emamian

emamian

سفر حج تمتع، یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین سفرهای معنوی مسلمانان است که هر ساله میلیون‌ها نفر را از سراسر جهان به سرزمین وحی می‌کشاند. این سفر نه تنها فرصتی برای انجام مناسک مذهبی است، بلکه فرصتی برای بازسازی روحی، تقویت ایمان و نزدیکی به خداوند متعال به شمار می‌رود. برای زائران ایرانی، این سفر با ویژگی‌های خاصی همراه است که آمادگی روحی و جسمی را ضروری می‌سازد.

 تقویت ایمان و ارتباط با خداوند

قبل از سفر، زائران باید با انجام عبادات مستحب، تلاوت قرآن و ذکر دعاهای مخصوص، ارتباط خود را با خداوند تقویت کنند. نماز شب، ذکر صلوات و توبه از گناهان گذشته، از جمله اعمالی هستند که می‌توانند قلب را برای پذیرش رحمت الهی آماده سازند.

مطالعه و آگاهی از مناسک حج

آشنایی با مناسک حج و فلسفه آن‌ها، به زائران کمک می‌کند تا با آگاهی کامل به انجام مناسک بپردازند و از این سفر معنوی بهره‌برداری بیشتری داشته باشند. مطالعه کتاب‌های معتبر، شرکت در دوره‌های آموزشی و مشاوره با روحانیون، می‌تواند در این زمینه مؤثر باشد.

 خودسازی و تزکیه نفس

حج فرصتی برای خودسازی و تزکیه نفس است. زائران باید با مراقبت از زبان، چشم و گوش خود، از ارتکاب گناهان پرهیز کنند و در طول سفر، به خودسازی و اصلاح رفتارهای ناپسند بپردازند. این امر موجب می‌شود تا حج آن‌ها مقبول درگاه الهی واقع شود.

دعا و نیایش در اماکن مقدس

در طول سفر، زائران باید از فرصت حضور در اماکن مقدس مانند مسجد الحرام، مسجد النبی و مشاعر مقدس استفاده کرده و با دعا و نیایش، خواسته‌های خود را از خداوند طلب کنند. خواندن دعاهای مخصوص مانند دعای عرفه، دعای کمیل و زیارت عاشورا، می‌تواند در تقویت روحیه معنوی مؤثر باشد. 

 حفظ اخلاق و صبر در مواجهه با مشکلات

سفر حج ممکن است با مشکلاتی همراه باشد. زائران باید با صبر، بردباری و حسن خلق با دیگران برخورد کنند و از ایجاد تنش و اختلاف پرهیز نمایند. این امر موجب می‌شود تا سفر آن‌ها با آرامش و معنویت بیشتری همراه باشد.

آمادگی جسمی برای سفر حج

علاوه بر آمادگی روحی، آمادگی جسمی نیز برای انجام مناسک حج ضروری است. زائران باید با انجام ورزش‌های سبک مانند پیاده‌روی، تقویت عضلات پا و افزایش استقامت بدنی، خود را برای راهپیمایی‌های طولانی در مشاعر مقدس آماده سازند. همچنین، رعایت رژیم غذایی مناسب، خواب کافی و مصرف آب به میزان کافی، از دیگر نکات مهم در آمادگی جسمی به شمار می‌رود.

سفر حج تمتع، فرصتی بی‌نظیر برای تقویت ایمان، نزدیکی به خداوند و اصلاح نفس است. زائران با آمادگی روحی و جسمی مناسب، می‌توانند از این سفر معنوی بهره‌برداری کامل داشته باشند و با بازگشت به وطن، زندگی خود را با تغییرات مثبت همراه سازند.

حج به عنوان یکی از بزرگترین عبادات  در دین مبین اسلام است که آداب و مناسک بسیاری دارد و درصورت عمل به آنها حج مورد قبول واقع می‌شود، اما همه اینها به نوعی ظاهر حج است.

به گفته عارفان و اهل سلوک عبادت بزرگ حج که در قرآن نیز به صورت ویژه به آن اشاره شده، باطن و اسراری دارد که آشنایی با این اسرار نه تنها در انجام درست عبادت حج، بلکه در اشتیاق به سمت و سوی آن نیز بسیار تاثیرگذار است.

در همین راستا حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب صهبای صفا به طور مفصل به اسرار حج اشاره کرده‌ و نوشته‌اند گرچه بحث ارائه شده با عنوان تبیین اسرار حج است، ولی روح این سخن به تحلیل اسرار عبادت‌ها بر می‌گردد، زیرا همه عبادتها یک سِر مشترک دارند و یک سِر مختص. انسان به هر کدام از این دو راز و سر راه پیدا کند، می‌تواند درباره غیر حج نیز این راه را طی کند. عظمت حج به قدری در دعاهای ماه مبارک رمضان چشمگیر است که معلوم می‌شود خداوند می‌خواهد ضیافت خود را در طی این چند ماه به اتمام برساند.

حج ضیافت خداوند

آغاز ضیافت، ماه مبارک رمضان و پایانش ذیحجه است که پایان ماه‌های حرام و حج است؛ حج ضیافت خداست و حاجیان ضیوف الرحمانند. تعبیر ضیافت که در صوم و حج آمده، از روایات اسلامی گرفته شده است. در اسلام گاه سخن از «عبادت» است، گاه از «ضیافت». 

عبادت را با بحث‌های فقهی و ظاهری می‌توان تحلیل کرد و ضیافت را با اسرار عبادتها. 

یکی از برجسته‌ترین دعاهای ماه مبارک رمضان، همان طلب حج است، آن هم حج مکرر. در دعاهای شب و روز این ایام آمده است: «وَ ارْزُقْنِی حَجَّ بیتک الْحَرامِ فی عامی هذا وَ فِی کُلِّ عام/ خدایا، زیارت خانه ات و انجام مراسم و مناسک حج را هر ساله نصیبم فرما». این دعا از دعاهای برجسته ماه مبارک رمضان است که در خود این ماه، انسان صائم و روزه‌دار، ضیف الرحمان است. پس ضیافت دو مرحله دارد: 1 - مهماندار به مهمان می‌گوید چیزی طلب کن. 2 - مهماندار آنچه را که مهمان بخواهد به او عطا می کند. در ماه مبارک رمضان مهماندار که خداست به بندگان روزه‌دارش دستور می‌دهد که از من حج طلب کنید، در مراسم و مناسک حج نیز سخن از ضیافت است، اما نه از طلب بلکه اینجا سخن از عطاست. 

در حج، نمی‌گوید از من بخواه بلکه خواسته‌ها را عطا می‌کند. گرچه هر خواسته‌ای و عطایی به هم آمیخته است؛ یعنی هر مرتبه‌ای از عطاء خواسته‌ای را هم به همراه دارد. انسان هر چه از خدا دریافت کند تشنه‌تر می‌شود. ابتدا نمی‌داند از خدا چه بخواهد؛ چون نمی‌داند در دستگاه خدا چه نعمت‌هایی وجود دارد، ولی آنگاه که خودی نشان داد و تحول روحی پیدا کرد و چیزهایی را از پشت پرده دید در او سؤال ایجاد می‌شود و درخواست ظهور می‌کند. هر مرحله‌ای از عطا و بخشش مرتبه‌ای از درخواست و خواهش را در انسان زنده می‌کند و آدمی با درخواست و خواهش مرحله تازه‌تری را از خدا مسألت می‌کند.

از مواردی که طمع، بسیار خوب است همین معارف و علوم الهی است. طمع هر چه در مادیات بد است، به همان اندازه در معارف خوب و نیکو است. قناعت در علوم حق به همان اندازه بد است که طمع در دنیا. طمع در مسائل مادی بد است و قناعت در مسائل الهی زشت. حیف است که انسان در معارف قانع باشد. بلکه باید هر چه می‌تواند بیشتر طلب کند، چون خود او - جل جلاله - تشویق کرده است که «یدعون ربهم خوفاً و طمعاً». هر چه خوف، طمع، دعا و درخواست بیشتر باشد، خلوص و تقرب برتر خواهد بود. آری اینجاست که خداوند هر اندازه به عبد سالک صالح مرحمت کند در او سؤال ایجاد می‌شود و در برابر این سؤال، خدا پاسخ جدیدی به او عطا می‌کند. آن پاسخ جدید، همان «مزید عطا» ست. اینکه در دعاهای ماه مبارک رمضان می‌خوانیم: «یا مَن لا تزیده کثرة العطاء الأ جوداً و کرماً»، بخشی از آن ناظر به همین معناست. یک وقت در دعا می‌گوییم «خدا هر چه ببخشد از مخزنش کم نمی‌شود»؛ این معنای روشنی دارد. گاهی می‌گوییم: «هر چه ببخشد جودش بیشتر می‌شود». این که هر چه ببخشد جودش بیشتر می‌شود برای آن است که هر چه ببخشد، ظرفیت، شرح صدر، درخواست و سؤال سالک زیادتر می‌شود. وقتی درخواست بیشتر شد عطای بیشتری نصیب او خواهد شد. وقتی عطا بیشتر بود باز درخواست بهتر و بیشتر ایجاد می‌شود. در برابر درخواست بهتر و بیشتر عطای افزونتری نصیب صالح سالک می‌گردد. بنابراین، نه تنها با بخشش از مخزن خدا کم نمی‌شود بلکه بر آن افزوده می‌شود. چون مخزن الهی با اراده حق تأمین می‌شود و ارادات الهی لایتناهی و پایان ناپذیر است.

بنابراین در مرحله‌ای از ضیافت در ماه مبارک رمضان به ما دستور داده‌اند که زیارت حرمین و اعتاب مقدسه را مسألت و درخواست کنیم. از آنجا که ولایت از ارکان حج است در دعاها همراه با حج و در کنار هم یاد شده اند. هم سخن از زیارت بیت‌الله است، هم حرم مطهر رسول الله و ائمه معصومین - علیهم السلام. 

در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی آمده است که: «خدایا! مبادا جایم در مشاهد مشرفه خالی باشد.! وَ لا تُخْلِنی یا رب من تلک المشاهد الشریفة». 

در مهمانی‌های عادی بنا بر این نیست که مهماندار به مهمان بگوید از من چه بخواه، هر چه حاضر کردند مهمان می‌پذیرد. مهمان تابع سفره صاحبخانه است، ولی در اینجا صاحبخانه به مهمان می‌گوید از من چه بخواه؛ هر چه بخواهی می‌دهم: زیارت خانه‌ام را طلب کن، زیارت حرم رسولم را بخواه، زیارت مشاهد مشرفه را مسألت کن و..... اینها کیفیت ضیافت ماه مبارک رمضان است که زمینه ضیافت حج را فراهم می‌کند. 

حج 1404 ,

حج خالصانه

سخن دیگر در «اسرار حج» این است که هر اندازه «خلوص» بیشتر باشد، «ثواب» نیز به همان اندازه بیشتر است و خلوص شانی از شؤون عقل عملی است. انسان باید بفهمد که به اندازه معرفتش اقدام خالصانه داشته باشد. انسان باید بداند که در حج چه خبر است تا حج را با خلوص انجام دهد. اگر اسرار حج را نداند هر اندازه هم خلوص داشته باشد، خلوص او بسته و محدود است، ولی وقتی به اسرار حج آگاه باشد خلوص او مشروح و بازتر می‌شود. لذا قبل از مسأله نیت و اخلاص، انس به اسرار حج لازم است تا انسان اعمال صوری و ظاهری را که انجام می دهد، بداند که باطن و مغزی دارد. آن مغز را با اخلاص از ذات اقدس الله مسألت کند. برای هر عبادتی سری است. برای حج نیز سر مخصوصی است. پس بدون آشنایی به اسرار طیِ مراحل کاملِ اخلاص میسر نیست.

اینکه وارد شده است نماز، روزه، زکات، حج و اعمال دیگر در قبر به صورت زیبایی در می‌آیند و ولایت اولیای الهی از همه زیباتر جلوه می‌کند، ناظر به همین است که هر کدام از این عبادت‌ها یک واقعیتی دارد که انسان در برزخ نزولی یا صعودی با آن واقعیت‌ها آشنا می‌شود.  انسان‌های متوسط و عادی بعد از مرگ حقیقت نماز را مشاهده می‌کنند و می‌بینند که نماز یک فرشته است، روزه یک فرشته است، حج یک فرشته است و در قبر با این فرشته‌ها مأنوسند.

حقیقت حج 

اگر کسی بداند که حقیقت نماز فرشته است، هنگام اقامه آن، با یک نیت والا و برتری وارد نماز می‌شود. همچنین اگر کسی بداند حقیقت و درون حج، ملک است و با ملک می‌خواهد هم‌پرواز شود، برای انجام حج با اخلاص و آگاهی بیشتری اقدام می‌کند. چون همه اینها از مخزن غیب نشأت گرفته است و در مخزن غیب جز فرشتگان چیز دیگری نیست.

ملک و فرشته موجود منزهی است که گناه نمی‌کند و مرگ ندارد، نقص و عیب در او نیست. باطن نماز و حج این چنین است. اگر کسی نماز و حج واقعی و مانند آن را به جا آورد، با فرشته ها هم صحبت و همسفر است. او با ملک زندگی می‌کند و ملائک هم با او مانوسند. 

بعضی از روایات، در ذیل آیه کریمه «ففروا إلى الله» ، گفته‌اند: منظور از «سیرالی‌الله» در این آیه کریمه همان «حج» است. گرچه انسان به هر سمت که روی آورد، وجه خداست و چهره الهی را می‌بیند. همین انسانی که می‌تواند به هر سو بنگرد خدا را ببیند. ممکن است به جایی برسد که: «أحاطت به خطیئته»؛ یعنی «أَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثم وجه الشیطان» بنابراین انسان حریم و حدود خود را خودش می‌سازد. اگر راه گناه را طی کند اطرافش پر از شیاطین و مار و عقرب می‌شود و به هر سو که بنگرد شیطان و مار و عقرب می‌بیند، زیرا خطا و گناه او را احاطه کرده و راه توبه به رویش بسته شده است. گاهی گناه در بیرون دروازه قلب است. انسان می فهمد که دارد بد می‌کند و احتمال توبه در او هست. یک وقت هم گناهان از درون به بیرون راه پیدا کرده‌اند که زمینه «نار الله الموقدة التی تطلع على الأفئدة». را - معاذ الله - فراهم کرده است. در این حال نمی‌بیند که بد می‌کند، بلکه حتی بد را خوب می‌بیند، لذا هر کاری را که به عنوان خلاف و معصیت انجام می‌دهد، خیال می‌کند کار خوب است و چون خیال می‌کند خوب است، هرگز موفق به توبه نمی‌شود. می‌تواند توبه کند ولی کار خود را بد نمی‌داند تا از آن توبه کند. پس چنین شخصی درون و بیرون منزل خود را پر از شیاطین، مار و عقرب کرده است، همچون کسی که باغچه منزلش را پر از علف هرز کرده باشد که هر چه می‌روید علف هرز است. درون گلدان اتاقش را هم پر از علف هرز می‌کند. اما گاهی چنین نیست؛ نه تنها علف هرز سبز نمی‌کند، بلکه صحنه را تطهیر و تنظیف می‌کند و مواظب است که علف هرزی نروید. 

اینجاست که: «أَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثمَّ وَجهُ الله» به هر سمت روی آورد، آیات الهی را می‌بیند. هر کاری می‌کند هم به حال خودش و هم به حال دیگران سودمند می‌شود.

انسان در چنین حالی هم برای خود نورانی است، هم برای جامعه نورافکن است. انسان در این مرحله به‌طور دائم در حال سیر الی الله است. همواره در تلاش و کوشش است که فساد دامنگیرش نشود، این فرار الی الله دارد. اما اگر کسی - معاذ الله - تمام اطراف درون و بیرون را پر از علف هرز کرده است، او اصلاً راه حرکت را عمداً با دست خود بسته است؛ یعنی با دست خود پایش را، دستش را، دهانش را، گوشش را و چشمانش را بسته است. (فَرَدُّوا أیدیهم فی أفواههم ) .

در ادوار گذشته عده ای از مردم وقتی سخنان انبیا را می‌شنیدند، لباس‌هایشان را به سر می‌کشیدند و گوش‌هایشان را با انگشتانشان می‌بستند که مبادا صدای پیغمبر به گوش آنها برسد، چون حرف‌های پیامبران را سحر و اسطوره می‌پنداشتند.
یکی از بارزترین مصادیق سیرالی‌الله، جریان حج است، یعنی انسانی که حج می‌رود، سفر الهی دارد.

حج: فرار الى الله

گرچه انسان می‌تواند در همه جا خدا را عبادت و زیارت کند و ضیف الرحمان باشد، ولی ذات اقدس اله بعضی از مکانها و بعضی از زمانها را برای ضیافت و پذیرایی مشخص و آماده کرده است. همان «ففروا‌الی‌الله»؛ یعنی سفر حج، فرار از غیر خداست به سوی خدا، چون خدا همه جا هست. معنای «سیر الی الله»، سیر مکانی یا زمانی نیست. خدا در هر زمان، در هر زمین و در همه جا هست. 

حج، یک سیر خاصی است که فرار الی الله به «حج» تفسیر شده است. در اینجا فرار الی الله یعنی انسان ما سوای الله را ترک کرده و الله را طلب کند. پس یکی از اسرار حج ترک ما سوای خدا و طلب خداست. پس اگر کسی حج را به قصد تجارت یا به قصد شهرت، یا به قصد و نیت دیگری - غیر از خدا - انجام داد، این فرار «عن الله» کرده است، نه فرار الى الله. همانطور که جهاد «عن الله» داریم و جهاد «فی الله». حج در قرآن به عنوان فرار الی الله بازگو شده است؛ یعنی انسان زائر و حاجی همین که آهنگ و قصد حج یا عمره را می‌کند، سیرش به طرف خداست و سیر به طرف خدا یعنی اعتماد بر خدا و دیگر هیچ. 

اگر کسی به زاد و راحله، کسب و کار و به همراهان خود تکیه کند، فرار به سوی همراهان کرده است، نه فرار به سوی خدا، سفر به سفره خود کرده است، نه سفر به سفره ضیافت الله.

پس یکی از اسرار حج آن است که انسان از غیر خدا بریده، به خدا وصل شود و این از همان تهیه مقدمات آغاز می‌شود. کسی که می‌خواهد در شهرش لباس احرام فراهم کند، مالش را تطهیر، وصیتنامه اش را تنظیم و از بستگانش خداحافظی کند، از همان قدم اولش اینها را به عنوان فرار الى الله انجام می‌دهد، که این می‌شود سری از اسرار حج. بی‌شک در همه این حالات با خداست؛ سیر چنین کسی «الی الله»، «فی الله»، «مع الله» و «الله» است. این که در بعضی از دعاهای حج و مانند آن آمده است: «بسم الله و فی سبیل الله و على ملة رسول الله» شاید ناظر به همین باشد؛ یعنی این کار به نام خدا و در راه خدا و با ملت خدا و با سنت رسول خدا (ص) شروع می‌شود.

احرام، یک دستور ظاهری دارد که همه انجام می‌دهند و یک دستور باطنی دارد که اهل سیر و سلوک و کسانی که به اسرار حج آگاهند، انجام می‌دهند. احرام بستن، سری دارد؛ معنای اینکه لباس دوخته را در آورید یعنی جامه گناه را از تن بیرون کنید. لباس گناهی که خود تاروپودش را بافتید، دوختید و در بَر کردید باید از خود به در کنید، و گرنه روح قضیه این است که فرقی بین لباس دوخته و ندوخته نیست. اینها علامت آن اسرار است. انسان در تمام ایام سال در لباس دوخته نماز می‌خواند و عبادت می‌کند. این چنین نیست که عبادت در لباس دوخته قبول باشد. ولی در حج قبول نیست چون می‌خواهند اسرار حج را به انسان تفهیم کنند؛ که انسان روزی دارد که با لباس ندوخته وارد آن می‌شود و آن روز مرگ است که کفن در بر می‌کند و قیامت با همان کفن ظهور و حضور پیدا می‌کند. می‌خواهند آن مراسم را در این مناسک اظهار کنند. اسرار قیامت را در مناسک و مراسم حج تجلی دهند. گفته‌اند: لباس ساده در بر کنید که هرگونه فخر و خودخواهی برطرف شود. لباس ندوخته در بر کنید که سفر مرگ در نظرتان مجسم باشد. مسأله مردن و قیامت در حضورتان حاضر شود. 

امام سجاد (ع) طبق این نقل به شبلی فرمود: معنای کندن لباس دوخته شده این است که خدایا من دیگر لباس گناه بر تن نمی‌کنم و از هر گناهی توبه کردم. تنها گناه نکردن مهم نیست، اطاعت کردن مهم است، لذا انسان لباس احرام به تن می‌کند یعنی لباس ندوخته، رنگ نگرفته، حلال و پاک و در یک کلام، لباس طاعت، می‌پوشد. 

امام سجاد(ع) همچنین فرمود: معنای غسل کردن در حال احرام این است که: «خدایا! من گناهانم را از خود شستم. پس سه کار است: 1 - دیگر گناه نمی‌کنم، 2 - تصمیم گرفته‌ام همیشه مطیع باشم 3 - اینک گناهان گذشته را جبران می‌کنم.»

 

گاهی انسان لباس کثیف و چرکی را که مدت‌ها به تن داشته از بدن درآورده و لباس نو می‌پوشد. پس انسان سه وظیفه دارد. کندن لباس چرکین، یک وظیفه است و پوشیدن لباس نو وظیفه ای دیگر، اما پس از کندن لباس چرکین و قبل از پوشیدن لباس تازه و نو شست‌وشو و تطهیر بدن هم وظیفه دیگری است.

در حج نیز باید لباس دوخته و لباس معصیت و گناه را از تن بیرون کنید. گناهان و معصیت‌های گذشته را با آب توبه غسل و شست‌وشو دهید. یعنی «خدایا! نه تنها دیگر گناه نمی‌کنم که گناهان گذشته را نیز شست‌وشو می‌دهم. مهم آن است که انسان گناهِ کرده را هم ترمیم کند.

اینکه می‌گویند حاجی در هنگام احرام در میقات غسل کند، سِر غسل کردن این است که خدایا! من همه آن معاصی را در پای توبه تو ریختم و این غسل، غسل توبه است و دارم پاک می‌شوم. آنگاه با بدن پاک، با قلب پاک، جامه طاعت در بر می‌کنم و این اولین سر از اسرار حج است.

شنبه, 14 ارديبهشت 1404 10:19

خاطراتی از کوچه باغ بقیع

بقیع اگرچه پیکر پاک چهار امام معصوم(ع) را در خود جای داده؛ چهار نور الهی، چهار حجت و چهار جگرگوشه حضرت فاطمه زهرا(ع)، اما آرامگاه ابدی بزرگان دیگری از مسلمانان صدر اسلام هم هست؛ به‌عبارت دیگر این قطعه بهشتی، بخشی از تاریخ اسلام و تاریخچه بزرگترین حوادث تمدن بشر را در آغوش گرفته است.

دو نفر از مسلمانان نام‌آشنای صدر اسلام یعنی عقیل‌بن ابی‌طالب و عبدالله‌بن جعفر طیار در همین قبرستان آرمیده‌اند و قبورشان در این قطعه از بهشت روی زمین است. 

در تاریخ آمده است؛ عقیل پس از فوت در خانه خود کنار بقیع دفن شد و ظاهراً از حضرت امام علی، امیرالمؤمنین(ع) بیشتر عمر کرد. او نابینا و فقیر بود. عقیل در دوران کودکی بسیار مورد توجه پدرش ابوطالب بود، در همان دوران هنگامی که قحطی در مکه رایج شده بود، عباس و حضرت پیغمبر اکرم(ص) سراغ ابوطالب آمدند و پیشنهاد کردند پسرانش را نزد خود ببرند تا وی از رنج تأمین غذای آنها آسوده‌تر باشد، ابوطالب پذیرفت و دو پسرش را به آنها سپرد اما عقیل را به‌خاطر نابینایی نزد خود نگه داشت.

عقیل بعدها اسلام آورد و به مدینه هجرت کرد و در حاشیه بقیع منزل گزید. او نقش مهمی در تاریخ اسلام ایفا نکرده است و جز در همان داستان معروف طلب مال بیش از حق خویش از بیت‌المال در دوران خلافت امیرالمؤمنین ذکر چندانی از او نیامده است.

اما عبدالله‌بن جعفر طیار، آن‌طور که روشن است برادرزاده امیرالمؤمنین بود، هنگامی که جعفربن ابی‌طالب در جنگ با رومیان به شهادت رسید، وی هنوز پسربچه‌ای خردسال بود، پیغمبر(ص) عبدالله را بسیار دوست داشت و در حقش دعا کرد که خداوند به او نعمت بسیار ببخشد. نقل است که او در حبشه به دنیا آمده بود و به پیغمبر اکرم(ص) شباهت داشت. علی(ع) دختر بزرگش؛ زینب کبری(س) را به همسری او داد و زینب چهار پسر برای او به دنیا آورد، که همگی در واقعه کربلا شهید شدند.

کمی بالاتر از قبور عقیل و عبدالله، قبرهای مالک‌بن انس؛ پیشوای مذهب مالکی و نافع الفقیه؛ غلام عبدالله‌بن عمر در حاشیه چپ جاده داخل بقیع قرار گرفته است.

همچنین پشت قبر همسران رسول‌الله(ص) و عقیل‌بن ابی‌طالب، قبر عبدالله‌‌بن‌ مسعود و مقدادبن‌ اسود قرار داشته است که امروزه هیچ نشانه‌ای از آنها نیست، این دو صحابه بزرگ هر دو از حامیان علی(ع) بودند. عبدالله‌بن مسعود یکی از بزرگترین حافظان و جامعان قرآن بود که قرائت خاصی از برخی آیات نیز دارد. او شاید نزدیکترین صحابه از جهت عاطفی پس از امام علی(ع) به پیغمبر(ص) بوده است. پیامبر(ص) او را بسیار دوست داشت و به او اجازه داده بود جز در مواقعی که تصریح شده است، بدون کسب اجازه وارد اتاق پیغمبر(ص) شود.

در تاریخ آمده است که عبدالله بسیار می‌کوشید خلق‌وخوی خود را شبیه به پیغمبر(ص) کند، همچنین به‌نقل از او آورده‌اند: «من هفتاد سوره را به‌تنهایی از میان لبان مبارک حضرت شنیده‌ام و به‌خاطر سپرده‌ام و هیچ‌یک از صحابه در این فضیلت به من مانند نیست.»

عبدالله پیوسته نزد پیغمبر(ص) بود و با ایشان همه‌جا می‌رفت، جلوی آن حضرت با عصایی در دست گام برمی‌داشت و پیش از حضرت وارد محل می‌شد، آنجا را وارسی می‌کرد، کفش‌های رسول خدا را در آستین می‌نهاد و هنگام خروج پیش‌پای آن حضرت جفت می‌کرد.

و اما مقداد؛ یار معروف مولا امیرالمؤمنین؛ نام کاملش مقدادبن عمرو کندی حضرمی، معروف به مقدادبن اسود زهری از مردم حضرموت بود. او در یکی از جنگ‌های دوران جاهلیت پای مردی از قبیله کنده را مجروح ساخت و به مکه گریخت و هم‌پیمان اسودبن عبدیغوث زهری شد و او مقداد را به پسرخواندگی پذیرفت، به این جهت به مقدادبن اسود زهری شهره شد.

پس از بعثت خاتم پیامبران(ص) مقداد جزو نخستین کسانی بود که اسلام آورد و مورخان اسلامی او را هفتمین مسلمان برشمردند. مقداد از بزرگان صحابه و مردی فاضل و دانشمند، شریف، شجاع و بزرگوار بود، از رسول خدا(ص) نقل است که فرمود: خداوند عزّوجلّ مرا به دوستی چهار نفر دستور فرمود و به من خبر داد که آنها مرا دوست دارند؛ آن چهار نفر علی، مقداد، ابوذر و سلمان هستند.

مقداد از جمله مسلمانان مکی بود که بر اثر ستم مشرکان مکه به دیار حبشه هجرت کرد، سپس به مکه بازگشت و راهی مدینه شد و در تمام جنگ‌های پیامبر اسلام همچون بدر، احد و... شرکت کرد. او از تیراندازان مشهور بود.

پس از رحلت رسول خدا(ص) مقداد از معدود مسلمانانی بود که از مسیر حق منحرف نشد و در دلش هیج شبهه‌ای خطور نکرد  و در دفاع از علی(ع) سخن گفت، سرانجام در سال 33 قمری در سن 70سالگی در جرف، منطقه‌ای در یک‌فرسنگی مدینه درگذشت و به مدینه منتقل و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

اعمال انسان پیامدهای وضعی و تکلیفی دارد. به طور مثال اگر کسی در مال دیگری بدون اجازه او تصرف کند و آن را بفروشد یا وقف کند یا با آن به نذر خود عمل کند، از نظر وضعی عقدهای صورت گرفته، باطل است. با فروش نیز ملکیت حاصل نمی‌شود، از نظر تکلیفی هم این عمل حرام است. 

حق الناس یعنی حقی که از دیگران بر گردن انسان است، آثار و پیامدهای وضعی و تکلیفی دارد. به طور مثال خوردن مال حرام بزرگترین حجاب برای رسیدن به قرب پروردگار است. مال حرام باعث تاریکی قلب می‌شود و علت بزرگ خسران و موجب هلاکت نفس است. قلبی که از حرام پر شده است استعداد دریافت فیوضات عالم قدس را نخواهد یافت. در منابع دینی برای تصرف غیرشرعی اموال دیگران، آثار سخت و جبران ناپذیری بیان شده است. داود حسینی در کتاب حج و حق‌الناس به بعضی از این آثار اشاره کرده است.

آثار حق‌الناس مالی

قبول نشدن حج

یکی از این آثار و پیامدهای ناگوار ِحق الناس قبول نشدن حج است. پروردگار عملی را که با مال حرام صورت گیرد چه واجب باشد، چه مستحب نمی‌پذیرد؛ چنان که رسول گرامی اسلام فرمود: «إِنَّ لِلَّهِ مَلِکاً على بیت المقدس یُنادی کُلِّ لَیْلَةٍ مَن أکَلَ حَراماً لم یُقبل من صرف و لا عدل أَی لا نَافِلَةٌ وَ لا فَرِیضَةٌ / برای خداوند فرشته‌ای است بر بیت‌المقدس که هر شب ندا می‌دهد: «هر کس حرامی را بخورد، هیچ عمل مستحب و واجبی از او قبول نمی‌شود.»

امام صادق نیز در این خصوص فرمود: «إذا اکتَبَ الرَّجُلُ مالاً مِن غَیْرِ حِلَّه ثُمَّ حَجَّ فَلَبَی نُودِی لَا لَبَیکَ وَلَا سَعدَیکَ وَإِن کَانَ مِن حِلَّه، نُودِی لَبَیکَ وَ سَعَدَیکَ !/ اگر کسی مالی را از غیر مسیر حلال به دست آورد و با آن به حج برود و در لباس احرام لبیک بگوید ندا داده می‌شود، لالبیک و لاسعدیک و اگر از راه حلال باشد ندا داده می‌شود لبیک و سعدیک.»

جسمی که از مال حرام رشد یافته است در بسیاری از موارد، توفیق گفتن لبیک صادقانه و خالصانه را پیدا نمی‌کند، فقط به زبان چیزی را می‌گوید، ولی حقیقت اسرار آن را درک نمی‌کند. چنان که علی (ع) به کمیل بن زیاد نخعی فرمود: «یا کُمَیلُ اللَّسَانُ یَنزَحُ القَلبَ وَ القَلبُ یَقومُ بِالغَدَاءِ فَأَنظُر فیما تُغَذِّی قَلْبَکَ وَ جِسْمَکَ فَإِن لَم یَکُن ذَلِکَ حَلالاً لَم یَقْبَلِ اللَّهُ تعالى تَسْبِیحَکَ وَ لا شکرى/ ای کمیل زبان از قلب سرچشمه می گیرد و قلب با غذا قوام می یابد. پس در آنچه با آن جسم و جانت را تغذیه می کنی، به خوبی دقت کن که اگر حلال نباشد، خداوند متعال تسبیح و شکر تو را نمی پذیرد.» 

امام باقر(ع) نیز دراین باره فرمود: «إِنَّ الرَّجُلَ إِذا أَصابَ مالاً مِن حَرَامِ لَم یُقبَل مِنه حَجٌ وَ لا عُمْرَةٌ / اگر مردی از راه حرام به مالی دست یابد و با آن حج و عمره به جا آورد، حج و عمره از او قبول نمی شود.»

رسول گرامی اسلام نیز فرمود: «مَن تَجَهَّزَ وَ فِی جِهَازِهِ عَلَمٌ حَرَامٌ لَم یَقْبَلِ الله منه الحج»، «اگر در وسایل سفر حج کسی حتی پرچم یا علامتی از حرام باشد، حج او قبول نیست».

عذاب اخروی 

رسول گرامی اسلام ﷺ فرمود: روز قیامت فردی را می آورند که اموالش را از راه حرام جمع کرده و در راه حرام صرف کرده است. خطاب می شود که او را به سوی آتش ببرید. فرد دیگری آورده می‌شود که اموالش را از راه حلال
به دست آورده ولی در راه حرام مصرف کرده است، خطاب می‌شود که او را نیز به سوی آتش ببرید. فرد دیگری آورده می‌شود که اموالش را از راه حرام کسب کرده و در راه حلال خرج کرده است. خطاب می شود که او را هم به سوی آتش ببرید.

بر اساس این روایت نبوی اگر کسی مالی را از راه حرام به دست آورد و آن را در راه حلال مانند حج هم مصرف کند، باز اهل آتش است. مولای متقیان فرمود: «طوبى لمن خاف العِقَابَ وَعَمِلَ للحساب/ خوشا به حال کسی که از عذاب الهی بترسد و خود را برای روز حساب آماده سازد.»

رفتن برکت از مال

مال حلال رشد می‌یابد و مفید واقع می‌شود، مشکلات صاحبش و دیگران را حل می‌کند و در راه مفید هزینه می‌شود. اما مال حرام، نه تنها رشد و برکت ندارد بلکه در راه صحیح و مفید هم هزینه نمی‌شود. چه بسیار افرادی که پول فراوان دارند ولی توفیق یک سفر زیارتی و معنوی همچون حج را ندارند، ولی یک کارگر ساده با پس انداز درآمد حلال خود به زیارت خانه خدا یا اماکن زیارتی دیگر می رود. امام علی(ع) به یکی از یارانش فرمود: «یا داودا إِنَّ الحرام لا ینمی وَإِن نَمى لا یبارک فیه وَ مَا أَنفَقَهُ لَمْ یُؤْجَر عَلَیْهِ/ ای داود! مال حرام رشد نمی کند و اگر زیاد هم شود، برکتی در آن نخواهد بود و آنچه را هم در راه خدا اتفاق کرده است، اجری ندارد.» 

بی اثر شدن عبادات

عبادتی کامل و ثمربخش است که با مقدمات صحیح آغاز شود. طبق روایات، عبادت با مقدمات نادرست به کمال نمی‌رسد و نمی‌تواند در روح انجام دهنده آن، تأثیر لازم را ایجاد کند. پس حج با مال حرام، برای حاجی تأثیری ندارد؛ چرا که هنگام پوشیدن لباس احرام، نمی تواند نیت کند که همه محرمات را بر خود حرام کرده است، زیرا لباس احرام او از حرام است. گوشت و پوستی نیز که بر بدن او روییده است، از مال حرام است. بنابراین چه چیزی را نیت کند؟! و چگونه نیت کند؟! على فرمود: «العِبادَةُ مَعَ أَکْلِ الحرام کالبناء على الرمل/ عبادت همراه با تغذیه حرام همچون بنای ساختمان بر شن‌های روان است؛ یعنی هیچ گاه این بنا استقرار نمی‌یابد و با کمترین لرزه نابود می‌شود.» 

محرومیت از رحمت الهی

زائر واقعی باریافته به درگاه رحمت الهی و میهمان ویژه خداست؛ چراکه خداوند او را از میان همگان برگزیده و به این میهمانی دعوت کرده است. اما یک شرط حضور در این مراسم، آن است که میهمان با مال حرام به این سفر نیامده باشد.  بی‌شک خرید لباس احرام، قربانی و غذا با مال حرام نه تنها توفیق حضور واقعی را در محضر پروردگار از زائر می‌گیرد بلکه چنین انسانی به خشم پروردگارش گرفتار می شود. چنان که رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: « إذا وقعت اللقمة من حرام فی جوف العبدِ لَعَنْهُ کُلُّ مَلی فی السماوات و الأرض وما دامت اللقمة فی جوفه لا ینظر الله إلیه وَ مَن أَکَلَ اللقمة مِنَ الحرام رام . فقد باء بِغَضَبٍ مِنَ الله/ هنگامی که لقمه حرامی در وجود بنده قرار می گیرد، همه فرشتگان آسمانها و زمین او را لعنت می‌کنند و تا زمانی که آن لقمه در وجود اوست خداوند به او نظر نمی کند و کسی که لقمه حرام بخورد، به خشم پروردگار گرفتار می شود.» 

کسی که به حرام‌خواری عادت کند به راحتی از مردم رشوه و ربا می‌گیرد. گران فروشی و احتکار می‌کند. بی تردید رحمت پروردگار برای چنین انسانی نخواهد بود. 

مانع استجابت دعا

زائر خانه خدا به سرزمینی می‌رود که خداوند به سبب اشک و دعای ساکنان آن بر فرشتگان مباهات می‌کند؛ به سرزمین عرفات، سرزمین دعا و نیایش می رود؛ سرزمینی که در آن امام صادق از ظهر تا غروب روز عرفه با خدای خود مناجات می کرد. سرزمینی که ناامیدی از بخشوده نشدن گناه و مستجاب نشدن دعا در آن، گناهی بزرگتر از اصل گناه شمرده شده است. البته دعا با رعایت شرایط آن مانند استفاده نکردن از مال حرام مستجاب می شود. پس اگر درآمد یا تغذیه بنده ای از حرام بود دعایش مستجاب نمی شود، حتی اگر در صحرای عرفات باشد؛ همان گونه که رسول گرامی اسلام ﷺ ذیل آیه شریفه: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لکم، فرمود:« إِنَّ أَحَدَهُم یرفَعُ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ یَقُولُ یَا رَبِّ یَا رَبِّ وَ مَطْعَمُهُ مِن حَرَامٍ وَ مَکَسَبُهُ مِن حَرَامٍ وَ غُذْیَ مِن حَرَامِ فَأَنَّى یَستَجَابُ لِدَا وَأَیُّ عَمَلٍ یُقْبَلُ هِذَا وَ هُو یُنفِقُ فِیهِ مِن غَیْرِ حِلَّ / اگر فردی از شما دستهایش را به سوی آسمان بالا ببرد و خدا را صدا بزند؛ در حالی که غذایش کسب درآمدش و تغذیه اش از حرام است چگونه دعایش مستجاب شود؟ و کدام عمل او قبول شود؛ در حالی که از راه غیر حلال انفاق می کند!؟»

کسی که می‌خواهد در راه خدا و برای عمل نیکی مانند حج هزینه کند. باید از پاکیزه ترین اموال استفاده کند؛ نه از اموالی که از راه باطل به دست آمده است. از ائمه معصوم روایت شده است که فرمودند: ما برای چند مورد از پاکیزه ترین اموال خود هزینه می‌کنیم؛ چنان که امام کاظم (ع) فرمود: « انا اهل بیتٍ مُهُورُ نِسَاتِنَا وَ حَجٌ صَرُورَتِنَا وَ أَکْفَانُ مَوتانا من طهرة أموالنا/ ما خاندانی هستیم که مهریه زنانمان و هزینه اولین حجمان و کفنهای مرده هایمان از پاکیزه ترین اموال ماست.»

بطلان حج

استفاده از اموالی که از راه های غیر شرعی به دست می آید، حرام است و انجام دادن اعمال عبادی با آنها نه تنها ثوابی ندارد، بلکه باطل است و باید دوباره انجام گیرد. سماعة بن مهران می گوید به امام صادق الله عرض کردم مردی از راه کار برای بنی امیه اموالی جمع آوری کرده است و با این اموال صدقه می‌دهد صله رحم می کند و حج به جا می آورد تا خداوند آنچه را از راه حرام کسب کرده بیامرزد و برای این کارش به این آیه استدلال می‌کند: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ. امام صادق الله فرمود: «إن الخطیئة لا تکفر الخطیئة/ به درستی که بدی بدی را پاک نمی کند». بر اساس این حدیث شریف هدف وسیله را توجیه نمی کند. اگر هدف مقدس و پاک باشد باید وسیله ای هم که برای رسیدن به این هدف به کار گرفته می‌شود پاک و سالم باشد در غیر این صورت کار درستی انجام نگرفته است. 

فقهای بزرگوار اسلام نیز چنین عملی را باطل می‌دانند. مراجع عظام تقلید در کتاب مناسک حج می‌گویند: «با مال حرام جایز نیست به حج برود و اگر مال او مشتبه است و علم به حرمت آن ندارد می‌تواند آن را صرف کند». البته «آیت الله زنجانی» و «آیت الله مکارم شیرازی» به قیدی هم اشاره می‌کنند و می گویند: به شرط آنکه از نظر ظاهر، محکوم به حلال بودن باشد. 

 

آثار حق‌الناس آبرویی

رفتار و عمل آدمى دو نوع اثر و پیامد دارد. دسته نخست آثاری که به کننده کار باز می‌گردد که در اصطلاح به آنها آثار بازگشتی می‌گویند. دسته دوم آثاری که عمل فرد بر اشیاء و اشخاص پیرامون خود می‌گذارد. هر یک از این آثار می‌تواند جنبه مادی با معنوی داشته باشد و موجب خوشبختی با بدبختی زندگی انسان شود. در رفتارهای اجتماعی انسان که با آبروی دیگران نیز مرتبط است آثار بازگشتی زیادی وجود دارد که در کتاب حج و حق الناس به آنها اشاره شده است. 

دوری از رحمت پروردگار

اگر کسی با غیبت، تهمت یا رفتار دیگری، آبروی مؤمنی را بریزد و شخصیت او را خراب کند، از رحمت پروردگار به دور خواهد بود؛ همان گونه که امام صادق فرمود: «مَن أعان على مُؤْمِنٍ بِشَطر کلمةٍ لَقِی الله یوم القیامة بین عینیه مکتوب آیس من رحمة الله/ اگر کسی حتی با بیان یک سخن کوتاه، موجب اذیت و تحقیر شخصیت مؤمنی شود، روز قیامت هنگام ورود به صحنه محشر این کلمه بر پیشانی او نقش بسته است: این انسان مورد رحمت و بخشش الهی قرار نخواهد گرفت.» 

کسی که برای آبروی دیگران ارزش قائل نیست، چگونه انتظار دارد خداوند به او نظر رحمت بیفکند و او را از چشمه سار کرمش بهره‌مند سازد؟! 

خروج از ولایت الله

انسان مؤمن همواره داخل در ولایت پروردگار است؛ به طوری که خود خداوند حافظ اوست. البته به شرط آنکه حرمت بندگان مؤمن پروردگار را رعایت کند؛ وگرنه از ولایت پروردگار خارج و داخل در ولایت شیطان می‌شود؛ چنان که امام صادق (ع) فرمود: « من روى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوایَةٌ یُرِیدُ بِها شَیْنَهُ وَ هَدَمَ مُرُونَهُ لِیَسْقُطَ مِن أَعیُنِ النَّاسِ، أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وِلایَتِهِ إِلى وِلایَةِ الشَّیْطَانِ، فَلَا یَقْبِلُهُ الشَّیْطَانُ./ کسی که سختی را بر ضرر فرد مؤمن بیان کند و هدف او ضربه زدن به جوانمردی او باشد تا به این وسیله از چشم مردم بیفتد خداوند او (گوینده را از ولایت خود خارج و داخل در ولایت شیطان می‌کند و شیطان هم او را نمی پذیرد.»

بی شک چنین فردی بدون توبه از اعمال گذشته خود نمی تواند زائر خانه پروردگاری باشد که برای بندگان با ایمانش، ارزش بسیار قائل است. زائر حرم امن الهی باید توجه داشته باشد افزون بر مُحرم شدن، مَحرم شدن نیاز است؛ همان گونه که امام صادق فرمود: «باید حق مردم را بپردازد، با آب توبه خالص، گناهانش را بشوید و احرام صدق و صفا و خضوع و خشوع بربندد و هر چه او را از ولایت الله خارج می کند، بر خود حرام کند.» 

 کسی که به سبب غیبت، تهمت، افترا و بهتان به بندگان از ولایت خداوند خارج شده است، چگونه می‌تواند محرم یار شود و به درون خانه آید. 

قبول نشدن اعمال

برای اینکه خداوند عبادتی را بپذیرد باید موانع قبولی اعمال را از میان برداشت؛ زیرا بعضی رفتارهای انسان مانع قبولی اعمال است؛ برای نمونه غیبت حق الناسی است که تا مدتی مانع پذیرش اعمال انسان می شود؛ همان گونه که رسول گرامی اسلام ﷺ فرمود: «من اغتاب مسلماً أو مُسلمة لم یقبل الله صلاته ولا صیامه أربعین یوماً و لَیْلَةً، إِلَّا أَنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ/ کسی که غیبتِ مرد مسلمان یا زن مسلمانی را کند، خداوند نماز و روزه اش را تا چهل شب و روز قبول نمی کند؛ مگر اینکه صاحب حق او را ببخشد، بنابراین زائر خانه خدا باید خود را قبل از سفر برای این میهمانی آماده کند. اگر حق الناسی بر عهده اش است برطرف کند و رضایت صاحبان حق را به دست آورد تا به خانه دوست باریابد و از خوان کرم پروردگار بهره مند شود. 

بی آبرویی نزد پروردگار

امام باقر در روایتی از رسول گرامی اسلام ﷺ چنین نقل فرمود: یا مَعْشَرَ مَن أَسْلَمَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یُسْلِم بِقَلْبِهِ! لَا تَتَّبَعُوا عَثَراتِ المُسلِمِینَ فَإِنَّه مَن تَتَبَّعَ عَثَراتِ المسلِمِینَ تَتَبَّعَ اللهُ عَشَرَتَهُ وَ مَن تَتَبَّعِ اللَّهُ عَشَرَتَهُ یَعْضَحُه/ ای گروهی که به زبان اسلام آورده اید و قلبتان اسلام نیاورده است، لغزشهای پوشیده مسلمانان را جست و جو نکنید. کسی که لغزش های دیگران را جست و جو کند، خداوند هم خطاهای او را آشکار می کند. کسی را که خداوند خطاهایش را آشکار کند او را رسوا و بی‌آبرو می سازد.

امام رضا(ع) نیز فرمود: «باید بندگان، یک نشانه از پروردگار خود داشته باشند و آن سرپوشی و کتمان خطای دیگران است. چگونه بعضی افراد برای آبروی دیگران ارزش قائل نیستند؛ اما انتظار دارنــد کــه خداوند، گناهان بزرگ آنان را بپوشاند خودشان عیب پوش نیستند؛ ولی انتظار دارند عیبشان بازگو نشود.»

بر اساس فرموده رسول گرامی هر کس حقوق آبرویی دیگران را رعایت نکند خداوند هم حقوق آبرویی او را رعایت نخواهد کرد و همان طور که آبروی دیگران را می‌برد، خداوند هم آبروی او را خواهد برد. چنین شخصی سرانجام بدی خواهد داشت؛ چرا که نزد مردم بی آبرو و نزد پروردگار، سرافکنده خواهد بود.

پس انسان توجه داشته باشد آنچه را برای خود نمی پسندد، برای دیگران هم نپسندد و همان گونه که پروردگار با پوشانیدن لغزش بندگانش آبروی آنان را حفظ می‌کند، عیب و خطای دیگران را بپوشاند و آبروی آنان را حفظ کند.

در سال‌های پس از انقلاب سفرنامه‌های بسیاری از حج منتشر شده که عمدتاً چراغ راهی برای حاجیان سال‌های بعد بوده است،‌ اگر اهل ادبیات و کتاب بوده باشید‌، حتماً نام برخی از این سفرنامه‌ها برایتان آشناست، «سفر به قبله» نوشته هدایت‌الله بهبودی از زمره این دست سفرنامه‌هاست.

«سفر به قبله» یادداشت‌های سفر حج هدایت‌الله بهبودی در سال 1370 است،‌ که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. حج آن سال نخستین مراسم حج پس از کشتار ایرانیان در مکه در سال 1366 بود از این جهت نیز تجربه متفاوتی به‌شمار می‌رود.

حج 1404 , حج تمتع ,

بهبودی در نخستین تجربه خود از حج به انتشار یادداشت‌هایی پرداخته که شامل گزارش روزانه سفر است،‌ او در جایی گفته است: قرار نبوده سفرنامه بنویسد، قرار بود بعد از کشتار ایرانیان در مکه و وقوع رخدادهای سال 66 که دیگر سفر حجی انجام نشد، در سال 70 برای بعثه رهبری گزارشی تهیه کنم اما در حین این سفر موفق شدم سفرنامه‌ای بنویسم.

حج 1404 , حج تمتع ,

بهبودی دو نوع نگاه سیاسی و معنوی به مراسم حج دارد؛ نگاه سیاسی اشاره به برخورد سعودی‌ها با ایرانی‌ها و سیاست‌های آنها در کمرنگ جلوه دادن جنبه‌های مذهبی و به‌عوض رونق دادن بازاریابی محصولات اروپایی، آمریکایی، چینی و... است و نگاه مذهبی به توصیف لحظه‌های ناب عرفانی، رنگ باختن تعلقات دنیوی و برابری انسان‌ها اعم از فقیر، غنی، رئیس و مرئوس، زن و مرد، وعده‌ها و شروط با خدا، توصیف جزءبه‌جزء لحظات احرام، برائت از شیطان و وسوسه‌هایش اختصاص دارد که خواننده را مشتاق سفر به آن دیار می‌کند.

بهبودی با جمعی دیگر از اهالی قلم راهی سرزمین وحی می‌شود،‌ داستان این همراهی نیز در نوع خود جالب توجه است. او در سفرنامه‌‌اش در ابتدا ضمن شرح بیان ناباوری خود از تشرّف به این سفر می‌نویسد:‌

«اواسط اردیبهشت 1370

وقتی او بخواهد، به همین سادگی که می‌خوانی روی می‌دهد.

نشسته بودم پشت میز، با چه مطلبی ور می‌رفتم یادم نیست.،چشمم به حیاط بود، آبپاش دوّار، داشت باغچه تازه کاشته‌شده را سیراب می‌کرد. مرتضی بیرون بود، به کار یا به جلسه، نمی‌دانم. با صدای پا، سرم را بلند کردم، عبدالله بود، آخرین باری که به اینجا آمد، برای نوشتن داستان تازه‌ای بود، درباره «مرصاد». بعد از سه روبوسی ـ که تعدادش بین ایرانی‌ها به استاندارد رسیده ـ با سر اشاره کرد که بروم بیرون، پا را که از اتاقک آهنی بیرون گذاشتم، گفت: می‌آیی حج؟

چشم‌هایم گرد شد.
ـ حج؟! چی می‌گی؟
ـ فقط بگو می‌آیی یا نه؟
چهره به‌هم‌ریخته‌ام چیزی جز جواب مثبت نبود.

عبدالله که رفت، برگشتم پشت میز، نشستم، خم شدم برای بقیه کار ویرایش، انگار دستم قفل شده بود! مرتضی هم وقتی یک ساعت بعد خبردار شد، چون باور نمی‌کرد، راحت‌تر نشان می‌داد.

ولی انگار او خواسته؛ به همین سادگی که خواندی.»

 

کتاب بهبودی یک تفاوت عمده با سایر سفرنامه‌های حج نیز دارد،‌ و آن تقریظی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال 70 بر آن نگاشته‌اند،‌ یادداشتی متفاوت از رهبر انقلاب به این شرح: «این کتاب مرا باز در شور و حال حسرت‌آلود زیارت خانه خدا و حرم رسول‌الله(ص) فرو برد. شور و حال و اشتیاقی که دیگر امیدی هم با آن نیست، تا به‌یاد دارم ـ از سالهای دور جوانی ـ هرگز دل خود را از آتش این اشتیاق، رها نیافته‌ام، اما حتی در دوران سیاه اختناق که هر روحانی بامعرفت و بی‌معرفتی، با رغبت و یا حتی از سر سیری، آسان می‌توانست در خط حج قرار بگیرد...، و من نمی‌توانستم! یا بهتر بگویم؛ هیچ حمله‌دار و رئیس کاروانی از ترس ساواک شاه، نمی‌توانست و جرئت نمی‌‌کرد نام مرا در فهرست حاجی‌های خود ـ چه رسد به‌عنوان روحانی کاروان ـ بگذارد. بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت کعبه و بوسه ‌زدن بر جای پای پیامبر(ص)‌ در مکه و مدینه، خالی نمانده بود... و این امید، اگرچه با حج 10روزه‌ سال 58 که به‌فضل شهید محلاتی قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن شوق سوزنده‌تر و مشتعل‌تر شد... در سالهای ریاست ‌جمهوری چشم امید به پس از آن دوران دوخته بودم...، اما امروز...؟ شور و اشتیاقی بی‌سکون و امیدی تقریباً فرو مرده...، تنها تسلا به خواندن این‌گونه سفرنامه‌ها یا شنیدن آنها است که خود بازافزاینده‌ شوق نیز هست. این کتاب، شیرین، موجز،‌ باروح و هوشمندانه نوشته شده است، زیارت قبول؛ عزیز نویسنده! زیارت قبول...»

حج 1404 , حج تمتع ,

بهبودی در این کتاب از نثری ساده و روان بهره گرفته و به توصیفات مکان‌ها و مراسم حج پرداخته است،‌ او در لابه‌لای سفرنامه نقدهایی صاف و ساده نیز به سعودی‌‌ها دارد و تلاش کرده است حس‌وحال معنوی حاجیان را منتقل کند.

 در بخشی از این سفرنامه می‌خوانیم:

«اول خرداد 1370

توی این پانزده روز همه زورم خرج این شد که خبر لو نرود، قورت‌دادنش به این آسانی‌ها نبود، و این‌که اگر خبر خالی از آب در می‌آمد، سنگینی کِنِفی‌اش روی دوشم می‌ماند.

صبح این روز رفتیم به دیدار آقای خامنه‌ای، بعد از ده پانزده دقیقه خیابان‌گردی، در ورودی پیدا شد. جز عینک و لباسهای تنمان همه چیز را گرفتند و به‌جایش یک پلاک زرد دادند رفتیم تو. نام اینجا حسینیه امام خمینی است، مثل خود این نام پُرابهت، اما ساده، نه. بعد از یک ساعت و نیم جابه‌جا شدن و خمیازه کشیدن، معلوم شد که وقت دیدار را یکی دو ساعت زودتر از زمان مقرر اعلام کرده‌اند.

ساعت یازده آقای خامنه‌ای درون آن مستطیل بزرگ سرمه‌ای رنگ ظاهر شد، این اولین دیدار رهبر پس از عمل جراحی کیسه صفرا بود، کارگزاران حج سال 1370 گوش تا گوش نشسته بودند. صحبت‌های آقای خامنه‌ای سرجمع به ده دقیقه رسید، آثار نقاهت عمل جراحی، هم از صدا و هم از چهره رهبر پیدا بود.

ـ سعی کنید با رفتارتان در حج برای اسلام آبرو باشید.

چکیده تک‌جمله‌ای صحبت‌های آقای خامنه‌ای همین بود.

بعدازظهر ساعت پنج نشستیم به پای حرف‌های آقای ری‌شهری.

این دومین باری بود که او را از نزدیک می‌دیدم، اول بار چهره آقای ری‌شهری را در دادگاهی که در یکی از پادگان‌های خیابان دماوند تهران برای محاکمه توده‌ای‌ها به‌پا شده بود، دیده بودم، آن وقت‌ها خبرنگار بودم و از همان موقع این گمان در ذهنم ته‌نشین بود که چهره او روی لبخند را به خود ندیده است، جدی بود، خیلی. هنوز لکنت کلام «افضلی» فرمانده توده‌ای نیروی دریایی وقت را به‌یاد دارم و یا اعترافات «پرتوی» و یا آن سکوت شکست‌خورده «کیانوری» را. آن وقت‌ها آقای ری‌شهری سرپرست دادگاه‌های انقلاب ارتش بود، اما اکنون چهره‌ای را می‌دیدم که گشاده بود، با لبخندی ملایم و کلامی صمیمی.

اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم...

تنها نتیجه‌ای بود که از ذهنم گذشت.

حالا برای لو نرفتن خبر حج دیگر زور نمی‌زدم.»

20 خرداد 1370

وقتی رسیدیم، سیلی از مردم در حال خروج از مسجدالحرام بودند، از نماز جماعت صبح برمی‌گشتند. پله‌هایی را پایین رفتیم. پاسبان‌های عرب، دم دری بزرگ ما را گشتند. کفش‌ها را کندیم و فرو کردیم توی یکی از خان‌های کفشدان. گردن کشیدم، چشمم دنبال آن خانه سیاه‌پوش بود. جلوتر رفتیم از پشت ستون‌هایی که زیادند، گردابی از انسان‌های سفیدپوش دیده شد. کمی جلوتر... داشتند بر خلاف عقربه‌های ساعت می‌چرخیدند. کمی جلوتر... خانه پیدا شد. با چشم‌هایی که به مرز هیپنوتیزم نزدیک شده بود، از پله سرازیر شدم. پای برهنه را بر کف حیاط خانه گذاشتم، خنک بود. نشستیم و با چشم‌هایمان خوردیم آنچه را که می‌دیدیم، یک بغض ترک‌خورده و دو حلقه اشک... بلند شدیم، چقدر روح دارد این مکعب سنگی!

حج 1404 , حج تمتع ,

ـ حجرالاسود کجاست؟

از دلم گذشت، برای یافتنش راه افتادیم وسط جمعیت دَوّار، نیم‌دایره‌ای را بدون نیت زدیم، پیدایش شد، مثل چشم سیاهی چسبیده بود به نبش خانه. خط سیاهی، محاذی این سنگ بهشتی را روی کف سفید حیاط نشان می‌داد، رسیدیم، نیت طواف از دل و زبان گذشت و دور اول با عبور از این خط سیاه شروع شد، می‌گردیم.

انگار دهانه ذکر است این خانه، چشمه جوشان تسبیح، می‌گردیم و لب می‌زنیم:

ـ اللّهم البیت بیتک و الحرم حرمک و العبد عبدک...

این خانه، خانه است؛ می‌بینم. این حریم، حریم توست؛ حس می‌کنم. این بنده، بنده توست؛ ای‌کاش می‌فهمیدم! می‌گردیم، تودرتوی براده‌ها، می‌گردیم، لابه‌لای پروانه‌ها.

ـ این دور آخره؟

می‌پرسم و مرتضی با جواب مثبت، خوره شک را می‌کُشَد. هفت دور تمام شد.

باید برویم پشت مقام ابراهیم، می‌رویم، استوانه‌ای است شیشه‌ای، مثل ویترینی مدوّر، گویا یادگاری است از جای پای آن نبی بت‌شکن، ابراهیم، دو رکعت نماز پشت این مقام واجب است. توی ویترین را دید می‌زنم، دو جای پای بزرگ ـ شماره پنجاه یا بالاتر ـ قالب گرفته شده، شاید با طلا. نماز طواف را شروع می‌کنیم، کار آسانی است، مثل نماز صبح، اما این گردون عابد مجال نمی‌دهد، می‌ایستم، جا باز می‌کنم تا مرتضی شروع کند، دو رکعت را با گریه تمام می‌کند، می‌ایستد، او جا باز می‌کند تا شروع کنم، دو رکعت را با سجده تمام می‌کنم، عبدالله هم.

حج 1404 , حج تمتع ,

می‌رویم به‌سوی چاه زمزم، حالا موتوری غول‌پیکر روی آن خیمه زده و آب چهارهزارساله آن را به درون شیرهای فشاری کوچکی انتقال می‌دهد، و چه عشق‌بازی‌هایی که با این آب نمی‌کنند! می‌خوریم و به سر و صورت و سینه می‌پاشیم و همه این‌ها مستحب است.

می‌رویم به‌طرف صفا، می‌گویند کوه، ولی به‌نظرم شبیه یک دکور سنگی زیباست، سنگ‌کاری‌های کف و دیوار و نورپردازی‌ها این‌طور نشان می‌دهد، به بالای این بلندی کوچک می‌رویم، دست‌‌ها رو به بالا دعای وارده را همراهی می‌کند. فاصله چهارصدوبیست متری صفا تا مروه را که برویم، یک‌هفتم سعی را انجام داده‌ایم، شروع می‌کنیم، سر راه، بین دو رشته نئون سبز را تند می‌کنیم، می‌گویند هروله، می‌رویم به‌یاد آن حادثه تاریخی؛ به‌یاد هاجر و کودک ‌تشنه‌اش. او به‌دنبال سراب هفت بار این دو بلندی را رفت و برگشت، حالا ما به‌دنبال چه‌چیز؟ من خیال می‌کنم خدا دنبال بهانه می‌گردد برای آمرزیدن بنده‌اش، این هم یک بهانه دیگر.

حج 1404 , حج تمتع ,

هفت دور چرخیدیم و حالا هفت بار رفتیم و برگشتیم.

روی مروه ایستاده‌ایم. با یک حرکت دیگر زمان آن قول‌هایی که به خدا داده بودی تمام می‌شود، غیر از یکی: تراشیدن سر، اسم این حرکت تقصیر است و من یکی دو سانت از موهایم را با یک قیچی چینی تاشوی کوچک، کوتاه کردم.

عمره تمتع تمام شد، سه ساعت بیشتر نکشید.

ـ قبول باشه!

این حرف همه بروبچه‌ها به یکدیگر بود که همراه بوسه‌ای ردوبدل می‌شد.

از حالا تا وقتی که یک بار دیگر احرام می‌بندی برای رفتن به عرفات ـ نُه ذی‌حجه ـ باید این حس خوبی را که بِهِت داده‌اند، توی آب‌نمک بخوابانی تا تازه بماند.

ساعت هفت صبح است».

شنبه, 14 ارديبهشت 1404 10:10

حج؛ وصیت مهم امیر مؤمنان

حج ابراهیمی از عبادات پر رمز و رازی است که در طول عمر یک بار بر انسان مستطیع، واجب می‌شود. عبادتی که آن‌قدر گستردگی دارد که معمولا فقها رساله‌ای جداگانه برای حج دارند.

در عظمت حج همین بس که طبق روایات معتبر که در کتاب شریف کافی و «من لایحضره الفقیه»  آمده، اگر کسی شرایط کامل استطاعت را داشته باشد و عمدا حج بجا نیاورد، یهودی ونصرانی می‌میرد.

امیرمؤمنان علیه‌السلام در خطبه اول نهج البلاغه می‌فرماید: «خداوند زیارت خانه خود را که قبله مردم قرار داده بر شما واجب کرده و مشتاقان، همچون چهارپایان به آب رسیده، به آن هجوم مى‏برند و همانند کبوتران به آن پناه مى‏برند. حج‏ را نشانه خاکسارى در برابر عظمت و اعتراف به عزت خداوندیش قرار داد.»

حضرت در ادامه می فرماید: خداى سبحان کعبه را نشانه اسلام و حرم امن پناهندگان قرار داد. زیارتش را فرض، حقّش را لازم و رفتن به سویش را بر شما واجب کرد و اعلام کرد: « وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُ‏ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِین‏؛ بر آنان که توانایى رفتن دارند زیارت بیت واجب است، و آن که نسبت به این حکم الهى کفر ورزد بداند که خدا از همه جهانیان بى‏نیاز است».

حضرت علی علیه‌السلام در نامه 47 نهج البلاغه که بعد از ضربت ابن ملجم ملعون، وصایایی را بیان می‌فرماید، در فرازی از ‌آن وصایا، به حج توصیه می‌کنند و در هشداری می‌فرماید:  «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخَلُّوهُ‏ مَا بَقِیتُمْ‏ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا؛ خدا را! خدا را! درباره خانه خدا، تا هستید آن را خالى مگذارید، زیرا اگر کعبه خلوت شود، مهلت داده نمى‏شوید!

حج از ارکان دین است

باید توجه داشت که حج یکی از واجبات دینی است که در روایات متعدی از  ارکان اسلام شمرده شده است. درست است که در یک تقسیم‌بندی، حج جزء فروع دین مطرح شده؛ اما ملاکش متفاوت است. همچنانکه نماز هم در این تقسیم‌بندی جزء فروع است؛ اما همین نماز در کنار حج از ارکان اسلام و ستون دین است و اگر قبول شود بقیه اعمال قبول می‌شود. این منافاتی با فروع بودن آن نیست؛ چرا که ملاک‌ها در هر یک متفاوت است.

حج تعطیل‌بردار نیست

نکته مهم دیگر این است که به راحتی نباید این فریضه الهی تعطیل شود؛ یعنی اهمیت آن به قدری است که به صرف اینکه فرضا پول حج به جیب دیگران هم برود نمی‌شود حج را تعطیل کرد. در اهمیت این نکته  همین بس که در حدیث است که اگر مردم حج را رها کردند، بر زمامدار مسلمانان است که آنان را بر انجام دادن فریضه حج وادار سازد، چه بخواهند و چه نخواهند؛ چرا که این خانه، برای حج برپا شده است. (کافی/ج4/ص272)

در حدیث دیگری در کافی از  امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: اگر مردم، هزینه سفر حج را نداشته باشند، مخارج سفر آنان از بیت المال مسلمانان پرداخت می شود.

  بابک شکورزاده

شنبه, 14 ارديبهشت 1404 07:47

آنچه درباره «کعبه» می‌دانیم

شهر مکه حرم است و شریف است و بامنزلت؛ اما این منزلت را از کعبه وام گرفته است؛ از خانه خدا و مسجدالحرامش؛ همان خانه‌ای که قبله یگانه مسلمانان جهان است و هر مسلمان در صورت توانایی مالی لازم است حداقل یکبار در طول عمر خود دور آن بگردد و قربان صدقه‌اش برود؛ قربان صدقه خانه و صاحب خانه ...

اما چقدر درباره این خانه عزیز می‌دانیم؟ چقدر آن را می‌شناسیم؟ از مشخصات ظاهری و فیزیکی آن چه می‌دانیم؟ ... شاید بگویید این معلومات به چه کار یک زائر می‌آید؟ اما باید دانست که برای انجام اعمال و مناسک حج دانستن اطلاعات دقیق از مکه و اماکن مختلف آن به ویژه کعبه ضروری است.

خانه کعبه بنایی در میان مسجد الحرام و مقدس‌ترین مکان برای مسلمانان است و در علت نامگذاری آن به «کعبه» دو وجه ذکر شده است:

ـ چون کعبه دارای ارتفاع و بلندی از سطح زمین است، همچنانکه کعبه در لغت نیز به معنای ارتفاع آمده است.

ـ زیرا خانه خدا به شکل مربّع است و عرب این اسم را به هر خانه‌ای که چهارگوش باشد اطلاق می‌کند، ولیکن با کثرت استعمال برای خانه خدا به کار می‌رود. 

همچنین مراد از تعبیر «بیت الحرام» در آیه شریفه «جَعَلَ اللَّهُ الْکعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ...» (سوره مائده، 97)، همان کعبه معظمه است و خداوند را در روى زمین، خانه‌اى به حرمت آن نیست. مرحوم علامه طباطبایى ذیل آیه فوق مى‌فرماید: ذکر «بیت الحرام» پس از «کعبه» به خاطر احترام ویژه‌اى است که این خانه از آن برخوردار است.

نام‌های دیگر کعبه

بیت‌العتیق (خانه کهن یا آزاد شده)، بیت الحرام (خانه دارای حرمت)، بیت المعمور (خانه آباد) و بیت المحرم (خانه حرمت‌ داده یا دارای تحریم) از نام‌های دیگر کعبه‌ هستند که در قرآن به آن اشاره شده ‌است. کعبه ارتباط مستقیم به ارکان اسلام دارد، مخصوصاً فریضه حج که زیارت و طواف کعبه از مبانی حج است. همچنین در برپایی نماز نیز کعبه قبله گاه مسلمانان است. 

بنیان‌های کعبه

عمده اطلاعات ما در مورد کعبه منابع نویسندگان اسلامی است. فارغ از روایات و منابع اسلامی، گزارش و سند تاریخی چندانی مربوط به پیش از اسلام در مورد این بنا در دست نیست. بنا بر گفتار تاریخ‌نگار اسلامی، آزرقی، ساختمان کعبه 10 بار بنیان شده ‌است که عبارتند از: بنیان الملائکه، بنیان آدم، بنیان شیث، بنیان ابراهیم و پسرش اسماعیل، بنیان العمالقه، بنیان جرهم، بنیان مضر، بنیان قریش، بنیان عبدالله ابن زبیر و بنیان حجاج ابن یوسف الثقفی.

ارکان کعبه 

به هر یک از چهار گوشه کعبه، رکن گویند و کعبه بر چهار رکن بنا شده ‌است.

رکن حجر الاسود: سنگ سیاه آسمانی است. به اعتقاد برخی از مسلمانان هنگام بنای کعبه توسط آدم، این سنگ را فرشتگان از بهشت آوردند و آدم آن را در گوشه‌ای از خانه نصب کرد. پس از بازسازی کعبه توسط قریش، این سنگ به دست محمد (ص) پیش از درِ کعبه در رکن حجرالاسود نصب و محل شروع طواف حجاج شد.

رکن عراقی: یا رکن شمالی یکی از زوایای کعبه است که تقریباً به سمت شمال عربستان، یعنی کشور عراق واقع شده و طواف‌کننده پس از آن به حِجر اسماعیل می‌رسد. درِ خانه کعبه بین این رکن و رکن حَجَرالاَسوَد قرار دارد.

رکن شامی: یا رکن غربی از زوایای کعبه که به سمت مغرب واقع شده و طواف‌کننده پس از حِجر اسماعیل به آن می‌رسد. این رکن، به رکن شامی نیز شناخته می‌شود.

رکن یمانی: قبل از رکن حجرالاسود قرار دارد. در اعتقاد مسلمانان به ویژه شیعیان، محلی است که به اذن خدا شکافته شد تا فاطمه بنت اسد از آن داخل کعبه شود و حضرت علی (ع) داخل کعبه متولد شود. هرگاه واژه رکن بدون پسوند به کار رود، مقصود از آن رکنی است که حجرالاسود در آن است.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

مسیر طواف کعبه 

مسیر طواف، از رکن حجرالاسود آغاز شده، سپس به رکن عراقی می‌رسد و پس از آن به رکن شامی و سپس به رکن یمانی و آن گاه باز به رکن حجرالاسود می‌رسد و همین‌جا یک شوط پایان می‌یابد.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

سنگ بنای کعبه 

بنای کعبه از سنگ‌های سیاه و سختی ساخته شده که با کنار زدن پرده از روی آن، آشکار است. این سنگ‌ها از کوه‌های مکه به ویژه جبل الکعبه در محله شُبَیکه مکه و جبل مزدلفه گرفته شده‌ است. سنگ‌ها اندازه‌های گوناگون دارند، به گونه‌ای که بزرگ‌ترین آنان با طول و عرض و بلندی 190، 50 و 28 سانتی‌متر و کوچک‌ترین آنان با طول و عرض 50 و 40 سانتی‌متر است. پایه‌های آن از سرب مذاب ساخته شده  و به این ترتیب بنایی نسبتاً استوار است.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

درِ کعبه

پیش از بنای قریش، کعبه دو در داشته‌ است: یکی در ناحیه شرقی (محل درِ کنونی) و دیگری در ِناحیه غربی که از یکی وارد و از دیگری خارج می‌شدند؛ اما قریش تنها در ناحیه شرقی آن دری نصب کرد. بعدها عبدالله ابن زبیر درِ دیگر را گشود که به وسیله حجاج بن یوسف بسته شد و اکنون همان یک در باقی مانده ‌است. این در تا به حال چندین بار عوض شده ‌است. سقف کعبه، دو سقفی است که با سه‌پایه چوبی که در میانه آن در یک ردیف قرار گرفته است نگهداری می‌شود. اطراف آن سنگ‌های مرمر نصب شده و در کنار آن پلکانی قرار دارد که برای رسیدن به سقف بالایی تعبیه شده‌است. در حال حاضر درِ ورودی کعبه در ارتفاع 2 متر بالاتر از سطح زمین و در دیواره شمال شرقی کعبه قرار دارد.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

حجرالاسود

این سنگ در یک قاب 30 سانتیمتری از جنس نقره و در رکن اسود کعبه در ارتفاع 1٫5 متری از سطح زمین قرار دارد. این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن همواره مورد توجه بوده‌ است و در شمار عناصر اصلی کعبه ‌است. به لحاظ همین تقدس، حضرت محمد (ص) آن را نگاه داشت و دیگر سنگ‌هایی را که به شکل بت ساخته شده بودند دور ریخت. حجرالاسود در جریان تخریب کعبه، که 5 سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصله‌ای دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جای خود، قریش به درگیری پرداختند، اما با درایت پیامبر (ص)، همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست خود ایشان نصب شد. به مرور زمان و در اثر تحولات، از حجم نخستین این سنگ کاسته و حتی به چند پاره تقسیم شد که آخرین بار قسمت‌های آن را به هم وصل کردند و آن را در محفظه‌ای نقره‌ای قرار دادند.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

ملتزم

قسمتی از دیوار و پایین دیوار کعبه را که در یک سوی آن حجرالاسود و در سوی دیگرش درِ کعبه قرار دارد، «ملتزم» می‌نامند. این محل را از آن روی ملتزم می‌نامند که مردم در آن قسمت می‌ایستند و به دیوار ملتزم شده، نزدیک شده و دعا می‌خوانند. در روایتی آمده ‌است که پیامبر اکرم (ص) صورت و دست‌های خود را روی این قسمت از دیوار قرار می‌داد. همچنین، از ایشان نقل شده ‌است که گفت: ملتزم، محلی است که دعا در آن‌جا پذیرفته می‌شود.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

مستجار 

محلی در پشت درِ کعبه، کمی مانده به رکن یمانی، مقابل ملتزم و در سوی دیگر کعبه، دیوار کنار رکن یمانی را «مستجار» می‌نامند. «جار» به معنای همسایه و مستجار به معنای پناه ‌بردن به همجوار و به صورت کلی‌تر «پناه بردن» است. این مکان نیز در اعتقاد مسلمانان از مکان‌های پذیرفته ‌شدن دعاست. زمانی که خانه کعبه دو در داشت، درِ دیگر آن در کنار مستجار بود که بسته شد.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

بیشتر بخوانید

شاذروان

شاذروان همان برآمدگی‌هایی است که در اطراف کعبه قرار دارد و آن بخشی از کعبه‌ است که توسط قریش از ساختمان کعبه کاسته شد و اکنون همانند پوششی اطراف خانه را در برگرفته‌ است. زمانی که در بازسازی‌های کعبه، ابعاد خانه قدری کوچک‌تر از بنای ابراهیمی آن شد، برای حفظ ابعاد اصلی، فضای عقب‌نشینی‌ شده را با ساخت سکویی کم‌ارتفاع علامت‌گذاری کردند که «شاذَروان» نامیده شد و چون ملاک در طواف، حدّ اصلی کعبه ‌است، فقها برای حصول شرط خروج طواف‌گزار از کعبه، طواف بر روی شاذروان را صحیح نمی‌دانند. 

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

حطیم

دیواری است نیم دایره به ارتفاع 90سانتی‌متر و عرض 1٫5 متر که به دیوار قسمت شمال غربی کعبه وصل نیست. جنس حطیم سنگ مرمر سفید است. برخی نیز مساحت میان حجرالاسود و زمزم و مقام ابراهیم و قسمتی از حجر اسماعیل را حطیم می‌گویند. از مکان‌های محترم در مسجدالحرام است و مردم در این قسمت برای دعا جمع می‌شوند.

حجر اسماعیل

حجر اسماعیل، فضایی است میان کعبه و حطیم که از رکن عراقی تا رکن شامی را شامل می‌شود. حجر اسماعیل به عقیده اسلام، یادگار زمان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل و مدت زمانی پس از بنای کعبه ‌است و قدمت و پیشینه آن به زمان بنای کعبه به دست ابراهیم می‌رسد.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

ناودان رحمت

ناودان رحمت به عربی: میزاب الرحمه یا «ناودان طلا»، ناودانی از طلاست که بر بام کعبه نصب شده و به سمت حجر اسماعیل است. هرگاه باران بر بام کعبه ببارد، آب از ناودان در این فضای حجر اسماعیل می‌ریزد. به اعتقاد مسلمانان، اینجا مدفن اسماعیل و مادرش هاجر و بسیاری از پیامبران است. در روایت آمده ‌است که دعا در زیر ناودان کعبه پذیرفته‌ است.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

مقام ابراهیم

به محل ایستادن حضرت ابراهیم (ع) مقام ابراهیم می‌گویند و سنگی است به طول و عرض 40 سانتی‌متر و بلندی تقریبی 50 سانتی‌متر که جای پای ابراهیم روی آن است و مقابل درِ کعبه قرار دارد. رنگ آن میان زرد و قرمز متمایل به سفید است. طبق اعتقادات مسلمانان این مکان مربوط به زمانی است که حضرت ابراهیم دیوارهای کعبه را بالا می‌برد؛ آن گاه که دیوار بالا رفت، به اندازه‌ای که دست به آن نمی‌رسید، سنگی آوردند و ابراهیم روی آن ایستاد و سنگ‌ها را از دست حضرت اسماعیل گرفت و دیوار کعبه را بالا برد. روی این سنگ، اثر پای حضرت ابراهیم مشخص است اما اثری از انگشتان او نیست. از یک زمان به بعد این سنگ با طلا پوشانده شد و در محفظه‌ای قرار گرفت تا آسیب نبیند. حج‌ گزاران پس از طواف واجب، باید در پشت مقام ابراهیم، 2 رکعت نماز طواف به جای آورند. نماز طواف نساء نیز پشت مقام ابراهیم خوانده می‌شود.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

پرده کعبه 

بر روی کعبه پوششی سیاه رنگ وجود دارد که به آن «پرده کعبه» یا «جامه کعبه» گویند. نخستین کسی که خانه کعبه را پرده پوشانید تُبع حمیری پادشاه یمن بود. چون مهدی عباسی به خلافت رسید خادمان کعبه از انبوهی پرده‌ها روی کعبه شکایت کردند و گفتند بیم آن می‌رود که خانه صدمه ببیند. مهدی عباسی خلیفه مسلمین دستور داد پرده‌ها را بردارند و فقط یک پرده بر آن بگذارند و سالی یک بار آن را عوض کنند. این سنت تا به امروز ادامه دارد؛ و بر آن آیه‌هایی از قرآن قلاب دوزی شده‌است.

حج 1404 , مکه , حج تمتع ,

وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران با هشدار به کشورهای غربی درباره پیامدهای لفاظی‌های تحریک‌کننده تاکید کرد که تکرار دروغ‌ واقعیت‌های بنیادین را تغییر نمی‌دهد.

متن پیام سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه در شبکه ایکس به این شرح است:

من به طور اصولی از ارائه استدلال در مورد عناصر کلیدی مذاکره از طریق رسانه‌ها اجتناب می‌کنم.  

ولی آنچه می‌خواهم بگویم این است که تکرار دروغ‌ واقعیت‌های بنیادین را تغییر نمی دهد. ایران به عنوان یکی از امضا کنندگان موسس معاهده ان پی تی، کاملا حق داشتن چرخه کامل سوخت هسته ای را دارد. علاوه بر این، چندین عضو NPT وجود دارند که اورانیوم را غنی‌سازی می‌کنند در حالی که سلاح‌های هسته‌ای را هم کاملا رد می‌کنند. این باشگاه به غیر از ایران شامل چند کشور آسیایی، اروپایی و آمریکای جنوبی نیز می شود.

از موضع گیری حداکثری و لفاظی های تحریک‌کننده چیزی بجز نابود کردن شانس موفقیت حاصل نمی‌شود.

یک توافق معتبر و پایدار در دسترس است. تنها چیزی که لازم است اراده سیاسی قاطع و نگرش منصفانه است.

شنبه, 14 ارديبهشت 1404 07:28

پاداش منتظر واقعی حضرت حجت (عج)

امام جعفر صادق (ع):

فَاِنْ ماتَ وَ قامَ القائِمُ بَعْدَهُ کانَ لَهُ مِنَ الاْجْرِ مِثْلُ اَجْرِ مَنْ اَدْرَکَهُ، فَجِدُّوا وَانْتَظِرُوا هَنیئا لَکُمْ اَیَّتُهَا الْعِصابَهُ الْمَرْحُومَةُ.

اگر کسی که منتظر حضرت است از دنیا برود و حضرت بعد از او قیام کند، اجر او همانند اجر کسی است که زمان او را درک کرده؛ پس بکوشید و منتظر باشید، گوارا باد بر شما ای یاران مورد لطف خدا.

کتاب الغیبة نعمانی، ص ۲۰۰

مطلق القحطانی امروز پنج‌شنبه در سخنانی در دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه گفت: (رژیم) اسرائیل نه تنها به اشغالگری پایان نداده بلکه به نسل‌کُشی ملت فلسطین به ویژه در غزه ادامه می‌دهد.

وی گفت: نسل‌کُشی (رژیم) اسرائیل در غزه تنها یک جنایت بین‌المللی نیست بلکه جنایتی است که همچنان وجدان بشریت را به درد می‌آورد.

القحطانی اضافه کرد: (رژیم) اسرائیل با سرپیچی از احکام دیوان بین‌المللی دادگستری، شهرک‌سازی و الحاق کرانه باختری را تشدید کرده است. فلسطینیان در غزه با شرایطی شبیه به قحطی مواجه هستند چرا که (رژیم) اسرائیل به طور کامل از ورود هر گونه کمک‌ها ممانعت می‌کند.

نماینده قطر همچنین گفت: اقدامات جنگی (رژیم) اسرائیل در غزه بیانگر بی‌توجهی کامل به جان انسان‌هاست و اسرائیل بایستی تحریم آنروا (آژانس امدادرسانی و کاریابی سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی) را متوقف و به سرعت آن را لغو کند.

وی ادامه داد: (رژیم) اسرائیل به طور سیستماتیک مانع از ارسال کمک‌های بشردوستانه به غزه توسط سازمان‌های بشردوستانه به ویژه آنروا می‌شود.

القحطانی گفت: بایستی (رژیم) اسرائیل را به استفاده نکردن از گرسنه‌سازی غیرنظامیان به عنوان یک شیوه جنگی وادار کرد. احترام نگذاشتن (رژیم) اسرائیل به احکام دیوان بین‌المللی دادگستری دلیل دیگری است که نشان می‌دهد که (رژیم) اسرائیل مرتکب کشتار جمعی علیه فلسطینیان می‌شود.

احادیث