emamian

emamian

به نقل از شبکه خبری فاکس‌نیوز، «مارک اسپر» وزیر دفاع آمریکا روز دوشنبه در یک نشست خبری اعلام کرد خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان ظرف 10 روز آینده آغاز خواهد شد.

وزیر دفاع آمریکا در این خصوص گفت: «من به ژنرال میلر [فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان] گفته‌ام که روند خروج نیروها از افغانستان ظرف 10 روز آینده آغاز خواهد شد. البته قرار نیست تعداد نیروهای ما خیلی زود به صفر برسد. بعید است که این اتفاق رخ دهد.»

وی افزود: «من اطمینان دارم که آمریکا خواهد توانست با 8600 نیرو [که قرار است در ماههای آینده نیز در افغانستان باقی بمانند] مأموریت‌های خود را در افغانستان به انجام برساند.»

توافق صلح بین آمریکا و طالبان روز شنبه در دوحه قطر با حضور نمایندگان ارشد دو طرف و مقامات 30 کشور و همچنین شماری از مقامات سازمان‌های بین‌المللی به امضا رسید.

به موجب این توافق، آمریکا پذیرفته است که نیروهای خود در افغانستان را در گام اول به 8600 نفر تقلیل دهد.

حضرت آیت الله مرعشی نجفی(ره)

* توصیه های معنوی آیت الله مرعشی نجفی(ره) به فرزندشان جناب حجت الاسلام والمسلمین سید محمود مرعشی نجفی در سفر حج؛

در این سفر باید خودت را پاک کنی. تو هنوز جوانی اگر می توانی خودت را پاک کنی برو و اگر نمی توانی نرو، تو باید آن جا خودت را از همه گناهان بشویی، غیبت نکنی، اجازه غیبت کردن هم به کسی ندهی. در جمع اگر غیبت می کردند در مقابل آنان ایستادگی کن و اگر نتوانستی مجلس را ترک کن.

آن جا از هر فرصتی حتی یک لحظه استفاده کن و قرآن بخوان، بالاترین ثواب در آن جا خواندن قرآن است. ثوابش را نذر شیعیان بی وارث کن. آن هایی که از دنیا رفته اند و هیچ کس را ندارند. برای آن ها طلب مغفرت کن و این نزد خدا خیلی خوب است.

 

حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره)

- نجات برای کسی است که اهل بیت(ع) را در همه جا مورد تخاطب و حاضر ببیند.

- پا جای پای معصومین(ع) بگذارید نه جای پای دیگران! ملازم علما باشید! و همیشه روشن باشید و با مطالب مفید، حیات بخش و آموزنده سر وکار داشته باشید!

خدا کند این توجه و ارادت و محبت به اهل بیت(ع) در دل های ما باقی بماند و با محبت آن ها از دنیا برویم.

- از محبت اهل بیت(ع) نباید دست برداشت،  همه چیز توی محبت است، اگر چیزی داریم ار محبت است.

- خدا می داند رحمت اهل بیت(ع) خاندان رسالت چه قدر وسیع است! رحمت این ها، تابع رحمت واسعه الهی است!

اهمّ آداب زیارت این است که بدانیم: بین حیات معصومین(ع)  و مماتشان، هیچ فرقی وجود ندارد!

- اگر کسی بخواهد تشنگی و عطش دیدار آن ها[معصومین(ع)] را در وجود خود تخفیف دهد، زیارت مشاهد مشرّفه، به منزله ملاقات آن ها و دیدار حضرت غایب(عج) است. آن ها در هر جا حاضر و ناظرند.

- محبت صادقانه این است که محبت مخالف در آن نباشد. هر کس به هر کدام از این چهارده معصوم(ع) محبت داشته باشد، کارش تمام است. فقط شرطش این است که محبتش راست باشد.

- به هر اندازه از بیانات اهل بیت(ع) دور باشیم، از خود ایشان دوریم.

- مهم تر از دعا برای تعجیل در فرج حضرت مهدی(عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد.

- فحش و توهین نا اهل نباید ما را ناراحت کند و از راه و مقصد، سست و دل سرد نماید.

- خوشا به حال کسی که خطای خود را ببیند، و به عیب خود توجه داشته باشد و عیوب دیگران را نادیده بگیرد و خود را کامل و بی نقص نبیند.

- ما باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم و برای هر خطا ، زبان به استغفار بگشاییم و اگر قابل جبران باشد، جبران کنیم.

- اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هر چه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم.

- هر کدام از ما تا هدف و مقصد اعلی، مسافتی داریم... باید سعی کنیم این مسافت زیاد و بار خود را گران تر و سنگین تر نکنیم... گناهان ، موجب ازدیاد بار و بعد مسافت ما تا مقصد است!

- سپاسگذاری از نعمت، به معنای اطاعت خدا است که موجب افزایش نعمت می شود کفران نعمت هم به معنای عصیان الهی و موجب عذاب ازناحیه او است.

- این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود: «یا الله، یا رحمانُ، یا رحیمُ، یا مقلّبَ القُلُوبِ، ثبّت قَلبی علی دینک؛ ای خدا، رحمت گستر، ای مهربان، ای گرداننده دل ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار گردان!»

- در گرفتاری ها و ابتلائات، انسان چاره ای جز توسل به خدا و پناه آوردن آن به آن و لحظه به لحظه به خدا ندارد!

- قلت جمعیت حق و کثرت اهل باطل، نباید ما را در مسیر و پیمودن راه حق، مضطرب و دل سرد کند، یا باز دارد!

- به چیزی غیر از توکل و یاد خدا برای انسان، آرامش حاصل نمی شود. و چیزی غیر از اعراض از یاد خدا و غفلت، زندگی را تلخ و ناگوار نمی کند.

- کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است. از این جهت است که، احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوت ها، به سبب مجالست با ضعفای در ایمان، به سوء حال و نقصان مبدّل می شوند.

- شرط استجابت دعا، ترک معصیت است ... گاهی مصلحت ، در غیر تعجیل است و گاهی مصلحت ، در تبدیل به احسن است . داعی خیال می کند مستجاب نشده است و اهل یقین می فهمند.

- در ابتلائات و برای رفع بلاها ، دست از دعا و توسل نباید برداشت!

- هر کس می خواهد دعایش مستجاب شود، برای نجات مؤمنین و مؤمنات دعا کند، تا دعای ملک که مورد استجابت است، یقیناً مشمول حال او شود !

- توفیق ، ربطی به سرمایه و دارایی و نداری و خواب و بیداری ندارد. گاهی انسان ، سرمایه دارد ولی موفق به کار خیر نمی گردد ، و گاهی هم کم درآمد ، ولی پر خیر و برکت است !

- به همدیگر نگاه نکنیم؛ بلکه نگاه به دفتر شرع نماییم و عمل و ترک را مطابق با آن نماییم !

 

آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله)

سفر حج در حقیقت یک هجرت بزرگ است، یک سفر الهی است، یک میدان گسترده خودسازی و جهاد اکبر است. مراسم حج در واقع عبادتی را نشان می دهد که عمیقا با خاطره مجاهدت ابراهیم و فرزندش اسماعیل و همسرش هاجر آمیخته است و ما اگر در مطالعات در مورد اسرار حج از این نکته غفلت کنیم بسیاری از مراسم آن به صورت معما  در می آید، آری کلید حل این معما توجه به این آمیختگی عمیق است.

هنگامی که در قربانگاه در سرزمین منا می آییم، تعجب می کنیم این همه قربانی برای چیست؟ اصولا مگر ذبح حیوان می تواند حلقه ای از مجموعه یک عبادت باشد ؟! اما هنگامی که مسأله قربانی ابراهیم را به خاطر می آوریم که عزیزترین عزیزانش و شیرین ترین ثمره عمرش را در این میدان در راه خدا ایثار کرد و بعد سنتی به عنوان قربانی در منا به وجود آمد، به فلسفه این کار پی می بریم.

قربانی کردن ، رمز گذشت از همه چیز در راه معبود است ، قربانی کردن مظهری است برای تهی نمودن قلب از غیر خدا ، و هنگامی می توان از این مناسک بهره تربیتی کافی گرفت که تمام صحنه ذبح اسماعیل و روحیات این پدر و پسر به هنگام قربانی در نظر مجسم شود و آن روحیات در وجود پرتو افکن گردد.

هنگامی که به سراغ جمرات (سه ستون سنگی مخصوصی که حجاج در مراسم حج آن ها را سنگ باران می کنند و در هر بار هفت سنگ با مراسم مخصوص به آن ها می زنند) می رویم ، این معما در نظر ما خود نمایی می کند که پرتاب این همه سنگ به یک ستون بی روح چه مفهومی می تواند داشته باشد؟ و چه مشکلی را حل می کند؟ اما هنگامی که به خاطر می آوریم این ها یادآور خاطره مبارزه ابراهیم ، قهرمان توحید با وسوسه های شیطان است که سه بار بر سر راه او ظاهر شد و تصمیم داشت او را در این میدان جهاد اکبر گرفتار سستی و تردید کند ، اما هر زمان ابراهیم قهرمان ، او را با سنگ از خود دور ساخت ، محتوای این مراسم روشن تر می شود.

مفهوم این مراسم این است که همه شما نیز در طول عمر در میدان جهاد اکبر با وسوسه های شیاطین روبرو هستید ، و تا آن ها را سنگسار نکنید و از خود نرانید پیروز نخواهید شد . اگر انتظار دارید که خداوند بزرگ همان گونه که سلام بر ابراهیم فرستاده و مکتب و یاد او را جاودان نموده به شما نظر لطف و مرحمتی کند باید خط او را تداوم بخشید و یا هنگامی که به صفا و مروه می آییم و می بینیم گروه گروه مردم از این کوه کوچک به آن کوه کوچکتر می روند، و از آن جا به این باز می گردند و بی آن که چیزی  به دست آورده باشند این عمل را تکرار می کنند، گاه می دوند، و گاه راه می روند، مسلماً تعجب می کنیم که این دیگر چه کاری است و چه مفهومی می تواند داشته باشد؟!

اما هنگامی که به عقب بر می گردیم و داستان سعی و تلاش آن زن با ایمان، برای نجات جان فرزند شیرخوارش، اسماعیل، در آن بیابان خشک و سوزان، به خاطر می آوریم که چگونه بعد از این سعی و تلاش خداوند او را به مقصدش رسانید. چشمه زمزم از زیر پای نوزادش جوشیدن گرفت، ناگهان چرخ زمان به عقب بر می گردد، پرده ها کنار می رود و خود را در آن لحظه در کنار هاجر می بینیم و با او در سعی و تلاشش همگام می شویم که در راه خدا بی سعی و تلاش کسی به جایی نمی رسد!

 

آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی(مدظله)

بهترین ره توشه حاجیان و معتمران در کنار مائده خداوند و مأدبه حضرت باری متعال، معرفت ناب خدا و اسمای حسنای او و شناخت صفای علیای وی و آگاهی از علوم وحیانی آن حضرت است که به وسیله فرشتگان و معصومان بشری به مردم ابلاغ شد.

حجیان و معتمران موفق کسانی اند که بین مهمانی و میزبانی، جمع سالم نمایند به طوری که هم از فیض ضیافت طرفی ببندند و هم از فوز اضافه گردند. یعنی هم لایق مهمان خدا شدن در سرزمین وحی باشند و هم شایسته میزبانی صاحب خانه.

یکی از مناسک حج، مسأله لبیک گفتن است که احرام، با این تلبیه بسته می شود. بعد از احرام، مستحب است که انسان این لبیک ها را ادامه دهد تا آن محدوده هایی که خانه های مکه پیدا شود.این «لبیک» که انسان در هر فراز و نشیبی و در هر اوج و حضیضی آن را زمزمه می کند برای آن است که در هر لحظه و آنی، آن عهد را تجدید کند.

گفته اند که صاحبدل و اهل معرفتی با لباس ژنده و چرکین به حضور صاحب مقامی  بار یافت. به او گفتند: با این لباس چرکین به پیشگاه صاحب مقام رفتن عیب است. در جواب گفت: با لباس چرک به پیش صاحب مقام رفتن عیب نیست. با همان لباس چرکین از حضور صاحب مقام برگشتن ننگ است؛ یعنی یک انسان وقتی به حضور صاحب مقام می رسد، اگر صاحب مقام او را لایق ندانست و رد کرد و چیزی به او نداد، برای او ننگ و عیب است. ولی اگر یک انسان شایسته ای بود، صاحب  مقام او را میپذیرد، به او هدیه و انعام می بخشد، عطیه می دهد و مانند آن . این صاحبدل، با این داستان گفت: با دست گناه به سوی خدا رفتن و دست پر از گناه را به طرف خدا دراز کردن ننگ نیست، با دست گناه از پیش خدا برگشتن ننگ است. اگر خدا نپذیرد و گناهان را نبخشد، انسان آلوده می رود و آلوده بر می گردد.

و باز گفته اند: از صاحبدل و صاحب معرفتی که به حضور صاحب مقامی می رسید، سؤال کردند: وقتی به حضور صاحب مقام می روی چه می بری؟ یا وقتی به حضور صاحب مقام آمدی چه آوردی؟ او در جواب گفت: وقتی کسی به حضور صاحب مقام می رود، از او سؤال نمی کنند چه آوردی؟ از او می پرسند چه می خواهی؟ من اگر می داشتم که اینجا نمی آمدم. این، دو داستان است ولی واقعیتی را به همراه دارد.

یعنی انسان وقتی به بارگاه الهی می رود نمی تواند بگوید: من عمری زحمت کشیدم، عالِم شدم، کتاب نوشتم، مبلغ شدم، معلم شدم، یا مالی در راه خدمت به جامعه مصرف کردم و... چون همه این ها عطیه اوست.

«وَ ما بِکُم مِن نعمَهٍ فَمِنَ اللهِ».

پس هیچکس نمی تواند ادعا کند که : من با این کوله باری از فضیلت و هنر به پیشگاه خدا رفتم.

چرا که همه این ها مال اوست، خود انسان که چیزی ندارد. با دست تهی می رود. هیچ کس به درگاه حق با دست پر نمی رود. لذا به هیچ کس نمی گویند: چه آوردی؟ به همه می گویند : چه می خواهی؟ مسأله زیارت خانه خدا ، به عنوان صیافت و مهمانداری است . ما باید متوجه باشیم که مبادا خدای ناکرده ، کاری که خیر بود و از ما صادر شد ، آن را به حساب خودمان بیاوریم و بگوییم : خدایا! ما این مقدار کار خیر کردیم! این ها مال اوست.

وقتی به خانه او می رسیم، می گوییم: « اَلحَرمُ حَرمُک، اَلبَلَدُ بَلَدُک، اَلبَیتُ بَیتُک وَ اَنَا عَبدُک بِبابِک»، همان بیانی که امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه ثمالی در سحرهای ماه مبارک رمضان عرض کرد: « سیّدی عبدک ببابک اقامته الخالصه بین یدیک».

عرض کنیم خدایا! فقر و تهیدستی ما را به اینجا آورده است، ما چیزی نیاوردیم، آمدیم که چیزی ببریم. اگر کسی به اعتماد اعمال خود به زیارت خانه خدا برود ضرر کرده است؛ چون مال خدا را مال خود پنداشته. آن خیرات که از توفیقات و نعمت های الهی بود و باید به خاطر آن ها خدا را ستایش کرد.

 

آیت الله العظمی مظاهری(مدظله)

- زائر خانه خدا باید با توجه کامل، از این فریضه انسان ساز کمال بهره برداری را بنماید تا علاوه بر اینکه عبادت او مورد پذیرش حضرت حق تبارک و تعالی واقع می شود، پیشرفت قابل ملاحظه ای نیز در سیر و سلوک داشته باشد.

- پس از آن که زائر خانه خدا از گناهان گذشته خود توبه کرد و مشرف به سفر حج یا عمره شد، باید مراقب و مواظبت کامل از اعمال و رفتار خود داشته باشد. از هر گونه گناه و معصیتی اجتناب نماید و خداوند سبحان را ناظر بر اعمال خود بیابد. اگر کسی متّقی شود و تقوا در عمق جان خود رسوخ دهد، حالتی در او به وجود می آید که ناخودآگاه بین حق و باطل تمیز می دهد و الهامات رحمانی را از وسوسه های شیطانی تشخیص می دهد. چنین کسی وقتی لبیک می گوید، می تواند پاسخ دلنشین خداوند را بشنود. بنابراین زائر خانه خدا باید متقی شود و توجه داشته باشد که گناه موجب سقوط و ظلمت است و این ظلمت، مانع رسیدن رحمت خداوند متعال به او می شود. ازهمه گناهان مخصوصاً گناهانی نظیر غیبت و تهمت و استهزاء و... پرهیز کنید  و اگر خدای نخواسته گناهی برای او عارض شد، باید فوراً به فکر جبران و تدارک آن باشد، یعنی از رحمت خداوند مأیوس نشود و مجدداً توبه نماید و مواظب باشد که در سرازیری گناه واقع نشود. زیرا گناه  روی گناه و خصوصاً توجیه گناه او را بدبخت و حج و عمره او را ضایع خواهد کرد.

- باید با توسل و به واسطه حضرات معصومین(ع) به درگاه خداوند رفت. توسل به آن ذواات مقدس در استجابت دعا و استغفار و قبولی حج و عمره تأثیر بسزایی دارد. و از برترین توسلات، دعا و استغفار در مراقد و مزارات مطهر آنان است که در حقیقت، دعا و استغفار در محضر آن ها است. از این رو توصیه می شود خصوصاً زمانی که در مدینه منوره هستند از توسل به حضرات معصومین(ع) غافل نمانند.

- حجّ و عمره باید برای رضای خداوند متعال به جا آورده شود. کسی که به مکه می رود باید ناخالصی ها را از نیت و قصد خود پاک کند و حج یا عمره خود را فقط برای اطاعت فرمان الهی انجام دهد. اگر حج یا عمره کسی جنبه تفریحی پیدا کند یا برای به دست آوردن عنوان یا برای تجارت و استراحت و مانند این ها باشد، یا تکرار آن از شأن او بالاتر باشد، حقیقت عبادی خود را از دست می دهد. بنابر این شایسته است مؤمنین به جای حجّ مستحبی تعدد یا عمره های مکرر، از دیگران دستگیری کنند.

- شایسته است نسبت به حضور در حرم های شریفه و انجام اعمال و مستحبات مکه مکرمه و مدینه منوره و احیاء و شب زنده داری در ایام حج و عمره غفلت نورزد. وقت خود را به بطالت نگذرانند و به جای حضور بیش از اندازه در بازار و مکان های دیگر، به عبادت در مسجدالحرام یا مسجدالنبی(ص) مشغول باشند و از برکات معنوی آن دو مسجد شریف بهره گیرند.

- هنگامی که زائر در مدینه منوره حضور دارد، باید بیش از هر زمان دیگری توجه داشته باشد که در محضر حضرات معصومین(ع) است و گفتار و کردار و افکار و نیّات او در محضر آن بزرگواران می باشد و از این جهت باید با دلی پاک، ضمیری خالص و با آمادگی کامل به حرم مقدس نبوی(ص) و قبرستان بقیع وارد شود و از فیض آن اماکن مقدس برای سلوک معنوی خود بهره گیرد.

- زائران ایرانی خانه خدا باید از نظر اخلاقی نمونه باشند و موجب اعتلای آبروی تشیّع و جمهوری اسلامی گردند. بنابراین لازم است با یکدیگر و نیز با سایر مسلمانان رفتاری همراه با گذشت، ایثار و فداکاری داشته باشند و عطوفت و مهربانی در میان آنان حکمفرما باشد. 

«و أمر أهلک بالصلاة و اصطبر علیها؛ای پیامبر!اهلت را به برپایی نماز فراخوان و در این امر پایداری و صبوری پیشه کن».(سوره طه،آیه 132)

تشویق فرزندان به نماز، اختصاص به پیامبر ندارد.همه ما (والدین و مربیان) نسبت به فرزندان و شاگردان مسئولیم و باید در تربیت آنها کوشا باشیم.

فرزند وقتی که در خانه است از والدین مسائل را می آموزد و وقتی که در مدرسه است از مربیان و معلمان. بنابراین وظیفه مربیان و والدین در آموختن ارزش های اسلامی به فرزندان بیش از سایران می باشد.

در روایت است که به فرزندانتان از سن هفت سالگی نماز تمرینی یاد بدهید.

روح انسان در زمان جوانی حالت قابل انعطافی دارد و هر چه انسان بزرگتر می شود از انعطاف آن کمتر می شود.1

نماز بر نونهالان گر چه واجب نیست، لیکن امری نیکو و پسندیده است و زمینه ساز دوران جوانی است.

ژان پیاژه درباره اهمیت تربیت فرزندان در این دوره و آماده کردن آنان برای دوره جوانی می گوید:

«… کودکِ در خطر اخلاقی را باید در ردیف انحرافات جوانی قرار داد، زیرا اگر از آن جلوگیری نشود سقوط در تبهکاری او فراهم می شود».2

مولوی مثلی راجع به اینکه هر چه انسان بزرگتر می شود،صفات او قویتر و ریشه دارتر می گردد، بیان کرده، و می گوید:مردی درختی را در گذرگاهی کاشت و مردم از این کار در رنج بودند. او قول داد که سال دیگر آن را بکند و سال دیگر نیز کار را به سال بعد موکول کرد و سال های بعد نیز به همین ترتیب عمل کرد.از طرفی درخت سال به سال ریشه دارتر می شد و از طرف دیگر خارکن ضعیف تر می گردید.یعنی میان رشد درخت و قوّت او نسبت معکوس برقرار بود.حالات انسان مانند خاربن و خارکن است.روز به روز صفات در انسان عمیق تر و اراده انسان ضعیف تر می شود،بنابراین قدرت یک جوان در اصلاح نفس خود از یک پیر بیشتر است.3

خـاربـن در قـوت و بـرخاسـتن خـارکن در سستی و در کاسـتن

سعدی نیز می گوید:

هـر که در خوردیش ادب نکنند در بـزرگی ادب از او بـرخاست

چوب تر را چنان که خواهی پیچ نشود خشک جـز به آتش راست

مولوی و سعدی می گویند:محبتی که اوّل در دل انسان رفت دوام بیشتری دارد.

والدین و مربیان اگر بخواهند فرزندان را با نماز آشنا کنند باید از سنین کودکی و نوجوانی شروع کنند،چرا که فردا دیر است؛امّا برای شروع چه باید کرد؟ از چه روش هایی استفاده کنیم؟ مؤثرترین روش ها و عوامل کدامند؟

شیوه های ترغیب به نماز
1.بصیرت بخشی
بصیرت چنین تعریف شده است:«قوای قلب،نورانی به نور قدسی است که به واسطه آن حقایق اشیا و بواطن را می بیند، همانطوری که چشم، صورت اشیا را می بیند».4

یکی از اصول تربیت اسلامی این است که باطن انسان بر ظاهرش اثر می گذارد؛ یعنی هر گاه رفتار مطلوب در ظاهر کسی پیدا شود،می توان آن را ناشی از وضعیت درونی دانست.البته این سخن بدین معنا نیست که تمام همّ و غمّ ما صرف ظاهرسازی شود،بلکه اصل باطن است و باید در درجه اول در صدد تغییر و تحوّل باطن برآمد.

اسلام در دستورهای عبادی خود که اصولاً بر تعبّد و تسلیم مبتنی است، به عنصر دانش و بصیرت اهتمام می ورزد.مسلمانی که وظیفه دارد در هر شبانه روز پنج بار عبادت بزرگی همچون نماز را به جا آرد،باید رمز و راز آن را بداند و بفهمد که برای چه باید نماز بخواند.اگر مربیان به دانش آموزان در رابطه با نماز بینشی عطا کنند که در سایه آن دانش آموزان احساس کنند که نماز باعث تعالی و رشد آنها در طول زندگی می باشد و نیز به آنها بفهمانند که نماز برترین عبادت،جامع کمالات و کلید مشکلات است و این بصیرت را در آنها به وجود آورند که نماز ملاک ارزشی آدمی و معیار قبولی و رسمیت تمام اعمال و عبادات اوست،نماز حدیث عشق و بهترین ارتباط مؤمن با حضرت دوست است و اینکه عاشقانه ترین حالات و زیباترین روحیات و تربیت های الهی در این موقع پدید می آید، مسلماً شاگردان رغبت بیشتری به نمازشان می دهند.

2.الگوسازی
امام صادق (ع) می فرماید:«کونوا دعاة الناس بأعمالکم و لا تکونوا دعاة بالسنتکم» مردم را با رفتار خود به حق رهبری کنید نه با زبان خویش.

چشم و گوش فرزندان چون آیینه ای است که هر چیزی در آن منعکس می شود. و مادر می تواند با رفتار خود، خصلت ها؛ امانت، صداقت، وفای به عهد، حق جویی و… را در فرزند احیا کند و یا آنها را از میان ببرد.فرزندان با مشاهده رفتار پدر و مادر هنگام شرکت در نماز جماعت و دیدن فیلم ها و پوسترهای مربوط به نماز به طور غریزی از آنان تقلید نموده و اعمال و حرکات مشاهده شده را تکرار می کنند.

هیچ عنصری از عناصر مدرسه نمی توانند همانند معلّم الگوساز و یا الگو سوز باشند.معلّم و مربّی به خاطر نفوذ معنوی با تمام رفتارشان، الگوها و سرمشق هایی در اختیار شاگردان قرار می دهند.شخصیت معلم دارای اثری عمیق و پایدار در افکار و قلوب شاگردان می باشد.نوجوانان در سنینی از عمر قرار دارند که تمام جلوه گاهای افکار و احساس های درونی معلّم را که به گفتار و رفتار او می انجامد، معیاری برای افکار و اعمال خویش قرار می دهند.

فرصت ها و اوقاتی که دانش آموزان در مدارس سپری می سازند، بیشترین و زنده ترین لحظات عمر آنها را تشکیل می دهد.در محیط مدرسه نیز عمده ترین اوقات آنها در ارتباط با معلم می گذرد.به همین جهت تأثیر معلم بیش از سایر عوامل است.

درتربیت اسلامی به ارائه الگو توجه فراوانی شده است و آیاتی از قرآن مجید، پیامبر اسلام (ص) را الگو معرفی می نمایند و مردم را به تأسی از او هدایت می کنند.

3.روش تبشیر و انذار
الف) تبشیر:یکی از روش های تربیتی پیامبران الهی برای هدایت مردم به سوی ارزش های الهی، بشارت دادن بوده است؛ یعنی به مردم بشارت می داده اند که بعد از انجام این تکالیف چه عطایایی نصیب شما می شود، قرآن برای عده ای از انسان های وارسته از نعمت رضوان در بهشت سخن می گوید؛امّا چون همه مردم به این مقام نمی رسند برای عدّه ای دیگر از خوراکی ها و پوشیدنی ها سخن می گوید.این بشارت ها مبین نکته تربیتی مهمی برای مربّیان و معلمان است و آن این که برای همه نباید از نوع تربیتی واحدی استفاده کرد؛ زیرا امری ممکن است در یک دانش آموز شوقی بسیار ایجاد کند و همین امر برای دانش آموزی دیگر نه تنها شوقی ایجاد نکند؛ بلکه انزجار و نفرت ایجاد کند.

ب) انذار:انذار را به خبر دادن که همراه با ترساندن باشد، معنا کرده اند.6 مقتضای عدل الهی این است که پیش از وقوع مجازات، آگاهی کافی نسبت به آن ایجاد شود، زیرا کسی حقیقتاً قابل مجازات است که از روی آگاهی و عمد به کار خلاف دست زند و قرآن به عنوان انذارگر برای بشر معرفی شده است.«انّها لاحدی الکبر. نذیراً للبشر»(سوره مدثر، آیات35و36) و از طریق انذار بشر را از عاقبت کارهای ناشایست آگاه می سازد.

بر حسب طبیعت انسانی و اقتضای سن، مربی می تواند دانش آموزان را از عاقبت ترک نماز و سبک شمردن، آنان را انذار کند و به سوی نماز سوق دهد.

4.روش تشویق
یکی از روش های بسیار مؤثر در تربیت، تشویق کارهای خوب است.تشویق در روح جوان اثر می گذارد و او را ترغیب می کند.

تشویق صورت های مختلف دارد و به سن و درک او و نوع عمل او بستگی دارد.گاه به صورت دلجویی، گفتن یک عبارت محبت آمیز است ،برخی اوقات یک نگاه توأم با لبخند و … می باشد.و برای اینکه امر تشویق، زیان و خطری را برای فرد موجب نشود ، رعایت نکات ذیل حائز اهمیت است:

ـ «باید عمل یا اخلاق نیک جوان را تحسین کرد، نه خود او را؛

ـ تشویق صورت رشوه به خود نگیرد؛

ـ علت تشویق بایستی معین شود؛

ـ تشویق و تحسین در حضور جمع اثر بیشتری دارد؛

ـ تشویق وسیله است و نباید به صورت غایت و هدف در آید».

1.تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا،ص 78.

2.روانشناسی کودک و اصول تربیتی جوانان، ژان پیاژه، ترجمه عنایت الله شکیبا.

3.تعلیم و تربیت در اسلام، ص 79 ـ 80.

4.التعریفات، ص 20.

5.سفینة البحار،ج2،ص278.

6.مفردات الفاظ قرآن.

عكس العمل شيطان هنگام نزول آيه الكرسي
حضرت امام محمد باقر از امير المومنين (علیه السلام) روايت فرموده: هنگامي كه آيت الكرسي نازل شد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود آيه الكرسي آيه اي است كه از گنج عرش نازل شده و زماني كه اين آيه نازل گشت هر بتي كه در جهان بود با صورت به زمين خورد.
در اين زمان ابليس ترسيد و به قومش گفت :"امشب حادثه اي بزرگ اتفاق افتاده است باشيد تا من عالم را بگردم و خبر بياورم.
ابليس عالم را گشت تا به شهر مدينه رسيد مردي را ديد و از او سوال كرد: " ديشب چه حادثه اي اتفاق افتاد"
مرد گفت "رسول خدا فرمود:" آيه اي از گنج هاي عرش نازل شد كه بت هاي جهان به خاطر آن آيه همگي با صورت به زمين خوردند. ابليس بعد از شنيدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن ها خبر داد.

آيت الكرسي سيد آيات قرآن
پيامبر به حضرت علي (علیه السلام) فرمود: " يا علي ! من سيد عربم-مكه سيد شهر هاست- كوه سينا سيد همه كوه هاست- جبرئيل سيد همه فرشتگان است – فرزندانت سيد جوانان اهل بهشتند- قرآن سيد همه كتاب هاست – بقره سيد همه سوره هاي قرآن است – ودر بقره يك آيه است كه آن آيه 50كلمه دارد و هر كلمه 50 بركت دارد و آن آيت الكرسي است.

پاداش كسي كه آيت الكرسي را زياد مي خواند
عبدالله بن عوف گفته است:" شبي خواب ديدم كه قيامت شده است و من را آوردند و حساب من را به آساني بررسي كردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و كاخ هاي زيادي به من نشان دادند. به من گفتند: درهاي اين كاخ را بشمار ؛ من هم شمردم 50 درب داشت.
بعد گفتند: خانه هايش را بشمار. ديدم 175 خانه بود. به من گفتند اين خانه ها مال توست. آن قدر خوشحال شدم كه از خواب پريدم و خدا را شكر گفتم.

صبح كه شد نزد ابن سيرين رفتم و خواب را برايش تعريف كردم.

او گفت : معلوم است كه تو آيه الكرسي زياد مي خواني. گفتم : بله ؛ همين طور است. ولي تو از كجا فهميدي. گفت براي اينكه اين آيه 50 كلمه و 175 حرف دارد. من از زيركي حافظه او تعجب كردم. آنگاه به من گفت : هر كه آيه الكرسي را بسيار بخواند سختي هاي مرگ بر او آسان مي شود.

داستان نزول
رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: چون خداي متعال خواست سوره ي حمد و آيه هاي شهدالله (18و19 آل عمران) و قل اللهم (26-27آل عمران) و سوره توحيد و آيه الكرسي را به زمين نازل كندهمگي به عرش الهي چنگ زدند در حالي كه بين آن ها و خداوند حجابي نبود.
سپس فرمودند : پروردگارا ما را به خانه پر گناه و به سوي كساني كه عصيان و گناه مي كنند مي فرستي ؛ در حالي كه ما پاك و مطهر هستيم.

سپس خداي متعال فرمود :" به عزت و جلال خودم سوگند ، هيچ كس شما را بعد از نماز نخواند مگر اين كه او را در مرتبه بالاي قدس جاي دهم كه از نعمت هاي آن استفاده كنند و در هر روز 70 بار به او با نظر رحكت خود بنگرم و در هر روز 70 حاجت او را برآورم هرچند كه بسيار گناه كرده باشد كه كمترين آن دعاها و حاجت ها و آمرزش گناهان باشد. او را از هر دشمني پناه مي دهم و براي پيروزي بر هر دشمني ياريش مي دهم و مانعي به جز مرگ براي بهشت رفتن او نباشد.( يعني بعد از مرگ بلافاصله به بهشت مي رود)


آيت الكرسي براي حفظ چشم
بعد از هر نماز دستان را روي چشم بگذاريد و بعد از خواندن آيت الكرسي بگوييد:"اللهم احفظ حدقتي بحق حدقتي علي بن ابيطالب(علیه السلام)"

امان نامه الهي
امام كاظم (علیه السلام) فرمود: از بعضي پدران بزرگوارم شنيدم كه كسي داشت سوره حمد را مي خواند پس حضرت فرمود: هم شكر خدا را به جاي آورد و هم به پاداش رسيد. بعد حضرت شنيد كه سوره توحيد مي خواند فرمود: ايمان آورد و ايمني به دست آورد و سپس شنيد كه سوره قدر مي خواند فرمود: راست گفت و آمرزيده شد و بعد شنيد كه آيت الكرسي مي خواند فرمود: خداوند خالق امان نامه برايش فرو فرستاد.

قرآن برتر است يا تورات؟
روايت شده كه از پيامبر (صلی الله علیه و آله) پرسيدند: قرآن برتر است يا تورات؟ فرمودند: در قرآن آيه اي است كه از تمام كتابهايي كه خداوند بر پيامبرانش نازل فرموده بهتر و برتر و والاتر است و آن آيه الكرسي است.
پيامبر فرمودند با فضيلت ترين آيه اي كه بر من نازل شد آيه الكرسي است.
پيامبر فرمودند آيه الكرسي وسوره توحيد عظيم تر از همه چيزهايي است كه دون و پست تر از خداست.

پيامبر (ص
لی الله علیه و آله) فرمودند: دانش بر تو گوارا باد. سوگند به كسي كه جان محمد در دست اوست اين آيه داراي دو زبان و دو لب است كه در عرش الهي تسبيح و تقديس خدا مي گويد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: در شب معراج دو لوح را ديدم ، كه در يك لوح سوره حمد و در لوح ديگر كل قرآن قرار داشت كه سه نور از آن مي درخشيد . پس گفتم اي جبرئيل اين نوره چيست؟ جبرئيل در جواب گفت : آن سه نور يكي سوره توحيد و يكي سوره ياسين و ديگري آيه الكرسي مي باشد.

پيامبر (ص
لی الله علیه و آله) فرمودند: در معراج در آـسمان هفتم ديدم كه ملائكه حجب سوره نور را مي خوانند ، خزان كرسي آيه الكرسي و حمله عرش سوره مومن را مي خوانند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: همانا من از آيه الكرسي براي بالا رفتن درجات استفاده مي كنم.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هرگاه سوره حمد و توحيد و قدر را با آيه الكرسي بخوانيد و بعد از آن برخيزيد و و رو به قبله حاجات خود را از خدا بخواهيد كه حاجاتتان بر آورده خواهد شد زيرا اسم اعظم هستند.

امام علي (ع
لیه السلام) فرمودند اگر شما از آثار معنوي آيه الكرسي آگاه بوديد در هيچ حال خواندن آن را ترك نمي كرديد.
امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: هر كس يك بار آيه الكرسي را بخواند خداوند هزار ناراحتي از ناراحتي هاي دنيا و هزار سختي آخرت رااز او دور مي كند كه كمترين ناراحتي دنيا فقر و كمترين سختي آخرت فشار قبر است.

رسول خدا در خواب به دختر خويش فرمودند: ترازوي اعمال خويش را با آيه الكرسي سنگين گردان. زيرا هركس آن را قرائت نمايد آسمان وزمين با فرشتگانش به جنبش و حركت در آيند و خداوند را با صداي بلند به پاكي ياد كنند و او را بزرگ بدارند و تسبيح گويند. پس از آن تمامي فرشتگان از خداوند مي خواهند كه گناه خواننده آيه الكرسي را ببخشد و از خطا و لغزشش در گذرد.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هركس آيه الكرسي را يك بار بخواند اسم او از ديوان اشقيا و انسان هاي بد محو مي شود.
امام رضا (علیه السلام) به نقل از پيامبر فرمودند: هر كس 100 مرتبه آيه الكرسي را بخواند چنان باشد كه همه عمر خود را عبادت كرده باشد.

بعد از نماز
پيامبر فرمودند: هر كس آيه الكرسي را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شكافته گردد و به هم نيايد تا خداوند متعال به سوي خواننده آيت الكرسي نظر رحمت افكند و فرشته اي را بر انگيزد كه از آن زمان تا فرداي آن كارهاي خوبش را بنويسد و كارهاي بدش را محو كند.
رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: يا علي بر تو باد به خواندن آيه الكرسي بعد از هر نماز واجب. زيرا به غير از پيغمبر و صديق و شهيد كسي به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمي كند و هر كس بعد از هر نماز آيه الكرسي را بخواند به جز خداوند متعال كسي او را قبض روح نمي كند و مانند كسي باشد كه همراه پيامبران خدا جهاد كرده تا شهيد شده است و فرمود: بعد از مرگ بلا فاصله داخل بهشت مي شود و به جز انسان صديق و عابد كسي بر خواندن آيه الكرسي مواظبت نمي كند.

در روايتي از امام باقر آمده است:" هر كس آيه الكرسي را بعد از هر نماز بخواند از فقر و بيچارگيدر امان شود و رزق او وسعت يابد و خداوند به او از فضل خودش مال زيادي بخشد."

رسول اكرم فرمودندك هر كس آيه الكرسي را بعد از هر نماز واجب بخواند نمازش قبول درگاه حق مي گردد و در امان خدا باشد و خداوند او را از بلاها و گناهان نگه دارد.
جهت نور چشم بعد از هر نماز دست بر چشم بگذارد و آيه الكرسي بخواند و بگويد :" اعيذ نور بصري بنور الله الذي لا يطفي"

خداوند به موسي بن عمران وحي فرمود: كسي كه بعد از نماز واجبش آيه الكرسي بخواند خداوند متعال به او قلب شاكرين – اجر انبيا و عمل صديقين را عطا فرمايد و چيزي جز مرگ از داخل شدن او به بهشت جلوگيري نمي نمايد. مداومت نمي نمايد به آن مگر پيامبر يا صديق يا كسي كه از او راضي شده ام و يا شخصي كه شهادت را روزي او مي نمايم.


زيادي علم وحافظه
پيامبر (صلی الله علیه و آله) روايت كرده است كه فرمودند : 5 چيز حافظه را قوي مي گرداند: خوردن شيريني – گوشت نزديك گردن – عدس – نان سرد و خواندن آيت الكرسي
عالمي گويد : هر كه علم مي خواهد بر پنج چيز مواظبت مي كند:
1- پرهيزكاري در آشكارا و پنهان 2- خواندن آيت الكرسي 3- هميشه با وضو بودن 4- نماز شب خواندن حتي اگر دو ركعت باشد. 5- غذا خوردن به منظور نيرو گرفتن نه شكم پر كردن.

سفر
امام صادق (علیه السلام) فرمود: سفر را با دادن صدقه و يا با خواندن آيت الكرسي آغاز كنيد. كسي كه در سفر هر شب آيه الكرسي را بخواند هم خودش در سلامت باشد و هم چيزهايي كه همراه اوست.

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هرگاه براي حاجتت از خانه ي خود بيرون آمدي آيه الكرسي را بخوان كه حاجتت به خواست خدا برآورده گردد.

امام علي (ع
لیه السلام) فرمودند: هرگاه يكي از شما اراده حاجتي كند پس صبح روز پنج شنبه در طلب آن بيرون رود و در وقت بيرون رفتن آخر سوره آْ عمران ( آيه 190تا آخر) و آيه الكرسي و سوره قدر و حمد را بخواند ، زيرا كه در خواندن اين ها حوائج دنيا و آخرت برآورده مي شود.
در روايت آمده است هر كس آيت الكرسي را در وقت غروب بخواند حاجتش برآورده گردد.

در پاسخ توجه به چند نکته ضروري است:

1. هدف فاعل يا هدف فعل: يكي از مسائل اساسي كه هميشه براي بشر مطرح بوده و هر انسان عاقل و متفكر پيوسته در انديشه پاسخ به آن است، هدف زندگي است، يعني انسان براي چه آفريده شده، براي چه زندگي مي‌كند.

سوال «هدف از خلقت چيست» يك وقت به اين معناست كه هدف خالق از خلقت چيست، يعني خالق چه انگيزه‌اي دارد و چه چيز عامل و باعث و محرّك او براي خلقت است، اين چيزي است كه خلقت نمي‌تواند باين معنا هدف داشته باشد، اين مستلزم نقص و كمبود فاعل (خداوند) است. يعني اين گونه هدفداري تنها در فاعل‌هاي بالقوه و در مخلوقات صادق است، و در خالق هستي، يعني خداوند، مورد و مصداق ندارد؛ چون اين‌گونه هدف داشتن‌ها برمي‌گردد به استكمال يعني فاعل با كار خود مي‌خواهد به چيزي و كمالي كه ندارد برسد.

ولي يك وقت هدف فعل مطرح است، زيرا هر كاري را كه  در نظر بگيريم اين كار بسوي هدف و كمالي است و براي آن كمال آفريده شده تا به آن برسد،[1] مانند گياهي كه از زمين مي‌رويد و شروع به رشد و فعاليت مي‌كند، و به سوي كمال پيش مي‌رود. اين غايت فعلي است. آنچه در اين پاسخ پي‌گيري مي‌شود همين معناي دوّم است:

من نكردم خلق تا سودي كنم
ليك تا بر بندگان جودي كنم

2. غايت در خلقت انسان به اين‌كه ماهيت انسان چيست برمي‌گردد؟ و در انسان‌ها چه استعدادهايي نهفته است، و براي انسان چه كمالاتي امكان دارد؟ هر کمالاتي که در امکان انسان باشد بايد بحث شود، انسان براي آن کمالات آفريده شده است. بشر به اين مقدار مي‌فهمد كه انسان براي رسيدن به کمال آفريده شده است، اما کمال انسان در چيست؟ برخي كمال انسان را در برخورداري هرچه بيشتر از لذائذ مادّي مي دانند، و اصالت هاي اجتماعي کمال انسان را در برخورداري دسته جمعي از مواهب طبيعي، اما گروهي كمال انسان را در ترقيات معنوي و روحاني كه از راه رياضت‌ها و مبارزه با لذائذ مادّي حاصل مي‌شود مي بينند، و عده‌اي هم کمال را در ترقي عقلاني كه از راه علم و فلسفه حاصل مي‌شود مي دانند.[2]

حال بايد براي رسيدن به پاسخ مطلوب سراغ عقل، اين حجت باطني و دروني خدا و قرآن اين كتاب الهي، و تأمين‌كنندة سعادت بشري رفت.

الف: هدف آفرينش از ديدگاه عقل
از نظر عقلي آفرينش نوعي احسان و فيض از جانب خداوند نسبت به موجودات ممكن است؛ يعني آنچه امكان خلق شدن دارد، خداوند از خلق كردن آن بخل نمي‌ورزد و دريغ نمي‌كند، چنين آفرينشي «حُسن ذاتي دارد» و قيام به چنين فعلي كه ذاتاً پسنديده است، جز آن كه خود فعل زيبا باشد، به چيز ديگري نياز ندارد، زيرا نشانه جود و فضل اوست. خداوند متعال همان طور كه واجب بالذات است، واجب من جميع الجهات است، و لذا محال است كه موجودي قابليت وجود پيدا كند و از ناحية او افاضه وجود نشود و امساك گردد.[3] از نظر عقلي هر موجودي كه امكان خلق شدن دارد، با زبان حال درخواست وجود و كمال مي‌كنند، آفرينش جهان در واقع پاسخ به اين امكان و درخواست‌هاي طبيعي و ذاتي اشياء است.

خداوند وسايل كمال هر موجودي را در اختيار او مي‌گذارد و ارادة حكيمانه او بر اين قرار گرفته كه موجود تا موجودات به صورت طبيعي و جبري به سوي كمال خويش حركت كند، در حالي كه ارادة حكيمانه او در برخي موجودات چون انسان بر اين تعلق گرفته كه از طريق اختيار و آزادي، كمالاتي را كسب نمايد.

از نظرگاه عقل اساساً اصل آفرينش يك گام تكاملي عظيم است، زيرا چيزي را از عدم به وجود آوردن، و نيستي را هستي دادن، و صفر را به مرحلة عدد رساندن است، تمام برنامه‌هاي ديني و الهي بعد از گام اول در ادامه و راستاي همين مسير، و پي نمودن راه تكامل مي‌باشد.[4]

ب: هدف آفرينش در قرآن:

قرآن با بينشي عميق، سرنوشت نهايي و هدف از آفرينش انسان و حتّي جهان را مورد بررسي و كنكاش قرار داده و مقصد و مقصود مشخصي را براي آفرينش بيان نموده است. چرا كه آفرينش اين جهان بزرگ و خلقت موجود عظيمي به نام انسان، نمي‌تواند بدون هدف و باطل باشد. قرآن كريم مي‌فرمايد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ؛ آيا مي‌پنداريد كه شما را بيهوده آفريده‌ايم و به سوي ما باز نمي‌گرديد؟»[5]

يا در جاي ديگر در ارتباط با كل نظام هستي مي‌فرمايد:‌ «يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً.» حال اين سؤال رخ مي‌نمايد كه اين هدف از نظرگاه قرآن كريم چيست؟ قرآن كريم براي آفرينش انسان اهدافي را بيان نموده است كه برخي از آن‌ها اصلي، برخي تبعي و ابزاري، و برخي به منزلة نتيجه مي‌باشد. از اين ميان مي‌توان به موارد زير اشاره نمود:

1) آزمايش و ابتلاء:
در آياتي از قرآن كريم، هدف از آفرينش انسان‌ها آزمايش و امتحان دانسته آن شده است، از جمله كه مي‌فرمايد: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛[6] خداوند مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مي‌كنيد و او شكست‌ناپذير و بخشنده است.» اين امتحان برمي‌گردد به ظهور و بروز كمالات انساني كه در مقدّمه اشاره شد.

2) علم توحيد:
در آية ديگر، هدف از آفرينش آدمي را علم به قدرت بي‌پايان الهي و آگاهي به يگانگي او مي‌داند، آن‌جا كه مي‌فرمايد: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ؛[7] خداوندي كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند را، فرمان او پيوسته فرود آيد تا بدانيد خداوند (يگانه) و بر همه چيز توانا است.» [8] معرفت خدا و علم توحيد زمينه‌ساز بالاترين كمالات است براي انسان كه سودش به خود انسان برمي‌گردد نه خداوند، چرا كه او غني مطلق مي‌باشد.

3) عبادت:
در موردي ديگر، از عبادت به عنوان هدف آفرينش انسان و جن نام برده شده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ؛[9] من جنس و انس را نيافريدم جز براي اين‌كه عبادتم كنند.» (و بدين‌وسيله به قلّة كمالات راه يابد).

4) رسيدن به رحمت الهي:
در برخي از آيات قرآني، هدف از آفرينش انسان را رسيدن به رحمت بي‌پايان الهي مي‌داند و مي‌فرمايد: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ؛[10] اگر پروردگارت مي‌خواست، همة مردم را يك امت قرار مي‌داد، ولي آن‌ها همواره مختلفند، مگر كسي كه مورد رحمت الهي قرار گيرد، و براي همين (پذيرش رحمت) خداوند آن‌ها را آفريد».

آيات ياد شده، چهار هدف مهم و اساسي را براي آفرينش آدمي بيان نموده كه برخي اصلي، برخي ابزاري و وسيله‌اي  است (براي رسيدن به هدف اصلي)، و برخي به منزلة نتيجه مي‌باشد:

1. آزمايش انسان‌ها.
2. علم به قدرت بي‌پايان الهي.
3. عبوديت.
4. رسيدن به رحمت الهي.

در اين ميان، مي‌توان گفت رسيدن به کمال و نزديک شدن به خداوند بالاترين هدف آفرينش است، چرا كه مراد از بندگي رسيدن به اوج كمال و قلّة سعادت بشري است و انسان كامل كسي است كه به جوار و آستان قرب الهي راه يافته و در نتيجه، از رحمت بي‌پايان او بهره‌مند شده است. اين بهره‌مندي از رحمت الهي، نتيجة عبوديت و رسيدن به مرتبة كمال انساني است. بنابراين، هدف اصلي از آفرينش انسان رسيدن به کمال است. امّا آزمايش بندگان و عبادت از هدف‌هاي متوسط و ابزاري و براي رسيدن به آن هدف عالي يعني کمال مي‌باشد. بهره‌مندي از رحمت بي‌پايان الهي هم نتيجة رسيدن به کمال است.[11]

بنابراين، در يك جمله مي‌توان گفت هدف از خلقت انسان عبوديت و رسيدن به مرتبة كمال و استفاده از رحمت بي‌پايان الهي است. دادن رحمت نيز، مقتضاي ذات الهي است؛ يعني ذات او اين‌گونه فياض است كه رحمت از او صادر مي‌شود و هر موجود را به كمال شايسته خويش مي‌رساند.

پي نوشت ها:
[1] . مطهري، مرتضي، هدف زندگي، جزوة شماره 7، تهران، حزب جمهوري اسلامي، 1359، ص 5 ـ 6.
[2] . مصباح يزدي، محمدتقي، خودشناسي براي خودسازي، مؤسسة در راه حق، ص 23.
[3] . مطهري، مرتضي، معارف اسلامي، در آثار استاد مطهري، قم، معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، چاپ سوّم، 1377، ص 17.
[4] . ر. ك: در ساحل انديشه، مؤسسة تعليماتي و تحقيقاتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، ص 86.
[5] . مؤمنون/ 115.
[6] . ملك/ 2.
[7] . طلاق/ 12.
[8] . طلاق/ 12.
[9] . ذاريات/ 56.
[10] . هود/ 119.
[11] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران دارالكتب الاسلاميه، ج 22، ص 384 ـ 396.

دوشنبه, 12 اسفند 1398 01:11

سیره معصومین (ع) در مزاح و شوخی

پـیـامـبـر بـزرگـوار اسـلام (ص) بـا ایـنـکـه خـود، شـاخـص ترین الگوی فـضـائل اخلاقی بود، گاه و بی گاه با بعضی افراد، شوخی های زیبا و نمکین می کرد، لیکن در عـیـن حال، پا را از چارچوب حقّ بیرون نمی نهاد و در شوخی هایش جز شاد کردن دلهای مردم و زدودن غـبـار غـم و انـدوه از سیمای آنان، هدف دیگری را تعقیب نمی کرد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «آداب معاشرت» به قلم آقایان «سید محمد مقدس نیا» و «محمد مهدی محمدی» به ابعاد مختلف معاشرت در موضوعات گوناگون پرداخته است که در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

 

- آثار خوش زبانی

سخن زیبا، آثار و برکات زیادی دارد و کسی که زبان خود را به زیباگویی عادت دهد، از این برکات بهره مند خواهد شد.

امام زین العابدین علیه السلام پنج اثر از آن آثار را چنین بیان داشته است:

(اَلْقـَوْلُ الْحـَسـَنُ یـُثـْرِی الْمـالَ، وَ یـُنـْمِی الرِّزْقَ، وَ یُنْسی فِی الاَْجَلِ، وَ یُحَبِّبُ اِلَی الاَْهْلِ وَ یُدْخِلُ الْجَنَّةَ) (۱۰۶)

کـلام زیـبـا، مـال و ثـروت را زیـاد مـی کـنـد، روزی را افـزایـش می دهد، مرگ را به تأخیر می اندازد، آدمی را محبوب خانواده اش می سازد و او را وارد بهشت می کند.

 

امام علی علیه السلام نیز در دو روایت، خوش زبانی را موجب ازدیاد دوستان، کم شدن دشمنان و ایمنی از سرزنش ها معرّفی می کند:

(عَوِّد لِسانَکَ لینَ الْکَلامِ وَ بَذْلَ السَّلامِ، یَکْثُرْ مُحِبُّوکَ وَ یَقِلَّ مُبْغِضُوکَ) (۱۰۷)

زبانت را به نرم گویی و سلام دادن عادت بده تا دوستان تو بسیار و دشمنانت اندک شود.

و نیز فرمود:

(عَوِّد لِسانَکَ حُسْنَ الْکَلامِ تَاءْمَنِ الْمَلامَ) (۱۰۸)

زبانت را به زیباگویی عادت بده تا از سرزنش در امان بمانی.

 

بدزبانی و آثار آن

آفـتـهـا و آسـیـب هـای زبـان یـکـی از مـسـائل مـهمّی است که باید بطور جدّی به آن توجّه کرد و بـدزبـانـی یـکـی از عـمـده تـریـن آنهاست و نشانه پستی و انحطاط اخلاقی است.

در لابه لای کلمات اولیای دین و آثار روانی، اجتماعی و عقوبت اخروی این صفت نکوهیده تصریح شده است. حضرت علی علیه السلام در این باره فرمود:

(اِیـّاکَ وَ مـا یـُسـْتـَهـْجـَنُ مـِنَ الْکـَلامِ، فـَاِنَّهُ یـَجـْلِسُ عـَلَیـْکَ اللِّئامَ وَ یـُنـَفِّرُ عـَنـْکـَ الْکِرامَ) (۱۰۹)

از سخن زشت و رکیک بپرهیز، زیرا زشتگویی، فرومایگان را در اطرافت نگاه می دارد و عناصر شریف و بزرگوار را از گردت پراکنده می کند.

مـتـأسـفـانـه بـعـضـی از افـراد بـر اثـر مـعـاشـرت با اشخاص بدزبان و فحّاش، چنان به بدزبانی و دشنام گویی خو می گیرند که حتّی در ملاقات های عادّی و در ضمن احوالپرسی، سخن خود را با لغات زشت می آمیزند.

به اینان باید توجّه داد که تمام کلماتی که می گویند در نـامـه عـمـلشـان ثـبـت مـی شـود و در قـیـامـت مـورد بـازخـواسـت قـرار مـی گـیـرنـد.

رسول خدا(ص) فرمود:

(مَنْ لَمْ یَحْسُبْ کَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ کَثُرَتْ خَطایاهُ وَ حَضَرَ عَذابُهُ) (۱۱۰)

کـسـی کـه سـخـن خـود را جـزء اعمالش به حساب نیاورد (و بی پروا حرف بزند)، لغزشهایش بسیار و عذابش نزدیک شده است.

 

* مزاح و شوخی

تـوانـایـی انـسـان دربـرخـورد با دشواریهای زندگی محدود است و خواه ناخواه در نبرد با این دشـواریـهـا خـسـته می شود، توان و نیرویش کاهش می یابد و نیاز به تقویت و تسکین پیدا می کند.

بـخـش اصـــلی وجـــود آدمــی روح اوست و جسـم، تنها قالب و مـرکبـی برای آن است. ازاین رو، تغذیه و استراحت جسمی به تنهایی برای تجدید و بازیافت قوای از دست رفته کافی نیست و انسان برای آنکه بتواند بار دیگر در صحنه تلاش زندگی حضور یابد و فعّالیّت خود را از سر گیرد، بایستی از نظر روحی نیز تقویت شود.

عـوامـلی کـه در ایـن هـنـگـام مـی تـوانـنـد مـوجـب آرامـش روانـی انـسـان گـردنـد و قـوای تـحـلیـل رفـته فکری او را تجدید کنند، گوناگونند؛ خنده و شوخی یکی از مهمترین آنهاست، چـه ایـنـکـه یکی از ویژگیهای انسان (و فصل ممیّز او از سایر حیوانات) نیز خنده است و دیگر موجودات، خنده، شادی، مطایبه و شوخی ندارند.

 

مزاح از دیدگاه اسلام

نـگـاهـی کـلّی بـه مـتـون اسـلامی مربوط به مزاح، نشانگر برخوردی به ظاهر متفاوت با این مـوضـوع اسـت. اولیـای بـزرگـوار اسلام، گاهی آن را ستوده و بدان فرمان داده اند و زمانی نکوهش کرده و از آن بازداشته اند.

 

در جایی خود با فردی مزاح کرده و در جای دیگر، به بیان پیامدها و بازتابهای منفی آن پرداخته اند، بگونه ای که در اوّلین نگاه، انسان گمان می کند نوعی تناقض در این موضعگیریها وجود دارد، لیکن پس از جمع بندی و تعمّق به این نتیجه می رسـیـم که پیشوایان معصوم اسلام شوخی و مزاح را برای انسانها بسانِ داروی شفا بخشی می دانـنـد کـه از سویی، مصرف بجا و محدود آن در کاستن نگرانیها، تقویت پیوند دوستی در بین افـراد جـامـعـه و تـسـکـیـن آلام روانـی آنـان سـودمـنـد و لازم اسـت و از سـوی دیـگـر، اسـتـعـمـال بـی رویـّه آن بـدون رعـایـت حدود شرعی و اخلاقی و بدون در نظر گرفتن شرایط زمـانـی و مکانی، زیانبار و نکوهیده است.

امام باقر علیه السلام کسی را که در حضور جمعی مـزاح کـنـد، بـه شـرط آنـکـه بـه خـاطـر آن شـوخـی مـرتـکـب لغـزشـی نـشـود، مـحـبـوب خـدای متعال دانسته، می فرماید:

(اِنّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُداعِبَ فِی الْجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ) (۱۱۱)

خداوند کسی را که در میان جمع بدون ناسزاگویی مزاح کند، دوست می دارد.

 

- سیره معصومین (ع)

پـیـامـبـر بـزرگـوار اسـلام صـلی اللّه عـلیـه وآله، بـا ایـنـکـه خـود، شـاخـص ترین الگوی فـضـائل اخلاقی بود، گاه و بی گاه با بعضی افراد، شوخی های زیبا و نمکین می کرد، لیکن در عـیـن حال، پا را از چارچوب حقّ بیرون نمی نهاد و در شوخی هایش جز شاد کردن دلهای مردم و زدودن غـبـار غـم و انـدوه از سیمای آنان، هدف دیگری را تعقیب نمی کرد.

او خود در این باره می فرمود:

(اِنّی لاََمْزَحُ وَ لا اَقُولُ اِلاّ حَقّاً) (۱۱۲)

همانا من شوخی می کنم، ولی چیزی جز حق نمی گویم.

زنـی کـه او را امّ ایـمـن مـی گـفـتـنـد، خـدمـت پـیـامـبـر(ص) رسید و عرض کرد: همسرم شما را به مـنـزل دعـوت کـرده اسـت. آن حـضـرت فرمود: شوهرت، همان که در چشمش سفیدی است؟ زن (که متوجّه منظور پیامبر صلی الله علیه وآله نشده بود.) عرض کرد: نه به خدا سوگند! در چشم او سـفـیـدی نیست. حضرت فرمود: چرا (من می دانم!) در چشمش سفیدی است. زن دوباره عرض کرد: نه به خدا سوگند!

آن گاه حضرت با تبسّم فرمود: عنبیّه چشم همه مردم سفید است. (۱۱۳)

 

هـمـچـنـیـن نقل شده که آن حضرت پیرزنی فرتوت را دید که دندانهایش ریخته بود. فرمود: آگـاه بـاشید که پیرزنان بی دندان، وارد بهشت نخواهند شد. پیرزن گریان و اندوهگین شد. حـضـرت کـه مـتـوجـّه حـال او بـود، عـلّت گـریـه اش را پـرسـیـد. عـرض کـرد: ای رسول خدا! من بی دندان هستم. آن حضرت خندید و فرمود:

(بـله! تـو بـا ایـن حـال وارد بـهـشـت نـخـواهـی شـد.) (بـلکـه اوّل جوان می شوی و دندانهایت می روید، آن گاه به بهشت می روی. (۱۱۴))

همچنین، رسول خدا(ص) گاهی مطلبی به خردسالان می فرمود و سپس به شوخی می گفت :

(لا تَنْسَ یا ذَا الاُْذُنَیْنِ) (۱۱۵)  ای صاحب دو گوش! فراموش مکن.

 

بدیهی است این مقدار مزاح، نه تنها مفسده ای ندارد، بلکه سبب می شود که محبّت و صمیمیّت در بـیـن مـردم بـیـشتر شود و اندوه و ناراحتی ناشی از مشکلات زندگی، ـ که موجب کسالت روحی شده و نشاط و امید آدمی را تحت تاءثیر خود قرار می دهد ـ برطرف گردد.

مـطـالعه دقیقتر سیره معصومین علیهم السلام نشان می دهد که آنان نه تنها خود مزاح می کردند، بـلکـه بـرخوردشان بگونه ای بود که دیگران نیز جراءت می یافتند تا با آن بزرگواران شوخی کنند.

صُهَیْب از اصحاب رسول خدا(ص) بود. او مدّتی به درد چشم مبتلا شد. روزی حضرت او را در حـال خـرمـا خـوردن دیـد. بـه او فرمود: با آنکه چشمت درد می کند، خرما می خوری؟ صُهیب عرض کـرد: بـا آن طـرف کـه درد نـمـی کند، خرما می خورم! آن حضرت طوری تبسّم کرد که دندانهای ایشان مشاهده می شد. (۱۱۶)

 

نـُعـَیـْمـان نـیـز از یـاران شوخ طبع رسول خدا(ص) بود. روزی عربی را دید که مشکی پر از عـسـل بـه هـمـراه دارد. او را درب خـانـه پـیـامـبـر(ص) آورد و عسل را از او گرفته و به یکی از اهل خانه داد. مرد عرب را هم بر درِ خانه نشانید و خودش رفت. پـس از مـدّتـی مـردصـدا زد: ای اهـل خـانـه! اگـر قـیـمـت عـسـل حـاضـر نـیـسـت، خـودِ عـسـل را بـه مـن بـرگـردانـیـد! رسـول خدا(ص) متوجّه ماجرا شده، فوری قیمت آن را پرداخت و وقتی نعیمان را دید به او فرمود چـرا چـنـیـن کـردی؟ عـرض کـرد: مـن مـی دانـسـتـم کـه شـمـا عـسـل دوسـت داریـد و پـولی هـم کـه بـا آن قیمت عسل را بپردازم، نداشتم. حضرت تبسّم نمود و اظهار ناراحتی نکرد. (۱۱۷)

 

گـاهی نیز در این مطایبات، مقابله به مثل می کردند، یعنی به شوخی کننده پاسخی مناسب می دادند. برای مثال روزی پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) خرما می خوردند. هر خرما که پیامبر(ص) مـی خـورد، دانـه اش را نـزد حـضـرت امـیـر(ع) مـی نهاد. وقتی خرماها تمام شد، همه دانه ها نزد ایـشـان بود در این هنگام پیامبر(ص) فرمود: هر که دانه او بیشتر است، پرخور است. حضرت امیر(ع) نیز پاسخ داد: هر که خرما را با دانه خورده، پرخور است. پیامبر(ص) خندید و هدیه ای به ایشان داد. (۱۱۸)

همچنین روزی علی (ع) در مسجد نماز می خواند. شخصی بلند قد به شوخی نعلین آن حضرت را برداشت و در جای بلندی نهاد و خود در کنار ستونی به نماز ایستاد، ایشان که چنین دید، قدری مـکـث کـرد تا او به تشهّد نشست. آن گاه جلو آمد، ستون مسجد را برداشته و دامن لباس او را در زیـر سـتـون نـهـاد و نـعـلیـن خود را برداشت و آهنگ رفتن کرد. آن مرد نماز را تمام کرد. همین که خـواسـت بـرخـیـزد، دیـد لبـاسـش زیـر سـتـون اسـت، بـه امـام التـمـاس کـرد تـا او را نـجـات داد. (۱۱۹)

 

پی نوشت ها:

۱۰۶- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۱۰ .

۱۰۷- شرح غرر الحکم، ج ۴، ص ۳۲۹ .

۱۰۸- شرح غرر الحکم، ج ۴، ص ۳۲۹.

۱۰۹- همان، ج ۲، ص ۳۱۴ .

۱۱۰- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۰۴ .

۱۱۱- بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۶۰ .

۱۱۲- همان، ج ۱۶، ص ۲۹۸.

۱۱۳- محجة البیضا، ج ۵، ص ۲۳۴ .

۱۱۴- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۸ .

۱۱۵- همان، ص ۲۹۴ و خزائن، نراقی، ص ۳۲۶ .

۱۱۶- محجة البیضا، ج ۵، ص ۲۳۴ .

۱۱۷- همان، ص ۲۳۵ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۶ .

۱۱۸- همان، ص ۳۲۵ .

۱۱۹- خزائن، نراقی، ص ۳۲۶ .

امروز هر مسلمان دلسوز و منصفی که اوضاع تأسف­بار جهان اسلام را می­بیند، حتی اگر نگاه سیاسی به مسائل جهان اسلام هم نداشته باشد به اهمیت و ضرورت تسریع در چاره­اندیشی برای تحقق عملی وحدت اذعان و اعتراف می­کند. چه رسد به انسانهای فرهیخته، هوشمند و فرزانه که دستهای کثیف و آغشته به خون قدرتهای استکباری و صهیونیستی را به صورت آشکار و نهان در آن مشاهده می­کنند. مقام معظم رهبری براساس آموزه­های دینی و مصالح امت اسلامی به عنوان یک تدبیر راهبردی بارها بر ضرورت و فوریت وحدت امت اسلامی تأکید نمودند: «مرز میان پیروزی همه­جانبه ملت ما، یا خدای نکرده ناکامی و هدر رفتن همه زحمات گذشته، یک چیز بیش نیست و آن وحدت کلمه میان مردم است» (13/8/1369).

با بررسی اجمالی بیانات و رهنمودهای ایشان موارد زیر را می­توان از اساسی­ترین ادله ضرورت وحدت مسلمانان بر شمرد:

1. وحدت به عنوان یک مصلحت ملی و فریضه دینی: «وحدت و انسجام اسلامی امروز یک فریضه حتمی است که با همکاری خردمندان و دلسوزان متعهد می­تواند راههای عملی آن پیموده شود. ... امروز مصلحت کشور، مصلحت ملت و مصلحت انقلاب، اتحاد کلمه و اتحاد دلها است» (9/7/1387 و 24/9/1386). «بایستى تفهیم کرد که وحدت بین مسلمانان، به صد دلیل واجب، و به صد دلیل ممکن است. بایستى دنبال کرد ... دشمنان وحدت چه کسانى هستند که مى‌شود در دنیا یکى یکى آنها را با انگشت نشان داد؟ طرف­داران وحدت چه کسانى هستند؟ آیا خدا و ملائکه و انبیا و اولیا از وحدت خرسند مى‌شوند، یا ناراضى؟ اینها را مى‌شود کاملاً با وجدان معمولى دینى و اسلامىِ مشترک بین همه مسلمانان فهمید» (13/12/1376).

2. وحدت یک اصل اسلامی و مسئله استراتژیک برای نظام جمهوری اسلامی: «امروز وحدت برای شما هم تاکتیک و هم استراتژی و هم یک اصل اسلامی است و همیشه برای شما لازم است. ... هدف از این کار آن است که با شعار وحدت مسلمانان، که شعار درست و ضرورى‌اى هم است و من از قدیم این اعتقاد و تفکر را داشتم و دارم و آن را یک مسئله استراتژیک مى‌دانم. مسلمانان، به تدریج این اختلافات مذهبى و طایفه‌اى را کم کنند و از بین ببرند؛ چون در خدمت دشمنان است. ما با این انگیزه صحیح، مسئله وحدت مسلمانان را در جمهورى اسلامى، یک مسئله اساسى قرار داده‌ایم» (26/1/1369 و 11/7/1368).

3. وحدت لازمه حیات و سربلندی امت اسلامی: «امروز امت اسلام برای حیات، سربلندی و نجات خود و برای برافراشتن پرچم اسلام به وحدت نیاز دارد. کدام منطق است که در مقابل این مسائل بتواند مقاومت کند تا اختلاف ایجاد شود؟ وحدت بر همه ضرورتها و اولویتها ترجیح دارد و از آنها اولی­تر و مقدم­تر است. چرا ضرورت اتحاد بین مسلمانان را نمی­فهمیم؟ بار سنگینى بر دوش ما است و این برهه، برهه حساسى است» (18/2/1383).

4. مورد تهدید قرار گرفتن همه مسلمانان توسط آمریکا و صهیونیسم: «امروز براى مسلمانها، اتحاد و اتفاق، همدلى و همکارى، جزء فورى‌ترین و ضرورى‌ترین است. ... امروز وقت آن رسیده است که دنیاى اسلام بازنگرى کند؛ بر روى مسئله وحدت به جِد فکر کند. امروز تهدید آمریکا در این منطقه متوجه یک کشور و دو کشور نیست؛ متوجه همه است. امروز تهدید سرمایه­داران صهیونیستِ پشت سرِ دستگاه حاکمه آمریکا، به بلعیدن یک قسمت از منطقه ما اکتفا نمى­کند؛ همه منطقه را مى­خواهند ببلعند و امروز صریحاً هم این حرف را مى­گویند. ... وقتى همه مورد تهدیدند، عاقلانه­ترین راه این است که همه به فکر بیافتند و دستها را در دست هم بگذارند» (17/3/1392 و 18/2/1383).

5. وحدت تنها راه علاج بیماری اختلاف مسلمانان: «امروز مهم­ترین دستاویز دشمن براى مقابله با بیدارى اسلامى، ایجاد اختلاف است. مسلمان را در مقابل مسلمان قرار دادن، مسلمان را به دست مسلمان از بین بردن، اینها را به هم مشغول کردن؛ چه چیزى بهتر از این براى دشمنان استقلال اسلامى که مسلمانان را به هم مشغول کنند؟ ... علاج این بیمارى، احساس اتحاد بین مسلمانان است؛ ملتهاى مسلمان باید با هم متحد شوند. در داخل هر کشور، گروههاى مختلف، مذاهب مختلف، جناحهاى مختلف، باید دست به دست هم بدهند؛ ... امروز راه، فقط این است» (10/11/1391).

6. توانایی و تجهیزات دشمن: «امروز مسئله وحدت براى مسلمانان یک نیاز قطعى است. امروز دشمن اسلام و مسلمانان، دو خصوصیت دارد که در طول تاریخ این دو خصوصیت را نداشته است. یکى اینکه به شدت به مال، به سیاست، به تبلیغات، به انواع و اقسام ابزارهاى اثرگذارى و نفوذ و ضربه زدن، مجهز است و هیچ وقت جبهه مقابل اسلام، این قدر به همه ابزارها مجهز نبوده است» (24/5/1374).

بهره­گیری از ظرفیتهای جهان اسلام: «امروز دنیاى اسلام بیش از همیشه، به اتحاد و یکدلى و تمسک به قرآن نیازمند است. از سویى، ظرفتیهاى جهان اسلام براى توسعه و عزّت و اقتدار، امروز بیش از گذشته آشکار شده و بازیابى مجد و عظمت امت اسلامى، امروز در سراسر جهان اسلام، انگیزه و خواست جوانان و فرزانگان شده است. شعارهاى منافقانه مستکبران، رنگ باخته و نیات پلید آنان براى امت اسلامى، به تدریج آشکار شده است» (29/10/1383).

مهم ترین مسئله در فرایند گفتگو و تعاملات میان طرفهای قضیه از جمله بین مذاهب اسلامی داشتن فهم مشترک از موضوع مورد گفتگو؛ یعنی وحدت است؛ زیرا تا دقیقاً مشخص نشود منظور و مقصود از عبارت وحدت اسلامی یا تقریب مذاهب چیست و هرکس یا مذهبی براساس فهم و برداشت خود با آن مواجه شود، هیچ گاه اهداف مورد نظر، محقق نشده و گفتگوها به نتایج مفیدی منتج نخواهد گشت. از این رو رهبری معظم انقلاب که بیشترین بیانات را در خصوص وحدت و تقریب مذاهب اسلامی در مناسبتها و دیدارهای مختلف داشته اند، به عنوان یک رهنمود بارها به تعریف وحدت و تبیین مقصود و منظور نظام اسلامی از آن داشته اند، ایشان یکی از عوامل تفرقه­آمیز را «مفاهیم مشتبه» دانسته، می­گویند: «یکی از چیزهایی که این وحدت را خدشه­دار می­کند، مفاهیم مشتبهی است که دائماً در فضای ذهنی مردم پرتاب می­شود. هرکس هم آنها را به گونه­ای معنا می­کند. یک عده از یک طرف، یک عده از آن طرف؛ جنجال و اختلافِ غیر لازم درست می­شود. البته دشمن در همه این مسائل سود می­برد» (26/1/1379). ایشان ضمن رد برداشتهای غلط از مفهوم وحدت، تصریح می­کنند: «در ابتدا باید معلوم‌ کنیم‌ که‌ مقصود ما از وحدت‌ مسلمانان‌ چیست‌؟ آیا مقصود این‌ است‌ که‌ مسلمانان‌ از مذهب‌ خود دست‌ بردارند و به‌ مذهب‌ دیگری‌ اعتقاد پیدا کنند و عمل‌ نمایند؟ نه‌، مقصود این‌ نیست‌. ما وقتی‌ به‌ وحدت‌ دعوت‌ می‌کنیم‌، مقصود ما این‌ نیست‌ که‌ فرق‌ مسلمانان ـ اعم‌ از شیعه‌ و سنی‌ ـ یا فرقی‌ که‌ داخل‌ تشیع‌ و تسنن‌ هستند، موظف‌ و مجبورند که‌ از عقیده خود دست‌ بردارند و به‌ عقیده‌ سومی‌ یا به‌ عقیده طرف‌ مقابل‌، گرایش‌ پیدا کنند ... مراد ما از وحدت اسلامى، یکى شدن عقاید و مذاهب اسلامى نیست ... مراد ما از وحدت دنیاى اسلام، عدم تنازع است: «وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا» (انفال، 46) تنازع نباشد، اختلاف نباشد» (19/7/1368 و 30/5/1385).

ایشان مجدداً ضمن طرح برداشتهای نادرست از وحدت، معنای مورد نظر را مطرح و تأکید می­کنند: «منظور ما از وحدت چیست؟ یعنى همه مردم یکسان فکر کنند؟ نه. یعنى همه مردم یک نوع سلیقه سیاسى داشته باشند؟ نه. یعنى همه مردم یک چیز را، یک شخص را، یک شخصیت را، یک جناح را، یک گروه را بخواهند؟ نه؛ معناى وحدت اینها نیست. وحدت مردم؛ یعنى نبودن تفرق و نفاق و درگیرى و کشمکش. حتى دو جماعتى که از لحاظ اعتقاد دینى مثل هم نیستند، مى‌توانند اتحاد داشته باشند؛ مى‌توانند کنار هم باشند؛ مى‌توانند دعوا نکنند» (26/1/1379).

ایشان در فرازی دیگر در تشریح بیشتر مفهوم وحدت و پاسخ به شبهات ایجاد شده می­گویند: «ما می‌گوییم‌: ای‌ مسلمانان‌ عالم‌! در هر جای‌ دنیا که‌ هستید، اگر باهم‌ دشمنی‌ نکنید، علیه‌ هم‌ مبارزه‌ و جنگ‌ نکنید و دشمنان‌ و دوستانتان‌ را بشناسید، وضع‌ زندگی‌ شما با آنچه‌ که‌ امروز است‌، تفاوت‌ خواهد کرد ... ما نمی‌گوییم‌ که‌ سنیهای‌ عالم‌ بیایند شیعه‌ بشوند، یا شیعه‌های‌ عالم‌ دست‌ از عقیده‌شان‌ بردارند. ما چه موقع به عالم تسنن گفته­ایم که منظورمان از وحدت این است که شما شیعه بشوید؟! ما چنین چیزی نگفته­ایم. ... حرف‌ ما در هفته‌ وحدت‌ و به‌ عنوان‌ پیام‌ وحدت‌ این‌ است‌ که‌ مسلمانان‌ بیایند باهم‌ متحد بشوند و با یکدیگر دشمنی‌ نکنند. محور هم‌ کتاب‌ خدا و سنت‌ نبی‌اکرم(ص) و شریعت‌ اسلامی‌ باشد. این حرف، حرف‌ بدی‌ نیست‌. این‌ حرف‌، حرفی‌ است‌ که‌ هر عاقل‌ بی‌غرض‌ و منصفی‌، آن‌ را قبول‌ خواهد کرد» (19/7/1368).

مقام معظم رهبری در پیام نوروزی خویش در سال 1386، ضمن اعلام موضوع وحدت ملی و انسجام اسلامی به عنوان شعار سال، به تعریف وحدت ملی و انسجام اسلامی پرداخته و می­گویند: «امسال، سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی است؛ یعنی در درون ملت ما اتحاد کلمه همه آحاد ملت و قومیتهای گوناگون و مذاهب گوناگون و اصناف گوناگون ملی؛ و در سطح بین‏المللی، انسجام میان همه مسلمانان و روابط برادرانه میان آحاد امت اسلامی از مذاهب گوناگون و وحدت کلمه آنها، ... معنای اتحاد بین ملتهای اسلامی این است که در مسائل مربوط به جهان اسلام همسو حرکت کنند و به یکدیگر کمک کنند و در داخل این ملتها سرمایه­های خودشان را بر علیه یکدیگر به کار نبرند» (1/1/1386).

روشنگریهای رهبر معظم انقلاب در رابطه با مفهوم و مقصود از دعوت امت اسلامی به وحدت و ایجاد مفاهمه مشترک موجب گردید تا بستر و فضای گفتگو و تعامل نتیجه­بخش برای عالمان و اندیشمندان مسلمان در داخل کشور و جهان اسلام فراهم شود و زمینه تفسیرهای غلط و بهانه­جویی و فتنه­انگیزی دشمنان از بین برود.

پایگاه خبری العربی الجدید نزدیک به قطر به نقل از منابع آگاه ترکیه‌ای از مذاکرات میان ترکیه و روسیه ادعا کرد که دو طرف این مذاکرات بر سر ادلب به توافق اصولی دست یافته‌اند و رسمیت یافتن این توافق مستلزم موافقت سران ارشد دو کشور است.

به گفته این منابع مسکو و آنکارا به طور اصولی به توافق نهایی جامعی دست یافتند که شامل برقراری آتش‌بس در ادلب است و ضامن کاهش تنش در منطقه به گونه‌ای است که هر دو طرف و به خصوص ترکیه را راضی می‌کند.

این منابع ادعا کردند که به موجب توافق مذکور نظام سوریه از جاده بین المللی حلب تا شهر راهبردی سراقب عقب نشینی می‌کند و مابقی بخش‌های دو جاده بین المللی ام ۴ و ام ۵ از طریق گشتی‌های مشترک ترکیه و روسیه و پست‌های دیدبانی کنترل می‌شود و این دو جاده برای دو طرف نظام و مخالفان باز خواهد ماند.

منابع العربی الجدید همچنین مدعی شدند که این توافق شامل خروج نیروهای دولتی سوریه از معره النعمان و حومه آن و باقی ماندن سراقب در دست مخالفان مسلح و در عین حال امکان تعدیل  مواضع برخی پست‌های محاصره شده ترکیه است.

به گفته این منابع توافق مذکور جامع خواهد بود و احتمالا ترکیه آن را به شکل بین المللی هم مستحکم می‌کند به خصوص که قبلا هم طرحی بین المللی برای استقرار نیروهایی بین المللی در ادلب مطرح بوده که با مخالفت روسیه روبه رو شده بود.

این منابع گفتند: «آنکارا منتظر پاسخ و موافقت ولادمیر پوتین رئیس جمهور روسیه با این توافق اولیه است تا به دنبال آن پوتین طی نشستی با رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه این توافق را به شکلی نهایی تصویب کند».

۳۴ نظامی ترکیه بامداد دیروز (جمعه) در حمله هوایی که در نزدیکی روستای «الباره»، در «جبل الزاویه»، (حومه استان ادلب) رخ داد، کشته شدند که پس از آن، دولت ترکیه نیز دست به حملات علیه مواضع ارتش سوریه زده است.

اردوغان امروز خطاب به رهبران مسکو گفت: «از سر راه ما در سوریه کنار بروید و ترکیه را با سوریه تنها بگذارید.» رئیس‌جمهور ترکیه مدعی شد که کشورش در سوریه به‌دنبال نفت و اشغال خاک آن‌جا نیست بلکه حضورش به‌ درخواست مردم است.

«دمیتری نوویکوف» رئیس کمیته بین‌الملل مجلس دومای روسیه هم در پاسخ اردوغان گفت که ترکیه صلاحیت تعیین سرنوشت سوریه را ندارد و حاکمان سوریه به ترکیه اجازه تعیین سرنوشت کشورشان را نمی‌دهند و همچنین هیچ کدام از قطعنامه‌های بین‌المللی نیز چنین اجازه‌ای به ترکیه نداده است.

عملیات ارتش سوریه علیه تروریست‌ها در استان‌های ادلب و حلب از چهارم بهمن ماه گذشته و به دنبال نقض گسترده آتش‌بس توسط تروریست‌ها مجددا آغاز شد و کما کان ادامه دارد.

نماینده سوریه در شورای امنیت هم شب گذشته از شورای امنیت خواست مانع رفتارهای خصمانه ترکیه در شمال سوریه و اقدام آنکارا در حمایت از گروه‌های تروریستی شده و تجاوزهای رژیم صهیونیستی به حریم هوایی سوریه شود.

«محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه ایران در پیامی در توئیتر به امضای توافق صلح میان طالبان افغانستان و آمریکا اشاره کرد.

وی در این پیام توئیتری نوشت: «اشغالگران آمریکایی نباید هرگز به افغانستان حمله می‌کردند. اما آنها این کار را انجام دادند و دیگران را برای پیامدهای آن مقصر دانستند.»

وزیر امور خارجه ایران در ادامه این پیام توئیتری نوشت: «اکنون پس از ۱۹ سال تحقیر ، ایالات متحده پیشنهاد تسلیم خود را داده است. چه در افغانستان و چه در سوریه، عراق یا یمن، مشکل آمریکا است.»

ظریف در پایان نوشت: «آمریکا خواهد رفت (اما) ویرانی گسترده‌ای پشت سرش باقی می‌گذارد.»

پس از یکسال مذاکرات فشرده عصر روز گذشته آمریکا و طالبان توافق صلح را برای پایان جنگ در افغانستان امضا کردند.

بر اساس گزارش‌ها، در مفاد توافقنامه میان آمریکا و طالبان آمده‌است که این توافق میان «امارت اسلامی افغانستان که از سوی آمریکا به رسمیت شناخته نمی‌شود و به نام طالبان شناخته می‌شود و ایالات متحدۀ امریکا» امضا شده است.