emamian

emamian

حجت الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی، کارشناس و سخنران دینی، روز گذشته پنجشنبه 22 شهریورماه به مناسبت روز شهادت امام حسن عسکری (ع) و آغاز امامت امام زمان ارواحنا له الفداه به سخنرانی پرداخت.

بخش‌هایی از سخنان این عالم دینی را می‌خوانید:

سه امام بعد از امام رضا (ع) شامل امام جواد (ع)، امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) هستند که این سه امام، به عنوان آخرین امامان در جامعه حاضر بودند. به همین دلیل به این سه امام «ابناء الرضا» یا «فرزندان امام رضا» گفته می‌شود. سن این سه امام مجموعاً به یکصد سال نمی‌رسد. امام جواد (ع) 25 سال، امام هادی (ع) 42 سال و امام عسکری (ع) 28 سال عمر داشتند و هر سه در سنین جوانی به شهادت رسیدند.

امام هادی (ع) که مرقدشان در سامرا قرار دارد، با خانمی به نام سوسن یا سلیل، که از منطقه نوبه در جنوب مصر و در قاره آفریقا بوده، ازدواج کردند. ظاهراً سوسن نام اصلی ایشان است و امام هادی (ع) نام سلیل را برای او انتخاب کردند، که به معنای کسی است که از خطا جدا شده. این بانو از زنان بزرگواری است که ابتدا برده و کنیز بود، اما امام هادی (ع) او را آزاد کردند و با او ازدواج نمودند. ایشان پنج فرزند برای امام هادی (ع) آورد.

یکی از فرزندان امام هادی (ع) سید محمد است که در زمان حیات پدرش وفات یافت. بسیاری از شما احتمالاً به زیارت قبر ایشان در شهر بلد، نزدیک سامرا، رفته‌اید. ایشان جوانی فاضل، عالم و متدین بود و مردم عراق احترام و اعتقاد خاصی به او دارند. همانگونه که به حضرت اباالفضل العباس (ع) اعتقاد دارند، به سید محمد نیز همین‌گونه احترام می‌گذارند و حتی به ایشان قسم می‌خورند. کرامات بسیاری نیز از او نقل شده است.

فرزند دیگر امام هادی (ع) جعفر است. البته ایشان در مسیر پدرش نبود و به جعفر کذاب معروف است. البته اخیراً کتابی به دستم رسید که در آن تلاش شده جعفر را از این اتهام پاک کنند. نویسنده این کتاب، که نزدیک به 300 صفحه است و با عنوان "جعفر تواب" نوشته شده، سعی دارد بگوید آنچه در مورد جعفر گفته شده، ساخته و پرداخته بنی‌عباس است. البته من در این زمینه مطالعه کافی نداشته‌ام و نمی‌توانم دقیق نظر بدهم.

فرزندان بعدی امام هادی (ع)، حسین و حسن (یعنی امام حسن عسکری) هستند. به این دو بزرگوار گاهی حسنین گفته می‌شد، به نام امام حسن (ع) و امام حسین (ع). شیخ عباس قمی نقل می‌کند که حسین در سامرا دفن شده است؛ همان جایی که امام عسکری (ع) مدفون است، اما قبر او مشخص نیست. مرحوم شیخ عباس همچنین می‌گوید که مادر امام عسکری (ع) سوسن یا سلیل نیز در سامرا و در خانه خود دفن شده است. با این حال، در میان قبرهایی که در آن منطقه وجود دارد، نام او دیده نمی‌شود. تنها نرجس خاتون و حکیمه خاتون (دختر امام جواد علیه‌السلام) در آنجا مدفون هستند. امام هادی (ع) در مجموع پنج فرزند داشت: سید محمد، جعفر، حسن (که همان امام عسکری است)، حسین و یک دختر.

نکته دومی که می‌خواهم به آن اشاره کنم، مربوط به ویژگی‌های امام عسکری (ع) است که ایشان را از دیگر امامان متمایز می‌کند. در اینجا به چند مورد از آن‌ها اشاره می‌کنم:

آخرین امام حاضر در جامعه: امام عسکری (ع) آخرین امامی است که در جامعه حضور داشت. پیامبر (ص)، امام علی (ع) و امام صادق (ع) همه به این موضوع اشاره کرده بودند که امام دوازدهم غایب خواهد شد. امام عسکری (ع) به عنوان آخرین امام حاضر در جامعه، شش سال امامت کرد.

کوتاه‌ترین دوران امامت: امام عسکری (ع) کوتاه‌ترین دوران امامت را در میان امامان داشتند. در حالی که امام جواد (ع) که جوان‌تر از ایشان بود، 17 سال امامت کرد و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هرکدام 10 سال. اما دوران امامت امام عسکری (ع) تنها شش سال بود.

گسترش شیعه: در زمان امام عسکری (ع)، تشیع به طور چشمگیری گسترش یافت. شیخ مفید می‌نویسد که کوفه بزرگ‌ترین شهر شیعیان در آن زمان بود. همچنین شیخ طوسی می‌گوید قم به عنوان "پایتخت شیعه" شناخته می‌شد و شهرهایی مانند اهواز، نیشابور و سیستان نیز شاهد گسترش چشمگیر تشیع بودند.

پدر امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف): امام عسکری (ع) پدر امام زمان (عج) هستند، امامی که قرار است جهان را پر از عدل و داد کند. تا آن زمان، امامان مختلف خبر ظهور امام مهدی (عج) را داده بودند؛ امام حسین (ع) فرمودند: "التاسع من ولدی" (نهمین امام از نسل من حضرت مهدی است)، امام کاظم (ع) نیز گفتند: "فقد الخامس من ولدی" (پنجمین امام از نسل من حضرت مهدی است). همچنین امام رضا (ع) با اشاره به چهارمین نسل خود، فرمودند: "او قیام می‌کند و جهان را پر از عدالت می‌سازد". امیرالمومنین (ع) نیز با شوق اشک ریخته و فرمودند: "وا شوقاه الی رؤیته" (چقدر مشتاق دیدن او هستم). امام صادق (ع) نیز فرمودند: "سیدی، لو أدرکتک" (ای سید من، اگر تو را درک می‌کردم، خادم تو می‌شدم).

همه امامان درباره آمدن امامی خبر می‌دادند که غیبت طولانی خواهد داشت و زمین را پر از عدالت می‌کند. امام صادق (ع)، امام باقر (ع)، و دیگر امامان در این مورد سخن گفته بودند. اما امام عسکری (ع) دیگر خبر نمی‌دهد؛ بلکه این امام در سال 255 هجری تنها فرزند خود، حضرت مهدی (عج) را در خانه‌اش به دنیا آورد. امام عسکری (ع) فرزند دیگری نداشت و شیخ مفید نیز به این موضوع اشاره کرده است. این مسئله اهمیت ویژه‌ای داشت، چرا که باید از این فرزند به گونه‌ای محافظت شود که دچار قتل یا ترور نشود. شیعیان نیز با یک امامت جدید روبرو می‌شدند، زیرا به مدت 250 سال امامان همیشه در میان مردم حضور داشتند. اما اکنون امام زمان (عج) در غیبت خواهد بود و کسی ایشان را نخواهد دید.

ارتباط محدود با جهان خارج: امام عسکری (ع) بیشتر عمر خود را در سامرا گذراند و تحت محاصره بود. طبق برخی منابع، گفته شده است که ایشان یک بار به مکه سفر کردند، اما بسیاری از محققان معتقدند که امام عسکری (ع) هرگز نتوانست سامرا را ترک کند و تمام دوران امامت خود را در این شهر سپری کرد.

دوران گسترش شبهات و فرقه‌ها: در زمان امام عسکری (ع) 250 سال از رحلت پیامبر اکرم (ص) گذشته بود و شبهات فراوانی در میان شیعه و اهل سنت ظهور کرده بود. فرقه‌هایی مانند واقفیه، کیسانیه، زیدیه، فتحیه و اسماعیلیه در آن دوران شکل گرفته بودند. شبهات زیادی نیز علیه قرآن و عصمت اهل بیت مطرح می‌شد.

دوران امام عسکری (ع) دوران حساسی بود. ایشان تنها شش سال امامت کردند و آخرین امام حاضر در جامعه بودند. بعد از ایشان، قرار نبود امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) در میان مردم دیده شود. از طرفی، بنی‌عباس نیز کنترل شدیدی بر ایشان اعمال می‌کردند. حل این معما که امام عسکری (ع) چگونه در این شرایط نقش خود را ایفا کردند، موضوعی مهم است.

شیخ طوسی تعداد شاگردان امام عسکری (ع) را 103 نفر ذکر کرده که 36 نفر از آن‌ها ایرانی بودند. کتابی به نام اصحاب ایرانی امامان نیز نوشته شده. امام عسکری (ع) با این شاگردان ایرانی ارتباط برقرار می‌کردند تا پیام امامت را به آنان منتقل کنند.

رحوم آیت الله محمدعلی ناصری از اساتید اخلاق حوزه در یکی از دروس اخلاق خود به موضوع «دعاهایی که قابلیت استجابت ندارند» پرداختند که متن آن بدین شرح است:

 

خداوند به بندگان خود از روی تفضل و رحمت اجازه داده تا دعا کنند که عنایت بزرگی است.

روایات زیادی نیز در ابعاد مختلف برای مسئله دعا وارد شده و آیات و روایات صحیح بسیاری وجود دارد که به دعا سفارش کرده اند.

برای هر بعد از ابعاد زندگی ما دعا وجود دارد، مثلاً برای لباس پوشیدن دعا وارد شده است، هنگام در آوردن لباس، برای کفش پوشیدن، توالت رفتن، برای خروج از خانه، ورود به خانه و بقیه موارد دعا وارد شده است.

در بعضی از عبارات دارد که دعا کردن عبادت است؛ خیلی عجیب است که ما برای رسیدن به حاجت و نیاز خود دعا می کنیم، ولی خدا برای ما عبادت می نویسد، ببینید چقدر خداوند به بندگانش علاقه دارد و مهربان است؛ از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت هست که: «الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ».

اگر هم دعاها را حفظ نیستید حداقل بسم الله بگویید. در وقت خروج از خانه و ورود به خانه بسم الله بگویید و سلام کنید کسی که وارد می شود باید سلام کند، این باعث سلامتی خود و خانواده شماست.

گاهی اوقات دعا می کنیم اما برآورده نمی‌شود، موانع استجابت دعا زیاد است و روایات زیادی در این زمینه وارد شده است؛ بنده به بیان چند مورد اکتفا می کنم.

از دعاهایی که مستجاب نمی شود، دعایی است که بر خلاف مقتضای طبیعت باشد؛ مثلاً مقتضای طبیعت انسان این است که طفل باشد، بعد به مرحله نوجوانی و جوانی، سپس بزرگسالی و در آخر پیری برسد؛ اگر دعا کنم که پیر نشوم این مستجاب نمی شود.

 

درس اخلاق | کدام دعاها قابلیت استجابت ندارند؟

 

همچنین دعا نباید بر خلاف اقتضای زندگی شخصی انسان باشد؛ مثلاً کسی دعا کند که خدا ثروتی مانند قارون به او بدهد این مستجاب نمی شود. هر کس یک تقدیری دارد، نباید برخلاف تقدیر و اقتضای زندگی شخصی خود دعا کند. یکی از دوستان در نجف می گفت: من مدتها بود که ریاضت کشیدم تا باطن اشخاص را بخوانم، در شب های آخر چله در خواب حضرت امیر المومنین علیه السلام را دیدم که فرمودند این علم به صلاح تو نیست.

در نتیجه باید در شأن و منزلت خود دعا کنید، دعاهایی که مناسب است و مورد ابتلای جامعه هست، این ها را از خدا بخواهید نه دعایی که خارج از شئونات شماست.

روایت از امام باقر علیه‌السلام هست که فرمودند «مَا مِنْ شَیْءٍ أَفْضَلَ عِنْدَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ یُسْئَلَ»، دعا محبوب ترین چیز در بین چیزهایی است که خدا دوست دارد؛ دعا قضا و بلای مسلم شده را دفع می کند؛ «اَلدُّعاءُ یَرُدُّ اَلْقَضَاءَ اَلْمُبْرَمَ».

از خدا بخواه تا تو را مبتلا به معرض و فقر و بی آبرویی نکند؛ دعا این ها را رفع می‌کند؛ حضرت صادق علیه‌السلام فرمودند: «مومنین در نزد خداوند درجاتی دارند، به آن درجه و مقام نمی رسند مگر به وسیله دعا»؛ مثل بعضی از عبادت ها، مثلاً توبه بعضی از گناهان فقط در زمین عرفات پذیرفته می شود، آن درجات هم همین طور هست.

هر کدام از دعاها هم نفعی دارد، مثل حبوبات و سبزیجات که هر کدام خاصیتی دارد دعا هم این طور است. نگویید که من همیشه فلان دعا را می خوانم، این خوب است، ولی فقط اکتفاء به این دعا نکن؛ از دعاهای دیگر هم بهره ببرید. انسان باید متوجه باشد که دعاها و کتب ادعیه هم بسیار زیاد و متنوع است و هم بسیار مفید می باشد.

هم‌زمان با روزهای آغازین ماه ربیع‌الاول، مراسم غبارروبی ضریح مطهر حرم ثامن‌الحجج حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌آلاف‌التحیه‌والثنا با حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی، جمعی از علما، تولیت آستان قدس و خادمان آستان مقدس رضوی برگزار شد.

در این مراسم سرشار از فضای معنویت و عطر ولایت و امامت، مداحان با زمزمه‌ی زیارات جامعه‌ی کبیره و امین‌الله به ذکر مناقب و مراثی اهل‌بیت سلام‌الله‌علیهم به مناسبت ایام شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام پرداختند و با حضرت رضا علیه‌السلام راز و نیاز کردند.

در حاشیه این مراسم، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با حضور بر مزار شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین رئیسی فاتحه قرائت کردند.

مرحوم آیت الله محمدعلی ناصری از اساتید اخلاق حوزه در یکی از دروس اخلاق خود به موضوع «شناخت حقوق امام و اطاعت از آن» پرداختند که متن آن بدین شرح است:

 

امام سجاد علیه‌السلام در رساله حقوق خود، ۵۱ حق را بیان فرموده‌اند که بر عهده انسان است.

اولین حق، حقِ خداست؛ چه کسی می‌تواند حق خدا را بیان و ادا کند. بیانِ آن خارج از قدرت بنده است و ادا کردن آن محال می‏باشد. چه کسی می‌تواند حق خدا را ادا کند؟

بعد از حضرت حق، اهل بیت علیهم السلام بر گردن ما حق دارند. حق آن‌ها را خدا می‌داند. فهمیدن حق چهارده نور مقدس قابل درک و فهم حقیر و اساتید من نیست. همانطور که فهم و درک و شمردن حق خدا برای ما امکان‌پذیر نیست، حقی که اهل بیت علیهم السلام بر گردن ما دارند از بیان ما خارج است و قدرت بیان این حقوق را نداریم.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «عَلَیکُم بِحُبِّ آلِ نَبِیِّکُم ، فَإِنَّهُ حَقُّ اللّه ِ عَلَیکُم»؛ بر شما باد دوست داشتن خاندان پیامبرتان؛ زیرا که آن حقّ خداست بر گردن شما. حقی که اهل بیت علیهم السلام بر گردن شما دارند از نوع همان حقی است که خدا بر گردنتان دارد.

 

مرحوم مجلسی در بحارالانوار از حضرت امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده است: «وَیْلٌ لِمَنْ جَهِلَ مَعْرِفَتِی وَ لَمْ یَعْرِفْ حَقِّی أَلاَ إِنَّ حَقِّی هُوَ حَقُّ اَللَّهِ أَلاَ إِنَّ حَقَّ اَللَّهِ هُوَ حَقِّی»؛ وای بر حال کسی که حق امام را نشناسد، آگاه باشید که حق من، همان حق خداست و حق خدا همان حق من است.

بنابراین آنچه که خداوند متعال بر گردن ما حق دارد و قدرت بیان آن نیست، همان حق را امیرالمؤمنین (ع) و ائمه اطهار علیهم السلام هم دارند. پاره‌ای از این حق، معرفت و عبادت به خدا، ترک گناه و معصیت و اطاعتشان می باشد.

اهل بیت علیهم السلام معرفت به خدا و معرفت به نحوه عبادت خدا را برای ما آوردند. قرآن که مدرک حقانیت اسلام و شیعه است، توسط اهل بیت علیهم السلام برای ما رسیده است و ایشان واسطه ایصال ما به حضرت حق بوده و هستند.

اگر روایات اهل بیت علیهم السلام نباشد، ما چگونه می‌توانیم قرآن را بفهمیم؟ اهل بیت کلام خداوند را برای ما معنا و ترجمه کردند تا بتوانیم آن را بفهمیم. از طرفی قرآن تنها یک معنا ندارد، هفتاد بطن دارد.

آنچه که بخواهیم در قرآن است، اما فهمیدن آن شرط است، اگر خیلی تلاش کنیم می‌توانیم از کلمات اهل بیت علیهم السلام کمی از قرآن را بفهمیم، از طرفی کلام اهل بیت علیهم السلام هم بطن دارند و ما فقط ظاهر آن را متوجه می‌شویم. دعاهایی که از ائمه رسیده است مثل دعای کمیل، ما تنها ظاهر دعا را می‌فهمیم و باطن دعا چیز دیگری است.

 

در قرآن آمده است که: «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»؛ هر کس کار نیکو کند او را ده برابر آن خواهد بود.

در آیه مبارکه می‌فرماید: «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ»؛ خدایا ما را از نعمتهای دنیا و آخرت هر دو بهره‌مند گردان و از عذاب آتش دوزخ نگاه دار.

حسنه‌ای که در این دعا از خدا طلب می‌کنیم چه چیزی است؟ مراد از حسنه این است که خداوند متعال معرفتی عنایت بفرماید تا حق امام را بشناسی، اگر امام را شناختی می‌توانی خدا را هم بشناسی، ولی اگر امام را نشناختی، نمی‌توانی به خدا معرفت پیدا کنی؛ پس منظور از حسنه معرفت به امام است.

تلاش کن تا امام را بشناسی. شناختن امام تنها به این نیست که اسم او و نحوه شهادتش را بدانیم؛ این شناخت، معرفت شناسنامه‌ای است، باید مقام، هویت و عظمت آنها را بشناسیم و خود را مسئول بدانیم تا به فرمایشات آن‌ها عمل کنیم.

شیعه باید سعی و کوشش داشته باشد تا امام زمانش و چهارده معصوم را بشناسد.

بنابراین، شناخت اهل بیت علیهم السلام، حقی است که بر گردن ما دارند و تنها یک قسم از این حق را خدا بر گردن ما دارد. حقی که خدا بر گردن ما دارد این است که او را اطاعت کنیم، گناه نکنیم، مطیع دستورات او باشیم، اهل بیت علیهم السلام دستورات الهی را برای ما بیان کردند.

 

در روایتی امام صادق علیه السلام می‌فرمایند که تمام ۱۲۴ هزار پیغمبر از زمان حضرت آدم تا حضرت خاتم، آمده‌اند تا ولایت را برای ما معرفی کنند و راهنمای همه انبیا، رسل و پیامبران اولوالعزم، چهارده معصوم علیهم السلام بودند. همچنین این بزرگواران در عالم انوار، استاد ملائکه بودند.

روزی نبی اکرم (ص) با جبرئیل که در چهره شخصی ظاهر شده بود، مشغول صحبت بودند که حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمدند و وقتی دیدند پیامبر مشغول صحبت با کسی دیگر هستند، رد شدند و رفتند.

جبرئیل عرض کرد یا رسول الله اگر امیرالمؤمنین تشریف می‌آوردند مانعی نبود.

پیامبر فرمودند: آیا شما ایشان را می‌شناسید؟

عرض کرد: یا رسول الله ایشان استاد بنده هستند.

پیامبر فرمودند: کجا استاد شما بوده است؟

عرض کرد: زمانی که خداوند متعال مرا خلق کرد، ندایی آمد که «مَن انا و من انت»؟ و این ندا مدام تکرار می‌شد و من بلد نبودم چه بگویم.

 

درس اخلاق | چگونه حقوق امام را بشناسیم و أدا کنیم؟

روزی این جوان را دیدم که قدم می‏زد، عرض کردم یک کسی مرتب ندا می‌دهد که «من انا و من انت»؟ ایشان فرمودند: زمانی که این صدا را شنیدی بگو «انت رب الجلیل و انا عبدک جبرئیل». تا صدا آمد و من این جواب را دادم صدا قطع شد و فهمیدم که خالق من رب جلیل است و من عبد او جبرئیل هستم.

حضرت امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «أَیُّهَا النَّاسُ! إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً، وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ، فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ: فَالنَّصیحَةُ لَکُمْ، وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ، عَلَیْکُمْ، وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلا تَجْهَلُوا، وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْما تَعْلَمُوا. وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ: فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ، وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ، وَ الاِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ وَ الطَّاعَةُ حِیْنَ آمُرُکُمْ».

ای مردم مرا بر شما حقّی و شما را بر من حقی است: اما حقی که شما بر من دارید نصیحت کردن به شماست(ترغیب به اخلاق پسندیده و بازداشتن از گفتار و کردار ناشایست و تربیت برای عبودیت و بندگی حق) و رساندن غنیمت و حقوق به شما است (از بیت المال مسلمین بدون اینکه بگذارم حیف و میل شود) و یاد دادن به شما است(از کتاب و سنت آنچه را که نمی دانید) تا نادان نمانید و تربیت نمودن شماست(به آداب شرعیه) تا بیاموزید(و بر طبق آن رفتار نمائید). و اما حقی که من بر شما دارم، باقی ماندن به بیعت است و اخلاص و دوستی در پنهان و آشکار و اجابت من چون شما را بخوانم و اطاعت و پیروی به آنچه به شما امر کنم».

همه روایات اهل بیت علیهم السلام برای نصحیت ماست؛ بزرگان و مراجع، روایات اهل بیت علیهم السلام را جمع‌آوری کرده‌اند و در اختیار ما قرار داده‌اند، چقدر برای این روایات وقت می‌گذاریم و می‌خوانیم و عمل می‌کنیم؟ چقدر وقت می‌گذاریم و فیلم می‌بینیم؟ چه نتیجه‌ای از آنها گرفتیم؟ چه سودی داشت؟ اما زورمان می‌آید یک روایت از اهل بیت علیهم السلام بخوانیم، روایتی که به واجبات عمل کنیم ! آیا این کار درستی است؟ این از کسالت روحی ماست و به نفعمان نیست. در این روایات ما را نصحیت کرده‌اند.

امام حسن عسکری علیه السلام:

أکْثِرُوا ذِکْرَ اللّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرآنِ وَ الصَّلاةَ عَلَی النبیِّ صلی الله علیه و آله، فَإنَّ الصَّلاةَ عَلی رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله عَشْرُحَسَناتٍ

زیاد یاد خدا و یاد مرگ باشید و قرآن را زیاد بخوانید و بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فراوان درود فرستید که درود بر رسول خدا صلی الله علیه و آله ده حسنه به شمار می رود.

 

بحارالأنوار، ۷۸: ۳۷۲ ح ۱۲

روز جمعه‌ هشتم‌ ربیع‌الاول‌ سال‌ ۲۶۰ هجری‌ مصادف با شهادت امام حسن عسکری (ع) است. پدر بزرگوار آن حضرت، امام هادی (ع) و مادر مکرمه‌شان، بانویی عارفه، جناب حُدَیثه خاتون که به نامهای سلیل و سوسن هم خوانده می‌شد.[۱] مسعودی چنین بیان می‏کند: «زمانی که حُدَیثه به محضر امام هادی (ع) رسید، آن حضرت (در ستایش و مدح او) فرمود: سَلِیلٌ[۲] مَسْلُولَه مِنَ الآفَاتِ وَ الْعَاهَاتِ، وَ الأَرْجَاسِ وَ الأَنْجَاسِ؛ سلیل از بدی‌ها، پلیدی‌ها، زشتی‌ها، ناپاکی‌ها و آلودگی‌ها پاک و عاری است، و در ادامه چنین بشارت داد: سَیَهَبُ اللَّهُ حُجَّتَهُ عَلَی خَلْقِهِ یَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً؛[۳] بهزودی خداوند (از دامن و نسل سلیل) حجت الهی برش خلق خود (مهدی موعود (عج)) را عطا می‏کند. او زمین را از عدل و داد پُر می‏نماید، همانطور که از جور و ستم پُر شده باشد».

 

امام حسن عسکری (ع) و برخورد با خطاکاران

 

با توجه به اینکه از یکسو امام حسن عسکری (ع) در پادگان نظامی و زیر نظر خلیفه و جاسوسان وی زندگی می‏کردند، و از سوی دیگر توجه ویژه ای نسبت به هدایت و سعادت جامعه بشری داشتند، لذا با نوشتن نامه یا پاسخ دادن به نامه‏های شیعیان، حقایق را بیان کرده و مردم را از وجود فتنه‏ها و افراد خطاکار آگاه و یا با برخوردی مناسب، از خطا و گناه افراد پیشگیری و زمینههای خطا را برطرف میساختند. همچنین در برخی موارد از دشمنان، منحرفین و خطاکاران اعلام برائت کرده و آنها را از خود و شیعیان دور می‏ساختند و به صراحت، هرگونه ارتباط با آنها را انکار می‏کردند. به عنوان نمونه:

 

- اسماعیل بن محمد از نوادگان عباس ‌بن عبدالمطلب می‏گوید: «بر سر راه امام عسکری (ع) نشسته بودم. وقتی حضرت خواستند بگذرد، جلو رفتم و شرح نیازمندی و پریشانی خود را به ایشان عرض کردم و سوگند خوردم که درهمی ندارم؛ نه صبحانه‏ای دارم و نه شامی. آن حضرت فرمودند: تَحْلِفُ بِاللَّهِ کَاذِباً وَ قَدْ دَفَنْتَ مِائَتَی دِینَارٍ، وَ لَیسَ قَوْلِی هَذَا دَفْعاً لَکَ عَنِ الْعَطِیه؛ به خداوند سوگند دروغ یاد می‏کنی، درحالیکه دویست دینار را پنهان کرده‏ای. این سخن من برای آن نیست که به تو کمک نکنم. سپس به غلام خود فرمودند: أَعْطِهِ یا غُلَامُ مَا مَعَکَ؛ ای غلام! هر آنچه همراه داری، به این مرد بده. غلام، صد دینار طلا به من داد. سپس امام به من فرمودند: از آن دینارها که پنهان کرده‏ای، محروم خواهی شد، درحالیکه به شدت به آنها نیاز خواهی داشت. اسماعیل می‏گوید: این سخن امام درست بود؛ زیرا من دویست دینار پنهان کرده بودم. سرانجام هر چه داشتم، خرج کردم و به مشکل بسیار بزرگی گرفتار شدم و درهای روزی به رویم بسته شد و به سراغ دینارهای پنهان کرده رفتم؛ اما آنها را نیافتم. پس از جستجو دریافتم که پسرم جای دینارها را فهمیده، آنها را برداشته و فرار کرده است و به دیناری از آنها دست پیدا نکردم».[۴]

 

- احمد بن محمد بن مطهر می‏گوید: «برخی از اصحاب ما به امام حسن عسکری (ع) نامه‏ای نوشته، از آن حضرت پرسیدند: آیا کسانی را که در مورد امامت موسی بن جعفر (ع) توقف کرده (و جانشینی او را نپذیرفته‏اند) دوست بدارند، بیزاری می‏جویید؟ حضرت پاسخ دادند: لَا تَتَرَحَّمْ عَلَی عَمِّکَ، لَا رَحِمَ اللَّهُ عَمَّکَ وَ تَبَرَّأْ مِنْهُ أَنَا إِلَی اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِی‏ءٌ فَلَا تَتَوَلَّاهُمْ وَ لَا تَعُدْ مَرْضَاهُمْ وَ لَا تَشْهَدْ جَنَائِزَهُمْ‏ وَ لا تُصَلِّ عَلی‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً. سَوَاءٌ مَنْ‏ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ‏ اللَّهِ‏ أَوْ زَادَ إِمَاماً لَیسَتْ‏ إِمَامَتُهُ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ أَوْ جَحَدَ أَوْ قَالَ ثَالِثُ ثَلَاثَه. إِنَّ جَاحِدَ أَمْرِ آخِرِنَا جَاحِدُ أَمْرِ أَوَّلِنَا وَ الزَّائِدَ فِینَا کَالنَّاقِصِ الْجَاحِدِ أَمْرَنَا؛ به عمویت، ترحم و رأفت نکن. خداوند عمویت را نیامرزد. از او بیزاری بجوی و من در پیشگاه خدا از آنها بیزاری می‏جویم. آنها را دوست نداشته باش، از بیمارانشان عیادت نکن، در تشییع جنازه‏هایشان حاضر نشو و هرگز بر جنازه‏های آنها نماز مگزار؛ خواه امامی را از ناحیه خدا انکار کرده باشند، خواه امامی را که امامتش از سوی خدا نیست، بر امامان افزوده باشند، یا قائل به تثلیث (سه خدایی) باشند. کسی که امامتِ آخرین فرد ما را انکار کند، گویا امامت اولین ما را انکار کرده و کسی که تعداد ما را اضافه بداند، مانند کسی است که از تعداد ما کاسته و امامت ما را انکار کرده است».[۵]

 

- شخصی به نام عبیدی می‏گوید: «امام حسن عسکری (ع) در نامه‏ای به من، نوشتند: أَبْرَأُ إِلَی اللَّهِ مِنَ الْفِهْرِی وَ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَابَا الْقُمِّی فَابْرَأْ مِنْهُمَا، فَإِنِّی مُحَذِّرُکَ وَ جَمِیعَ مَوَالِی وَ إِنِّی أَلْعَنُهُمَا عَلَیهِمَا لَعْنَه اللَّهِ... یزْعُمُ ابْنُ بَابَا أَنِّی بَعَثْتُهُ نَبِیاً وَ أَنَّهُ بَابٌ عَلَیهِ لَعْنَه اللَّهِ، ... یا مُحَمَّدُ إِنْ قَدَرْتَ أَنْ تَشْدَخَ رَأْسَهُ بِالْحَجَرِ، فَافْعَلْ! فَإِنَّهُ قَدْ آذَانِی آذَاهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَه؛[۶] از فهری و حسن بن محمد (ابن بابای قمی) برائت می‏جویم و تو هم از آنها بیزاری بجو. من تو و همه شیعیانم را از نزدیک شدن به آنان برحذر می‏دارم و آنان را -که خداوند لعنتشان کند- لعنت می‏کنم... ابن پسر پدرش عقیده دارد که من او را فرستاده‏ام و او واسطه بین من و مردم است. خداوند او را لعنت کند... ای محمد! اگر می‏توانی، سر او را با سنگ بشکن؛ زیرا او مرا اذیت کرد. خداوند او را در دنیا و آخرت اذیت کند».

 

- شیخ طوسی می‏نویسد: «نامه‏ای از امام حسن عسکری (ع) به قاسم بن علاء رسید که در آن نوشته شده بود: احْذَرُوا الصُّوفِی‏ الْمُتَصَنِّعَ‏... لَمْ یزَلْ لَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذَنْبَهُ وَ لَا أَقَالَهُ عَثْرَتَهُ یدَاخِلُ فِی أَمْرِنَا بِلَا إِذْنٍ مِنَّا وَ لَا رِضًی، یسْتَبِدُّ بِرَأْیهِ، فَیتَحَامَی مِنْ دُیونِنَا، لَا یمْضِی مِنْ أَمْرِنَا إِلَّا بِمَا یهْوَاهُ وَ یرِیدُ، أَرْدَاهُ اللَّهُ بِذَلِکَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ، فَصَبَرْنَا عَلَیهِ حَتَّی بَتَرَ اللَّهُ بِدَعْوَتِنَا عُمُرَهُ؛[۷] از صوفی فریبکار پرهیز و دوری نما... خداوند گناهان او را نمی‏آمرزد و لغزش او را پس نمی‏گیرد. او بدون کسب رضایت و نظر ما، با استبداد رأی، در امور ما دخالت کرده است و مطابق هوسهای نفسانی خود رفتار می‏کند؛ خداوند اراده کرده که او را به دوزخ بفرستد. ما صبر می‏کنیم تا خداوند بر اثر نفرین ما، عمر او را کوتاه کند».

 

فعالیتهای امام حسن عسکری (ع)

 

۱. دفاع از اسلام و رد شبهات

 

مذهب تشیع در عصر امام حسن عسکری (ع) با انواع جریانهای منحرف، فتنه گرایی و مذهب سازی روبه رو بوده است. از آنجایی که شبهات منجر به بروز تفکرات و اندیشه های انحرافی گردیده بود، و لطمه شدیدی بر عقاید مسلمانان و شیعیان میزد و پیامدهای ناگواری در پی داشت، امام حسن عسکری (ع) قاطعانه با شبهات مقابله میکرد. به عنوان نمونه:

 

- یکی از شبهات موجود در زمان امام حسن عسکری، مسئله بداء[۸] بود که درباره این آیه مطرح میشد: یمْحُو اللَّهُ مَا یشاءُ وَ یثبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ. امام در پاسخ احمد بن صالح در اینباره فرمود: هل یمحو إلا ما کان و هل یثبت إلا ما لم یکن؟، آیا محو میکند جز آنچه بوده و آیا اثبات میکند جز آنچه نبوده است؟، احمد بن صالح میگوید: پیش خودم گفتم این برخلاف گفته هشام بن حکم است که اظهار میداشت: خدا به چیزی آگاه نیست تا وجود پیدا کند. در این هنگام، امام در من نگریست و فرمود: خدا جبار و حکمران بالاتر است و به همه چیز، قبل از اینکه به وجود بیایند، آگاهی دارد. گفتم: گواهی میدهم که تو حجت خدایی.[۹] امام با توجه به آیه وَ منْ یتوَلَّ اللَّه وَ رَسولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون[۱۰] حزب خدا را اینگونه معرفی میکند: برای انتساب به حزبالله فقط ادعا کافی نیست؛ بلکه آن انتسابی عقیدتی است و رابطه فکری را که رابطه عملی، لازمه آن است، کامل میکند. بنابراین کسی که به خدا ایمان بیاورد و پیامبرش را تصدیق کند و حق اولیای خدا را بشناسد و راه هدایت آنها را پیروی نماید، او در شعار حزبالله و رستگار است».[۱۱]

 

- اسحاق کندی یکی از فیلسوفان عراق، کتابی به‌زعم خود درباره تناقضهای قرآن نوشت. برخی از شاگردانش به محضر امام وارد شده، قضیه را به ایشان گفتند. حضرت خطاب به برخی از شاگردان وی فرمودند: أَمَا فِیکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ یرْدَعُ أُسْتَاذَکُمْ الْکِنْدِی عَمَّا أَخَذَ فِیهِ مِنْ تَشَاغُلِهِ بِالْقُرْآنِ؛ آیا در میان شما مردی وجود دارد که بتواند اسحاق کندی را از اشتباه خود مطلع کند؟، یکی از میان جمع پاسخ داد: من می‏توانم. حضرت به او فرمودند: با او رفیق شو و مطلبی را که من می‏گویم، به او بگو. سپس امام فرمودند: به او بگو اگر گوینده آیات قرآن، چیزی را که تو از آن درک کرده‏ای، مد نظرش نبوده؛ بلکه مطلب دیگری قصد کرده باشد و تو برداشت اشتباهی نسبت به آن داشته‏ای، چه جوابی خواهی داشت؟

وقتی او به اسحاق کندی همین کلمات را گفت، اسحاق با تعجب به او گفت: دوباره تکرار کن، و بعد از تکرار شاگردش، به فکر فرو رفت و به او گفت: این سخنان را از کجا آورده‏ای؟ گفت: به ذهن خودم رسیده است. اسحاق گفت: اینها سخنان تو نیست. شاگرد گفت: سخنان ابا محمد (امام حسن عسکری (ع)) است. اسحاق گفت: به ایشان بگو: هرچه نوشته‏ام، آتش می‏زنم».[۱۲]

 

۲. پشتیبانی مالی از شیعیان

 

از شیوه های هواداری امام حسن عسکری (ع) نسبت به شیعیان، حمایت و پشتیبانی مالی از آنان بود تا حاکمان ظلم و جور، فقر را بهانه‌ای برای کمک مالی و جذب دل‌ها و تحریف اعتقادات مسلمانان قرار ندهند.

ابو هاشم جعفری میگوید: «از نظر مالی در مضیقه بودم. خواستم وضع خود را طی نامهای به امام عسکری (ع) بنویسم، ولی خجالت کشیدم و صرفنظر کردم. وقتی که وارد منزل شدم، امام صد دینار برای من فرستاد و طی نامهای نوشت: هر وقت احتیاج داشتی، خجالت نکش و پروا مکن واز ما بخواه که به خواست خدا به مقصود خود میرسی».[۱۳]

 

۳. معرفی حضرت مهدی (عج) و تعیین جانشینی ایشان

 

آگاهیبخشی به مردم برای نجات از گمراهی‌ها، تفرقه‏ها، سوءباورها و ناامیدی‌های حاصله، مسئولیتی بزرگ بر دوش امام حسن عسکری (ع) بود؛ چراکه امام عسکری (ع)، به عنوان حلقه وصل دوران حضور و عصر غیبت بودند و مهم‏ترین فعالیت ایشان آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبت بود.

شیخ صدوق مینویسد: «محمد بن عثمان ثمری و محمد بن ایوب بن نوح و معاویه بن حکیم می‏گویند: ما در منزل امام حسن عسکری (ع) بودیم که حضرت ما را به ملاقات فرزند بزرگوار خود مشرف کردند. جمع ما در این ملاقات چهل نفر بود. سپس فرمودند: ای مردم! بدانید که این آقا امام شما و خلیفه بعد از من است. او را اطاعت کنید و بعد از من در آرا و عقاید و ادیانتان متفرق نشوید که این امر سبب هلاکت شماست. آگاه باشید که شما بعد از این، او را ملاقات نخواهید کرد. راویان می‏گویند: چند روز از این ملاقات نگذشته بود که به ما خبر دادند حضرت عسکری (ع) از دنیا رفته و به شهادت رسیده است».[۱۴]

احمد بن اسحاق اشعری قمی می‏گوید: «روزی بر حضرت عسکری (ع) وارد شدم و اراده داشتم از ایشان در مورد جانشین بعد از خودشان سؤال نمایم اما قبل از اینکه من سخنی گفته باشم، امام فرمود: ای احمد بن اسحاق! خداوند زمین را از اول خلقت آدم تاکنون از حجت خویش خالی نگذاشته و بعد از این نیز تا روز قیامت زمین را از حجت خویش خالی نمی‏گذارد؛ چراکه بهواسطه وجود او حق تعالی بلایا را از زمین دفع نموده، و به برکت هستی او خداوند باران رحمت را بر زمین فرو می‏بارد و برکات خویش را از زمین می‏رویاند.

به حضرت عرض کردم: یابن رسول الله! امام و خلیفه بعد از شما کیست؟ امام سریع برخاست و داخل یکی از اتاقها شد و سپس بیرون آمد، درحالیکه فرزندی به دوش داشت که صورتش چون ماه شب چهارده می‏درخشید و تقریباً سه ساله به نظر می‏رسید. آنگاه به من فرمود: ای احمد! اگر تو نزد خداوند تبارک و تعالی و حجتهای او کرامتی نداشتی، این فرزند را به تو نشان نمی‏دادم. او همنام و هم‏کنیه با رسول خداست و کسی است که زمین را پُر از عدل و داد می‏کند، همانطور که از ظلم و ستم پُر شده است. سپس فرمودند: ای احمد! مَثل فرزندم بین این امت، مثل خضر و ذوالقرنین است. به خدا سوگند! خداوند او را غیبتی طولانی عطا فرماید که در آن زمان کسی از هلاکت نجات پیدا نمی‏کند، مگر فردی که خداوند او را به امامت حضرتش ثابتقدم و به دعا برای تعجیل فرجش موفق بدارد.

به امام عرض کردم: ای سرور من! آیا آیت و علامتی هست که با آن قلبم مطمئن و آرام گردد؟ ناگاه دیدم آن بچه با زبان فصیح عربی فرمودند: أَنَا بَقِیَّه اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَیْنٍ یَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ؛ من حجت خدا و بقیهالله در روی زمین و انتقامگیرنده از دشمنان حق هستم. ای احمد بن اسحاق! پس از مشاهده جستجوی نشانه مکن‏. او می‏گوید: من از منزل حضرت خارج شدم، درحالیکه خوشحال بودم. روز بعد مجدداً به محضر امام عسکری (ع) رسیدم و عرضه داشتم: یابن رسول الله! از منتی که بر من گزاردی، خیلی مسرورم؛ ولی رمز تشبیه او به خضر و ذوالقرنین به چه جهتی است؟ حضرت فرمود: به جهت طول غیبتش. عرض کردم: آیا غیبت آن امام خیلی طولانی خواهد شد؟، فرمود: بلی، به حق خداوند! آن غیبت به قدری طولانی خواهد شد که اکثر معتقدان به امام قائم از وی باز می‏گردند و از معتقدان به امامت او باقی نخواهند ماند، مگر کسانی که خداوند در باب ولایت ما از آنها عهد و پیمان گرفته و نور امامت را در دلشان ثبت کرده و با مددهای غیبی روح آنها را یاری فرموده است. ای احمد! این امری از امور الهی و سرّی است از اسرار خدایی و غیبی از امور غیبی پروردگار عالم، پس بگیر آنچه به تو گفتم و کتمان کن این امر را و از شاکران باش تا با ما در بهشت باشی».[۱۵]

ابوالادیان یکی از بزرگ‏ترین نامهرسانهای امام حسن عسکری (ع) بود. او می‏گوید: «نامه‏های آن حضرت را به شهرها می‏بردم. در بیماری که امام با آن از دنیا رفت به خدمتش رسیدم. حضرت نامه‏هایی نوشت و فرمود: اینها را به مدائن می‏بری، پانزده روز در سامرا نخواهی بود، روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من ناله و شیون بلند است ...، عرض کردم: سرور من، امام بعد از شما کیست؟ حضرت سه نشانه ارائه فرمودند: نماز خواندن بر جنازه من، خبر دادن از نامه‏ها، و جواب دادن به زائران قمی، که هر سه در حضرت مهدی (عج) محقق شد».[۱۶]

 

کرامات و معجزات امام حسن عسکری (ع)

 

امام صادق (ع) فرمودند: «الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَایُعْطِیهَا إِلَّا أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِیُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ کَذِبِ الْکَاذِب‏؛ معجزه علامت و نشانه‌‏ای است که خداوند عطا نمی‌فرماید مگر به انبیاء و رسل و حجج خود، تا درستی گفتار راستگو و دروغ دروغگو شناخته شود».[۱۷]

کرامات و امور خارقالعاده بسیاری از امام عسکری (ع) نقل شده است که هر یک می‌تواند حاکی از مقام و منزلت ویژه آن حضرت نزد خداوند متعال باشد. بهعنوان نمونه:

 

- جعفر بن شریف جرجانی می‌گوید: «سالی قصد تشرف به حج را داشتم. قبل از حج به زیارت حضرت عسکری (ع) در سامرا شتافتم. اموالی از شیعیان همراهم بود که باید به حضرت می‌رساندم. خواستم از آن حضرت بپرسم که اموال را به چه کسی بدهم؛ ولی قبل از آنکه من بپرسم، حضرت فرمودند: به مبارکِ خادم بده. عرض کردم: همین کار را کرده‌ام. سپس لحظه خارج شدن عرض کردم: شیعیان شما در جرجان به شما سلام می‌رسانند. امام فرمود: مگر بعد از مراسم حج به جرجان بر نمی‌گردی؟ عرض کردم: برمی‌گردم. فرمود: ۱۷۰ روز دیگر، ابتدای روز جمعه، سوم ربیعالثانی به جرجان وارد می‌شوی. آن وقت به مردم اعلان کن که من در آخر همان روز به جرجان می‌آیم. برو به سلامت! خداوند متعال تو و آنچه را با توست، به سلامت به اهل و اولادت خواهد رساند. پسری برای پسرت متولد شده است. نام او را صلت بگذار که خداوند به زودی او را به حد کمال می‌رساند و او از اولیای ما خواهد بود. عرض کردم: یابن رسول الله! ابراهیم بن اسماعیل جرجانی از شیعیان شماست و به دوستان شما هر سال بیش از صد هزار درهم احسان می‌کند، و در جرجان از اشخاصی است که متنعم به نعمتهای الهی است. امام فرمودند: خداوند به ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل در مقابل احسانی که به شیعیان ما می‌کند، جزای خیر بدهد و گناهان او را بیامرزد و او را پسری صحیح‌الاعضاء روزی فرماید که قائل به حق ما [و شیعه] باشد. به ابراهیم بگو: حسن بن علی می‌گوید: نام پسر خود را احمد بگذار. وی می‌گوید: از خدمت حضرت مرخص شدم و حج رفتم و بازگشتم و در روزی که حضرت معین فرموده بودند، به سلامت وارد جرجان شدم. هنگامی که اصحاب ما برای تهنیت آمدند، به ایشان گفتم: امام مرا وعده دادند که در آخر امروز به اینجا تشریف می‌آورند. ناگاه امام حسن عسکری (ع) در همان ساعتی که فرموده بودند، وارد شدند. هنگام ورود بر ما سلام کردند و ما به استقبال ایشان شتافتیم و دست آن حضرت را بوسیدیم. آنگاه حضرت فرمودند: من به جعفر بن شریف وعده کرده بودم که در آخر این روز نزد شما بیایم. نماز ظهر و عصر را در سامراء به جا آوردم و نزد شما آمدم تا با شما تجدید عهد کنم. اکنون شما حوائج و مسائل خود را مطرح کنید. اول کسی که ابتدا به سؤال کرد نضر بن جابر بود. او عرض کرد: یابن رسول الله! پسر من از هر دو چشم نابیناست، دعا فرمایید تا خداوند دیده‌هایش را به او برگرداند. حضرت فرمودند: او را حاضر کن. او را حاضر کرد و حضرت دست مبارک بر چشمانش گذارد، روشن شد. پس از او یکیک آمدند و حاجت خود را بیان کردند و حضرت حاجتهای آنان را برآورد حَتَّی قَضَی حَوَائِجَ الْجَمِیعِ؛ تا اینکه حوائج همه را برآوردند و مسائل آنها را جواب فرموده، همان روز به سامراء مراجعت نمودند».[۱۸]

 

- حسن بن رزین می‌گوید: «پدرم در شهر سامرا بسیار به محضر امام عسکری (ع) میرفت. پدرم می‌گفت: در یکی از روزها که به زیارت امام رفته بودم، مشاهده کردم که مرکب امام را آماده کرده‌اند و حضرت می خواهد سوار شود و به دربار خلیفه برود؛ امّا چهره اش متغیر و خیلی خشم آلود است. در کنار حضرت مردی غیر شیعه ایستاده بود و به حضرت جسارت می‌کرد و سخنان زشت و ناروایی را نسبت میداد. این حرکت غیراخلاقی و دور از انسانیت و مروتِ وی، پیشوای یازدهم را ناراحت کرده بود. او هر چه میتوانست به امام نفرین و اهانت کرده، فحش و ناسزا گفت. وقتی که یاوهگوییهایش تمام شد، راه خود را گرفت و رفت. امام به غلامش فرمود: برو و این مرد را کفن کن! خادم به دنبال او رفت. وقتی امام به آخر گذرگاه بازار رسید، او متوجه امام گردید و خواست باز اهانت و جسارت کند که در همان لحظه، استری که آنجا ایستاده بود، لگدی بر او زد و مرد کینهجو نقش زمین شد و دیگر برنخواست و بلافاصله مرد. خادم طبق دستور امام عسکری (ع) او را کفن کرد و به پیش ما بازگشت. امام به راه خود ادامه داد و ما نیز در کنار آن حضرت رهسپار مقصد گشتیم».[۱۹]

 

وصیت امام حسن عسکری (ع)

 

امام حسن عسکری (ع) در روزهای آخر عمر با برکتشان وصیت و حدیثی خطاب به شیعیان و پیروان خود ارائه نمودند. وصیت ایشان، وصیت به ارزشهایی است که باعث میشود انسان در برابر خداوند تسلیم و در نهایت اهل نجات شود.

امام حسن عسکری (ع) چند روز قبل از شهادت در مجلسی که چهل تن از دوستان و یاران ایشان، از جمله: محمد بن عثمان، معاویه بن حکم و محمد بن ایوب حضور داشتند، بعد از نشان دادن جمال زیبای حضرت مهدی (عج) چنین فرمودند: «او (اشاره به حضرت مهدی (عج)) بعد از من صاحب و خلیفه شماست. او قائمی است که گردنها منتظرانه به سوی او کشیده می‌شود. هنگامی که زمین از ستم و ناروا پُر شد، خروج می‌کند و زمین را از قسط و عدل سرشار می‌سازد. آنگاه حضرت به شیعیان وصیتی فرمود که در آن، مکارم اخلاق، تقوای الهی، مصالح عمومی، روابط حسنه با اهلسنت و راه‌های خودسازی مطرح گردیده است:

أُوصِیکُمْ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ الْوَرَعِ فِی دِینِکُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَه إِلَی مَنِ ائْتَمَنَکُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ (ص)، صَلُّوا فی عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذا وَرَعَ فی دینِهِ وَ صَدَقَ فی حَدیثِهِ وَ أَدَّی الاْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ: هذا شیعِیٌ فَیَسُرُّنی ذلِکَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا زَیْنًا وَ لا تَکُونُوا شَیْنًا، جُرُّوا إِلَیْنا کُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبیح، فَإِنَّهُ ما قیلَ فینا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قیلَ فینا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ. لَناحَقٌّ فی کِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهیرٌ مِنَ اللّهِ لا یَدَّعیهِ أَحَدٌ غَیْرُنا إِلاّ کَذّابٌ. أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَی النَّبِیِّ (ص) فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلی رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُوا ما وَصَّیْتُکُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُکُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکُمْ السَّلامَ.؛[۲۰]

شما را به تقوای الهی و ورع و دوری از حرام در دینتان، تلاش برای خدا، راستگویی در سخن گفتن، ادای امانت به کسی که به شما اعتماد کرده است؛ چه خوب باشد و چه بد، طولانی کردن سجده‌ها[ی نماز] و حسن همسایه‏داری سفارش می‌کنم؛ چراکه حضرت محمد (ص) این [رسالت] را آورده است. در میان جماعتهای آنان نماز بخوانید و بر سر جنازه آنها حاضر شوید و مریضانشان را عیادت کنید و حقوقشان را ادا نمایید، زیرا هر یک از شما چون در دینش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته میشود: این یک شیعه است، و این کارهاست که مرا خوشحال میسازد. تقوای الهی داشته باشید، مایه زینت باشید نه زشتی، تمام دوستی خود را به‌سوی ما بکشانید و همه زشتی را از ما بگردانید؛ زیرا هر خوبی که درباره ما گفته شود ما اهل آنیم و هر بدی درباره ما گفته شود ما از آن به دوریم. در کتاب خدا برای ما حقّی و قرابتی از پیامبر خداست و خداوند ما را پاک شمرده، احدی جز ما مدّعی این مقام نیست، مگر آنکه دروغ میگوید. زیاد به یاد خدا باشید و زیاد یاد مرگ کنید و زیاد قرآن را تلاوت نمایید و زیاد بر پیغمبر (ص) صلوات بفرستید؛ زیرا صلوات بر پیامبر خدا (ص) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ (و عمل) کنید و شما را به خدا میسپارم، و سلام بر شما».

 

به قلم: حجت الاسلام حبیب عباسی

 

منابع و مآخذ

 

۱. قرآن کریم

۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ق.

۳. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، محقق و مصحح: مؤسسه آل‌البیت، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.

۴. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی ‏طالب، قم‏، نشر علامه‏، ۱۳۷۹ق.

۵. راوندی، قطبالدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۹ق.

۶. مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، اثبات الوصیه، نجف اشرف، المطبعه الحیدریه، ۱۳۷۴ش.

۷. کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، محقق: محمد بن حسن طوسی، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، ۱۴۰۹ق.

۸. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، قم، مکتبه الحیدریه، ۱۴۲۵ق.

۹. حرانی، ابو محمد، تحف العقول، ترجمه: صادق حسنزاده، قم، انتشارات آل علی، ۱۳۸۲ش.

۱۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.

۱۱. صدوق، محمد بن علی، کمالالدین و تمام النعمه، قم، مؤسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین، ۱۴۰۵ق.

۱۲. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، ۱۳۷۴ش.

۱۳. طوسی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، قم، انوار الهدی، ۱۴۲۲ق.

 

پی نوشت ها:

 

[۱]. بحارالانوار، مجلسی، ج۵۰، ص۲۳۶.

[۲]. یعنی بیرون کشیده از هر آفت، پلیدی و ناپاکی.

[۳]. اثبات الوصیه، مسعودی، ص۲۴۴.

[۴]. الارشاد، مفید، ج۲، ص۳۳۲.

[۵]. الخرائج و الجرائح، راوندی، ج۱، ص۴۵۲.

[۶]. همان.

[۷]. رجال الکشی، کشی، ص۵۳۵.

[۸]. این باور که خدا بر همه چیزها و رویدادها، از گذشته و حال و آینده، آگاه است و چیزی، اعم از اندک و بسیار، بر او پوشیده نیست تا با اگاهی از آن، جهل پیشین وی برطرف شود. الکافی، کلینی، ج۱، ص۱۰۷.

[۹]. اثبات الوصیه، مسعودی، ص۲۴۹.

[۱۰]. سوره مائده، آیه ۵۶.

[۱۱]. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ص۴۳۹.

[۱۲]. مناقب آل ابی ‏طالب، ابن شهر آشوب‏، ج ۴، ص۴۲۴.

[۱۳]. الارشاد، مفید، ص۳۴۳؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۳۹؛ اثبات الوصیه، مسعودی، ص۲۴۲.

[۱۴]. کمال الدین و تمام النعمه، صدوق، ص۴۳۵.

[۱۵]. همان، ص۳۸۴.

[۱۶]. کمال الدین و تمام النعمه، مفید، ص۴۷۵؛ سیره پیشوایان، پیشوایی، ص۶۶۰؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۵۰، ص۳۳۲.

[۱۷]. علل الشرایع، صدوق، ج۱، ص۱۲۲.

[۱۸]. بحارالانوار، مجلسی، ج۵۰، صص۲۶۲ـ۲۶۴.

[۱۹]. الغیبه، طوسی، ص۲۰۶.

[۲۰]. تحف العقول، حرانی، ص۸۹۰؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۷۵، ص۳۷۲.

به مناسبت هفته‌ی دولت و سالگرد شهادت شهیدان رجائی و باهنر(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

اوّلاً ایّام اربعین را با همه‌ی وجود، با همه‌ی دل، تمجید و تکریم میکنیم و حرکتِ اربعینیِ مردم را، با استمداد از لطف خدای متعال، شکرگزاری میکنیم.

هفته‌ی دولت را به شما برادران و خواهران عزیز تبریک میگوییم و امیدواریم که ان‌شاءالله این هفته برای همه‌ی سالهای طولانیِ مسئولیّتِ شما هفته‌ی امید و مژده و گزارشهای شادی‌بخش باشد.

یاد شهیدان عزیز، شهید رجائی و شهید باهنر را گرامی میداریم که این هفته به نام این دو بزرگوار «هفته‌ی دولت» نامیده شده و رمز ویژه‌ای در این نام‌گذاری وجود دارد و آن، این است که دولت، دولتِ گرامی‌دارنده‌ی شهدا و گرامی‌دارنده‌ی راه شهدا است که خب بحمدالله کم‌وبیش همین‌جور هم بوده.

یاد شهید عزیزمان، رئیس‌جمهور فقید، آقای رئیسی را گرامی میداریم و برای ایشان این نامِ نیکِ برجسته‌ای را که خدای متعال به او داد، دائمی و پایدار میطلبیم از خدای متعال. ان‌شاءالله که خداوند درجات ایشان را و همراهانشان را ــ از جمله وزیر خارجه‌شان(۲) را ــ عالی بدارد، باقی بدارد.

خدا را شکرگزاریم که بحمدالله دولت با همّت رئیس‌جمهور محترم و با کمک ارزنده‌ی مجلس شکل گرفت؛ این خیلی نعمت بزرگی است. در بعضی از دولتهای گذشته، گاهی تا نزدیک یک ماه یا بیشتر، دولت نمیتوانست شکل بگیرد و همه‌ی وزرا از مجلس رأی اعتماد نگرفته بودند؛ این را خدا لطف کرد به شما و به ما و به کشور که بحمدالله همه‌ی وزرا از مجلس، با اعتماد مجلس به آنها، بسلامتی بیرون آمدند. کسانی که در این انتخابات و تشکیل این دولت ــ بعد از آن حادثه‌ی سنگین و تلخ ــ مؤثّر بودند، همه پیش خدای متعال مأجورند: دست‌اندرکاران دولت قبل، صداوسیما، مسئولان گوناگون که کمک کردند به اینکه بعد از آن حادثه‌ی سنگین و تلخی که پیش آمد، کشور بتواند بانشاط وارد میدان انتخابات بشود، انتخابات ریاست جمهوری با امنیّت و سلامت کامل انجام بگیرد، بعد وزرا انتخاب بشوند؛ واقعاً از همه‌ی آنها باید سپاسگزاری کنیم. از خداوند متعال هم واقعاً خیلی باید متشکّر باشیم. حالا من نکاتی را عرض میکنم، این نکته‌ی تشکّر را هم باز بعداً عرض خواهم کرد.

آقای رئیس‌جمهور [هم] در این زمینه برای انتخاب وزیرانی که باید با ایشان همکاری کنند، خیلی پُرکار و باتلاش وارد شدند؛ با بنده هم مشورت کردند و من تعدادی از افرادی که می‌شناختم یا صلاحیّت آنها از طرق مورد وثوق به ما رسیده بود، اینها را تأیید کردم، بعضی‌ها را هم تأکید کردم؛ تعداد بیشتری را هم نمی‌شناختم، گفتم نظری نسبت به آنها ندارم. خب بحمدالله ایشان توانستند انتخاب را انجام بدهند و مجلس را هم قانع کنند و این موفّقیّت بزرگی بود و خدا را سپاس میگوییم.

امروز همه‌ی این وزرای محترم و شما برادران و خواهران عزیزی که مورد اعتماد رئیس‌جمهور و مجلس قرار گرفتید، مقامات عالی‌رتبه‌ی این کشورید؛ وظیفه‌ی همه‌ی ما است که از شماها حمایت کنیم، کمکتان کنیم ــ اگر احتیاج به کمک داشته باشید ــ و تلاش کنیم که ان‌شاءالله شما در کارهایتان موفّق باشید.

چند نکته را من یادداشت کرده‌ام که عرض میکنم. نکته‌ی اوّل مسئله‌ی شکر خدا است. شما امروز در جایگاهی قرار گرفته‌اید که میتوانید در پیشرفت کشور و در اداره‌ی امور کشور مؤثّر باشید؛ وزارت، یک چنین موقعیّتی را به شماها داده. این نعمت الهی است؛ اینکه انسان بتواند خدمت کند به مردم، نعمت بزرگی است. خیلی‌ها دوست دارند خدمت کنند، فرصت برایشان پیش نمی‌آید. خدا به شما این فرصت را داده؛ خدا را شکر کنید، سپاسگزاری کنید،‌ قدردان باشید، از خدای متعال کمک بخواهید، این مسئولیّت را امانت خدا و امانت مردم بدانید و از این مسئولیّت و مأموریّت بزرگ پاسداری کنید. البتّه [این] چهار سال بخشی از عمر انسان است که به سرعت برق و باد میگذرد. بنده حالا در سنین هشتادوپنج‌‌سالگی وقتی نگاه میکنم به پشت سرم، میبینم این ۸۵ سال به سرعت برق عبور کرده و گذشته. این‌جوری است؛ چهار سال زود میگذرد، لکن در همین مهلت زودگذر کارهای بزرگ میتوان کرد. امیرکبیر سه سال در کشور حکومت کرد، کارهای بزرگی را بنیان‌گذاری کرد. خود آقای رئیسیِ عزیزِ ما سه سال حکومت کرد و ریاست کرد، کارهای خوبی ایشان انجام داد و بعضی‌ کارها را پایه‌گذاری کرد که ان‌شاءالله ثمره‌اش را بعدها کشور خواهد دید. بنابراین، میتوانید کار کنید؛ در این چهار سال، با سلامتی و عافیت ان‌شاءالله کارهای بزرگی را میتوانید انجام بدهید.

نکته‌ی دوّم این است که یکی از شرایطِ کارآمدیِ کارگزارانِ دولت این است که داشته‌های خودشان را بشناسند،‌ ثروتهای موجود خودشان را بشناسند، استعدادها و ظرفیّتهای قابلِ به فعلیّت رسیدن را بشناسند. بنده در این سالهای طولانی با مسئولینی برخورد کرده‌ام که [ظرفیّتها را] نمی‌شناختند؛ نیروی انسانی کشور را نمی‌شناختند، نیروهای طبیعی کشور را نمی‌شناختند. یک مسئولی یک وقتی به من گفت که ما برای ساختن بزرگراه بایستی از مهندسین خارجی استفاده کنیم! امروز به دست جوانهای شما، سرتاسر کشور بزرگراه و آزادراه و مانند اینها ساخته شده و [به آن خارجی‌ها] احتیاج نداشتیم؛ این نشناختن عیب بزرگی است. مثالهای گوناگون دیگری هم در ذهنم هست که لزومی ندارد بگویم.

داشته‌ها را بشناسید. ما ثروتهای فعلی‌مان هم زیاد است، ظرفیّتهایمان هم چندین برابر آن چیزی است که بالفعل دارا هستیم. ما چند نوع داشته و ظرفیّت داریم؛ یعنی بالفعل و بالقوّه. یکی ظرفیّتهای طبیعی است. ما از لحاظ منابع زیرزمینی، ظرفیّتهای زیادی داریم؛ نفت داریم، گاز داریم، انواع و اقسام منابع ارزشمند داریم. در همین کویری که شما می‌بینید، آنهایی که کویرشناسند یک وقتی به من گفتند منابع عظیمی وجود دارد؛ ثروتهایی که ارزشش از نفت و گاز بیشتر است. ما از این چیزها داریم. موقعیّت جغرافیایی منحصربه‌فردی در این منطقه داریم. ما از لحاظ زمینی، سرِ چهارراهِ شرق و غرب و شمال و جنوب قرار داریم؛ این موقعیّت بسیار مهمّی است. از لحاظ اقلیمی، تنوّع اقلیمی یک فرصت بسیار بزرگی است که ما داریم. از لحاظ سواحل طولانی دریای آزاد، ما این فرصت را داریم؛ جزایرمان، سواحلمان، همه فرصت است. همین منطقه‌ی مَکران ــ که حالا خوشبختانه آقای رئیس‌جمهور که راجع به این قضیّه با من صحبت میکردند، چند بار اسم آوردند و روی این قضیّه حسّاسند ــ یک فرصت بزرگی است. از این قبیل فرصتها ما زیاد داریم؛ اینها فرصتهای طبیعی است.

یک نوع فرصتها، فرصتهای انسانی است، ظرفیّتهای انسانی است. جوانان تحصیل‌کرده؛ ما در این کشور میلیون‌ها جوان تحصیل‌کرده داریم که اینها تشنه‌ی کار کردن هستند؛ اگر بتوانیم از اینها استفاده کنیم، بشناسیم اینها را، بتوانیم از نیروی اینها و از فکر اینها استفاده کنیم، دنیایی کار برای کشور به وجود می‌آید. جوانان تحصیل‌کرده، استعدادهای درخشان، توانایی‌های علمی، ظرفیّت نابغه‌سازی؛ ببینید، ما وقتی که مثلاً نگاه میکنیم به خواجه‌نصیر یا ابن‌سینا یا محمّدبن‌زکریای رازی یا ملّاصدرا یا بقیّه‌ی دانشمندان برجسته‌ای که تا زمان ما در کشور بودند، این به ما نشان میدهد که سقف پرواز فکری و علمی ما خیلی بالا است و میتوانیم به آن جاها برسیم. بعد از هزار سال، هنوز کتابهای ابن‌سینا در دنیا مطرح است؛ این خیلی مسئله‌ی مهمّی است، این پدیده‌ی مهمّی است. ما توانایی نابغه‌سازی داریم؛ یعنی در بین جوانهای ما، نوابغی میتوانند به وجود بیایند. اینها فرصتهای انسانی و داشته‌های انسانی ما است.

ایمان مردممان جزو ظرفیّتها است؛ این ایمانی که مردم دارند ــ ایمان مذهبی و ایمان سیاسی ــ خیلی باارزش است؛ این هم یک جور ظرفیّت است. یک جور ظرفیّتهای دیگر عبارت است از ظرفیّتهای سیاسی کشور، [مثل] عمق راهبردی ما. یک روزی بود که ایران را با قالی و نفت می‌شناختند، امروز ایران را در دنیا با علم می‌شناسند، با پیشرفت نظامی می‌شناسند، با قدرت منطقه‌ای می‌شناسند، با عمق راهبردی می‌شناسند؛ این یک فرصتی است که در اختیار ما است. توانایی تأثیرگذاری روی کشورهای دنیا، روی منطقه، چیز کوچکی نیست، چیز خیلی مهمّی است؛ این هم از فرصتهای ما است.

یک فرصت دیگری که جزو ارزنده‌ترین فرصتها است، تجربه‌ها است؛ باید قدر این تجربه‌ها را بدانیم. اَلعَقلُ حِفظُ التَّجارِب؛ این فرمایش امیرالمؤمنین است. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) استفاده‌ی از تجربه‌ها و حفظ کردن تجربه‌ها را نشانه‌ی خردمندی میدانند. وَ خَیرُ ما جَرَّبتَ ما وَعَظَک‌؛(۳) تجربه‌ای که بتواند به شما درس بدهد و راه را جلوی پای شما بگذارد. ما تجربه‌های خوبی داریم؛ دولتهای گوناگون آمدند و کارهایی کردند که برای ما تجربه شده: یک کارهایی بوده که نباید میکردند، کردند، ضرر کردیم؛ یک کارهایی بوده که باید میکردند، نکردند، ضرر کردیم؛ یک کارهایی بوده که باید میکردند و کردند، سود بردیم؛ اینها همه‌ تجربه است، از اینها میشود استفاده کرد.

نکته‌ی بعدی: انتخاب همکار. بالاخره شما همکارانی انتخاب میکنید؛ توصیه‌ی بنده این است که از همکارانِ دارای این خصوصیّات بیشتر استفاده کنید: جوان، مؤمن، انقلابی، متعهّد، پُرانگیزه؛ اینها هستند که میتوانند به شما کمک کنند. ما در بخشهای مختلفِ علمی و تحقیقاتی، مثل بخش هسته‌ای، بخش نانو، بخش سلّول‌های بنیادی، بخشهای گوناگونی که جزو گره‌های بزرگ علمی و تحقیقاتی در دنیا بوده، از این جوانها استفاده کردیم و پیش رفتیم، پیشرفتهای بزرگ انجام گرفته بحمدالله. آن خصوصیّت این است؛ از این جوانها استفاده کنید، [چون] گره‌ها را باز میکنند. ضمناً شما وقتی که جوانها را آوردید در رده‌های گوناگون مدیریّتی از پایین گذاشتید، یک نسلی از مدیران پُرانگیزه برای فردا دارید تربیت میکنید؛ یعنی وقتی شما جوانها را آوردید داخل تشکیلات خودتان، اینها تجربه پیدا میکنند و برای فردا یک نسلِ برجسته‌ی مدیرِ پُرانگیزه‌ای شما تولید کرده‌اید که به نظر من این خیلی چیز باارزشی است. با آقای رئیس‌جمهور هم که ما صحبت میکردیم، همین موضوع مطرح شد؛ اگر چنانچه ایشان بتوانند مثلاً فرض کنید صد جوانِ مؤمنِ پُرانگیزه‌ی انقلابیِ متعهّد را آماده کنند و آخرِ دولتشان همین صد جوان را تحویل کشور بدهند، به نظر من کار بسیار بزرگی انجام گرفته. بنابراین، این هم مسئله‌ی انتخاب [همکار]. مرحوم شهید رئیسی در این زمینه توفیقات خوبی داشتند؛ ان‌شاء‌الله که توفیقات شما چند برابر ایشان باشد.

نکته‌ی چهارم درباره‌ی مسئله‌ی کارشناسی است. در تبلیغات آقای دکتر پزشکیان و اظهاراتی که گفته شد، رجوع به کارشناس‌ها تکرار شده. بنده به این قضیّه‌ی رجوع به کارشناس عقیده‌ی راسخ دارم؛ بنده معتقدم که دولتها وقتی که کار کارشناسی میکنند، حکمرانی‌شان حکمرانی خردمندانه و اندیشه‌ورزانه خواهد بود، نه حکمرانی محفلی و رفاقتی و توصیه‌ای. خصوصیّت کار کارشناسی این است که گاهی شما یک کار کارشناسی‌ای را انجام میدهید، بر خلاف خواست چند نفر رفیق و دوست و آشنا و آدم صاحب‌نفوذ و مانند اینها؛ آنها را ناراضی میکنید، امّا ملّت را راضی میکنید، کشور را پیش میبرید؛ کار کارشناسی این است. بنده تأیید میکنم و بر کار کارشناسی تأکید میکنم، منتها یک نکته‌ای اینجا وجود دارد در انتخاب کارشناس: گاهی اوقات، در مواردی، ته‌نشین‌های ذهنیِ غلطِ یک کارشناس، با ادبیّات کارشناسی به میدان می‌آید، با لباس کارشناسی به میدان می‌آید، آن‌وقت مشکل درست میکند و آن نظرات غلط حاکم بر ذهن آن کارشناس را یا خصوصیّات اخلاقی او را به شما تحمیل میکند. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در این زمینه هم توصیه دارند: لا تُدخِلَنَّ فی مَشوِرَتِکَ بَخیلاً ... وَ لا جَباناً؛ با بخیل مشورت نکن. یعنی چه؟ یعنی کارشناست بخیل نباشد؛ چرا؟ برای خاطر اینکه اگر خواستی کمکی به کسی بکنی، این بخیل جلویت را میگیرد میگوید که جیبت خالی میشود. با آدم ترسو مشورت نکن، از آدم بزدل نظر کارشناسی نگیر؛ برای خاطر اینکه هر کار بزرگی بخواهی انجام بدهی، هر اقدام خوبی و قدم بلندی بخواهی برداری، تو را میترساند که اگر این کار را بکنی، چنین میشود، چنان میشود. وَ لا حَریصاً؛(۴) با آدم حریص مشورت نکن ــ یعنی از او کارشناسی نخواه ــ چون آدم حریص، آن حرص خودش را به تو منتقل میکند. حالا اینها نمونه است؛ یعنی این خُلقیّات یک کسی که طرف مشورت ما است، میتواند در رأی مشورتی او اثر بگذارد و کار دست ما بدهد. بنابراین، مواظب باشیم از کارشناسی استفاده کنیم که مؤمن باشد، صادق باشد، به توانمندی داخلی و ملّی کشور معتقد باشد، سرمایه‌های ملّی را بشناسد. از کارشناس‌هایی استفاده نکنیم که دنبال نسخه‌های نسخ‌شده‌ی خارجی‌اند. بعضی اوقات یک نسخه‌ی اقتصادی یا اجتماعی یا فرض کنید که سیاسی در خارج، پنجاه سال پیش یا هفتاد سال پیش مطرح شده، بعد هم نسخ شده، ما حالا آن نسخه را بیاوریم اینجا مطرح کنیم! مراقب باشید کارشناس به این شکل نباشد، وَالّا اصل کارشناسی بسیار لازم است.

نکته‌ی بعدی درباره‌ی حضور در بین مردم است. اینکه اگر سفر استانی کردید، بگویند این پوپولیست است، عوام‌گرا و مانند اینها است، این حرفها را اعتنا نکنید. اطّلاع از متن آنچه در زندگی مردم میگذرد، با کارتابل و گزارش کتبی امکان‌پذیر نیست؛ باید بروید ببینید و از خود مردم بشنوید. وقتی انسان میرود می‌شنود، میبیند که با آنچه در گزارش به ما رسیده تفاوتهای زیادی وجود دارد. نمیخواهم بگویم همه‌ی گزارشها خلاف است، غلط است؛ نه، گزارشهای خوب هم داریم، منتها گزارش نشان نمیدهد واقعیّت را. الان که میخواستیم بیاییم اینجا، من راجع‌ به این راه‌پیمایی اربعین به یک نفری که از راه‌پیمایی برگشته بود گفتم چطور بود، خوب بود، گفت اگر همه‌ی علما، همه‌ی شعرا، همه‌ی دانشمندها جمع بشوند، نمیتوانند یک‌هزارمِ آنچه را که دارد اتّفاق می‌افتد توصیف کنند! این را یک نفری همین یک ساعت پیش به من گفت؛ یعنی دیدن ــ [اینکه] انسان از نزدیک ببیند ــ یک چیز دیگر است. بروید بین مردم؛ بروید با مردم گرم بگیرید، صحبت کنید. یک جاهایی، در یک شهرستانی، در یک روستایی، مقتضی است بروید در خانه‌ی مردم؛ در منطقه‌ی زلزله‌زده یا سیل‌زده، بروید در چادر مردم؛ بروید ببینید، از آنها بشنوید، آن‌وقت بر اساس اینها تصمیم بگیرید. بنابراین، حضور در [بین] مردم خیلی خوب است، سفرهای استانی خیلی خوب است و ان‌شاءالله توفیقاتی داشته باشید.

نکته‌ی بعدی در باب عدالت است. خب «عدالت» در کلمات همه‌ی ماها تکرار میشود. آقای دکتر پزشکیان هم، چه در انتخابات و تبلیغات انتخاباتی، چه بعد از آن، چه در همین جلسه‌ی امروز ما، راجع به عدالت و اهمّیّت عدالت صحبت کردند. همین هم هست؛ یعنی بنده نمیخواهم راجع به لزوم عدالت بحث کنم؛ این جزو بیّنات نظام و بیّنات نظام اسلامی و بیّنات انقلاب است؛ بحث سر این نیست. بحث سر این است که عدالت را چه جوری تأمین کنیم؟ راهکار چیست؟ خب همه‌ی ما میخواهیم عدالت انجام بگیرد، مرتّب هم قانون و قاعده و مقرّرات و برنامه و امثال اینها دارد تصویب میشود، گفته میشود، اجرا میشود؛ اینها با عدالت چه نسبتی دارند؟ چقدر میتوانند عدالتی را که ما دوست میداریم و مدام تکرار میکنیم تأمین کنند؟ من چند سال قبل از این، «پیوست عدالت» را مطرح کردم؛(۵) گفتم شما هر قانونی [تصویب میکنید]، هر تصمیمی میخواهید بگیرید ــ تصمیم مهم، قانون مهم ــ یک پیوست عدالت برایش تهیّه کنید. مرحوم آقای رئیسی یک مقداری هم در این قضیّه پیش رفت؛ ایشان کارهایی هم کردند، [منتها] نیمه‌کاره ماند. میخواهم این توصیه را به شما بکنم: پیوست عدالت لازم دارد. پیوست عدالت یک ترتیب اداری یا یک فرم تشریفاتی نیست، یک امر واقعی است؛ یعنی مراکزی مثل سازمان برنامه ــ از باب مثال ــ که برنامه را تنظیم میکنند، تصمیم‌ها را میسازند، تصمیم‌سازی میکنند، قانونها را آماده میکنند، لوایح قانونی دولت را آنها مینویسند، آنها تنظیم میکنند، بایستی یک مراقبتی [کنند] ــ حالا یا از سوی خود آنها یا کسانی را آقای رئیس‌جمهور معیّن کنند ــ نگاه کنند ببینند تأثیر این قانون، تأثیر این برنامه در شکاف اجتماعی چقدر است، کم میکند، زیاد میکند، تأثیر میگذارد، نمیگذارد، فاصله‌ی طبقاتی را کم میکند زیاد میکند؛ این را مراقبت کنند و اگر دیدند این برنامه موجب میشود که فاصله‌ی طبقاتی زیاد بشود، برنامه را حذف کنند، [یا] آن قسمت از برنامه را حذف کنند. «پیوست عدالت» یعنی این، نه اینکه ما یک کاغذی پیوست کنیم به قانونمان که یک شرایطی بگذاریم؛ نه، در خود قانون [باشد]؛ این کار آسانی نیست، یک کار سختی است، کار مشکلی است. بنده البتّه اطّلاع پیدا کردم یک تعدادی جوان دانشگاهی فاضل و مطّلع یک نرم‌افزاری برای این کار تهیّه کردند که حالا اگر خواستید، مراجعه میکنید و میخواهیدشان و [اگر] مورد قبولتان قرار گرفت، مورد استفاده قرار میدهید. به هر حال، مسئله‌ی عدالت مسئله‌ای است که با زبان و با خواهش و با درخواست و با تکرار و با تهدید و مانند اینها عملی نمیشود. عدالت اجرا میخواهد، انگیزه میخواهد، ورود در میدان میخواهد. خوشبختانه انگیزه‌اش وجود دارد؛ من میبینم ایشان(۶) انگیزه‌ی این کار را دارند. خیلی خب، راهش را پیدا کنید؛ دنبال این بروید که چه جوری میتوانید عدالت را اجرا کنید. جوری عمل بشود که هیچ مدیری و هیچ مسئولی نتواند تخلّف کند از آن راهی که به عدالت منتهی میشود.

نکته‌ی بعدی: رعایت اولویّتها. ما وقت کمی داریم،‌ پول کمی هم داریم، کار زیادی هم داریم؛ ببینید اولویّتها چیست. دو جور اولویّت داریم؛ چه اولویّتهای کارهای زیرساختی و اساسی، چه اولویّتهای کارهای فوری. بعضی از اولویّتها مربوط به مسائل فوری است، باید اینها را داخل جامعه به یک شکلی به صورت مناسبی حل کرد؛ مسئله‌ی گرانی، تورّم و امثال اینها. بعضی از مسائل، مسائل زیرساختی است؛ اگر چنانچه امروز نکردیم، ده سال دیگر باید شروع کنیم. اینکه درباره‌ی انرژی هسته‌ای بعضی تردید میکنند که چه فایده دارد، بر اثر غفلت از این قضیّه است. بالاخره این کشور نمیتواند خودش را از این امکانِ علمیِ فنّیِ پیشرفته‌ی دنیا محروم کند؛ اگر امروز شروع نکردید، ده سال دیگر باید شروع کنید؛ [آن‌وقت] ده سال عقبید.

مثلاً من اشاره کردم به موقعیّت جغرافیایی؛ الان دولت طرحهایی دارد در زمینه‌ی مسیر «شمال ـ جنوب» و «شرق و غرب» که البتّه «شمال ـ جنوب» مهم‌تر است؛ این خیلی مهم است. شمال [کشور] ما به مجموعه‌ای از کشورها وصل است که به اروپا و به جاهای دیگر منتهی میشود، جنوبمان هم دریا است و اقیانوس هند است و مجموعه‌ی آسیای با آن عظمت است. ما این وسط قرار داریم؛ این یک اولویّت زیرساختی است؛ نمیشود از این صرف‌‌نظر کرد، باید دنبال کرد این را. ما از این قبیل اولویّتهای زیرساختی داریم.

مسئله‌ی امنّیت غذایی جزو اولویّتهای مهم است. به مناسبت امنیّت غذایی، مسئله‌ی خودکفایی در گندم خیلی مهم است، مسئله‌‌ی نوع استفاده‌ی از آب در کشاورزی خیلی مهم است. بعضی‌ها شیوه‌های نویی دارند؛ شنیدم بعضی‌ها هم رفته‌اند با آقای دکتر پزشکیان مطرح کرده‌اند. ممکن است اوّلِ کار یک مقداری مشکلاتی داشته باشد، گران تمام بشود، لکن یقیناً آینده‌دار است؛ اینها را باید ما دنبال کنیم، اینها کارهای زیرساختی است، اولویّتهای ما اینها است.

از این قبیل، توسعه‌ی مسئله‌ی نفت است: هم در بخشهای بالادستی نفت، مثل این چاه‌ها و این شیوه‌های جدیدی که برای استخراج نفت در دنیا امروز مطرح است و ما در این زمینه‌ها عقبیم، باید هر چه ممکن است استفاده کنیم از امکاناتمان و این شیوه‌ها را فراهم بکنیم؛ هم در زمینه‌های پایین‌دستی، مثل پالایشگاه، مثل رسیدن به محصول نهایی. امروز محصول نهایی ‌ما در نفت مثلاً بنزین یا گازوئیل است، در حالی ‌که محصول نهایی اینها نیست؛ چیزهای دیگری هم آن‌طور که گفته میشود وجود دارد که میتوانیم به آنها برسیم. اینها اولویّتها است که بایستی ان‌شاءالله به اینها توجّه بشود.

نکته‌ی بعدی که من یادداشت کرده‌ام ــ که نکته‌ی هشتم میشود ــ درباره‌ی فضای مجازی است. فضای مجازی یک دنیای جدیدی است دیگر؛ شماها بیشتر از بنده هم حتماً مطّلعید؛ یعنی فضای مجازی دیگر امروز مجازی نیست، امروز یک واقعیّتی است در زندگی مردم که روزبه‌روز هم دارد پیش میرود. آنچه مهم است این است که در فضای مجازی، حکمرانی قانونمند وجود داشته باشد؛ اینکه بنده گاهی گفته‌ام فضای مجازی رها و ول است، به خاطر این است. حکمرانی بر اساس قانون؛ اگر قانونی ندارید، قانون را به وجود بیاورید و بر اساس آن قانون، زمام کار را به دست بگیرید. همه‌ی دنیا این کار را میکنند؛ می‌بینید دیگر، این جوان بیچاره را فرانسوی‌ها [بازداشت کردند]!(۷) یعنی این‌قدر و تا این حد سخت‌گیری انجام میگیرد که طرف را میگیرند زندان میکنند، تهدید میکنند که بیست سال محکومیّت به تو خواهیم داد؛ این برای خاطر آن است که حکمرانی آنها را نقض کرده. نقض حکمرانی قابل قبول نیست؛ یک کشور در اختیار شما است که در قبالش وظیفه دارید، در قبالش مأموریّت دارید؛ نمیشود حکمرانی شما را نقض کرد، نباید نقض کنند. مسئله‌ی [حکمرانی] این است. من به این مناسبت فضای مجازی، حرف خودم را و آن مبنای خودم را گفتم، قبلاً هم گفته‌ام، بعضی‌ها جور دیگری تبیین میکنند یا میفهمند یا نمیخواهند بفهمند، امّا حرف من این است: فضای مجازی در کشور باید قانونمند بشود؛ آن‌وقت یک فرصت خواهد شد. اگر ما توانستیم در فضای مجازی حکمرانی قانونمند داشته باشیم، فضای مجازی برای کشور یک فرصت میشود، وَالّا ممکن است تهدید بشود.

به این مناسبت، من مسئله‌ی هوش مصنوعی را مطرح کنم که یک بار دیگر هم در آن جلسه‌ی تنفیذ اشاره‌ای کردم.(۸) ببینید، امروز هوش مصنوعی با یک شتاب حیرت‌دهنده‌ای [دارد پیش میرود]؛ یعنی انسان متحیّر میشود از شتابی که این فنّاوری عجیب در دنیا پیدا کرده و دارد پیش میرود. خب الان دستگاه‌های مختلف ما ــ نظامی و غیر نظامی ــ از هوش مصنوعی دارند استفاده میکنند، بهره‌برداری میکنند، امّا این ما را فریب ندهد. در مسئله‌ی هوش مصنوعی، بهره‌بردار بودن امتیاز نیست؛ این فنّاوری لایه‌های عمیقی دارد که باید بر آن لایه‌ها مسلّط شد؛ آن لایه‌ها دست دیگران است. اگر شما نتوانید لایه‌های عمیق و متنوّع این فنّاوری هوش مصنوعی را تأمین کنید، فردا اینها یک ایستگاهی مثل آژانس اتمی درست میکنند برای هوش مصنوعی ــ که الان دارند مقدّماتش را فراهم میکنند ــ که اگر چنانچه به آن ایستگاه رسیدید، باید اجازه بگیرید که در فلان بخش از هوش مصنوعی استفاده کنید، در فلان بخشِ دیگر حق ندارید استفاده کنید! این‌جوری است؛ زرنگهای دنیا، فرصت‌طلب‌ها و قدرت‌طلب‌های دنیا دنبال این چیزها هستند. یک آژانس هوش مصنوعی هم به وجود می‌آید، آن‌وقت اجازه نمیدهند که شما از این منطقه عبور کنید. خودتان باید برسید به فنّاوری‌های عمیق و ژرف این مسئله‌ و لایه‌های زیرساختی هوش مصنوعی را باید در کشور دنبال کنید. آن کسانی که مسئول این مسائل هستند ان‌شاء‌الله اینها را دنبال کنند. البتّه زمان دولت سیزدهم یک سازمانی تشکیل شد به نام «سازمان ملّی هوش منصوعی»، زیر نظر رئیس‌جمهور؛ این کار خوبی بود که خب حالا دیگر نصفه‌کاره مانده. اگر چنانچه همان سازمان زیر نظر خود آقای رئیس‌جمهور ادامه‌ی کار بدهد، امید فراوانی وجود دارد که ان‌شاء‌الله این کار به همین شکلی که عرض شد پیش برود.

نکته‌ی بعدی در باب اقتصاد است که خب حالا دیگر من در این زمینه حرف زیادی ندارم. آن چیزی که کارشناس‌های متعدّد و مورد اعتمادی در باب مسئله‌ی اقتصاد به ما میگویند این است که کلید مشکلات اقتصادی کشور در تولید است؛ طرفِ عرضه. اگر ما بتوانیم تولید را پیش ببریم، مسئله‌ی تورّم حل میشود، مسئله‌ی اشتغال حل میشود، مسئله‌ی ارزش پول ملّی حل میشود. مسئله‌ی تولید را باید جدّی گرفت. اگر چنانچه بخواهیم کشور در تولید ملّی پیشرفت بکند، کمک دولت را لازم دارد؛ بدون کمک دولت نمیشود. همین بهبود فضای کسب‌وکار و این حرفهایی که همیشه زده میشود، باید عملیّاتی بشود. چند ماه قبل بود که یک گروهی از همین کارآفرینان اقتصادی آمدند با ما ملاقات کردند و صحبتهایی کردند؛(۹) انسان وقتی به حرفهای اینها گوش میکند، [میبیند] توانایی‌هایی که در اختیار این کارآفرینان ما هست واقعاً شگفت‌آور است. میتوانند کارهای خوبی انجام بدهند؛ گاهی کارهای بظاهر نشدنی را اینها انجام داده‌اند؛ سود هم برده‌اند، استفاده هم کرده‌اند، به کشور هم سود رسانده‌اند؛ همه‌ی اینها هم تکرار میکنند که به کمک دولت احتیاج دارند، [لذا] دولت باید کمک کند به اینها.

یک نکته هم مسئله‌ی مهمّ جمعیّت و مسئله‌ی پیری زودهنگام کشور است که خیلی [مهم است]. چهل سال قبل، نرخ رشد جمعیّتمان ۳.۵ درصد بوده که از نرخهای خیلی بالا است. خب یک عدّه‌ای دستپاچه شدند و یک مقرّراتی را گذاشتند و یک محدودیّتهایی را ایجاد کردند. حالا آن نرخ [رشد جمعیّت] ما ۳.۵ که هیچ ــ البتّه من دقیق نمیدانم، الان آمار جدیدی ندارم ــ مثلاً نیم درصد یا حدّاکثر یک چیز این‌جوری است، ما باز همان مقرّرات را میخواهیم اعمال کنیم! این[طور] که نمیشود. مقرّرات باید منعطف باشد. یک روز جمعیّت بی‌ضابطه دارد اضافه میشود، جلویش را بگیرید، خوب است؛ یک روز هم جمعیّت متوقّف میشود یا دارد به طرف عقب میرود، کشور به سمت پیری میرود، اینجا باید بلافاصله مقرّرات را طبق نیاز کشور تغییر بدهید. من از آقای دکتر ظفرقندی، وزیر محترم بهداشت، جدّاً میخواهم ایشان روی این مسئله شخصاً تکیه کنند، دنبال کنند این موضوع را؛ یعنی واقعاً بروید دنبال این قضیّه و نگذارید این موانع تولید مثل و ولادت ــ که متأسّفانه زیاد هم هست ــ ادامه پیدا کند و بر اینها کاملاً تسلّط پیدا کنید. شماها خیلی‌هایتان در دوران جوانی کارهایی کردید که ممکن است امروز آن کارهای پیش‌رونده را نتوانید بکنید. خب ما احتیاج به جوان داریم در کشور. اگر خدای نکرده کشور دچار این عاقبت تلخ و سخت شد، یعنی پیری جمعیّت، دیگر هیچ علاجی وجود ندارد؛ امروز خیلی از کشورها مبتلا هستند. این مسئله‌ی جمعیّت است.

یک مسئله، مسئله‌ی نهراسیدن از مانع است. من این را خواستم به آقایان و خانمها عرض بکنم که هیچ کار بی‌مانعی وجود ندارد؛ هیچ برنامه‌ای که مانعی سر راهش قرار نگیرد شما پیدا نمیکنید؛ همیشه یک موانعی وجود دارد. بعضی‌ها وقتی به مانع برخورد میکنند، اوّلین گزینه‌شان عقب‌نشینی است؛ این خطا است. سعی کنید از مانع عبور کنید، سعی کنید مانع را دُور بزنید. بعد از اینکه همه‌ی کارها را کردید، یک وقت هم انسان عقب‌نشینی تاکتیکی میکند ــ حرفی نیست ــ لکن این‌جور نباشد که ما تا به یک مانعی برخورد کردیم، فوراً از حرفمان، از رأیمان، از برنامه‌مان برگردیم. از مانع نهراسید؛ این هم توصیه‌ی بعدی ما است.

به دشمن هم امید نبندید. حالا ایشان(۱۰) هم اشاره کردند، دیروز پریروز هم ظاهراً وزیر خارجه‌ی محترم(۱۱) یک اشاره‌ای کرده بودند. ما به دشمن امید نبندیم؛ برای برنامه‌هایمان منتظر موافقت دشمنان و کسانی که با ما [دشمنند نباشیم]؛ این منافات ندارد با اینکه آدم با همان دشمن در یک جایی تعامل هم بکند؛ مانعی ندارد؛ امّا امید به او نبندید، اعتماد به دشمن نداشته باشید.

آخرین نکته‌ای که عرض میکنم این است که در دوران این مسئولیّت، هر چه میتوانید به معنویّات خودتان بیشتر توجّه کنید. عزیزان من! همه‌ی ما احتیاج داریم به دل پُرایمان، به عمل عبادی، به اُنس بیشتر با قرآن و تضرّع بیشتر پیش خدا؛ به همه‌ی اینها واقعاً احتیاج داریم. آنچه من به طور خاص سفارش میکنم، نماز با خشوع است، نماز اوّل وقت است، حتّی‌المقدور نماز با جماعت است و اگر بتوانید در محیط کارتان نماز بخوانید، با کارکنانتان نماز بخوانید، خیلی بهتر است. شما الگو هستید برای یک جمعی؛ اوّلاً برای کارکنان خودتان، ثانیاً مردم به شما نگاه میکنند؛ رفتار شما، پوشش شما، چهره‌ی شما برای خیلی از مردم الگو است؛ به این توجّه داشته باشید. یک کارهایی را شما باید انجام بدهید و مقیّد باشید که شاید یک آدم معمولی لزومی ندارد مقیّد باشد. من این توصیه را به آحاد مردم نمیکنم، امّا به شما چرا؛ چون شما الگو هستید، چون به شما نگاه میکنند،‌ از شما یاد میگیرند، رفتار شما یک مجموعه‌ای از رفتارها را در کشور شکل میدهد. و از خدای متعال بخواهید و تضرّع کنید که به شما کمک کند. اگر بتوانید و توفیق پیدا کنید نوافل را بخوانید ــ بخصوص نافله‌ی شب را ــ و بتوانید سحرخیزی داشته باشید، این خیلی بهتر است؛ سحر وقت خیلی خوبی است برای خلوت کردن با خدای متعال و حرف زدن با خدای متعال و خواستن از خدای متعال. شماها هم در وادی خدمت پا گذاشته‌اید، وارد میدان خدمت شده‌اید؛ قصد قربت کنید، نیّت کنید برای خدا. این هم که حالا ممکن است بگویند «فلانی تظاهر میکند»، وسوسه‌ی شیطان است. بعضی‌ها هستند تا آدم به آنها میگوید، میگویند «اگر این کار را بکنیم، میگویند فلانی تظاهر میکند، متظاهر است»؛ خب بگویند! به نظر من اسیر و تسلیم این وسوسه نباید شد. شما با خدا قرار بگذارید،‌ عهد کنید‌، عمل کنید، ان‌شاءالله خدای متعال هم آبروی شما را حفظ میکند، به شما عزّت میدهد، شما را بالا میبرد و به شما آبرو میدهد.

ان‌شاءالله خدای متعال همه‌ی شما را موفّق بدارد. یک قدری طولانی شد امّا ان‌شاءالله مفید باشد، مؤثّر باشد، همه‌ی ما بتوانیم با هم برای این کشور و برای این مردم و برای اسلام ان‌شاءالله کار کنیم.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته
 
 
در ابتدای این دیدار، آقای دکتر مسعود پزشکیان (رئیس‌جمهور) مطالبی بیان کرد.
آقای حسین امیرعبداللهیان
نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۳۱
نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۵۳
بیانات در نخستین دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت سیزدهم (۱۴۰۰/۶/۶)
رئیس‌جمهور
اشاره به بازداشت پاول دورف (مدیرعامل رسانه‌ی اجتماعی تلگرام) توسّط پلیس فرانسه، به اتّهام عدم همکاری با مقامات قضائی و عدم اقدام در برابر استفاده‌ی مجرمانه‌‌ی برخی از کاربران تلگرام.
بیانات در مراسم تنفیذ حکم چهاردهمین دوره‌ی ریاست جمهوری اسلامی ایران (۱۴۰۳/۵/۷)
دیدار تولیدکنندگان و فعّالان اقتصادی (۱۴۰۲/۱۱/۱۰)
(۱۰ رئیس‌جمهور
(۱۱ آقای سیّدعبّاس عراقچی
اربعین ۱۴۴۶
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم

مثل همه‌ی اربعینهای دیگر، امروز شما جوانان عزیز این حسینیّه را با حضور خودتان، با احساسات پاک خودتان، نورانی کردید؛ از همه‌ی شما تشکّر میکنم به خاطر حضورتان و برنامه‌ای که بحمدالله به بهترین وجهی انجام گرفت. برنامه‌ها بسیار خوب بود، سرود خوب بود، تلاوت قرآن خوب بود، زیارتی که خواندند بسیار خوب بود، منبر بسیار خوب بود، برنامه‌ی آقای مطیعی(۱) بسیار خوب بود؛ بحمدالله همه‌ی برنامه‌هایی که شما اینجا اجرا کردید، برنامه‌های پُرمغز، پُرمعنا و آموزنده‌ای بود.

در زیارت عاشورا، شما به امام حسین (علیه السّلام) عرض میکنید: یا اَبا عَبدِ اللهِ اِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم وَ حَربٌ لِمَن حارَبَکُم اِلىٰ یَومِ القِیامَة.(۲) «اِلىٰ یَومِ القِیامَة» یعنی چه؟ یعنی این کارزار میان جبهه‌ی حسینی و جبهه‌ی یزیدی تمام‌نشدنی است؛ این کارزار ادامه دارد. جبهه‌ی حسینی خودش را معرّفی کرده؛ امام حسین (علیه السّلام)، در همین سفر کربلا، در چند جا مشخّص کرده که حرفش چیست، هدفش چیست. فرمود: اِنَّ رَسولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن‌ رَأَى سُلطاناً جَائِرا؛ مسئله، مسئله‌ی ظلم است، مسئله‌ی جُور است. مُستَحِلّاً لِحُرُمِ اللهِ ناکِثاً لِعَهدِ اللهِ ... یَعمَلُ فی عِبادِ اللهِ بِالجَورِ وَ العُدوان؛(۳) مسئله این است. این جبهه‌ی حسینی است که در مقابله‌ی با ظلم فعّالیّت میکند و جهاد میکند. نقطه‌ی مقابلش هم جبهه‌ی جُور است، جبهه‌ِی ظلم است، جبهه‌ی شکستن عهد الهی است.

امروز شما در دنیا این را می‌بینید، قبل از دوران امام حسین (علیه السّلام) هم این دوجبهه‌ای وجود داشت، در زمان بعد از ایشان هم وجود داشته، امروز هم وجود دارد، تا آخر هم وجود خواهد داشت. در همه‌ی اینها «اِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم»؛ با هر کسی که در جبهه‌ی شما است، من خوبم؛ «حَربٌ‌ لِمَن حارَبَکُم‌»، با هر کسی که با جبهه‌ی شما میجنگد، میجنگم. این جنگ اَشکال مختلفی دارد: در دوران شمشیر و نیزه یک جور است، در دوران اتم و هوش مصنوعی و امثال اینها یک جور دیگر است، ولی هست؛ در دوران تبلیغات به وسیله‌ِی شعر و قصیده و حدیث و بیان کلمات یک جور است، در دوران اینترنت و کوانتوم و امثال اینها هم یک جور دیگر است، ولی هست؛ در دوران دانشجو بودنِ انسان یک جور است، در دوران مدیر شدن و مسئول شدن یک جور دیگر است؛ در همه‌ِی احوال هست. «حَربٌ‌ لِمَن‌ حارَبَکُم» نباید فراموش بشود. «حَربٌ‌ لِمَن‌ حارَبَکُم» همیشه به معنای تفنگ به دست گرفتن نیست؛ به معنای درست اندیشیدن، درست سخن گفتن، درست شناسایی کردن، دقیق به هدف زدن است؛ «حَربٌ‌ لِمَن حارَبَکُم» این‌جوری است. بدانید وظیفه چیست، بشناسید راهی را که باید بپیمایید. اگر این‌جور فکر کردیم، این‌جور شناسایی کردیم، این‌جور همّت کردیم، زندگی معنا پیدا میکند، زندگی هدف پیدا میکند. پول لایق این نیست که هدف زندگی باشد؛ مقام و قدرت و موقعیّتهای اجتماعی حقیرتر از آن هستند که هدف زندگی انسان قرار بگیرند. هدف زندگی بندگی است، رسیدن به خدا است. راهش هم فقط همین است: سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم وَ حَربٌ‌ لِمَن حارَبَکُم.

جوانی‌تان را قدر بدانید؛ میدان وسیعی در مقابل شما است. ان‌شاءالله شصت سال دیگر، هفتاد سال دیگر شما در این دنیا حضور خواهید داشت و کار خواهید داشت؛ از این فرصت استفاده کنید؛ برای این فرصت طولانی برنامه‌ریزی کنید؛ برای اینکه برنامه‌ریزی‌تان درست از آب دربیاید فکر کنید؛ برای اینکه درست بتوانید فکر کنید با قرآن آشنا بشوید، قرآن را بخوانید، تأمّل کنید، از کسانی که پیش از شما و بیش از شما تأمّل کردند یاد بگیرید. یاد گرفتن ننگ نیست، افتخار است؛ همیشه باید یاد بگیریم، تا آخر عمر باید یاد بگیریم. فکر کنید، مطالعه کنید، شناسایی کنید، آنجایی که اقدام لازم است اقدام کنید. اقدام یک وقت در آزمایشگاه است، یک وقت در کلاس درس است، یک وقت داخل محیط دانشگاه است، یک وقت در محیط اجتماعی است، یک وقت در محیط سیاسی است، یک وقت در راه کربلا است، یک وقت در راه فلسطین است، یک وقت شعار برای اهداف عالیه‌ی اسلامی است. انقلاب اسلامی این راه را روی ما باز کرد. عزیزان من، جوانهای من! شماها آن روزگار را ندیدید؛ خوشحال باشید که ندیدید. ما دیدیم آن روزگار را؛ روزگار بدی بود، روزگار سختی بود، روزگار سیاهی بود، روزگار یأس بود. انقلاب ورق را برگرداند، انقلاب راه را باز کرد، انقلاب به ما فرصت داد. میتوانیم از این فرصت استفاده کنیم؛ شما میتوانید از این فرصت استفاده کنید. میشود هم استفاده نکرد؛ اگر استفاده نکردیم، خسران است؛ اگر استفاده کردیم، فلاح است: قَد اَفلَحَ‌ المُؤمِنون‌.(۴) ان‌شاءالله که موفّق و مؤیّد باشید.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته

 
آقای میثم مطیعی (ذاکر اهلبیت)
کامل الزّیارات، ج ۱، ص ۱۷۶
بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۱ (با اندکی تفاوت)
سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی ۱
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش آمدید برادران عزیز و خواهران عزیزی که تشریف دارید. اوّلاً من صمیمانه تشکّر میکنم از همه‌ی شما برای اینکه توجّه کردید به این وظیفه‌ی بزرگ و فریضه‌ی عظیم؛ یعنی زنده نگهداشتن یاد شهدا. «شهادت» یک ذخیره است؛ فداکاری جوانهای یک ملّت یک پشتوانه‌ی عظیم معنوی و مادّی برای پیشرفت یک ملّت است. این را باید نگه داشت، این را باید حفظ کرد؛ نباید گذاشت از دست برود، به فراموشی سپرده بشود یا احیاناً تحریف بشود. اهمّیّت کار شما اینجا است که این ذخیره را دارید حفظ میکنید.

بیاناتی که آقای امامجمعه‌ی محترم بیان فرمودند و همچنین نوشته‌ی بسیار خوبی که برادر سپاهی‌مان خواندند، هر دو شامل مطالب درست و خوبی است. در مورد سفارش به مسئولین، من ان‌شاءالله سفارش خواهم کرد به مسئولین محترم؛ آقای عارف(۲) اینجا تشریف دارند، به آقای رئیسجمهور هم ان‌شاءالله خواهم گفت. و امیدواریم که این مردم درخور شأنشان و ارزش معنوی و ملّی‌شان برای کشور، مورد توجّه قرار بگیرند.

استان کهگیلویه و بویراحمد ــ یعنی آن مجموعه؛ حالا به شکل استان یا به هر شکل دیگری که قبلاً بوده ــ سابقه‌ی فداکاری و مجاهدتش خیلی طولانی است، که اشاره کردند. حالا دوره‌های قبل که به جای خود، [امّا] در دوره‌ی ما آنچه من یادم هست، از اوّل شروع مبارزات، سال ۴۲، جدّ آقا(۳) ــ پدر مرحوم آقای ملک‌حسینی(۴) ــ که عالِم بزرگی بودند در آن منطقه، یک اطّلاعیّه‌ای دادند که اطّلاعیّه‌ی ایشان جزو اطّلاعیّه‌های کم‌نظیر بود؛ یعنی قوی و شجاعانه بود و دستگاه هم [روی آن] حساب میکرد، چون میدانست که اگر ایشان دستور جهاد بدهد به مردم عشایری منطقه، جهاد خواهند کرد، کمااینکه کارهایی هم انجام گرفت. همان اوقات، دستگاه از یک قوم دیگری که آن قوم هم قوم عزیزی است، خواسته بود که اینها بروند با مردم عشایری منطقه‌ی بویراحمد بجنگند که یک عالِم سنّی در آنجا مانع از این کار شد. ما اینها را توجّه داشته باشیم که سوابق ارتباطات مذهبی و ملّی و قومی ما در این کشور چگونه است. یک مولوی اهل سنّت نگذاشت که نقشه‌ی رژیم برای ایجاد جنگ بین قوم بلوچ و  عشایر کهگیلویه و بویراحمد اتّفاق بیفتد؛ مانع شد، نگذاشت، فتوای خلاف داد. اینها سوابق این منطقه است.

در جریان دفاع مقدّس و جنگ تحمیلی هم انصافاً خیلی خوب وارد شدند؛ هم بعد از آنکه تیپ فتح تشکیل شد، و هم قبل از اینکه تیپ فتح تشکیل بشود ــ که عناصر [آن] در دستگاههای مختلف متفرّق بودند ــ عناصر مبارز این منطقه تلاشهای زیادی کردند، کارهای خوبی کردند. خاطراتی از آن وقت وجود دارد که حالا اینها در مسائل و گزارشهای تاریخی دفاع مقدّس مضبوط است. مثلاً یک گردانِ تیپِ فتح، در جزیره‌ی مجنون، دو سه روز در مقابل یک لشکر بزرگ بعثی عراقی ایستادگی کرد، مقاومت کرد، عقب‌نشینی نکرد. البتّه شهید دادند، امّا توانستند منطقه را حفظ کنند؛ یعنی از این کارها هم در آنجا، در تاریخ و حافظه‌ی تاریخی دفاع مقدّس ثبت است.

من یک جمله عرض بکنم: یکی از پایههای جنگ روانی دشمنانِ هر ملّتی و بیش از همه در زمان ما، ملّت عزیز خود ما و ایران اسلامی ما، این است که دشمنان این ملّت را بزرگنمایی کنند؛ از اوّل انقلاب این وجود داشته. دائماً از طرق مختلف به ملّت ما تفهیم میشده، القا میشده و تزریق میشده که بترسید؛ از آمریکا بترسید، از صهیونیستها بترسید، از انگلیس بترسید، از مانند اینها بترسید؛ دائم اینجور بوده. یکی از هنرهای بزرگ امام بزرگوار این بود که این ترس را از دلهای ملّت بیرون آورد، به ملّت احساس اعتماد داد، احساس خودباوری داد؛ ملّت احساس کردند که یک نیرو و توان درونی دارند که به اتّکاء آن میتوانند کارهای بزرگ انجام بدهند و دشمن هم نمیتواند و دستش آنچنان که وانمود میکند پُر نیست.

این حرکت جنگ روانی دشمن وقتی در عرصه‌ی نظامی وارد میشود، نتیجه‌اش ترس است، عقب‌نشینی است که قرآن کریم این عقب‌نشینی را در واقع موجب غضب الهی بیان کرده و تبیین کرده؛ وَ مَن یُوَلِّهِم یَومَئِذٍ دُبُرَهُ اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلىٰ‌ فِئَةٍ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله؛(۵) اگر چنانچه در مقابل دشمنی که مهاجم به شما است ــ انواع مهاجم هست، حالا یک وقت مهاجم با شمشیر و در میدان، روبه‌رو و سینه‌به‌سینه است، یک وقت مهاجم تبلیغاتی است، یک وقت مهاجم اقتصادی است، یک وقت مهاجم نظامی است با ابزارهای جدید ــ عقب‌نشینیِ غیر تاکتیکی کردید ــ گاهی اوقات عقب‌نشینی هم یک تاکتیک است مثل پیشروی، که آن عیب ندارد: اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلىٰ‌ فِئَة؛ تاکتیک این است ــ اگر غیر از این موارد عقب‌نشینی کردید، فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله. در میدان نظامی این[جور] است؛ در میدان سیاسی هم عیناً همینجور است [موجب خشم الهی میشود].

در میدان سیاسی هم بزرگنمایی دشمن موجب میشود انسان احساس کند که خودش در انزوا است، احساس کند که ضعیف است، احساس کند از عهده‌ی او برنمی‌آید؛ نتیجه‌اش این است که تسلیم خواسته‌های او بشود؛ [بگویند] این کار را بکنید، چَشم؛ آن کار را نکنید، چَشم؛ کمااینکه الان انواع و اقسام دولتهایی هستند با ملّتهای بزرگ و کوچک که اینها این‌جوری‌ هستند؛ هر چه بهشان گفته بشود، در مقابل، «چَشم» است؛ از خودشان اراده‌ای ندارند. حالا در پشت میز دیپلماسی و مذاکرات دیپلماسی البتّه آداب و شرایطی وجود دارد. آن چَشم را به شکلهای مختلف میشود گفت؛ امّا در واقع [همان] چَشم است که شما میبینید. در حالی که همانها اگر به ملّتهای خودشان تکیه بکنند، اگر به تواناییهای داخلی خودشان تکیه کنند، اگر حقیقت موجودیّت آن دشمن را بشناسند و بدانند که دستش آنقدرها که وانمود میکند پُر نیست، میتوانند نگویند چَشم؛ امّا اینها را توجّه نمیکنند، میگویند چَشم. این در میدان سیاست.

در میدان فرهنگ هم این بزرگنمایی یک جور دیگر خودش را نشان میدهد؛ احساس انفعال، مجذوب فرهنگ طرف مقابل شدن، فرهنگ خودی را تحقیر کردن، به پایبندی به فرهنگ بیگانه افتخار کردن. یک عدّه‌ای هستند که وقتی حرف میزنند یا وقتی چیز مینویسند، افتخار میکنند که یک لغت فرنگی به کار ببرند؛ افتخار میکنند که تعبیر ایرانی‌اش را به کار نبرند، تعبیر فرنگی‌اش را به کار ببرند. حالا یک وقت هست که شما یک مقابل ایرانی ندارید، [مثلاً] تلویزیون، تلویزیون است؛ ما یک لغت ایرانی برای آن نداریم؛ اگرچه میشد همان اوّلی که آمد، برای آن لغت گذاشت، امّا حالا مجبوریم آن را بگوییم تلویزیون. امّا [در مورد] خیلی از لغات متعارف رایج در زبان بعضیها که فرنگی است، ما الزامی نداریم؛ یکی از نتایج آن بزرگنمایی این است که فرهنگ او را، رسومات او را، آداب زندگی او را، سبْک زندگی او را قبول میکنیم، میپذیریم؛ ببینید، خب، این جنگ روانی دشمن است.

آن که در مقابل این جنگ روانی با تمام وجود ایستاد، او کیست؟ همان جوانهایی هستند که شما الان دارید برایشان بزرگداشت برگزار میکنید، دارید آنها را بزرگ میدارید، که واقعاً هم بزرگند. آن جوانِ اهل فلان نقطه‌ی کشور، فلان شهر، فلان قوم، فلان استان که میرود در مقابل دشمن می‌ایستد، نه در میدان نظامی احساس خوف میکند، نه تحت تأثیر حرفهای سیاسی او قرار میگیرد، نه فرهنگ او را میپذیرد، او همین موجودی است که باید از او قدردانی کرد و قدرشناسی کرد؛ او است که در مقابل این جنگ روانی با همه‌ی وجود ایستاده؛ این را زنده کنید. در این بزرگداشتها این حقیقت را مجسّم کنید و نشان بدهید. این حرف من است.

همه‌ی این چیزهایی که شما گفتید: دست‌نوشته‌ها، کتابها، فیلمها، بزرگداشتها، نامگذاری کوچه و خیابان و ورزشگاه و غیره، خوب است، همه‌ی اینها لازم است. بعضی از اینها که کهنه میشود. یعنی مثلاً شما اسم خیابان را که به اسم شهید میگذارید، خب خیلی خوب است، امّا سه چهار سال که گذشت، مردم میگویند «خیابان شهید بهشتی»، و اصلاً به یاد شهید بهشتی هم نمی‌افتند. شما الان مثلاً [میخواهید بروید] خیابان شهید بهشتی، [میپرسند] کجا میروید آقا؟ [میگویید] خیابان شهید بهشتی؛ اصلاً انسان به یاد بهشتیِ شهیدِ عزیز هم نمی‌افتد. بعضی‌هایش که این‌جوری است؛ عیبی ندارد، در عین حال بگذارید. بعضی‌هایش که ماندگار است مثل فیلم، بیشتر از همه کتاب ــ اینها البتّه ماندگار است ــ اینها را باید کاری کنید که خروجی داشته باشد. یعنی شما کتاب را چاپ میکنید، خیلی خب، چند نفر این کتاب را میخوانند؟ چند نفر وقتی خواندند، از آن یادداشت برمیدارند؟ چند نفر وقتی که با رفقایشان در حلقه‌های دوستانه نشستند، از این یادداشتها استفاده میکنند و اینها را با همدیگر تبادل میکنند؟ اینها را مورد نظر قرار بدهید. ببینید راه این چیست؛ چه کار میتوانید بکنید که این کتاب ــ که ماندگارتر از همه هم کتاب است؛ از فیلم و مانند اینها ماندگارتر است ــ بتواند یک تحوّل ایجاد کند در آن کسی که کتاب را میخواند.

خب ما در کشور چند ده میلیون جوان داریم؛ شمارگان چاپ این کتاب مثلاً فرض کنید که حالا اگر ده بار چاپ بشود، ده تا دو هزار تا ــ که حدّاکثر [تعداد هر چاپ] است ــ میشود بیست هزار جلد؛ بیست هزار جلد در مقابل بیست میلیون خیلی رقم کوچکی است. کاری کنید که اوّلاً بیست هزار نفر بخوانند، و همان بیست هزار نفری که میخوانند این کتاب را، به معنای واقعی کلمه، این شخصیّت، این کسی که شما توصیفش کردید، چهره‌نگاری کردید، در سبْک زندگی آنها، در وجود آنها، در فکر آنها، فرهنگ آنها اثر بگذارد؛ همّتتان باید این باشد. من همیشه به این جمعهایی که برای بزرگداشت شهدا می‌آیند با ما دیدار میکنند ــ مثل شما ــ این را توصیه میکنم: خروجیها را در نظر بگیرید؛ صِرف کار کافی نیست. این کارها ابزار است؛ ابزار [هم] برای یک نتیجه است. وَالّا [اگر] شما یک آچار داشته باشید، هیچ استفاده‌ای از آن نکنید یا مثلاً به درد باز کردن پیچ و مهره‌ی شما نخورد، این فایده‌ای ندارد. باید کاری باشد، چیزی باشد، ابزاری باشد که بتواند اثر کند.

ان‌شاءالله خداوند شماها را موفّق بدارد، مؤیّد بدارد؛ شهدای عزیز آن منطقه را، آن استان را خداوند رحمت کند، درجاتشان را عالی کند، شفاعتشان را نصیب ما کند، ما را هم به فضل و لطف خودش به آنها ملحق کند.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته
 
 
در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام سیّدنصیر حسینی (نماینده‌ی ولیّ‌فقیه در استان کهگیلویه و بویراحمد و امام‌جمعه‌ی یاسوج) و سرتیپ‌دوّم حمید خرّم‌‌دل (فرمانده سپاه فتح استان کهگیلویه و بویراحمد) مطالبی بیان کردند.
آقای دکتر محمّدرضا عارف (معاون اوّل رئیس‌جمهور)
حجّت‌الاسلام سیّدشرف‌الدّین ملک‌حسینی (نماینده‌ی مردم کهگیلویه و بویراحمد در مجلس خبرگان رهبری)
حجّت‌الاسلام سیّدکرامت‌الله ملک‌حسینی (نماینده‌ی سابق ولیّ‌فقیه در استان کهگیلویه و بویراحمد)، فرزند حجّت‌الاسلام سیّدصدرالدّین ملک‌حسینی
سورهی انفال، بخشی از آیهی ۱۶؛ «و هر که در آن هنگام به آنان پشت کند ــ مگر آن که [هدفش‌] کناره‌‌گیرى براى نبردى [مجدّد] یا پیوستن به جمعى [دیگر از همرزمانش‌] باشد ــ قطعاً به خشم خدا گرفتار خواهد شد ...»
مراسم اعطای حکم تنفیذ ریاست جمهوری به آقای مسعود پزشکیان(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

روز تنفیذ و مراسم تنفیذ، آخرین برگ از کتاب قطور و پُرمضمونی است که ملّت عزیز ایران و دست‌اندرکاران به وسیله‌ی این انتخابات پُرانگیزه تدوین کردند و آن را در قفسه‌ی افتخارات کشور ایران ماندگار کردند. خدا را شاکر هستیم که انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم با وجود فضای اندوه عمومی ناشی از فقدان رئیس‌جمهور فقید شهیدمان، مرحوم آقای رئیسی (رضوان الله علیه) بحمدالله به بهترین وجهی انجام گرفت؛ با آرامش، با سلامت، با رقابت، با برخورد اخلاقی رقبا با رئیس‌جمهور منتخب و محترم بعد از انتخابات که این برخوردها بسیار تحسین‌برانگیز بود. این آزمون مهمّی برای کشور بود که بحمدالله این آزمون با موفّقیّت انجام گرفت و نتیجه‌ی شیرین آن را ان‌شاءالله ملّت عزیزمان خواهند چشید.

بنده لازم میدانم نقش سرپرست محترم ریاست جمهوری، جناب آقای مخبر را و هیئت دولت را در مدیریّت امور کشور در این حدود دو ماه یادآوری کنم و از این آقایان تشکّر کنم؛ نقش مهمّی را ایفا کردند و توانستند به فضل الهی کشور را در وضعیّت آرامش و با روحیه‌ی عمومی خوب مردم به انتخابات برسانند و انتخابات را به بهترین وجهی به پایان ببرند.

ما بحمدالله یک مردم‌سالاری آمیخته‌ی با رقابت و سلامت در کشورمان داریم. عزیزان من! این مردم‌سالاری که امروز در کشور ما وجود دارد، ارزان و آسان به دست نیامده؛ این نتیجه‌ی قیام مردم در قبال یک وضع نابسامان و مصیبت‌باری است که در گذشته در این کشور وجود داشته. امام بزرگوار ما، از روز اوّل پیروزی انقلاب، با قاطعیّت تمام، یک امر بی‌سابقه‌ی در کشور را تثبیت کردند و آن، دخالت مردم، حضور مردم و تأثیر مردم در اداره‌ی کشور است؛ این کار بزرگ امام بزرگوار ما بود که یکی از مهم‌ترین حوادث تاریخ زندگی کشور ما است.

قبل از اینکه ملّت ایران به رهبری امام بزرگوار به مردم‌سالاری دست پیدا بکند، ما فقط تجربه‌ی مشروطیّت را داشتیم که این تجربه، تجربه‌ی ناکامی بود. در مشروطیّت، مردم مجاهدت کردند، تلاش کردند، شهید دادند، مبارزات فراوانی انجام گرفت، لکن به دلیل اینکه یک رهبریِ قدرتمند و متنفّذ و مردمی بر سر کار نبود، تقریباً از همان اوّلین روزها کشور دچار آشفتگی شد، بیگانه‌ها دخالت کردند، خودسرهای داخلی وارد میدان شدند، حدود پانزده سال کشور در حال آشفتگی بود، بعد هم دیکتاتوریِ خشنِ رضاشاهی بر سر کار آمد؛ یعنی بین امضای حکم مشروطیّت و روی کار آمدن یک دیکتاتور خشن بی‌رحم وابسته‌ای مثل رضاخان، حدود پانزده سال بیشتر فاصله نشد؛ و همه‌ی زحمات ملّت با روی کار آمدن رضای پهلوی بر باد رفت.

خصوصیّت و شاخص مهمّ حکومت پهلوی اوّل ــ که تقریباً چهار سالش به صورت نخست‌وزیر و فرمانده نیروهای مسلّح و مانند اینها بود، و بقیّه‌اش هم به عنوان سلطنت و پادشاهی بود ــ از یک طرف عبارت بود از دیکتاتوریِ خشن و مظلوم‌کشی و فشار به ملّت، و از یک طرف ذلّت و اطاعت و انفعال در مقابل عوامل خارجی. رضاشاه را انگلیس‌ها سر کار آوردند و هر چه آنها خواستند انجام گرفت؛ هم در باب سیاست، هم در باب فرهنگ، هم در باب نوع اداره‌ی کشور، همان که آنها میخواستند در کشور اتّفاق افتاد: منابع ملّی به غارت رفت؛ قرارداد ظالمانه‌ی نفت که در شُرُف انتها بود، سی سال اضافه شد؛ با مردم سخت‌گیری و سرکوب انجام گرفت؛ با دین و دین‌داری و روحانیّت که عامل مهمّی در حرکت مردم بود، صریحاً و علناً مبارزه شد؛ بعد هم در اواخر دوره، وقتی که آنها احساس کردند رضاشاه یک گرایشی به آلمان هیتلری پیدا کرده ــ با شروع جنگ جهانی دوّم و حرکتهای آلمان که نشان میداد دارد پیش میرود، یک گرایشی پیدا کرده بود ــ همین انگلیس‌هایی که او را سر کار آورده بودند، آمدند دست او را گرفتند گفتند که اخراج! او را تبعید کردند و پسر نالایق او را به جای او نشاندند و همان سیاستها ادامه پیدا کرد. محمّدرضا هم همان راه پدر را رفت؛ یعنی سخت‌گیری بر مردم، اختناق شدید داخلی، کمک به بیگانگان در تصرّف منابع ملّی ایران، عمدتاً نفت، و ذلّت در مقابل سیاستهای بیگانه ــ این حرفها را یک وقتی ماها میگفتیم، بعدها که کتابهای خاطرات خود خانواده‌ی پهلوی و کسانشان و نزدیکانشان منتشر شد، دیدیم همین حرفهایی که ما میدانستیم و میگفتیم، آنها خودشان به این حرفها اقرار میکنند ــ تعیین نخست‌وزیر با هدایت بیگانگان، با اراده‌ی بیگانگان؛ تعیین نوع خرید تسلیحات، نوع فروش نفت، قیمت هر کدام و بقیّه‌ی مسائل عمده‌ی اداره‌ی کشور به عهده و تابع اراده‌ی بیگانگان، و فشار بی‌دریغ بر مردم؛ این وضعیّت سیاست اینها بود. اینها مهم است؛ توجّه به این نکات مهم است. کار به جایی رسید که محمّدرضای پهلوی برای سرنگون کردن یک دولت ملّی که استثنائاً با رأی مردم بر سر کار آمده بود، برای اینکه این دولت را سرنگون کند، متوسّل شد به آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها که کودتا کنند در ایران، و کودتا کردند و دولت را سرنگون کردند. یعنی دیگر خیانت بالاتر و آشکارتر از این تصوّر نمیشود! این مردم‌سالاری که شما امروز در ایران مشاهده میکنید، برآمده از قیام ملّت ایران در مقابل یک چنان وضعی است. ملّت ایران هرگز دخالت در امور اداره‌ی کشور را تجربه نکرده بود، آزمایش نکرده بود؛ انقلاب اسلامی این را هدیه کرد به ملّت ایران به دست امام بزرگوار و برجسته‌ی بی‌نظیر ما. قدر این را باید دانست: این مردم‌سالاری، این حضور مردمی.

ما در جمهوری اسلامی در این چهل و چند سال ده‌ها انتخابات داشتیم؛ انتخابات مجلس، انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات شوراها، انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، انتخابات خبرگان رهبری، و همه همراه با رقابت، با سلامت، با حضور پُرانگیزه‌ی مردم، گاهی بیشتر، گاهی کمتر؛ این در درجه‌ی اوّل اهمّیّت قرار ندارد؛ آنچه در درجه‌ی اوّل اهمّیّت قرار دارد، «انگیزه‌دار بودن مردم» است. مردم باانگیزه می‌آیند پای صندوق رأی و رأی میدهند؛ و این اتّفاق همواره افتاده و وجود داشته.
بحمدالله انتخابات اخیر هم بخوبی انجام گرفت؛ و مردم بحمدالله رئیس‌جمهور شایسته‌ای را انتخاب کردند. بیاناتی که امروز ایشان اینجا کردند، متقن و عمیق و حاکی از پایبندی به مبانی حقیقی مردم‌سالاری اسلامی است. امیدواریم ان‌شاءالله خداوند به ایشان کمک کند. همه‌ی ما باید کمک کنیم در حدّ خودمان که ایشان و دولتشان بتوانند این کارهای بزرگ را انجام بدهند. خب این عرایض ما در مورد اصل قضیّه.

بنده چند توصیه میخواهم عرض بکنم که این توصیه‌ها، هم به دولت و مسئولینی است که ان‌شاءالله در جایگاه‌های مهمّ مسئولیّت قرار خواهند گرفت، هم به عموم ملّت است، و به همه‌ی ما و خود ما توصیه میکنیم.

توصیه‌ی اوّل. کشور ما، کشور بزرگی است، ملّت ما ملّت بزرگی است. در میان ملّت ما کسانی که صاحب فکرند، صاحب ابتکارند، صاحب تجربه‌اند، صاحب آراء جدیدند، بی‌شمارند؛ وقتی انسان پای صحبت این و آن می‌نشیند، این‌قدر حرف نو، فکر نو، ابتکار نو در سخنان گوناگون افراد در قشرهای مختلف می‌شنود که شگفت‌زده میشود. پیشنهادهایی که به صورت مکتوب میدهند، حرفهایی که حضوری میزنند، آنچه به عنوان اعتراض میگویند، آنچه به عنوان پیشنهاد میگویند، همه برای انسان از این جهت مژده است که نشان‌دهنده‌ی فکر نو، ابتکار نو، تجربه‌ی خوب و راهگشایی برای آینده است. این [ظرفیّت] کشور ما است. من عرض میکنم که این یک ثروت عظیم ملّی است و از این باید استفاده کرد. دولت محترم و رئیس‌جمهور محترم ان‌شاءالله برای مردم، با مردم، در میان مردم از این «ظرفیّت عظیم مردمی» استفاده کنند و از آن برای رسیدن به اهدافی که ذکر کردند و راهی که میخواهند بروند، بهره بگیرند.

البتّه در کنار این فرصتهای انسانی، ثروتهای طبیعی و مادّی ما هم وجود دارد که آن هم فراوان است. ثروتهای طبیعی کشور ما خیلی بیش از آن چیزی است و آن مقداری است که ما تا به حال از آن بهره گرفته‌ایم و استفاده کرده‌ایم؛ خیلی بیشتر از اینها است. ما میتوانیم کارهای بزرگی را به اتّکاء این منابع انسانی و ثروت انسانی و ثروت طبیعی انجام بدهیم؛ شرطش این است که همّت بلند داشته باشیم، کارها را بجد دنبال کنیم و همکاران خوبی را ان‌شاءالله انتخاب کنیم. این توصیه‌‌ی اوّل ما است.

توصیه‌ی بعدی مربوط به «کار جهادی» است. من عرض میکنم با روحیه‌ی جهادی میشود کوه‌های مشکل را از جا کَند. کار جهادی یعنی چه؟ یعنی خستگی‌ناپذیری، بی‌‌مزد و بی‌منّت کار کردن، هدف را انجام وظیفه‌ی انسانی و خدایی قرار دادن، و پیش رفتن؛ این کار جهادی است. البتّه چهارچوب‌های قانونی و اداری وجود دارد، باید رعایت بشود، امّا کار جهادی، کیفیّت است، نوع کار است. صد درصد کار قانونی میشود انجام داد، به صورت جهادی و به غیر صورت جهادی؛ خیلی‌ها هستند ظاهر قانون را رعایت میکنند امّا کار پیش نمیرود، کار انجام نمیگیرد. آقای رئیس‌جمهور محترم، چند روز قبل، راجع به همین که در برخی از بخشهای اداریِ ما آدمی نشسته که موظّف است، مسئول است، امّا محصول کار او در صبح تا شب محصول قابل توجّهی نیست، محصول به‌دردبخوری نیست، با من صحبت میکردند که حرف درستی است. کار جهادی نقطه‌ی مقابل این است. ما با کار جهادی کارهای بزرگی در کشور انجام دادیم: دفاع مقدّس هشت‌ساله‌ی ما با کار جهادی پیش رفت؛ توطئه‌های پیچیده‌ی رنگارنگ دشمن در این سی چهل سال، با کار جهادی خنثی شد. شهید رئیسی (رضوان الله تعالی علیه) اهل کار جهادی بود؛ واقعاً شب و روز نمی‌شناخت؛ واقعاً دنبال آفرین و احسنت برای این‌همه کاری که میکرد نبود؛ این را ما از نزدیک دیدیم، حس کردیم. به معنای واقعی کلمه تلاش میکرد، کار میکرد، هر آنچه از دستش برمی‌آمد انجام میداد، خیلی‌ها هم نمیفهمیدند؛ یعنی کارهایی نبود که جلوی چشم مردم باشد، ولی کار میکرد. این هم توصیه‌ی بعدی ما که [عبارت بود از] کار جهادی، ورود مجاهدانه در میدان و اجتناب از کنترل از راه دور؛ اینکه مدیری بخواهد از راه دور کارها را کنترل کند، نمیشود؛ باید برود در دل کار.

توصیه‌ی بعدی: تعامل ارکان کشور؛ بدون این نمیشود کار کرد. مجلس باید به دولت کمک کند؛ دولت باید روی حساسیّت‌های مجلس حساب کند؛ قوّه‌ی قضائیّه در هر نقطه‌ای که مورد نیاز است باید حضور فعّال داشته باشد؛ نیروهای مسلّح در هر جایی که دولت نیاز دارد و مردم نیاز دارند، طبق وظایفشان حضور داشته باشند؛ همه بایستی نقش‌آفرینی کنند. این جلسات رؤسای قوا فرصت بسیار خوبی است. بنده قبلاً هم به مسئولان قوا توصیه کرده‌ام، الان هم به آقایان که اینجا تشریف دارند، توصیه میکنم این جلسات رؤسای سه قوّه و تبادل نظر را جدّی بگیرند؛ این کار، کار بسیار خوبی است؛ تجربه‌ی ما است که سالهای متمادی از این استفاده کرده‌ایم.

توصیه‌ی بعدی، رعایت اولویّتها است. البتّه همه میدانند که بنده نسبت به مسائل فرهنگی خیلی حسّاسم؛ مسائل فرهنگی و مسائل اجتماعی مسائل بسیار مهمّی است، شاید بیش از همه‌چیز اهمّیّت دارد؛ لکن امروز از لحاظ زمانی، اولویّت با مسائل اقتصادی است. یک تحرّک اقتصادی حساب‌شده‌ی قوی پیگیر مورد نیاز است. البتّه کارهایی در دولت قبل انجام گرفته که کارهای باارزشی است و باید ادامه پیدا کند، کارهای دیگری هم باید اضافه بشود.

در مسائل اقتصادی، هم از زاویه‌ی دید مسائل کلان بایستی به مسئله‌ی اقتصادی پرداخت ــ مسئله‌ی ارزش پول ملّی، مسئله‌ی تولید، مسئله‌ی سرمایه‌گذاری، مسئله‌ی بهبود فضای کسب‌وکار؛ مسائل اساسی و کلّی ــ هم از نظر بهبود وضع معیشت مردم که یک کار فوری و کوتاه‌مدّت است، کارهایی را میشود انجام داد و ان‌شاءالله انجام بگیرد. البتّه در هر دو زمینه کارهایی شده و خوب است که ادامه پیدا کند.

توصیه‌ی بعدی، مربوط به فضای احساسات عمومی ناشی از انتخابات است، که مخاطب این [توصیه] آحاد مردمند، فعّالان سیاسی و اجتماعی‌اند. خب انتخابات طبعاً چالش‌برانگیز است دیگر؛ افرادی در انتخابات، در دو طرف قضیّه قرار میگیرند، چالشهایی به وجود می‌آید؛ نباید به وسوسه‌های دوقطبی‌سازی اعتنا کرد و ترتیب اثر داد؛ این توصیه‌ی مؤکّد بنده است. نباید احساساتی که افراد را در دوره‌ی انتخابات وادار به مجادله‌ی با یکدیگر میکرد ادامه پیدا کند؛ نگذارید ادامه پیدا کند. خب خاصیّت انتخابات این است دیگر: یکی رأی می‌آورد، یکی رأی نمی‌آورد؛ این نتیجه‌ی انتخابات است. انتخابات یعنی همین؛ مثلاً یک نفر مورد علاقه‌ی شما است رأی می‌آورد، یک نفر مورد علاقه‌ی دیگری است رأی نمی‌آورد؛ این طبیعی است؛ این نباید موجب نقار(۲) بشود؛ این نباید موجب اختلاف و شکاف و جدایی بشود. در جمهوری اسلامی سلایق گوناگون، گرایشهای گوناگون از اوّل انقلاب تا حالا آمدند بالا، رفتند پایین؛ بعضی‌ها امروز رأی آوردند، فردا دیگری رأی آورده؛ عکسش هم همین‌جور؛ این همین «وَ تِلکَ الاَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاس»(۳) است دیگر؛ این امتحان است. بنده عرض میکنم در همه‌ی این انتخابات‌هایی که اتّفاق افتاده، ملّت ایران پیروز شده؛ ما شکست‌خورده نداریم. آن کسانی که وارد میدان شدند، از یک نامزدی حمایت کردند و آن نامزد رأی نیاورد، اینها شکست نخوردند، اینها هم پیروزند؛ اینها جزو ملّت ایرانند دیگر، ملّت ایران پیروز است. بنابراین آن حالت نقار یا دلخوری و دلتنگی‌ای که گاهی ممکن است در اثنای مجادلات و مباحثات انتخاباتی اتّفاق افتاده باشد، نباید ادامه پیدا کند. نه آن کسی که نامزدش رأی آورده است باید احساس اعتلا کند، نه آن کسی که نامزدش رأی نیاورده است باید احساس شکست کند؛ هیچ‌کدام، نه این [احساس] اعتلا میکند، نه آن احساس شکست میکند. این هم توصیه‌ی بعدی ما است که مخاطبش همه‌ی فعّالان سیاسی و اجتماعی و انتخاباتی و مانند اینها است.

توصیه‌ بعدی، «قدرشناسی توان داخلی کشور و تکیه‌ی به توان داخلی» است. مخاطب این [توصیه] مسئولین محترمند که ان‌شاءالله زمام امور هدایت کشور و پیشرفت کشور را، اجرائیات کشور را بر عهده خواهند داشت. به توان داخلی اهمّیّت بدهند. «ما میتوانیم» یک شعار همیشگی باقی بماند؛ واقعش هم همین است. این حرف البتّه به معنای این نیست که ما از توانهای خارجی استفاده نکنیم؛ هیچ عاقلی این حرف را نمیزند. خب باید از همه‌ی امکانات استفاده کرد؛ امکانات داخلی، خارجی، دوستان. حتّی گاهی دشمنان ما یک حرکتی انجام میدهند که به نفع ما است، از آن هم باید استفاده کرد. استفاده باید کرد، منتها توان داخلی را ندیده نباید گرفت؛ هیچ مسئله‌ی داخلی را متوقّف و آویزان به یک موضوع خارجی نباید کرد؛ این عرض ما است. هر کاری که میتوانید در سطح دنیا انجام بدهید، انجام بدهید؛ کارهای خوب را، کارهایی را که عزّت‌آفرین است، شرافتمندانه است انجام بدهید، امّا از توان داخلی، قدرت داخلی، ابتکارات داخلی غفلت نشود؛ این تأکید بنده است که البتّه مثالهای زیادی وجود دارد.

توصیه‌ی بعدی در مورد مسائل مربوط به سیاست خارجی است. اوّلین مطلبی که در باب سیاست خارجی میخواهم عرض بکنم این است: در مقابل امواج و حوادث جهانی و بخصوص منطقه‌ای، برخورد کشور، برخورد فعّال باشد، برخورد اثرگذار باشد، نه برخورد منفعل. مسائل گوناگونی چه از لحاظ سیاسی، چه از لحاظ علمی، چه از لحاظ پیشرفتها و ابتکارات فوق‌العاده و عجیب علمی ــ فرض کنید مثل هوش مصنوعی ــ در دنیا اتّفاق می‌افتد؛ با این، فعّال برخورد کنید، منفعل برخورد نکنید؛ اثرگذار برخورد کنید. غفلت و تغافل از آنچه در دنیا پیش می‌آید، در منطقه پیش می‌آید، جایز نیست. هر حادثه‌ای پیش می‌آید، ما یک موضعی در قبال آن داریم؛ این موضع را صریح، روشن، با قوّت و متانت ابراز کنیم تا دنیا بشناسد و بفهمد که ایران اسلامی در این قضیّه چه میگوید. دولت سیزدهم در این باره تلاش خوبی داشت. خدا رحمت کند، شهید خدمت، مرحوم امیرعبداللهیان(۴) را؛ دیپلمات خیلی خوبی بود، مذاکره‌کننده‌ی خیلی خوبی بود، تلاش و فعّالیّت خوبی داشت؛ بنده از نزدیک کارهای ایشان را میدیدم؛ خوب حرکت میکرد، خوب کار میکرد. این فعّالیّت و تلاش ان‌شاءالله بایستی ادامه پیدا کند.

یکی از حرفها در مورد سیاست خارجی این است که ما در ارتباطات خارجی اولویّتهایی داریم؛ یکی از اولویّتهای ما همسایگان ما هستند. ما جزو کشورهای دارای همسایگان متعدّد هستیم؛ این از جمله‌ی امتیازات یک کشور است. تقریباً چهارده همسایه در اطراف ما هست؛ این یک امتیاز برای ما است. بایستی ما بر روی روابط با همسایگان کار کنیم، تلاش کنیم؛ این از اولویّتهای ما است.

یکی از اولویّتها ارتباط با کشورهایی است که میدان دیپلماسی ما را میتوانند گسترش بدهند؛ مثلاً کشورهای آفریقا، کشورهای آسیا؛ اینها میدان دیپلماسی ما را گسترش میدهند؛ ارتباط با اینها جزو اولویّتها است.

یکی از اولویّتها ارتباط مستحکم با کشورهایی است که در این سالها در قبال فشارها از ما حمایت کرده‌اند، به ما کمک کرده‌اند؛ چه در سازمان ملل، چه در غیر سازمان ملل، چه در میدان عمل، همکاری‌های اقتصادی و غیره، از ما حمایت کرده‌اند؛ ما قدرشناسی باید بکنیم؛ ارتباطاتمان را با اینها بایستی مستحکم کنیم؛ این سیاست اولویّت‌دار ما است؛ و از این قبیل کارهای اولویّت‌داری در این زمینه وجود دارد.

البتّه این‌جور نیست که ما بگوییم یک انگیزه‌ی مخالفت و دشمنی‌ای با بعضی از کشورها، مثلاً کشورهای اروپایی ــ که حالا من جزو اولویّتها آنها را ذکر نکردم ــ داریم؛ نه. علّت اینکه کشورهای اروپایی را بنده به عنوان اولویّت ذکر نمیکنم، این است که اینها با ما این چندساله خوب رفتار نکردند؛ با ما خوب برخورد نکردند. در قضیّه‌ی تحریمها، در قضیّه‌ی نفت، در قضایای گوناگون، در عناوین جعلی مثل حقوق بشر و امثال اینها، با ما بد رفتار کردند؛ [اگر] این رفتار بد را نداشته باشند، البتّه آن [کشورها] هم جزو اولویّتهای ما است، آن هم جزو مواردی است که ارتباط با آنها برای ما دارای اولویّت است. البتّه چند کشور هستند که ما اذیّتهای آنها را، رفتار عنادآمیزشان را فراموش نمیکنیم. این هم راجع به این [قضیّه]. اینها توصیه‌های ما بود که عرض کردیم.

آخرین مطلبی که من عرض میکنم، مسئله‌ی غزّه است که امروز یک مسئله‌ی جهانی است. یک روز موضوع فلسطین، صرفاً یک موضوعِ کشورهای اسلامی بود؛ امروز مسئله‌ی فلسطین و مسئله‌ی غزّه، یک مسئله‌ی عمومیِ جهانی است. این مسئله امروز از داخل کنگره‌ی آمریکا تا سازمان ملل تا المپیک پاریس تا همه‌جای دیگر، انتشار و گسترش دارد. رژیم صهیونیستی زشت‌ترین چهره‌ی یک باند جنایت‌کار را دارد از خودش ارائه میدهد و نشان میدهد. اینها دولت نیستند؛ اینها یک باند جنایت‌کارند، یک باند قاتلند، یک باند تروریستند. اینها در ترور و قساوت و جنایت ــ جنایتهای عجیب و غریب ــ نصاب جدیدی را در تاریخ جنایت‌کاری بشر در دنیا به جا گذاشتند؛ یک نصاب جدیدی به وجود آوردند. امروز بمب‌های سنگین صهیونیست‌ها بر روی سر کسانی ریخته میشود که حتّی یک گلوله شلیک نکرده‌اند؛ کودکان داخل گهواره‌ها، بچّه‌های پنج‌ساله، شش‌ساله، زنها، بیماران بیمارستان‌ها؛ اینها حتّی یک گلوله به کسی شلیک نکرده‌اند، [امّا] بمب روی سر اینها دارد ریخته میشود؛ چرا؟ این جنایت، یک جنایت بی‌سابقه است. قدرت مقاومت روزبه‌روز بیشتر دارد آشکار میشود؛ دشمن صهیونیستی با همه‌ی کمکهای آمریکا، با همه‌ی کمکهایی که بعضی از دولتهای خائن، به او انجام دادند، نتوانسته نیروی مقاومت را زمین‌گیر کند، نتوانسته آنها را مغلوب کند. هدفی که اعلام کردند ریشه‌کن کردن حماس بود؛ امروز حماس ــ حماس و جهاد و به طور کلّی مقاومت در فلسطین ــ با قدرت کامل ایستادگی کرده، اینها کاری با آنها نمیتوانند بکنند، روی سر مردم مظلوم غزّه بمب میریزند! دنیا بایستی در مقابل این حادثه تصمیم جدّی‌تری بگیرد. باید دولتها، ملّتها، شخصیّت‌های فکری و سیاسی، در عرصه‌های مختلف جدّاً تصمیم بگیرند. آن وقت با این نگاه، آدم میفهمد که چه ننگ بزرگی را کنگره‌ی آمریکا چند روز قبل برای خودش هموار کرد که پای صحبت این جنایت‌کار نشست و گوش کرد! (۵) این، ننگ بزرگی است.
امیدواریم خداوند متعال ملّت مظلوم فلسطین را پیروز کند. امیدواریم خداوند متعال ملّت عزیز و بزرگ و پُرانگیزه‌ی ایران اسلامی را به اهداف والای خودش برساند. از خداوند متعال صمیمانه درخواست میکنیم که رئیس‌جمهور جدید عزیزمان و دولتی را که تشکیل خواهد شد، توفیق بدهد و کمک کند تا بتوانند کارهایی را که مایلند انجام بدهند، دنبالش هستند و اعلام میکنند، ان‌شاءالله این اهداف عالی را محقّق کنند و ملّت ایران را سرافراز کنند. از خداوند متعال برای روح مطهّر امام بزرگوار، ارواح مطهّر شهیدان، روح شهید سلیمانی، روح شهید رئیسی و همراهانشان علوّ درجات را درخواست میکنیم و امیدواریم خداوند ما را هم به کاروان شهیدان ملحق کند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 
 
در ابتدای این دیدار، آقای احمد وحیدی (وزیر کشور) گزارشی از روند برگزاری انتخابات ارائه کرد و سپس حکم تنفیذ ریاست جمهوری توسّط حجّت‌الاسلام والمسلمین محمّدی‌گلپایگانی (رئیس دفتر رهبر معظّم انقلاب) قرائت شد و سپس آقای مسعود پزشکیان (رئیس‌جمهور) مطالبی بیان کرد.
رنجش، کینه
سوره‌ی آل عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۴۰؛ «... و ما این روزها[ی شکست و پیروزی] را میان مردم به نوبت میگردانیم...»
شهید حسین امیرعبداللهیان (وزیر امور خارجه‌ی دولت سیزدهم)
اشاره به سخنرانی بنیامین نتانیاهو (نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی) در کنگره‌ی آمریکا