
emamian
سه توصیه کلیدی از امیرالمؤمنین (ع)
امام علی (علیه السلام):
ضَعْ فَخرَکَ، واحطُطْ کِبرَکَ، واذکُرْ قَبرَکَ.
فخرفروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.
نهج البلاغه، حکمت ۳۹۸
دانستنی هایی پیرامون قیام ۱۵ خرداد
تجمع و راهپیمایی مردم برخی از شهرهای ایران در اعتراض به دستگیری امام خمینی. تظاهرات در قم، تهران و ورامین به خشونت کشیده شد و تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند.
دستگیری امام خمینی بهخاطر سخنرانی او در مدرسه فیضیه علیه محمدرضا پهلوی شاه وقت ایران بود. در این سخنرانی حکومت وقت به حکومت یزید تشبیه شده بود. امام خمینی، بهدلیل کشته شدن جمعی از مردم، این روز را برای همیشه عزای عمومی اعلام کرد از اینرو ۱۵ خرداد در تقویم جمهوری اسلامی ایران تعطیل رسمی است.
زمینهها
تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در دولت وقت که روحانیون بعضی از فقرات آن را مخالف با اسلام میدانستند[۱]، انقلاب سفید[۲] و حمله مأموران حکومتی به مدرسه فیضیه در فروردین ۱۳۴۲[۳] حوادثی بودند که زمینه ساز حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد.
روحانیون ایام محرّم آن سال را فرصتی برای تبلیغات علیه برنامهها و سیاستهای محمدرضا پهلوی دانستند. حکومت در ماه محرّم، خطاب به وعاظ و روحانیون اعلام و به آنها الزام کرد که در سخنرانیها از بیان سه مطلب خودداری کنند: الف) علیه شخص اول مملکت سخن نگویند. ب) علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود. ب) به مردم نگویند که اسلام در خطر است. با شروع ایام عزاداری محرّم، وعّاظ و روحانیون به سخنرانی و وعظ پرداختند. امام خمینی نیز در سخنرانیهای پس از نماز، علیه هیأت حاکمه و حکومت پهلوی، صحبت میکرد.[۴]
تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۴۲ش در شهرهای مختلف ایران به صحنه انتقاد علنی از حکومت پهلوی و عملکرد آن تبدیل شد و روزهای یازدهم و دوازدهم محرّم نیز، در ادامه روزهای قبل به تظاهرات سیاسی مردم علیه حکومت پهلوی تبدیل گردید و شعارهایی به طرفداری از امام خمینی و علیه شاه و حکومتش سر داده شد. در روز یازدهم محرّم، دانشجویان دانشگاه تهران به جمع تظاهرکنندگان پیوستند. حکومت در واکنش به این رویدادها و به منظور تهدید و پایان دادن به تظاهرات، در صدد دستگیری امام خمینی و گروهی از روحانیون برآمد.[۵]
سخنرانی و بازداشت امام خمینی (ره)
امام خمینی در ساعت ۶:۳۰ بعد از ظهر روز عاشورا سال ۱۳۸۳ق (۱۳ خرداد ۱۳۴۲ش) با اعلام قبلی برای سخنرانی در مدرسه فیضیه قم حاضر شد و در سخنرانی خود به صراحت شاه وقت را مورد انتقاد قرار داد. در این روز نیروهای امنیتی و انتظامی حکومت پهلوی در حالت آمادهباش کامل بودند.
آیت الله خمینی بر خلاف روش رایج سخنرانان، ابتدا روضه خواند و بعد صحبت کرد. وی پس از شرح رخداد کربلا، حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه در دوم فروردین سال ۱۳۴۲ش را، به واقعه کربلا تشبیه کرد[۶] که با شیون و گریه حاضران همراه شد. نیروهای حکومت پهلوی امام خمینی را شبانه به تهران بردند سید حسن قمی و بهاءالدین محلاتی دو روحانی دیگری بودند که دستگیر و به تهران منتقل شدند.[۷]
راهپیماییهای اعتراضی
صبح روز پانزدهم خرداد، مردم قم و برخی از شهرهااز دستگیری امام خمینی مطلع شده و دست به اعتراض زدند. در تهران، دانشجویان دانشگاه تهران، کلاسها را تعطیل کردند و به تظاهرات مردم پیوستند. بارفروشان به همراهی برخی چهره های شناخته شده مثل طیّب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی نیز از مرکز شهر به حرکت درآمده و به تظاهرکنندگان ملحق شدند. تظاهرکنندگان که لحظه به لحظه به تعدادشان افزوده میشد، درصدد اشغال مراکز مهم دولتی و حکومتی از قبیل کاخ مرمر، اداره رادیو، اداره تسلیحات ارتش و غیره بودند. بازاریان نیز با تعطیلی بازار و تجمّع در مساجد و یا با پیوستن به تظاهرکنندگان، اعتراض صریح خود را اعلام کردند.[۸]
درگیری و کشتار مردم
مأموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به سوی تظاهرکنندگان تیراندازی کردند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند. دهقانان کفنپوش ورامینی نیز که در پشتیبانی از امام خمینی راهی تهران شده بودند، با مأموران نظامی در سر پل باقرآباد روبرو شده و تعدادی کشته یا زخمی شدند.[۹] یک کمیسیون تحقیق، تعداد کشتهها را ۸۶ نفر و زخمیها را ۱۹۳ نفر اعلام کرد.[۱۰]
واکنش حکومت پهلوی
پس از فرو نشستن درگیریها، اسدالله علم نخستوزیر، در مصاحبهای با روزنامه هرالد تریبون در روز ۱۷ خرداد ۱۳۴۲ش تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن است حکم اعدام آنها صادر شود. شاه نیز دو روز بعد طی سخنرانی بیانات امام خمینی و تظاهرات مردم را به تحریک و پول بیگانگان – جمال عبدالناصر- دانست زیرا جمال عبدالناصر در آن زمان به دلیل همکاری شاه و اسرائیل روابط خصمانهای با شاه داشت. در این راستا رسانههای حکومتی ادعا کردند که شخصی به نام عبدالقیس از بیروت با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شده و در گمرک مهرآباد حدود یک میلیون تومان پول از او به دست آمده و اعتراف کرده است که ناصر این پولها را برای افراد معینی در ایران فرستاده است.[۱۱]
علم به وزارتهای اقتصاد، دادگستری و کشور ایران دستور داد از خانواده قربانیان ۱۵ خرداد، حمایت کنند. در گزارش کمیسیون مربوطه آمده برای حمایت از خانوادههایی که سرپرست خود را از دست داده بودند، مقرری ماهانه تا بهمن ۱۳۵۷ از بودجه نخستوزیری داده میشد.[۱۲]
واکنش علما و روحانیان
بخشی از واکنش علما به شکل ارسال تلگراف، صدور اعلامیه و فرستادن نامه صورت گرفت. تلگرافهای زیادی از طرف علما از شهرستانهای مختلف به تهران ارسال شد که برخی خطاب به مجامع حکومتی بوده است و ضمن انتقاد از حکومت، خواستار آزادی امام و سایر دستگیرشدگان شده بود (مانند تلگراف انتقادآمیز آیتالله سید محمود حسینی شاهرودی و آیتالله سید محمد هادی میلانی به شاه) و برخی دیگر به زندان قصر و نزد امام ارسال و برای ایشان آرزوی سلامتی شده بود (مانند تلگراف ۶۱ روحانی قزوین و همچنین تلگراف ۱۳ نفر از علمای خرمآباد، قم و شهر ری به امام). البته ناگفته نماند که همزمان با تلگرافها، اعلامیههایی نیز از سوی علما و در انتقاد از دولت صادر شد که بهعنوان نمونه، میتوان به اعلامیهٔ آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی اشاره کرد که از دولت انتقاد کرده و خواستار آزادی هرچه سریعتر سید روح الله خمینی و سایر دستگیرشدگان شده بود.[۱۳]
مهاجرت علما به تهران
علما و روحانیون از شهرستانهای مختلف دست به مهاجرت زده و هنوز ۳۵ روز از قیام ۱۵ خرداد و دستگیری آیت الله خمینی نگذشته بود که گروهی از آنها وارد تهران شدند. به دنبال این اقدام، شاه مانع ورود دیگر روحانیون به تهران شد. دولت به هواپیمای حامل سید محمدهادی میلانی، که عازم تهران بود، دستور بازگشت داد و بعضی از علما را مجبور به بازگشت به شهرهای خودشان کرد. اما دیری نگذشت که در این سیاست تجدیدنظر شد و مهاجرت علما ادامه یافت. با حضور مهاجران در تهران، آنها دست به تشکیل جلسات متعددی زدند و آمادگی خود را برای مقابله با اقدامات حکومت اعلام کردند. جو عمومی نیز به نفع علما بود و مردم از آنها حمایت میکردند. در نتیجه، شاه بهناچار عقبنشینی کرد و با اعلام عدم آسیبرسانی به امام خمینی، اجازه داد که نمایندهٔ علما شخصاً با امام خمینی ملاقات کند. بدین ترتیب، جو عمومی با آزادی موقت امام خمینی و یارانش آرام گردید و مهاجرت ۱۴ روزهٔ علما پایان پذیرفت.[۱۴]
آزادی امام خمینی
در ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ش، پس از سالگرد واقعه فیضیه و پیش از ذیحجه و محرم، امام خمینی پیام آزادی خود را دریافت کرد و از قیطریه خارج شده و به منزل خود در قم منتقل شد. خبر آزادی او موجی از شادی آفرید و دیدارکنندگان را از قم و شهرهای دیگر، به سمت منزل او روانه ساخت. دولت نیز آزادی امام خمینی را نتیجه علایق مذهبی حکومت و احترام به مقامات روحانی تفسیر کرد.[۱۵]
بزرگداشت ۱۵ خرداد
امام خمینی روز ۱۵ خرداد را همچون عاشورا روز عزای عمومی ملت مظلوم دانست و روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان نامید.[۱۶] بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۷ش این روز در تقویم رسمی ایران تعطیل رسمی اعلام شد و همه ساله مراسمهایی به این مناسبت برگزار میشود.
پی نوشت ها:
- سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- ↑ سایت تاریخ ایرانی.
- ↑ فاجعه هجوم به مدرسه فیضیه و واکنش حضرت امام خمینی(س)، پرتال امام خمینی.
- ↑ فعالیتها در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، پرتال امام خمینی.
- ↑ فعالیتها در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، پرتال امام خمینی.
- ↑ سخنرانی حضرت امام(ره) در عصر عاشورای ۱۳ خرداد ۱۳۴۲، پرتال امام خمینی.
- ↑ سایت دفتر ادبیات انقلاب اسلامی.
- ↑ فعالیتها در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، پرتال امام خمینی.
- ↑ نقش قیام ۱۵ خرداد در شکلگیری انقلاب اسلامی، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران.
- ↑ «اسدالله عَلَم، بذر سعود در زمین پارس»، خبرگزاری ایسنا.
- ↑ نقش قیام ۱۵ خرداد در شکلگیری انقلاب اسلامی، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران.
- ↑ «اسدالله علم، بذر سعود در زمین پارس»، خبرگزاری ایسنا.
- ↑ پایگاه تحلیلی-تبیینی برهان.
- ↑ پایگاه تحلیلی-تبیینی برهان.
- ↑ قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲، روند، بازتاب و نتایج، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران.
- ↑ ۱۵ خرداد، حماسه بزرگ، پایگاه اطلاعرسانی حوزه.
محاسبه دشمن در قرار دادن مردم مقابل نظام غلط است/ گرایش امروز مردم به انقلاب و دین از روز اول انقلاب یقیناً بیشتر است
حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز (شنبه) در اجتماع پرشور مردم در مرقد مطهر رهبر کبیر انقلاب به مناسبت سیوسومین سالگرد عروج آن عزیز سفر کرده، امام خمینی را روح جمهوری اسلامی، شخصیتی حقیقتاً استثنایی وامامِ «دیروز و امروز و فردای ملت ایران» خواندند و تأکید کردند: نسل جوان و هوشمند کنونی برای اداره آینده کشور و رساندن ملت به قلههای پر شکوه به نرمافزاری مطمئن، جامع، شتابدهنده وتحولآفرین یعنی درسها و گفتار و رفتار امام نیاز دارد.
ایشان همچنین با بیان توصیههایی مهم، مردم و فعالان انقلابی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را به جلوگیری از هویتزدایی از انقلاب و تحریف امام، افشای دروغ و جنگ روانی دشمن، جلوگیری از نفوذ رگههای ارتجاع و سبک زندگی غربی، و قدرشناسی از مسئولان انقلابی سفارش کردند.
رهبر انقلاب در این مراسم که بعد از دو سال به صورت حضوری برگزار شد، با اشاره به ابعاد همچنان ناشناخته شخصیت امام خمینی گفتند: با وجود حرفها و نوشتههای فراوان درباره آن حکیم هدایتگر، ناگفتهها درباره عظمت و قدرت شخصیتی و رهبری او بسیار است و نسل جوان که امام را بهدرستی نمیشناسد، برای ایفای مسئولیت ملی و انقلابی و برداشتن گام دوم انقلاب و اداره بهینه کشور، باید درسهای پیشبرنده و تعیینکننده مکتب امام را بیاموزد تا با اطمینان بهسوی آینده درخشان کشور گام بردارد.
ایشان، انقلاب اسلامی را بزرگترین انقلابِ تاریخ انقلابها خواندند و با مقایسه روند دو انقلاب مشهور معاصر یعنی انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب شوروی با انقلاب اسلامی گفتند: در این انقلابها معنویت مغفول بود و هر دو انقلاب بعد از مدتی کوتاه منحرف شدند و مردم را که باعث پیروزی آنها بودند به کنار زدند و عملاً به دوران گذشته برگشتند اما انقلاب اسلامی بعد از پیروزی هم با انتخابات پی در پی، تکیه مستمر بر مردم و توجه همزمان به جنبههای مادی و معنوی انسان جلو رفته است که این واقعیات از جمله دلایل برجستهی برتری انقلاب اسلامی بر همه انقلابهای تاریخ، ونشاندهنده عظمت رهبری امام است.
ایشان حضور ملت را عامل قطعی پیروزی انقلاب برشمردند اما گفتند: آن دست قدرتمند، شخصیت فولادین، دل مطمئن و زبان ذوالفقارگونه که توانست اقیانوس عظیم ملت را به میدان بکشاند و به تلاطم بیاورد و بدون یأس ونا امیدی در میدان نگهدارد و جهت حرکت را به آنها تعلیم دهد، امام بزرگوار و خمینی عظیم بود.
حضرت آیتالله خامنهای در تشریح جلوههایی از رهبری پُر مغز و پُر معنای امام خمینی و قدرت نافذ ایشان در تعیین و تعلیم میدان مبارزه، به حوادث خطیر دوران نهضت و جمهوری اسلامی اشاره کردند و افزودند: امام در بیانیههای سال آخر حیاتشان و وصیتنامه خود، میدان مبارزه را حتی برای دوران بعد از خود نیز تعیین و مشخص کرده است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه امام (ره) از نظر خصوصیات شخصی به معنی واقعی کلمه ممتاز بود، به بیان برخی ویژگیهای ایشان پرداختند و گفتند: «پاکی و پرهیزگاری»، «معنویت و حالات عرفانی»، «شجاعت»، «حکمت و عقلانیت»، «محاسبه گری»، «امید به آینده»، «صداقت»، «وقت شناسی و نظم»، «توکل و اطمینان به وعده الهی» و «اهل مبارزه بودن» از جمله خصوصیات بارز امام راحل بود.
حضرت آیتالله خامنهای بعد از بیان برخی ویژگیهای ممتاز امام، به تبیین مبانی و اصول مکتب امام پرداختند و افزودند: زیربنای مکتب امام چه در دوران مبارزه و چه در دوران انقلاب «قیام لله» بود و این زیربنا مبنای قرآنی داشت.
ایشان هدف قیام برای خدا در همه مراحل را «اقامه حق»، «اقامه عدل و قسط» و «ترویج معنویت» برشمردند و خاطرنشان کردند: امام یک مبارز واقعی بود و در میدان قیام لله حضور دائمی داشت.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: حرکت امام در دوران مبارزه چند نقطه برجسته داشت که عبارتند از نترسیدن، صراحت با مردم، اعتماد به مردم، قدردان مجاهدت مردم بودن و دمیدن امید به دلها.
حضرت آیتالله خامنهای سپس به بیان نکات برجسته حرکت امام در دوران ایجاد جمهوری اسلامی پرداختند و خاطرنشان کردند: مهمترین دغدغه و نقشه راه امام در این دوران، فاصلهگذاری میان طرح «جمهوری اسلامی» با «فرهنگ و قاموس غربی» بود. بر همین اساس امام اصرار داشت که جمهوری اسلامی وام گرفته از «جمهوری» و «مردم سالاری» غربی نیست بلکه برگرفته از اصل اسلام است.
رهبر انقلاب اسلامی یکی از ویژگی های بارز الگوی جدید امام را، هماهنگسازی دوگانههای بهظاهر متناقض دانستند و گفتند: در الگو و نظام سیاسی جدیدی که امام ارائه کرد، «هم معنویت است هم رأی مردم»، «هم اجرای احکام الهی است هم رعایت اقتضائات و مصلحتهای عمومی»، «هم اصرار بر عدالت اقتصادی و رعایت حال ضعفا است هم اصرار بر تولید ثروت»، «هم نفی ظلم است هم نفی ظلمپذیری»، «هم تقویت علم و اقتصاد است هم تقویت بنیه دفاعی کشور»، «هم انسجام و وحدت ملی است هم پذیرفتن تنوع آرا و گرایشهای مختلف سیاسی»، «هم تأکید بر تقوا و طهارت مسئولان است هم تأکید بر کارشناسی و کاربلدی مسئولان».
حضرت آیتالله خامنهای سپس سؤال مهمی را مطرح کردند و گفتند: این مکتب و الگویی که امام طراحی و پایهگذاری کردند تا چه میزان در زمان امام و بعد از ایشان تحقق پیدا کرده است؟
ایشان افزودند: پاسخ من با اطلاع از حقایق کشور این است که «جمهوری اسلامی در همه سرفصلها همچون مردمسالاری، پیشرفتهای علمی، امور دیپلماسی، اقتصادی و خدمات عمومی موفقیتهای بزرگی بهدست آورده که انکار آنها بیانصافی است البته ناکامیها نیز کم نبوده است یعنی هم پیشرفت داشتیم و هم ضعف و ناکامی.
رهبر انقلاب اسلامی در بیان علت ضعفها و ناکامیها افزودند: برای یافتن علت، امام ما را راهنمایی کرده و میگویند «کارنامه شما در گرو تلاش و مجاهدت است»، یعنی هر جا ملت و مسئولین با اراده قوی وارد میدان شوند، آنجا عرصه پیشرفتها است و هر جا سستی در ارادهها بهوجود آید، موجب عقبماندگی میشود.
حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند، البته نقش جبهه گسترده دشمنان از ابتدای پیروزی انقلاب تا به امروز نیز نباید نادیده گرفته شود.
ایشان افزودند: این دشمنی را جمهوری اسلامی بهوجود نیاورد بلکه چون ذات جمهوری اسلامی، مخالف ظلم و استکبار و منکرات و موافق معنویت است، طبیعتاً ظالمان و مستکبران و عاملان به منکر و مخالفان معنویت با آن دشمنی می کنند.
رهبر انقلاب یکی دیگر از عوامل دشمنی با جمهوری اسلامی را فاصلهگذاری جدی امام با غربیها دانستند و گفتند: حمایت از فلسطین و دادن سفارت رژیم غاصب به ملت فلسطین، انتقاد از ریاکاریها و جنایتهای کشورهای اروپایی و امریکا نمونههای مهمی از فاصلهگذاری امام میان تمدن و تفکر و نظام اسلامی با تمدن و تفکر غربی است.
رهبر انقلاب همچنین امتیاز بزرگ امام را آشنا کردن مردم با مفهوم مقاومت و تزریق روح ایستادگی در ملت خواندند و گفتند: به برکت امام امروز ملت ایران ملتی کاملاً مقاوم و مستحکم است و مقاومت به یکی از واژههای برجسته در ادبیات سیاسی دنیا تبدیل شده است.
حضرت آیتالله خامنهای در ادامه از دو توطئه و خواب آشفته دشمنان برای ملت ایران پرده برداشتند و گفتند: جزء اول این نقشه، امید بستن دشمنان به اعتراضات مردمی برای ضربه زدن به کشور است که از طریق کار روانی و فعالیت در فضای مجازی و با پول، مزدورپروری و انواع حیلهها به دنبال قرار دادن مردم در مقابل نظام اسلامی هستند.
ایشان جزء دوم از این توطئه را القاء محاسبات غلط درباره رو به سقوط بودن جمهوری اسلامی دانستند و افزودند: بدخواهان، ابتدای انقلاب میگفتند شش ماه دیگر انقلاب سقوط خواهد کرد و بعد که محاسبه آنها غلط از آب درمیآمد وعده شش ماه دیگر را میدادند در حالیکه امروز بیش از هشتاد، شش ماه از انقلاب گذشته و آن نهال باریک به درختی تناور و مقتدر تبدیل شده است، و محاسبات امروز آنها نیز همچون گذشته کاملاً غلط است.
رهبر انقلاب تأکید کردند: در جمهوری اسلامی، عاملِ مردم عامل بسیار مهمی است و دشمنان نخواهند توانست ملت را در مقابل نظام اسلامی قرار دهند.
ایشان در تحلیل علت محاسبات پی در پی غلط دشمنان ایران، به نقش تعدادی از مشاوران ایرانیِ خائن در شکل دادن به این محاسبات اشاره کردند و گفتند: این مشاوران خیانتکار نه تنها به کشور خود بلکه حتی به آمریکاییها هم خیانت میکنند چرا که با این مشورتهای غلط موجب شکست خوردن آنها میشوند.
«رویگردان شدن مردم ایران از دین و روحانیت و نظام اسلامی» نمونهای از مشورتها و محاسبات غلطی بود که حضرت آیتالله خامنهای به آن اشاره و خاطرنشان کردند: علاوه بر بیان این حرفها از جانب آمریکاییها که تحت تأثیر مشاوران ناآگاه و خائن است، معدود افراد سادهلوحی نیز در داخل کشور این سخنان غلط را در رسانهها بیان میکنند.
ایشان با تأکید بر اینکه امروز گرایش مردم به دین و انقلاب یقیناً بیش از ابتدای انقلاب است، به نمونههایی برجسته از حضور شکوهمند مردم در تجلیل از مقاومت و روحانیت اشاره کردند و گفتند: تشییع میلیونیِ بدنِ قطعهقطعه شهید سلیمانی و بزرگداشت آن مرد انقلابی، مبارز و مجاهد، و تشییع جنازه و ابراز احساسات مردم به درگذشت مراجع و فقهای عالیقدری همچون آیتالله صافیگلپایگانی و آیتالله بهجت با گرامیداشت هیچ شخصیت سیاسی و هنری دیگر در کشور قابل مقایسه نیست و نشاندهنده اعتقاد مردم به روحانیت، دین، جهاد و مقاومت است.
رهبر انقلاب اسلامی، حضور مشتاقانه جوانان در مراکز اعتکاف و اجتماعات عظیم معنوی و همچنین راهپیماییهای با شکوه 22 بهمن و روز قدس را نشانههای دیگری از وفاداری ملت به به راه امام بزرگوار دانستند و افزودند: نمونه دیگری از ارادت دینی مردم، اظهار شوق و ارادت آحاد مردم از پیر و جوان و کودک در سراسر کشور به ساحت حضرت ولیعصر(عج) در قالب سرودی است که این روزها پخش شده است.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش پایانی سخنانشان هفت توصیه مهم خطاب به فعالان عرصههای انقلابی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بیان کردند.
رهبر انقلاب در توصیه اول به جوانان هوشمند و فرزانه تأکید کردند: نگذارید دشمن و ضدانقلاب از انقلاب شما هویتزدایی و حقیقیت آن را وارونهنمایی کند.
ایشان با توصیه به اینکه «نگذارید یاد امام که روح انقلاب است در جامعه کمرنگ شود و امام را تحریف کنند»، توصیه سوم خود را به «جلوگیری از نفوذ ارتجاع »اختصاص دادند و گفتند: ارتجاع به معنی بازگشت به سیاست و سبک زندگی غربی است و نباید گذاشت با نفوذ سبک زندگی غربی که در دوران فاسد پهلوی موجود بود، کشور به سمت ارتجاع برود.
ایشان در توصیه چهارم بر «افشای دروغ و فریب و جنگ روانی دشمن» تأکید و با اشاره به نمونهای تازه از این جنگ روانی خاطرنشان کردند: چندی قبل دولت یونان با دستور آمریکاییها نفت کشورمان را دزدید اما وقتی دلاورانِ از جانگذشتهی جمهوری اسلامی، کشتی نفتی دشمن را ضبط کردند، در تبلیغات فراگیر خود ایران را به دزدی متهم کردند، در حالیکه آنها بودند که نفت ما را دزدید و پس گرفتن مال دزدی، دزدی نیست.
حضرت آیتالله خامنهای با توصیه به «استفاده از سرمایه ایمان مردم برای تولید عمل صالح»، توصیه ششم خود را به «جلوگیری از القاء بنبست در کشور» اختصاص دادند و گفتند: در فضای مجازی عدهای یا از روی غفلت و یا بخاطر پول، کارشان القاء به بنبست رسیدن کشور است البته در زمان امام هم عدهای در روزنامهها نوشتند کشور به بنبست رسیده است که امام فرمودند این شما هستید که به بنبست رسیدهاید نه جمهوری اسلامی.
ایشان در توصیه آخر، «وظیفه قدرشناسی از مسئولان انقلابی» را یادآور شدند و خاطرنشان کردند: امام بزرگوار همچنانکه به مجریان نهیب میزدند در مواردی نیز صریحاً از آنها قدردانی میکردند، بنابراین امروز که دشمن در صدد تخریب مسئولان انقلابی است، وظیفه سنگین قدرشناسی باید ادا شود.
رهبر انقلاب با اشاره به جلوههایی از فعالیتهای ارزشمند مسئولان در روزهای اخیر، گفتند: چند شبانهروز حضور مستقیم یک وزیر در آبادان و ملاقات رئیسجمهور و معاون او با آسیبدیدگان حادثه و آرامش دادن به آنها، نمونههایی با ارزش و درخور قدرشناسی است؛ البته باید عاملان خرابکاریها در قضیه آبادان و در قضایای دیگر نیز مجازات شوند.
حضرت آیتالله خامنهای در پایان با اشاره به برخی حواشی در زمان سخنرانی حجتالاسلام سیدحسن خمینی تأکید کردند: شنیدم در زمان سخنرانی جناب آقای حاج سیدحسن خمینی، کسانی سر و صدا کردند. همه بدانند که من با این کارها و سر و صداها مخالف هستم.
در ابتدای این مراسم، حجتالاسلام سیدحسن خمینی در سخنانی، امام بزرگوار را منادی استقلال و عزت ملت ایران خواند و گفت: امام یک حقیقت ناب و روح مطهر و نماد و مظهر آرمانهای درخشان اسلامی و مردمی بود.
بیانیه تجمع علمای مسلمان لبنان در خصوص ارتحال امام خمینی(ره)
تجمع علمای مسلمان لبنان به مناسبت سیوسومین سالروز ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) بیانیهای صادر کرد.
متن این بیانیه به شرح زیر است:
ما در سی و سومین سالروز ارتحال بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران امام روح الله موسوی خمینی (قدس سره) قرار داریم و با چشمان خود شاهد برکاتی که از انقلاب شکوهمند و حضور مبارک او نصیب ما شد، هستیم.
زندگی ایشان برای خداوند عز وجل بود و برای دنیا و جاه طلبی کار نکرد بلکه برای به دست آوردن رضای خداوند تلاش کرد و خداوند متعال او را به آرزوی خود رساند و آروزی انبیا و ائمه (ع) را برای ساختن یک کشور اسلامی مدرن که بتواند همگام با توسعه بوده و در بسیاری از زمینههای فناوری در خط مقدم کشورها قرار گیرد، برآورده ساخت. و علیرغم محاصره ظالمانهای که ایالات متحده بر او تحمیل کرد و جنگی که در زمان صدام حسین علیه ایران به راه افتاد، او توانست بحران را به فرصتی برای اعتماد بر خود و قدرتمند شدن در همه زمینههای زندگی تبدیل کند.
نگاهی عمیق به بیش از چهل سال از عمر انقلاب موجب میشود ما به اهمیت آنچه این امام بزرگ بنا کرده است، پی ببریم. او از همان ابتدا تلاش کرد مفاهیم اسلام ناب محمدی(ص) را در رویارویی با اسلام آمریکایی نشر دهد. اسلام آمریکایی که برای ما الگوی بدی تولید کرد و در ادعای خود هیچ ربطی به اسلام نداشت. اسلام تکفیری محصول وهابیت که امام خمینی (ره) بارها با دوراندیشی خود نسبت به خطر آن برای دین و امت هشدار میداد.
امام خمینی (قدس سره) از ابتدای انقلاب خود بلکه از ابتدای فعالیت اسلامی خود، به وحدت اسلامی به عنوان تنها راه بازگرداندن عزت و کرامت این امت که دشمنان از استعمار انگلیسی و فرانسوی در گذشته گرفته تا استکبار آمریکایی و کمونیستی بر آن سیطره پیدا کرده بودند، توجه داشت و به وحدت اسلامی به عنوان تنها راه مقابله با فراخوانهایی که با تکیه بر اصل انگلیسی (تفرقه بنداز و حکومت کن) در پی تکه تکه کردن امت بودند، دعوت کرد. او اختلاف بر سر تاریخ ولادت منجی بشریت حضرت محمد (ص) را به هفته وحدت تبدیل کرد و از طریق آن تاکیدکرد که مذاهب، فرقههای فکری هستند و نه دینی مستقل بلکه تنها دین نزد خداوند اسلام است.
امام خمینی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران رژیم صهیونیستی را به عنوان خطری بزرگ برای امت اسلامی معرفی کرد که تنها راه نجات از آن سرنگونی این رژیم است لذا آن را "غده سرطانی" نامید که اگر کنده نشود در همه جسم منتشر خواهد شد و آن را به کام مرگ خواهد کشاند لذا زمان پیروزی انقلاب، تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که امروز فرماندهی محور مقاومت را برعهده داردرا اعلام کرد و به خط مقدم مبارزه برای نابودی رژیم صهیونیستی تبدیل شد.
ما در تجمع علمای مسلمان فراموش نمیکنیم که زمانی که در ابتدای حمله رژیم صهیونیستی به لبنان در سال 1982 با ایشان دیدار کردیم، چگونه ما را به بازگشت سریع به لبنان و تشویق جوانان به مقاومت و تشویق علما به وحدت فراخواند. مقاومت اسلامی و تجمع علمای مسلمان و همه پیروزیهایی که امروز شاهد آن هستیم و در آینده محور مقاومت شاهد آن خواهدبود ، حاصل دمیدن روحیه انقلابی و ایمانی به پیکر امت اسلامی توسط امام خمینی است که به نیروی فعالی تبدیل شد که چهره جهان را تغییر داده و خواهد داد.
ما در تجمع علمای مسلمان به صاحب عصر و زمان حضرت مهدی(عج) و رهبر امت اسلامی آیة الله العظمی امام خامنهای این سالروز دردناک را تسلیت میگوییم.
ما به امام خامنهای بهعنوان ادامهی رویکرد امام خمینی (ره) نگاه میکنیم، و ارسال نامه به پاپ فرانسیس و دعوت از وی برای حمایت از مظلومان فلسطین و یمن از سوی ایشان را حرکت در همان شیوه امام خمینی(ره) میدانیم که در نهایت به پیروزی اسلام و عزت اسلامی و رهایی مستضعان منجر خواهد شد.
تقریب مذاهب به برکت انفاس حضرت امام(ره) و خلف صالحش در ایران اسلامی بود
ماموستا مصطفی خاتمی ، با تسلیت سالروز ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی اظهار داشت: امام خمینی(ره) دارای زوایا و ابعاد مختلف و شخصیت چند بعدی بود و هر تحلیلگر و مفسر سیاسی میتواند از یکی از زوایا، به شخصیت بسیار مهم بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بپردازد.
وی تصریح کرد: یکی از کارهای بسیار مهم و ارزشمند امام خمینی(ره) در زمان حیات خویش این بود که توانست دوباره پیروان مذاهب اسلامی را با هم آشنا کرده و آشتی بدهد و این تقریب مذاهب اسلامی به برکت انفاس حضرت امام(ره) و خلف صالحش در ایران اسلامی بود.
امام جمعه اشنویه گفت: پیش از انقلاب اسلامی و در زمان حکومت ستمشاهی، هیچ طلبه سنی و شیعی ارتباط و اطلاعی از تاریخ و زندگی خود نداشتند اما به برکت این تحول عظیم انقلاب اسلامی به رهبری امام(ره)، بار دیگر فرق اسلامی و شیعه و سنی به اصل خود بازگشتند.
ماموستا خاتمی در ادامه با اشاره به اینکه امام خمینی(ره) در بدو انقلاب اسلامی یعنی دقیقا در زمانی کوتاه پس از پیروزی انقلاب اسلامی هشدار داد که هر کس بین شیعه و سنی اختلاف بیاندازد نه شیعه و نه سنی است اظهار داشت: این فرمایش امام(ره) بیانگر نقش ایشان در وحدت اسلامی و وحدت ادیان آسمانی است و حضور و نفس امام خمینی(ره) همه و همه بیانگر وحدت مسلمانان در اقصی نقاط دنیا بود یعنی همه را به وحدت و توحید کلمه دعوت کرد.
امام خمينى و احياى تفكر دينى
آنچه در ذيل مىآيد نگاهى به زواياى مختلف احياى تفكر دينى در مكتب امام خمينى رحمه الله است . سلوك و روش ايشان در احياى انديشه اسلامى برگرفته از سنت و روش پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در صدر اسلام يعنى انعكاس شيوه رفتارى او و نيز تاسى از رويه اهل بيت عليهم السلام بود، از مهمترين ويژگيهاى نهضتبزرگ احياگرى امام خمينى رحمه الله تشخيص موانع و تحريفات عارض بر دين و جامعه دينى و ارائه راهكارهاى جدى و اهتمام در اجراى آنها بود . بازسازى تفكر دينى از ناحيه ايشان در دو حوزه نظرى و عملى صورت پذيرفت، بعضى از مؤلفههاى اين بازسازى در عرصه نظرى احياى قلمرو دين از حيث جامعيت آن نسبتبه تمامى شؤونات دنيوى و اخروى انسان و مبارزه با سكولاريزم است، تشكيل حكومت اسلامى، احياى حج ابراهيمى و نماز جمعه نمونههايى از اين بازسازى در حوزه عملى است.
بازسازى و احياى تفكر دينى، يكى از مقولههايى است كه از گذشتههاى دور، مورد توجه احياگران دينى بوده و هست، اين مقوله از حيث غايتى كه دنبال مىكند، امرى شريف و ستودنى است; چرا كه در پى صيانت از دين و ديندارى در جوامع دينى است؛ يعنى از آن جا كه احياگرى دينى در پى كالبد شكافى دين از حيثشناخت و رفع چالشها و موانعى است كه رشد و بالندگى دين را به مخاطره مىاندازد و در واقع حفظ و بازسازى دين را در مقطعى كه دچار آسيبها و تحريفهايى در عرصه نظرى و عملى مىگردد، به عهده دارد، از توجه خاص شرع مقدس برخوردار بوده و امرى ضرورى مىنمايد.
با يك نگاه تاريخ گرايانه به گذشته درمىيابيم كه تاريخ، معرف افراد بزرگى است كه در برهههاى مختلف به احياى تفكر دينى پرداختهاند و به گواهى تاريخ، بدون ترديد موفقترين احياگر مسلمان دوره معاصر، بنيانگذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمينى رحمه الله است، نوشته حاضر به اصول و مبانى احياى تفكر دينى از نظرگاه اين بزرگ مرد الهى مىپردازد، اما قبل از پرداختن به اين مهم، توجه به نكاتى ضرورى است .
1- فرق اصلاح و احيا: از آن جا كه دو اصطلاح مذكور از حيثبار معنايى، در جهتيارى رساندن به دين و تفكر دينى مشتركند، توجه به وجه تمايز آنها به منظور عدم القاى در مغالطه، امرى بجا و تبيين ماهوى هر يك از آنها خالى از فايده نخواهد بود .
اصلاح: عموما اصلاح و اصلاحطلبى در عرف متداول سياسى و اجتماعى را مىتوان « هوادارى از سياست تغيير زندگى اجتماعى يا اقتصادى و يا سياسى اما با روشهاى ملايم و بدون شتاب» (2) دانست، امروزه وقتى مىگويند اصلاح، يعنى سامان دادنهاى آرام و تدريجى غيربنيادى (3) و اصلاح در عرف سياسى نيز ايجاد و تغييرات در بخشهايى از يك نظام است، البته با تحفظ بر ساختار اساسى و اصلى آن، نكته قابل توجه آن است كه اصولا اصلاح در دين، معقول نيست بلكه آنچه متصور است اصلاح در انديشه دينى است و اصلاح در انديشه دينى « زمانى معنا خواهد داشت كه جهت اصلى دين در انديشه دينى محفوظ باشد . انديشمند دينى، روح و جان دين و سمتگيرى دين را به خوبى دريافته باشد، اما در لابهلاى مجموعه عقايد و باورهاى دينىاش، مواردى بر خطا مىرود . و مصلح انديشه دينى آن كسى است كه مىكوشد تا اين موارد خطا را به صلاح و صواب مبدل سازد . اگر ناراستيهايى در جاى جاى اعتقادات دينى يك ديندار مشاهده شد و در حالى كه سمت و سوى انديشه دينى بر صواب باشد، اين جا، جاى اصلاح انديشه دينى است ». (4)
احيا: احيا به معناى زنده كردن است، اماته نقطه مقابل آن است، پس احيا زنده كردن چيزى است كه از بين رفته است، آيات و روايات عديدهاى، احيا را جان دادن به كالبد بى جان و روح بخشيدن به موجود بى روح دانستهاند «و الله انزل من السماء ماء فاحيا به الارض بعد موتها» (5) احيا براى كالبد بى جان ضرورت دارد و عدم تحقق آن مستلزم محقق نشدن آن موجود بىجان است و يا اين كه موجودى كه رو به زوال است در صورت عدم احيا، از بين مىرود; يعنى همان طور كه اگر روح در كالبد بىجان جارى نشود، آن كالبد ذىروح نمىگردد، عدم احياى آن نيز با از بين رفتن آن، مساوق خواهد بود .
از طرفى احيا از امور اضافيه است؛ يعنى بدون تصور طرف و متعلق، تصور معقول ندارد . تعلق احيا به هر امرى نيز ممكن است؛ از جمله به دين و تفكر دينى، اما هرگاه متعلق آن، دين باشد نمىتوان به ظاهر معناى احيا تمسك كرد; چرا كه متعلق احيا از اين خصوصيت جدا نيست كه هم مىتواند بميرد و هم زنده شود و هرگاه دين متعلق احيا قرار گيرد، لازمه آن تصور از بين رفتن دين است در حالى كه دين از بين رفتنى نيست و مردن دين تصور معقول و مثبت ندارد.
پس مىتوان گفت:
«منظور از احيا يا بيدارى به طور عموم، توجه كردن به جنبههايى است كه دچار غفلتيا فراموشى شدهاند، براى مثال يك مكتب فكرى [را در نظر بگيريد كه] در بعضى جنبهها مورد توجه است در حالى كه جنبههاى ديگر آن به طور كلى به دست فراموشى سپرده شده كه در نتيجه آن پوششى از غفلت و فراموشى، آن مكتب را در بر مىگيرد، شخصيتهايى كه منجى جوامع انسانى هستند، جنبههاى فراموش شده يك مكتب فكرى را احيا كرده و شكلى جديد به آن مىبخشند و به جامعه مرده خود، روح تازهاى اعطا مىكنند ». (6)
از اين روى موضوع احياى دينى، تلقى و برداشتهاى غلط از دين و آموزههاى دينى است كه در اين صورت وظيفه احياگر دينى، ازاله ابهام و تصحيح برداشتهاى ناصواب و نيز زدودن غبار انحراف از ساحت دين است .
احياگرى در صلاحيت كيست؟
اصولاً واگذارى امور تخصصى به عنصر غير متخصص، امرى است غير معقول كه پيامدهاى جبران ناپذيرى را به دنبال دارد . نه تنها آن امر به سر منزل مقصود نمىرسد بلكه چنين گزينشى موجب انحراف و تباهى آن مىگردد . احياگرى نيز از اين مقوله مستثنى نيست . درك صحيح اصول و مبانى دين، آشنايى كامل به موقعيت زمانى و مكانى احكام، و نيز شبهات و بدعتهاى زمانه كه بر ساحت دين وارد مىشود، قدرت تشخيص حقيقت از باطل، از شرايط احياگرى دينى است . احياگر دينى، زمانى مىتواند غبار تحريف را از چهره دين بزدايد كه به اين اصول مسلم متصف باشد و در آن صورت نه تنها احياگرى او امرى ممدوح بلكه واجب خواهد بود، حضرت نبى اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايند:
«اذا ظهرت البدع فى امتى ليظهر العالم علمه فمن لم يفعل فعليه لعنة الله» (7)
اگر در امت من بدعتها ظاهر شوند، بر عالم لازم است كه علم خود را آشكار سازد كه اگر چنين نكند لعنتخدا بر او باد و در روايتى ديگر در خصوص عالمى كه به احياى دين نپردازد آمده است كه متعفنترين بو را در جهنم خواهد داشت و تمام جنبندگان او را لعنت مىكنند. (8)
آغاز احياگرى دينى در اسلام
از آن جا كه احيا در مقابل اماته است، پس از هر اماتهاى بايد در انتظار احيا و تحقق آن بود، بديهى است اديان الهى در طول دورههاى خود، از كينهتوزى دشمنان در امان نبودهاند، از اين رو در تشعشع و نورافشانيشان دچار قبض و بسطهايى مىشدند و گاهى به سبب دسيسههاى دين ستيزان، حقايق دينى بر خداپرستان مخفى مىگرديد و همين امر اعتقاد به احياگرى تمام انبيا را تصحيح مىسازد و در خصوص احياگرى دينى در اسلام بايد گفت:
« گذشته احيا، گذشته بسيار غمانگيز و دردناكى است; چرا كه گمراهان از همان ابتداى بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله فعاليتهاى وسيع و گستردهاى را شروع كردند و در اولين فرصت بعد از رحلت رسول اكرم صلى الله عليه و آله دين را جداى از سياست قلمداد كردند، آنها اسلام را در حد پرستش و عبادت محدود كرده بودند اين روند همچنان ادامه داشت تا اين كه در زمان بنى اميه و بنى عباس روشهاى ديگرى را برگزيدند . ممنوع كردن نقل احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله و احاديث مربوط به فضائل خاندان رسالت، اشاعه احاديث جعلى و ساختگى، توهين و گستاخى به حضرت على عليه السلام، اذيت و آزار ائمه عليهم السلام، قتل عام مسلمانان، ترويج عقايد يهود و نصارا و به فراموشى سپردن سيرت نبوت از جمله عواملى بودند كه حقايق دينى را محو و يا كمرنگ كردند، [ از اين رو مىتوان گفت] احياى دين از زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله شروع شد و تا زمانهاى مختلف ادامه داشت .» (9)
در چنين موقعيتهاى غمبارى، احياى دين و فرهنگ دينى، امرى لازم و واجب بود و اين امر نه تنها از زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله انجام گرفتبلكه ائمه عليهم السلام و پس از آنها علما و فقهاى دينى نيز، امر احياى دين را در راس امور قرار دادند .
در قرون اخير، امر احياگرى توسط افرادى از قبيل سيد جمال الدين اسدآبادى، شهيد آيتالله مدرس، سيد قطب، شهيد مطهرى و . . . و بالاخره حضرت امام خمينى رحمه الله به اوج خود رسيد . «عماد بزى» كه نويسندهاى از كشور استرالياست، مىنويسد:
« عظيمترين و موفقترين احياگر مسلمان دوره معاصر، بى شك امام خمينى رحمه الله است كه با اعلان دورهاى جديد، سير تاريخ را تغيير داد و با فرستادن نيروهاى جديد به ميدان انقلاب، تغييرات عميقى بوجود آورد كه عمق آنها را نسلهاى آينده بهتر درك خواهند كرد». (10)
امام خمينى و شيوه احياى تفكر دينى
چنان كه از سلوك و عملكرد امام خمينى رحمه الله مشهود است، شيوه ايشان در احياى انديشه اسلامى، شيوه حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله بوده است; يعنى انعكاس همان شيوه رفتارى پيامبر صلى الله عليه و آله در صدر اسلام و نيز ادامه طريق و روش اهل بيت عليهم السلام .
مهمترين ويژگى نهضت احياگرى امام خمينى رحمه الله در تشخيص موانع و تحريفات و انحرافات عارض بر دين و جامعه دينى و سپس ارائه راهكارهاى جدى و اهتمام در اجراى آنها بود; چرا كه احياى حقايق دينى بر شناخت دقيق موانع و آسيبهاى موجود در راه احياى فرهنگ دينى متوقف است كه چنين امرى با توجه به جامعيتحضرت ايشان، به شكل بايسته و شايستهاى به وقوع پيوست . اكنون به بعضى از اين موانع اشاره مىشود:
1- عدم احساس استقلال ملتها و خودباختگى آنها در برابر بيگانگان
از سويى سلطه فراگير فرهنگ غرب و شرق بر جوامع اسلامى و باوراندن اين مطلب كه چنين جوامعى بدون اتكاى بر فرهنگ غربى و شرقى نمىتوانند به حيات خود ادامه دهند و از طرفى، تاثيرپذيرى برخى از روشنفكران داخلى از فرهنگهاى بيگانه، اين باور را در آنها بوجود آورد كه با عدم اتكا بر قدرتهاى اجنبى نمىتوانند زنده باشند و يا حق حيات براى آنها ثابت نيست . و چنين تفكرى باعث جايگزينى فرهنگ بيگانه به جاى فرهنگ دينى و نقطه انحراف از اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله گرديد، امام خمينى رحمه الله در اين زمينه مىفرمايند:
« يكى از مصيبتهاى مهمى كه براى ملتبار آوردند اين كه ملت را نسبتبه خودشان هم بدبين كردند . به اين معنا كه ما اگر يك مريض پيدا كنيم در تهران، . . . مىگويند كه اين جا نمىشود، برويد به انگلستان، برويد به پاريس، اين مطلبى است كه از دست آنها براى ما پيدا شده است; يعنى ما خودمان را باختيم در مقابل آنها .» (11) و بر اين مساله گوشزد مىكنند كه: « آن خودباختگيهايى را كه دولتسابق و دولتهاى سابق داشتند و چشمگو بودند . . . آنها ديگر نبايد باشد .» (12) و در پيام خود به زائران بيتالله الحرام فرمودند: «. . . به خود آييد و شخصيت اسلامى خود را بيابيد; زير بار ظلم نرويد و هشيارانه نقشههاى شوم جهانخواران بينالمللى را كه در راس آنها آمريكا است، افشا كنيد .» (13)
2- ايجاد اختلاف در جوامع مسلمين توسط قدرتهاى بيگانه
قدرت عظيم مسلمانان كه حاصل گسترش فراگير اسلام در جهان خصوصا مغرب زمين بود و نيز ناسازگارى اين پديده مبارك با مذاق قدرتهاى بيگانه و استعمارگر، آنان را بر آن داشت تا در راستاى تضعيف و انحلال اين قدرت بزرگ و نيز به منظور جلوگيرى از توسعه روزافزون اسلام، به ايجاد اختلاف در جوامع مسلمين بپردازند و با ترويج فرقهگرايى و ايجاد درگيريهاى مقطعى و قومىقبيلهاى، مسلمانان را به خود مشغول كرده تا در سايه اين ترفند استعمارى، هم قدرت عظيم و يكپارچه آنان را از بين ببرند و هم به مقاصد شوم خود و غصب سرزمينها و منابع مسلمين برسند؛ چرا كه تنها راه انحلال قدرت و عزت جوامع مسلمان را بر هم ريختن وفاق و وحدت كلمه آنها مىدانستند . حضرت امام خمينى رحمه الله با تشخيص اين توطئه در جاى جاى پيامها و سخنرانيهاى خود، نسبتبه اين امر هشدار داده است، به يك نمونه دقت كنيد:
« آمريكا و شوروى براى تضعيف اسلام و دولتهاى اسلامى، مشغول فعاليت از قبيل تفرقهافكنى و ايجاد تشنجات داخلى به دست عمال مزدور يا فريب خورده و برافروختن جنگ بين كشورهاى اسلامى و مستضعف جهان هستند ». (14)
3- تحجرگرايى و مقدسمآبى و عدم درك مقتضيات زمان و مكان
يكى از معضلات عمده در باب احياى دين و انديشه اسلامى، وجود تحجرگرايان و مقدس نماهاى وابسته است . امام خمينى رحمه الله در گوشزد كردن خطر اين افراد براى دين و نظام اين چنين مىفرمايند:
« امروز عدهاى با ژست مقدس مآبى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مىزنند كه گويى وظيفهاى غير از اين ندارند، خطر تحجرگرايان و مقدسنمايان احمق در حوزههاى علميه كم نيست. طلاب عزيز، لحظهاى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اينها مروج اسلام آمريكايىاند و دشمن رسول الله ». (15)
4- برداشتهاى انحرافى از بعضى روايات
يكى ديگر از موانع احياى تفكر دينى، وجود برخى روايات و يا استنباطها و برداشتهاى نادرست از رواياتى است كه در منابع اسلامى آمده است؛ از جمله رواياتى كه پرچمداران قيامها را طاغوت معرفى كرده (16) و يا قيامهاى قبل از ظهور حجت را شكستخورده تلقى مىكند، (17) در حالى كه تمسك به چنين اخبارى از جهاتى ممنوع است؛ چرا كه برخى از آنها جعلى و برخى هم به موضوع و حادثه شخصى مربوط است، بعضى از روى تقيه صادر شده و قسمتى هم از برداشتهاى غلط ناشى بوده است، علاوه بر اين، تمسك به چنين رواياتى با ادله قطعى عقلى و نقلى سازگارى ندارد؛ چرا كه آيات و روايات زيادى مثلا درباره امر به معروف و نهى از منكر، مبارزه و جهاد با دشمن و عدم پذيرش ظلم و . . . وارد شده است، كه با مفاد آن روايات در تعارض است .
در هر حال اين هم يكى از چالشهاى موجود بوده است كه حضرت امام خمينى رحمه الله بارها در مقابل آن موضعگيرى كردهاند، ايشان در اين خصوص مىفرمايند:
«... به طورى كه ملاحظه مىكنيد با دو روايت ضعيف چه بساطى راه انداختهاند و آن را در مقابل قرآن قرار دادهاند، قرآنى كه جديت دارد [كه] بر ضد سلاطين قيام كنيد و موسى را به قيام عليه سلاطين وا مىدارد » (18) و در خصوص عدم لزوم تمهيد و تحصيل مقدمات جهت ظهور حضرت حجت عليه السلام كه عقيده بعضى افراد غافل است، مىفرمايند: « نظر بعضى عامىهاى منحرف آن است كه براى ظهور آن بزرگوار بايد كوشش در تحقق كفر و ظلم كرد تا عالم را ظلم فرا گيرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانا لله و انا اليه راجعون ». (19)
5- استظهار ناقص از حكومتحقه اسلامى
برخى عقيده دارند تشكيل حكومت اسلامى تنها وظيفه امام معصوم عليه السلام است و هر حكومتى جز حكومت معصوم عليه السلام ناحق است . يكى از طرفداران اين نظريه مىگويد:
«شما آن مصداق حاكم اسلامى را نشان بدهيد، آنى كه معصوم از گناه باشد . آنى كه از هوا و هوس و حب رياست و . . . به هيچ وجه در او اثر نكند، نشان بدهيد، او بيايد ميدان، جلو بيفتد، ملت مىافتد به پايش .» حضرت امام راحل رحمه الله در پاسخ به اين نوع تفكر مىفرمايند: « اعتقاد به چنين مطالبى يا اظهار آنها، بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است . . . هر كه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامى ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجراى احكام شده و جامعيت احكام و جاودانگى دين مبين اسلام را انكار كرده است ». (20)
6- جدايى دين از سياست
يكى ديگر از عوامل انحراف و سقوط مسلمين از قدرت، تلقى جدا بودن دين از سياست و نيز ترويج آن است . لازم به ذكر است كه ريشه چنين تفكرى به پايان قرون وسطى در اروپا بر مىگردد و پيدايش اين تفكر در اروپا به منظور تقليل و يا از بين بردن قدرت كليسا و نيز فلسفه «اسكولاستيك» حاكم بر آن بود . بديهى است وارد كردن چنين تفكرى در فرهنگ اسلامى سزاوار نبوده و امرى نابخردانه است . قياس اسلام با مسيحيت موجود از جهاتى مع الفارق است: الف) رويكرد كليساى سنتى در تبيين جهان و شكوفايى علم، متحجرانه بود در حالى كه چنين رويكردى مطرود اسلام است و با شكوفايى علم، مخالف نبوده استبلكه در تعالى آن كوشيده و در موقعيتهاى متعدد مشوق عالمان بوده است . ب) سيره و سنت عملى كليسا، پرداختن به حوزه اخلاق و غفلت از حوزههاى ديگر بود . تفكيك كار حكومت از كار خدا و دين و به عبارتى جدا انگارى نهاد دين از نهاد سياستبه صراحت در گفتار كشيشان مطرح بوده است، مارسل بوازار مىنويسد: «در مسيحيت قرون وسطا، كشيشان به پيروان خود توصيه مىكردند كه به تزكيه و زهد و عبادت مشغول باشند و برنامه و روشى براى فعاليتهاى اجتماعى و مشاركت مردم در كارها ارائه نمىكردند .» (21) در حالى كه اسلام چنين رويكردى را نپذيرفته و براى تمام شؤونات فردى و اجتماعى دنيوى و اخروى انسان برنامه ارائه كرده است. (22)
متاسفانه جوامع مسلمين از خطر اين نوع تفكر در امان نماند و بعضى از عمال حكومتهاى مسلمين و نيز بعضى از روشنفكران وابسته، به ترويج و اشاعه اين تفكر ناميمون در جوامع اسلامى پرداختند و اثرات نامطلوب آن هم بر اين جوامع و جامعه اسلامى ايران، هويدا گرديد و اين خود، موجب وارد آمدن ضربه سنگينى بر پيكره قدرت سياسى اسلام گرديد . و اين بود كه امام خمينى رحمه الله به مبارزه با اين تفكر برآمد و بارها و بارها بر عدم جدايى دين از سياست و نيز منحرف بودن كسانى كه به اين قضيه دامن مىزنند، تصريح مىفرمودند كه در بخش ويژگيهاى نهضت احياگرى امام خمينى رحمه الله به آن مىپردازيم .
7- تجدد خواهى روشنفكران متاثر از فرهنگ غرب و شرق
تاثيرپذيرى شتابزده از فرهنگ بيگانه و باور اين نكته كه سعادت و رشد ما در گرو پذيرش بى چونوچراى فرهنگ و عملكرد بيگانه است، اثر هجوم افكار بيگانگان غربى و شرقى در كشورهاى اسلامى بود . اين عامل نيز يكى از مشكلات مهم در استقرار فرهنگ و حكومت دينى و استقلال عزت اسلامى به شمار مىرفت، آنچه گذشت اشارهاى به بعضى از موانع و مشكلات موجود در راه احياى تفكر دينى بود؛ اكنون به پارهاى از ويژگيها و مشخصههاى نهضت احياگرى امام خمينى رحمه الله مىپردازيم.
مشخصههاى نهضت احياگرى امام خمينى رحمه الله
بازسازى تفكر اسلامى از ناحيه حضرت امام خمينى رحمه الله در دو حوزه نظرى و عملى و با توجه به موانع فوق الذكر، صورت پذيرفت كه اكنون به بعضى از مؤلفههاى اين بازسازى اشاره مىشود .
1- مبارزه با سكولاريسم و تلقى جدايى دين از سياست
سكولاريسم در لغتبه معناى عرفگرايى و اعتقاد به اصالت امور دنيوى، جدا شدن دين از دنيا، غير دينگرايى و . . . آمده است (23) و بعضى نيز آن را مخالفتبا شرعيات، روح دنيادارى، طرفدارى از اصول دنيوى و عرفى دانستهاند . (24) و معناى مصطلح و مشهور آن جدا شدن دين از دنيا است، سكولاريسم ابعاد و وجوهى دارد كه در هر كدام از آنها اسقاط دين از دنيا و ارتباطزدايى بين آن دو، مشخصه مهم آنهاست.
الف) سكولاريسم در باب فلسفه علم: يعنى بدون توجه به اين كه در جامعه ما چه نظامى حاكم است و اخلاق و اقتصاد و مسائل قضايى و . . . ما چگونه بوده و چه ساختارى دارد، هر دانشمندى در حوزه علمى كه دارد مىتواند سكولاريستى بيانديشد. بدين معنا كه ما براى فهم و تبيين پديدههاى طبيعى و كيفيت رخ دادن آنها، به مطرح كردن يك اصل متافيزيكى و دينى و وحيانى محتاج نيستيم; چرا كه اين امور يك سرى مباحث طبيعتشناسانه مىباشند و بحث در آنها اين است كه علل و اسباب چنين امورى، مادى است.
ب) سكولاريسم در فلسفه اخلاق: در اين بعد بر آنند كه با اتكا به تحقيقات و پژوهشهاى علمى و عقلى مبناى دين، اخلاق را مستقلا بوسيله عقل عملى و بدون استناد و اعتماد به وحى و دادههاى دينى تعريف كنند.
ج) سكولاريسم در فلسفه سياست: چنين ديدگاهى كه از برجستهترين مكاتب سكولاريسم بشمار مىآيد در پى آن است كه نظام سياسى جامعه و سياست و نهادهاى اصلى سياسى را از دخالتهاى دين جدا كند و به طور كلى در همه حوزههاى اجتماعى به صورت كلان و فراگير، دين و آموزههاى دينى و قوانين و احكام دين مطرح نباشد بلكه صرفاً بر اساس دستاوردها و تجربيات علم و دانش، روابط افراد جامعه و اخلاق اجتماعى و سياسى آنها را تنظيم كند . (25)
با توجه به تعريفى كه از سكولاريسم شد، اسلام با هيچ يك از وجوه سه گانه مذكور سازگارى ندارد؛ چرا كه مفهوم همه آنها بر كنارى دين به طور كلى از صحنههاى علمى و مسائل مديريتى و سياسى جامعه است.
حضرت امام خمينى رحمه الله با دور انديشى خاص خود با اين تفكر به مبارزه برخاست و تشكيل حكومت اسلامى از طرف ايشان، طليعه مبارزه با اين تز بود، « شايد بتوان ادعا كرد كه مهمترين حادثهاى كه به دستبا كفايت امام فقيد رحمه الله تحقق پيدا كرد، شكستن جو حاكم بر جوامع اسلامى بالاخص روحانيت و حوزههاى علميه، مبنى بر جدايى دين از سياست بود، جوى كه استعمارگران، مستكبران و عدهاى منحرف و نادان، زمينهساز تحقق آن بودند »، (26) آن مرجع والا مقام در اين خصوص مىفرمايند: « اولين و مهمترين حركت [استعمار براى اخلال در كار روحانيت و حوزههاى علميه ] القاى شعار جدايى دين از سياست است كه متاسفانه اين حربه در حوزه و روحانيت تا اندازهاى كارگر شده است، جايى كه دخالت در سياست، دون شان فقيه و ورود در معركه سياسيون، تهمت و وابستگى به اجانب را همراه دارد ». (27)
ايشان از اول نهضت اسلامى تا پايان حياتشان، با تكيه بر معارف اسلامى و سنت نبوى و ائمه عليهم السلام و تلاشهاى فراوان، توانستند مجددا دين را در عرصه اجتماع و سياست وارد كرده و پس از مدتى كه خمودى، آن را فرا گرفته بود، احيا كنند .
امام خمينى رحمه الله جدايى دين از سياست را دسيسه استعمارگران براى تسلط بر مسلمين مىداند آن جا كه مىفرمايد: « جدايى دين از سياست را . . . استعمارگران درست كردهاند تا دين را از تصرف امور دنيا و تنظيم جامعه مسلمانان بر كنار سازند و ضمنا علماى اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادى جدا كنند . در اين صورت مىتوانند بر مردم مسلط شده و ثروتهاى ما را غارت كنند » (28) و در باره سنت نبوى صلى الله عليه و آله در زمينه تشكيل حكومت اسلامى مىفرمايند: «رسول الله صلى الله عليه و آله پايه سياست را در ديانت گذاشته است; رسول الله صلى الله عليه و آله، تشكيل حكومت داده است تشكيل مراكز سياست داده است » (29) و نيز فرمودند: « بسيارى از احكام عبادى اسلام، منشا خدمات اجتماعى و سياسى است، عبادتهاى اسلام، اصولا توام با سياست و تدبير جامعه است; مثلا نماز جماعت و حج و جمعه، در عين معنويت و آثار اخلاقى و اعتقادى، حايز آثار سياسى است » (30) و بدين ترتيب، پيوند دين و سياست را پس از جدايى در چند قرن، حاكم بر جامعه كرد . تشكيل حكومت اسلامى را كه طريق مبارزه با ظلم و اجراى عدالتبود، مىتوان سواى از ايجاد پيوند بين دين و سياست، يكى ديگر از احياگرىهاى آن بزرگ مرد تاريخ معاصر دانست . ايشان در باب لزوم تشكيل حكومت اسلامى مىفرمايند: « سنت و رويه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله دليل بر لزوم تشكيل حكومت است؛ زيرا اولاً خود تشكيل حكومت داد . . . و ثانياً براى پس از خود به فرمان خدا، تعيين حاكم كرده است ». (31)
2- سياست اسلامى، مؤلفه اسلامى
تعريف و تبيين سياست اسلامى يكى از روشهاى امام راحل رحمه الله در مبارزه با تفكر جدايى دين از سياست و نيز تشكيل حكومت اسلامى بود؛ زيرا قدرتطلبانى كه شعار جدايى دين از سياست را سر مىدادند، براى دستيابى به اهداف خود، به يكى از شگردهاى فريبنده تمسك مىجستند و آن تعريف نادرست از سياست و ترويج اين تلقى در بين مردم بود. آنان حقيقتسياست را در مكر و حيله و فريب براى تسلط بر ديگران، معرفى مىكردند و در پى آن با ترفند «دامن مردان خدا از آن منزه است »، به القاى تفكر خويش مىپرداختند، راستى اگر سياست اين باشد پس سر سلسله سياستمداران به اين معنا معاوية بن ابى سفيان است كه گاهى مردم غافل او را از حضرت على عليه السلام باهوشتر مىدانستند.
امام على عليه السلام در اين خصوص مىفرمايد:
«و الله ما معاوية بادهى منى و لكنه يغدر و يفجر . و لولا كراهية الغدر لكنت من ادهى الناس و لكن كل غدرة فجرة و كل فجرة كفرة و لكل غادر لواء يعرف به يوم القيامة .» «سوگند به خدا، معاويه زيركتر از من نيست و ليكن او بىوفا، حيله و خيانت كرده و معصيت و نافرمانى مىنمايد و اگر مكر و بىوفايى نكوهيده نبود، من زيركترين مردم بودم، ولى هر مكر و بىوفايى گناهى است و هر گناهى نافرمانى است و روز قيامتبراى هر عهد و پيمانشكنى، پرچمى و نشانهاى است كه به آن شناخته مىشود ». (32)
به كاشف الغطاء كه خود از مصلحان بزرگ دين بود، گفتند: شما كه عالم دينى هستيد چرا در سياست دخالت مىكنيد؟ ايشان در پاسخ فرمودند: « اگر مقصود از سياست، ارشاد مردم و نصيحتبه حاكمان و هشدار دادن به آنها و همه مردم است تا گرفتار دام استعمار نگردند، اين چيزى است كه من با تمام وجود در آن غرق هستم; زيرا آن را بر خود واجب مىدانم و در اين خصوص در برابر خدا، احساس مسؤوليت مىكنم .» (33) و حضرت امام خمينى رحمه الله به اين مساله اشاره مىفرمايد كه: « به علماى دينى مىگفتند: مقام و شخصيتشما بالاتر از اين است كه وارد سياستشويد كه امرى دنيوى است» (34) يا مىگفتند: «قداست روحانيتبايد محفوظ بماند .» (35) و قداست هم اين گونه پيش آنها معنا مىشد كه: « روحانى بايد به مسجد و مدرسه برود تا قداستش محفوظ بماند . بگويند آدم خوب و مهذبى است . آدمى است كه اگر نفتش را هم ببرند حرفى نمىزند و مىگويد: مال دنيا چه ارزشى دارد ». (36)
بديهى است، سياستى كه مورد تاكيد اسلام و از مؤلفههاى دينى است، چيزى غير از دروغگويى و خدعه و فريب و نيرنگى مىباشد كه ويژگى قدرتطلبان و سلطهاندوزان و استعمارگران استبلكه سياستى اسلامى در پى هدايت مردم به سوى سعادت و متنبه كردن آنها از توطئه دشمنان مىباشد، حضرت امام خمينى رحمه الله سياست اسلامى را هدايت جامعه به سمت صلاح و سعادت، تعريف مىكنند (37) و اين است همان چيزى كه در نظام سياسى اسلام به عنوان يك مؤلفه دينى و اسلامى مورد توجه است و اين تلقى از سياست نه تنها از دين جدا نيستبلكه با آن عينيت دارد .
3- ولايت فقيه
يكى ديگر از موارد احياى انديشه دينى كه حضرت امامقدس سره آن را از قالب تئورى بيرون آورد و به مرحله فعليت رساند، ولايت فقيه است . ايشان با مطرح كردن مساله ولايت فقيه، مصداق حكومت اسلامى در زمان غيبت را مشخص كرد، امام خمينى رحمه الله پس از استدلال به ادله عقلى و نقلى بر ضرورت وجود حكومت اسلامى كه در راس آن، ولايت فقها به عنوان قانون شناسان و دينشناسان است، محوريتحكومت اسلامى را به دست علما و دانشمندان دينى قرار داد و بدينوسيله توطئه اسلام منهاى روحانيت را نقش بر آب كرد . چنان كه فرمودند: « اگر گفتند اسلام منهاى روحانيت، بدانيد با اسلام موافق نيستند . اين را براى گول زدن مىگويند . . . اسلامى كه گوينده اسلامى ندارد، اين اسلام نيست ».(38)
4- تاسيس جمهورى اسلامى
پس از تبيين حكومت اسلامى و مبانى آن، مطرح شدن شكل آن از سوى امام راحلقدس سره خط بطلانى بود كه بر افكار متاثر از فرهنگ بيگانه، كشيده شد; يعنى كسانى كه تلاششان در حذف كلمه «اسلامى» از جمهوريتبود تا بدينوسيله انقلاب اسلامى را به سمت دول شرقى و غربى بكشانند، امام راحل با قاطعيت تمام در مقابل اين تفكرات انحرافى بر جمهورى اسلامى تاكيد و اصرار فرمود كه شكل حكومت، جمهورى اسلامى است نه يك كلمه كم نه يك كلمه زياد . و باز فرمود: « شكل حكومت ما جمهورى اسلامى است . جمهورى به معناى اين كه متكى بر آراى اكثريت است . و اسلامى براى اين كه متكى به قانون اسلام است . و ديگر حكومتها اين طور نيستند كه تكيه بر قانون اسلام داشته باشند .» (39) و در جاى ديگر فرمودند: «حكومت اسلامى، حكومتى استبر پايه قوانين اسلامى . در حكومت اسلامى استقلال كامل حفظ مىشود ما خواستار جمهورى اسلامى مىباشيم . جمهورى، فرم و شكل حكومت را تشكيل مىدهد و اسلامى يعنى محتواى آن فرم كه قوانين الهى است .» (40)
5- نقش زمان و مكان در اجتهاد
از آن جا كه فقه، در واقع تئورى كامل اداره شؤونات انسان است، پس بايستى بتواند در حوادث و رويدادهاى جديد جهانى، صاحب راى و واكنش متناسب با آنها باشد . امام خمينى رحمه الله با توجه به اين نكته و با اعتقاد به اجتهادى كه بتواند در تمام شؤونات فردى و اجتماعى انسان و در عرصههاى مختلف، متناسب با مقتضيات زمان و مكان، بپردازد، به احياى اين دو عنصر در اجتهاد پرداخت و همين امر در شكوفايى نهضت روشنگرى او نقش به سزايى داشت، ايشان در خصوص توجه به اين مساله مىفرمايند: « يكى از مسائل بسيار مهم در دنياى پر آشوب كنونى نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصميمگيرى است .» (41) و نيز در پيامى به اعضاى تشخيص مصلحت فرمودند: « شما در عين اين كه بايد تمام توان خودتان را بگذاريد كه خلاف شرع صورت نگيرد - و خدا آن روز را نياورد - بايد تمام سعى خودتان را بنماييد كه خداى ناكرده، اسلام در پيچ و خمهاى اقتصادى، نظامى، اجتماعى و سياسى، متهم به عدم اداره جهان نگردد ». (42)
باز فرمودند: « اين جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم، ولى اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست، زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند . مسالهاى كه در قديم داراى حكمى بوده است، به ظاهر، همان مساله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن استحكم جديدى پيدا كند بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى، همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعا موضوع جديدى شده است كه قهرا حكم جديدى مىطلبد . مجتهد بايد با [بر] مسائل زمان خود احاطه داشته باشد ». (43)
البته بديهى است كه منظور از پويا بودن، تجديد نظرطلبى در اصول و مبانى فقه نيست؛ چنان كه بعضى چنين برداشتى را از زنده و جارى بودن فقه در همه اعصار، القا مىكنند غافل از اين كه تجديد نظرطلبى را به ساحت ثابتات فقه، راهى نيست . و رهبر معظم انقلاب نيز در سخنان خويش به اين نكته تصريح كردند . (44)
6- احياى حج ابراهيمى و برائت از مشركان
اين مساله نيز از انديشههايى بود كه با زمان و مكان پيش نرفته بود و امام رحمه الله آن را احيا كرد، در پايان شايان ذكر است انديشههايى كه در قالب تئورى مانده و به مرحله فعليت نرسيده بود، از قبيل امر به معروف و نهى از منكر، جهاد در راه خدا، فرهنگ شهادت، نماز جمعه و وحدت مسلمين در برابر ظلم و ستم جهانى، نيز از نگاه ريزبين ايشان دور نماند و مشمول نهضت احياى تفكر دينى او گرديد.
در خصوص احياى وحدت اسلامى و فراخوان اتحاد اسلامى، نويسندهاى از استراليا چنين مىنويسد: « وحدت اسلامى آرزوى تمام احياگران مسلمان مخلص است . . . مىتوان ادعا كرد كه در دورههاى اخير، هيچ يك از احياگران مسلمان به اندازه امام خمينى رحمه الله به ايجاد وحدت اسلامى، اشتياق و اعتقاد نداشته است، روشهايى كه امام به منظور دستيابى به وحدت اتخاذ كرد عبارت است از: آگاهى دادن به مسلمانان درباره اين كه اختلافات آنها سطحى و جزيى است . ايراد سخنرانى درباره اهميت رسيدن به وحدت و در واقع باز يافتن شرافت از دست رفته و شكست دادن استعمارگران و كسب استقلال واقعى . . . ايجاد جوى برادرانه به منظور بحث و تبادل نظر ميان علماى شيعى و سنى . . . آشنا ساختن مسلمانان به معناى حقيقى و اوليه اشكال مختلف عبادتهاى اسلامى بويژه نماز جمعه و حج و . . .». (45)
دفاع از محرومان و مستضعفان نيز يكى از ويژگيهاى نهضت احياگرى امام خمينى رحمه الله است كه ايشان به پيروى از مكتب انبيا به مبارزه با استضعاف پرداخت و بارها و بارها، به مسؤولان در خصوص اهميت و توجه به اين امر، هشدار مىدادند . ايشان در پارهاى از سخنانشان مىفرمايند: « ما بايد تمام تلاشمان را بنماييم تا به هر صورتى كه ممكن استخط اصولى دفاع از مستضعفين را حفظ كنيم ». (46)
بررسى ابعاد وسيع نهضت احياى تفكر دينى امام خمينى رحمه الله در حوزههاى مختلف نظرى و عملى، مجال ديگرى را مىطلبد، اميد است با توجه به مسؤوليتخطير حفظ دين و صيانت از آموزههاى دينى بتوانيم در سايه كتاب و سنت و رهنمودهاى عالمان دين، خصوصا احياگر بزرگ معاصر، حضرت امام، روحالله الخمينى، پاسدار و نگهبان شايستهاى براى دين و نظام اسلامىباشيم.
پىنوشتها:
1) محقق و مدرس سطوح عالی حوزه .
2) داريوش عاشورى، دانشنامه سياسى (فرهنگ اصطلاحات و مكتبهاى سياسى)، انتشارات مرواريد، تهران، چاپ ششم 1380، ص 72 .
3) مرتضى مطهرى، نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير، انتشارات صدرا، چاپ بيست و پنجم، مهر 1378، ص 6 .
4) همان، ص 324 .
5) نحل/65 .
6) سيد محمد ثقفى، احياى هويت اسلام در انقلاب امام خمينى، مجموعه «بازسازى تفكر دينى در انديشه امام خمينى» به كوشش على داستانى بيركى، چاپ و نشر عروج، ص 153 .
7) شيخ كلينى، اصول كافى، ج 1، باب البدع و الراى و المقاييس، ج 2، ص 70 .
8) علامه مجلسى، بحارالانوار، دار احياء التراث العربى، بيروت، چاپ سوم، 1403 ق، 1983 م . ج 2، ص 72 .
9) سيد حسن حسينى بلخى، امام خمينى و احياى انديشه فراگير دين، مجموعه «بازسازى تفكر دينى در انديشه امام خمينى» به كوشش على داستانى بيركى، چاپ و نشر عروج، چاپ اول 1380، ص 94 .
10) عماد بزى، مبادى و اصول احياى دين بر مبناى انديشه امام خمينى، مجموعه مقالات، ج 2، ص 439 .
11) امام خمينى رحمه الله، صحيفه نور، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، بهمن 1361، ج 5، ص 215 .
12) همان، ج 7، ص 85 .
13) همان، ج 9، ص 226 .
14) امام خمينى، صحيفه نور، پيشين، ج 18، ص 120 .
15) همان، ج 21، ص 91 .
16) شيخ حر عاملى، وسايل الشيعه، باب 13 از ابواب جهاد العدو و مايناسبه، حديث 6، تحقيق مؤسسه آل البيت، انتشارات مهر، قم، چاپ دوم، 1414 ق، ج 15، ص 52 .
17) همان، ص 51 .
18) امام خمينى، ولايت فقيه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، نشر عروج، چاپ هفتم، 1377، ص 135 .
19) اسلام ناب در كلام و پيام امام خمينى (تبيين آثار موضوعى، دفتر پنجم)، موسسه نشر آثار امام خمينى، چاپ پنجم، تابستان 79، ص 53 .
20) مجله حوزه، شماره 70- 71، ص 218- 217 .
21) مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤيدى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1358، ص 104 .
22) جهت مطالعه بيشتر به مقاله قدسيت و عرفى بودن دين از نگارنده، منتشر شده در روزنامه ايران مورخ 15/8/80 مراجعه شود .
23) پرويز بابايى، فرهنگ اصطلاحات فلسفه، ص 361; عبدالرسول بيات و ديگران، فرهنگ واژهها، چاپ و نشر باقرى، چاپ اول، 1381، ص 326 .
24) فرهنگ آكسفورد، ص 1062 .
25) ر . ك: على ربانى گلپايگانى، دين وسكولاريسم، كانون گفتمان دينى مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علميه، ص 10- 9 .
26) سيد جواد ورعى، امام خمينى و احياى تفكر اسلامى، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، مهر 1378ص 226 .
27) امام خمينى، صحيفه نور، پيشين، ج 21، ص 91 .
28) امام خمينى، ولايت فقيه، پيشين، ص 19 .
29) امام خمينى، صحيفه نور، پيشين، ج 17، ص 138 .
30) امام خمينى، ولايت فقيه، پيشين، ص 156 .
31) همان، ص 25 .
32) نهجالبلاغه، فيض الاسلام، خطبه 191، ص 648 .
33) محمدحسين كاشف الغطاء، السياسة و الحكمة، ص 105، به نقل از امام خمينى و احياى تفكر اسلامى، پيشين .
34) امام خمينى، صحيفه نور، پيشين، ج 8، ص 182 .
35) همان، ج 9، ص 135 .
36) همان، ص 182 .
37) ر . ك: همان، ج 13، ص 217 .
38) امام خمينى رحمه الله، صحيفه نور، پيشين، ج 6، ص 260 .
39) همان، ج 4، ص 37 .
40) همان، ص 157 .
41) امام خمينى رحمه الله، صحيفه نور، پيشين، ج 21، ص 61 .
42) همان .
43) همان، ص 98 .
44) ر . ك: سخنرانى رهبر معظم انقلاب حضرت آيةالله العظمى خامنهاى در حرم مطهر امام خمينى رحمه الله به ناسبتسيزدهمين سالگشت ارتحال امام .
45) عماد بزى، پيشين، ص 442 .
46) امام خمينى رحمه الله، صحيفه نور، پيشين، ج 20، ص 235 .
سبک رفتاری والدین با دختران بر اساس تعالیم دینی
از منظر دين اسلام، دختر و پسر، هر دو نعمت و حسنهاي هستند كه خداوند متعال براي تداوم نسل بشر و تشكيل خانواده و عشقورزي به پدر و مادر داده ميشود.
در اسلام و قرآن احترام به دختر به عنوان يك ويژگي انساني مورد توجه و تأكيد قرارگرفته است. احترام به دختر مي بايست به گونهاي باشد كه در عمل خود را نشان دهد. از اين روست كه در آموزههاي قرآني اين احترام به شكل عملي نشان داده ميشود و تنها در حرف و شعار بسنده نميشود. احترام به شخص به معناي احترام به عقل و هوش اوست و اين كه از پيشنهادها و آرا و نظريات وي استفاده شود. در داستاني كه قرآن درباره دختران شعيب گزارش ميكند، شيوه درست برخورد با دختران به روشني تبيين ميگردد و احترام واقعي و عملي نشان داده ميشود. حضرت شعيب (علیهالسلام) هنگامي كه با پيشنهاد به كارگيري حضرت موسي (علیهالسلام) به دليل قدرت بدني و امانت از سوي دختران رو به رو ميشود، آن را ميپذيرد و نشان ميدهد كه مشاوره با دختران و زنان هنگامي كه با دليل و برهان همراه باشد نه تنها نادرست نيست بلكه امري درست و راست ميباشد.
در آیات دیگر قران کریم نیز بر نهی از تنفر از فرزند دختر و تکریم او تأکیدات فراوانی شده و وضعیت برخورد کفار با فرزندان دختر و زنده به گور کردن ایشان در زمان جاهلیت مورد سرزنش قرآن قرار گرفته است: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبيرا؛ فرزندان خويش را از ترس فقر نكشيد، مائيم كه به آنها و به شما روزى مىدهيم، كشتن آنها گناه بزرگى است».[1] ضمن اینکه سوره مبارکه کوثر در شأن میلاد حضرت زهرا (سلامالله علیها) و تکریم این مقام نازل شده است.
در روایات نیز برای فرزند دختر ارزش و احترام خاصی قائل شده است. از جمله این روایات به سه روایت اشاره میکنیم:
- امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «اَلبَناتُ حَسَناتٌ و َالبَنُونَ نِعَمٌ فَالحَسَناتُ تُثابُ عَلَيهِنَّ و َالنِّعمَةُ تُسأَلُ عَنها؛ دختران خوبىها و پسران نعمتاند، به خوبىها ثواب مىدهند و از نعمتها سئوال مىشود».[2]
- پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «نِعْمَ الْوَلَدُ الْبَنَاتُ مُلْطِفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُونِسَاتٌ مُبَارَكَاتٌ مُفَلِّيَات؛ دختران چه فرزندان خوبی هستند: مهربان، باجهاز، اهل انس و الفت، با برکت و با نظافت میباشند».[3]
- از خالد بن برقی وارد است که: «بُشِّرَ النَّبِيُّ (صلیاللهعلیهوآله) بِابْنَةٍ فَنَظَرَ فِي وُجُوهِ أَصْحَابِهِ فَرَأَى الْكَرَاهَةَ فِيهِمْ فَقَالَ مَا لَكُمْ رَيْحَانَةٌ أَشَمُّهَا وَ رِزْقُهَا عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَانَ ص أَبَا بَنَاتٍ؛ رسول خدا را به میلاد دخترش فاطمه بشارت دادند؛ در چهره اصحاب خود نگریست و آنان را ناراحت یافت، فرمود: شما را چه میشود. (او همچون) شاخه ریحانی است که او را میبویم و روزیش بر خداوند عزّ و جلّ است».[4]
در خصوص برخورد با دختر، اسلام میخواهد دختران در دوران کودکی و نوجوانی مسائلی را بیاموزند که در سنین مربوط به حال و مخصوصاً آینده بدان نیاز دارند. مثل هنر زن بودن، تدبیرمنزل، حفظ و پاسداری از عفاف، مدیریت کانون، پرورش نسل، ارضای تمایلات، جهتدهی رغبتها، بویژه از آن بابت که این امر برای پسران و دختران یکسان نیست و حتی اشتغال به سایر اموری که زاید بر وظیفه و موجب برتری و افتخار زن است و اسلام این تفاخر را برای او میپذیرد. طبیعی است که برای این مقاصد ويژگیهایی را در تربیت پذیرا شویم. نوع ویژگيها متعدد و دامنه آن بسیار وسیع است. ما در این بررسی ناگزیریم با دیدی اجمالی و نظری سریع به آنها بنگریم و تفصیل مباحث را به مطالعه شما پرسشگر محترم در منابع پایانی واگذار مینماییم.
ویژگیهای تربیتی و رفتار با دختران
- از جنبه فرهنگی: تربیت دختران باید واجد ویژگيهای ذیل باشد:[5]
- جهتدهی فکر و اندیشه به حیات خاص زنانه، چون گرم داشتن کانون پرورش نسل، رام کردن طبع سرکش مردان، چگونگی تبدیل خانه و منزل به محل سکون و آرامش یا مسکن، گسترش فکر خدمت و حمایت و پرستاری از ناتوان و کودک و...
- ارائه فلسفه خاص حیات زن و نقش او در پهنه گیتی، راز چگونه زیستن و چگونه مردن، شناخت قدر خویش و مرز خود و آگاهی از وجود گوهر عفت در خود
- از جنبه اجتماعی:
- برخوردها و روابط اجتماعی او معقول و بر اساس اصل نیاز و در حد رفع آن است و حضورش در اجتماع جز در مورد ضرورت و بمانند مردان مطرح نیست.
- اصل بر پوشش و ستردر قالب حجاب، برای حفظ عفت خود و مردم جامعه است و تربیت وظیفه دارد بار این القاء را از سنین بروز شخصیت بر دوش گیرد.
- دقت در انتخاب دوستان او نیز حائز اهمیت است. دختران در سنین بلوغ، دوست دارند بيشتر وقتش را با دوستان خود بگذراند و با آنها دربارة مسائل مختلف سخن بگويند. با توجه به اين امر، پدر و مادر وظيفه دارند كه دوستيابي او را جهتدهي كنند، يعني خودشان به او كمك كنند تا دوستي مؤمن، شايسته، با وقار و با نشاط انتخاب كند و حتي از دوستش بخواهند گاهي به منزل ایشان بيايد. خصوصيات خوب دوستش به مرور زمان بر او اثر مثبت ميگذارد.
- آگاهیبخشی از مسائل اجتماعی و جریانات جامعه، فریبها و وسوسهها و انحرافات، زشتی و زیباییها در جامعه و تمرین خودنگهداری و عفت برای او.
- عادت دادن به پوشش زنانه و خاص خود، نوع آرایشها و بیرون، که خود در طرز رفتار مؤثر است.
- هديه دادن و تقدیم دختران بر پسران، يكي از چيزهايي كه دلها را به هم نزديك ميكند هديه دادن است. والدین ميتوانند با در نظر گرفتن اين امر، در يكي از اعياد مذهبي برايش چادر، چادر نماز، مقنعه و دیگر ملزومات حجاب را تهيه كنند و به او هديه بدهند. اگر به اينها علاقة خاصي ندارد در كنار هديهاي كه به او ميدهند از هديههاي فوق نيز استفاده كنند. به وي بگويند: دختر خوبم چون قلب تو پاكتر از ماست برایمان دعا كن چون خداوند نوجوانان را دوست دارد و دعايشان زودتر پذيرفته ميشود. كتابهايي جذاب براي او خريداري كنند كه متناسب سن او و در مورد حجاب و دیگر مسائل دینی باشد و از او بخواهند نكات زيباي این کتابها را براي پدر و مادر بگويد.
ضمن اینکه پدر و مادر سعی نمایند در صورت تهیه هدیه از دخترشان شروع کنند؛ پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در این رابطه میفرمایند: «مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتُرِیَ تُحْفَةً فَحَمَلَهَا الی عِیَالِهِ کان کحامل صَدَقَةَ الی قَوْمٍ مَحَاوِیجَ ولیبدا بالاناث قَبْلَ الذکور فَانٍ مَنْ فَرَّحَ ابْنَتَهُ فکانما أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ اسماعیل...؛ هر کس به بازار رود و هدیهای برای خانوادهاش بخرد و ببرد، [پاداش او] مانند کسی است که برای نیازمندان صدقه میبرد. [و هنگامی که هدیه را به خانه میبرد]، باید، قبل از پسران، به دختران بدهد، زیرا کسی که دخترش را شادمان کند، مانند کسی است که یک بنده از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است».[6]
- عدم تبعیض و تحقیر دختران در خانواده، پيامبر (صلىاللهعليهوآله) با اشاره به حفظ عزّت و ارزشمندى فرزند و عوارض روانى عملكردهاى نامطلوب، نسبت به دختر فرمود:
- «مَن كَانَت لَهُ أُنثَى فَلَم يُؤذِهَا وَ لَم يُهنِها وَ لَم يُؤثِر وُلدَهُ عَلَيهَا أَدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّهَ؛ كسى كه فرزند دخترى داشته باشد و او را اذيت نكند و توهين نكند و پسر را بر او ترجيح ندهد، خداوند، او را وارد بهشت مىكند».[7]
در اين حديث، چند نكته وجود دارد:
الف) سه رفتار نامطلوب برخى از والدين نسبت به دخترانشان مورد توجّه قرار گرفته و از اين كه رفتارهايى از خود بروز دهند كه دخترشان را «آزار» دهند و يا احساس «تحقير» كنند و يا بين آنها و پسرانشان «تبعيض» روا دارند، برحذر داشته شدهاند.
ب) اين رفتارها چون آثار نامطلوب روانى روى دختر مىگذارد، جايز نيست و چنين والدينى را جهنّمى مىسازد. بندورا (۱۹۶۹) در مورد سببشناسى اختلالات جنسى (از جمله مبدّل پوشى جنسى)، معتقد است كه والدين، خودآگاه يا ناخودآگاه، با تأكيد و ارائه الگوهاى جنسيتى مشخّص، زمينه تمايل فرزندشان به پوشيدن لباس جنس مخالف و ارضاى جنسى از اين طريق را از كودكى، در او پىريزى مىكنند.
ج . اثر كنترل نفس و انجام ندادن اين نوع رفتارها از سوى والدين، ضمانت خداوند متعال، براى ورود والدين به بهشت محسوب مىشود. [8]
- از جنبه عاطفی:
- منزل بايد كانون مهر و محبت برای دختران باشد تا ایشان كاملاً از جهت عاطفي ارضاء گردند. اگر به اين امر توجه نشود، ایشان به دنبال ارضاء اين نياز از راههاي ديگر بر ميآيد. در منزل باید رابطهاي صميمي با او وجود داشته باشد. ابعاد مثبت شخصيت او مورد تشويق قرار گیرد و از اين صفات خوبش نزد ديگران (محارم) تعريف و تمجيد شود.[9]
- در تربیت دختر به محبت و تشویق بیشتر از تنبیه توجه میشود و میکوشیم که او را از محبت و نوازش خود اقناع کنیم.
- سعی بر این است که غرور، عزت نفس و عاطفه او جریحهدار نشود تا دیگران نتوانند در او نفوذ کنند.
- در عین غرق داشتن او در عواطف و غرور میکوشیم از وادی عقل دورش نداریم که عقل کنترل کننده احساسات است.
- پدر و مادر باید در طول شبانه روز، قسمتي از وقت خود را به او اختصاص داده و با او از مدرسهاش، دوستش، نيازهايش، سخن بگويند. در مورد نظافت منزل و دكوراسيون آن نظرخواهي نمايند. اين گفتگوهاي صميمي والدین را به دخترشان نزديكتر ميكند به گونهاي كه هيچ گاه والدین را از خود دور نميپندارد و ایشان را نزديكترين دوستان خود ميپندارد و به گفتههايشان توجه ميكند و حاضر نيست دلشان را آزرده كند و... . والدین سعی کنند هيچگاه به طور مستقيم او را نصيحت نكنند. سعي كنند در مذاكرههاي خود با سؤالهاي هدفمند او را به فكر وا دارند. بگذارند قضاوت با خودش باشد به عنوان مثال ميتوانند اين گونه شروع كنند: فلاني عجب خوش اخلاق است همه از او تعريف ميكنند به نظر تو چه خوبيهايي دارد كه همه از او خوب ميگويند؟ شايد بخاطر اين باشد كه به زيارت امام يا امام زاده ميرود و يا... همين طور ادامه دهند تا او خود به اين نكته برسد كه رعايت حجاب در زندگي مؤثر است.
- هرگز در بين جمع از او انتقاد نكنند[10]، در انتقاد از صفت بد او هيچگاه به كل شخصيت او حمله نكنند يعني نگویند: «من شما را دوست ندارم». بگویند من اين رفتار خاص شما را دوست ندارم. براي انتقاد كردن سعي كنند از نكات مثبت شخصيت او سخن بگویند و بعد به طور غيرمستقيم از او انتقاد كنند. سعي كنند انتقادهاي خود را در قالب جملات امر و نهي بيان نكنند و بجاي آنها از جملاتي مثل «شايد بهتر باشد»، «به نظر شما آيا اين طور باشد بهتر نيست» و... استفاده كنند.[11]
- او را مقایسه نکنند. صفات بد او را با صفات خوب ديگران مقايسه نكنند. خوبيهاي ديگران را به رخ او نكشند. طوري رفتار كنند كه احساس كند او و شخصيتاش نزد والدین محبوب و دوست داشتني هستند. بگويند: امروز از ديروز دوست داشتنيتر شدهاي، چون امروز نمازت را اول وقت خواندي (البته خود والدين نيز بايد در عمل به اين مسايل ديني توجه داشته باشند و گرنه انتظار صحيحي نيست كه خودشان رعايت نكنند و از او انتظار داشته باشند).
- در جنبه مذهبی و اخلاق
پایبندی به مذهب و اصول و ضوابط آن برای همگان از مرد و زن فرض است ولی بنا به مصالحی لازم است حالت خداترسی و تقوای در قول و فعل و رفتار را در زنان بیشتر کنیم. مسئولیت عظیم آنان در پرورش نسل آینده، امانتداریشان در اصل تکلیف خانوادگی، حفظ ذخایر اسلامی، گرم و پاک نگه داشتن کانون، وجوب حفظ عفت که در زنان از ارجحیتی برخوردار است، پاک داشتن دامن و رحم برای شناخته شدن نسل، سالم داشتن محیط جامعه و دور داشتن آن از تحریکها، تهییجها وسوسهها ایجاب میکنند که رابطه زن با خدا محکمتر، اندیشیدهتر و خالصانهتر از مرد باشد.
از سوی دیگر یکی از مسائلی که رعایت آن در تربیت دختران ضروریست رعایت اصول و آداب جنسی است. از دیدگاه اسلام، تربیت جنسی یعنی فراهمسازی زمینههای رشد و پرورش غریزه جنسی، بهگونهای که هم «عفت جنسی» حاصل شود و هم «سلامت جنسی». توصیه میشود والدین در برخورد با دختران جوانب حیای جنسی را رعایت نموده و از این طریق سلامت روانی او را حفظ نمایند. رعایت پوشش عورت در مقابل دختر، بوسیده شدن کودک توسط نامحرم در سنین مورد نهی، بازی با اعضای جنسی کودک، همبستری دختر و پسر در مکان واحد و... همه از مواردی است که توصیه به رعایت آنها در برخورد والدین با فرزندان شده است.
بهطور مثال در روایت آمده است که چون دختر شش ساله شد او را مبوس و پسر نیز چون از هفت سالگی گذشت زن را نبوسد. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِيَةُ سِتَّ سِنِينَ فَلَا تُقَبِّلْهَا وَ الْغُلَامُ لَا يُقَبِّلُ الْمَرْأَةَ إِذَا جَازَ سَبْعَ سِنِين؛ دختر چون به شش سال رسد او را نبوس و پسر چون از هفت سال بگذرد زن را نبوسد»[12] یا در روایت دیگری وارد شده است که اميرالمومنين علي (علیهالسلام) ميفرمايند: «مُبَاشَرَهُ الْمَرْأَهِ ابْنَتَهَا إِذَا بَلَغَتْ سِتَّ سِنِينَ شُعْبَهٌ مِنَ الزِّنَا»؛ مادري كه آلت تناسلي دختر شش ساله خود را لمس كند، نوعي زنا مرتكب شده است».[13] پس والدین لازم است جوانب تربیت جنسی را رعایت نمایند.
در نتیجه والدین باید در زمینههای مختلفی که عرض شد، در تربیت و رفتار با دختران در خانواده دقت داشته و ایشان را ارج نهند. توجه به مقام دختر در اسلام مورد توجه قرار گرفته و نباید والدین تحت تأثیر افکار جاهلی، این مقام را تنزّل دهند.
[1] اسراء: 31.
[2] حرانی، ابن شعبه، حسین بن روح، تحف العقول، قم: جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، 1404ق، ص382.
[3] كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، كافي، قم: دار الحديث، 1429ق، ج11، ص336.
[4] حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1409ق، ج21، ص365.
[5] قائمی، علی، سازندگی و تربیت دختران، تهران: انجمن اولیا و مربیان، 1384، ص60-54.
[6] حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، قم: مؤسسة آل البيت (عليهمالسلام)، 1409ق، ج21، ص514.
[7] نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1408ق ج2، ص118.
[8] فقیهی، علینقی، تربيت جنسي از منظر قرآن و حديث، قم: دارالحدیث، 1383، ص107.
[9] سادات، محمدعلي، رفتار والدين با فرزندان، انجمن اولياء و مربيان، چاپ پنجم، 1376، ص 38.
[10] امام علي (عليهالسلام) نُصحك بين الملاء تقريعٌ؛ نصيحت و انتقاد در بين جمع باعث خرد شدن شخصيت طرف مقابل است. (خوانساری، آقاجمال، شرح غرر الحکم و درر الکلم، تهران: دانشگاه تهران، 1366ش، ج7، ص382)، به نقل از محدثي، جواد، اخلاق معاشرت. بوستان كتاب، چاپ پنجم، 1382، ص 311.
[11] شرفي، محمدرضا، جوان و نيروي چهارم زندگي، انتشارات سروش، چاپ دوم، 1380، ص 24-21.
[12] بروجردى، آقا حسين، جامع أحاديث الشيعة، تهران: فرهنگ سبز، 1386، ج25، ص646.
[13] شیخ صدوق، ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1413ق، ج3، ص 436.
امام خمینی؛ طلایهدار جهاد تبیین
ماهیت جهاد تبیین، ماهیتی است دفاعی و نرم، که جهادگر عرصه تبیین، با استناد به استدلال و براهین یقینی به دنبال خنثی نمودن افکار و اندیشههای غیر حقیقی دشمن است.
از آنجایی که اغلب مردم در جنگ نرم، به سختی متوجه نقشههای دشمن میشوند؛ از این رو جهادگر تبیین در این میدان وارد شده و با بیان حقایق و پردهبرداری از فتنههای دشمن، عرصه را بر او تنگ و جامعه را به سوی کشف حقیقت هدایت میکند.
بدون تردید اگر این عرصه خالی بماند و حوادث تاریخ و مبانی انقلاب آنچنان که هست برای مردم بیان نشود، دشمن از این جنگ نرم استفاده نموده و مردم را از نظر فکری مجروح و آنها را به افسران جنگ نرم خود علیه انقلاب و اسلام تبدیل می کند.
بدون تردید امروزه دشمن، نسبت به هر زمان دیگری، برای نابودی مبانی اسلام و انقلاب، قویتر و فعالتر شده و با کمک ابزارهای رسانهای به دنبال جهتدهی افکار عمومی و غیر واقع جلوه دادن حوادث اسلام و انقلاب است.
از این رو آگاهی و تبیین مبانی اصیل اسلام و انقلاب با کمک ابزارهای فکری، عقلانی، فلسفی، مذهبی و هنری بر هر فرد انقلابی و مذهبی در زمان کنونی لازم و ضروری است. در عرصه جهاد تبیین، امام (ره) را باید یکی از طلایهداران بزرگ روشنگری در مقابل دشمنان اسلام و استکبار جهانی دانست.
جهاد تبیین در اندیشه امام (ره)
از مطالعه آثار امام به خوبی استفاده میشود که امام آغازگر یک جهاد تبیین در زمینه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بوده است که تا آن روز یا مطرح نبوده و یا بسیار کم بیان میشد.
امام برای رهایی جامعه از سیطره استکبار جهانی، با آغاز انقلابی فکری در میدانِ نرم، افکار عمومی جامعه را برای حضور در میادین سخت آماده میکرد.
از این رو به تبیین برخی از مسائل زیربنایی حکومت دینی پرداخت و مسائلی چون استقلالیت، جمهوریت، آزادی سیاسی، مردم سالاری دینی، ولایت فقیه، حکومت دینی، معنویت، جامعیت دین و ارتباط ناگسستنی بین دین و سیاست، قانونگذاری و تبعیت از آن، عدالت اجتماعی، دفاع از محرومان و مستضعفان عالم و ... را مورد تبیین و روشنگری قرار داد.
امام خمینی (ره) در دورانی پرچم عزت خواهی و استقلال کشور را بالا گرفت که نظام ایرانی تحت سلطه دو قدرت بلوک شرق و غرب قرار داشته و هیچ استقلالی از خود نداشت.
در این دوران، امام با تبیین مبانی اسلامی و حکومت دینی تلاش کرد تا در مقابل این دو بلوک قدرتمند، ایدئولوژی استقلالیت، جمهوریت و آزادی را برای مردم کشور خود تبیین نموده[1] و افکار جامعه را به سوی شکل گیری یک فرهنگ همگانی هدایت کند.
فرهنگی که میتوانست جامعه را از طوق سلطنت پهلوی که برده استکبار جهانی بود، برهاند. همین تبیین و روشنگریها سبب شد تا مردم، اندیشه امام را یاری نموده و با حضور به موقع خود در میدان مبارزه سخت و با تقدیم خون خود، این نهال استقلالیت و آزادی را به بار بنشانند و شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را در جای جای نظام ایرانی طنین انداز کرده و آن را به یکی از مبانی اصیل و زیربنایی انقلاب اسلامی در مقابل مستکبران جهانی قرار دهد.
امام در کنار تبیین فرهنگ استقلالیت و آزادی، از بیان جایگاه معنویت و نقش آن در این فرهنگ سازی اسلامی چشم پوشی نکرد[2] و با تبیین این جایگاه، روحی جدید در کالبد نظام ایرانی و جهان بیروح دمید و تحولی بزرگ را در عرصه بین المللی ایجاد کرد.
تکیه بر فاکتور معنویت بدون خداشناسی و معرفت قلبی به ذات الهی میسر نبود، از اینرو امام (ره) با هدایت جامعه و حرکت آن به سوی خداشناسی، توانست افکار جامعه را برای ایستادگی در مقابل افکار شیطانی و نقشه های دشمن آماده کند.
بدون تردید این حرکت جامعه به سوی خداشناسی، بالاترین جهاد تبیین در اندیشه امام بود؛ چرا که محور همه امور، خداشناسی است و از این درگاه بود که روح استقلالیت و آزادی در اندیشه مردم ایجاد شد و در نهایت جامعهی مرده به جامعهای زنده، جوشان و خروشان در مقابل استکباری که استخوانهایش زیر چکمههای آن خرد میشد، تبدیل شد.
تبیین پیوند ناگسستنی بین دین و سیاست، دیگر ایدوئولوژی فکری امام بود که در عرصه جنگ نرم، عرضه شد[4] و جامعه را در مقابل اندیشه فکری دشمن که بر طبل جدایی بین دین و سیاست میزد، آگاه نمود.
این تفکر سالها در بین حکومت های فاسد وجود داشت و ثمره آن مردگی جامعه و فسادهای کلان حکومتی و حاکمیتی بود؛ چرا که این سیاست سبب می شد تا تمام قوانین یک جامعه بدون دخالت دین پیریزی شود.
این اندیشه هم فسادزا بود و هم جامعه را نسبت به حکومت بی مسئولیت می کرد. تبیین امام در این عرصه نیز مهر باطلی بود بر این ایدئولوژی فکری که قرنها در دولتها وجود داشت و امام با تکیه بر اندیشه نبوی و علوی علاوه بر آگاهی دادن مردم و آماده نمودن افکار آنان با این اندیشه، اسباب آن را برای شکل گیری چنین تفکری در بدنه حاکمیت اسلامی ایجاد نمود.
پینوشت:
1. صحیفه امام، ج 3، ص 322.
2. محمد نصیری، نقش معنویت در پیروزی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره )، مجله حصون، تابستان 1387، شماره 16.
3. صحیفه امام، ج 8، ص 520.
4. رضا رفیق دوست، پیوند دین و سیاست از دیدگاه امام خمینی (ره)، پژوهشنامه قرآن و حديث،تابستان 1390، شماره 8.
پیوند اراده الهی و اختیار انسانی
دین اسلام بر اساس استدلالهای عقلی، تفکر و منطق بنا شده است. هنگامی که از وجود خدا و خصوصیات او سخن گفته میشود، نخستین گام برای اثبات، مسیر عقلی است؛ زیرا عقل تنها عنصر مشترک میان انسانها است که در صورت سالم بودن، میتواند مسائل فطری از جمله اثبات خدا را متوجه شود.
مساله اراده و علم خداوند و بررسی نسبت آن با اختیار انسان یکی از چالشهای جدی در فضای گفتمان علمی است که متاسفانه زمینه مناسبی را برای سوء استفاده دشمنان در راستای تضعیف باورهای مسلمانان ایجاد کرده است.
اقسام اراده و علم الهی
اراده الهی برآمده از علم و دانش الهی به بهترین و کامل ترین صورت است[1] و بر اساس آیه «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب؛[2] خداوند هر آن چه را که بخواهد ناپدید میکند و هر آن چه را بخواهد قطعی میکند و کتاب اصلی نزد اوست.» علم خداوند دارای دو مرتبه می باشد: علم ذاتی و علم فعلی.
علم ذاتی آن علمی است که خداوند به تمام موجودات و خصوصیات آن ها دارد و تمام رویدادهای گذشته و حال و آینده را میداند و علم دارد که هر کسی به چه سرنوشتی دچار میشود. خصوصیت این علم آن است که هیچ کسی به آن دسترسی ندارد و اصلا قابل تغییر نیست.
علم فعلی آن علمی است که خداوند به موجودات و ویژگیهای آن ها دارد اما این علم به گونهای است که امکان تغییر آن وجود دارد.[3]
ارتباط علم الهی و اختیار انسان
از آن جایی که خداوند در وجود انسان، ویژگی اختیار و اراده را نهادینه ساخت تا بتواند توسط عقل و با راهنمایی شریعت مقدس، در مسیر حق و حقیقت قدم بردارد، این اجازه به انسان داده شده که حق انتخاب مسیر زندگی خویش را داشته باشد.
هر چند قرآن کریم به صراحت اعلام کرده که تمام ارادهها در برابر اراده خداوند ناچیز است:«وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمين؛[4] و شما اراده نمیكنيد مگر اينكه خداوند؛ پروردگار جهانيان اراده كند و بخواهد.» اما این اراده خدا به همان علم ذاتی او اشاره دارد.
به دیگر سخن، خداوند از این آگاهی دارد که فلان شخص در نهایت به کجا میرسد و سرنوشت او چگونه خواهد بود، اما در عین حال، میداند که این شخص در چه مسیری قدم برمیدارد و به مقصد و مقصودش میرسد. این آگاهی خداوند، یک علم کاملا ثبت شده و غیر قابل تغییر است. در بخشی از همین علم الهی چنین آمده همین انسان در یک برهه از زندگی خویش تلاش میکند که در مسیر حق قدم بردارد و یا اینکه گمراهی را انتخاب کند.
احاطه علمی خداوند بر انسان
قدرت و توان انسان در تغییر سرنوشت خویش، به معنای تاثیرپذیری علم خداوند نیست بلکه هر گاه انسان دارای اختیار تصمیم گرفت که مسیر زندگی خویش را تغییر دهد و رفتار پسندیده یا حتی ناپسند انجام دهد، علم فعلی خداست که دستخوش تغییرات قرار میگیرد و همچنان علم ذاتی خدا بدون تغییر باقی میماند و در واقع علم ذاتی که هیچ کسی از آن خبر ندارد، همان نتیجه و عاقبت هر موجود است که فقط خدا از جزئیات آن آگاه است.
شایان ذکر آنکه علم ذاتی خداوند عین ذات خداوند است و هیچ گاه تغییر و تبدل در آن راه ندارد، اما از آنجا که علم فعلی خداوند در مرتبه فعل خداوند و جدای از ذات او می باشد، تغییر در او هیچ دخالتی در ذات ایجاد نمی کند.
مثلا یک نفر با عموی خود قهر میکند و به اصطلاح قطع رحم میکند. قطع رحم سبب کاهش عمر انسان میشود. در برخی روایات به طور نمونه از مساله صله رحم نام برده شده [5]؛ اگر قرار بود کسی تا پیش از قطع ارتباط با عموی خود، 70 سال عمر کند، با قطع رحم و پیوند خویشاندوی، سرنوشت او تغییر کرده و در 40 سالگی از دنیا خواهد رفت. البته همین انسان تا پیش از 40 سالگی فرصت دارد که با عموی خود ارتباط برقرار کند که اگر چنین شد عمر او افزایش پیدا میکند. تمام این تغییرات در دانش و علم فعلی خدا رخ میدهد ولی به صورت ثابت و بدون تغیر در علم ذاتی خدا وجود دارد. از این رو، اگر این انسان در 40 سالگی از دنیا رفت، میتوان چنین نتیجه گرفت که در علم ذاتی خدا ثبت بود که زندگی او در این سن پایان مییابد و او نخواست که از فرصت تغییر در علم فعلی خدا استفاده کند.
رهیافت
اراده خدا فوق همه ارادهها میباشد و خدا از همه چیز خبر دارد؛ «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها؛[6] هیچ برگ درختی به زمین نمیافتد مگر اینکه خدا آن را میداند.» اما خود خدا فرموده انسان میتواند سرنوشت خویش را با رفتار و تصمیماتش تعیین کند. هیچ کس از علم ذاتی خداوند باخبر نیست مگر اینکه یک حادثه روی دهد و نتیجه آن مشخص شود که در این صورت، همگان از این علم با خبر خواهند شد، اما تا پیش از این، واقع شدن این عمل قطعی نیست و ممکن است مسیر آن با اراده و اختیار انسان تغییر کند.
پی نوشتها:
[1]. سبحانی، جعفر، الإنصاف في مسائل دام فيها الخلاف، ج3، ص: 175.
[2]. رعد/39.
[3]. سبحانی، جعفر، الإلهيات، ج1، ص: 120.
[4]. تکویر/29.
[5]. مجلسی، بحار الأنوار، ج71، ص: 87.
[6]. انعام/59.
ناسزا در اسلام!
از گزارههایی که نه تنها در دین بلکه هر عقل سلیمی آن را مورد نکوهش قرار داده است، فحاشی و بدزبانی است. بنابراین به هیچ وجه دین اجازه فحاشی و ناسزا را صادر نمیکند.
ائمه علیهم السلام، فحاشی را به شدت مذمت کردهاند.[1] به همین خاطر چنین عمل نکوهیدهای در دین اسلام، حرام اعلام شده و قانون الهی برای همه است. از سویی ائمه علیهم السلام، دارای عصمت کامل الهی هستند؛[2] حتی ترک اولی ندارند، تا چه رسد به گناه و فحاشی!
وهم وجود فحاشی در برخی روایات
در برخی روایات، کلمات و سخنانی از اهل بیت علیهم السلام وجود دارد که از آن برداشت فحاشی و ناسزا شده است. این گونه روایات به دو دسته تقسیم میشوند:
یک دسته از آن روایات معتبر نیستند و دسته دیگر در مقام روشنگری و بیان حقیقت است، نه فحاشی و ناسزا! درست مانند پزشکی که گاه، با بیان نوع بیماری، دیگران را آگاه میکند.
یکی از موارد روشنگری و بیان حقیقت، روایاتی است که از کلمه «ولدالزنا» استفاده شده است. مانند:
یک. امیر المومنین علیه السلام فرمودند: «لَا يُحِبُّنِي ثَلَاثَةٌ؛ وَلَدُ الزِنًا وَ مُنَافِقٌ وَ رَجُلٌ حَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ فِي بَعْضِ حَيْضِهَا؛[3] مرا سه نفر دوست ندارند: زنازاده، منافق و کسى که مادرش در حال حیض به او حامله شده باشد.»
دو. ابوبکر نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «...لَا يُحِبُّهُمْ إِلَّا سَعِيدُ الْجَدِّ طَيِّبُ الْمَوْلِدِ وَ لَا يُبْغِضُهُمْ إِلَّا شَقِيُ الْجَدِّ رَدِيءُ الْوِلَادَةِ؛[4] آنان [اهل بیت] را جز فرد خوشبخت حلال زاده دوست ندارد و جز فرد بدبخت داراى ولادتِ پست، با آنان دشمنى نمىکند.»
چند نکته در مورد این دسته از روایات
اول. این روایات در مقام بیان حصر نیستند؛ یعنی به این معنا نیست که دشمنان امیرالمومنین فقط شامل زنازاده و کسی که از طیب مولد برخوردار نباشند، میباشد؛ زیرا منافق و فرزندی که مادرش در حال حیض به او حامله شده است نیز از دشمنان حضرت شمرده شدهاند.
دوم. شیطان در فرزندی که از راه نامشروع به دنیا آمده، شریک است. به همین خاطر اقتضا و زمینه دشمنی با اهل بیت علیهمالسلام در او وجود دارد. بر همین اساس، گاه نیاز به روشنگری است تا از رابطههای نامشروع جلوگیری شود.[5]
با توجه به روایات نمیتوان گفت که همه دشمنان امیرالمومنین علیهالسلام به قطع و یقین حرامزاده هستند؛ زیرا بسیاری از افراد، هر چند دشمن حضرت باشند، حلال زاده هستند؛ چون ممکن است منافق و یا کافرباشند، همچنین بسیاری از اهل کتاب؛ مسیحیان، یهودیان و... دارای طیب مولد بوده و روایات نیز ولادت اینها را طاهر دانستهاند[6] در حالی که حب اهل بیت را هم ندارند.
پس این روایات در مقام روشنگری و بیان حقیقت، برای مشخص کردن افرادی است که ولادت پاکی ندارند و این روشنگریها، نوعی آسیب شناسی برای جامعه و برای جلوگیری از سمپاشی دشمنان است. علاوه بر این که این روایات شامل افراد خاصی از جامعه میشود؛ بعضی از کسانی که بغض امیرالمومنین علیه السلام را داشته و نسبت به اهل بیت علیهم السلام نصب و ناسزا روا میدارند.
پی نوشت
1. کافی، کلینی، ج2، ص323.
2. سوره احزاب، آیه33.
3. مناقب، ابن شهرآشوب، ج3، ص208.
4. فرائد السمطین، حمویی، ج2، ص40.
5. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج4، ص57.
6. تهذیب الاحکام، طوسی، ج7، ص472.