
emamian
آثار ترک حج در دنیا و آخرت
آثار دنیوی ترک حج
1. محروم شدن از خیر
بنابر روایات، حجگزاری فقر را میزداید و نیازهای دنیوی را برآورده میسازد؛ «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى الله سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِه... وَ حَجُّ الْبَیْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ» (سید رضی، 1414ق، ص163، خطبه110). اما ترک عمدی حج، باعث میشود که خیری در امور دنیوی نباشد. در روایتی از امام صادق7 آمده است ترک کردن بیدلیل فریضة حج، موجب میشود کارهای دنیوی و مادی که برای آنها حج ترک شده است، خیر و برکتی نداشته باشند.
«عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ7 قَالَ: قَالَ لِی مَا لَکَ لَا تَحُجُّ فِی الْعَامِ، فَقُلْتُ: مُعَامَلَةٌ کَانَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ قَوْمٍ وَ أَشْغَالٌ وَ عَسَى أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ خِیَرَةٌ فَقَالَ لَا وَالله مَا فَعَلَ الله لَکَ فِی ذَلِکَ مِنْ خِیَرَةٍ ثُمَّ قَالَ مَا حُبِسَ عَبْدٌ عَنْ هَذَا الْبَیْتِ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ مَا یَعْفُو أَکْثَرُ» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص270).
«سماعه نقل میکند: امام صادق7 به من فرمود: چرا امسال به حج نمىروى؟ گفتم: میان من و قومى، داد وستد و کارهایى بوده و امیدوارم که در آن خیرى باشد. حضرت فرمود: نه به خدا سوگند! خداوند در آن براى تو خیرى قرار نمىدهد. سپس فرمود: «هیچ بندهاى از زیارت این خانه محروم نمىشود؛ مگر به خاطر گناهى و آنچه خداوند مىبخشاید، بیشتر است.»
در این روایت، سخن از این نیست که راوی بیاعتنا به حج بوده و نگاه منفی
به آن داشته؛ بلکه سخن در این است که حتی اگر شخصی، در عین اعتقاد و توجه به حج، آن را برای کار مادیِ دیگری ترک کند و آن را بهموقع انجام ندهد، خداوند در آن کار مادی، خیری برای او قرار نخواهد داد.
2. بینتیجه بودن کارهای دنیوی
هرکس بهگمان رسیدن به دنیا و رفع مشکل دنیوى به مکه نرود، خداوند چنان او را در کارش ناموفق مىکند که حاجیان، مناسک خود را انجام داده و به مرز تمام کردن حج رسیدهاند؛ ولى او هنوز مشکلش را برطرف نکرده است. در برخی روایات، نقل شده است کسیکه برای کار دنیا حج را ترک کند، تا زمانی که حجاج بر میگردند، کار او به نتیجه نخواهد رسید و او به مطلوبش دست نخواهد یافت.
امام صادق7 دراینباره میفرمایند:
«کَانَ فِی وَصِیَّةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ7 ... مَنْ تَرَکَ الْحَجَّ لِحَاجَةٍ مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا لَمْ تُقْضَ حَتَّى یَنْظُرَ إِلَى الْمُحَلِّقِین» (برقی، 1371ق، ج1، ص88).
«در وصیت امیر مؤمنان7 چنین بود: هرکس حج را به سبب حاجتی دنیوی ترک کند تا زمانیکه حاجیان را میبیند (که از حج بازگشتهاند)، حاجت او برطرف نشده و به مقصود خود نرسیده است.»
همچنین از پنجمین امام شیعیان، حضرت امام باقر7 ، روایت شده است که فرمودند:
«مَا مِنْ عَبْدٍ یُؤْثِرُ عَلَى الْحَجِّ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا إِلَّا نَظَرَ إِلَى الْمُحَلِّقِینَ قَدِ انْصَـرَفُوا قَبْلَ أَنْ تُقْضَى لَهُ تِلْکَ الْحَاجَة» ( شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص420).
«هیچ بندهاى نیست که کارى از کارهاى دنیا را بر حج مقدم بدارد، مگر آنکه حاجیانِ سرتراشیده را خواهد دید (که از حج برگشتهاند) پیش از آنکه نیاز دنیایی او برطرف شده باشد.»
مرحوم شیخ حرّ عاملی، این روایت را در باب کراهت تأخیر در حج مستحب ذکر کرده است ( حرّ عاملی، 1409ق، ج11، ص136)؛ یعنی حتی اگر کسی حج استحبابی را برای امر دنیوی ترک کند، به مقصودش نمیرسد چه رسد به ترکِ حج واجب که به طریق اولی نیاز و حاجت مادی شخص برطرف نخواهد شد.
3. گرفتار شدن به عذاب و هلاکت
در برخی روایات، متروک ماندن کعبه و ترک حج، موجب هلاکت جامعة اسلامی
و نزول عذاب خدا است که مهلتی برای رهایی از آن نیست. به مردم هشدار داده شده که حج خانة خدا را ترک نکنید؛ زیرا عاقبت چنین کاری گرفتارشدن به عذاب و هلاکت است.
ابوبصیر از امام صادق7 نقل میکند که فرمودند:
«أَمَا إِنَّ النَّاسَ لَوْ تَرَکُوا حَجَّ هَذَا الْبَیْتِ لَنَزَلَ بِهِمُ الْعَذَابُ وَ مَا نُوظِرُوا».
«بدان که اگر مردم حج این خانه (بیتالله الحرام) را ترک کنند، عذاب بر آنان نازل خواهد شد و به آنها مهلت داده نمیشود.» (حرعاملى، 1409ق، ج11، ص22).
همچنین از امام صادق7 نقل شده است که فرمودند:
«کَانَ فِی وَصِیَّةِ عَلِیٍّ7 لَا تَدَعُوا حَجَّ بَیْتِ رَبِّکُمْ فَتَهْلِکُوا».
«در وصیت امیر مؤمنان7 چنین بود: حجِ خانة پروردگارتان را ترک نکنید، که هلاک خواهید شد.» (برقی، 1371ق، ج1، ص88).
در این روایت، اثر سوء ترک حج، هلاکت معرفی شده که به معنای ضایع شدن
و تباهگشتن و فنا و نیستی فرد است؛ طوریکه اثری از نسل او باقی نماند. (راغب اصفهانی، 1412ق، صص844 ـ843).
در روایاتی دیگر آمده است: اگر همة مردم با هم حج را ترک کنند، هلاک خواهند شد و اگر برخی این واجب الهی را به جای آورند، خداوند به خاطر آنها عذاب و هلاکت را از دیگران دفع میکند. امام صادق7 دراینباره میفرمایند:
«وَ إِنَّ اللهَ لَیَدْفَعُ بِمَنْ یَحُجُّ مِنْ شِیعَتِنَا عَمَّنْ لَا یَحُجُّ، وَ لَوِ اجْتَمَعُوا عَلَى تَرْکِ الْحَجِّ لَهَلَکُـوا؛ وَ هُـوَ قَوْلُ اللهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ : (وَ لَوْ لا دَفْعُ اللهَ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِینَ)، فَوَ اللهَ مَا نَزَلَتْ إِلَّا فِیکُمْ، وَ لَا عَنَى بِهَا غَیْرَکُمْ» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج2، ص451).
«همانا خداوند به خاطر کسی از شیعیان ما که حج میگزارد، بلا را از آن که حج انجام نمیدهد، دفع میکند و اگر همگان حج را ترک کنند، هلاک میشوند و این است گفتار خداى ـ عزّوجلّ ـ که: اگر خداوند، بعضی از مردم را به وسیلة بعضی دیگر دفع نمیکرد، زمین را فساد فرا میگرفت؛ ولی خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد. (بقره : 251). به خدا سوگند این آیه، جز درباره شما نازل نگشته است، و دیگرى جز شما از آن مقصود نیست!»
4. ترک حج، گناهی بزرگ و موجب فسق است
از دیدگاه روایات، حج از جنبة فردی، مایة پاکسازی گناهان حجگزار است:
«إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى الله سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِه...
وَ حَجُّ الْبَیْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَرْحَضَانِ الذَّنْب» (سید رضی، 1414ق، خطبه 110، ص163).
اما ترک حج، از گناهان بزرگی است که وعدة عذاب برای آن داده شده و مطابق فتوای علما و بزرگان شیعه، چنین کسی خارج از عدالت و از زمرة فاسقان شمرده شده است (نجفی، 1404ق، ج13، ص315 ؛ عاملی، 1419ق، ج۸ ، صص۲۹8ـ ۲۹7).
آثار اخروی ترک حج
در آیات و روایات، برای ترک عمدی حج، علاوه بر آثار و پیامدهای دنیوی، وعدة عقوبت و پیامدهای سخت اخروی نیز داده شده است؛ طوریکه شخص معتقد
و باورمند به قیامت، این واجب را به دلیل امور مادی یا شبهات بیپایه و اساسی که از ناحیة خناثان، دشمنان یا افراد جاهل مطرح میشود، ترک نخواهد کرد و توجه و اهتمام ویژهای برای انجام آن خواهد داشت و خواهد کوشید از عقوبتهایی که برای انسان مؤمن قابل تصور نیست، در امان بماند. برخی از پیامدهای اخروی ترک حج، عبارت است از:
1. قرار گرفتن در صف کفار
در روایتی از پیامبر خدا9 نقل شده که فرمودند:
«یَا عَلِیُّ کَفَرَ بِاللهِ الْعَظِیمِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَشَرَةٌ ... وَ مَنْ وَجَدَ سَعَةً فَمَاتَ وَ لَمْ یَحُجَّ یَا عَلِیُّ تَارِکُ الْحَجِّ وَ هُوَ مُسْتَطِیعٌ کَافِرٌ یَقُولُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى (وَ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِین) » (آل عمران: 97)؛ (حرّ عاملی، 1409ق، ج11، ص31).
«یا علی، از این امت، ده طایفه به خداى عظیم کافر شدهاند؛ ... و کسی که با داشتن ثروت، حج انجام ندهد و بمیرد. ای علی، کسی که مستطیع است و حج را ترک کند کافر است. خداوند میفرماید: و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند؛ آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بینیاز است.»
آیة شریفة {وَ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ
عَنِ الْعالَمِینَ) (آل عمران: 97)، که در روایت بالا نیز به آن استناد شده است، حج را
بر کسانی که توانایی انجام دادن آن را داشته باشند، واجب دانسته و آن را از حقوق الهی بر مردم شمرده است. ازهمینرو، هر شخص مستطیع که حج را ترک کند، دستور واجبی از احکام شریعت را وانهاده است (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص448؛ طوسی، 1407ق، ج5، ص18).
این آیة شریفه، از ترک حج، به «کفر» تعبیر کرده و با لحن (وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ) ، غضب و خشم خود را از تارکان حج بیان فرموده است. تعبیر «مَن کَفَرَ» در این آیه، نشاندهندة اهمیت و جایگاه ویژة حج و بزرگ بودن گناه ترک حج نزد خداوند است (مجلسى، 1404ق، ج7، ص103) چنین کسی فاسقى است که به یکى از واجبات خدا کفر ورزیده (طباطبایی،1390ق، ج2، ص202) و مراد از کفر در این آیه، کفر ترک اوامر الهی و کفر عملی به فروع دین است که برای تأکید مذموم بودن ترک، از آن به کفر تعبیر شده (همان، ج3، ص355)؛ البته نه کفر اعتقادی که موجب خروج از دین باشد.
پس معنای آیه این میشود که تارک حج، عملاً در صف کفار قرار میگیرد، نه اینکه واقعاً از کفار شمرده شود؛ ولی اگر کسی اصل ضرورت حج را انکار کند و آن را به عنوان یکی از احکام ضروری دین قبول نداشته باشد یا بیمبالاتی او در انجام حج، به انکار ضروری دین بیانجامد، چنین کسی حقیقتاً کافر خواهد بود (طباطبایی یزدی،1422ق، ص699).
امام کاظم7 ، دربارة کسیکه منکر اصل حج شود، فرموده است:
«إِنَّ اللهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ فَرَضَ الْحَجَّ عَلَى أَهْلِ الْجِدَةِ ...قَالَ قُلْتُ: فَمَنْ لَمْ یَحُجَّ
مِنَّا فَقَدْ کَفَرَ قَالَ لَا وَ لَکِنْ مَنْ قَالَ لَیْسَ هَذَا هَکَذَا فَقَدْ کَفَر» (کلینی، 1407ق، ج4، ص265).
«خداوند حج را بر ثروتمند (کسی که مستطیع است)، واجب کرد... راوی گوید: از آن حضرت پرسیدم: اگر کسى از ما مسلمانان حج نگزارد، کافر است؟ فرمود: «نه، اما اگر کسى بگوید مراسم حج اینطور نیست، کافر میشود.»
2. یهودی یا مسیحی محشور شدن
از عواقب سوء ترک حج، این است که: اگر حج بر کسی واجب باشد و مانع
و عذری هم برای انجام دادن آن وجود نداشته باشد و در عین حال، از انجام دادن این واجب الهی سر باز زند، چنین شخصی مسلمان از دنیا نخواهد رفت و در قیامت، یهودی یا نصرانی محشور خواهد شد. پیامبر گرامی9 در وصیتی طولانی به امیر مؤمنان علی7 میفرمایند:
«یَا عَلِیُّ أُوصِیکَ بِوَصِیَّةٍ فَاحْفَظْهَا فَلَا تَزَالُ بِخَیْرٍ مَا حَفِظْتَ وَصِیَّتِی... یَا عَلِیُّ مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّى یَمُوتَ بَعَثَهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْـرَانِیّاً» (شیخ صدوق، 1413ق، ج4، ص368).
«ای علی، تو را به وصیتى توصیه میکنم. پس آن را محفوظ همى دار؛ زیرا تا هر زمان که وصیت مرا محفوظ بدارى، از خیر برخوردارى... ای على، هرکس حج را آنقدر تأخیر بیندازد تا مرگش فرا رسد، خداوند در روز قیامت او را یهودى یا نصرانى محشور گرداند.»
در روایت دیگری از امام صادق7 نیز نقل شده است:
«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَحُجَ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ لَمْ تَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِکَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ
لَا یُطِیقُ فِیهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ یَمْنَعُهُ فَلْیَمُتْ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْـرَانِیّاً» (کلینی، 1407ق،
ج4، ص268).
«هرآنکس که بمیرد و استطاعت یافته باشد و حَجةالاسلام (حج واجب) را به جا نیاورده باشد و این ممانعت از ناحیة تنگناهای سنگین و سختیهای فوقالعاده یا بیماریهای صعبالعلاج و تحملناپذیر یا ممانعت حکومت نباشد، این فرد به آیین یهود یا مسیحیت از دنیا رفته است.»
اینکه فرمودهاند: چنین کسی یهودی یا مسیحی از دنیا میرود، شاید به این دلیل باشد که عباداتی مانند نماز، روزه، اعتکاف، قربانی و نذر در ادیان دیگر وجود داشته و اکنون نیز وجود دارد؛ اما حج گرچه پیشتر در آیین یهود بوده و حضرت موسی نیز حج انجام داده (حر عاملی، 1409ق، ج12، ص385؛ همان، ج9، ص54)، لیکن یهودیان
و پیروان موسی7 از سنت پیامبرشان پیروی نکردند و حج را تحریف نمودند؛ ازاینرو است که در حال حاضر، حج از دیدگاه یهودیان واجب نیست و از ارکان عبادات آنها شمرده نمیشود و اعمالی که هر یک از فرقههای آنان به اسم حج انجام میدهند، بیشتر به عمره مسلمانان شباهت دارد (آلمرتضی مؤمن، 1422ق، ص93).
مسیحیان نیز مانند یهود، از سنتهای الهی و راه انبیا منحرف شدند و تعالیم پیامبر خود را نادیده گرفتند و آموزههای شریعت را در حجابهای تحریف و کتمان پنهان ساختند و از آن میان، حج را نیز بهگونهای تعریف کردند (همان، ص119).
بنابراین، مسلمانیکه به بهانههای واهی حج را ترک گوید یا برای انجام آن،
بر اساس خواستههای نفسانی عمل کند، همانند یهود و نصارا عمل کرده است و در زمرة آنان قرار خواهد گرفت.
3. محروم شدن از شفاعت پیامبرص
امام علی7 از پیامبر خدا9 نقل میکنند که آن حضرت فرمودند:
«أَیُّها النَّاسُ إنَّ الله تَعَالَى فَرَضَ الحَجَّ عَلَى مَنِ اسْتَطَاعَ إلیهِ سَبِیلاً، وَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ، فَلْیَمُتْ عَلَى أَیِّ حَالِ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً أوْ مَجُوسِیّاً، إلاَّ أنْ یَکُونَ بهِ مَرَضٌ أوْ مَنْعٌ مِنْ سُلْطَانٍ جَائِرٍ، ألا لا نَصِیبَ لَهُ مِنْ شَفَاعَتِی، وَلا یَرِدُ حَوْضِی، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ» (سمرقندی، 1421ق، ص554)
«اى مردم، خداوند حج را بر کسى که قدرت و راهى بر آن داشته باشد، واجب ساخت و هرکس [حجّ واجبش را] انجام ندهد، به هر حالى که مىخواهد، بمیرد؛ یهودى، مسیحى یا مجوس؛ مگر آنکه بیمارىاى داشته باشد که نگذارد یا حاکم ستمگرى مانع شود. آگاه باشد که او از شفاعت من، بهرهاى ندارد و بر حوض من وارد نمىشود. هشدار! آیا رساندم؟»
بر اساس این روایت، از دیگر تبعات ترک عمدی و بدون عذر حج، این است که شخص از شفاعت پیامبر9 محروم خواهد بود و بر حوض کوثر راه نمییابد.
4. کور محشور شدن در قیامت
از دیگر عواقب ترک حج، این است که شخص در قیامت کور محشور میشود. از معاویة بن عمّار روایت شده که گفت:
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ7 عَنْ رَجُلٍ لَمْ یَحُجَّ قَطُّ وَ لَهُ مَالٌ، فَقَالَ: هُوَ مِمَّنْ قَالَ الله ـ عَزَّ وَ جَلَ ـ وَ {نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى) فَقُلْتُ سُبْحَانَ الله أَعْمى، فَقَالَ: أَعْمَاهُ الله ـ عَزَّوَجَلَّ ـ عَنْ طَرِیقِ الْخَیْرِ» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص447؛ حر عاملی، 1409ق، ج11، ص27).
«از امام صادق7 در بارة مردى پرسیدم که هرگز حج بهجا نیاورده بود؛ در حالیکه ثروتمند بود. پس امام7 فرمود: او از کسانی است که خداى ـ عزّوجلّ ـ دربارة ایشان گفته است: و ما روز قیامت او را کور محشور میکنیم. پس گفتم: سبحان اللَّه، کور؟! امام فرمود: «خداى ـ عزّوجلّ ـ او را از پوییدن راه خیر، کور کرده است.»
محمد بن فضیل میگوید: از امام کاظم7 دربارة مقصود از این آیه سؤال کردم و حضرت فرمودند:
«فَقَالَ نَزَلَتْ فِیمَنْ سَوَّفَ الْحَجَ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَ عِنْدَهُ مَا یَحُجُّ بِهِ فَقَالَ الْعَامَ أَحُجُّ الْعَامَ أَحُجُّ حَتَّى یَمُوتَ قَبْلَ أَنْ یَحُجَّ» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص447).
مقصود، کسى است که حج واجب خود را با امروز و فردا کردن، به تأخیر مىاندازد، تا اینکه مرگش فرا مىرسد.
مراد از کورى در آخرت، کورى چشم نیست؛ بلکه نداشتن بصیرت و دیده باطنى است؛ چنانکه مقصود از کورى در دنیا هم همین است؛ یعنی گمراهى و بىبصیرتى و در روایتی از امام صادق7 مقصود از کورى در دنیا، کوری و بیمعرفتی به واجبى از واجبات خدا بیان شده است (طباطبایی، 1390ق، ج13، ص169). به تعبیر دیگر، افرادی که حج را ترک میکنند، نه در این دنیا راه هدایت را پیدا مىکنند و نه در آخرت راه بهشت و سعادت را؛ زیرا چشمشان را به روى همة واقعیات بستند و خود را از دیدن چهرة حق و آیات خداوند و آنچه مایة هدایت و عبرت است و آن همه مواهبى که خدا به آنها بخشیده بود، محروم ساختند و از آنجاکه سراى آخرت، بازتاب و انعکاس عظیمى از این جهان است، چه جاى تعجب که این کوردلان، به صورت نابینایان وارد عرصة محشر شوند!
5. زیانکاری
آیة شریفة {هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا) (کهف: 103)، به معرفى زیانکارترین انسانها و بدبختترین افراد بشر مىپردازد و میفرماید: زیانکارترین مردم کسانى هستند که کوششهایشان در زندگى دنیا گم و نابود شده؛ با این حال گمان مىکنند کار نیک انجام مىدهند! {الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً).
دربارة مصداق زیانکارترین افراد در این آیه، چند احتمال مطرح شده است؛ مانند: کافران اهل کتاب یعنى یهود و نصارا (طبرسی، 1372ش، ج6، ص767)، اهل شبهات و پیروی از خواهشها و امیال نفسانی از مسلمانان، خوارج و اهل بدعت (قمی، 1404ق، ج2، ص46).
امام کاظم7 کسی را که انجام حج واجب را به تأخیر اندازد و آن را به آینده واگذارد؛ از مصداقهای این آیة شریفه و زیانکارترین انسانها معرفی میکند:
«عَنِ الْکَاظِمِ7 فِی قَوْلِهِ تَعَالَى {هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَـرِینَ أَعْمالًا) إِنَّهُمُ الَّذِینَ یَتَمَادَوْنَ بِحَجِ الْإِسْلَامِ وَ یُسَوِّفُونَهُ» (ابن ابیجمهور، ج2، ص86).
جنبه های فرهنگی حج در نگاه معصومین (ع)
حج از مهمترین مناسک دینی در آیین مقدس اسلام است که سالانه میلیون ها نفر از مسلمانان سراسر جهان را در اجتماعی بزرگ گرد هم می آورد. آموزه های انسان ساز اسلام که در جهت تعالی و پیشرفت مادی و معنوی انسانها گام برمی دارد، در صدد است انسانها را مفید و سازنده، صالح و شایسته تربیت کند. حج، یکی از مهمترین مناسک دینی است که جنبه فراملیتی دارد؛ تمامی تکالیف اسلام یا به صورت فردی است مانند نماز و روزه، و یا به صورت منطقه ای و در گردهمایی های کوچک، مانند نماز جماعت و نماز جمعه. همچنین در بسیاری از احکام دینی میان مذاهب اختلاف وجود دارد، اما در حج میان فرقه های اسلامی، اجماع مشاهده می شود، مسایلی چون احرام، طواف، وقوف عرفات و… مورد قبول جهان اسلام است و از ۵۷ کشور، هر سال نمایندگانی در این مراسم بزرگ حضور می یابند. از آنجا که حج، خانه توحید است مسلمانانی که از سراسر عالم در این مکان جمع می شوند می توانند با ایجاد و تقویت روحیه توحیدی و گسترش روابط و تعاملات، مانع از انزوای اسلام و مسلمانان شوند و باعث اقتدار و امنیت و تقویت هویت فرهنگی اسلامی شوند و در سایه نظام توحیدی حج، به صلح و امنیت دسترسی پیدا کنند. برا ی درک درست آموزه های اسلام، مطلع ساختن، مشارکت دادن و تاثیر گذاری بر مردم دیگر کشورها و تبادل ایده ها و اطلاعات، هنر و دیگر جنبه های فرهنگ میان ملت ها به منظور تقویت تفاهم وارتباطات علمی و انتقال دانش و تجارب افراد، تلاش کنند. در حقیقت، حج یک دانشگاه عالی فرهنگی است که فرهنگ خودسازی، امنیت، عدالت اجتماعی، ایثار، نظم و انضباط و… به شخص تعلیم داده می شود تا او نیز این آموزه ها را به سراسر جهان نشر دهد. در این مقاله برخی از جنبه های فرهنگی حج، با توجه به سیره عملی، روایات و سخنان پیامبر و امامان معصوم (ع) مورد بررسی قرار گرفته است.
تبادل فرهنگی، گفتگو و انتقال فکرها
فرایند مبادله فرهنگی به اندازه خود فرهنگ قدرت دارد هر فرهنگی در جهان خود را از طریق فرایند بی پایان داد و ستد شکل داده است چرا که فرهنگ، هویت زنده و پایداری است که دایما در حال بسط و گسترش می باشد. (راهبردهای عملی توسعه فرهنگی ، ترجمه فاضلی، محمد، ص ۲۴۹) حج یک گردهمایی جهانی اسلام است که برای شرکت کنندگان در آن، دو فایده بزرگ است؛ یکی گداخته شدن با کمال مطلوبها و آرمانهای عالی و دیگری گداخته شدن با ارزشهای بشری حاصل از برخوردهای برادرانه با دیگر مردمان و ملتهای کره زمین. و این از جمله منافع حج است که خدای متعال به آن اشاره کرده است «ولیشهدوا منافع لهم.» (الحیات، ج ۱، ص ۴۵۷)
با توجه به این نکته که اجتماع شکوهمند حج، نماینده طبیعی و واقعی همه اقشار مسلمان جهان است وزوار کعبه از میان تمام گروهها و نژادها در آن جا حضور می یابند، ارتباط قشرهای مسلمان در ایام حج می تواند به عنوان مؤثرترین عامل مبادله فرهنگی و انتقال فکرها درآید. در روایات اسلامی یکی از فواید حج، ارتباط انسانها، تبادل فرهنگ ها و گفتگو و شناخت یکدیگر ذکر شده است؛ هشام بن حکم که از دوستان دانشمند امام صادق (ع) است می گوید از ایشان درباره فلسفه حج و طواف کعبه سؤال کردم و اینکه به چه سبب خدا بندگان را به حج مکلف ساخت؟ گفت خداوند آفریدگان را آفرید… و حج را وسیله ای قرار داد تا مردم شرق و غرب جهان گرد هم آیند و با یکدیگر آشنا گردند. ( همان، ص ۴۴۳) در اسلام تحمیل عقیده وجود ندارد بلکه تبلیغ عقیده است، بنا به نص قرآن در آیه ۲۵۶ سوره بقره “لا اکراه فی الدین» و مخاطب اصلی اسلام، همه انسانها هستند .پس اگر پرسیده شود که چرا باید باب گفتگو با دیگران را باز نمود و از مجرای حکمت و جدال احسن با دیگران تعامل داشت برای آن است که عقیده اسلامی را باید با فرهنگ سازی و اقناع به دیگران منتقل نمود. (قرآن و توسعه فرهنگی، جمعی از اندیشمندان، ص ۳۲۱) از مشکلات جامعه واحد اسلامی این است که مرزهای جغرافیایی می تواند سبب جدایی فرهنگی آنها شود و هر کشور تنها به خود بیندیشد، امام صادق (ع) در ادامه روایت هشام بن حکم می فرماید اگر چنان بود که هر ملتی تنها درباره سرزمین خود و آنچه بدان مربوط است سخن می گفتند ( و اخبار آن را در حج، مطرح نمی کردند و به گوش مسلمانان دیگر نمی رساندند) نابود می گشتند و خبرها ناگفته می ماند، این است علت حج. ( الحیات، ج ۱، ص ۴۴۳) در این حدیث و احادیث همانند آن، این موضوع بسیار مهم یادآوری شده است که اگر مسلمانان در اجتماع جهانی حج شرکت نکنند، یا در صورت شرکت کردن مشکلات و مسائل خویش را در آن اجتماعات مطرح نسازند، قدرت و موجودیت خود را از دست می دهند و ارزش های معنوی و فرهنگی آنان در معرض نابودی قرار می گیرد. قوام وحیات جامعه بشری در گرو تحقق این مراسم باشکوه است «جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس». سیره عملی پیامبر (ص) و ائمه (ع) تلاش در جهت نشر و گسترش آموزه های اسلام و آگاهی بخشی به افراد، در این گردهمایی بزرگ بود، پیامبر (ص) در مدت سیزده سال اقامت در مکه با نمایندگان و سران قبایلی که از کشورهای مختلف، برای حج به مکه می آمدند تماس برقرار می نمودند که نمونه های بسیاری از آن را مورخین ذکر کرده اند. (سیره ابن هشام، ج۱، ص ۴۲۲) امامان معصوم (ع) نیز از این فرصتِ مهم استفاده می نمودند؛ به عنوان نمونه امام صادق (ع) در موسم حج، خیمه ای برافراشته می کرد و دانشمندان به حضورش شرفیاب می شدند. امامان (ع) نه تنها خود به این اقدام مهم توجه داشتند همچنین علما و دانشمندان را به این امر، سفارش می نمودند «امام علی (ع) به قتم بن عباس که کارگزار حضرت در شهر مکه بود می نویسد: اعمال حج را برای مردم برپا دار. در هنگام بامداد و عصر برای رسیدگی به امور مردم آماده باش و مجلس ساز. آن را که فتوا پرسد پاسخش را بده و نادان را تعلیم و با دانا به گفتگو بپرداز.» (نهج البلاغه، ترجمه علامه جعفری، نامه ۶۷، ص ۱۰۰۹)
ایام حج بهترین زمان تعامل افکار، مبادله فرهنگی و گفتگوهای صمیمانه میان مسلمانان است برای دستیابی به ارزش های والای دینی و رسیدن به فرهنگ پویای اسلامی. حج می تواند به یک کنگره عظیم فرهنگی تبدیل شود و اندیشمندان جهان اسلام، در ایامی که در مکه هستند گرد هم آیند و افکار و ابتکارات خویش را به یکدیگر عرضه کنند. دکتر شریعتی این مطلب را این گونه بیان می نماید «روز دهم ذیحجه، عید قربان، حج پایان پذیرفت اما فردا و پس فردا نیز ناچاری در منی بمانی. بیش از یک میلیون انسان، سه روز باید در این دره خشک، پشت دروازه شهر بمانند. باید بنشینیم و به حج بیندیشیم؟ بنشینیم و با همفکران و همدردان خویش که از سراسر دنیا در اینجا جمع اند، از دردها و نیازها و آرمانهای خویش بگوییم، دانشمندان کشورهای مسلمان و روشنفکران مسئول، آمده اند از همه قاره های جهان با هم به گفتگو بنشینند و از هم یاری بخواهند. در راه تحقق اهداف اسلامی و آزادی ملتها و… از طریق بحث و گفتگو و بررسی نظریات مختلف تا راه یافتن به سرچشمه نخستین اسلام!» ( شریعتی، علی، تحلیلی از مناسک حج، صص ۱۸۴ – ۱۸۷) امروزه در بسیاری از سفرهای حج، حاجیان با گروه های علمی و مذهبی سایر کشورهای جهان آشنا می گردند و این آشنایی در برخی موارد پس از اتمام سفر حج نیز ادامه می یابد. ( سید رضا صالحی، مقاله مروری بر کارکردهای گوناگون مناسک حج، ۱۳۸۹) این آشنایی و ارتباط، می تواند زمینه ساز مبادلات فرهنگی و گسترش علوم و اندیشه های اسلامی گردد.
زنده نگه داشتن آثار و ارزش ها
حج مروری بر توحید و تاریخ حامیان آن از آدم تا ابراهیم و خاتم پیامبران است، هر کدام از اعمال حج و اماکن مقدسه از حرم و میقات و سعی و عرفات با انسان سخن می گویند وحاجی را به اندیشه وا می دارند. به جا آوردن مناسک حج در سرزمین وحی زمینه آشنایی با ریشه های فرهنگی و اسلامی را فراهم می کند، شخص حج گزار می تواند ریشه های تاریخی پیدایش دین خود را بشناسد، از میان آثار محسوس و مجسم، که هم خدا را به یاد بیاورد و هم خاطره پیامبر مشترک و پایه گذار ادیان توحیدی را همیشه زنده و تازه نگه دارد، همانند ابراهیم، باستانی ترین آغاز کننده فرهنگ و بنیانگذار توحید و پدر انبیاء، حج به جای آورد. خانه ای را که ابراهیم برای عموم مردم و در کمال سادگی به پا کرده است را حفظ، و مراسم و مناسکی را که ابراهیم انجام داد، تکرار نماید. اعمال حج و مناسکی که مقرر شده است هر کدام معرف و مظهر بعضی از مراحل و صحنه هایی است که ابراهیم خلیل، به آن دچار شده و پله پله از عهده آن برآمده است. (بازرگان، مهدی، خانه مردم، ص ۴۴) شبلی از افرادی است که در زمان امام سجاد (ع) به حج رفته بود و پس از انجام اعمال حج، به حضور امام (ع) رسید، امام از وی پرسید «آیا وقتی که پشت مقام ابراهیم، دو رکعت نماز خواندی قصد کردی ابراهیم گونه نماز بخوانی!» در قرآن کریم از مقام ابراهیم به عنوان یکی از نشانه های بارز یاد شده است؛ فیه آیات بینات. (مشایخی، محسن، حج ، ص ۸۰) به تعبیر دکتر شریعتی «مقام ابراهیم، قطعه سنگی است با دو رد پا، رد پای ابراهیم. ابراهیم بر روی این سنگ ایستاده و حجر الاسود – سنگ بنای کعبه- را نهاده است. و هر انسانی که به حج می رود، در مقام ابراهیم می ایستد و پا جای پای ابراهیم می گذارد، ابراهیمی که بنیانگذار توحید در جهان است و رسالت هدایت قوم را بر دوش دارد. و انسانی که در حج در مقام ابراهیم ایستاده است و به دست خدای ابراهیم دست بیعت داده است باید ابراهیم وار زندگی کند و در عصر خویش، معمار کعبه ایمان باشد، قوم خویش را از مرداب زندگی راکد و حیات مرده و ظلمت جهل، بیرون آورد. سرزمین خویش را منطقه حرم کند! و زمین را مسجدالحرام.» (برگرفته از شریعتی، تحلیلی از مناسک حج، صص. ۷۵- ۷۶)
امام علی (ع) ضمن بیان فلسفه حج به این نکته اشاره دارد که حاجیان در موقف های پیامبران می ایستند و گام جای گامهای انبیائ الهی می گذارند «و وقفوا مواقف انبیائه». حج و سرزمین مکه برای هر مسلمان کاوشگر یادآور درخشان ترین و ماندگارترین خاطرات صدر اسلام است؛ مناسک حج پیشینه و میراث عظیم مشترک فرهنگی مسلمانان را حکایت می کند سنگ و چوب و در و دیوارها کوه ها و دره ها و آثار تاریخی به جای مانده از آن دوره از حضور لحظه به لحظه رسول گرامی اسلام و صدیق ترین یاران او حکایت دارد. کعبه، یادآور دو بت شکن بزرگ تاریخ است؛ ابراهیم (ع) قهرمان توحید و دیگری علی (ع) که در فتح مکه پای بر دوش پیامبر نهاد و کعبه را از لوث بتها تطهیر نمود. یادآور حج امام حسین (ع) و دعای پر محتوای عرفه ایشان است و عرفات، عشق وعرفان حسین (ع) در دامنه جبل الرحمه را تداعی می کند و… «امام صادق ع در این زمینه می فرماید: آیین حج، مقرر شده است تا آثار پیامبر (ص) و اخبار او شناخته شود، مردم آنها را به خاطر آورند و فراموش نگردد.» (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ص ۷۹)
نشر و گسترش آموزه های دینی
جنبه فرهنگی حج، مقدمه ای برای گسترش فرهنگ اصیل و پویای اسلام است؛ حج آموزشی چند روزه است در مدت زمانی کوتاه، برای آماده ساز ی فرد در پهنه زندگی. تابلویی از تمام فداکاریهای قهرمانان توحید است. یک دانشگاه عالی فرهنگی است که فرهنگ خود سازی، امنیت، عدالت اجتماعی، ایثار، مقاومت، نظم و انضباط و اتحاد و مساوات و… به حاجی تعلیم داده می شود تا او نیز این تعالیم را به سراسر جهان نشر دهد «ولتعرف آثار رسول الله و تعرف اخباره و یذکر و لا ینسی.» نمونه های بسیاری از آگاهی بخشی های پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) در ایام حج، در راستای گسترش و تبلیغ حقیقت دین اسلام ، در تاریخ ذکر شده است؛ پیامبر (ص) در آغاز رسالتش برای تبلیغ دین از مراسم حج استفاده کرد، و در دوران محاصره اقتصادی به مدت سه سال در شعب ابی طالب تنها راه گسترش اسلام، ایام حج بود. امام حسین (ع) در ایام حج، هفتصد نفر از صحابه پیامبر (ص) را در «منا& گرد هم آورد و از شهادت حجربن عدی و ولیعهدی یزید و آثار زیانبار آن برای جامعه اسلامی سخن گفت و یاران نبوی را تحت تاثیر قرار داد. (بابا زاده، علی اکبر، با هم به حج و عمره، ص ۱۹۶) همچنین در دوران های خفقان که خلفا و سلاطین جور اجازه نشر آموزه ها و احکام دین را به مسلمانان نمی دادند، افراد با استفاده از فرصت حج، مشکلات خود را حل می کردند و با تماس گرفتن با ائمه معصوم (ع) و علمای بزرگ دین، قوانین اسلام و سنت یامبر(ص) را زنده نگه می داشتند. ( مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ص ۸۰)
مسئله پیام رسانی و انتقال فرهنگ، نکته مهمی است که در بعد فرهنگی حج نمایان است، حج گزاران باید این پیام را به عنوان ره توشه حج با خود به همراه ببرند و در شهر و آبادی خود نشر دهند، پیامبر (ص) در حجه الوداع خطاب به مردم فرمود باید این مطالب و معارف را حاضر و شاهد شما به غایب انتقال دهد. امام رضا (ع) نیز در ضمن بیان علل و فلسفه حج به این نکته اشاره دارند؛ «در سفر حج مردم آموزش های دینی می بینند و حاجیان (شیعه) اخبار و تعالیم ائمه را به مردمان نقاط مختلف جهان می رسانند.&( الحیات، ج ۱۱، ص ۶۲) در حج، تفقه و آشنایی با دین و گسترش فرهنگ اهل بیت (ع) به تمام نقاط جهان نهفته است، تفقه به این معنا که انسان به دنبال شناخت عمیق واصیل علم دین باشد واطلاعات و معلومات سطحی را به علوم ژرف و بارور تبدیل کند. امام رضا (ع) در ادامه حدیث و در بیان این مطلب به آیه ای از قرآن تمسک نمودند “این همان است که خداوند گفته است باید تنی چند از هر گروه کوچ کنند تا دانش دین بیاموزند و هنگامی که نزد مردم باز گشتند آنان را آگاه سازند. »( الحیات، ج ۱، ص ۴۴۵)
بنابراین نعمت بهره برداری از معارف و فرهنگ اصیل اسلامی اختصاص به مسلمانانی که توفیق حضور در حج را داشته اند، ندارد بلکه آنها موظفند این فرهنگ را در شهر و دیار خود نشر دهند و با توجه به تکرار حج در هر سال، این انتقال فرهنگ، عاملی مؤثر برای تقویت و گسترش دین خواهد بود، به فرموده امام صادق (ع) تا کعبه برپاست دین هم استوار است. ثمره حج واقعی، عاید تمام مردم خواهد شد یعنی حج تحولی بنیادین در جامعه و زندگی مردم ایجاد خواهد کرد. (جمعی از صاحب نظران، کتاب حج (مجموعه مقالات)، ص۸۲-۸۳) جامعه ای که افراد آن، بر محور توحید، اخلاق و آموزه های انسان ساز اسلام، حرکت کند در مسیر تکامل خواهد بود؛ حج گذار پس از ساخته شدن در حریم خالق، به سوی خلق باز می گردد و با تعهدی که دارد برای ترقی و تکامل خلق تلاش می کند و نتیجه این سیر و سلوک، تنها عاید شخص نمی شود بلکه او ساخته می شود تا در پرتو تربیت الهی، فردی فرهیخته، سازنده و مفید به حال جامعه باشد.
منابع
۱٫ نهج البلاغه امیرالمومنین علیه السلام، ترجمه علامه جعفری، آستان قدس رضوی، چاپ پنجم، ۱۳۸۳
۲٫ ابن هشام، ابومحمد عبدالملک، شرح زندگانی پیامبر (ص)، ج ۱، دارالفرقان، بیروت، ۱۳۵۷ قمری
۳٫ بازرگان، مهدی، خانه مردم، با یادداشتی از سفر حج، سهامی انتشار، تهران ۱۳۴۰
۴٫ بابا زاده، علی اکبر، با هم به حج و عمره، دانش و ادب، چاپ دوم، قم ۱۳۸۷
۵٫ سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (یونسکو)، راهبردهای عملی توسعه فرهنگی، ترجمه محمد فاضلی، موسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، تهران ۱۳۷۹
۶٫ جمعی از اندیشمندان، قرآن و توسعه فرهنگی (۲)، همراه با مقالات همایش قرآن و روابط بین الملل، فرهنگ مشرق زمین، تهران ۱۳۸۴
۷٫ جمعی از صاحب نظران، کتاب حج (مجموعه مقالات)، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول ۱۳۶۱
۸٫ حکیمی، محمدرضا، حکیمی، محمد، حکیمی، علی، الحیات، دایره المعارف اسلامی، علمی، دلیل ما، چاپ اول ۱۳۹۳
۹٫ فصلنامه فرهنگی اجتماعی میقات حج، صالحی، سید رضا، مقاله مروری بر کارکردهای گوناگون مناسک حج، شماره ۷۴، زمستان ۱۳۸۹
۱۰٫ فصلنامه علمی، ترویجی، صادق زاده، هادی، مقاله کارکردهای دیپلماسی فرهنگی حج در تقویت هویت فرهنگی مسلمانان، شماره ۹۸، زمستان
۱۱٫ شریعتی، علی، تحلیلی از مناسک حج، مجموعه آثار شماره ۶، انتشارات الهام، چاپ نهم، ۱۳۷۶
۱۲٫ سامانه نشریات، ابعاد حج در قرآن، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، خانه معرفت، شماره ۱۲، بهار ۱۳۷۴
۱۳٫ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، با همکاری جمعی ازنویسندگان، دارالکتب اسلامیه، چاپ شانزدهم، تهران ۱۳۷۶
۱۴٫ مشایخی، محسن، حج آنچه باید بدانیم، آوای نور، چاپ اول، تهران ۱۳۷۵
۱۵٫ میقات حج، نجفی، حافظ، مقاله حج عامل شکوفایی فرهنگی، آگاهی سیاسی و رشد اقتصادی، شماره ۸۹، پاییز ۱۳۹۳
فلسفه قربانی کردن در حج
قربانی در حج یکی از شعائر الهی است که حکمت های گوناگونی دارد. به چند نمونه از آنها اشاره می شود:
1- رسیدن به تقوا
یکی از مهم ترین فلسفه های قربانی، رسیدن به تقوا و پرهیزگاری است.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
لَنْ ینالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکنْ ینالُهُ التَّقْوی مِنْکمْ[1]
نه گوشتها و نه خونهای آنها، هرگز به خدا نمی رسد. آنچه به او می رسد، تقوا و پرهیزگاری شماست.
این آیه به دو پرسشی که به ذهن می رسد پاسخ می دهد:
اول اینکه ممکن است توهم شود خداوند از این قربانی سود می برد و به آن نیازمند است.
دوم این که احتمال می رود برخی بپندارند خداوند که محتاج گوشت و خون و قربانی نیست پس این کار چه فایده ای دارد؟
این آیه، پاسخی به هر دو پندار است؛ به این صورت که می گوید نه خداوند محتاج قربانی است، نه این کار بی فایده است. بنابراین نفع مهمی در قربانی وجود دارد که به حج گزار بر می گردد و آن عبارت است از: رسیدن به تقوا و پرهیزگاری.
2- ریشه کن شدن طمع
فلسفه دیگری که برای قربانی حج ذکر شده است، از بین رفتن طمع انسان و ریشه کن شدن آن است. امام سجاد علیه السلام در این باره می فرماید:
فَعِندَما ذَبَحتَ هَدیک نَوَیتَ انَّک ذَبَحتَ حَنجَرَةَ الطَّمَعِ بِما تَمَسَّکتَ بِهِ مِن حَقیقَةِ الوَرَع[2]
آن گاه که قربانی ات را سر بریدی، نیت کن که گلوی طمع را با حقیقت ورع و پرهیزکاری ببری.
امام صادق علیه السلام می فرماید:
وَ اذبَح حَنجَرَةَ الهَوَی وَ الطَّمَعِ عِندَ الذَّبیحَة[3]
هنگام قربانی، حنجره هوا و طمع را قطع کن.
ازنکات قابل دقت این است که در هر دو حدیث تعبیر گلو و حنجره برای طمع شده است. این تعبیر برای فهماندن این مطلب است که در قربانی در واقع باید گلوی طمع را برید و باید برای همیشه، رگ حیات آن را قطع کرد.
3- قربانی کردن هوس
فلسفه دیگر قربانی، این است که حاجی در حقیقت، با بردن گوسفند و شتر به قربانگاه، نفس سرکش خود را به قربانگاه می برد تا برای همیشه از شر و خطرهای آن رهایی یابد.
آری، حاجی با نیت الهی در تمام اعمال و خارج شدن از نفسانیت و حیوانیت در واقع، روحش به عالم بالا متصل گشته و از این رو از عالم تاریک حیوانیت خارج می شود و نفس را برای همیشه قربانی می کند.
4- امتحان تقوی
قربانی در واقع امتحان و آزمایش الهی است تا معلوم شود چه کسی سر به فرمان الهی دارد؛ خصوصاً آنجایی که جنبه مالی در کار است.
خداوند در واقع می خواهد حاجی را امتحان کند به این صورت که آیا تسلیم امر الهی است یا خیر؟ از این رو دستور قربانی می دهد.
امام صادق علیه السلام به همین نکته اشاره دارد، آنجا که می فرماید:
وَ لِیعْلَمَ اللَّهُ تَعَالَی مَنْ یتَّقِیهِ بِالْغَیبِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لَنْ ینالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکنْ ینالُهُ التَّقْوی مِنْکمْ ثُمَّ قَالَ انْظُرْ کیفَ قَبِلَ اللَّهُ قُرْبَانَ هَابِیلَ وَ رَدَّ قُرْبَانَ قَابِیل[4]
بدین وسیله اهل تقوی از غیرشان ممتاز شده و تنها عمل ایشان مقبول واقع می شود چنانچه خدا در قرآن فرموده: هرگز به رضای خدا نخواهد رسید و مقبول درگاهش واقع نخواهد شد نه گوشت حیواناتی که تصدّق داده شده و نه خون ریخته شده آنها؛ بلکه آن تقوای صاحب قربانی مقبول درگاهش می باشد. سپس درتأیید این حکمت (حکمت دوّم) امام فرمودند: بنگر چگونه خداوندمتعال قربانی هابیل را قبول و قربانی قابیل را ردّ نمود.
5- پیروی از حضرت ابراهیم علیه السلام
حکمت دیگر قربانی، پیروی کردن از سنت حسنه حضرت ابراهیم علیه السلام است تا این سنت و فداکاری برای همیشه به عنوان الگو زنده بماند.
امام سجاد علیه السلام می فرماید:
وانَّک اتَّبَعتَ سُنَّةَ إِبراهیم علیه السلام بِذِبحِ وَلَدِهِ وَ ثَمَرَة فُؤادِه وَرَیحانَ قَلبِه وَ احییتَ سُنَّتَهُ لِمَن بَعدَه، وَقُربة إِلَی اللّه تَعالی لِمَن خَلفَهُ[5]
آن گاه که قربانی ات را ذبح کردی آیا نیت کردی که به راستی از سنت ابراهیم در قربانی کردن فرزندش، میوه دلش و گل خوشبوی قلبش پیروی کنی و سنت او را برای بعد از او زنده نگه داری و آن را وسیله ای برای تقرب به خداوند برای نسلهای بعد قرار دهی؟
خداوند متعال در قرآن کریم بعد از جریان به قربانگاه بردن اسماعیل می فرماید:
وَ تَرَکنا عَلَیهِ فِی الْآخِرِینَ[6]
ما نام نیک ابراهیم را در امتهای بعد باقی و برقرار ساختیم.
6- سیر شدن فقرا
قرآن کریم می فرماید:
فَکلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ[7]
از گوشت آن بخورید و بینوای فقیر را اطعام کنید.
در برخی از روایات این مسأله به عنوان فلسفه قربانی شمرده شده است.
رسول خدا (ص) می فرماید:
إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ هَذَا الْأَضْحَی لِتَتَّسِعَ مَسَاکینُکمْ مِنَ اللَّحْمِ فَأَطْعِمُوهُم[8]
خداوند متعال این قربانی را تشریع فرمود تا مساکین شما از ناحیه گوشت در فراخی قرار بگیرند، پس ایشان را اطعام نمایید.
پی نوشت ها
[1] . حج/ 37.
[2] . مستدرك الوسائل، ج 10، ص 170.
[3] . مصباح الشريعه، به نقل از: اسرار عرفانى حج، ص 496.
[4] . وسائل الشيعه، ج 14، ص 206.
[5] . مستدرك الوسائل، چاپ بيروت، ج 10، ص 170.
[6] . صافات/ 108.
[7] . حج/ 28.
[8] . وسائل الشيعه، بيروت، ج 10، باب 60، ص 173.
دلایل عقلی و نقلی زنده بودن امام زمان(عج)
پاسخ اجمالی
وجود امام زمان(ع) و امامت آن حضرت از مباحث امامت خاصه است که برای اثبات آن مستقیماً نمی توان از دلیل عقلی بهره گرفت، بلکه با استخدام دلیل عقلی در امامت عامه و ضرورت وجود امام در همه زمان ها و استناد به روایات و نقل های تاریخی که در این زمان، امام را منحصر در وجود حضرت مهدی(عج) می کند، می توان به مقصود نائل آمد.
ضرورت وجود انسان معصوم و حجت الهی در همه زمانها با استناد به دلایل متعدد عقلی در امامت عامه است مثلاً نبوت و امامت یک فیض معنوی از جانب خداوند است و بر اساس قاعده لطف باید چنین لطفی همیشگی باشد.
روایاتی هم که دلالت می کنند آن انسان معصوم و کامل در وجود امام زمان (عج) منحصر گشته است به حدی زیاد است که قابل انکار نیست تا جایی که بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته و در کتاب هایشان متذکر شده اند که: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) است و در سامراء در سال 255 هجری متولد شده است و در پس پرده غیبت زندگی می کند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد.
پذیرش طول عمر حضرت مهدی(عج) نیز هیچ گونه استبعادی ندارد. زیرا آن حضرت با دانش خدادادی و با استفاده از روشهای طبیعی و علمی میتواند برای مدتی بسیار طولانی و بدون اینکه آثار فرسودگی و پیری در او پدیدار گردد، در این دنیا زندگی کند. علاوه بر اینکه استبعادی ندارد که در عالم انسانی خداوند حجت خود را به عنوان ذخیره و پشتوانه اجرای عدالت و نفی و طرد ظلم و ظالمان، به صورت استثناء و فراتر از عوامل طبیعی و ظاهری قرار دهد.
پاسخ تفصیلی
امامت امام زمان(ع) و وجود حضرت از مباحث امامت خاصه است . در امامت خاصه مستقیماً نمی توان از دلیل عقلی بهره گرفت [1] ، بلکه دلیل عقلی امامت عامه و ضرورت وجود امام (ع) در تمام زمان ها را اثبات می کند.
در امامت عامه برهان عقلی بر ضرورت وجود انسان معصوم و حجت الهی روی زمین اقامه می شود.
حال اگر ادله تاریخی و روائی دال بر ولادت و حیات حضرت مهدی(ع) به مقدمه اول ضمیمه گردد، اثبات می شود که در این زمان تنها آن حضرت(عج) واسطه فیض الهی است و زنده هم می باشد [2] .
بررسی دو رکن استدلال:
1) برهان عقلی بر ضرورت وجود امام در همه زمان ها:
الف: برهان لطف:
نبوت و امامت یک فیض معنوی از جانب خداوند است که بر اساس قاعده لطف باید همیشه وجود داشته باشد. قاعده لطف اقتضا می کند که در میان جامعه اسلامی باید امامی باشد که محور حق بوده و جامعه را از خطای مطلق باز دارد.
این جمله امام صادق(ع) که "مانا خداوند عزوجل جلیل تر و عظیم تر از آن است که زمین را بدون امام رها کند" [3] ، ممکن است اشاره به همین برهان باشد.
الطاف وجود امام غائب را می توان در موارد ذیل برشمرد:
1.حراست از دین خداوند در سطح کلی. [4]
- تربیت نفوس مستعد.
- بقای مذهب.
- وجود الگویی زنده که می تواند مقتدای مردم قرار گیرد [5] .
ب: برهان علت غائی:
در علم کلام ثابت می شود که خداوند از افعال خود هدف و غرضی دارد و چون خداوند کمال مطلق است و نقص در او راه ندارد غایت افعال الهی به مخلوقات برمی گردد و غایت وجود انسان، انسان کامل است یعنی انسان مانند درختی است که میوه آن وجود انسان کامل است [6] .
ج: برهان امکان اشرف:
در فلسفه قاعده ای مطرح می شود به نام قاعده امکان اشرف و معنای آن اینست که ممکن اشرف باید در مراتب وجود اقدم از ممکن اخس باشد... [7]
در عالم وجود انسان اشرف مخلوقات است و محال است که وجود، حیات، علم، قدرت و جمال و... به افراد انسان برسد قبل از آنکه این کمالات به انسان کاملی که حجت روی کره زمین است، رسیده باشد.
د: برهان مظهر جامع:
هویت مطلقه خداوند در مقام ظهور، احکام وحدت بر او غلبه دارد و در وحدت ذاتی مجالی برای اسمای تفصیلی نیست و از طرف دیگر در مظاهر تفصیلی که در عالم خارج ظاهر می شوند، احکام کثرت، غالب بر وحدت است . اینجاست که فرمان الهی مقتضی صورتی اعتدالی است که در آن وحدت ذاتی و یا کثرت امکانی بر یکدیگر غلبه نداشته باشد تا بتواند مظهری برای حق از جهت اسمای تفصیلیه و وحدت حقیقیه باشد و آن صورت اعتدال همان انسان کامل است. [8]
ما در اینجا به همین مقدار بسنده می کنیم و خواننده را به مطالعه کتب مفصل ارجاع می دهیم. [9]
2)- ادله تاریخی و روائی ولادت و حیات حضرت مهدی(ع)
ادله تاریخی و روائی زیاد است؛ ما برای نمونه به چند سند تاریخی اشاره می کنیم:
- بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته [10] و در کتاب هایشان متذکر شده اند که: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) است و در سامراء در سال 255 هجری متولد شده است و در پس پرده غیبت زندگی می کند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد. [11]
2- امام عسکری(ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدی(عج) از ولادت حضرت خبر داده بود، از جمله به عمه اش "حکیمه خاتون" فرمود: "در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدی از نرگس خاتون متولد می شود". [12]
احمد بن اسحاق میگوید: از امام ابو محمد حسن عسکری(ع) شنیدم که فرمود: "حمد و سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد تا این که جانشین من و مهدی موعود را به من نشان داد. او از حیث ویژگی های جسمانی و اخلاقی و رفتاری شبیه ترین انسان ها به پیامبر خدا(ص) است. خدا مدتی وی را در حالت غیبت نگهداری میکند و سپس ظاهر میشود و جهان را از عدل و داد پر میکند". [13]
نیز حضرت عسکری(ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزدیکان را از تولد امام مهدی(عج) آگاه نمود .
محمد بن علی بن حمزه گوید: از امام عسکری(ع) شنیدم :"حجت خدا بر بندگان و امام و جانشین من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگامة طلوع فجر متولد شد". [14]
احمد بن حسن بن اسحاق قمی می گوید: وقتی که امام مهدی(عج) متولد شد، نامهای از امام عسکری(ع) به من رسید که حضرت مرقوم فرموده بود: فرزندی برایم متولد شده است. این موضوع را مخفی بدار، زیرا جز برای دوستان و نزدیکان ما آن را اظهار نخواهم کرد". [15]
ابراهیم بن ادریس میگوید: امام ابو محمد عسکری(ع) گوسفندی را برای من فرستاد و فرمود: "این را به جهت ولادت فرزندم "مهدی" عقیقه کن و به خود و خانواده ات بخوران". [16]
3 ـ امام عسکری(ع) افزون بر این که قبل از ولادت امام مهدی بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد که مهدی موعود ولادت یافته است، گام دیگری برداشت، و آن این بود که برای افزایش ایمان و اطمینان شیعیان، فرزندش امام مهدی را به تعدادی نشان داد .
احمد بن اسحاق می گوید: امام عسکری(ع) کودک سه ساله ای را به من نشان داد و فرمود: ای احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامی نبودی، فرزندم را به تو نشان نمی دادم. بدان که این کودک همنام و هم کنیه رسول خدا است و همان کسی است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. [17]
معاویه بن حکیم، محمد بن ایوب و محمد بن عثمان بن سعید عمری میگویند: ما یک گروه چهل نفره در خانة امام حسن عسکری(ع) جمع شده بودیم، حضرت فرزندش امام مهدی را به ما نشان داد و فرمود: "این امام شما و جانشین من است". [18]
علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاویه بن حکیم و حسن بن ایوب میگویند: ما تعدادی از شیعیان در خانه ی امام حسن عسکری(ع) تجمع نمودیم و از حضرت درباره جانشین وی پرسش نمودیم، پس از ساعتی حضرت کودکی را به ما نشان داد و گفت: "بعد از من این امام شما است". [19]
عمر اهوازی میگوید: امام حسن عسکری(ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: "بعد از من این فرزندم امام شما است". [20]
ابراهیم بن محمد گوید: در خانه عسکری کودک زیبایی را دیدم، از حضرت پرسیدم: یابن رسول الله، این کودک کیست؟ حضرت فرمود: "این کودک من است. این جانشین من است". [21]
یعقوب بن منفوس میگوید: خدمت امام عسکری(ع) رسیدم و از حضرت درباره امام بعدی و صاحب الامر جویا شدم. حضرت فرمود: پرده را کنار بزن؛ کنار زدم، در این هنگام کودک پنج ساله ای را دیدم که به سوی ما می آید، آمد و روی زانوی حضرت عسکری(ع) نشست. حضرت فرمود: "این امام شما است". [22]
4- بعد از بشارت های امام عسکری(ع) و نشان دادن فرزند بزرگوارشان مهدی، به خواص و افراد مورد اطمینان، اینک نوبت خواص است که اقدام نمایند و وجود امام مهدی را به اطلاع دیگر شیعیان برسانند تا آنان را از شک و حیرت نجات دهند .
افرادی همانند حکیمه خاتون، دختر محمد بن علی بن موسی الرضا(ع)، عثمان بن سعید عمری، حسن بن حسین علوی، عبدالله بن عباس علوی، حسن بن منذر، حمزة بن ابی الفتح، محمد بن عثمان بن سعید عمری، معاویة بن حکیم، محمد بن معاویة بن حکیم، محمد بن ایوب بن نوح، حسن بن ایوب بن نوح، علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر، یعقوب بن منفوس، عمر اهوازی، خادم فارسی، ابوعلی بن مطهر، ابی نصر طریف خادم، کامل بن ابراهیم، احمد بن اسحاق، عبدالله مستوری، عبدالله جعفر حمیری، علی بن ابراهیم مهزیار، ابوغانم خادم، کوشیدند و ولادت امام مهدی(عج) را به اطلاع شیعیان رساندند .
به روایتی از حکیمه خاتون توجه فرمائید: امام حسن عسکری(ع) کسی را دنبال من فرستاد که امشب (شب نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجت خود را آشکار میکند. پرسیدم: این مولود از چه کسی است؟ فرمود: از نرجس. گفتم: در نرجس اثر حمل مشاهده نمی شود. فرمود: موضوع همین است که گفتم. من در حالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم در آورد و فرمود: بانوی من، حالت چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و خانواده ام هستی. او از سخن من تعجب کرد و ناراحت شد و فرمود: این چه سخنی است؟ گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندی عنایت میکند که سرور دنیا و آخرت است. نرجس از سخن من خجالت کشید. سپس بعد از افطار، نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم. بعد از نیمه شب برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم، دیدم نرجس نیز بیدار شد و نماز شب به جا آورد. از اتاق بیرون رفتم تا از طلوع فجر با خبر شوم، دیدم فجر اوّل طلوع کرده و نرجس در خواب است. در این هنگام این سؤال به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا متولد نشد. ناگهان امام عسکری(ع) از اطاق مجاور صدا زد: عمّه جان، شتاب مکن که موعد نزدیک است. من نشستم و قرآن خواندم. در هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم: چیزی احساس می کنی؟ گفت: آری. گفتم: نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان است که در آغاز شب به تو خبر دادم، مضطرب نباش، دلت را آرام کن. در این هنگام پرده نوری میان من و او حائل شد، ناگهان متوجه شدم که کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، دیدم که آن مولود سر به سجده گذاشته و به ذکر خدا مشغول است. در این هنگام امام حسن عسکری (ع) صدا زد: " عمه! فرزندم را نزد من بیاور .!" نوزاد را خدمت حضرت بردم، حضرت او را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و مفاصل کودک دست کشید و در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه گفت: و فرمود: " فرزندم، سخن بگو". نوزاد لب به سخن گشود و شهادتین بر زبان جاری کرد و سپس به امام علی(ع) و دیگر امامان (ع) به ترتیب درود فرستاد تا رسید به نام پدرش و بر او هم درود فرستاد. سپس امام عسکری(ع) به من فرمود: عمه، فرزند را نزد مادر ببر تا به او سلام کند و بعد نزد من بیاور. نوزاد را نزد مادر بردم و به مادر سلام گفت، و سپس نزد حضرت برگرداندم. حضرت فرمود: روز هفتم نزد ما بیا، روز هفتم آمدم. حضرت فرمود: عمه جان، فرزندم را بیاور، آوردم. همانند روز اوّل شهادتین و سلام بر امامان را بر زبان جاری کرد. سپس این آیه را تلاوت نمود: "و نرید أن نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین ".
حکیمه خاتون میگوید: بعد از این، روزی خدمت رسیدم، پرده را کنار زدم و امام مهدی(ع) را ندیدم، گفتم: فدایت شوم، امام مهدی چه شد؟ فرمود: عمه جان، او همانند حضرت موسی(ع) در خفا نگهداری میشود. [23]
5-بعد از شهادت امام عسکری(ع)، امام مهدی (عج) از طریق نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق (معجزه یا شبه معجزه) وجود و امامت خویش را برای شیعیان امام عسکری(ع) نمایاند و حجت را بر آنان تمام کرد .
در آغاز غیبت صغری، سازمان مخفی وکالت که از زمان امام صادق(ع) برای چنین دوره ای پایه ریزی شده بود، از مهم ترین وظایفش این بود که شک و حیرت شیعیان را بزداید و آنان را به امام غایب و نیابت نواب اربعه مطمئن نماید. نائبان و وکیلان حضرت با ارائه ی شواهد صدق، کرامت ها و علوم برتر اعطایی از ناحیة مقدسه به این امر اقدام نمودند .
کرامت ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی(عج) و در برخی موارد با واسطه ی سفیران به شیعیان بیان میشد؛ تا شیعیان افزون بر این که به وجود امام مهدی(ع) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند. نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولین سفیر ناحیه ی مقدسه، عثمان بن سعید عمری صورت گرفت، چون که در این دوره هنوز شیعیان در حیرت بودند و به وجود امام مهدی (عج) پی نبرده بودند .
سید بن طاووس می نویسد: "امام زمان(ع) را بسیاری از اصحاب پدرش امام حسن عسکری(ع) دیده و از وی اخبار واحکام شرعی روایت کرده اند. از این گذشته حضرت وکیل هایی داشت که اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، کرامات، پاسخ مسائل مشکل و بسیاری از اخبار غیبی را که حضرت از جدش پیامبر(ص) روایت کرده بود، نقل کرده اند. [24]
نمونه ها :
در این جا به ذکر چند نمونه اکتفا میکنیم :
1ـ روایت سعد بن عبدالله اشعری قمی: وی میگوید: "حسن بن نضر" که در میان شیعیان قم جایگاه ویژه ای داشت، بعد از رحلت امام عسکری(ع) در حیرت بود. او و "ابو صدام" و عده ای دیگر تصمیم گرفتند که از امام بعدی جویا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت و گفت: امسال می خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست که این سفر را به تعویق اندازد، ولی حسن بن نضر گفت: نه، من خوابی دیده ام و بیمناکم، بنابراین باید بروم. قبل از حرکت به احمد بن یعلی بن حماد دربارة اموال متعلق به (امام) وصیت کرد که این اموال را نگه دارد تا این که جانشین امام عسکری(ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آن جا از سوی ناحیة مقدسه توقیعی به دستش رسید و به امامت امام مهدی(عج) و نیز به وکالت خاصة عثمان بن سعید عمری مطمئن شد.
2- روایت محمد بن ابراهیم بن مهزیار: او میگوید پس از وفات امام حسن عسکری(ع) در مورد جانشین آن حضرت به شک افتادم. پدرم وکیل حضرت بود و اموال زیادی نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهی طلبید و به راه افتادیم، پدرم بین راه مریض شد و به من در مورد اموال وصیت نمود و گفت: از خدا بترس و این اموال را به صاحبش برگردان. هر که این نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات کرد .
چند روزی در عراق ماندم، سپس نامه ای از سوی عثمان بن سعید به من رسید که در آن نامه همه علائم و نشانه های اموال بیان شده بود، نشانه هایی که جز من و پدرم کسی آن را نمی دانست. [25]
محمد بن ابراهیم بن مهزیار با این کرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدی و هم به نیابت عثمان بن سعید مطمئن شد .
3ـ روایت احمد دینوری سراج: او میگوید: یکی دو سال بعد از درگذشت امام حسن عسکری(ع) به قصد حج از اردبیل حرکت کردم و به دینور رسیدم، مردم در خصوص جانشین امام عسکری(ع) متحیر بودند، اهل دینور از آمدن من خشنود شدند. شیعیان آن جا سیزده هزار دینار سهم امام، به من دادند که به سامرا ببرم و به جانشین حضرت بسپارم. گفتم: هنوز جانشین حضرت حتی برای خودم روشن نیست. گفتند: تو مورد اعتماد ما هستی. هر وقت جانشین حضرت را پیدا کردی، به او بده. سیزده هزار دینار را گرفتم و با خود بردم. در کرمانشاه با احمد بن حسن بن حسن ملاقات کردم، او هم هزار دینار و چند بقچه پارچه به من داد تا به "ناحیه مقدسه" برسانم. در بغداد در پی نایب حضرت می گشتم. به من گفتند که سه نفر مدعی نیابت هستند. یکی باقطانی است. رفتم نزدش و امتحانش کردم و از او شاهد صدق خواستم، چیزی نداشت که مرا قانع کند. سپس رفتم نزد دومی به نام اسحاق احمر، او را هم به حق نیافتم. رفتم نزد سومی، ابوجعفر یا عثمان بن سعید عمری، بعد از احوال پرسی به او گفتم: اموالی از مردم نزد من است و باید به جانشین امام عسکری(ع) تحویل دهم، در حیرتم و نمی دانم چه کنم. او گفت: برو در سامرا به خانه ابن الرضا (امام حسن عسکری(ع)) در آن جا وکیل امام را خواهی یافت. به سامرا رفتم و در خانه حضرت سراغ وکیل امام را گرفتم. دربان گفت: منتظر باش، الآن بیرون می آید. لحظه ای بعد فردی آمد و دست مرا گرفت و درون خانه برد. بعد از احوال پرسی به او گفتم: مقداری اموال از ناحیة جبل آوردم و به دنبال دلیل هستم. ناچارم از هر کس دلیلی برای اثبات نیابت وی یافتم، اموال را به او تسلیم کنم. در این وقت برای من غذا آوردند، گفت غذایت را بخور و کمی استراحت کن، سپس به کار تو رسیدگی میشود. بعد از گذشت پاسی از شب آن مرد نامه ای به من داد که در آن آمده بود: احمد بن محمد دینوری آمده و این مقدار پول و کیسه و بقچه آورده و درون آن کیسه این مقدار پول است، و تمامی جزئیات را بیان داشت. از جمله نوشته بود: در کیسه پسر فلان شخص زره ساز شانزده دینار است. از کرمانشاه نیز یک کیسه از فلان شخص است، و فلان بقچه از احمد بن حسن مادرانی است که برادرش پشم فروش است و ... با این نامه شک و تردیدم بر طرف شد و مشخص شد که عثمان بن سعید عمری نایب حضرت است. حضرت در این نامه به من دستور داد که اموال را به بغداد ببرم و نزد همان فردی که با او ملاقات داشتم، تحویل دهم. [26]
4 ـ روایت محمد بن علی اسود: وی میگوید: در آغاز غیبت صغری پیرزنی پارچه ای به من داد و گفت آن را به ناحیه مقدسه برسان. من آن را با پارچه های بسیاری دیگر همراه خود آوردم. چون به بغداد رسیدم و نزد عثمان بن سعید رفتم، وی گفت: همه اموال را به محمد بن عباس قمی بده. من همه را به او سپردم، جز پارچه پیر زن را. پس از آن عثمان بن سعید از ناحیه مقدسه این پیغام را فرستاد که پارچه پیرزن را نیز به وی تسلیم کن... . [27]
5ـ روایت اسحاق بن یعقوب: میگوید: از عثمان بن سعید شنیدم که می گفت: مردی از اهل عراق نزد من آمد و مالی را برای امام(ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود: حق پسر عمویت را که چهارصد درهم است، از آن بپرداز! آن مرد مبهوت و متعجّب شد و حساب اموال خود را بررسی کرد و معلوم شد که پسر عمویش چهارصد درهم از او طلب دارد . آن را برگرداند، سپس مبلغ باقی مانده را تسلیم حضرت نمود و حضرت پذیرفت. [28]
6ـ روایت محمد بن علی بن شازان: میگوید: اموالی از مردم نزد من جمع شده بود، برای این که به ناحیه مقدسه برسانم، دیدم بیست درهم کمتر از پانصد درهم است. این مقدار را افزودم و با نامه برای عثمان بن سعید نائب امام مهدی(ع) فرستادم. چیزی هم در این نامه قید نکرده بودم، وی در پاسخ نوشت: پانصد درهم رسید. بیست درهم از آن مال تو بود. [29]
با این خبرهای برتر، کرامت ها و شواهد صدقی که در آغاز غیبت صغری ارائه شد، شیعیان امام حسن عسکری(ع) تماماً به امامت امام مهدی(ع) و نیابت عثمان بن سعید پی بردند . شک و حیرت شیعیان در امر امامت که ناشی از خفای ولادت و غیبت امام مهدی (عج) بود، با تلاش های خالصانه کارگزاران حضرت در سازمان مخفی وکالت، در چند ساله آغازین دوره غیبت صغری کاملاً برطرف شد .
شیعیان با بهره مندی از کرامت ها و علوم غیبیه حضرت مهدی(عج) به دو نکته پی بردند: یکی این که دانستند مسیر اصلی امامت ترسیم شده از زمان پیامبر(ص) و علی(ع)، به درستی طی شده و امامت از امام حسن عسکری(ع) به فرزندش امام مهدی(عج) منتقل شده است و در این دوره غیبت صغری، حضرت مهدی(عج) از پشت پرده شیعیان را رهبری می کند .
دوم این که سازمان مخفی وکالت که از قبل با رهبری امامان(ع) فعالیت می کرد، اینک در دوره غیبت صغری نیز فعال است و "عثمان بن سعید عمری" از ناحیه مقدسه، مسئولیت و تولیت این سازمان را عهده دار است. بنابراین شیعیان هم به امامت امام مهدی پی بردند و هم به نیابت خاصه مطمئن شدند .
بعد از درگذشت عثمان بن سعید عمری، به دستور حضرت مهدی(ع)، پسرش محمد بن عثمان مسئولیت و تولیت آن را بر عهده گرفت، در این هنگام برخی از شیعیان، نه در وجود امام زمان(عج) بلکه در نیابت محمد بن عثمان شک کردند، که امام مهدی(عج) با در اختیار قرار دادن برخی از کرامت ها و شواهد صدق، موجب شد شیعیان به نیابت محمد بن عثمان بن سعید عمری مطمئن شدند و تنها چند نفر به جهت ریاست طلبی و هواپرستی با محمد به مخالفت برخاستند. این ها به دروغ ادعای نیابت کردند، و محمد بن عثمان با بهره گیری از کرامت ها و شواهد صدق، ادعای آنان را باطل کرد و شیعیان بیشتر به حقانیت محمد بن عثمان پی بردند. [30] سپس در دورة نیابت حسین بن روح هم برخی از خواص با وی به مخالفت برخاستند، ولی با مشاهدة کرامت، از مخالفت دست برداشتند و عذر خواهی نمودند. [31]
بعد از حسین بن روح نیابت به ابوالحسن علی بن محمد سمری رسید و آخرین توقیع که در دورة غیبت صغری صادر شد، نیز کرامتی دیگر محسوب میشود. امام مهدی(عج) در نهم شعبان سال 329 هجری توقیعی صادر میکند و به ابوالحسن علی بن محمد سمری متذکر می شود که: "تو شش روز بعد می میری. امور سازمان وکالت را سر و سامان بده و اموال مردم را برگردان بعد از این دیگر نیابت خاصه منتفی است". راوی میگوید: رفتم نزد ابوالحسن علی بن محمد سمری. او این توقیع را به من نشان داد و در روز موعود رفتم و دیدم ابوالحسن علی بن محمد سمری در حال جان دادن است. [32]
این نامه دلیل دیگری است برای حقانیت شیعه و وجود امام زمان(عج) .
طولانی بودن عمر امام زمان (عج) :
مسئله طول عمر، از شاخههای مسئله "حیات" است. حقیقت و ماهیت حیات بر بشر مجهول است و شاید بشر، هیچ گاه از این راز سر در نیاورد. اگر پیری را عارض بر حیات بدانیم و یا آن را قانون طبیعی بشناسیم که بر بافت و اندام موجود زنده، عارض می شود، و به مرور زمان، موجود زنده را به مرحله فرسودگی و مرگ میرساند، معنایش این نیست که این پدیده، قابل انعطاف پذیری و در نتیجه تأخیر نباشد. بر همین اساس دانش بشری، گامهای مؤثری درباره درمان پیری برداشته است. در اواخر قرن نوزدهم بر اثر پیشرفتهای علمی، امید به زندگی طولانی تر رونق بیشتری یافت و شاید در آینده نه چندان دور این رؤیای شیرین به واقعیت بپیوندد. درباره عمر طولانی مهدی موعود (عج) هیچ گونه شگفتی باقی نمانده و امکان علمی و نظری آن جای تردید ندارد. حضرت حجت با دانش خدادادی و با استفاده از روشهای طبیعی و علمی میتواند مدتی دراز در دنیا بماند و آثار فرسودگی و پیری در او پدیدار نگردد.
از سوی دیگر اگر مسئله کوتاهی عمر را قانون عمومی یا غالبی بدانیم، وجود استثناها در هر امری، از جمله امور طبیعی این عالم، مسئلهای روشن و انکارناپذیر است. نظیر گیاهان، درختان و جاندارانی که در دامن طبیعت از سابقهای کهن و عمری طولانی برخوردار میباشند. حال چه استبعادی دارد که در عالم انسانی هم برای نگهداری حجت خدا به عنوان ذخیره و پشتوانه اجرای عدالت و نفی و طرد ظلم و ظالمان، قائل به استثناء شویم و او را موجودی فراتر از عوامل طبیعی و اسباب و علل ظاهری بدانیم که قوانین طبیعت در برابرش انعطاف پذیری دارند و او بر آنها برتری دارد؟ این امری ممکن است گرچه عادی و معمولی نباشد. به گفته علامه طباطبائی "نوع زندگی امام غائب را به طریق خرق عادت میتوان پذیرفت. البته خرق عادت غیر از محال است و از راه علم هرگز نمیتوان خرق عادت را نفی کرد، زیرا هرگز نمیتوان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در جهان کار میکنند، تنها همانها هستند که ما آنها را دیدهایم و میشناسیم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم یا آثار و اعمال آنها را ندیدهایم یا نفهمیدهایم، وجود ندارد، از این رو ممکن است در فردی یا افرادی از بشر اسباب و عوامل به وجود آید که عمری بسیار طولانی، هزار یا چندین هزار ساله برای ایشان تأمین نماید. [33]
از سوی دیگر معمرین زیادی در تاریخ وجود داشتهاند که مستندترین آنان، حضرت نوح (ع) است. قرآن تصریح میکند که 950 سال فقط پیامبر بوده [34] و حتماً عمر وی بیشتر از این بوده است. عمر طولانی حضرت خضر نیز مصداقی از آن میباشد [35] ، [36] . بر این اساس میتوان عمر طولانی حضرت را پذیرفت و هیچ گونه استبعادی از نظر عقلی در آن راه ندارد. [37]
[1] چون برهان و دلیل عقلی نمی تواند معرف فرد باشد و معنای این جمله که : "جزیی نه کاسب است نه مکتسب" همین است.
[2] نک: نهج الولایة ، آیت الله حسن زاده ی آملی، صص8و 7.
[3] بصائر الدرجات ص 485، باب 10، ح3.
[4] کشف القناع، شریف العلماء، ص148.
[5] نک: نمایه ی: مبانی کلامی مهدویت، سؤال 1363.
[6] نک: نمایه ی: مبانی فلسفی مهدویت، سؤال 1362.
[7] نهایة الحکمة، صص319و 320.
[8] نک: تمهید القواعد ص 172، تحریر تمهید القواعد، آیت الله جوادی، صص 548- 555.
[9] مطالعه ی کتاب موعود شناسی، علی اصغر رضوانی، صص267-283سودمند است.
[10] برخی از پژوهشگران بیش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند که در تألیفات شان ولادت امام مهدی(عج) را متذکر شده اند.
[11] محمد بن طلحة شافعی در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمة؛ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقة؛ و ابن خلکان در وفیات الاعیان .
[12] منتخب الاثر، ص398 و 399.
[13] بحارالانوار،ج51،ص 161 همان، ص 397
[14] همان، ص 397 .
[15] اثبات الهداة، ج 6، ص 436؛ دادگستر جهان، ص103 .
[16] بحارالانوار، ج 52، ص 22 .
[17] بحارالانوار، ج 52، ص 23 و 24 .
[18] ینابیع المودة، ص 460؛ بحارالانوار، ج 52، ص26
[19] اثبات الهداة، ج 6، ص 311؛ دادگستر جهان،ص107 .
[20] ینابیع المودة، ص 46
[21] دادگستر جهان،ص 107 .
[22] بحارالانوار، ج 52،ص 25 .
[23] ینابیع المودة، ص 449 و 450
[24] الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف، ج 1، ص 183ـ 184؛ زندگانی نواب خاص امام زمان(عج)، ص 93 و 94.
[25] همان، ص 518، ح 5؛ رجال کشی، ج 2، ص813
[26] بحارالانوار، ج 51،ص 300 - 302 .
[27] همان، ص 335
[28] همان، ص 326
[29] کلینی، کافی، ج 1، ص 523 و 524 .
[30] ر.ک: بحارالانوار، ج 51، ص 316 و 336؛کمال الدین ، ص 398 .
[31] ر.ک: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج)،جاسم حسینی، ص 197
[32] کمال الدین، ص 516، بحارالانوار، ج 51، ص361 .
[33] شیعه در اسلام، علامه طباطبائی، ص 151
[34] عنکبوت،14.
[35] کمال الدین، ج 2، ص 385.
[36] مجله حوزه، شماره 71 - 70، ویژه بقیه الله الاعظم (ع)، ص 46 به بعد .
[37] اقتباس از سؤال 582 (دلایل عقلی زنده بودن امام زمان«عج») .
یاران امام زمان (عج) چه خصوصیات و ویژگی هایی دارند؟
در برخی روایات به بعضی از خصوصیات یاران امام زمان(ع) چنین اشاره شده است:
۱ - خداجویی:
خداجویی و توحید سرلوحه عقاید و خصال یاران مهدی است. آنان خدا را به شایستگی شناخته و همه وجودشان غرق جلوه نور ایزدی است و ایمانی خالصانه در سینه دارند که شک و تردید با آنان بیگانه است.(۱)
امام صادق(ع) فرمود: مردانی که گویا دلهایشان پارههای آهن است، غبار تردید در ذات مقدس خدای، خاطرشان را نمی آلاید... همانند چراغهای فروزانند، گویا دلهایشان نور باران است... برای شهادت دعا می کنند....(۲)
۲ - بصیرت و آگاهی:
یکی از ویژگی ها بصیرت و آگاهی است. آنان در فرمانبری از امام و شناخت او و تشخیص حق و باطل دچار مشکل نشده و در فتنه ها هوشیارانه راه جویند. بصیرت آنان سبب می شود که در احیای سنت و مبارزه با بدعت درنگ نکنند . در رسالت شرکزدایی به همراه امام خود تبر بردارند و بت شکنی کنند. چون فرمان خدا آزمایش را به سر آورد، شمشیرها را در راه حق آختند و بصیرتی را که در راه دین داشتند، آشکار کردند....(۳)
۳ - عبادت و بندگی:
یکی از ویژگی های مهم یاران عبادت و بندگی است. یاران مهدی، شیران روز و نیایشگران شب هستند. عبادت از دیدگاه یاران امام، نوعی معامله و داد و ستد نیست، بلکه عبادت آنان، نیایش عارفانه و پاکبازانه، پیوند روح با ابدیت، عالی ترین واکنش سپاسگزارانه انسان در برابر خدا و عبادت آزادگان است. آنان چون مادران فرزند مرده می گریند.(۴)
۴ - شجاعت:
یاران امام زمان(ع) دلیر مردند و جنگ آوران میدان های نبرد. ایمان به هدف، همه وجودشان را تسخیر کرده و هر کدام قوّت چهل مرد را دارند.(۵)
شجاعت بی بدیلشان، ترس را بر دلهای مستکبران چیره ساخته و جانهاشان از سنگ خارا محکمتر است.
امام باقر(ع) فرمود: گویا آنان را می نگرم... سیصد و اندی مرد بلند بر بلندای نجف و کوفه ایستادهاند، دلهایی چون پولاد دارند....(۶)
۵ - فرمانبری:
اطاعت و فرمانبری از مولا و مقتدای شان . عاشقان مولای خود و فرمانبرترین انسانها هستند و در انجام دستورهای امام خویش بر یکدیگر پیشی می گیرند.(۷)
پیامبر فرمود: "کدّادون مجدّون فی طاعته؛(۸) تلاشگر و کوشا در پیروی از او هستند".
۶ - ایثار (از خود گذشتگی) و برابری
از خصوصیات بارز یاران مهدی ایثار و برابری است. وحدت مقصد و اخلاص نیّت، دلهایشان را به هم پیوند داده و یار و غمخوار یکدیگرند. آنان برای یکدیگر خود را به رنج افکنده و در بهرهگیری از مواهب الهی، دیگران را بر خود پیش میدارند. یکی از شاخصههای حکومت امام زمان(عج) مواسات و برابری است.
در برخی از روایات از یاران امام زمان(ع) به «رفقا» یاد شده که به معنای دوستان همدل، همراز، با لطف و صفا است، گویا برادران تنیاند: کأنّها ربّا هم أبٌ واحد أو أمٌ واحدةٌ، قلوبهم مجتمعة بالمحبّة و النّصیحة؛(۹) گویا یک پدر و مادر آنان را پروریدهاند. دلهای آنان از محبت و خیرخواهی به یکدیگر آکنده است.
۷ - نظم:
یاران امام زمان(ع) دارای نظم و تشکیلات مناسب با حکومت جهانی اند. با مردم روابط گرم داشته، ولی کارهای خویش را بر اصولی محکم و روشن پیش می برند.
سپاهیان امام از لباس یکسان استفاده می کنند و منظم ترین نیروی رزمی جهان هستند. امام علی(ع) یاران امام زمان(ع) را این گونه می ستاید: گویا آنان را می نگرم که زی و هیأتی یکسان، قد و قامت برابر، در جمال و برازندگی همانند و هم لباساند.(۱۰)
۸ - زهد و ساده زیستی زینت یاران مهدی است. آنان خوشکامی و نیک بختی را در آرامش دیگران می جویند و بستر بهره گیری از مواهب الهی را برای دیگران فراهم کرده و خود با دنیا گرایی در ستیزند. غذایشان ساده و لباسشان بی پیرایه است. امام صادق(ع) در برابر پافشاری دوستان برای قیام و شتاب در خروج قائم(ع) فرمود: چرا در خروج قائم شتاب می ورزید؟! به خدا سوگند، لباسش درشت و غذایش ناچیز است. زندگی در حکومت او جنگیدن و مرگ در سایه شمشیر است.(۱۱)
۹ - عدالت:
یکی از ویژگی های یاران امام زمان(ع) عدالت است. عدالت که در رعایت حقوق دیگران و پرهیز از هر گونه ستم ظهور می کند، زینت یاران مهدی(ع) است.
یکی از شاخصه های مهم حکومت جهانی عدالت است.(۱۲)
کارگزاران و سربازان او نیز باید عدالت گرا باشند. کسانی که در صدد هستند از یاران امام زمان(ع) باشند باید با بهرهگیری از دستورهای اسلامی و رعایت واجبات، ترک محرّمات و تقواگرایی، به تقویت ریشه عدالت در وجود خود اقدام کنند تا بتوانند قابلیت دیدن یار را پیدا کنند که امام عادل، یاران عادل را می طلبد.
پی نوشت:
۱.منتخب التواریخ، ص ۱۱۹۳.
۲.کمال الدین، ج ۲، ص ۳۷۸.
۳همان، ص ۳۷۸.
۴.نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ۱۵۰.
۵.علی یزدی حایری، الزام الناصب، ج ۲، ص ۲۰.
۶.بحالارانوار، ج ۵۳، ص ۷.
۷.خصال شیخ صدوق، ترجمه کمرهای، ج ۲، ص ۳۱۸.
۸.بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۱۰.
۹.عیون اخبار الرضا، ص ۶۳.
۱۰.الزام الناصب، ج ۲، ص ۲۰.
۱۱.الملاحن و الفتن، ص ۱۴۸.
۱۲.نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۳.
ارزیابی اندیشکده آمریکایی از توازن قوا در خلیج فارس و قدرت ایران
اندیشکده آمریکایی «مرکز مطالعات ملی و راهبردی» در کتابی که اخیراً منتشر کرده است به ارزیابی سیاسی و امنیتی نیروهای ایرانی، کشورهای عربی حوضه خلیج فارس و نقش آمریکا در این پیکره آبی راهبردی پرداخته است.
به نوشته پایگاه اینترنتی این اندیشکده، در این ارزیابی، نقش موارد زیر در شکل دادن به موازنه قدرت در خلیج فارس اشاره شده است:
- تغییر راهبردی روابط میان ایران و کشورهای عرب همسایه و عدم قطعیت نقش آینده آمریکا در خلیج فارس
- رشد قابلیت ایران در جنگهای نامتقارن در حوزه خلیج فارس
- تأثیر موفقیت ایران در ساخت موشکهای دقیق هدایت شونده و پدافندهای هوایی مؤثرتر
این اندیشکده نوشت، با این حال فارغ از مخارج نظامی و قابلیتهای طرفین، باید توجه داشت که شیوع ویروس کرونا تأثیر بسیار زیادی بر استقرار نیروهای آمریکایی در منطقه و مخارج نظامی این کشور خواهد داشت. همچنین این بیماری بر مخارج نظامی و واردات سلاح از سوی کشورهای حوزه خلیج فارس نیز مؤثر خواهد بود.
شیوع ویروس کرونا موجب شده آمریکا ۲۰۰۰ میلیارد دلار به مقابله با اثرات این بیماری اختصاص دهد. این در حالی است که از سال مالی ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹ هزینه حضور نظامی آمریکا در افغانستان، عراق و سوریه چیزی بین ۲۰۰۲.۴ تا ۲۱۰۶.۲ میلیارد دلار برآورد شده است.
بر اساس این تحلیل، هزینههایی که شیوع ویروس کرونا به آمریکا تحمیل کرده است، تأثیر بهسزایی بر هزینههای صرف شده در خلیج فارس، حضور نظامی در منطقه، کمکهای نظامی و دیگر جنبههای امنیت ملی این کشور خواهد داشت.
کشورهای عربی ثروتمند صادر کننده نفت نظیر کویت، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، چیزی حدود ۱۰ درصد از تولید ناخالص ملی خود را صرف امنیت ملی میکنند. اما شیوع کرونا تقاضا برای نفت و بهای آن را کاهش داده است. ادامه پیدا کردن این روند میتواند موجب کاهش بودجه امنیتی و واردات اسلحه در این کشورها شود.
این ارزیابی به تغییرات عمده در توازن قوا در منطقه میپردازد که تغییر آرایش سیاسی و راهبردی آمریکا، کشورهای عربی و ایران را شامل میشود. این تغییرات، تأثیر جنگهای منطقهای، جنگهای داخلی، ناآرامیهای سیاسی و دو دهه درگیری با افراطگرایان و تروریستها را در بر میگیرد.
در این بین ایران توانسته است قدرت اثرگذاری و تقابلات خود را به یمن، اقیانوس هند و دریای سرخ گسترش دهد.
نگاهی به سیر این تحولات نشان میدهد که ایران، آمریکا و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از ورود به جنگی تمام عیار اجتناب میکنند. در عوض طرفین در کنار منازعه سیاسی بر سر گسترش تأثیرگذاری و کنترل منطقه، به درگیری غیرمستقیم و جنگهای ترکیبی روی آوردهاند.
این اندیشکده همچنین مینویسد، توان رو به رشد ایران در زمینه جنگهای راکتی و موشکی، موجب تغییر موازنه قوا در منطقه شده است با این حال پیشبینی تأثیرات آن در آینده بهدلیل کمبود اطلاعات از تلاشهای ایران در این زمینه، کاری دشوار است؛ لکن ایران بدون شک جایگاهش را نسبت به آمریکا و شرکایش در منطقه محکمتر کرده است.
لغو تمام پروازهای داخلی و خارجی ازبکستان در پی شیوع کرونا
کمیسیون ویژه مبارزه با کرونا در ازبکستان اعلام کرد: از تاریخ 30 مارس تا 20 آوریل تمام فرودگاه های ازبکستان فعالیت خود را متوقف و ارتباطات هوایی در این کشور کاملا قطع میشود.
همچنین از تاریخ 30 مارس تا 20 آوریل تردد خودروهای شخصی نیز متوقف می شود.
در تاریخ مذکور همچنین تردد وسایل نقلیه بین استانها، شهر تاشکند، «نوکوس» و مراکز استان ها فقط بر اساس مجوز ویژه (برچسب) صادر شده توسط مراکز خدمات دولتی امکان پذیر است.
از تاریخ 27 مارس به شهروندان ازبکستان دستور داده شد در صورت داشتن کار ضروری از خانه بیرون بروند و استفاده از ماسک برای همه در محیط های عمومی اجباری است.
واحدهای گارد ملی و وزارت کشور ازبکستان از تاریخ 28 مارس ضدعفونی خیابان های شهر تاشکند را آغاز کرده اند.
طبق آخرین اطلاعات تاکنون 145 نفر در ازبکستان به کرونا مبتلا شدهاند.
فرازهایی از معارف امام سجاد(ع) در بیان آیت الله العظمی جوادی آملی
امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) مشهور به سجاد، چهارمین امام شیعیان در اوضاع ناگوار اجتماعی که ارزش های دینی دست خوش تغییر و تحریف امویان قرار گرفته بود، مهمترین کار خویش را در زمینه برقراری پیوند مردم با خداوند از راه مناجات و دعا آغاز کرد. چنین بود که مردم تحت تأثیر روحیات آن حضرت قرار گرفتند و شیفته مرام و روش او شدند و بسیاری از طالبان علم و دانش در مسلک راویان حدیث او در آمدند و از سرچشمه زلال دانش وی که برخاسته از علوم رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) بود، بهره ها جستند.
به مناسبت سالروز ولادت آن امام همام گزیده ای از بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی با موضوع معارف امام سجاد علیه السلام را از نظر می گذرانیم.
امام سجاد(ع) و دستیابی به حکمت عبادات
معظم له خاطر نشان کردند: سخنان امام سجاد (سلام اللهعلیه) که بر منبر شام ایراد فرمود، نشان می دهد که حضرات معصومین (علیهم السلام) به حکمت عبادات رسیده اند. در بخشهایی از سخنان آن حضرت آمده است: «أنا بن مکّة ومنی، أنا بن زمزم وصفا» من فرزند مکه و منا هستم؛ یعنی آن عبادتی که باید در مکه و منا انجام بگیرد من به آن رسیده ام و آن عبادت مرا به اینجا رساند، نه اینکه من فرزند سرزمین مکه و منا هستم. آنان که در منا زندگی می کنند و اهل آن سرزمین اند فرزند منا نیستند؛ آنکه قربانی می دهد تا دین زنده و محفوظ بماند او فرزند مناست. با اینکه در این مسافرت حسین بن علی(سلام اللهعلیه) از مکّه برگشت و دیگر به مشعر و منا و عرفات نرفت و در منی قربانی نکرد، قبل از روز دهم ذی الحجه حضرت از مکّه به طرف کوفه حرکت کردند، امام سجاد (علیه السلام) هم به منا نرفت و قربانی نکرد، با این وجود فرمود: من فرزند مکه و منا هستم.
ایشان به کلام گهربار زینت عبادت کنند گان در رابطه با حقوق قلب و چشم در راستای بینش واقعی حقایق الهی پرداختند و مرقوم داشتند: پوشاندن چشم از نگاه حرام و نگریستن به آنچه را که خدا امر فرموده، از حقوق چشم به شمار می آید.چشم را پیامبرِ دلْ نامیدند که فرمان او می برد و هرگونه نگاه بیجا، ظلم و تعدی در حق اوست و آن را تیر زهرآگین از تیرهای شیطان دانسته اند که با نگاه حرام، تیرِ آن به جان انسان اصابت می کند. خداوند چشم را در انسان قرارداد تا حقایق هستی را مشاهده نموده و به عظمت خالق پی برد؛ نه اینکه هر چه در مقابلش افتاد بنگرد و دل را تحریک کند. بسیاری از اضطراباتِ قلب به واسطه نگاههای آلوده و حرام است. زمانی که نگاه پاک باشد دل روشن می شود، ولی زمانی که چشم آلوده به گناه شد، لغزش دل بر صاحبش آشکار می گردد و زمانی که حق بصر ادا شود، شخص اهل بصیرت می شود و حق آن را امام سجاد(علیهالسلام) در راستای آیه کریمه سوره نور تفسیر می فرماید که :«حق البصرِ اَنْ تغضَّه عما لا یحلُّ لک و تعتبر بالنظر به»؛ حق بینایی آن است که آن را بپوشانی از آنچه دیدن آن حرام است و با دیده عبرت انگیز به حوادث بنگری.
حضرت آیت الله جوادی آملی با استناد به فرمایشات آن حضرت، حق خدای بزرگ بر انسان را بندگی مخلصانه یک بنده مطرح کردند و آورده اند: امام سجّاد(علیهالسلام) می فرماید: حق خدای بزرگ بر تو آن است که او را بندگی کرده، چیزی را شریک او قرار ندهی، هرگاه این حق خداوندی را با اخلاص عمل نمودی، خدای بزرگ بر خود واجب کرده که امور دنیا و آخرت تو را کفایت کند.
معظم له در بخشی از کتاب حکمت عبادات خود به دیگر حالات معنوی آن حضرت پرداختند و مرقوم داشتند: وقتی انسان دست به دعا برداشت، طبق روایات و سنت معصومین (علیهم السلام) مستحب است آن را بر سر و صورت خود بکشد؛ برای اینکه لطف خدا به این دست پاسخ داده است. دستی که به سوی خدا دراز شود، یقیناً خالی بر نمی گردد و دستی که عطای الهی را دریافت کرد، گرامی است، لذا خوب است آن را به صورت یا به سر بکشد. گاهی امام سجاد (سلام اللهعلیه) چیزی که به سائل مرحمت می فرمودند، دست مبارک را می بویید و می گفت: این دست به دست الهی رسیده؛ چون خدا فرمود: ﴿هو یقبل التوبة عن عباده ویأخذ الصدقات﴾
ویژگی های اخلاقی امام سجاد (ع)
پنجم شعبان، سالروز ولادت امام شجاد (علیه السلام) است و ابوحمزه ثمالی می گوید: امام زین العابدین در تاریکی شب، نان و نوای مستمندان را بر دوش می کشید و به طور ناشناس آن را انفاق می کرد و می فرمود: «صدقه ی پنهانی، خشم الهی را فرو می نشاند».
بردباری
از جمله ویژگی های بارز امام سجاد علیه السلام شکیبایی وی در برابر ناگواری ها و گذشت نسبت به کسانی است که به او بی حرمتی یا جفا کرده بودند. در طول تاریخ همیشه کسانی بوده اند که گاه به دلیل ناآگاهی و زمانی برای دنیاپرستی و دنیاداری با اولیای الهی به ستیز برخاسته و آنان را آزار می داده اند.
روزی مردی علی بن الحسین علیه السلام را دید و زبان به اهانت گشود و سخت ناسزا گفت.
همراهان امام می خواستند او را تنبیه کنند، امّا امام مانع شد و فرمود: «متعرّض او نشوید! » سپس به آن مرد رو کرد و فرمود: «کار ما بیش از این ها بر تو پوشیده است، اگر نیازی داری بگو تا برآوریم». مرد از شکیبایی و بزرگواری و نیز لحن ملایم و محبت آمیز امام به شدتمتأثر شد. شرم سراسر وجودش را فرا گرفت تا آن جا که از خجالت دیگر نتوانست به صورت امام نگاه کند. امام بی درنگ دستور داد تا خدمتکارانش هزار درهم در اختیار او قرار دهند. پس از آن روز هرگاه آن مرد، امام را می دید، می گفت: «گواهی می دهم که تو از فرزندان رسول خدا و از خاندان وحی و نبوّت هستی».
گذشت و بخشایش
یکی از عموزاده های امام سجاد علیه السلام به نام «حسن بن حسن» با ایشان کدورتی پیدا کرده بود. روزی حسن وارد مسجد شد و امام زین العابدین علیه السلام را در آن جا دید. بی درنگ با پرخاش و تندگویی آن حضرت را آزرده خاطر ساخت. امام در برابر سخنان او کوچک ترین واکنشی از خود نشان نداده تا این که حسن از مسجد خارج شد.
شب هنگام، امام سجّاد علیه السلام به خانه اش رفت و به او فرمود. برادر! آن چه امروز در حضور اهل مسجد درباره ی من گفتی، اگر راست باشد، از خداوند می خواهم که مرا بیامرزد و اگر نسبت های ناروای تو به من دروغ باشد، از خداوند می خواهم که تو را بیامرزد. درود بر تو و رحمت و برکات خدا شامل حال تو باد! »
امام این سخنان را گفت و بیرون آمد.
حسن که هرگز چنین برخوردی را از امام انتظار نداشت و خود را برای شنیدن سخنان تند و کوبنده آماده کرده بود، به خود آمد و خود را در برابر کوهی از بزرگواری و شرافت یافت. شرمنده شد و با چشمی گریان در پی حضرت روان گردید و از امام پوزش طلبید. امام بر حالش رقت آورد و اطمینان داد که او را بخشیده است».۲
فروتنی
امام زین العابدین علیه السلام پیوسته با فقیران هم نشین و هم خوراک می شد به گونه ای که یکی از آنان به حساب می آمد. امام با این رفتار به مردم می فهماند که خودبزرگ بینی در برابر ذات خداوند شایسته نیست؛ زیرا او آفریننده ی آسمان ها و زمین است. حضرت سجاد علیه السلام با آرامش و فروتنی راه می رفت و هرگز از مرز اعتدال خارج نمی شد. ۳
در مسافرت ها خود را به همراهانش معرّفی نمی کرد و هم پای آنان کار می کرد. در یکی از مسافرت ها که مانند همیشه به کار مشغول بود، یکی از آشنایان او را دید و به آنان گفت: «آیا این آقا را نمی شناسید؟ او علی بن الحسین علیه السلام است». آنان وقتی امام را شناختند، به پای حضرت افتادند و دست و پایش را بوسیدند. سپس از کوتاهی هایی که در حق او کرده بودند، پوزش طلبیدند.
امام روزی بر گروهی از جذامیان گذشت که بر سفره ای نشسته بودند و غذا می خوردند. آنان حضرت را به سفره ی خویش دعوت کردند. امام فرمودند: «اگر روزه دار نبودم، می پذیرفتم». ایشان هنگامی که به خانه رسید، دستور داد غذایی نیکو آماده کردند. سپس آنان را به افطار دعوت کرد و با آنان در غذا خوردن همراه شد. ۴
عفو در هنگام قدرت مندی
هشام بن اسماعیل، والی مدینه بود که در زمان فرمانروایی خویش بر امام سجاد علیه السلام بسیار ستم می کرد. سرانجام ولید او را از حکومت عزل کرد و منادیان ولید در مدینه ندا دادند:
هرکس که در زمان فرمانروایی هشام بر او ستم شده یا از او حقی ضایع گشته است، می تواند حق خود را از او طلب کند. هشام در این میان بیش از همه از جانب امام سجاد علیه السلام بیم داشت؛ زیرا در حق آن حضرت بسیار جفا کرده بود. اما بر خلاف تصوّر او، هنگامی که امام با وی روبه رو شد، بر او سلام کرد و از یاران خود نیز خواست تا متعرض او ـ که اکنون ضعیف و ناتوان است ـ نشوند. هم چنین امام به او اطمینان داد و فرمود: «ای هشام بن اسماعیل! تا می توانی رضایت مظلومان و بی پناهان را جلب کن و از ناحیه ی ما نگران نباش! ».۵
انفاق های پنهانی
ابوحمزه ثمالی متوفی ۱۵۰ ه. ق می گوید: امام زین العابدین در تاریکی شب، نان و نوای مستمندان را بر دوش می کشید و به طور ناشناس آن را انفاق می کرد و می فرمود: «صدقه ی پنهانی، خشم الهی را فرو می نشاند».۶
چنین بود که پس از شهادت ایشان، در هنگام غسل دادن دیدند پینه هایی بر پشت و شانه های حضرت وجود دارد. چون علت را پرسیدند، دریافتند که آن ها آثار کوله بار غذاهایی است که امام برای تهی دستان بر دوش می کشیده است. ۷
یکی از پسرعموهای امام سجاد علیه السلام مستمند و نیازمند بود و امام همیشه در نهان و به طور ناشناس وی را کمک می کرد.
از آن جا که وی فرد امدادگر را نمی شناخت، همواره از آن حضرت گله مند بود که چرا به وی رسیدگی نمی کند؟ امام سجاد علیه السلام با وجود گلایه های او، هرگز خود را معرفی نکرد و نفرمود که آن امدادگر ناشناس من هستم تا این که امام بدرود حیات گفت. آن گاه پسرعموی گلایه گزار از واقعیت آگاه شد و در کنار قبر امام می گریست و عذرخواهی می کرد. ۸بسیاری از خانواده های محروم و نیازمند مدینه، شبان گاهان از بخشش های مردی ناشناس بهره مند می شدند و هرگز او را نشناختند مگر زمانی که علی بن الحسین علیه السلام در گذشت و دیگر کسی به سراغ آنان نیامد. آن گاه بود که دانستند آن امدادگر ناشناس، زین العابدین بوده است.
نفاق در تاریکی شب
سفیان بن عیینة از زهری نقل می کند:در شبی سرد و بارانی، علی بن الحسین را در کوچه های مدینه دیدم که مقداری آرد و هیزم بر پشت گرفته بود و به جایی می رفت. به آن حضرت گفتم: «ای پسر رسول خدا! چه بر دوش دارید؟ » امام فرمود: «سفری در پیش دارم که توشه ی آن را آماده کرده ام و می خواهم در جای امنی قرار دهم».
عرض کردم: «آیا اجازه می دهید خدمتکار من شما را در حمل این آذوقه کمک کند؟ »امام فرمود: «خیر». گفتم: «اجازه بدهید خودم شما را کمک کنم». امام باز فرمود: «خیر. چرا چیزی که در سفر به کار من می آید، خود، متحمّل نشوم؟ تو را به خدا سوگند! مرا تنها بگذار! »آن شب گذشت. چندی بعد خدمت امام رسیدم و پرسیدم: «سفر آن شب چگونه گذشت».
امام پاسخ داد: «آن سفر از آن سفرها که تو پنداشتی نبود. منظور من سفر آخرت بود و من خود را برای آن جهان آماده می کنم. با دوری از حرام، بخشش و انجام کارهای نیکو».۹
سفیان بن عیینه نیز می گوید: در یکی از روزها که امام علی بن الحسین علیه السلام عازم سفر حج بود، خواهرش سکینه ـ دختر حسین بن علی علیه السلام ـ هزار درهم به عنوان کمک هزینه ی سفر در اختیار وی نهاد، ولی هنگامی که امام به نزدیکی «حرّه» رسید، همه ی آن مبلغ را میان مستمندان تقسیم کرد.
اطعام نیازمندان
امام باقر علیه السلام می فرماید: چه بسیار مواردی که پدرم در کنار یتیمان و بینوایان می نشست و با دست خویش به آنان غذا می داد و برای آنان که عیالمند بودند، غذا می فرستاد. ۱۰امام صادق علیه السلام می فرماید: علی بن الحسین علیه السلام در روزهایی که روزه داشت، گاه خود غذا می پخت و هنگام افطار، غذا را به خانه ی نیازمندان می فرستاد. بسیار رخ می داد که برای خود ایشان، غذایی باقی نمی ماند و با نان و خرما افطار می کرد.
برخورد امام با نیازمندان، برخورد فردی توان مند و برتر با فردی زیردست و منّت پذیر نبود، بلکه می کوشید تا هنگام رفع نیاز مستمندان، آنان دچار حقارت نشوند. از این رو، پیش از اظهار نیاز، به آنان کمک می کرد و می فرمود:آفرین بر کسی که توشه ی مرا به سوی آخرتم بر دوش کشد و مرا یاری دهد. ۱۱
عبادت های امام سجّاد علیه السلام از زبان امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام در توصیف عبادت های امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: «در امّت اسلامی هیچ کس نتوانست همانند رسول خدا به عبادت اهتمام ورزد جز علی بن ابی طالب علیه السلام. او چنان عبادت می کرد که گویی بهشت و دوزخ را می بیند». آن گاه فرمود: «در میان اهل بیت امیرالمؤمنین، شبیه ترین فرد به او زین العابدین علیه السلام می باشد؛ زیرا چنان در عبادت پیش تاز بود که فرزندش امام باقر علیه السلام در او خیره شد و اثر عبادت را در چهره اش آشکار یافت و از مشاهده ی حال پدر گریست. امام سجاد علیه السلام که علت گریستن فرزند را دریافته بود، فرمود: آن نامه و صحیفه ای را که عبادت های علی علیه السلام در آن ثبت شده است، بیاور!
امام باقر علیه السلام نامه را به پدر داد و آن حضرت مشغول مطالعه شد. پس از لختی مطالعه، درنگ کرد و آهی عمیق از سینه برآورد و گفت: کیست که بتواند مانند امیرالمؤمنین علیه السلام آن همه عبادت خدا کند».۱۲درباره ی آن حضرت نقل کرده اند که در هر شبانه روز، هزار رکعت نماز می گزارد. وقتی به امام سجاد علیه السلام گفتند که شما بیش از جدّتان علی علیه السلام عبادت می کنید، امام اظهار داشت: «من در عمل یک روز علی علیه السلام نگریستم و تأمل کردم، دریافتم که نمی توانم در طول یک سال اعمالی انجام دهم که با عمل یک روز علی علیه السلام برابری کند».البته ممکن است منظور حضرت، عبادت از منظر کمّی نبوده بلکه به جنبه ی کیفی و ارزشی آن اشاره داشته باشد. چنان که این معنا از برخی روایات دیگر نیز استفاده می شود و به ویژه روایاتی که از برتری ضربت علی علیه السلام در روز جنگ خندق بر عبادت جن و انس خبر می دهند. ۱۳
نماز امام سجاد علیه السلام
امام سجّاد علیه السلام چون وضو می گرفت و خود را برای نماز آماده می کرد، رنگ رخسارش دگرگون می شد و چون از علت آن می پرسیدند، پاسخ می داد: آیا می دانی که می خواهم به آستان چه بزرگی راه یابم و در برابر چه مقامی قرار بگیرم»۱۴. بارها می دیدند که امام زین العابدین علیه السلام وضو گرفته و برای رسیدن وقت نماز به انتظار نشسته است. در این حال از شدّت خضوع در برابر حق و احساس بندگی به درگاه او، آثار نگرانی در صورتش ظاهر بود.
طاووس بن کیسان یمانی از تابعین مشهور و از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام می گوید:
«در حجر اسماعیل، امام را دیدم که سرگرم عبادت و مناجات با پروردگار بود. وقتی به نماز می ایستاد، رنگ چهره اش گاه زرد و گاه گلگون می گشت. بیم از خدا در اندامش متجلی بود و چنان نماز می گزارد که گویی آخرین نماز اوست. چون به سجده می رفت، تا دیر زمان در سجده می ماند و چون سر بر می داشت، قطرات عرق بر بدنش جاری بود. هماره تربت سیدالشهداء علیه السلام همراه داشت و جز بر آن پیشانی نمی نهاد».۱۵
سجده های سیدالساجدین
زیادی سجده ها و تداوم هر سجده ی امام علی بن الحسین علیه السلام سبب گردید که آن حضرت را «سیدالساجدین» لقب دهند. بر اثر این سجده های طولانی و فراوان، پوست پیشانی ایشان زبر شده بود. امام باقر علیه السلام می فرماید: پدرم هیچ نعمتی را به یاد نمی آورد مگر این که با یاد کردن آن به درگاه خداوند سجده می گذارد.
هنگام قرائت قرآن چون به آیه های سجده می رسید، نیز به وقت خطر و احتمال رخداد حادثه ای ناگوار و هم چنین پس از پایان نمازهای فریضه یا هر گاه که موفق می شد خدمتی انجام دهد و میان دو مؤمن را اصلاح کند، سر به سجده می گذاشت و خداوند را سپاس می گزارد».۱۶یکی از خدمتکاران آن حضرت می گوید:«روزی مولایم به سوی صحرا رفت و من همراه او بودم. در گوشه ای از صحرا به عبادت پرداخت.
به هنگام سجده، سر را بر سنگ های ریز و درشت می نهاد و با گریه و تضرّع خدا را یاد می کرد. کوشیدم تا صدای حضرت را بشنوم. آن روز شمردم که امام در سجده ی خویش هزار مرتبه گفت: «لااله الااللّه حقا حقا، لااله الاّاللّه تعبّدا و رقّا، لااله الااللّه ایمانا و تصدیقا».چون امام از سجده سر برداشت، صورت و محاسن او به اشک هایش آغشته بود. ۱۷
جلوه های معنوی امام سجّاد (ع) در مراسم حجّ
تاریخ نگاران برای امام سجاد علیه السلام بیست سفر حج ثبت کرده اند، آن هم سفرهایی که در آن، حضرت فاصله ی میان مکّه و مدینه را پیاده پیموده است. امام در این سفرها، مرکب به همراه داشت، ولی مصمّم بود تا طریق خانه ی خدا را با پای خویش بپیماید و در مسیر محبوب، از وجود خود مایه بگذارد. ۱۸
عرفان و عشق حضرت سجاد علیه السلام به پروردگار بر تمامی اعمال عبادی او پرتوافکن بود و به همه ی زندگی وی صبغه ی الهی و جلوه ای معنوی می بخشید.
وقتی آن حضرت لباس احرام می پوشید، از یاد خدا و جلال او، رنگ چهره اش تغییر می کرد و چنان در جذبه ی معنویت حق قرار می گرفت که از گفتن «لبیک» نیز ناتوان می شد. همراهان ایشان با دیدن این حالت به شدت تحت تأثیر قرار می گرفتند و می پرسیدند: «چرا لبیک نمی گویید؟ » امام پاسخ می داد: «بیم آن دارم که لبیک بگویم، ولی خداوند در جوابم ندا دهد: لالبّیک».۱۹
پی نوشت ها:
۱ـ امام سجاد علیه السلام، جمال نیایشگران، ص ۲.
۲ـ مناقب، ج ۴، ص ۱۵۸. ر. ک: امام سجّاد، جمال نیایش گران.
۳ـ مشکاه الانوار، ص ۲۰۵.
۴ـ الکافی، در حاشیه ی مرآة العقول، ج ۲، ص ۱۳۰، باب التواضع.
۵ـ ارشاد، ج ۲، ص ۱۴۶.
۶ـ بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۸۸.
۷ـ خصال صدوق، ص ۵۱۷.
۸ـ کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۰۳.
۹ـ علل الشرایع، ص ۲۳۱.
۱۰ـ علل الشرایع، ص ۲۳۱.
۱۱ـ تذکره الخواص، ص ۱۸۴.
۱۲ـ اعلام الوری، ص ۲۵۵.
۱۳ـ امام سجاد، جمال نیایشگران، ص ۶۲.
۱۴ـ ارشاد، ج ۲، ص ۱۶۳.
۱۵ـ سیراعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۹۳ ـ ۳۹۴.
۱۶ـ اعلام الوری، ص ۲۵۶.
۱۷ـ احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۲۶.
۱۸ـ ارشاد، ج ۲، ص ۱۴۶.
۱۹ـ تهذیب التهذیب، ج ۷، ص ۳۰۵.
مقابله با کرونا، مبارزه ای سخت و نفس گیر در شرایط تحریمهای ظالمانه
«حسن روحانی» رئیس جمهوری اسلامی ایران روز شنبه در جلسه ستاد ملی مدیریت و مقابله با کرونا در تهران با تاکید بر اینکه مردم ایران در شرایط تحریم و سخت هستند، گفت: اما دنیا در تعجب است که کشوری که در حال تحریم است چگونه توانسته با این ویروس مُهلک و کُشنده مقابله کند.
مقابله با بیماری «کووید- 19» که منشاء آن ویروس کروناست، به چندعلت سخت و پیچیده است.
علت نخست؛ شناخت محدود ازرفتار این ویروس در شرایط متفاوت اقلیمی است که سبب شده جمعبندی مشخص و قطعی درخصوص مولفه های تاثیرگذار بر این ویروس و مهار آن بدست نیاید.
علت دوم؛ ناهمگونی شرایط پیشگیری ودرمانی در کشورهای مختلف و برخی پنهان کاری ها و ضعف ها درخصوص مقابله با این ویروس است که سبب افزایش سرعت انتقال بیماری «کووید-19» شده است.
علت سوم؛ سایه انداختن جریان های سیاسی و بهره برداری برخی کشورها از وضعیت موجود برای دستیابی به مقاصد پلید سیاسی و ضدبشری آنهاست. نمونه بارز چنین اقدامی، تحریم های یکجانبه آمریکا علیه ایران و تاثیرات منفی آن بر اقدامات پیشگیرانه و درمانی است که سبب تاخیر و اختلال در قطع زنجیره انتقال این ویروس می شود که قطعا همه از این مسئله آسیب خواهند دید.
در حال حاضر امیدها و تلاش ها در جهان معطوف به جلوگیری از گسترش ویروس کرونا است. تحقق این هدف اما با توجه به موانع موجود بر سرراه کنترل کامل بیماری به عوامل متعدد بستگی دارد. با این حال سمت و سوی مجموعه تلاش ها و اقدامات در جهتی است که بتوان بحران کرونا را به یک وضعیت «کنترلشده» تبدیل کرد.
البته این به معنای دفع و نابودی کامل ویروس نیست، بلکه کمک به ایجاد شرایط برای کند شدن سرعت انتقال و ایجاد فرصت بیشتر به منظور ارائه خدمات پزشکی و بیمارستانی به مبتلایان به بیماری «کووید -19» و غربالگری افراد در سطح کلان است.
تاکنون بیش از 600 هزار نفر درجهان به بیماری «کووید- 19» مبتلا شده و نزدیک به 29 هزار نفر جان باخته اند.
«کیانوش جهانپور» رئیس مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت بهداشت ایران روز شنبه در گفت وگو با خبرنگار "ایران پرس" گفت: "تاکنون 35 هزار و 408 نفر در ایران به طور قطعی به ویروس کرونا مبتلا شده اند که نزدیک به 12 هزار نفر، بهبود یافته و از بیمارستان ها ترخیص شده اند. بر اساس همین آمار، متاسفانه تا روز شنبه دو هزار و 517 نفر به علت ابتلا به این ویروس فوت کرده اند."
وزارت بهداشت و درمان جمهوری اسلامی ایران با کمک نیروهای مسلح مجموعه ای از اقدامات را متناسب با سطوح متفاوت شیوع بیماری در دستور کار قرارداده است.
طرح ملی جداسازی بیماران (قرنطینه) وطرح تقویت فاصله گذاری اجتماعی، منع مسافرت های غیر ضرور و تعطیلی برخی فعالیت های شغلی و لغو اجتماعات از مواردی است که با هدف کمک به قطع زنجیره انتقال بیماری به اجرا در آمده است. هرکشوری متناسب با توان پزشکی و درمانی، فرهنگ اجتماعی و وضعیت اقتصادی ناگزیر است در شرایط فعلی این اقدامات را اجرایی کند.
آنچه مسلم است، ویروس کرونا نیز همانند تروریسم تهدید مشترک بشریت است و مهار و محو آن نیز نیازمند یک عزم مشترک جمعی جهانی است. ایران اما در حالی با ویروس کرونا دست و پنجه نرم می کند که تحت شدید ترین تحریمهای ظالمانه آمریکا قرار دارد.
«بهرام قاسمی» سفیر ایران در فرانسه روز شنبه در حساب توئیتری خود نوشت: "آنانی که در جهان بحران زده کرونایی و به هنگامه مرگ هزاران انسان و در میانه فضای ترس و اضطراب مردم جهان هنوز سخن از تحریم و فشارحداکثری و افزایش تحریمها میگویند، باید مسئولیت مرگ هزاران انسان بیگناه را پذیرا باشند."
تحریمهای آمریکا نه فقط مقابله نفس گیر مردم ایران با این ویروس، بلکه یک هدف حیاتی مشترک را تخریب و ناکارآمد میکند، در حالی که ارزش جان آدمی جغرافیا نمیشناسد.
در چنین شرایطی سکوت درمقابل اقدامات یکجانبه کشوری که بخاطر اهداف و اغراض سیاسی بطور عمد مانع از نجات جان انسانها درمقابل این بیماری فراگیر جهانی می شود، معنایی جزهمسویی با جنایتی ضد بشری ندارد.