emamian

emamian

در مورد ارتباط و دیدار حضرت امام زمان(ع) در دوران غیبت كبری دو نظر وجود دارد:

۱ـ عدم امكان ارتباط
این گروه معتقدند در زمان غیبت كبری امكان ارتباط حضوری و تشرّف به محضر حضرت وجود ندارد، و كسی را كه ادعای دیدار كند، باید تكذیب كرد. مهم ترین و معتبرترین دلیل این گروه بر نفی رؤیت و مشاهدة امام عصر(ع) توقیعی است كه شش روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری، آخرین سفیر خاص امام زمان(ع) از ناحیه حضرت صادر شده است. برابر این توقیع مدّعی مشاهده، دروغگو است و ادعای وی قابل پذیرش نیست. متن نوشته حضرت چنین است: "به زودی از شیعیان من خواهند آمد كسانی كه ادعای مشاهده و دیدن مرا بكنند. آگاه باشید هر كسی قبل از خروج سفیانی و صیحة آسمانی، ادعا كند كه مرا دیده است، دروغگوی افترا زننده است".[۱]

۲ـ امكان ارتباط
عده ای از علمای شیعه بر این باورند كه در غیبت كبری امكان ارتباط با امام زمان(ع) وجود دارد. دلیل این نظر را داستان های مشاهده حضرت و چند روایت ذكر می كنند. یكی از آن روایات این است: امام صادق(ع) فرمود: "صاحب این امر (امام زمان) به ناگزیز غیبتی دارد، و در دوران غیبت از مردم كناره میگیرد، و نیكو منزلی است مدینة طیبه و با سی نفر وحشتی نیست".[۲]
این حدیث دلالت دارد كه حضرت بیشتر در مدینه و اطراف مدینه است و سی تن از خواص با حضرت همراهند كه اگر یكی بمیرد، دیگری به جای او می نشیند. حال اگر كسی این نظر را بپذیرد، چاره ای جز توجیه توقیع مذكور نیست.

موافقان نظریه امكان ارتباط می گویند: مراد توقیع شریف كه می فرماید:« مدعی دیدار دروغگو است»، شخصی می باشد كه ادعای تشرف و نیابت از طرف حضرت را نماید. نه كسی كه صرفاً توفیق تشرف یابد. همچنین كسانی كه توفیق تشرف یابند، ادعای تشرف نمی كنند، بلكه دیگران از اوضاع و احوال به این مسئله پی می برند. بنابراین، اصل دیدن امكان دارد، اما نقل آن جایز نیست یا اگر نقل شد، آن را باید تكذیب كرد، شاید برای این كه هر كس نیاید و ادعای دیدار با امام زمان(ع) و ارتباط با او را نكند.

و ممكن است مراد از توقیع مذكور نفی ادعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباط باشد؛ یعنی اگر كسی مشاهده و ارتباط را به اختیار خود ادعا كند، به این صورت كه هر وقت بخواهد خدمت امام(ع) شرفیاب می‏شود، یا ارتباط پیدا می‏كند، كذّاب و مُفتری است و این ادعا از احدی در غیبت كبری پذیرفته نیست،

یا اینكه چنین كسی كه این سمت را به راستی داشته باشد، پیدا نخواهد شد؛ و اگر هم كسی آن را دارا باشد، از دیگران مكتوم می‏دارد، و به كسی اظهار و افشا نمی‏نماید. علاوه بر این، پیرامون این توقیع، توضیحات دیگری نیز علمای اعلام داده‏اند و دركتابهائی مثل «جنة المأوی» مرحوم محدث نوری نقل شده است.

اجمالاً با این توقیع، در آن همه حكایات و وقایع مشهور و متواتر نمی‏توان خدشه نمود، و بر حسب سند نیز، ترجیح با این حكایات است. اگر شما به كتابهائی مثل نجم الثاقب رجوع نماید، می بیند كه در این حكایات، وقایعی است كه هرگز شخص عاقل در صحت آنها نمی‏تواند شك كند. بنابراین، هم شرفیابی اشخاص به حضور آن حضرت ثابت است و هم كذب و بطلان ادعای كسانی كه در غیبت كبری ادعای سفارت و نیابت خاصّه و وساطت بین آن حضرت و مردم را می‏نمایند، معلوم است.

پی نوشتها:
[۱]. بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۱ و ۵۳ و ص ۳۱۸.
[۲]. اصول كافی، ج ۱، ص ۳۴۰، حدیث ۱۸.

بخل، خصلت ذاتي و اجتماعي

بخل در بينش قرآني امري اكتسابي نيست. كه اجتماع به عنوان بستر و يا زمينه اي براي پديداري صفت بخل در آدمي باشد بلكه بخل غريزي و امري ذاتي براي انسان است و به عنوان صفتي در ذات آدمي به وديعت نهاده شده است. از اين رو مي توان صفت بخل را همانند صفت پرخاشگري و ديگر صفات ذاتي انسان دانست كه در تعبير قرآني از آن به الهام ياد مي شود.قرآن در تحليل و تبيين شخصيت و ماهيت انسان بيان مي دارد كه انسان موجودي است كه در او يك سري از صفات خير و شر و خوب و بد به وديعت نهاده شده و انسان بدان سرشته گشته است. اين صفات در اصطلاح علمي به صفات فطري و غريزي شناخته مي شود. هرچند هر دو دسته خير و شر به صورت قواي غريزي در انسان وجود دارد. اما براي تفكيك خير از شر، از صفات ذاتي خوب و پسنديده اي كه در انسان قرار دارد به عنوان صفاتي فطري ياد مي شود، چنان كه از صفات ذاتي بد و زشت به عنوان صفات غريزي ياد مي شود. البته اين گونه نام گذاري فراگير نيست از اين رو مي توان همه صفات خير و شر را صفات غريزي و يا فطري دانست؛ چنان كه ما از نيروي خشم كه در انسان ذاتي است و يا گرايش به گرسنگي به عنوان صفت غريزي ياد مي كنيم و از گرايش به زيبايي و كمال خواهي به صفات فطري تعبير مي كنيم و در همان حال مي توانيم هر دو دسته را به عنوان صفات ذاتي و غريزي انسان ياد كنيم.
به هر حال بخل در نگرش قرآني، امري ذاتي، غريزي و فطري است و اجتماع در ايجاد آن نقشي اگر ايفا كند تنها در حوزه بروز و ظهور و يا تشديد و تضعيف آن است. اين بدان معنا نيست كه اين دسته از صفات قابل مهار و تعديل و يا تضعيف نيست، بلكه به معناي دشواري اين گونه تصرفات در امري ذاتي و غريزي است. چنان كه به معناي عدم قابليت تربيت فرد در اين حوزه نمي باشد؛ زيرا امر ذاتي در انسان به گونه اي است كه قابليت پرورش و تربيت نيز را داراست. از اين رو در بينش قرآني انسان با وجود تضاد بيش از اندازه مي تواند نيروهاي خود را به سمت خير و يا به سوي شر هدايت كند. قواي انسان كه در آغازين سوره شمس از آن به الهام فجور و تقوا ياد شده، قوايي هستند كه قابليت تصرف و تعديل در آن ها براي انسان وجود دارد.

نگاه قرآن به بخل

گزاره ها و آموزه هاي قرآني به انسان، شناخت درستي از وضعيتش در جهان طبيعت و هستي و نيز چگونگي امكان تصرف، تعديل و مهار قواي شر و يا تقويت قواي خير و هدايت همه آن ها در جهت كمال و يا به سوي كمال را مي دهد.
قرآن در تبيين صفت بخل در انسان بيان مي دارد كه اين صفت در وي به عنوان غريزه اي با جان آدميان عجين شده است. در آيه 128 سوره نساء در اين باره مي فرمايد: و احضرت الانفس الشح؛ جان هاي آدميان بخل و آزمندي را حاضر دارد.
در آيه 100 سوره اسراء نيز با به كار بردن واژه كان كه در اصطلاح به كان وجودي از آن ياد مي شود بيان مي كند كه بخل و تنگ چشمي در انسان امري ذاتي است و انسان با اين صفت و خصلت ذاتي آفريده شده است: و كان الانسان قتورا؛ زيرا اين آيه در مقام تبيين و تعليل چگونگي برخي از اعمال وارد شده است و بيان مي كند كه علت رفتار ناپسند آدمي را مي بايست در اين خصلت ذاتي او دانست كه موجودي آزمند و بخيل است.
در آيه 9 سوره حشر اصل را بخل و خست آدمي قرار مي دهد و مي فرمايد كه انسان به طور طبيعي موجودي آزمند، خسيس و بخيل است و تنها عده اي هستند كه با مبارزه با اين قوه غريزي و مهار آن مي كوشند تا از شر آن مصون بمانند. از اين رو بيان مي كند: و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون؛ هر كس از خست جانش، خود را در امان و مصون نگه دارد رستگار مي شود و آنان همان رستگارانند.

عوامل بخل ورزي

گفته مي شود كه بخل ورزي امري ذاتي و غريزي براي انسان است. از اين رو خاستگاه بخل را مي بايست در امري ذاتي و غريزي جست كه همان آزمندي و غريزه حرص انسان است. اين قوه موجب مي شود تا انسان به موجودي سيري ناپذير تبديل شود و همواره در برابر خواسته هاي دوگانه تكاملي شري و خيري اش به فزون خواهي گرايش داشته باشد.
اين غريزه آزمندي و حرص به عنوان عامل مهم حركتي انسان، عامل مثبت و مفيدي است. در حقيقت به عنوان انرژي ذخيره شده حركتي در انسان عمل مي كند و وي را به پيش مي راند. نيروي پيشروانه آن به اندازه اي قوي و نيرومند است كه هرگز پاياني براي آن قابل تصور نيست و همانند دوزخ هل من مزيد مي كند و فزون تري مي خواهد. هرگز سخن بس و كفايت مي كند را نمي توان از اين قوه شنيد و اشتهاي سيري ناپذيرش به هيچ وجه پاياني برايش متصور نيست. اما همين عامل خنثي، مي تواند همان گونه كه در جهت خير و تكامل بشري وارد شود و بسيار سازنده عمل كند و وي را به قاب قوسين او ادني ببرد و در معراج كمالي، او را با تلاش جانكاه، به لقاي الهي برساند همينطور مي تواند به عنوان عاملي او را به قهقراي هبوط و سقوط بكشاند. به اين معنا كه اين غريزه ذاتي مي تواند به دو شكل خودنمايي كند گاه وي را به سوي كمال برد و گاه ديگر به شكل بخل و حرص و آز و خساست ناپسند درآيد.
به سخني ديگر حرص به معني ميل به بيش تر، امري خنثي است كه مي تواند به شكل مثبت و منفي بروز كند. بنابراين وقتي از عوامل بخل سخن مي گوييم به معناي زمينه ها و بستر ايجادي آن در انسان است. قرآن عوامل چندي را به عنوان زمينه ساز آن بيان مي كند كه مي توان به بي توجهي انسان به مالكيت و بي نيازي مطلق الهي به عنوان مهم ترين زمينه هاي ايجادي و بستر مهم بخل ورزي اشاره كرد.
انسان وقتي از نظر شناختي به آن اندازه نرسد كه درك درستي از وضعيت و موقعيت خود در هستي داشته باشد، اين امكان وجود دارد تا تفسيري نادرست از خود و خدا و نيز هستي به دست دهد و نتيجه آن در بينش و نگرش و گرايش هايش ظاهر شود.
وقتي انسان بر اين باور باشد كه خداوند موجود بي نياز است و همه زمين و زمان و هستي، ميراث خداوند است، در منش خويش خوي و خصلت بخل را اظهار نمي كند و آن را در خود تقويت نمي كند ولي هرگاه شناختي نادرست و يا ناقص از هستي و خدا داشته باشد و بينش وي، نيازمندي را در خدا تقويت كند، در منش و گرايش او رفتار مبتني بر اين نگرش بوجود خواهد آمد. از اين رو خداوند در آيه 180 آل عمران و آيات 37 و 38 سوره محمد(ص) به مسئله بي توجهي به مالكيت و بي نيازي مطلق الهي به عنوان بستر و زمينه اي براي بخل ورزي انسان اشاره مي كند و از وي مي خواهد در شناخت و بينش خود تحول ايجاد كند تا منش و گرايشش به درستي گرايد.

خطر بينش نادرست درباره بي نياز مطلق

همين تفسير نادرست از خود و هستي است كه انسان را به نوعي از منش و بيماري ناهنجار گرفتار مي كند. به اين معنا كه عدم شناخت درست از خود و خدا آدمي را گاه به سوي تكبر و تفاخر مي كشاند و گاه ديگر به سوي ترس از تهيدستي مي برد. انساني كه شناختي از خدا و مالكيت مطلق او ندارد گمان مي كند كه اگر بخشش كند و به ديگران ياري رساند ممكن است خود دچار تنگدستي و تهيدستي شود پس منش بخل را در خود تقويت مي كند تا گرفتار تهيدستي نگردد.
در حقيقت نگرش نادرست انسان موجب مي شود تا به نوعي، گرفتار بخل و خساست شود. درباره زندگي برخي از هنروران غربي آمده است كه چون در كودكي در فقر و نداري بوده اند وقتي به هنرپيشه سرمايه داري تبديل شدند، گرفتار بخل و خساست گرديدند، زيرا همواره اين ترس را داشتند كه گرفتار تنگدستي شوند. از اين رو است كه كافران همواره ترس از گرفتار شدن به فقر را دارند و حاضر به كمك و انفاق و احسان نيستند. (اسراء آيه 98 و 100)

انتقاد قرآن از منش يهوديان

قرآن با اشاره به منش يهوديان بيان مي دارد كه ريشه اين گونه رفتار و منش خساست گونه و آز و حرص بيش از اندازه به گردآوري مال و ثروت از آن رو بوده است كه آنان بينش نادرستي از خود و خدا ارايه مي دادند و مي گفتند كه خدا دست هايش بسته است و نمي تواند انفاق كند. از اين رو از يهوديان ديگر مي خواستند كه كمكي به مستمندان نكنند و مال و ثروت گرد آورند. خداوند با لعن كردن يهوديان اين بينش و نگرششان را نقد كرده و مي فرمايد كه خداوند دو دستش باز است و هرگونه كه بخواهد انفاق مي كند.(مائده آيه 64)
از ديگر زمينه هاي بخل ورزي استغناطلبي بشر است. هرگاه انسان خود را بي نياز از خدا ببيند و بر اين باور باشد كه او موجودي مستغني بالذات است و نيازي به ديگري حتي خدا ندارد گرفتار منش بخل مي شود. قرآن با اشاره به فقر ذاتي انسان (انتم الفقراء الي الله) مي كوشد تا به بازسازي شناختي آدمي بپردازد و استغنا و بي نيازي او را به فقر ذاتي به خدا تبديل كند. از اين روست كه قرآن كساني را كه نگرش درستي از خود و خدا و هستي ندارند گرفتار مسئله بخل معرفي مي كند و مي فرمايد كساني به بخل دچار مي شوند كه خود را بي نياز از خدا مي يابند.(ليل آيه 8)
در حقيقت جهل را مي توان معلول شناخت نادرست انسان از خود و خدا دانست. به صورت جزيي تر جهل و شناخت نادرست از شر و خير نيز موجب مي شود تا در دام صفت وبخل و خساست گرفتار آيد و از منش كرامت و بزرگواري و بخشندگي دور افتد. (آل عمران آيه180)
تكبر و فخرفروشي نيز از عواملي است كه بستر مناسبي براي بخل پديد مي آورد. آدمي كه خود را برتر مي يابد و درخور بي نيازي مي بيند گرفتار فخر و خودبزرگ بيني مي شود و نيازي نمي بيند تا به ديگري كمك كند و دست ياري ديگران را به خوبي و مهرباني بازگرداند بلكه با رد كردن و بخل ورزي، فخرفروشي كرده و مردمان را از پيش خود مي راند. (نساء آيه 36 و 37 و نيز حديد آيه 23 و 24)
قارون از امت موسي مصداق بارز كسي است كه گمان نادرستي درباره خود و خدا داشت و بر اين باور بود كه ثروتي كه اندوخته است بر پايه دانش اقتصادي خود بوده است. خداوند در آيه 76 و 78 سوره قصص اين تفكر را تخطئه مي كند و همين تفكر و بينش را عامل اصلي هلاكت وي برمي شمارد.

آثار بخل ورزي

انساني كه گرفتار خصلت بخل است به يك معنا منكر آخرت نيز مي باشد او بر اين باور نيست كه در آينده همه اعمال و رفتارش مورد حسابرسي قرار گرفته و از آن بازخواست مي شود. (ليل آيه 8 و 9) خداوند براي تنبيه و تنبه انسان ها، گاه مردمان بخيل را به سختي دچار مي كند تا از اين رفتار خويش دست بردارند. (ليل آيه 8 تا 10)
در نظر قرآن بخل عاملي براي پيدايش ناسازگاري در خانواده هاست. (نساء آيه 128) و مانعي براي صلح در ميان آنان مي باشد. (همان) بخل هم چنين عاملي براي كفران نعمت (نساء آيه 37) و موجب كينه و بروز آن (محمد آيه 37 و 38) و ريشه نفاق (توبه آيه 76 و 77) و عاملي براي محروميت از محبت خدا (نساء آيه 36 و 37) است.

راهكارهاي رهايي از بخل

قرآن براي رهايي انسان از منش و صفت بخل (آل عمران آيه 180) از او مي خواهد تا در حوزه شناختي تغيير اساسي در بينش و نگرش خود ايجاد كند و بر اين باور باشد كه خداوند مالك بر آسمان و زمين است و اوست ميراث دار زمين و آسمان ها. (همان) توجه به غناي مطلق الهي (محمد آيه 38) و فقر ذاتي خود موجب مي شود تا در رفتار خويش تجديدنظر كرده و راه احسان را در پيش گيرد.
انساني كه بداند همه دارايي ها از آن خداست (نساء آيه 37 و 39) و مشيت الهي در توسعه و تضييق روزي انسان ها نقش دارد (اسراء آيه 29 و 30) درك درستي از خير و شر پيدا مي كند (آل عمران آيه 180 و محمد آيه 38) و به آساني مي تواند از منش و صفت بخل رهايي يابد. بنابراين براي نجات از بخل و صفت هاي نادرستي از اين دست بر انسان است كه نخست به شناخت درستي از وضعيت و موقعيت خود در هستي دست يابد و بفهمد كه چه كسي است و در چه مقامي نشسته است آن گاه درمي يابد كه خداوند است كه مالك هستي است و او تنها كسي است كه داراي غناي ذاتي مي باشد و همگان در فقر ذاتي بسر مي برند و اين كه خدا عالم به همه امور است (نساء آيه 37 تا 40) و مشيت و اراده اوست كه كسي را فقير و يا ثروت مند مي سازد. اين گونه است كه انسان با تغيير در بينش و نگرش خود مي تواند در منش خود نيز تغيير ايجاد كرده و به كنترل و مهار خصلت ذاتي حرص بپردازد و رفتار خود را از بخل به احسان و نيكوكاري مبدل سازد .

نکات ناب و درس‌های ماندگار از جناب عبد العظیم حسنی را هم می‌توان در سلوک و سبک زندگی ایشان به دست آورد و هم از روایات ماندگار و گوهر باری که ایشان راوی و امانت‌دار آن در جهت نشر فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) بوده ‌است.
اگر  اندکی در منشأ و علت بسیاری از گرفتارهای و مشکلاتی که برای انسان در زندگی به وجود می آید، دقت و تأمل کنیم متوجه خواهیم شد که علت اصلی آنها ریشه در فقدان دور اندیشی و تدبیر دارد.

درس اول:  اهتمام به فرایض‏ و تطبیق زندگی با اندیشه اهل بیت(علیهم السلام)

یکی از خصوصیات مشهور و ماندگار این امام زاده جلیل القدر،  عرضه کردن اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی خود به امام معصوم(علیه السلام) و گرفتن تأییدیه از ایشان است. در منابع روایی نقل شده است: «حضرت عبد العظیم(علیه السلام): خدمت مولاى خود على بن محمّد بن على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن حسین بن على بن ابى طالب امام هادى (علیه السلام) رسیدم. وقتى نگاه ایشان به من افتاد، فرمود: «خوش آمدى، اى ابوالقاسم! تو حقیقتاً دوست ما هستى».گفتم: اى پسر رسول خدا! مایلم دینم را به شما عرضه کنم، اگر مورد پسند بود، بر آن ثابت باشم تا خداوند عز و جل را ملاقات کنم. امام علیه السلام فرمود: «اى ابو القاسم، عرضه کن». در این حدیث اقرار به معارف ناب توحیدی، شهادت به ولایت امری حضرات معصومین(علیهم السلام) و ایمان و باور به حیات ابدی و تسلیم در برابر اوامر و نواهی الهی مشاهده می‌شود.[6] این موضوع بزرگ‌ترین درس و پیامی است که یک روای مورد اعتماد امام معصوم(علیه السلام) به طور مستقیم و غیر مستقیم می‌تواند به شیعیان و محبان خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) بدهد.

 
درس دوم: مراقبت و نگهداری زبان

یکی از نکات آموزنده و درس آموزی که در مجموعه روایات نقل شده از جناب عبد العظیم حسنی(علیه السلام) در منابع روایی به یادگار مانده است، اهمیت و ضرورت حفظ و نگهداری زبان است، با یک حساب ساده به خوبی می‌توان گناهانی را برشمرد که ریشه و منشأ اصلی آنها در بی‌تقوایی و بی‌مبالاتی زبان مشاهده می‌شود، از طرفی انسان به واسطه زبان می‌تواند کسب فضایل و کملات اخلاقی نماید و به درجات رفیع دست یابد باری به هر جهت توجه به کاربرد و کارایی مثبت زبان از جمله مواردی است که در روایات نقل شده از عبد العظیم حسنی(علیه السلام)  قابل مشاهده است: «حضرت عبد العظیم (علیه السلام): به امام جواد (علیه السلام) گفتم: اى فرزند پیامبر خدا! از پدرانت براى من حدیثى روایت فرما .... فرمود: «پدرم، از جدّم، از پدرانش نقل کرد که امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود: انسان زیر زبان خود، پنهان است».[7] این روایت در واقع می‌تواند ترجمان برخی از آیات الهی باشد که باری تعالی فرموده است: «وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ؛[8]اگر بخواهیم، آنان را به تو مى‌‏نمایانیم تا آنان را با سیمایشان باز شناسى و [نیز] آنها را از طرز سخن گفتنشان مى‏‌شناسى».

تا مرد سخن نگفته باشد             عیب و هنرش نهفته باشد

 

درس سوم: دور اندیشی پادزهر پشیمانی

اگر  اندکی در منشأ و علت بسیاری از گرفتارهای و مشکلاتی که برای انسان در زندگی به وجود می آید، دقت و تأمل کنیم متوجه خواهیم شد که علت اصلی آنها ریشه در فقدان دور اندیشی و تدبیر دارد، به راستی اگر انسان‌ها عواقب کارهای خود را مورد بررسی و دقت قرار می‌دادند، نه در دنیا موجب پیمانی و گرفتاری می‌شدند و نه در آخرت انگشت افسوس و پشیمانی به دهان می‌گرفتند، در روایتی طلایی و ماندگار جناب عبد العظیم حسنی(علیه السلام) این چنین از امام جواد(علیه السلام)روایت نقل م‌ نماید: به امام جواد(علیه السلام) گفتم: «اى فرزند پیامبر خدا! حدیثى از پدرانت برایم بازگو کن. فرمود: «پدرم، از جدّم، از پدرانش نقل نمود که امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود: تدبیر قبل از انجام کار، از پشیمانى پیشگیرى مى‌‏کند».[9]
 

درس چهارم: اکسیری برای درد و رنج آخرت

کم نیستند افرادی که به دنبال راه حلی برای نجات از درد و رنج آخرت می‌گردند، از طرفی بسیاری از افراد برای نجات و خلاصی گرفتاری‌های دنیوی و آخروی نه با نسخه‌ی صحیح آشنا دارند و نه راه صحیح را در پیش می‌گیرند، از این رو همواره در درد و رنج مسیر اشتباه قرار دارند، در روایت زیبایی از جناب عبد العظیم حسنی(علیه السلام) یکی از راهکارهای اخلاقی برای کاستن از درد و رنج آخروی صبر و بردباری در برابر ناملایمات رفتاری دیگران معرفی شده است: حضرت عبد العظیم علیه السلام: امام هادى علیه السلام فرمود: «هنگامى که خداوند با موسى بن عمران علیه السلام سخن مى‌‏گفت، ... موسى گفت: پروردگارا! پاداش کسى که به خاطر تو بر اذیّت و آزار مردم و دشنام آنها شکیبایى ورزد، چیست؟فرمود: اى موسى! او را در سختى‏‌هاى روز قیامت، کمک خواهم کرد».[10]
 

درس پنجم: برخورد قرآنی با مردم

یکی از زیباترین و با شکوه ترین مکارم و فضایل اخلاق اجتماعی که خدای متعال با عبارت اعجاز گونه آن را به بندگان خود بیان کرده این آیه شریف است: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا؛[11]و با مردم [به زبانِ‏] خوش سخن بگویید،»  در منابع روایی جناب عبد العظیم حسنی روایتی را نقل می نماید که گویی ترجمان این آیه شریف است چرا که نحوه برخورد صحیح و اخلاق مدارانه را به تصویر کشیده است: حضرت عبد العظیم علیه السلام: به امام جواد(علیه السلام) گفتم: اى فرزند پیامبر خدا! از پدرانت براى من حدیثى روایت فرما ....فرمود: «پدرم، از جدّم، از پدرانش نقل کرد که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: شما هرگز نمى‏‌توانید مردم را با مال، بهره‌‏مند سازید. پس با آنها با اخلاق و خوش‏رویى برخورد کنید؛ چرا که من از پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله) شنیدم که مى‏‌فرمود:" شما نمى‌‏توانید مردم را با اموال خود بهره‏‌مند سازید. پس با اخلاق خوب با آنان برخورد کنید».[12]
 
پی‌نوشت‌ها:
[1]. رجال النجاشى: ج 2 ص 67 ش 651. «نجاشی از عالمان شیعی می‌گوید: پس از رحلت وی به هنگام غسل، رقعه‌ای در لباسش یافت شد که نسب وی در آن بدین صورت نوشته بود: من ابوالقاسم فرزند عبدالله، فرزند علی، فرزند حسن، فرزند زید، فرزند امام حسن(ع) ابن علی بن ابی طالب هستم».
[2]. ر.ک: معجم الرجال الحدیث، ج11، ص51. «برخی از علما همچون آقا بزرگ تهرانی بر این باورند که ایشان  عصر سه امام معصوم یعنی، امام رضا(علیه السلام)، امام جواد(علیه السلام)، و همچنین امام هادی (علیه السلام) را درک کرده است».
[3].ر.ک: حکمت نامه حضرت عبد العظیم الحسنى «علیه السلام»، ص18.
[4]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏17، ص 321.
[5]. مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم حسنی، سازمان چاپ و نشر موسسه دارالحدیث، ص93به نقل از خلاصه الاقوال ص، 226 باب 25 شماره 12.
[6]. الأمالى، صدوق: ص 419 ح 557.
[7]. الأمالی( للصدوق)، النص، ص446، ح9.
[8]. سوره مباکره محمّد، آیه 30.
[9].  عیون أخبار الرضا (علیه السلام): ج 2 ص 53 و 54 ح 204. «عن عبد العظیم بن عبد اللَّه الحسنى، قال:قُلتُ لِأَبى جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ الرِّضا علیه السلام: یَابنَ رَسولِ اللَّهِ! حَدِّثنى بِحَدیثٍ عَن آبائِکَ علیهم السلام ....قالَ: حَدَّثَنى أبى، عَن جَدّى، عَن آبائِهِ علیهم السلام، قالَ: قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام: التَّدبیرُ قَبلَ العَمَلِ یُؤمِنُکَ مِنَ النَّدَم‏».
[10]. الأمالى، صدوق: ص 276- 277 ح 307.
[11]. سوره مبارکه بقره، آیه 83.
[12]. الأمالی( للصدوق)، ص446، ح9.

گسترش روابط تجاری–اقتصادی بین‌المللی و افزایش صادرات غیرنفتی برای کشوری مثل ایران که در شرایط تحریمی قرار دارد بسیار حائز اهمیت است، زیرا از طرفی با تنوع‌سازی بازارهای فروش و گره زدن منافع خود با سایر کشورها، فشارها و محدودیت‌های ناشی از تحریم را تعدیل می‌کند و از طرف دیگر به افزایش تولید و رونق اقتصاد داخلی کمک می‌کند.

در این بین بی‌تردید اولویت اصلی ایران، گسترش تجارت خارجی و همکاری‌ اقتصادی بین‌المللی با کشورهای همسایه و منطقه، و در قالب شرکای تجاری دوجانبه است. کشور «روسیه» که همسایه شمالی جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود، یکی از اقتصادهای نوظهور دهه گذشته بوده که به اعتقاد کارشناسان ظرفیت مناسبی برای گسترش تعاملات تجاری در چارچوب یک تعامل برد-برد را داراست.

*آیا تحریم دلیل ریشه‌ای روابط اقتصادی ضعیف ایران و روسیه است؟

در گزارش اول از پرونده «میدان سرخ» با عنوان «فراز و نشیب روابط ایران و روسیه در دو دهه اخیر/آیا روس‌ها متحد تجاری ایران می‌شوند؟» یک سوال اساسی مطرح شد. به چه دلیل یا دلایلی روابط اقتصادی ایران و روسیه در وضعیت مطلوبی نسبت به ظرفیت طرفین قرار ندارد؟

یک پاسخ به این پرسش این است که کشور روسیه به دلیل همراهی با تحریم‌های آمریکا حاضر به تعامل با ایران نیست. اما برخی از کارشناسان معتقدند که با توجه به تحریم‌های آمریکا و اتحادیه اروپا علیه روسیه پاسخ ارائه شده یک پاسخ ساده‌انگارانه بوده و دلیل اصلی تعاملات اقتصادی ضعیف دو کشور، مربوط به فقدان زیرساخت‌هایی است که اتفاقا در کشور ایران برای گسترش تعاملات با روسیه در دولت یازدهم و دوازدهم ایجاد نشده است.

البته هر دو پاسخ ارائه شده قطعا در ایجاد محدودیت در تعاملات اقتصادی ایران و روسیه نقش داشته‌اند، اما چالش اصلی این است که کدام یک از دلایل، دلیل ریشه‌ای و کدامیک دلیل حاشیه‌ای است. به نظر می‌رسد بررسی حجم مبادلات اقتصادی دو کشور در سال‌های مختلف می‌تواند پاسخ به سوال مطرح شده را تسهیل کند.

*روند صعودی تعاملات ایران و روسیه در اوج تحریم‌های دوره اول

تصویر 1 میزان واردات و صادرات و میزان تجارت دو کشور ایران و روسیه را از سال 1388 تا 1398 نشان می‌دهد. طبق این جدول میزان تجارت دو کشور روند ثابتی را نداشته و تحت تاثیر تحولات مختلف، افزایشی یا کاهشی بوده است.

تصویر 1- منبع آمار از گمرک جمهوری اسلامی ایران و اتاق بازرگانی ایران و روسیه

در تصویر 2، نمودار میزان تجارت ایران و روسیه طی سال‌های 1388 تا 1398 آورده شده است تا بررسی روند تجارت ایران در سال‌های مختلف و تحلیل تاثیر وقایع بر روند تجارت راحت‌تر انجام شود.

طبق تصویر 2 روند صادرات ایران به کشور روسیه از سال 1389 تا 1391، هم به لحاظ وزن کالایی و هم به لحاظ ارزش دلاری افزایش یافته است، به طوری که صادرات ایران به روسیه از 331 میلیون دلار در سال 1389 به 499 میلیون دلار در سال 1391 رسیده است. در طی این سال‌ها صادرات وزنی کشور نیز افزایش یافته و از 277 هزار تن به 932 هزار تن رسیده است.

همچنین نه فقط حجم و ارزش صادرات ایران به روسیه بلکه به طور کلی میزات تجارت دو کشور (واردات + صادرات) در بازه زمانی 1389 تا 1391 افزایش یافته است.

این بازه زمانی از این جهت حائز اهمیت است که صدور قطعنامه‌های سازمان ملل متحد علیه ایران، خرداد سال 89 اتفاق افتاد و تصمیم اتحادیه اروپا به تحریم ایران در دی‌ماه 90 و اجرای رسمی آن از 6 ماه بعد انجام شد.

به بیان دیگر تصویر 2 نشان می‌دهد از سال 89 تا 91 که بیشترین فشارهای بین‌المللی علیه ایران وارد شده بود، روند تجارت دو کشور ایران و روسیه نه تنها کاهشی نبود بلکه افزایش هم داشته است.

تصویر 2

*کاهش میزان صادرات ایران به روسیه با روی کار آمدن دولت روحانی

روند افزایشی تجارت ایران و روسیه تا اواخر عمر دولت دهم نیز ادامه داشت اما به نظر می‌رسد، با روی کار آمدن دولت روحانی در شهریور 1392 رابطه تجاری دو کشور تضعیف شده و به حاشیه رفته است.

طبق نمودار تصویر 2 از سال 1392 تا 1394 روند صادرات ایران به روسیه به طور مرتب کاهش یافته، به طوری که در سال 1394 ارزش دلاری صادرات ایران به 174 میلیون دلار رسیده که این میزان حتی کمتر از سال 1389 است. همچنین میزان تجارت دو کشور نیز بعد از یک دوره روند صعودی، نزولی شد.

این روند نزولی در تجارت دو کشور درحالی است که در سال‌های 1392 تا 1394، دولت یازدهم به دنبال انعقاد توافق‌نامه برجام (دی 1394) بوده و طبیعتا موانع تحریمی از مسیر تجارت ایران و هر کشور دیگری از جمله روسیه در جریان مذاکرات ایران و 5+1 کنار رفته و یا تضعیف شده بود.

از سال‌های 1394 تا 1396 نیز هر چند با انعقاد برجام صادرات ایران به روسیه تغییر قابل ملاحظه‌ای نکرده است، اما حجم واردات از این کشور در برهه‌ای افزایش یافته و دوباره کاهش یافته است و به بیان دیگر یک نقطه پیک نسبی را در نمودار تصویر 2 شاهد هستیم.

*افزایش صادرات ایران به روسیه پس از خروج آمریکا از برجام

اما نکته جالب درباره تجارت ایران و روسیه مربوط به دوره زمانی بعد از بازگشت مجدد تحریم‌ها است، زمانی که با دستور ترامپ از اردیبهشت سال 1397 دوره دوم تحریم‌ها علیه ایران آغاز شد.

طبق تصویر 2 میزان تجارت دو کشور ایران و روسیه در سال 1397 و پس از شروع دوره دوم تحریم‌ها دوباره روند صعودی به خود گرفته است. همچنین از سال 97 تا کنون روند صادرات ایران به روسیه هر ساله افزایش یافته و در سال 1398 به 457 میلیون دلار رسیده است.

این موضوع نشان می‌دهد که علیرغم فشارهای ترامپ و همراهی اتحادیه اروپا با تحریم‌های آمریکا علیه ایران، روسیه اغلب از سیاست‌های آمریکا و اتحادیه اروپا حمایت نکرده و روند افزایش تعاملات تجاری با جمهوری اسلامی ایران را ادامه داده است.

*پس چه موانعی در مسیر توسعه تجارت ایران و روسیه وجود دارد؟

در مجموع بررسی روند تجارت دو کشور ایران و روسیه نشان می‌دهد که اتفاقا در شرایط تحریم حجم تبادلات اقتصادی دو کشور نه تنها کاهش نیافته، بلکه افزایش یافته است. در نتیجه توجیه تعاملات اقتصادی ضعیف دو کشور تحت تاثیر اعمال تحریم و همراهی روسیه با تحریم‌های آمریکا چندان منطقی به نظر نمی‌رسد.

باید توجه داشت که عدم همراهی روسیه با تحریم‌های آمریکا علیه ایران بدین معنا نیست که دولت ایران تمامی بسترهای تجاری با روسیه از جمله کانال روابط مالی خود را در پازل آمریکا تعریف کند و سپس دست روی دست بگذارد و توقع داشته باشد، صرفا روسیه به دنبال راهی برای توسعه روابط باشد.

به بیان دیگر روند تجارت دو کشور نشان می‌دهد که اگر ایران بستر مناسبی را برای تجارت با روسیه انتخاب کرده و زیرساخت‌های لازم برای گسترش تعاملات را ایجاد کند، روسیه به عنوان یک کشور در بلوک مقابل آمریکا از توسعه روابط اقتصادی با ایران استقبال می‌کند و اتفاقا شاهد همراهی متقابل نیز خواهیم بود.

بدین ترتیب امکان صحت تحلیل دوم مبنی بر تعلل دولت روحانی در ایجاد زیرساخت‌های توسعه تجارت دو کشور به عنوان دلیل اصلی محدود بودن تجارت ایران و روسیه قوت می‌گیرد. در گزارش‌های بعدی پرونده «میدان سرخ» به بررسی دقیق‌تر این موضوع پرداخته می‌شود.

نیکی هیلی، سفیر اسبق آمریکا در سازمان ملل متحد در پیامی در توییتر نوشته ایران دیگر هراسی از آمریکا ندارد.

هیلی در واکنش به گزارش یک رسانه آمریکایی مبنی بر اینکه نیروهای انصارالله یمن بعد از حمله به ساختمان سفارت آمریکا در صنعا شماری از کارکنان این مرکز را دستگیر کرده‌اند نوشت: «به لطف جو بایدن، ایران دیگر هراسی از آمریکا ندارد. در حالی که آنها به نیروهای آمریکا در سوریه حمله می‌کنند و یا کارکنانمان در یمن را گروگان می‌گیرند ما کنار ایستاده‌ایم. آمریکا بهتر از این است.»

نیکی هیلی به طور مشخص توضیح نداده حمله ادعایی به ساختمان سفارت آمریکا در صنعا چگونه به ایران مربوط می‌شود اما رسانه‌های آمریکایی از نیروهای انصارالله به عنوان «نیروهای تحت حمایت ایران» یاد می‌کنند.

وبگاه شبکه خبری بلومبرگ برای اولین بار روز سه‌شنبه مدعی شد که دست‌کم 25 نفر از کارکنان یمنی سفارت آمریکا در صنعا و «آژانس آمریکا برای توسعه بین‌المللی» دستگیر شده‌اند. عصر پنجشنبه پایگاه واشنگتن‌فری‌بیکن نیز این ادعا را بار دیگر مطرح کرد. 

نیکی هیلی یکی از مقام‌های دولت «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور سابق آمریکا و از طرفداران سیاست فشار حداکثری علیه ایران است.

سیاست فشار حداکثری به اذعان مقام‌های دولت جو بایدن شکست خورده و دولت فعلی مدعی شده در صدد است از آن عقب‌نشینی کند.

دولت بایدن مدعی است قصد دارد از طریق مذاکرات جاری در شهر وین زمینه‌های بازگشت آمریکا به برجام را فراهم کند، با این حال هنوز اقدامات لازم برای عقب‌نشینی از این سیاست را انجام نداده است.

چهارشنبه, 19 آبان 1400 15:43

علل و آثار خشم و غضب از منظر قرآن

خشم حالتی نفسانی است که با به هیجان آمدن عواطف و احساسات و هجوم خون به قلب همراه است. چنین حالت هیجانی به طور طبیعی تعادل رفتاری را در آدمی به هم می ریزد و کنش و واکنش های تندی را سبب می شود. اما هنگامی که غضب و خشم را به خدا نسبت می دهیم هرگز این معنا را قصد نمی کنیم؛ زیرا خدا از انفعال و متاثر شدن پاک و منزه است، در حالی که خشم و غضب بیانگر تاثر و انفعال شدید آدمی است.بر این اساس هر گاه غضب و خشم به خداوند نسبت داده می شود مراد از آن، عقاب الهی یا در نهایت انتقام وی می باشد.

 

نویسنده در این مطلب بر آن است تا با نگاهی به علل و آثار خشم در انسان و غضب الهی ، راه های رهایی و مهار خشم را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذارنیم.

گستره معنایی غضب

غضب که در فارسی از آن به خشم یاد می شود، دو کاربرد متفاوت در فرهنگ قرانی دارد. گاه خشم و غضب در باره حالت نفسانی انسانی به کار رفته و گاه دیگر این واژه به خداوند نسبت داده می شود. به نظر می رسد که تفاوت معنایی میان دو کاربرد وجود دارد، هر چند که متشابهات معنایی میان دو کاربرد زیاد باشد.

راغب اصفهانی زبان شناس و قرآن شناس به نام ایرانی، در کتاب مفردات الفاظ قرآن کریم، در تبیین معنا غضب می نویسد: غضب عبارت از به هیجان آمدن خون قلب برای گرفتن انتقام است. مراد از غضب الهی ، تنها انتقام می باشد.(مفردات، ص ۶۰۸ ، ذیل واژه غضب)

البته در حدیثی از امام باقر (ع) غضب الهی به عقاب الهی تفسیر شده (تفسیر نور الثقلین ، ج ۳ ، ص ۳۸۶ ، حدیث ۶۲) که در لسان العرب همین معنا برای غضب الهی مورد توجه قرار گرفته است.(لسان العرب، ابن منظور، ج ۱۰ ، ص ۷۸) این بدان معناست که نمی توان همان مفهومی که برای غضب در انسان به کار می رود در خداوند به کار برد؛ زیرا غضب و خشم در انسان حالتی نفسانی است که همراه به هیجان آمدن احساسات و عواطف می باشد و هجوم خون به قلب را به همراه داشته و چهره را بر افروخته می سازد. این در حالی است که خداوند از انفعال و تاثر پاک می باشد و نمی تواند چنین حالتی را به خداوند نسبت داد.

ناگفته نماند که در کاربردهای علمی و اصطلاحات اخلاقی هنگامی که سخن از خشم و غضب است، به حالتی نفسانی اطلاق می شود که مبدا آن اراده انتقام است. به این معنا که انتقام عامل به جوش آمدن خشم آدمی است. بر این اساس می توان ارتباط تنگاتنگ و استواری میان خشم و انتقام یافت و علت تفسیر راغب از خشم الهی به انتقام را به دست آورد.

علمای علم اخلاق بر آن هستند که غضب با سه حالت افراط ، تفریط و اعتدال همراه است. در حالت افراط غضب و خشم، انسان از پیروی عقل و شریعت خارج می شود و نمی تواند رفتاری عقلانی و قانونی و متعادل از خود بروز دهد. از این رو، در چنین حالتی به جای آن که خشم عامل مفید و سازنده ای باشد، عامل فروپاشی شخصیت و به هم ریختگی رفتار و عدم تعادل آن می شود و آدمی را به کارهای نابه هنجار و خلاف عقل و قانون و شریعت سوق می دهد.

در حالت تفریط، شخص در موردی که باید به حکم شریعت و یا عقل از خود واکنشی شدید و هیجانی نشان دهد و خشمگین شود، از خود خشم و غضبی را بروز نمی دهد.

سومین حالت که از آن به حالت اعتدال یاد می شود، انسان به سبب آن که از سلامت عقل و دین برخوردار می باشد و در حالت اعتدال شخصیتی به سر می برد، واکنش های مدیریت و مهار شده ای از خود بروز می دهد. این گونه است که هر جا سزاوار است خشم می گیرد و هر جا سزاوار نیست خشم خویش را مهار می کند.(جامع السعادات، نراقی، ج ۱ ، صص ۳۲۱ و ۳۲۲)

با توجه به تفسیری که از خشم در منابع قرآنی و اسلامی به دست داده شده می توان دریافت که خشم می تواند به عنوان امری مذموم و ناپسند و یا خوب و پسندیده مطرح باشد؛ بلکه حتی می توان گفت که در برخی از موارد اصولا نیاز است که چنین حالتی وجود داشته باشد، زیرا خشم و غضب یکی از عوامل حفاظتی انسان در برابر تهدیدات به شمار می آید چنان که به زودی این مطلب دانسته می شود.

در فرهنگ قرآنی، برای بیان حالت خشم و غضب ، افزون بر واژه غضب ، واژگانی چون بطش ، سخط ، غیظ و مانند آن به کار گرفته شده است.

عوامل غضب الهی

عواملی که خشم انسانی را بر می انگیزد می تواند امور بسیاری باشد که از جمله آن ها می توان به مخالفت دیگری با خواسته ها، نیازها، توقعات و انتظارات و مانند آن باشد. تجاوز و ظلم به حقوق دیگری و یا نادیده گرفتن حقوق دیگری و مانند آن نیز می تواند از عوامل خشم انسانی باشد.

اما آن چه در این جا نخست مورد توجه و تاکید است، عواملی است که خشم و غضب الهی را بر می انگیزد، زیرا با شناخت این علل و عوامل می توان به عوامل واقعی خشم و غضب در انسان نیز توجه یافت. به این معنا که اگر انسان مومنی بخواهد نسبت به امری خشم معتدل داشته و از افراط و تفریط به دور باشد، می بایست به اموری توجه یابد که به عنوان علل و عوامل خشم و غضب الهی شده است.

به سخن دیگر، علل و عوامل بسیاری می تواند خشم آدمی را بر انگیزد و او را به سوی هیجانات ویژه خشم سوق دهد، ولی انسان معتدل و مومن کسی است که خشم اعتدالی داشته باشد و در جایی که سزاوار است خشم گیرد و در جایی که سزاوار نیست خود رامهار و کنترل کند هر چند که به طور طبیعی واکنشی هیجانی از خود بروز می دهد. برای دست یابی به چنین حالتی از اعتدال لازم است که انسان خشم خویش را مرتبط با علل و عواملی قرار دهد که موجبات خشم الهی را فراهم می آورد تااین گونه انسانی خدایی و متاله شود.

بنابراین ، مقتضای متاله و خدایی شدن و قرار گرفتن در شرایط انسان سالم و کامل آن است که به علل و عواملی واکنش نشان دهد که خداوند را به خشم و غضب می آورد. این گونه است که امام کامل امیر مومنان (ع) خشم خود را الهی می گرداند و تنها برای او خشم و غضب می کند. این گونه است که وقتی پهلوان عرب بر او خدو و تفو می اندازد وی از سینه اش بر می خیزد و پس از فرو بردن خشم خویش تنها به خشم و انتقام و عقاب الهی است که جان دشمن را می ستاند تا اخلاص را در عمل خویش هم چنان برای وجه الله حفظ کرده باشد. مولوی در این باره می سراید: گفت بر من تیغ تیز افراشتی / از چه افکندی مرا بگذاشتی. آن چه دیدی که چنین خشمت نشست/ تا چنان برقی نمود و باز جست.

خداوند نسبت به بنده ای به علل و عوامل چندی خشم و غضب می گیرد که می توان آن را به دو دسته بینشی و نگرشی (عقیدتی و رفتاری ) دسته بندی کرد. از جمله علل و عوامل بینشی و عقیدتی خشم الهی می توان به تکذیب آیات الهی (اعراف آیات ۷۰ و ۷۱) ، ارتداد و پرستش غیر خدا (اعراف آیات ۱۵۰ و۱۵۲ و نحل آیه ۱۰۶ و طه آیه ۸۶ و محمد آیات ۲۵ و۲۸ ) شرک و بت پرستی (اعراف آیات ۷۰ و ۷۱ و ۱۵۲ و فتح آیه ۶) کفر به ایات خداوند(بقره آیات ۶۱ و ۹۰ و آل عمران آیه ۱۱۲ و نحل آیه ۱۰۶) و گوساله پرستی و دیگر نمادهای باطل خداپرستی (اعراف آیه ۱۵۲ و طه آیه ۸۶) اشاره کرد.

بخش دوم و اساسی دیگری که موجبات خشم الهی را بر می انگیزد رفتارهای اجتماعی و ضد هنجاری و قانونی است که انسان ها مرتکب می شوند. این دسته از رفتارهای ضد عقل و عقلا و شریعت موجب می شود که خداوند نسبت به بنده ای و یا گروهی از بندگان خشمگین شود و آنان را به انتقام و عقاب شدید بگیرد و از میان بردارد.

ازجمله این رفتارهای نابه هنجار می توان به اسراف در خوردنی ها و آشامیدنی ها(طه آیه ۸۱) اشاره کرد ؛ زیرا طغیانی که موجب خشم الهی می شود اسراف در این امور است.(روح المعانی ، ج ۹ ، جزء ۱۶، ص ۳۵۰)

اطاعت و پیروی از شیطان و فریب های او و عمل بر اساس خواسته ها و رضای شیطان (محمد آیات ۲۵ و ۲۸)، افترا به خداوند و دیگران(اعراف آیه ۱۵۲) جدال در آیات الهی و حقایق هستی (غافر آیه ۳۵ و شوری آیه ۱۶) ، حرام خواری (طه آیه ۸۱) حسد ورزی (بقره آیه ۹۰) خیانت در امانت(آل عمران آیات ۱۶۱ و ۱۶۲) رابطه با طاغوت ها و کافران و پذیرش ولایت و حکومت آنان ( مائده آیات ۷۹ و ۸۰) ، زنا (نور آیه ۹)، سکوت در برابر منکرات و زشتی ها(مائده آیات ۷۹ و ۸۰)، سوء ظن (فتح آیه ۶) شکنجه مومنان (بروج آیه ۱۰ و ۱۲) ظلم و تجاوز به حقوق دیگران(بقره آیه ۶۱ و آل عمران آیه ۱۱۲) علم بی عمل ( صف آیات ۲ و۳) فرار از جهاد و دفاع از عرض و مال و دین و جان مردم (انفال آیات ۱۵ و ۱۶) قتل بی گناهان (بقره آیه ۶۱ و آل عمران آیه ۱۱۲ و نساء آیه ۹۳) گناه و عصیان (بقره آیه ۶۱ و آل عمران آیه ۱۱۲) و نفاق و دورویی (محمد آیه ۲۸ و فتح آیه ۶) از مهم ترین علل و عواملی است که خشم و غضب الهی را بر می انگیزد.

بنابراین می توان گفت که انسان معتدل کسی است که خشم وی نیز این گونه باشد و هر آن چه خشم الهی را بر می انگیزد همان چیز خشم و غضب وی را بر می انگیزد.

آثار غضب و خشم الهی

خشم و غضب الهی که به شکل عقاب و انتقام خودنمایی می کند، می تواند در دنیا و آخرت باشد. به این معنا که خشم الهی موجب انتقام گیری و عقاب الهی در قیامت به آتش دوزخ شود(طه آیه ۸۱ ، بروج آیات ۱۰ و ۱۲ و نیز دخان آیه ۱۶) چنان که می تواند آثار و پیامدهای بسیاری در دنیا به دنبال داشته باشد.

خداوند در آیات ۵۹ و ۶۰ سوره مائده و آیه ۸۱ سوره طه خشم و غضب الهی را مایه سقوط آدمی از منزلت خویش می شود و آدمی را از بلندای انسانیت به حضیض کالانعام بل هم اضل ، می کشاند. بسیاری از مردمان و یا جوامع و امت به سبب همین خشم و غضب الهی از شکوفایی تمدنی و قدرت و شوکت و عزت و اقتدار فرو افتادند و به ذلت و خواری گرفتار شدند.

خداوند در آیه ۱۵۲ سوره اعراف خشم و غضب الهی را، مایه ذلت و خواری انسان در دنیا معرفی می کند. این بدان معناست که بسیاری از گرفتاری ها و ذلت ها و خواری های شخصی یا اجتماعی انسان و جوامع به سبب آن است که انسان با رفتارهای نابه هنجار خویش خشم خداوند را برانگیخته است.

هم چنین خداوند در آیه ۸۱ سوره طه هلاکت آدمی و مرگ را به سبب خشم و غضب خود می داند و به آدمی هشدار می دهد تا برای رهایی از هلاکت به سوی خداوند باز گردند و رفتارهای خویش را اصلاح کنند. بسیاری از مشکلات و گرفتاری های آدمی را می بایست در حوزه خشم الهی و غضب او جست و جو کرد.

در حقیقت در تحلیل بسیاری از گرفتاری ها و مشکلات از جمله ذلت و خواری و مشکلات اقتصادی و تنگناها و بلایای طبیعی و زلزله ها و سیل ها و مانند آن می بایست به عوامل توجه یافت که خشم و غضب الهی را موجب می شود.

مسخ شدن آدمی به شکل بوزینه و خوک و مانند آن از دیگر پیامدهای غضب و طرد الهی است که آیه ۶۰ سوره مائده به آن اشاره می کند، چنان که غضب الهی موجب گمراهی (همان) و کیفر سخت در دنیا و آخرت (همان و بروج آیه ۱۲ ) حتی حبط اعمال خوب آدمی می شود (محمد آیه ۲۸) و هر آن چه اندوخته است به گناهی خشم آور و غضب انگیز از دست می دهد و چیزی برای خود باقی نمی گذارد.

مهار و مدیریت خشم

از آن جایی که خشم در انسان بر خلاف خداوند، متاثر از عوامل هیجان انگیز است و به سخن دیگر انسان موجودی متاثر و منفعل می باشد، لازم است تا میان خشم مثبت و سازنده و خشم منفی و غیر سازنده و مفید تفاوت بگذارد. این جاست که مدیریت و مهار خشم و غضب به عنوان یک مساله مهم و اساسی در جامعه پذیری و تربیت انسان سالم مطرح می شود.

انسان سالم و با شخصیت کامل کسی است که بتواند خشم خویش را مدیریت و مهار کند و اجازه ندهد تا هر چیزی کم ارزش یا بی ارزش وی را به هیجان آورده و مدیریت رفتاری وی را به دست گیرد.

آیات ۴۸ و ۴۹ سوره قلم حتی به انسان هشدار می دهد تا از شتاب در غضب نسبت به مردم پرهیز کنند حتی اگر این خشم و غضب در راستای رضا و خشنودی الهی باشد. به این معنا که حتی اگر انسان لازم است که نسبت به امری خشمگین شود و واکنش شدید از خود بروز دهد، لازم است تا این خشم به دور از هیجانات و عجله باشد. اصولا کسانی که به عجله واکنش نشان می دهند متاثر از خشم خویشتن هستند تا خشم الهی . از این روست که برای دست یابی به اخلاص عمل لازم است تا بر هیجانات شخصی کنترل یافته سپس اقدام به بروز خشم در مسیر تعالی و کمال کند. چنان که از عمل امیرمومنان (ع) این مطلب به خوبی آشکار و روشن می شود.

اصولا انسان این توانایی را دارا می باشد که خشم و غضب خویش را مهار نماید(آل عمران آیه ۱۳۴) بنابراین انسان مومن و معتدل کسی است که بتواند بر هیجانات نفسی خویش و احساسات و عواطف خود چیره شود و آن را مهار و مدیریت کند. خداوند در آیات ۱۳۳ تا ۱۳۶ سوره آل عمران، مهار خشم از سوی مومنان متقی و پرهیزگار را سب بهره مندی آنان از پاداش هایی چون بهشت و مغفرت و آمرزش الهی می شمارد.

عوامل مهار خشم و غضب

برای این که به مدیریت نفس و مهار خشم و غضب برسیم لازم است که به اموری توجه داشته باشیم که مرتبط با مدیریت و مهار نفس است؛ زیرا غضب و خشم جزو هیجانات و حالات نفسانی است و همه علل و عواملی که برای مدیریت و مهار نفس لازم است می بایست در این ارتباط نیز مورد استفاده و بهره برداری قرار گیرد.

چنان که معلوم است برای مهار نفس توجه به عوامل بینشی و نگرشی ضروری است. این گونه است که برای مدیریت نفس در حوزه خشم و غضب لازم است تا آدمی همواره خداوند را در نظر داشته باشد و کارهای خویش را برای رسیدن به تقرب الهی انجام دهد.

خداوند در آیات ۱۳۳ و ۱۳۴ سوره آل عمران ، تقوا را راهی برای فرو نشاندن غضب و گذشت خطاها و اشتباهات مردمان معرفی می کند و به آن توجه می دهد.

از دیگر عوامل مهار خشم می توان به عفو و گذشت خطاهای دیگران به هنگام خشم توجه داشت تا این گونه خشم تسکین یافته و مهار گردد.(شوری آیات ۳۶ و ۳۷) هم چنین توبه و بازگشت از کارهای ناپسند نیز عامل برای مدیریت خشم و غضب دیگران است که می بایست از آن بهره گرفت.(اعراف آیات ۱۵۰ تا ۱۵۳)

بی گمان تحریک عواطف و احساسات مادرانه و یا برادرانه نیز رهایی برای مدیریت و مها رخشم دیگران است که در آیات ۱۵۰ و ۱۵۴ سوره اعراف به آن توجه داده شده است.

احسان و بخشش از دیگر راه هایی که موجب می شود تا آدمی خشم و غضب خویش را مدیریت و مهار نماید و اجازه ندهد تا خشم و غضب او را از اعتدال رفتاری بیرون برد.(آل عمران ایه ۱۳۴)

به هر حال انسان اگر بخواهد خشم و غضب الهی که موجب انتقام و عقاب در دنیا و آخرت است بگیرد می بایست از هر گونه اعتقاد و باور باطل و یا رفتار ضد عقل و عقلا و شریعت پرهیز کند و در مسیر کمالی الهی حرکت نماید و نسبت به دیگران نیز مدارا کرده خشم خویش را مهار و کنترل کند و تنها برای خدا خشم گیرد و اگر مورد خشم دیگری است با توبه و بازگشت و درخواست عفو و گذشت آب بر آتش خشم وی بپاشد.

روزى یکى از خدمتکاران امام سجاد علیه السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام علیه السلام را زخمى کرد. امام به او نگاهى کرد. او دریافت که امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «والکاظمین الغیظ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «والعافین عن الناس»، امام فرمود: ترا عفو کردم. او گفت: «واللّه یحبّ المحسنین» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى.

امام صادق‏ علیه السلام فرمود: هیچ بنده‏اى نیست که خشم خود را فرو ببرد، مگر آنکه خداوند عزّت او را در دنیا و آخرت فزونى بخشد. خداوند فرمود: «و الکاظمین الغیظ… و اللّه یحبّ المحسنین» این پاداش فروبردن آن خشم است.(ر. ک : تفسیر نور ، ذیل آیه ۱۳۴ آل عمران )

حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)، یکی از شخصیت‌های بزرگ علمی، عملی و جهادی است که در چهارم ربیع الثانی در سال 173قمری در مدینه به دنیا آمد و در نیمه شوّال سال  252 نیز وفات  و در شهر ری از توابع تهران دفن شد. وی در  مدت 79 سال عمر بابرکت خود از هیچ کوششی در عرصه دین و تبلیغ مسائل مذهبی دریغ نکرد. حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه و از شخصیت‌های بارز و محبوب و مورد اعتماد اهل بیت و پیروانشان محسوب می شود.

1-نسبت این عالم بزرگ و ارتباط وی با ائمه اطهار چگونه بوده است؟

حضرت عبدالعظیم حسنی که نسبت وی با چهار واسطه به امام حسن مجتبی‏(علیه السلام)برمی گردد، از علمای بزرگ و از صحابه امام های هشتم، نهم و دهم  می باشد و حدیث های فراوانی را از این سه امام نقل کرده است.

 همچنین علمای رجال و فقهای بزرگ شیعه، حضرت عبدالعظیم را در کتب خود توصیف و تایید کرده‏اند و همگان او را به خلوص عقیده و صفای باطن و اعتقاد صحیح ستوده‏اند. این عالم  در عصر خود دارای موقعیّت برجسته ای  بوده و با عده زیادی از اصحاب امام  صادق(علیه السلام)، امام کاظم (علیه السلام)و امام رضا(علیه السلام)مانندهشام بن حکم، ابن ابی عُر، علی بن جعفر و حسن بن محبوب ارتباط داشته است.

2-این عالم چگونه و چرا به ایران آمده است؟

زندگی این عالم بزرگوار همزمان با دوران حاکمیت بنی عباس بود و در این دوره  بیشتر سادات و علویان از آن جهت که ایران یکی از کانون‌های علاقه‌مندی به اهل بیت به شمار می‌آمد، به سوی ایران مهاجرت می‌کردند. آن طور که از تاریخ برمی آید بهترین مقطع زندگی عبدالعظیم(علیه السلام)دوران امام هادی(علیه السلام)بود که در آخرین دیدار با  حضرت هادی(علیه السلام)به او دستور داده شد که  از عراق هجرت کرده و به ری برود. پس از عزیمت به ری ، وی  در منزل یکی از شیعیان ساکن و در سرداب خانه زندگی می کرد. او روزها را روزه می‌ گرفت و شب‌ها را به نماز می‌ایستاد و گاهی از مخفیگاه خود بیرون می‌آمد و به زیارت قبر حضرت حمزه برادر امام رضا(علیه السلام)که اکنون مدفنش در حرم عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)است، می‌رفت. زمانی که خبر حضور عبدالعظیم حسنی به گوش شیعیان رسید ، دوستان و محبان اهل بیت‏(علیه السلام)از گوشه و کنار دنیا به دیدار وی آمدند و از سخنان او استفاده می کردند.

از طرفی هجرت و آمدن این سید بزرگوار به ایران و شهر ری ، حکمت‌های زیادی در پی داشته است که یکی از آن‌ها بسط و گسترش مکتب اهل بیت(علیه السلام)در این منطقه بوده است و مدرسه و مکتب حدیثی و فقهی ری، یکی از مکاتب مهم علمی شیعه به شمار می‌رود که تأثیر آن در مکتب حدیث نگاری بسیار روشن می باشد که حضرت عبدالعظیم حسنی در پیشبرد این مکتب نقش به سزایی داشته است.

از طرفی حضور او در این منطقه باعث شد ری جزو کانون‌های اصلی شیعه در ایران به شمار رود و وجود مکتب حدیثی ری ، خود بهترین گواه بر نقش بر جسته اهل ری در رواج مکتب اهل بیت (علیه السلام)می‌باشد.

درمورد دفن این عالم بزرگ  در شهر ری نیز نقل شده است که  یکی از شیعیان خواب می بیند که حضرت رسول(‏ص) به او می‏فرماید: مردی از خانواده‏ ردا در سکة الموالی از دنیا خواهد رفت و در باغ عبدالجبار نزدیک درخت سیب دفن خواهد شد. این شخص تصمیم می گیرد خواب را برای صاحب باغ تعریف کند که پس از بیان آن، از صاحب باغ خواستار خریداری باغ می شود و اتفاقا صاحب باغ نیز اظهار می دارد که  وی نیز  چنین خوابی دیده‏ است  و از این رو تصمیم می گیرد که باغ را برای سادات و شیعیان وقف کند تا آن‌ها اموات خود را در آنجا دفن نمایند که حضرت  عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)نیز پس از فوت در این باغ دفن می شود.

3- زیارت این عالم چه جایگاهی دارد

** در مورد ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)از امام هادی(علیه السلام)روایت شده است که مردی از اهل ری خدمت امام هادی(علیه السلام)رسید و حضرت به او فرمود: در کجا بودی و از کجا آمدی؟ عرض کرد: به زیارت حضرت سید الشهداء(علیه السلام) رفته بودم، حضرت فرمود: بدان که اگر عبدالعظیم حسنی را که در شهر شما مدفون است زیارت کنید مثل این است که حضرت امام حسین(علیه السلام)را زیارت کرده باشید.

4- جایگاهی علمی حضرت عبدالعظیم حسنی

جایگاه علمی عبدالعظیم  حسنی رفیع و کم نظیر است. او از راویان بزرگ و مورد اطمینان اهل بیت(علیهم السلام)و از بزرگان شیعه است و  کتاب ها و تألیفات فراوانی  نیز دارد که از آن جمله  آنها کتاب «یوم و لیله» که در آن  وظایف و اعمال مستحب و اخلاقی افراد در هر شبانه روز مطالبی عرضه شده است، می باشد. این عالم برجسته در علوم قرآن و تفسیر، فقه، اخلاق، تاریخ و سیره اهل بیت(علیهم السلام)، کلام (در شاخه‌های توحید، نبوت، امامت و مهدویت) نیز از تبحر خاصی برخوردار بوده است  و روایت‌های مهمی در این باره در متون روایی معتبر از این سیدکریم به دست رسیده است به طوری که می‌توان او را یکی از فقهای بزرگ شیعه در عصر امامت دانست، آن هم در دوره‌ای که بنی عباس با تمام توان به دنبال محو نام و مکتب اهل بیت(علیه السلام)بوده است.همچنین بیش از 1250 حدیث در زمینه علوم مختلفِ اهل بیت(علیه السلام)از زبان حضرت عبدالعظیم حسنی  نقل شده و در اخلاص و عمل و بویژه در فقه وآداب سلوک معنوی دارای مرتبه‌ای بوده است که مورد تأیید چند امام معصوم قرار گرفته است.

به طوری که امام علی النقی(علیه السلام)به شخصی به نام اَباحَمّاد رازی که با تحمّل زحمت‌های فراوان برای دریافت پاسخ چند سوال خود را به سامرّا رسانده بود، می فرمایند : ای اباحمّاد، هر گاه با مشکلی از مشکلات دینی یا پرسشی از مسائل اسلامی رو به رو شدی آن مشکل و سؤال خود را با عبدالعظیم حسنی در میان بگذارید و پاسخ پرسش‌های خود را از او دریافت کنید.

5-شناخت  امام در اندیشه عبدالعظیم حسنی

روایات زیادی  از عبدالعظیم حسنی در باره امامت وامام شناسی وجود دارد از جمله در باب  معرفت امام زمان(عج) روایات معتبر و زیادی نقل شده است . همچنین روایت شده است که در جلسه ای  حضرت عبدالعظیم(علیه السلام)خطاب به امام هادی(علیه السلام)در اظهار عقاید عرضه داشته است که به این امام غایب هم معتقد شدم و دوست این بزرگواران دوست خداست و دشمن آنان دشمن خداست و اطاعت ایشان اطاعت خداست و نافرمانی آنان نافرمانی خداست، هنگامی که امام هادی (علیه السلام)با این سخن حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)مواجه می شوند ، می فرمایند: یا اباالقاسم، به خدا سوگند این است دین خدا که آن را برای بندگانش پسندیده است، بر همین عقیده ثابت باش، خداوند تو را به همین طریق در زندگی دنیا و آخرت پایدار بدارد. همچنین در این دیدار  انتظار فرج و اهمیت و پاداش معنوی آن و حالت انتظار و منتظر نیز بیان شده است به طوری که منتظر ظهور باید  به مانند منتظر یک  میهمان عزیز ، دارای  پاکی و تقوای همیشگی باشد.  

یافته‌های دانشمندان نشان می‌دهد بدن افرادی که از رژیم غذایی غنی و مناسب برخوردارند، بهتر می‌تواند در برابر عوامل بیماری زا و عفونت‌های ویروسی از خود محافظت کند. رژیم غذایی فرآیند ریکاوری پس از بیماری را تسریع کرده و مانع از ابتلا به بیماری‌های شدید می‌شود.

بهترین رژیم غذایی برای تقویت سیستم ایمنی بدن به شرح زیر است:

۱- ویتامین A: این ویتامین از ورود عوامل ویروسی به بدن جلوگیری می‌کند. ویتامین A همچنین یک آنتی اکسیدان محسوب می‌شود که می‌تواند باعث کاهش خطر ابتلا به بیماری‌های مزمن غیرویروسی در بدن شود.

۲- ویتامین C: متاسفانه گرچه بسیاری از مردم بر تاثیر مثبت ویتامین C بر سلامتی بدن آگاهی دارند، اما به میزان کافی از این ویتامین استفاده نمی‌کنند. افراد بزرگسال باید روزانه ۶۵ تا ۹۰ میلی گرم ویتامین C مصرف کنند تا سیستم ایمنی بدنشان تقویت شود. این ویتامین همچنین به گلبول‌های سفید برای شناسایی و از بین بردن عوامل بیماری زا کمک می‌کند.

۳- ویتامین D: گرچه پوست توانایی ساخت ویتامین D را در برابر نور خورشید دارد اما متاسفانه به دلیل کوتاهی طول روز و کاهش تابش آفتاب، افراد بهتر است از مکمل‌های این دارو در فصل پاییز و زمستان استفاده کنند.

۴- ویتامین E: این ویتامین یکی دیگر از اندام‌های بدن برای مقابله با بیماری‌ها را تقویت می‌کند؛ پوست! پوست به عنوان یک لایه خارجی مانع از ورود عوامل بیماری زا به بدن می‌شود و تقویت پوست به طور مستقیم به سیستم ایمنی بدن کمک می‌کند.

۵- ویتامین خانواده B: خانواده ویتامین B شامل چند ویتامین مختلف می‌شود که برای حفظ سلامتی بدن مفید هستند. برای مثال، ویتامین B۶ باعث تولید قاتلان طبیعی پاتوژن می‌شود و ویتامین B۱۲ در ساخت سلول‌های T کشنده نقش دارند.

۶- آهن: این عنصر به روش‌های مختلف در بدن مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای مثال، آهن در ساخت سلول‌های نوتروفیل نقش دارند. نوتروفیل‌ها در بدن گردش گرده و عوامل عفونی را خنثی می‌کنند.

۷- روی: این عنصر علاوه بر تقویت پوست به عنوان نخستین لایه محافظتی، در ساخت فاگوسیت‌ها هم نقش دارد. فاگوسیت‌ها با مشاهده عوامل بیماری زا، به آن حمله و آن‌ها را می‌بلعند.

۸- سلنیوم: این ماده معدنی یک آنتی اکسیدان قوی است. سلنیوم به تولید آنتی بادی‌های جدید کمک می‌کند.

۹- مس: این عنصر در تولید سلول‌های T کشنده نقش دارد.

۱۰- اسید چرب امگا ۳: این اسید یک آنتی اکسیدان قوی محسوب می‌شود. اسید چرب امگا ۳ به ویژه از بروز التهابات در بیماران مبتلا به آرتروز در طول ابتلا به عفونت می‌کاهد.

در این قطعنامه ها اقدامات رژیم صهیونیستی در نقض سیستماتیک حقوق بشر مردم فلسطین و کاربرد زور علیه شهروندان فلسطینی به ویژه ساکنان نوار غزه که منجر به کشته و زخمی غیرنظامیان شده و نیز شهرک سازی در سرزمین های اشغالی از جمله در بیت المقدس شرقی و جولان اشغالی محکوم شده است.

 

در این قطعنامه ها همچنین محاصره زمینی، هوایی و دریایی غزه، شهرک سازی در سرزمینهای اشغالی، ‌اقدامات تحریک آمیز شهرک نشینان علیه شهروندان فلسطینی در سرزمینهای اشغالی و نیز تخریب منازل و بازداشت های خودسرانه و زندانی کردن فلسطینیان محکوم و بر بازگشت آوارگان فلسطینی به خانه و کاشانه خود، تاکید شده است.

 

در قطعنامه مربوط به جولان سوریه، از رژیم صهیونیستی خواسته شده است تا به قطعنامه های مصوب سازمان ملل در خصوص جولان عمل کرده و به اشغال این منطقه پایان دهد.

 

 همچنین رژیم صهیونیستی از اعطا حق شهروندی اسرائیل به ساکنان جولان سوریه منع شده است.

 

در قطعنامه دیگری با اشاره به وضعیت اسفناک اجتماعی و اقتصادی آواراگان فلسطینی و نیز وضعیت شدیدا بحرانی آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد(آنروا)، از تمامی کشورها،‌ آژانس های تخصصی و سازمان های غیردولتی درخواست شده است از تلاش ها و اقدامات آنروا در کمک رسانی به آوارگان فلسطینی حمایت کنند.

 

 محمدرضا صحرایی رایزن نمایندگی دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل، در سخنانی در این نشست ها ضمن تشریح مواضع کشورمان در خصوص مساله فلسطین اظهار داشت: با تصویب قطعنامه های ارائه شده به کمیته، جامعه جهانی بار دیگر حمایت قاطع خود را از مردم فلسطین و حق تعیین سرنوشت آنان اعلام و خواستار پاسخگویی رژیم صهیونیستی به جنایاتی شده که علیه مردم فلسطین از جمله زنان و کودکان مرتکب گردیده است.

 

این دیپلمات جمهوری اسلامی ایران تاکید کرد: عدم پایبندی رژیم صهیونیستی که از سوی برخی قدرت ها حمایت می شود، به حقوق و مقررات بین المللی، مانع دستیابی جامعه بین المللی به یک راه حل عادلانه برای این بحران شده است.

 

رایزن نمایندگی دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل ادامه داد: بدین منظور بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین خود و برگزاری رفراندوم با مشارکت همه مردم فلسطین اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی و تعیین نظام سیاسی توسط آنان موثرترین راه حل برای مساله فلسطین است.

چهارشنبه, 19 آبان 1400 15:29

وحدت لازمه اساسی جهان اسلام است

مولوی نذیر احمد سلامی با تاکید بر لزوم همگرایی بین مسلمین، اظهار داشت: دانشمندان ، علما ، فرهیختگان ، روحانیون و شخصیت هایی هستند که از مسائل کوچک و بزرگ جهان اسلام آگاهی دارند؛ بنابراین ضمن آگاهی از اجر و پاداش دنیوی و اخروی اقدامات سازنده برای رشد و تعالی ملت های مسلمان، باید تلاش شود این برادری ها و همکاری ها به سمت و سویی حرکت کند که موجب ایجاد اعتماد و همراهی عموم مردم شود.

وی افزود: مردم کشورها نگاه و گوش خود را به حوزویان و علمای دین خود می سپارند، فلذا در صورت عدم همکاری و همراهی ملت ها با علما و حوزویان، می تواند نتیجه بحرانی را به ارمغان آورد.

مولوی سلامی تصریح کرد:از امتیازات دین مبین اسلام در برابر سایر ادیان و مکاتب این است که دستورات خداوند متعال توسط قرآن، پیامبر اسلام و ائمه اطهار به برادری ، اخوت و وحدت، رویه است، در روایتی رسول الله(ص) فرموده اند: «مَنْ اَصْبَحَ و لم یَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادى یا لِلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ؛ هر کس صبح کند و به امور مسلمانان همت نورزد، از آنان نیست و هر کس فریاد کمک خواهى کسى را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست».

وی در پایان تاکید کرد: همگان در مقابله مشکلات جهان اسلام باید متحد و از توطئه های دشمنان آگاهی و هوشیاری داشته باشند و با مدیریت کامل ، حفظ استقلال و بهره مندی از رهبری توانمند و خردمند بر تمام مشکلات جهان اسلام و مصیبت های پیش آمده فائق آیند.