نگاهی بر سه فعالیت مهم امام حسن عسکری (ع)

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
نگاهی بر سه فعالیت مهم امام حسن عسکری (ع)

روز جمعه‌ هشتم‌ ربیع‌الاول‌ سال‌ ۲۶۰ هجری‌ مصادف با شهادت امام حسن عسکری (ع) است. پدر بزرگوار آن حضرت، امام هادی (ع) و مادر مکرمه‌شان، بانویی عارفه، جناب حُدَیثه خاتون که به نامهای سلیل و سوسن هم خوانده می‌شد.[۱] مسعودی چنین بیان می‏کند: «زمانی که حُدَیثه به محضر امام هادی (ع) رسید، آن حضرت (در ستایش و مدح او) فرمود: سَلِیلٌ[۲] مَسْلُولَه مِنَ الآفَاتِ وَ الْعَاهَاتِ، وَ الأَرْجَاسِ وَ الأَنْجَاسِ؛ سلیل از بدی‌ها، پلیدی‌ها، زشتی‌ها، ناپاکی‌ها و آلودگی‌ها پاک و عاری است، و در ادامه چنین بشارت داد: سَیَهَبُ اللَّهُ حُجَّتَهُ عَلَی خَلْقِهِ یَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً؛[۳] بهزودی خداوند (از دامن و نسل سلیل) حجت الهی برش خلق خود (مهدی موعود (عج)) را عطا می‏کند. او زمین را از عدل و داد پُر می‏نماید، همانطور که از جور و ستم پُر شده باشد».

 

امام حسن عسکری (ع) و برخورد با خطاکاران

 

با توجه به اینکه از یکسو امام حسن عسکری (ع) در پادگان نظامی و زیر نظر خلیفه و جاسوسان وی زندگی می‏کردند، و از سوی دیگر توجه ویژه ای نسبت به هدایت و سعادت جامعه بشری داشتند، لذا با نوشتن نامه یا پاسخ دادن به نامه‏های شیعیان، حقایق را بیان کرده و مردم را از وجود فتنه‏ها و افراد خطاکار آگاه و یا با برخوردی مناسب، از خطا و گناه افراد پیشگیری و زمینههای خطا را برطرف میساختند. همچنین در برخی موارد از دشمنان، منحرفین و خطاکاران اعلام برائت کرده و آنها را از خود و شیعیان دور می‏ساختند و به صراحت، هرگونه ارتباط با آنها را انکار می‏کردند. به عنوان نمونه:

 

- اسماعیل بن محمد از نوادگان عباس ‌بن عبدالمطلب می‏گوید: «بر سر راه امام عسکری (ع) نشسته بودم. وقتی حضرت خواستند بگذرد، جلو رفتم و شرح نیازمندی و پریشانی خود را به ایشان عرض کردم و سوگند خوردم که درهمی ندارم؛ نه صبحانه‏ای دارم و نه شامی. آن حضرت فرمودند: تَحْلِفُ بِاللَّهِ کَاذِباً وَ قَدْ دَفَنْتَ مِائَتَی دِینَارٍ، وَ لَیسَ قَوْلِی هَذَا دَفْعاً لَکَ عَنِ الْعَطِیه؛ به خداوند سوگند دروغ یاد می‏کنی، درحالیکه دویست دینار را پنهان کرده‏ای. این سخن من برای آن نیست که به تو کمک نکنم. سپس به غلام خود فرمودند: أَعْطِهِ یا غُلَامُ مَا مَعَکَ؛ ای غلام! هر آنچه همراه داری، به این مرد بده. غلام، صد دینار طلا به من داد. سپس امام به من فرمودند: از آن دینارها که پنهان کرده‏ای، محروم خواهی شد، درحالیکه به شدت به آنها نیاز خواهی داشت. اسماعیل می‏گوید: این سخن امام درست بود؛ زیرا من دویست دینار پنهان کرده بودم. سرانجام هر چه داشتم، خرج کردم و به مشکل بسیار بزرگی گرفتار شدم و درهای روزی به رویم بسته شد و به سراغ دینارهای پنهان کرده رفتم؛ اما آنها را نیافتم. پس از جستجو دریافتم که پسرم جای دینارها را فهمیده، آنها را برداشته و فرار کرده است و به دیناری از آنها دست پیدا نکردم».[۴]

 

- احمد بن محمد بن مطهر می‏گوید: «برخی از اصحاب ما به امام حسن عسکری (ع) نامه‏ای نوشته، از آن حضرت پرسیدند: آیا کسانی را که در مورد امامت موسی بن جعفر (ع) توقف کرده (و جانشینی او را نپذیرفته‏اند) دوست بدارند، بیزاری می‏جویید؟ حضرت پاسخ دادند: لَا تَتَرَحَّمْ عَلَی عَمِّکَ، لَا رَحِمَ اللَّهُ عَمَّکَ وَ تَبَرَّأْ مِنْهُ أَنَا إِلَی اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِی‏ءٌ فَلَا تَتَوَلَّاهُمْ وَ لَا تَعُدْ مَرْضَاهُمْ وَ لَا تَشْهَدْ جَنَائِزَهُمْ‏ وَ لا تُصَلِّ عَلی‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً. سَوَاءٌ مَنْ‏ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ‏ اللَّهِ‏ أَوْ زَادَ إِمَاماً لَیسَتْ‏ إِمَامَتُهُ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ أَوْ جَحَدَ أَوْ قَالَ ثَالِثُ ثَلَاثَه. إِنَّ جَاحِدَ أَمْرِ آخِرِنَا جَاحِدُ أَمْرِ أَوَّلِنَا وَ الزَّائِدَ فِینَا کَالنَّاقِصِ الْجَاحِدِ أَمْرَنَا؛ به عمویت، ترحم و رأفت نکن. خداوند عمویت را نیامرزد. از او بیزاری بجوی و من در پیشگاه خدا از آنها بیزاری می‏جویم. آنها را دوست نداشته باش، از بیمارانشان عیادت نکن، در تشییع جنازه‏هایشان حاضر نشو و هرگز بر جنازه‏های آنها نماز مگزار؛ خواه امامی را از ناحیه خدا انکار کرده باشند، خواه امامی را که امامتش از سوی خدا نیست، بر امامان افزوده باشند، یا قائل به تثلیث (سه خدایی) باشند. کسی که امامتِ آخرین فرد ما را انکار کند، گویا امامت اولین ما را انکار کرده و کسی که تعداد ما را اضافه بداند، مانند کسی است که از تعداد ما کاسته و امامت ما را انکار کرده است».[۵]

 

- شخصی به نام عبیدی می‏گوید: «امام حسن عسکری (ع) در نامه‏ای به من، نوشتند: أَبْرَأُ إِلَی اللَّهِ مِنَ الْفِهْرِی وَ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَابَا الْقُمِّی فَابْرَأْ مِنْهُمَا، فَإِنِّی مُحَذِّرُکَ وَ جَمِیعَ مَوَالِی وَ إِنِّی أَلْعَنُهُمَا عَلَیهِمَا لَعْنَه اللَّهِ... یزْعُمُ ابْنُ بَابَا أَنِّی بَعَثْتُهُ نَبِیاً وَ أَنَّهُ بَابٌ عَلَیهِ لَعْنَه اللَّهِ، ... یا مُحَمَّدُ إِنْ قَدَرْتَ أَنْ تَشْدَخَ رَأْسَهُ بِالْحَجَرِ، فَافْعَلْ! فَإِنَّهُ قَدْ آذَانِی آذَاهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَه؛[۶] از فهری و حسن بن محمد (ابن بابای قمی) برائت می‏جویم و تو هم از آنها بیزاری بجو. من تو و همه شیعیانم را از نزدیک شدن به آنان برحذر می‏دارم و آنان را -که خداوند لعنتشان کند- لعنت می‏کنم... ابن پسر پدرش عقیده دارد که من او را فرستاده‏ام و او واسطه بین من و مردم است. خداوند او را لعنت کند... ای محمد! اگر می‏توانی، سر او را با سنگ بشکن؛ زیرا او مرا اذیت کرد. خداوند او را در دنیا و آخرت اذیت کند».

 

- شیخ طوسی می‏نویسد: «نامه‏ای از امام حسن عسکری (ع) به قاسم بن علاء رسید که در آن نوشته شده بود: احْذَرُوا الصُّوفِی‏ الْمُتَصَنِّعَ‏... لَمْ یزَلْ لَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذَنْبَهُ وَ لَا أَقَالَهُ عَثْرَتَهُ یدَاخِلُ فِی أَمْرِنَا بِلَا إِذْنٍ مِنَّا وَ لَا رِضًی، یسْتَبِدُّ بِرَأْیهِ، فَیتَحَامَی مِنْ دُیونِنَا، لَا یمْضِی مِنْ أَمْرِنَا إِلَّا بِمَا یهْوَاهُ وَ یرِیدُ، أَرْدَاهُ اللَّهُ بِذَلِکَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ، فَصَبَرْنَا عَلَیهِ حَتَّی بَتَرَ اللَّهُ بِدَعْوَتِنَا عُمُرَهُ؛[۷] از صوفی فریبکار پرهیز و دوری نما... خداوند گناهان او را نمی‏آمرزد و لغزش او را پس نمی‏گیرد. او بدون کسب رضایت و نظر ما، با استبداد رأی، در امور ما دخالت کرده است و مطابق هوسهای نفسانی خود رفتار می‏کند؛ خداوند اراده کرده که او را به دوزخ بفرستد. ما صبر می‏کنیم تا خداوند بر اثر نفرین ما، عمر او را کوتاه کند».

 

فعالیتهای امام حسن عسکری (ع)

 

۱. دفاع از اسلام و رد شبهات

 

مذهب تشیع در عصر امام حسن عسکری (ع) با انواع جریانهای منحرف، فتنه گرایی و مذهب سازی روبه رو بوده است. از آنجایی که شبهات منجر به بروز تفکرات و اندیشه های انحرافی گردیده بود، و لطمه شدیدی بر عقاید مسلمانان و شیعیان میزد و پیامدهای ناگواری در پی داشت، امام حسن عسکری (ع) قاطعانه با شبهات مقابله میکرد. به عنوان نمونه:

 

- یکی از شبهات موجود در زمان امام حسن عسکری، مسئله بداء[۸] بود که درباره این آیه مطرح میشد: یمْحُو اللَّهُ مَا یشاءُ وَ یثبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ. امام در پاسخ احمد بن صالح در اینباره فرمود: هل یمحو إلا ما کان و هل یثبت إلا ما لم یکن؟، آیا محو میکند جز آنچه بوده و آیا اثبات میکند جز آنچه نبوده است؟، احمد بن صالح میگوید: پیش خودم گفتم این برخلاف گفته هشام بن حکم است که اظهار میداشت: خدا به چیزی آگاه نیست تا وجود پیدا کند. در این هنگام، امام در من نگریست و فرمود: خدا جبار و حکمران بالاتر است و به همه چیز، قبل از اینکه به وجود بیایند، آگاهی دارد. گفتم: گواهی میدهم که تو حجت خدایی.[۹] امام با توجه به آیه وَ منْ یتوَلَّ اللَّه وَ رَسولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون[۱۰] حزب خدا را اینگونه معرفی میکند: برای انتساب به حزبالله فقط ادعا کافی نیست؛ بلکه آن انتسابی عقیدتی است و رابطه فکری را که رابطه عملی، لازمه آن است، کامل میکند. بنابراین کسی که به خدا ایمان بیاورد و پیامبرش را تصدیق کند و حق اولیای خدا را بشناسد و راه هدایت آنها را پیروی نماید، او در شعار حزبالله و رستگار است».[۱۱]

 

- اسحاق کندی یکی از فیلسوفان عراق، کتابی به‌زعم خود درباره تناقضهای قرآن نوشت. برخی از شاگردانش به محضر امام وارد شده، قضیه را به ایشان گفتند. حضرت خطاب به برخی از شاگردان وی فرمودند: أَمَا فِیکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ یرْدَعُ أُسْتَاذَکُمْ الْکِنْدِی عَمَّا أَخَذَ فِیهِ مِنْ تَشَاغُلِهِ بِالْقُرْآنِ؛ آیا در میان شما مردی وجود دارد که بتواند اسحاق کندی را از اشتباه خود مطلع کند؟، یکی از میان جمع پاسخ داد: من می‏توانم. حضرت به او فرمودند: با او رفیق شو و مطلبی را که من می‏گویم، به او بگو. سپس امام فرمودند: به او بگو اگر گوینده آیات قرآن، چیزی را که تو از آن درک کرده‏ای، مد نظرش نبوده؛ بلکه مطلب دیگری قصد کرده باشد و تو برداشت اشتباهی نسبت به آن داشته‏ای، چه جوابی خواهی داشت؟

وقتی او به اسحاق کندی همین کلمات را گفت، اسحاق با تعجب به او گفت: دوباره تکرار کن، و بعد از تکرار شاگردش، به فکر فرو رفت و به او گفت: این سخنان را از کجا آورده‏ای؟ گفت: به ذهن خودم رسیده است. اسحاق گفت: اینها سخنان تو نیست. شاگرد گفت: سخنان ابا محمد (امام حسن عسکری (ع)) است. اسحاق گفت: به ایشان بگو: هرچه نوشته‏ام، آتش می‏زنم».[۱۲]

 

۲. پشتیبانی مالی از شیعیان

 

از شیوه های هواداری امام حسن عسکری (ع) نسبت به شیعیان، حمایت و پشتیبانی مالی از آنان بود تا حاکمان ظلم و جور، فقر را بهانه‌ای برای کمک مالی و جذب دل‌ها و تحریف اعتقادات مسلمانان قرار ندهند.

ابو هاشم جعفری میگوید: «از نظر مالی در مضیقه بودم. خواستم وضع خود را طی نامهای به امام عسکری (ع) بنویسم، ولی خجالت کشیدم و صرفنظر کردم. وقتی که وارد منزل شدم، امام صد دینار برای من فرستاد و طی نامهای نوشت: هر وقت احتیاج داشتی، خجالت نکش و پروا مکن واز ما بخواه که به خواست خدا به مقصود خود میرسی».[۱۳]

 

۳. معرفی حضرت مهدی (عج) و تعیین جانشینی ایشان

 

آگاهیبخشی به مردم برای نجات از گمراهی‌ها، تفرقه‏ها، سوءباورها و ناامیدی‌های حاصله، مسئولیتی بزرگ بر دوش امام حسن عسکری (ع) بود؛ چراکه امام عسکری (ع)، به عنوان حلقه وصل دوران حضور و عصر غیبت بودند و مهم‏ترین فعالیت ایشان آمادهسازی شیعیان برای دوران غیبت بود.

شیخ صدوق مینویسد: «محمد بن عثمان ثمری و محمد بن ایوب بن نوح و معاویه بن حکیم می‏گویند: ما در منزل امام حسن عسکری (ع) بودیم که حضرت ما را به ملاقات فرزند بزرگوار خود مشرف کردند. جمع ما در این ملاقات چهل نفر بود. سپس فرمودند: ای مردم! بدانید که این آقا امام شما و خلیفه بعد از من است. او را اطاعت کنید و بعد از من در آرا و عقاید و ادیانتان متفرق نشوید که این امر سبب هلاکت شماست. آگاه باشید که شما بعد از این، او را ملاقات نخواهید کرد. راویان می‏گویند: چند روز از این ملاقات نگذشته بود که به ما خبر دادند حضرت عسکری (ع) از دنیا رفته و به شهادت رسیده است».[۱۴]

احمد بن اسحاق اشعری قمی می‏گوید: «روزی بر حضرت عسکری (ع) وارد شدم و اراده داشتم از ایشان در مورد جانشین بعد از خودشان سؤال نمایم اما قبل از اینکه من سخنی گفته باشم، امام فرمود: ای احمد بن اسحاق! خداوند زمین را از اول خلقت آدم تاکنون از حجت خویش خالی نگذاشته و بعد از این نیز تا روز قیامت زمین را از حجت خویش خالی نمی‏گذارد؛ چراکه بهواسطه وجود او حق تعالی بلایا را از زمین دفع نموده، و به برکت هستی او خداوند باران رحمت را بر زمین فرو می‏بارد و برکات خویش را از زمین می‏رویاند.

به حضرت عرض کردم: یابن رسول الله! امام و خلیفه بعد از شما کیست؟ امام سریع برخاست و داخل یکی از اتاقها شد و سپس بیرون آمد، درحالیکه فرزندی به دوش داشت که صورتش چون ماه شب چهارده می‏درخشید و تقریباً سه ساله به نظر می‏رسید. آنگاه به من فرمود: ای احمد! اگر تو نزد خداوند تبارک و تعالی و حجتهای او کرامتی نداشتی، این فرزند را به تو نشان نمی‏دادم. او همنام و هم‏کنیه با رسول خداست و کسی است که زمین را پُر از عدل و داد می‏کند، همانطور که از ظلم و ستم پُر شده است. سپس فرمودند: ای احمد! مَثل فرزندم بین این امت، مثل خضر و ذوالقرنین است. به خدا سوگند! خداوند او را غیبتی طولانی عطا فرماید که در آن زمان کسی از هلاکت نجات پیدا نمی‏کند، مگر فردی که خداوند او را به امامت حضرتش ثابتقدم و به دعا برای تعجیل فرجش موفق بدارد.

به امام عرض کردم: ای سرور من! آیا آیت و علامتی هست که با آن قلبم مطمئن و آرام گردد؟ ناگاه دیدم آن بچه با زبان فصیح عربی فرمودند: أَنَا بَقِیَّه اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَیْنٍ یَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ؛ من حجت خدا و بقیهالله در روی زمین و انتقامگیرنده از دشمنان حق هستم. ای احمد بن اسحاق! پس از مشاهده جستجوی نشانه مکن‏. او می‏گوید: من از منزل حضرت خارج شدم، درحالیکه خوشحال بودم. روز بعد مجدداً به محضر امام عسکری (ع) رسیدم و عرضه داشتم: یابن رسول الله! از منتی که بر من گزاردی، خیلی مسرورم؛ ولی رمز تشبیه او به خضر و ذوالقرنین به چه جهتی است؟ حضرت فرمود: به جهت طول غیبتش. عرض کردم: آیا غیبت آن امام خیلی طولانی خواهد شد؟، فرمود: بلی، به حق خداوند! آن غیبت به قدری طولانی خواهد شد که اکثر معتقدان به امام قائم از وی باز می‏گردند و از معتقدان به امامت او باقی نخواهند ماند، مگر کسانی که خداوند در باب ولایت ما از آنها عهد و پیمان گرفته و نور امامت را در دلشان ثبت کرده و با مددهای غیبی روح آنها را یاری فرموده است. ای احمد! این امری از امور الهی و سرّی است از اسرار خدایی و غیبی از امور غیبی پروردگار عالم، پس بگیر آنچه به تو گفتم و کتمان کن این امر را و از شاکران باش تا با ما در بهشت باشی».[۱۵]

ابوالادیان یکی از بزرگ‏ترین نامهرسانهای امام حسن عسکری (ع) بود. او می‏گوید: «نامه‏های آن حضرت را به شهرها می‏بردم. در بیماری که امام با آن از دنیا رفت به خدمتش رسیدم. حضرت نامه‏هایی نوشت و فرمود: اینها را به مدائن می‏بری، پانزده روز در سامرا نخواهی بود، روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من ناله و شیون بلند است ...، عرض کردم: سرور من، امام بعد از شما کیست؟ حضرت سه نشانه ارائه فرمودند: نماز خواندن بر جنازه من، خبر دادن از نامه‏ها، و جواب دادن به زائران قمی، که هر سه در حضرت مهدی (عج) محقق شد».[۱۶]

 

کرامات و معجزات امام حسن عسکری (ع)

 

امام صادق (ع) فرمودند: «الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَایُعْطِیهَا إِلَّا أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِیُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ کَذِبِ الْکَاذِب‏؛ معجزه علامت و نشانه‌‏ای است که خداوند عطا نمی‌فرماید مگر به انبیاء و رسل و حجج خود، تا درستی گفتار راستگو و دروغ دروغگو شناخته شود».[۱۷]

کرامات و امور خارقالعاده بسیاری از امام عسکری (ع) نقل شده است که هر یک می‌تواند حاکی از مقام و منزلت ویژه آن حضرت نزد خداوند متعال باشد. بهعنوان نمونه:

 

- جعفر بن شریف جرجانی می‌گوید: «سالی قصد تشرف به حج را داشتم. قبل از حج به زیارت حضرت عسکری (ع) در سامرا شتافتم. اموالی از شیعیان همراهم بود که باید به حضرت می‌رساندم. خواستم از آن حضرت بپرسم که اموال را به چه کسی بدهم؛ ولی قبل از آنکه من بپرسم، حضرت فرمودند: به مبارکِ خادم بده. عرض کردم: همین کار را کرده‌ام. سپس لحظه خارج شدن عرض کردم: شیعیان شما در جرجان به شما سلام می‌رسانند. امام فرمود: مگر بعد از مراسم حج به جرجان بر نمی‌گردی؟ عرض کردم: برمی‌گردم. فرمود: ۱۷۰ روز دیگر، ابتدای روز جمعه، سوم ربیعالثانی به جرجان وارد می‌شوی. آن وقت به مردم اعلان کن که من در آخر همان روز به جرجان می‌آیم. برو به سلامت! خداوند متعال تو و آنچه را با توست، به سلامت به اهل و اولادت خواهد رساند. پسری برای پسرت متولد شده است. نام او را صلت بگذار که خداوند به زودی او را به حد کمال می‌رساند و او از اولیای ما خواهد بود. عرض کردم: یابن رسول الله! ابراهیم بن اسماعیل جرجانی از شیعیان شماست و به دوستان شما هر سال بیش از صد هزار درهم احسان می‌کند، و در جرجان از اشخاصی است که متنعم به نعمتهای الهی است. امام فرمودند: خداوند به ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل در مقابل احسانی که به شیعیان ما می‌کند، جزای خیر بدهد و گناهان او را بیامرزد و او را پسری صحیح‌الاعضاء روزی فرماید که قائل به حق ما [و شیعه] باشد. به ابراهیم بگو: حسن بن علی می‌گوید: نام پسر خود را احمد بگذار. وی می‌گوید: از خدمت حضرت مرخص شدم و حج رفتم و بازگشتم و در روزی که حضرت معین فرموده بودند، به سلامت وارد جرجان شدم. هنگامی که اصحاب ما برای تهنیت آمدند، به ایشان گفتم: امام مرا وعده دادند که در آخر امروز به اینجا تشریف می‌آورند. ناگاه امام حسن عسکری (ع) در همان ساعتی که فرموده بودند، وارد شدند. هنگام ورود بر ما سلام کردند و ما به استقبال ایشان شتافتیم و دست آن حضرت را بوسیدیم. آنگاه حضرت فرمودند: من به جعفر بن شریف وعده کرده بودم که در آخر این روز نزد شما بیایم. نماز ظهر و عصر را در سامراء به جا آوردم و نزد شما آمدم تا با شما تجدید عهد کنم. اکنون شما حوائج و مسائل خود را مطرح کنید. اول کسی که ابتدا به سؤال کرد نضر بن جابر بود. او عرض کرد: یابن رسول الله! پسر من از هر دو چشم نابیناست، دعا فرمایید تا خداوند دیده‌هایش را به او برگرداند. حضرت فرمودند: او را حاضر کن. او را حاضر کرد و حضرت دست مبارک بر چشمانش گذارد، روشن شد. پس از او یکیک آمدند و حاجت خود را بیان کردند و حضرت حاجتهای آنان را برآورد حَتَّی قَضَی حَوَائِجَ الْجَمِیعِ؛ تا اینکه حوائج همه را برآوردند و مسائل آنها را جواب فرموده، همان روز به سامراء مراجعت نمودند».[۱۸]

 

- حسن بن رزین می‌گوید: «پدرم در شهر سامرا بسیار به محضر امام عسکری (ع) میرفت. پدرم می‌گفت: در یکی از روزها که به زیارت امام رفته بودم، مشاهده کردم که مرکب امام را آماده کرده‌اند و حضرت می خواهد سوار شود و به دربار خلیفه برود؛ امّا چهره اش متغیر و خیلی خشم آلود است. در کنار حضرت مردی غیر شیعه ایستاده بود و به حضرت جسارت می‌کرد و سخنان زشت و ناروایی را نسبت میداد. این حرکت غیراخلاقی و دور از انسانیت و مروتِ وی، پیشوای یازدهم را ناراحت کرده بود. او هر چه میتوانست به امام نفرین و اهانت کرده، فحش و ناسزا گفت. وقتی که یاوهگوییهایش تمام شد، راه خود را گرفت و رفت. امام به غلامش فرمود: برو و این مرد را کفن کن! خادم به دنبال او رفت. وقتی امام به آخر گذرگاه بازار رسید، او متوجه امام گردید و خواست باز اهانت و جسارت کند که در همان لحظه، استری که آنجا ایستاده بود، لگدی بر او زد و مرد کینهجو نقش زمین شد و دیگر برنخواست و بلافاصله مرد. خادم طبق دستور امام عسکری (ع) او را کفن کرد و به پیش ما بازگشت. امام به راه خود ادامه داد و ما نیز در کنار آن حضرت رهسپار مقصد گشتیم».[۱۹]

 

وصیت امام حسن عسکری (ع)

 

امام حسن عسکری (ع) در روزهای آخر عمر با برکتشان وصیت و حدیثی خطاب به شیعیان و پیروان خود ارائه نمودند. وصیت ایشان، وصیت به ارزشهایی است که باعث میشود انسان در برابر خداوند تسلیم و در نهایت اهل نجات شود.

امام حسن عسکری (ع) چند روز قبل از شهادت در مجلسی که چهل تن از دوستان و یاران ایشان، از جمله: محمد بن عثمان، معاویه بن حکم و محمد بن ایوب حضور داشتند، بعد از نشان دادن جمال زیبای حضرت مهدی (عج) چنین فرمودند: «او (اشاره به حضرت مهدی (عج)) بعد از من صاحب و خلیفه شماست. او قائمی است که گردنها منتظرانه به سوی او کشیده می‌شود. هنگامی که زمین از ستم و ناروا پُر شد، خروج می‌کند و زمین را از قسط و عدل سرشار می‌سازد. آنگاه حضرت به شیعیان وصیتی فرمود که در آن، مکارم اخلاق، تقوای الهی، مصالح عمومی، روابط حسنه با اهلسنت و راه‌های خودسازی مطرح گردیده است:

أُوصِیکُمْ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ الْوَرَعِ فِی دِینِکُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَه إِلَی مَنِ ائْتَمَنَکُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ (ص)، صَلُّوا فی عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذا وَرَعَ فی دینِهِ وَ صَدَقَ فی حَدیثِهِ وَ أَدَّی الاْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ: هذا شیعِیٌ فَیَسُرُّنی ذلِکَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا زَیْنًا وَ لا تَکُونُوا شَیْنًا، جُرُّوا إِلَیْنا کُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبیح، فَإِنَّهُ ما قیلَ فینا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قیلَ فینا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ. لَناحَقٌّ فی کِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهیرٌ مِنَ اللّهِ لا یَدَّعیهِ أَحَدٌ غَیْرُنا إِلاّ کَذّابٌ. أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَی النَّبِیِّ (ص) فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلی رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُوا ما وَصَّیْتُکُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُکُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَیْکُمْ السَّلامَ.؛[۲۰]

شما را به تقوای الهی و ورع و دوری از حرام در دینتان، تلاش برای خدا، راستگویی در سخن گفتن، ادای امانت به کسی که به شما اعتماد کرده است؛ چه خوب باشد و چه بد، طولانی کردن سجده‌ها[ی نماز] و حسن همسایه‏داری سفارش می‌کنم؛ چراکه حضرت محمد (ص) این [رسالت] را آورده است. در میان جماعتهای آنان نماز بخوانید و بر سر جنازه آنها حاضر شوید و مریضانشان را عیادت کنید و حقوقشان را ادا نمایید، زیرا هر یک از شما چون در دینش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته میشود: این یک شیعه است، و این کارهاست که مرا خوشحال میسازد. تقوای الهی داشته باشید، مایه زینت باشید نه زشتی، تمام دوستی خود را به‌سوی ما بکشانید و همه زشتی را از ما بگردانید؛ زیرا هر خوبی که درباره ما گفته شود ما اهل آنیم و هر بدی درباره ما گفته شود ما از آن به دوریم. در کتاب خدا برای ما حقّی و قرابتی از پیامبر خداست و خداوند ما را پاک شمرده، احدی جز ما مدّعی این مقام نیست، مگر آنکه دروغ میگوید. زیاد به یاد خدا باشید و زیاد یاد مرگ کنید و زیاد قرآن را تلاوت نمایید و زیاد بر پیغمبر (ص) صلوات بفرستید؛ زیرا صلوات بر پیامبر خدا (ص) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ (و عمل) کنید و شما را به خدا میسپارم، و سلام بر شما».

 

به قلم: حجت الاسلام حبیب عباسی

 

منابع و مآخذ

 

۱. قرآن کریم

۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ق.

۳. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، محقق و مصحح: مؤسسه آل‌البیت، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.

۴. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی ‏طالب، قم‏، نشر علامه‏، ۱۳۷۹ق.

۵. راوندی، قطبالدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۹ق.

۶. مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، اثبات الوصیه، نجف اشرف، المطبعه الحیدریه، ۱۳۷۴ش.

۷. کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، محقق: محمد بن حسن طوسی، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، ۱۴۰۹ق.

۸. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، قم، مکتبه الحیدریه، ۱۴۲۵ق.

۹. حرانی، ابو محمد، تحف العقول، ترجمه: صادق حسنزاده، قم، انتشارات آل علی، ۱۳۸۲ش.

۱۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.

۱۱. صدوق، محمد بن علی، کمالالدین و تمام النعمه، قم، مؤسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین، ۱۴۰۵ق.

۱۲. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، ۱۳۷۴ش.

۱۳. طوسی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، قم، انوار الهدی، ۱۴۲۲ق.

 

پی نوشت ها:

 

[۱]. بحارالانوار، مجلسی، ج۵۰، ص۲۳۶.

[۲]. یعنی بیرون کشیده از هر آفت، پلیدی و ناپاکی.

[۳]. اثبات الوصیه، مسعودی، ص۲۴۴.

[۴]. الارشاد، مفید، ج۲، ص۳۳۲.

[۵]. الخرائج و الجرائح، راوندی، ج۱، ص۴۵۲.

[۶]. همان.

[۷]. رجال الکشی، کشی، ص۵۳۵.

[۸]. این باور که خدا بر همه چیزها و رویدادها، از گذشته و حال و آینده، آگاه است و چیزی، اعم از اندک و بسیار، بر او پوشیده نیست تا با اگاهی از آن، جهل پیشین وی برطرف شود. الکافی، کلینی، ج۱، ص۱۰۷.

[۹]. اثبات الوصیه، مسعودی، ص۲۴۹.

[۱۰]. سوره مائده، آیه ۵۶.

[۱۱]. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ص۴۳۹.

[۱۲]. مناقب آل ابی ‏طالب، ابن شهر آشوب‏، ج ۴، ص۴۲۴.

[۱۳]. الارشاد، مفید، ص۳۴۳؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۳۹؛ اثبات الوصیه، مسعودی، ص۲۴۲.

[۱۴]. کمال الدین و تمام النعمه، صدوق، ص۴۳۵.

[۱۵]. همان، ص۳۸۴.

[۱۶]. کمال الدین و تمام النعمه، مفید، ص۴۷۵؛ سیره پیشوایان، پیشوایی، ص۶۶۰؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۵۰، ص۳۳۲.

[۱۷]. علل الشرایع، صدوق، ج۱، ص۱۲۲.

[۱۸]. بحارالانوار، مجلسی، ج۵۰، صص۲۶۲ـ۲۶۴.

[۱۹]. الغیبه، طوسی، ص۲۰۶.

[۲۰]. تحف العقول، حرانی، ص۸۹۰؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۷۵، ص۳۷۲.

خوانده شده 135 مرتبه