوریه و تعهد به بازسازی نهادهای آن است.

«احمد شراوی» تحلیلگر بنیاد «دفاع از دموکراسی‌ها» با این مقدمه می‌نویسد که اکنون سؤال مهم این است که چه کسی هسته اصلی این ارتش ملی جدید را تشکیل خواهد داد؟

در طول ۱۳ سال جنگ داخلی سوریه، صدها جناح شبه‌نظامی ظهور کردند که هر کدام مخالف بشار اسد بودند، اما در ایدئولوژی، چشم‌انداز آینده سوریه، وفاداری‌های خارجی و ترکیب قومی و مذهبی به شدت با یکدیگر تفاوت داشتند. با وجود این تفاوت‌ها، هدف مشترک این جناح‌ها برکناری نظام اسد بود، البته از طریق روش‌ها و استراتژی‌های مختلف.

 

چه کسی هسته اصلی ارتش متحد جولانی را شکل خواهد داد؟
جولانی

 

در مراحل اولیه درگیری، «جنبش افسران آزاد» در سال ۲۰۱۱ شکل گرفت که توسط سربازان فراری از ارتش اسد تأسیس شد. این جنبش بعدا در «ارتش آزاد سوریه» (FSA)، ائتلافی از گروه‌های رادیکال سکولار و اسلام‌گرا ادغام شد. در کنار ارتش آزاد، جناح‌های افراطی ایدئولوژیک‌تر از جمله «جبهه النصره» (یکی از شاخه‌های القاعده) و «احرار الشام» یک جناح اسلام‌گرا با نفوذ قابل توجهی، برجسته شدند.

«نیروهای سوریه دموکراتیک» (قسد) هم با تشکیل یک اتحاد چند قومیتی و مذهبی به شهرت رسیدند. این گروه تحت سلطه گروه‌های کُردی مانند «یگان‌های مدافع خلق» (ی‌پ‌گ) و یگان‌های مدافع زنان (ی‌پ‌ژ)، وابسته به «حزب اتحاد دموکراتیک کُرد» (پ‌ی‌د)، شاخه سوری «حزب کارگران کردستان» (پ‌ک‌ک) است.

با تداوم جنگ، جناح‌های دیگری ظاهر شدند که اغلب از گروه‌های قبلی منشعب ‌شده یا با آنها همسو می‌شدند. این‌ها شامل «تیپ‌های ترکمن سوریه» نماینده اقلیت ترکمن سوریه بود و «ارتش آزاد سوریه» تحت حمایت ترکیه، ائتلافی از مبارزان عرب و ترکمن که از سال ۲۰۱۷ توسط ترکیه حمایت می‌شود و بعدا به‌عنوان «ارتش ملی سوریه» سازماندهی مجدد شد.

 در جنوب سوریه، «ارتش آزاد سوریه» تحت حمایت ایالات متحده ظهور کرد که عمدتا در منطقه «التنف» فعالیت می‌کرد و به‌عنوان نیروی مخالف دوفاکتو در آن منطقه فعالیت می‌کرد.

آخرین حمله مخالفان مسلح که با تسلط سراسری و فروپاشی حکومت بشار اسد به اوج خود رسید، ظهور «اتاق عملیات جنوب» را نشان داد. این ائتلاف گروه‌های مسلحی را گرد هم می‌آورد که از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ فعال بوده‌اند. بسیاری از آنها قبلا در روند آشتی با میانجیگری روسیه در سال ۲۰۱۸ شرکت کرده بودند.

از جمله مؤلفه‌های اصلی آن، «تیپ ۸» که قبلا به‌عنوان «جوانان نیروهای سنت» شناخته می‌شد و «کمیته مرکزی» هستند، که هر دو آنها در طول درگیری، بارها بیعت‌های خود را تغییر داده‌اند.

 

چه کسی هسته اصلی ارتش جولانی را شکل خواهد داد؟
اعضای تحریرالشام در دمشق

 

وظیفه متحد کردن این گروه‌های نامتجانس در یک ارتش ملی منسجم و حرفه‌ای، با موانع بزرگی روبرو است. فراتر از آشتی دادن و حل‌وفصل اختلافات ایدئولوژیک، قومی و سیاسی، این امر مستلزم از بین بردن وفاداری عمیق به حامیان خارجی و حل و فصل نارضایتی‌های محلی است.

هر ارتش متحد همچنین باید با میراث مدل‌های حاکمیتی رقابتی که توسط جناح‌های مختلف در سرزمین‌های مربوطه ایجاد شده‌اند، که هر یک ساختار اداری و سلسله مراتب نظامی خاص خود را دارند، مقابله کند. بدون پرداختن به این شکاف‌های اساسی و تقویت چشم‌اندازی مشترک برای آینده سوریه، تلاش‌ها برای ایجاد یک نیروی متحد در معرض خطر تداوم چندپارگی است که این درگیری را تعریف کرده است.

چالش مهم دیگر، در حضور قابل‌توجه جنگجویان خارجی غیر سوری در صفوف هیئت تحریرالشام نهفته است. برای رسیدگی به سرنوشت این افراد نیاز به یک سیاست قاطع است، زیرا مردم سوریه به طور فزاینده‌ای نسبت به خارجی‌ها بی‌تحمل شده‌اند.

در حالی که هیئت تحریرالشام بعید است استراتژی بشار اسد برای استفاده از نیروهای خارجی برای حفظ اقتدار خود را تکرار کند، حضور چنین گروه‌هایی در صفوف آن نگرانی‌های جدی در مورد نقش آینده آنها در دوران پس از اسد ایجاد می‌کند. گزارش‌ها حاکی از آن است که جولانی آماده اعطای تابعیت سوری به نیروهای خارجی است که بیش از پنج سال در این کشور اقامت داشته‌اند و این موضوع را پیچیده‌تر می‌کند.

یک سوال مهم بی پاسخ مانده است؛ آیا جولانی صدها هزار سرباز حکومت اسد را در ارتش ملی مورد نظر خود خواهد گنجاند یا اینکه این افراد از شرکت در آن منع خواهند شد؟

برای چندین دهه، خدمت سربازی در سوریه اجباری بود و «ارتش عربی سوریه» به شدت توسط سربازان وظیفه حمایت می‌شد. ارتش عربی سوریه توسط «نیروهای دفاع ملی» که گروهی متشکل از علوی‌ها، شیعیان، مسیحیان و دروزی‌هاست، در سال ۲۰۱۲ ایجاد و تقویت شد. نیروهای دفاع ملی به‌عنوان ستون فقرات پیاده‌نظام ارتش سوریه خدمت کرد، اما در درجه اول به نظام اسد وفادار بود تا هر هدف ملی.

از ۱۵ دسامبر، هیئت تحریرالشام روند خلع سلاح سربازان و اعضای سابق ارتش عربی سوریه (نیروهای مسلح سوریه) را آغاز کرده است و به آنها از بابت خدمت در زمان اسد، عفو می‌دهد. با این حال، گزارش‌های اولیه حاکی از آن است که این خلع سلاح سربازان وظیفه ارتش سوریه را هدف قرار می‌دهد؛ افرادی که تحت تهدید به زندان مجبور به خدمت شدند. این سربازان وظیفه، که به‌عنوان شرکت کنندگان ناخواسته در جنگ اسد تلقی می‌شدند، به طور بالقوه می‌توانند در یک چارچوب نظامی یکپارچه ادغام شوند که با اعلامیه‌های قبلی جولانی در مورد مصالحه همسو باشد.

 

چه کسی هسته اصلی ارتش جولانی را شکل خواهد داد؟
ایست بازرسی ارتش سوریه

 

چالش بزرگ‌تر راجع به افسران بلندپایه ارتش سوریه و نیروهای دفاع ملی است که بعید به نظر می‌رسد به دلیل تفاوت‌های ایدئولوژیکی و فرقه‌ای به نیروهای تحریرالشام بپیوندند. جهت‌گیری اسلامی هیئت تحریرالشام، تحت سلطه جناح‌های سنی، شکاف را بیشتر می‌کند، زیرا این افسران و نیروهای مذکور عمدتا از جوامع اقلیت وفادار تاریخی به نظام اسد هستند.

در حالی که جولانی بر تمایل خود برای آشتی با کسانی که سلاح‌های خود را تسلیم می‌کنند تأکید کرده است، او همچنین موضع قاطع خود را مبنی بر «مشارکت اعضای ارتش سوریه در جنایات علیه مردم» سوریه حفظ کرده است.

برای سیاستگذاران ایالات متحده، باید به مرحله بعدی روند انتقالی سوریه، به‌ویژه در مورد ادغام یک ارتش متحد، توجه دقیق شود.

«احمد شراوی» تحلیلگر بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها معتقد است: «در حالی که هیئت تحریرالشام همچنان به‌عنوان یک سازمان «تروریستی» خارجی شناخته می‌شود و علی‌رغم گزارش‌هایی که حاکی از آن است که ایالات متحده ممکن است تحت شرایط خاص آن را از فهرست مذکور خارج کند، بسیار مهم است که در مورد سایر گروه‌های «تروریستی» فعال در سوریه که ممکن است در ارتش جدید گنجانده شوند، هوشیار باشیم. علاوه بر این، تحلیلگران باید به گروه‌هایی که در حال حاضر در فهرست تحریم‌های آمریکا نیستند، اما به دلیل وفاداری خارجی‌شان تهدید هستند، مانند گروه‌هایی که با روسیه مرتبط هستند، توجه کنند.»

یکی از نگرانی‌های اخیر، نشستی است که جولانی با نمایندگان ارتش ملی سوریه تحت حمایت ترکیه در ۱۶ دسامبر برگزار کرد که شامل «محمدحسین الجاسم» معروف به «ابوامشه» هم بود. ابوامشه در سال ۲۰۲۲ توسط وزارت خزانه داری آمریکا به دلیل دخالت مستقیمش در نقض حقوق بشر، از جمله آواره کردن اجباری ساکنان کُرد از عفرین، تصرف اموال آنها و دست داشتن در آدم‌ربایی و اخاذی از غیرنظامیان محلی تحریم شد.