emamian

emamian

امام حسن مجتبی علیه‌السلام در روایتی فرمود "لا أدبَ لِمَن لا عَقْلَ لَهُ" یعنی «آن کس که عقل ندارد، ادب ندارد»؛ این روایت بیانگر رابطه میان عقل با ادب است؛ به عبارتی، «هرکه عقلش بیش، ادبش بیشتر».  انسان به اندازه‌ای که عقل دارد، ادب نیز خواهد داشت. در مقابل، بی‌ادبی نشانه‌ای از بی‌عقلی محسوب می‌شود.

نقش عقل در ادب:
فهم و درک: عقل به فرد کمک می‌کند تا مفاهیم و اصول اخلاقی را درک کند و به طور مناسب رفتار کند. بدون عقل، فرد نمی‌تواند به درستی رفتارهای صحیح و نادرست را تشخیص دهد.

تصمیم‌گیری: عقل در تصمیم‌گیری‌های اخلاقی و رفتاری نقش اساسی دارد. فردی که عقل ندارد، ممکن است نتواند تصمیمات مناسب و با ادبی بگیرد و زمانی که با چالشی مواجه می‌شود، به جای رفتار مصلحانه و سازنده، رفتارهای ضد اخلاقی از خود بروز دهد و زمینه را برای چالش های بعدی فراهم کند.

ادب و ارتباطات اجتماعی:
 ادب شامل رعایت اصول اخلاقی و رفتار محترمانه در تعاملات اجتماعی است. عقل به فرد کمک می‌کند تا رفتارهای خود را بر اساس اصول اخلاقی تنظیم کند و از رفتارهای نادرست و غیرمحترمانه اجتناب کند. فردی که عقل دارد، به درستی می‌داند که چگونه باید به دیگران احترام بگذارد و در تعاملات اجتماعی، رفتارهای مناسبی داشته باشد.

آموزش و تربیت:
عقل به فرد کمک می‌کند تا اصول ادب را یاد بگیرد و آنها را در عمل پیاده کند. بنابراین، عدم وجود عقل به معنی عدم توانایی در یادگیری و پیاده‌سازی اصول ادب است.

شرایط اجتماعی در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام، یکی از تلخ‌ترین دوره‌های تاریخ شیعه به شمار می‌آید. در این دوران، جامعه‌ای بحران‌زده و جنگ‌زده وجود داشت و بسیاری از اصحاب که رابطین مردم با امام بودند، به شهادت رسیده بودند. همچنین تلاش‌های معاویه برای شهادت امام و جنگ روانی که به راه انداخته بود، شامل شایعه‌سازی‌های فراوان در آن زمان به مشکلات این دوره افزوده بود.

خودخواهی و غفلت خواص جامعه

می‌دانیم که دوران امام حسن علیه‌السلام یکی از تلخ‌ترین دوره‌های شیعه بود. آن حضرت در حالی که در مسند خلافت بودند، به تلخی از این مقام پایین آورده شدند و حق ایشان غصب شد. آیا درست است که نتیجه بگیریم این اتفاق تلخ نتیجه خودخواهی یا غفلت خواص جامعه بود؟

دقت کنید که امام حسن مجتبی علیه‌السلام بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در سال 40 هجری، منصب امامت را بر عهده گرفتند و به مدت ده سال در این مقام بودند، اما در مجموع تنها هفت ماه از دوره خلافت ایشان گذشت. در آغاز دوره امامت، امام حسن علیه‌السلام تنها هفت ماه در منصب خلافت بودند و حکومت را بر عهده داشتند.

در آغاز پذیرش حکومت، امام حسن مجتبی علیه‌السلام با چند مشکل اصلی مواجه بودند. اولاً، جامعه‌ای که ایشان بر آن حکومت می‌کردند، یک جامعه بحران‌زده و حتی می‌توان گفت جنگ‌زده بود. در طول پنج سال، سه جنگ خانمان‌برانداز بر امیرالمؤمنین علیه‌السلام تحمیل شده بود که مردم کوفه و دیگر مناطق اسلامی این جنگ‌ها را تحمل کرده بودند. این شرایط باعث شد که بسیاری از خانواده‌ها داغدار و زیان‌دیده باشند و بی‌میل شوند که برای ادامه جنگ یا هزینه‌های آن تلاش کنند. احساس عمومی این بود که جنگ‌ها بی‌ثمر بوده‌اند و اهدافی که برای آن‌ها در نظر گرفته شده بود، حاصل نشده است.

از سوی دیگر، کشورهای اسلامی و سرزمین‌های اسلامی از همان ابتدا به دو قطب تقسیم شدند. معاویه، بعد از جریان حکمیت، به نوعی استقلال در شام اعلام کرده بود و با روی کار آمدن امام حسن مجتبی علیه‌السلام، تصورش این بود که مشکل اصلی او امام علی علیه‌السلام بوده است. حال که امام علی علیه‌السلام از دنیا رفته بود، معاویه نمی‌خواست فرصتی را از دست بدهد تا غلبه بر امام حسن علیه‌السلام را به دست آورد و به همین دلیل بیعت با امام حسن را صراحتاً نپذیرفت و لشکر خود را به سمت کوفه حرکت داد و اعلام جنگ کرد.

ندای «أین عمار» امام حسن (ع)

در این دوره، شهادت عده‌ای از اصحاب کلیدی که محوری و انرژی‌بخش بودند، شرایط را دشوارتر کرد.

همین طور است. افرادی مانند مالک اشتر، محمد بن ابی‌بکر، و عمار یاسر که نمادها و حلقه‌های اتصال جامعه به امام بودند، به شهادت رسیده بودند. این افراد نقش مهمی در تجمع و انرژی‌بخشی به پیروان امام علی علیه‌السلام و امام حسن مجتبی علیه‌السلام داشتند و فقدان آن‌ها تأثیر زیادی بر وضعیت جامعه گذاشت.

در نتیجه، جامعه‌ای که امام حسن مجتبی علیه‌السلام به آن وارد شدند، از نظر اجتماعی، سیاسی و نظامی بسیار شکننده و آسیب‌پذیر بود.

از سوی دیگر امام حسن مجتبی علیه‌السلام با نقشه‌ها و ترفندهای متعددی از جبهه مقابل، به ویژه از طرف معاویه، مواجه شدند. معاویه، در حالی که یک لشکر بزرگ به سمت کوفه راهی کرده بود، گروهی را در کوفه مأمور کرده بود تا به طور مخفیانه امام حسن علیه‌السلام را به شهادت برسانند. او به این گروه پول پرداخت و دستور داده بود که به طور پنهانی نقشه‌های قتل امام حسن را پیاده کنند. این اقدام به نوعی شبیه به فعالیت‌های شایعه‌پراکنی امروزی در شبکه‌های مجازی است که به طور مداوم اخبار کذب را منتشر می‌کنند.

این نقشه‌ها و ترفندها تأثیر خود را گذاشت و وقتی که امام حسن علیه‌السلام متوجه شد که معاویه در حال حرکت به سمت کوفه است، بر منبر رفت و مردم را به جهاد دعوت کرد. اما مردم به دعوت ایشان توجه نکردند و سکوت کردند. برخی از خواص نیز از امام حسن علیه‌السلام پیروی کردند و به سمت پادگان رفتند تا لشکری برای مقابله با معاویه جمع کنند، اما متأسفانه این لشکر اولیه به سرعت تحلیل رفت و از حمایت مردمی برخوردار نشد.

در میان لشکری که قرار بود به امام حسن علیه‌السلام کمک کند، برخی از افراد به مخالفت برخاستند و حتی در میان لشکر امام، جا نماز و ردای او را برداشتند و یکی از افرادی که در لشکر نفوذ کرده بود، امام را با خنجر زخمی کرد. این فشارها و مشکلات، شرایط بسیار سختی را برای امام حسن علیه‌السلام به وجود آورد.

با این حال، تدابیر امام حسن علیه‌السلام و صبر و استقامت ایشان در مواجهه با این مشکلات، نشان‌دهنده شجاعت و خردمندی ایشان بود. ایشان به رغم همه مشکلات و خیانت‌ها، نقشه‌های فریبنده معاویه و حامیان او را به خوبی خنثی کردند و به نوعی به عنوان سردار تنهاترین، با سربلندی به پیش رفتند.

پراکندگی در سپاه امام حسن (ع) و نقش خواص

در آن دوران، لشکری که دور امام حسن علیه‌السلام بودند، شامل گروه‌های مختلفی می‌شدند. بسیاری از آنها حتی آن حضرت را به عنوان امام قبول نداشتند و ایشان را تنها به عنوان خلیفه پنجم پذیرفته بودند! این افراد به دلایل خاصی مانند فرمان رئیس قبیله‌شان، به دور امام جمع شده بودند و فقط به دلیل انتساب به رئیس قبیله، به عنوان یاران حضرت به شمار می‌آمدند. در این میان، نقش خواص چیست و خواص در آن دوران چه وظایفی داشتند؟ در واقع اگر در نظر بگیریم که مردم بینش لازم را نداشتند، وضعیت فکری و اجتماعی کسانی که به امام نزدیک بودند چگونه بود؟

مرحوم شیخ مفید در کتاب الارشاد به نکته‌ای مهم اشاره می‌کند که لشکر امام حسن مجتبی علیه‌السلام را به پنج دسته تقسیم کرده است:

شیعیان واقعی: این گروه به معنای واقعی یاران امام بودند و در کنار او قرار گرفتند.

خوارج: این‌ها که انگیزه‌شان فقط براندازی هر دو طرف بود، یعنی هم امام حسن و هم معاویه. آنها به امام حسن کمک کردند تا معاویه را از بین ببرد و سپس قصد داشتند با امام حسن نیز مبارزه کنند.

افراد با انگیزه غنائم: این دسته از افراد تنها به منظور کسب درآمد از جنگ به میدان آمده بودند.

حیران و سرگردان: این گروه کسانی بودند که در موقعیت کنونی دچار تردید و عدم تصمیم‌گیری بودند.

پیروان قبیله و رئیس قبیله: این افراد به دلیل پیروی از رئیس قبیله‌شان به لشکر امام پیوسته بودند.

در این میان، خواص نقش حیاتی در هماهنگی و کنترل این پنج گروه ایفا می‌کردند. خواص می‌توانستند با عملکرد صحیح خود، همه این گروه‌ها را پشت سر امام حسن مجتبی جمع کنند. اما اگر خواص نقشی مناسب ایفا نمی‌کردند، هر گروه می‌توانست به یک مشکل تبدیل شود و نقاط ضعف مختلفی را به امام حسن وارد کند.

نقش خواص در یاری‌رسانی یا عدم یاری‌رسانی به امام حسن مجتبی به وضوح قابل مشاهده است. به عنوان مثال، ادیب ابن حاتم طائی کسی بود که با قیام خود و تشویق مردم، موجب شد تا گروه زیادی از یاران امام حسن به حرکت درآیند و از سردرگمی خارج شوند. اما اشعث و شبث در مواقع مختلف مانند کربلا و دوران امام حسین علیه‌السلام، با نامه‌نگاری به معاویه و اعلام همکاری با او، به تضعیف جبهه امام کمک کردند.

قیس ابن سعد هم با بصیرت و سخنرانی‌های روشنگرانه خود توانست تردیدها را در دل‌ها برطرف کند و از ضعف موجود استفاده کند تا ضربه‌ای به لشکر معاویه وارد کند. در نهایت، عملکرد یکی از خواص می‌تواند نقطه ضعف را به قوت تبدیل کند یا برعکس. قیس ابن سعد، با مدیریت صحیح شرایط، توانست از ضعف‌ها به نفع امام استفاده کند، در حالی که افرادی مثل عبیدالله ابن عباس با ترک میدان، به نقطه قوت امام حسن علیه‌السلام آسیب رساندند.

 

مهمترین حیله‌ها و خدعه‌های معاویه برای سست کردن یاران امام حسن علیه‌السلام چه بود و در این راستا چه کارهایی انجام داد؟

معاویه استاد تمام‌عیار جنگ روانی بود. با وجود اینکه ابزارهای امروزی جنگ روانی و فضاهای رسانه‌ای را در اختیار نداشت، از ابزارهای عصر خودش به خوبی بهره‌برداری کرد. او به روش‌های مختلف تلاش کرد خواص را از امام حسن مجتبی علیه‌السلام جدا کند.

1. تطمیع مالی یا پیشنهاد منصب‌های مهم

در اینجا به چند روش اصلی اشاره می‌کنم. یکی از روش‌های همیشگی معاویه تطمیع بود. او با روش‌هایی نظیر تطمیع و وسوسه‌گری، سعی کرد خواص را به سوی خود جذب کند. این تطمیع ممکن بود به صورت مالی و پولی یا به وسیله جذابیت‌های زندگی راحت و تجملاتی باشد. او با استفاده از زر و پول به خرید افرادی پرداخت که ظرفیت مالی و خودباختگی داشتند. همچنین از مشاوره افرادی که در مکر و فریب شناخته شده بودند، بهره می‌برد.

به عنوان مثال، جریان عبیدالله ابن عباس از این نوع تطمیع‌ها بود که در آن، پیشنهادات مالی به برخی افراد داده شد. همچنین معاویه با چرب‌زبانی و وعده‌های زندگی راحت، افرادی را به سوی خود جلب کرد. مثلاً همسر امام حسن مجتبی، که از نزدیک‌ترین افراد به امام حسن بود و انتظار می‌رفت محافظ و یار او باشد، با وعده‌هایی مانند حرمسرای آنچنانی و زندگی راحت، به سمت معاویه جذب شد. این زندگی تجملاتی که معاویه وعده داده بود، بر خلاف آنچه در نزد امام حسن مجتبی وجود داشت، او را به سوی خود کشاند.

روش دیگر معاویه پیشنهاد منصب‌های مهم به افرادی بود که در کوفه حضور داشتند. این افراد به دنبال فرصتی بودند تا از معاویه منصبی کسب کنند. تحلیل آنها این بود که معاویه غالب خواهد شد و سپس می‌توانند از او منصبی مطالبه کنند.

تطمیع و وسوسه‌گری که به آن اشاره کردیم، همیشه به معنای این نبود که معاویه به طور مستقیم از خواص بخواهد تا با امام حسن علیه‌السلام بجنگند. در بسیاری از موارد، او فقط می‌خواست که آنها بی‌طرف بمانند یا در گوشه‌ای ایستاده و درگیر نشوند.

2. تهدید

اگر تطمیع نتیجه نمی‌داد، معاویه به تهدید روی می‌آورد. مثلاً قیس بن سعد ابتدا به وسیله تطمیع هدف قرار گرفت، اما وقتی جواب نداد، معاویه شروع به تهدید او کرد. وقتی تهدید هم تأثیر نکرد، معاویه به حدی از قیس تنفر داشت که حتی پس از توافق صلح، امان‌نامه برای سایر یاران امام حسن صادر کرد، اما قیس را مستثنی کرد. امام حسن علیه‌السلام نیز با دفاع از قیس، مانع از لغو صلح‌نامه شدند و مجبور کردند که برای قیس نیز امان‌نامه صادر شود.

3. شایعه‌سازی و جنگ روانی

روش سوم معاویه شایعه‌سازی و جنگ روانی بود. او با ترویج شایعات میان خواص و عوام، باعث سردرگمی و اختلال روانی می‌شد. به عنوان مثال، بعد از زخمی شدن امام حسن، شایعه‌ای منتشر کرد که او به شهادت رسیده است. این شایعه باعث شد برخی افراد، حتی فرماندهان، تحت تأثیر قرار گیرند و بپذیرند که امام حسن راضی به صلح شده است. این باعث شد که برخی از جنگجویان از ادامه مبارزه منصرف شوند.

علاوه بر این، شایعات دیگری مانند شهادت قیس بن سعد، که به محض انتشار آن، گروه‌های تازه نفس که برای کمک به لشکر امام حسن آمده بودند، از نیمه راه برگشتند. همچنین شایعه‌هایی مبنی بر پیوستن نخبگان و خواص به معاویه باعث شد که برخی از آنها کنار کشیده و به پول رضایت دهند.

این شایعات و جنگ روانی‌ها باعث تخریب روحیه، سردرگمی و کلافگی در میان نخبگان و عوام می‌شد. در حالی که برخی فریب این فضای روانی را خوردند، عده‌ای نیز با استقامت و مقاومت، به حمایت از امام حسن مجتبی علیه‌السلام ادامه دادند.

سخنگوی جمعیت خدمتگزار زائرین پیاده امام رضا (ع) گفت: بیش از ۷۰ هزار نفر در محل‌های اسکان شبانه اطراق و صبح فردا به سمت مشهد الرضا ادامه مسیر خواهند داد.

حسین رضایی اظهار داشت: بیش از 58 هزار زائر پیاده در مسیرهای خراسان جنوبی، شمالی، رضوی و سمنان در قالب 325 کاروان به سمت مشهد مقدس در حرکتند.

وی تعداد زائرین ورودی از یک روز قبل از اربعین تا شب گذشته از 4 مسیر را به 9 هزار نفر اعلام کرد و افزود: 5 ایستگاه صلواتی سیار از امروز کار خود را در محورهای مختلف استان خراسان رضوی آغاز کرده است.

رضایی خاطرنشان کرد: از کسانی که نذورات دارند درخواست می‌شود مستقیما به جاده وارد نشوند و با تماس با شماره 0900454590 واحد مشارکتی جمعیت هماهنگی کرده تا در محل هایی که مامور بهداشت حضور دارد توسط بانی توزیع شود.

سخنگوی جمعیت ادامه داد: بیش از 70 هزار نفر در مسیرهای نیشابور،  تربت حیدریه ،گناباد، تربت جام،  فریمان، قوچان بسمت شمال،  قوچان به سمت مشهد و مسیر سرخس در محل های اسکان شبانه اطراق و صبح فردا به سمت مشهد الرضا ادامه مسیر خواهند داد.

رضایی گفت: 24 هزار و 765 زائر پیاده تا ساعت 18 امروز وارد مشهدالرضا شدند.

آمادگی اسکان موقت 43 هزار زائر در حرم مطهر رضوی

محمد شبان معاون خدمات زائرین حرم مطهر رضوی اظهارداشت: باتوجه‌به حجم حضور زائران در روزهای پایانی ماه صفر در مشهد مقدس و به‌منظور تسهیل شرایط زیارت این زائران، پارکینگ شماره یک و شماره 3 حرم مطهر رضوی آماده اسکان موقت زائران درنظر گرفته شده و پیش‌بینی کرده‌ایم حدود 9 هزار نفر در پارکینگ شماره یک و 4 هزار نفر در پارکینگ شماره 3 استقرار یابند.

وی در ادامه به اسکان موقت زائران در خارج از حرم مطهر با ظرفیت 30 هزار زائر پیاده در 27 پایگاه سطح شهر اشاره کرد و افزود: ابتدای ره‌باغ رضوان(ابتدای خیابان شهید شوشتری 1، شارستان طبرسی)، میدان شهید حججی، ساختمان سابق ستاد مرکزی آستان قدس رضوی واقع در چهارراه شهدا و زیر سطحی میدان شهدا از جمله نقاطی است که برای اسکان موقت زائران در خارج از مجموعه حرم مطهر رضوی اختصاص داده شده است.

معاون خدمات زائرین حرم مطهر رضوی، همچنین به آماده‌سازی سرویس‌های بهداشتی و استحمام زائران در این ایام اشاره کرد و گفت: سرویس‌های بهداشتی در بازار غدیر، بازار کوثر، و کنار باغ رضوان (ضلع شرقی) و ... آماده‌ شده و ارائه خدمت‌رسانی است.

پایگاه اطلاع رسانی وای نت وابسته به روزنامه یدیعوت آحارانوت در خبری اعلام کرد، بیش از یکصد هزار نفر با تجمع در خیابان بگین تل‌آویو (اطراف وزارت جنگ) خواهان امضای فوری و سریع توافق مبادله اسرا شدند.

به نوشته این رسانه عبری زبان، این بزرگترین تجمع اعتراض آمیز از زمان آغاز جنگ 7 اکتبر محسوب می‌شود به نحوی که تقاطع‌های مختلف تل‌آویو را در اعتراض به کشته پیدا شدن 6 اسیر اسرائیلی مسدود کردند.

 

به نوشته این رسانه خانواده اسرا با اشاره به گذشت 11 ماه از مسئله اعلام کردند، همه مردم و تمامی رؤسای نهادهای امنیتی از امضای توافق حمایت می‌کنند، امروز مسئولیت این امر به عهده کابینه است که اسرا را به خانواده هایشان بازگردند، امکان ندارد اجازه بدهیم که فرزندان ما در تونل‌ها آن هم به خاطر منافع سیاسی کشته شوند.

همسر یکی از اسرا هم اعلام کرد، رفتارهای نتانیاهو صدور حکم اعدام علیه اسرا است، تاخیر در امضای توافق و با هر بار شکست در امضای توافق صدور حکم اعدام علیه اسرا می‌باشد.

به نوشته رسانه‌های عبری زبان تظاهرات مشابهی هم در قدس برگزار که با دخالت پلیس به آشوب کشیده شد، پلیس در جریان آن 5 نفر را دستگیر کرد.

در خبر دیگری هم رسانه‌های عبری زبان اعلام کردند، نتانیاهو که با توجه به شکست سیاست هایش در موضع انفعالی قرار گرفته خطاب به یوآف گالانت وزیر جنگ اعلام کرد، ما به دنبال ابراز نرمش در مذاکرات هستیم اما این نرمش در رابطه با اصولی همچون فیلادلفیا نخواهد بود.

نتانیاهو در مقابل اعتراضات گسترده صهیونیست‌ها اعلام کرد، لغو تصمیم راهبردی کابینه امنیتی بعد از کشته پیدا شدن شش اسرائیلی یک اشتباه بزرگ است، اگر از فیلادلفیا عقب نشینی کنیم به آن معنی است که از ما درخواست خواهد شد تا از کل نوار غزه خارج شویم و این به آن معنی است که منافع امنیتی ما به خطر خواهد افتاد.

ساعاتی قبل از آن بنی گانست رهبر حزب بلوک دولت از مردم خواسته بود تا در اعتراض به سیاست‌های نتانیاهو به خیابان‌ها بیایند.

او تاکید کرد وقت آن فرا رسیده است تا این کابینه شکست خورده مطلق را تغییر دهیم.

گانتس که بعد از حمله به نوار غزه وارد کابینه جنگ نتانیاهو شده اما به دلیل اختلاف نظر با وی در رابطه با نحوه مدیریت جنگ از آن خارج شد اعلام کرد: نتانیاهو ترسیده و مردد شده است، او به جای نجات اسرا به خاطر مسایل سیاسی خود وقت کشی می‌کند.

وی در ادامه گفت: وظیفه نتانیاهو حفاظت از اسرا است نه حفظ ائتلافی است که افراطیون و تندروها بر آن حاکمیت دارند.

این ژنرال سابق ارتش رژیم صهیونیستی افزود: اسرا در حال مرگ هستند در حالی که صهیونیست‌ها از شمال کوچانده می‌شوند و جامعه اسرائیل هم در آستانه فروپاشی قرار گرفته است.

یائیر لاپید رهبر مخالفان کابینه در کنست اسرائیل هم کابینه نتانیاهو را کابینه مرگ توصیف کرد و گفت: کابینه نتانیاهو تصمیم خود را برای عدم نجات هیچ یک از اسرا گرفته است.

به گزارش رادیو ارتش رژیم صهیونیستی، لاپید از سندیکاهای کارگری خواست تا اقتصاد اسرائیل را فلج کنند.

این خبر در حالی اعلام می‌شود که واللا نیوز در خبری اعلام کرد، هستدروت اتحادیه سندیکاهای کارگری اسرائیل اعلام کرد، فردا دوشنبه در سرتاسر (فلسطین اشغالی) اعتصاب عمومی اعلام می‌شود.

مسئولین بخش‌های مختلف اقتصادی و رؤسای شوراهای شهر و مدیران بیمارستان‌ها به این دعوت پاسخ مثبت داده و فردا را اعتصاب عمومی اعلام کردند.

در مقابل بتسلئیل سموتریچ وزیر دارایی رژیم صهیونیستی اعتصاب کنندگان را به قطع حقوق تهدید کرد.

به نوشته رسانه‌های صهیونیستی وزیر دارایی این رژیم به مسئولین ذیربط دستور داد، حقوق هر فردی که فردا دست به اعتصاب بزند، حقوقش پرداخت نشود.

نسخه قابل چاپ
۱۴۰۳/۰۳/۱۴
 

بیانات در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)

در جوار مرقد مطّهر امام راحل(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین المکرّمین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

این اجتماع بزرگِ هرساله دارای یک هدف مهم و مورد نیاز ملّت ایران است، و آن عبارت است از تجدید یاد امام بزرگوار و بهرهگیری از درس امام بزرگوار برای پیشرفت کشور و اداره‌ی کشور و تعقیب اهداف بلند انقلاب؛ یا از درس امام استفاده کنیم که در بیانات ایشان و در نوشتههای ایشان در دسترس ما و در اختیار ما است، یا از ابعاد شخصیّت امام بهرهمند بشویم که خود این ابعاد شخصیّت برجسته‌ی بینظیر امام بزرگوار، هر کدام درسی است برای ما.

امروز هم من از نگاه امام بزرگوار، از زاویه‌ی دید امام بزرگوار، میخواهم [راجع] به دو موضوع مهمّی که در فاصله‌ی خرداد گذشته تا امروز اتّفاق افتاده است، کلماتی را عرض کنم، مطالبی را بیان کنم. این دو موضوع، یکی مسئله‌ی فلسطین است که امروز مسئله‌ی اوّل دنیا است و با یک حمله‌ی عظیم مردمی آغاز شد و دنبالههای آن تا امروز چشم دنیا را متوجّه خود کرده است و آن را به مسئله‌ی اوّل دنیا تبدیل کرده است؛ یکی هم حادثه‌ی تلخ فقدان رئیسجمهور عزیز و مغتنم ما است(۲) که آن هم حادثه‌ی بزرگی است و هم در دایره‌ی داخلی کشور، هم در عرصه‌ی جهانی، شهادت رئیسجمهورمان و همراهانشان پیامدهایی دارد، و یکی از مسائل مهمّ تاریخ انقلاب محسوب میشود. راجع به این دو موضوع از زاویه‌ی نگاه امام میخواهیم نگاه کنیم و بحث کنیم؛ بعد هم البتّه ان‌شاءالله درباره‌ی مسئله‌ی انتخابات و این وظیفه‌ی ملّی و عمومی‌ای که در زمینه‌ی انتخابات داریم، چند کلمه‌ای عرض خواهم کرد.

یکی از برجسته‌ترین درسها و رویکردهای امام را ما در قضیّه‌ی فلسطین مشاهده میکنیم؛ امام بزرگوار از روز اوّلِ شروع نهضت اسلامی، بر روی مسئله‌ی فلسطین تکیه کردند، مطالبی گفتند، آینده‌نگری‌ای کردند و راهنمایی‌هایی به ملّتهای مسلمان و به خود ملّت فلسطین کردند. آنچه امام بزرگوار درباره‌ی آینده‌ی فلسطین از پنجاه سال قبل یا بیشتر پیش‌بینی کرده بودند، امروز بتدریج در حال تحقّق یافتن است؛ این روشن‌بینی امام در مسئله‌ی فلسطین، موضوع بسیار مهمّی است که بعد توضیحی عرض خواهم کرد. البتّه این روشن‌بینی و آینده‌نگری و دقّت نظر امام بزرگوار در حوادث، مخصوص مسئله‌ی فلسطین نبود؛ در بسیاری از قضایای جاری و مهمّ کشور، نظر امام، نگاه دقیق امام، روشن‌بینی امام در جلوی چشم کسانی که آنها را شنیده بودند تحقّق پیدا کرد که نمونه‌های زیادی دارد. یک نمونه همان روزهای اوّل نهضت است؛ آن روزی که نهضت اسلامی به رهبری امام بزرگوار اوّلین گامهای خودش را برمیداشت و رژیم طاغوت در فیضیّه‌ی قم، در خیابانهای قم، در تهران، هر حرکتی را با شدّت و بی‌رحمیِ تمام سرکوب میکرد، در یک چنین شرایطی که مبارزین تعداد اندکی بودند و طرف مقابل هم یک رژیم جبّار و بی‌رحم بود، ایشان خطاب به ماها که آن روز طلبه‌های جوانی بودیم، فرمودند «اینها رفتنی هستند، شما میمانید».(۳) آن روز کسانی که اهل تحلیل بودند، اهل مطالعه‌ی مسائل گوناگون کشورها و مبارزات و مانند اینها بودند، از این‌جور سخنی تعجّب میکردند؛ ایشان گفتند و همین هم شد.

یک نمونه‌ی دیگر در اواخر دوران عمر بابرکت این بزرگوار است و آن، مطلبی است که ایشان در نامه‌ی به رئیس شوروی سابق نوشتند،(۴) که این جزو عبارات ماندگار تاریخی است. آن روز که شوروی سابق در اوج شوکت و اعتبار به نظر میرسید، ایشان گفتند که صدای شکستن استخوانهای رژیم کمونیستی را میشنوند؛ هیچکس آن روز تصوّر چنین وضعی را نمیکرد؛ ایشان گفتند، و خیلی نگذشت که آنچه ایشان پیشبینی کرده بودند اتّفاق افتاد.

امام در قضیّه‌ی فلسطین، با این نگاه، با این دید وارد قضایا شدند. آنچه حاصل و خلاصه‌ی خواسته‌ی امام بزرگوار در باب فلسطین بود، این بود که دل به مذاکرات سازش بسته نشود. دل نبندند، امیدوار نباشند به اینکه بتوانند با مذاکرات سازش، مشکل فلسطینیها را حل کنند و در مسئله‌ی فلسطین به یک نقطه‌ی عادلانه برسند؛ این خلاصه‌ی حرف امام بود. ایشان معتقد بود باید خود مردم فلسطین در میدان عمل حقّ خودشان را بگیرند و دشمن را، یعنی رژیم صهیونیست را وادار به عقبنشینی کنند، او را تضعیف کنند، و همه‌ی ملّتهای دنیا و بالخصوص دولتهای مسلمان از فلسطینیها حمایت کنند؛ ایشان همیشه تکرار میکردند که اگر ملّتها وارد میدان بشوند، خود فلسطینیها اقدام کنند و کمر به عمل ببندند، اگر این[طور] شد، رژیم صهیونیست وادار خواهد شد به اینکه عقبنشینی کند؛ امروز این اتّفاق افتاده است؛ که من حالا توضیح خواهم داد.

فلسطینیها در ماجرای طوفانالاقصیٰ وارد میدان شدند، عمل کردند، اقدام کردند و دشمن را در کنج میدانی قرار دادند که هیچ راه فراری و وسیله‌ی نجاتی برایش وجود ندارد. بله، آمریکا از رژیم صهیونیست حمایت میکند، بسیاری از دولتهای غربی حمایت میکنند امّا همه هم اعتراف میکنند و قبول دارند که شرایطی که برای حکومت صهیونیست به وجود آمده است، شرایطی است که راه نجاتی برای آن رژیم وجود ندارد. در باب این حرکت عظیم مردم فلسطین من در اینجا چند جملهای توضیح عرض میکنم.

دو نقطه‌ی اساسی در حادثه‌ی طوفانالاقصیٰ وجود دارد که باید به آن توجّه کرد؛ دو نقطه‌ی اساسی و مهم. یک نقطه این است که این عملیّات طوفان‌الاقصیٰ که در پانزدهم مهرِ گذشته اتّفاق افتاد، دقیقاً مورد نیاز منطقه بود؛ منطقه‌ی ما به این عملیّات نیاز داشت؛ این پاسخ به یک نیاز بزرگ منطقه بود که شرح خواهم داد. نقطه‌ی دوّم این است که این عملیّات یک ضربه‌ی تعیین‌کننده‌ای به رژیم صهیونیست بود؛ ضربه‌ای که هیچ علاجی برای آن وجود ندارد، و رژیم صهیونیست بر اثر این ضربه دچار ابتلائاتی شده است که از این ابتلائات نجات پیدا نخواهد کرد.

امّا آن نقطه‌ی اوّل که گفتیم عملیّات طوفان‌الاقصیٰ دقیقاً در لحظه‌ی نیاز منطقه اتّفاق افتاد، توضیحش این است که یک نقشهی جامعِ وسیعی به وسیلهی آمریکا و عناصر صهیونیست و دنباله‌های آنها و بعضی از دولتهای منطقه طرّاحی شده بود که بر اساس این نقشه‌ی جامع قرار بود مناسبات و معادلات منطقه تغییر پیدا کند. ارتباط رژیم صهیونیستی با دولتهای منطقه طبق خواسته‌ی خود آن رژیم تنظیم بشود و معنایش تسلّط رژیم صهیونیستی بر سیاست و اقتصاد کلّ منطقه‌ی غرب آسیا بلکه کلّ دنیای اسلام بود؛ یک برنامه‌ی وسیعی را طرّاحی کرده بودند که این نتیجه‌اش بود. این برنامه را با مقدّمات زیادی پیش برده بودند؛ آمریکا پشت سر این برنامه بود، انگلیس پشت سر این برنامه بود، جامعه‌ی صهیونیست‌های جهانی پشت سر این برنامه بودند، بعضی از دولتهای منطقه با جدّیّت در این برنامه همکاری میکردند؛ این برنامه به لحظه‌های پایانی خودش رسیده بود؛ یعنی چیزی نمانده بود که این برنامه و نقشه‌ی بلند‌مدّت به مرحله‌ی اجرای عملی برسد. در یک چنین لحظه‌ی حسّاسی حمله‌ی طوفان‌الاقصیٰ آغاز شد و همه‌ی نقشه‌های دشمن را بر باد داد. طوفان پانزدهم مهر نقشه‌ی با دقّت طرّاحیشده‌ی دشمن را باطل کرد و با وضعی که در این هشت ماه پیش آمده است، امیدی هم به اینکه بتوانند این نقشه را دوباره احیا کنند چندان وجود ندارد. کار بزرگ مهمّی انجام گرفت.

اینکه شما میبینید رژیم صهیونیستی با چنین شدّتی و قساوتی به مردم بیدفاع غزّه حمله میکند، واکنش عصبی رژیم به باطل شدن آن نقشه است. اینکه میبینید دولت آمریکا در مقابل چشم همه‌ی مردم دنیا به این جنایتها کمک میکند، به خاطر واکنش عصبی آنها است از باطل شدن نقشهای که با زحمت زیاد این نقشه را کشیده بودند. طوفان‌الاقصیٰ یک چنین معجزهای کرد. این طوفان‌الاقصیٰ درست در وقت خود و در لحظه‌ی خود اتّفاق افتاد. بنده البتّه نمیتوانم ادّعا کنم که طرّاحان طوفان‌الاقصیٰ آیا میدانستند که چه کار بزرگی را دارند انجام میدهند یا نه ــ من نمیدانم ــ امّا واقعیّت این است که این کاری که اینها انجام دادند، یک کاری بود که هیچ چیز دیگری نمیتوانست جای آن را بگیرد؛ اینها یک توطئه‌ی بزرگ بینالمللی برای منطقه‌ی غرب آسیا را با عملیّات طوفان‌الاقصیٰ از بین بردند و باطل کردند. این، نقطه‌ی اوّل.

و امّا نقطه‌ی دوّم، که گفتیم عملیّات طوفان‌الاقصیٰ یک ضربه‌ی تعیینکننده به رژیم صهیونیستی بود، یک ضربهای بود که قابل جبران نیست و رژیم صهیونیستی را در یک مسیری قرار داده است که انتهای آن مسیر جز اضمحلال و نابودی چیز دیگری نیست. درباره‌ی این بخش از قضیّه زیاد صحبت کرده‌ایم؛ از اوّل وقوع طوفان‌الاقصیٰ تا حالا، بارها درباره‌ی این مسئله صحبت کرده‌ایم؛(۵) من امروز میخواهم از زبان دیگران دراینباره حرف بزنم. نظرات خودمان را فعلاً میگذاریم کنار؛ من نظرات کسانی را عرض میکنم که از لحاظ جهتگیری و رویکرد با ما همراه نیستند.

همه‌ی تحلیلگران غربی، اعمّ از اروپایی، آمریکایی و حتّی وابستگان به خود رژیم صهیونیستی معتقدند که در این عملیّات، رژیم صهیونیستی با همه‌ی تظاهر و یال‌وکوپال، از گروه معدود مقاومت شکست سختی خورده است. آنها میگویند رژیم صهیونیستی هشت ماه بعد از طوفان‌الاقصیٰ، با این‌همه تلاش، به هیچ‌کدام از هدفهای حدّاقلّی خود هم نرسیده؛ این را تحلیلگران غربی میگویند. از این بالاتر، یک تحلیلگر غربی قضاوتش این است و این‌جور میگوید که طوفان‌الاقصیٰ رویدادی است که میتواند تغییر‌دهنده‌ی قرن بیست‌ویکم باشد؛ این تلقّی یک تحلیلگر معروف غربی است  ــ بنده نمیخواهم اسم آنها را بیاورم ــ یک تحلیل دیگر از یک تحلیلگر دیگر غربی میگوید: طوفان‌الاقصیٰ جهان را تغییر خواهد داد. یک تحلیلگر امنیّتی صهیونیست، مربوط به داخل خود رژیم صهیونیستی، [وقتی] میخواهد بگوید درون سران و مسئولان بالای رژیم صهیونیستی آشفتگی وجود دارد، سرگیجه وجود دارد و نمیدانند چه کار باید بکنند، این‌جور میگوید که اگر محتوای بحثها و اختلافات مقامات اسرائیل در رسانه‌ها منتشر شود، چهار میلیون نفر از اسرائیل خواهند رفت؛ مهاجرت معکوس؛ یعنی سرگیجه و آشفتگی و دستپاچگی در میان مقامات اسرائیل در یک چنین حدّی است. توجّه کنید! این خیلی مهم است. یک مورّخ اسرائیلی میگوید: «پروژه‌ی صهیونیستی، نفسهای آخر خود را میکِشد ــ این را یک تحلیلگر و مورّخ صهیونیست میگوید ــ و ما در آغازِ پایان رژیم صهیونیستی هستیم؛ ارتش در حفاظت از جامعه‌ی یهودی در جنوب و شمال اسرائیل شکست خورده است». ارتشی که ادّعا میکرد جزو قوی‌ترین ارتشهای دنیا است در داخل سرزمین خود شکست خورده؛ از چه کسی شکست خورده؟ از یک دولت قوی؟ نه، از گروه‌های مقاومت، از حماس، از حزب‌الله؛ از اینها شکست خورده. طوفان‌الاقصیٰ این است.

از همه‌ی اینها که بگذریم، آنچه در مقابل چشم ما است و داریم مشاهده میکنیم، [این است که] مسئله‌ی فلسطین شده است مسئله‌ی اوّل دنیا؛ این خیلی مهم است. سالهای متمادی تبلیغات رسمی رسانه‌های وابسته‌ی به آمریکا و وابسته‌ی به مراکز صهیونیستیِ ثروتمند سعیشان این بود که کاری کنند که نام فلسطین و مسئلهی فلسطین بتدریج کمرنگ بشود و تدریجاً به فراموشی سپرده بشود، و مردم یادشان برود که یک چیزی هم به نام «فلسطین» وجود داشته! سالها سعی کردند و پول خرج کردند برای این کار، [امّا] امروز علیرغم آنها، مسئله‌ی فلسطین مسئله‌ی اوّل دنیا است. در خیابانهای لندن، در میدانهای پاریس، در دانشگاههای آمریکا به نفع مردم فلسطین و علیه رژیم صهیونیستی شعار میدهند. آمریکا هم در مقابل اجماع جهانی ملّتهای دنیا ناچار دچار انفعال است و دیر یا زود مجبور خواهد شد دست خودش را از پشت رژیم صهیونیستی بردارد.

البتّه مصیبتهای غزّه، حوادث گریهآور غزّه، [از جمله] حمله به مردم بیدفاع، کشتار نزدیک به چهل هزار نفر، کشتار حدود پانزده هزار یا بیشتر کودک ــ بعضاً نوزاد، بعضاً شیرخوار ــ این مصیبتها وجود دارد؛ اینها هزینههایی است که ملّت فلسطین در راه نجات خود دارد این هزینهها را میدهد، و [در عین حال] ایستاده است و مقاومت میکند و از حماسهسازان و مبارزان مقاومت دفاع میکند. ملّت فلسطین با وجود همه‌ی این مشکلات و سختیها، از مقاومت اِعراض نکرد، روگردانی نکرد؛ از مقاومت دفاع میکند، به برکت ایمان اسلامی و اعتقاد به آیات قرآن؛ این خیلی مهم است.

واقع قضیّه این است که رژیم صهیونیستی یک محاسبه‌ی غلطی کرد، یک تحلیل غلطی کرد از تواناییهای جبهه‌ی عظیم مقاومت. امروز یک جبهه‌ی بزرگی در منطقه‌ی ما وجود دارد به نام «جبهه‌ی مقاومت»؛ این جبهه تواناییهای زیادی دارد؛ رژیم صهیونیستی در فهم این حقیقت دچار اشتباه شد، دچار غلط شد. رژیم صهیونیستی به دست خودش، خود را در یک دالان بنبستی انداخت که شکستها پشت سر هم و پیدرپی به سراغش خواهند آمد و به حول و قوّه‌ی الهی از این دالان راه نجاتی پیدا نخواهد کرد. امروز رژیم صهیونیستی در مقابل چشم مردم دنیا دارد بتدریج ذوب میشود، دارد تمام میشود؛ این را مردم دنیا دارند می‌بینند. البتّه در تبلیغات حرف میزنند، امّا واقع قضیّه این است؛ هم خودشان میدانند، هم بسیاری از سیاسیّون دنیا میدانند، هم بسیاری از ملّتها این را میفهمند و هم ملّت فلسطین این را فهمیده است. این راجع به مسئلهی اوّلی که گفتیم امروز میخواهیم بحث کنیم، [یعنی] مسئلهی فلسطین و طوفان‌الاقصیٰ.

امّا حادثه‌ی مهمّ دوّم، یعنی شهادت جان‌گداز رئیس‌جمهور مغتنم و عزیز و پُرکار و همراهان ایشان که این همراهان هم هر کدام به نوبه‌ی خود ارزشمند بودند؛ از آنهایی که بنده از نزدیک می‌شناختم، مرحوم آقای آل هاشم، امام‌جمعه‌ی فعّال، مردمی و شایستهی شهر تبریز، نمایندهی رهبری در استان مهمّ آذربایجان شرقی، با مردم، با جوانها، با دانشجوها، با هنرمندان، با ورزشکاران، با قاطبه‌ی مردم ارتباطات قلبی و دلی و کاری برقرار میکرد؛ حقیقتاً شخصیّت ارزنده‌ای بود. مرحوم آقای امیرعبداللهیان، وزیر خارجه‌ی فعّال، پُرکار، باابتکار، مذاکره‌کننده‌ی قوی؛ بنده صورت مذاکراتی را که ایشان میکرد در مواردی مشاهده میکردم؛ یک مذاکره‌کننده‌ی قوی و باهوش و پایبند به مبانی و اصول؛ اینها [کسانی بودند] که من از نزدیک می‌شناختم؛ دیگران هم، چه استاندار آذربایجان، چه برادر مأمور حفاظت رئیس‌جمهور، چه آن سه نفر عزیزی که مأمور پرواز بودند، همه‌ی اینها آن‌طوری که افراد آشنای به آنها میگویند، افراد شایسته و برجسته و مؤمنی بودند. فقدان اینها حقیقتاً یک خسارت بود برای کشور.

ما در مقابل مصیبت چه جور باید برخورد کنیم؟ این مهم است. من قبلاً بحث درباره‌ی این فقدان بزرگ را با این آیهی شریفه، نورانی کنم که میفرماید: وَ لا تَقولوا لِمَن یُقتَلُ فی‌ سَبیلِ اللهِ اَمواتٌ بَل اَحیاءٌ وَ لکِن لا تَشعُرون؛(۶) به کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مرده اطلاق نکنید؛ اینها زنده‌اند. اطراف این آیه ــ چه قبل این آیه، چه بعد این آیه ــ بحثی از حرکت نظامی و جنگ و قتال و مانند اینها نیست؛ [میفرماید] «فی‌سبیلالله». نمیشود ادّعا کرد که معنای این «یُقتَلُ فی‌ سَبیلِ اللَّه» کشته شدن در میدان جنگ است، چون هیچ قرینهای بر این در این آیه وجود ندارد. در آیهی سوره‌ی آلعمران ــ «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا»(۷) ــ چرا، آن آیه در ضمنِ مسائل جهاد است؛ این آیه نه، مطلق است؛ [میفرماید] هر کسی که در راه خدا کشته بشود. راه خدمت به مردم، راه خدا است؛ راه کار جهادی برای مردم، راه خدا است؛ راه اداره‌ی کشور اسلامی، راه خدا است؛ راه پیشرفت نظام جمهوری اسلامی، راه خدا است. آقای رئیسی عزیز و همراهانش، در راه پیشرفت کشور، در راه خدمت به مردم، در راه اعتلای جمهوری اسلامی کشته شدند، [لذا] مشمول این آیهاند؛ اینها را اموات ندانید؛ بَل اَحیاءٌ؛ اینها زنده هستند؛ همان تعبیری که در باب شهدا وجود دارد. بنابراین، اینها را ما «شهدای خدمت» میدانیم، همچنان که مردم گفتند؛ از دل مردم جوشید این تعبیر «شهید جمهور» و «شهید خدمت»؛ این خیلی باارزش است. خب، این مصیبت جدّاً مصیبت سنگینی بود برای کشور.

چند کلمه در باب خود رئیسجمهور فقیدمان عرض بکنم، چند کلمه هم در باب مردم و ملّتمان که در این قضیّه چه جوری برخورد کردند عرض بکنم. اینها درس است؛ ما باید درس بگیریم از حوادث؛ این حوادث برای ما درس است.

در باب خود رئیسجمهور عزیزمان ــ که رحمت خدا بر او باد ــ همه اعتراف کردند که مرد کار بود، مرد عمل بود، مرد خدمت بود، مرد صفا و صداقت بود؛ این را همه اعتراف کردند. شب و روز نمیشناخت. در خدمتگزاری به کشور، یک نصاب تازهای را به وجود آورد. ما قبلاً هم شخصیّتهای خدمتگزار داشته‌ایم، امّا نه در این حد، نه با این حجم، نه با این کیفیّت، نه با این صداقت، نه با این پُرکاری و شب و روز نشناختن؛ یک نصاب جدیدی را آقای رئیسی (رحمة الله علیه) در باب خدمتگزاری به ملّت ایجاد کرد. در مسائل خارجی، از فرصتها به بهترین وجهی استفاده کرد. اینهمه تحرّک خارجی و سفر خارجی آثار ارزشمند و بابرکتی برای کشور داشت، هم برای امروز کشور، هم برای فردای کشور. ایران را در چشم رجال سیاسی دنیا بزرگتر و برجستهتر کرد. انقلاب اسلامی را، ملّت ایران را، در بیانات خود و در اظهارات خارجی خود، درست تعریف کرد و شناساند؛ لذا رجال سیاسی‌ای که امروز درباره‌ی او حرف میزنند، از او به عنوان یک چهره‌ی برجسته حرف میزنند؛ این برای ما که سالهای متمادی با مسائل خارجی سروکار داشتیم، چیز جدید و باارزشی است. سبک مدیریّت او در بین همکاران خودش یک سبک ویژهای بود، با صمیمیّت همراه بود؛ با همکارانش، با وزرا، با مدیران دولتی با صفا و صمیمیّت رفتار میکرد. برای مردم، کرامت قائل بود، عزّت قائل بود؛ به مردم، به جوانها برای اظهار نظر میدان میداد؛ حرمت مردم را نگه میداشت. به جوانها اعتماد میکرد، جوانها را تکریم میکرد. به کسانی که به خود او بدی کرده بودند، با کرامت برخورد میکرد؛ به کسانی که حتّی به او اهانت کرده بودند، پاسخ تند، پاسخ زشت، پاسخ عصبی نمیداد. متقابلاً در مرزبندی با دشمنان انقلاب صراحت داشت؛ در مورد کسانی که با انقلاب بد بودند، مخالف بودند، دشمن بودند، دوپهلو صحبت نمیکرد؛ صریح صحبت میکرد، مرزبندیِ صریح داشت؛ به لبخند دشمن اعتماد نمیکرد. اینها ارزش است، اینها درس است؛ هر کدام از اینها برای سیاستمداران ما، برای رؤسای جمهور آینده‌ی ما، برای کسانی که در یک بخشی مورد اعتماد ملّت قرار میگیرند، یک سرمشق است.

بعد از فقدان این عزیز، من دیدم تقریباً همه‌ی روزنامه‌ها، همه‌ی مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریانهای مختلف، از خدمات او و تلاشهای شبانه‌روزی او حرف میزنند، از او تمجید میکنند، تعریف میکنند؛ دلم سوخت؛ دلم برای رئیسی سوخت؛ [بعضی از] اینها در زمان حیات او حاضر نبودند یک کلمه از این حرفها را بگویند؛ در زمان حیات او این برجستگی‌ها را میدیدند امّا کتمان میکردند، بلکه عکس آن را میگفتند و او را می‌آزردند. البتّه او غالباً جواب نمیداد امّا گاهی پیش من می‌آمد و مقداری شکایت میکرد. خدای متعال درجات این مرد عزیز و مغتنم را عالی کند؛ خداوند درجات همه‌ی کسانی را که با او همراه بودند عالی کند و به خانواده‌های آنها صبر عنایت کند. این راجع به شخص این عزیزان.

و امّا راجع به مردم؛ به نظر من این فصلِ مربوط به مردم، فصل برجسته‌ای است؛ خب مصیبت سنگین بود. در مقابل مصیبتِ سنگین چه جوری برخورد میکنیم؟ در مقابل مصائب ــ چه مصائب شخصی، چه مصائب ملّی ــ واکنشها چگونه است؟ یک واکنش این‌جوری است که انسان در مقابل مصیبت افسرده بشود، منزوی بشود، در واقع از مصیبت شکست بخورد، امید را از دست بدهد؛ این یک جور واکنش در مقابل مصیبت است. یک جور دیگر، یک واکنش دیگر در مقابل مصیبت این است که در برابر مصیبت ایستادگی کند ــ یعنی همان چیزی که در تعبیرات قرآنی به آن «صبر» گفته میشود؛ صبر یعنی ایستادگی در مقابل مصیبت ــ صبر کند؛ بلکه علاوه‌ی بر صبر، از مصیبت یک فرصت برای خود بسازد، حماسه بیافریند، از حادثه‌ی تلخ، نتایج شیرینی بگیرد؛ ملّت ایران این دوّمی را انتخاب کرد. ملّت ایران در مقابل این حادثه‌ی تلخ حماسه آفرید؛ این اجتماعات عظیم، این حماسهآفرینی فوقالعاده‌ی ملّت ایران در بدرقه‌ی این عزیزان، یکی از آن کارهای برجسته‌ی ملّت ایران است.

ملّت ما در طول سالهای انقلاب و پس از انقلاب، کارهای بزرگ زیادی انجام داده است؛ یکی از کارهای بزرگ همین است که در عزای عزیزان خود مثل شهید سلیمانی، مثل شهید رئیسی و دیگران، عزاداری او حماسه بود. این اجتماع میلیونی در تهران، در مشهد، در تبریز، در قم، در ری ــ دو روزِ پشت سر هم ــ در زنجان، در مراغه، در نجفآباد، در بیرجند، این اجتماعات عظیمی که مردم تشکیل دادند، این حماسهها نشانه‌ی این است که این مردم از اینجور مصیبتها شکست نمیخورند بلکه استقامتشان، انگیزهشان بیشتر میشود.

این اجتماعات پُرشور پیامهایی داشت؛ یکی از پیامها همین بود که ملّت ایران پُرانگیزه است، خسته‌نشو است، ایستاده است، زنده است، در مقابل حوادث گوناگون حضور خود را نشان میدهد، انگیزه‌ی خود را نشان میدهد. پیام دیگر اینکه میان مردم و مسئولان سطوح بالای کشور، ارتباطات و علاقه و دلبستگی عاطفی وجود دارد؛ درست عکس آنچه دشمن میخواهد تلقین کند. دشمنان مدام در بیرون گفتند، بعضیها هم متأسّفانه در داخل تکرار کردند «نظام جمهوری اسلامی سرمایه‌ی ملّی خود را از دست داده»؛ نه، اینکه یک رئیسجمهوری از دست مردم گرفته بشود، مردم به صورت میلیونی بیایند داخل خیابان، این سرمایه‌ی ملّی است. در هیچ نقطه‌ی دنیا چنین چیزی وجود ندارد.

این در هیچ نقطه‌ی دنیا، در هیچ کشور دیگری دیده نشده است. بعضی از رؤسای جمهور در کشورها بوده‌اند که مردم اینها را دوست میداشتند، در مرگ اینها هم مردم عزاداری کردند؛ بنده در یادم هست مواردی را؛ امّا قابل مقایسهی با آنچه در اینجا اتّفاق افتاد نبود. اینجا مردم با این عظمت وارد میدان شدند؛ این بی‌نظیر است. در هیچ جای دنیا چنین چیزی وجود ندارد. این، ارتباط مردم و مسئولین است؛ ارتباط مردم و سرداران است. حالا مسئلهی امام بزرگوار که از این مقوله‌ها خارج است؛ آنچه در رحلت امام بزرگوار پیش آمد، خارج از این مقوله‌ها است؛ آن یک حقیقت دیگری بود. امّا همین مسئولینِ دَم‌دست مردم، مثل سلیمانی، مثل رئیسی، مردم با اینها این‌جور رفتار میکنند.

یک پیام دیگر در این اجتماعات این بود که مردم طرف‌دار شعارهای انقلابند؛ این را نمیتوانند کتمان کنند، چون مرحوم رئیسی (رضوان الله علیه) صریحاً شعارهای انقلاب را میداد، مظهر شعارهای انقلاب بود؛ مردم وقتی از او تمجید میکنند، به او احترام میکنند، در واقع دلبستگی خودشان به شعارهای انقلاب را نشان میدهند، چون او مظهر شعارهای انقلاب بود.

یک مطلب دیگر اینکه مردم قدردان خدمتگزاران خودشان هستند؛ این را مسئولین ما بدانند، توجّه کنند. مسئولین خیال نکنند که اگر خدمتی کردند، این از یاد مردم خواهد رفت؛ نه، مردم می‌شناسند، میفهمند، قدردانند؛ این مشوّق خدمت است. این مضامین مهمّ برخاسته‌ی از اجتماعات مردم، در معادلات سیاسی منطقه اثر خواهد گذاشت؛ اینها در تبیین قدرت منطقه و توزیع قدرت در منطقه اثر دارد؛ که تحلیلگران سیاسی بزرگ دنیا و رجال سیاسی دنیا نگاه کنند، ببینند این ملّت ایران است؛ با این انگیزه، با این علاقه، با این حضور، با این آمادگی، با این پای کار بودن. این، واقعیّتهایی از ایران و ایرانی را به دنیا منعکس میکند.

یک مطلب دیگر هم که آن هم مهم است، این است که کشور با [وجود] از دست دادن رئیس‌جمهور توانست آرامش و امنیّت خود را به طور کامل حفظ کند.

خب، برادران و خواهران عزیز! عرایض من تمام شد. یک جمله در باب انتخابات عرض کنم. انتخاباتی که پیش روی ما است، کار بزرگی است؛ این انتخابات یک پدیدهی پُردستاورد است؛ این انتخابات که در پیش روی ما است اگر ان‌شاءالله با خوبی و شُکوه و عظمت برگزار بشود، یک دستاورد بزرگ برای ملّت ایران است. [اینکه] بعد از این حادثه‌ی تلخ، مردم جمع بشوند با آراء بالا مسئول بعدی را انتخاب بکنند، انعکاس این در دنیا انعکاس فوقالعادهای است؛ لذا این انتخابات بسیار مهم است. این حماسه‌ی انتخابات، مکمّل حماسه‌ی بدرقه‌ی شهیدان است؛ این کار مکمّل کاری است که قبلاً در بدرقه‌ی شهیدان کردید. ملّت ایران برای اینکه بتواند در معادلات پیچیده‌ی بینالمللی، منافع خودش را حفظ کند و عمق راهبردی خودش را تثبیت کند و ظرفیّتها و استعدادهای طبیعی و انسانی خودش را به مرحله‌ی بُروز و ظهور برساند و کام مردم را شیرین کند و همچنین بتواند حفرهها و رخنههای اقتصادی و فرهنگی را پُر کند، احتیاج دارد به یک رئیسجمهور فعّال، پُرکار، آگاه و معتقد به مبانی انقلاب.

توصیه‌ی آخر بنده را هم گوش کنید: در این حرکت عظیمی که انجام میگیرد، در رقابتهای پیش روی انتخاباتی بین نامزدها، اخلاق حاکم باشد؛ بدگویی کردن، تهمت زدن، لجنپراکنی کردن، کمکی به پیشرفت کارها نمیکند، به آبروی ملّی هم لطمه میزند. صحنه‌ی انتخابات صحنه‌ی عزّت و حماسه است، صحنه‌ی رقابت برای خدمت است، صحنه‌ی کشوواکش(۸) برای به دست آوردن قدرت نیست. برادرانی که وارد میدان مبارزه‌ی انتخاباتی و رقابت انتخاباتی میشوند، این را به عنوان یک وظیفه بدانند؛ آنها به وظیفهشان عمل کنند، خدای متعال هم دلهای مردم را انشاءالله هدایت خواهد کرد به بهترین گزینه و انشاءالله یک رئیسجمهور شایسته‌ی برای ملّت ایران تعیین خواهد شد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 
در ابتدای این مراسم ــ که در جوار مرقد مطهّر حضرت امام خمینی (قدّس سرّه) برگزار شد ــ حجّت‌الاسلام سیّدحسن خمینی (تولیت حرم حضرت امام خمینی) مطالبی بیان کرد.
اشاره به حادثه‌ی سقوط بالگرد حامل حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدابراهیم رئیسی (رئیس‌جمهور)، آقای حسین امیرعبداللهیان (وزیر امور خارجه)، حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدمحمّدعلی آل‌هاشم (نماینده‌ی ولیّ‌فقیه در استان آذربایجان شرقی)، آقای مالک رحمتی (استاندار آذربایجان شرقی)، سرتیپ سیّدمهدی موسوی (فرمانده یگان حفاظت ریاست جمهوری)، سرتیپ‌دوّم خلبان سیّدطاهر مصطفوی، سرتیپ‌دوّم خلبان محسن دریانوش و سرهنگدوّم فنّی بهروز قدیمی، که در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۳۰ در نزدیکی ورزقان استان آذربایجان شرقی رخ داد و منجر به شهادت آنها شد.
صحیفه‌ی امام، ج ۲، ص ۱۳۰؛ پیام به حوزه‌هاى علمیّهی قم، مشهد و تهران (۱۳۴۶/۱/۲۷)‌
صحیفه‌ی امام، ج ۲۱، ص ۲۲۰؛ پیام به آقای میخائیل گورباچف (۱۳۶۷/۱۰/۱۱)‌
از جمله، بیانات در چهارمین مراسم مشترک تحلیف و دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه های افسری نیروهای مسلّح (۱۴۰۲/۷/۱۸)، بیانات در دیدار جمعی از دانش آموزان و دانشجویان به مناسبت روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی (۱۴۰۲/۸/۱۰)، و دیدار جمعی از بسیجیان سراسر کشور به مناسبت هفته‌‌ی بسیج (۱۴۰۲/۹/۸)
سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۵۴
سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۶۹؛ «هرگز کسانى را که [در راه خدا] کشته شده‌اند، [مرده مپندار] ...»
بگومگو، نزاع
در جمع خانواده و نزدیکان شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین رئیسی(۱)
 
* خداوند ان‌شاءالله درجات آقای رئیسی را عالی کند. بنده هر چه فکر میکنم، هم برای خودم، هم برای کشور، هم بخصوص برای خانواده، احساس میکنم که این [حادثه] هیچ جبرانی ندارد؛ یعنی خسارت سنگینی است که واقعاً جبران ندارد؛ خیلی سخت است، داغ بزرگی است. امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال درجات ایشان را عالی کند و به شماها هم صبر بدهد؛ هر چه مصیبت سخت‌تر و بزرگ‌تر باشد، اجر الهی هم به همین نسبت بزرگ‌تر و شیرین‌تر است ان‌شاءالله.

*  [ایشان]، هم در دوران حیاتش خالصانه خدمت کرد و خدمتهای بزرگی کرد، هم بعد از درگذشتش یک چنین خدمت بزرگی به کشور کرد با این اجتماع مردم. اینکه مردم به مجرّد شنیدن حادثه، در شهرهای مختلف، در تهران، در مشهد و در جاهای دیگر بیایند در مساجد یا میدانها اجتماع کنند، خیلی معنا دارد؛ این علاقه‌ای که مردم به ایشان نشان دادند، این وفاداری‌ای که به ایشان نشان دادند، خیلی معنا دارد. ایشان مظهر شعارهای انقلاب بود؛ یعنی همان حرفهای اصلی انقلاب از دهان ایشان خارج میشد و این شعارها را ایشان شعارهای خودش قرار داده بود و مردم اینها را از ایشان شنیده بودند. همین مردم دارند این احساسات را برای این مرد نشان میدهند؛ معنای این چیست؟ معنایش این است که مردم به این انقلاب و به این شعارها دلبسته‌اند.

* این سران کشورها که آمدند با ما ملاقات کردند، دیدم بعضی از آنها هم متوجّه این نکته هستند که این تشییعی که از ایشان شد، در واقع، قوّت جمهوری اسلامی را برای همه‌ی دنیا پیام میدهد؛ میفهمند که این فکر، این منطق، این مکتب، اینقدر بین این مردم ریشه‌دار است. همه چیز هم مردمند؛ یعنی وقتی که مردم با یک نظامی باشند، قوّت اصلی نظام از ناحیه‌ی علاقه‌ی مردم است. سرمایه‌ی اجتماعی از این بالاتر؟ این اجتماع، این گریه، این اندوه عمومی، نه فقط در تهران، [بلکه] در کلّ کشور؛ سرمایه‌ی اجتماعی از این بالاتر؟ چه کسی این [کار] را کرد؟ چه کسی این را در چشم دنیا آورد؟ آقای رئیسی؛ ایشان کرد این کار را. اینها خیلی مهم است.

خدای متعال دوست داشت این مرد را و درگذشتِ او را اینجور بابرکت قرار داد، مبارک قرار داد. بعضی از آن کسانی هم که با ایشان در این حادثه بودند، واقعاً کسانی بودند که موقعیّت مردمی داشتند، مثل آقای آلهاشم؛ آنها هم اوج گرفتند. آقای [امیر]عبداللهیان، آن پاسدار ایشان، استاندار و آن گروه پروازی هم به برکت این مرد پرواز کردند، اینها هم اوج گرفتند، اینها هم در چشم مردم عزیز شدند، شیرین شدند؛ اینها لطف خدا است.

[این داغ] برای خانواده‌اش، برای کسانش، برای همه‌ی دوستانش، برای همه‌ی ماها داغ بزرگی است، سنگین است، گریه دارد، غصّه دارد؛ اینها به جای خود محفوظ، امّا آن جنبه‌ی قضیّه، آن روی دیگر قضیّه را هم باید دید که خدای متعال در این حادثه‌ی تلخ چه برکتی قرار داد؛ در این تهدید، خدای متعال چه فرصتی را برای کشور و برای نظام و برای اسلام قرار داد.

 
در حادثه‌ی سقوط بالگرد که در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۳۰ در نزدیکی ورزقان استان آذربایجان شرقی رخ داد، حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدابراهیم رئیسی (رئیس‌جمهور)، به همراه آقای حسین امیرعبداللهیان (وزیر امور خارجه)، حجّت‌الاسلام والمسلمین محمّدعلی آل‌هاشم (امام‌جمعه‌ی تبریز و نماینده‌ی ولیّ‌فقیه در استان آذربایجان شرقی)، آقای مالک رحمتی (استاندار آذربایجان شرقی)، سردار سیّدمهدی موسوی (فرمانده یگان حفاظت ریاست جمهوری)، امیر سرتیپ‌دوّم خلبان سیّدطاهر مصطفوی، امیر سرتیپ‌دوّم خلبان محسن دریانوش و سرهنگدوّم فنّی بهروز قدیمی به شهادت رسیدند.
در دیدار رئیس دفتر سیاسی حماس(۱)
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم

حوادث گوناگون این‌جوری(۲) اگرچه تلخ است، لکن حکمت الهی همه‌ی پیشامدها را در صورت توکّل، به خیر مؤمنین قرار میدهد. ما صبر شما در قبال شهادت فرزندانتان(۳) را قلباً و زباناً تمجید کردیم‌؛ ان‌شاءالله که مشمول این آیه‌ی شریفه باشید: اُولٰئِکَ‌ عَلَیهِم صَلَواتٌ‌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة‌؛(۴) خداوند ان‌شاءالله به شما کمک کند.

ما قضایای غزّه را به طور دائم رصد میکنیم و احساس سرافرازی میکنیم به خاطر این مقاومت عظیمی که دارد انجام میگیرد؛ مقاومت فوق‌العاده‌ای که دنیا را به تعجّب وادار کرده. دنیا امروز به نفع شما دارد شعار میدهد‌؛ چه کسی باور میکرد که در دانشگاه‌های آمریکا به نفع فلسطین شعار بدهند، پرچم فلسطین را بلند کنند‌؟ اینها اتّفاق افتاده. پس خیلی از چیزهای دیگر هم ممکن است اتّفاق بیفتد که امروز برای خیلی‌ها باورکردنی نیست.

خدای متعال به مادر حضرت موسیٰ دو وعده داد: اِنّا رادّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین‌؛(۵) این دو وعده بود. بعد [میفرماید]: فَرَدَدناهُ اِلىٰ اُمِّهِ کَی تَقَرَّ عَینُها وَ لا تَحزَنَ وَ لِتَعلَمَ اَنَّ وَعدَ اللهِ حَقّ؛(۶) این وعده‌ای که خدا میخواست مادر موسیٰ بفهمد که حق است، وعده‌ی برگرداندن او نبود؛ او که برگشته بود؛ آن وعده را که دارد میبیند؛ [منظور] آن وعده‌ی دوّمی بود: وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین؛ برای اینکه مادر موسیٰ باور کند که حالا که این وعده عمل شد ــ که «فَرَدَدناهُ اِلىٰ‌ اُمِّه» است ــ آن وعده هم عمل خواهد شد. وعده‌ی اوّلِ الهی برای شماها تحقّق پیدا کرده؛‌ یعنی «کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً بِاِذنِ الله».(۷) شما یک فئه‌ی قلیله‌ای هستید که توانسته‌اید بر فئه‌ی کثیره غلبه پیدا کنید؛ فئه‌ی کثیره آمریکا، ناتو، انگلیس و بعضی‌های دیگر هستند. پس آن وعده‌ی دیگر هم که محو اسرائیل است، قابل تحقّق است: تشکیل فلسطین، من البحر الی النّهر؛ ان‌شاءالله آن روز را هم خواهید دید.
 
آقای اسماعیل هنیّه
حادثه‌ی سقوط بالگرد حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدابراهیم رئیسی (رئیس‌جمهور) به همراه هفت نفر از همراهان وی که در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۳۰ در نزدیکی ورزقان استان آذربایجان شرقی رخ داد و منجر به شهادت آنها شد.  
در حمله‌ی هوایی رژیم صهیونیستی به اردوگاه الشّاطی غزّه در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۲۲، شش نفر از اعضای خانواده‌ی آقای اسماعیل هنیّه (رئیس دفتر سیاسی حماس) به شهادت رسیدند.
سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۱۵۷؛ «بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] ...»
سوره‌ی قصص، بخشی از آیه‌ی ۷؛ «... ما او را به تو بازمىگردانیم و از [زمره‌ی] پیمبرانش قرار مىدهیم.»
سوره‌ی قصص، بخشی از آیه‌ی ۱۳؛ «... پس او را به مادرش بازگردانیدیم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده‌ی خدا درست است.»
سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۲۴۹؛ «... بسا گروهى اندک که بر گروهى بسیار، به اذن خدا پیروز شدند ...»

ما بر این باوریم که تک تک امامان معصوم(ع) در تمام رفتار، منش و خلقیات خود وارث پیامبر اکرم(ص) و شبیه به آن حضرت بودند. در حقیقت، آن پیشوایان صادق و ستارگان آسمان امامت آینة تمام نمای نبی مکرم اسلام(ص) بودند.

به عنوان نمونه جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر(ص) در مورد حضرت مهدی(عج) روایت می کند که حضرت فرمودند: «الْمَهْدِی مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کنْیتُهُ کنْیتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقا؛[1] مهدی(عج) از فرزندان من و هم نام و هم کنیة من است. از تمام مردم در خوی و شمایل به من شبیه تر می باشد.»

نه تنها آن گرامیان؛ بلکه شخصیتهای وارسته ای از خانوادة اهل بیت(ع) نیز شبیه پیامبر (ص) بودند. چنانکه امام حسین(ع) هنگام اعزام حضرت علی اکبر(ع) به مصاف دشمن، رو به آسمان کرده، فرمود: «اَللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلی هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَیهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِک کُنَّا اِذَا اشْتَقْنَا اِلی نَبِّیِکَ نَظَرْنا اِلی وَجْهِهِ؛[2] خداوندا! تو بر این قوم گواه باش؛ جوانی به مصاف آنان می رود که از نظر خِلقت و خُلق و خُوی و سخن گفتن شبیه ترین مردم به رسول توست. هرگاه ما مشتاق دیدار پیامبرت(ص) می شدیم، به سیمای او می نگریستیم.»

امام صادق(ع) می فرمایند: «وَ کانَ الْحَسَنُ أَشبَهَ الناسِ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) خُلُقاً وَ سُؤْدُداً وَ هَدْیا؛[3] امام حسن(ع) از جهت سیما، روش و رهبری از همه بیش تر به رسول خدا(ص) شباهت داشت.»

در این مقاله بر آنیم که شباهتهای امام حسن(ع) را به رسول اکرم(ص) بیان کنیم.

در اینجا به مواردی از این شباهتها می پردازیم:

1. امامت و رهبری پیامبر(ص)

یکی از مهم ترین جلوه های رحمت پیامبر(ص) تشکیل حکومت اسلامی و گسترش برنامه های حیاتبخش توحیدی، ایجاد امنیت و عدالت، گسترش رفاه و آسایش در مدینه و ام القرای جهان اسلام و سپس توسعة آن به سایر نقاط جهان بود که اگر موانع و مشکلاتی پیش نمی آمد و مسلمانان طبق رهنمودهای رسول خدا(ص) حرکت می کردند، اهل جهان از طعم شیرین حکومت توحیدی پیامبر(ص) و دستاوردهای آن بهره مند می شدند. چنانکه در هنگام ظهور آخرین جانشین پیامبر رحمت(ص)، جهانیان لذت مهر نبوی(ص) و رحمت مهدوی(عج) را خواهند چشید.

امام حسن(ع) در رهبری امت همانند جدش عمل می کرد؛ چراکه آن گرامی خلیفه و جانشین رسول خدا(ص) بود و پیامبر اکرم (ص) فرموده بود: «إِنَّ وَصیی وَ الْخلِیفَةَ منْ بَعْدِی عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ بَعْدَهُ سِبْطَای الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ تَتْلُوهُ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَینِ أَئِمةٌ أَبرَار؛[4] وصی و خلیفة بعد از من، علی بن ابی طالب(ع) است و بعد از او دو نوه ام حسن و حسین(ع) می باشند و بعد از حسین امامان نه گانه از نسل او پیشوایان نیک رفتار هستند.»

امام حسن(ع) پس از شهادت پدرش در کوفه، با درخواست و بیعت یاران آن حضرت و اهالی کوفه، خلافت را پذیرفت و راه و روش عدالت علوی را تداوم بخشید[5] و در رهبری امت از هر تلاشی بهره برد. هدایتهای عملی فردی و عمومی، سخنان روشنگر، فریادرسی از محرومان، مناظرات بیدارگر، سکوت به موقع و خطابه های بصیرت افزا، صلح انقلابی و تاریخ ساز، از جمله اقدامات پیشوای دوم شیعیان در رهبری امت پیامبر(ص) بود.

اگرچه فتنه انگیزیهای معاویه و شرارتهای سران سفاک سپاه او از یک سو، و نفاق و خیانت برخی از سران سپاه امام و ایجاد چند دستگی در میان مردم و خستگی آنان از جنگ و خونریزی از سوی دیگر، آن حضرت را واداشت که برای حفظ اصل اسلام و در نظر گرفتن مصلحت مسلمانان و دفع دشمنان خارجی، با معاویه صلح (آتش بس) کند و به حکومت ظاهری او به طور موقت و مشروط کاری نداشته باشد.

2. شجاعت

رسول خدا(ص) شجاع ترین فرد در عرصه های مختلف بود و در میدان نبرد یارانش به او پناهنده می شدند. امیرمؤمنان علی(ع) که به اعتراف دوست و دشمن، خود شجاع ترین سردار اسلام در تمامی جنگها حضور داشت، در مورد شجاعت پیامبر(ص) می فرمایند: «کنَّا اذا احْمَرَّ الْبَأسُ اتّقَینا بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) فَلَمْ یکنْ احَدٌ منَّا اقرَبَ الَی الْعَدُّوِ مِنْه؛[6]  هنگامی که جنگ به اوج خود می رسید و شعله های نبرد بر افروخته می شد، ما به رسول خدا(ص) پناه می بردیم و هیچ کسی از ما، به دشمن نزدیک تر از آن حضرت نبود.»

امام علی (ع) در سخن دیگری به حضور پیامبر(ص) در خط مقدم جبهة نبرد در جنگ بدر اشاره کرده، می فرمایند: «لَقَدْ رَأَیتنا یوْم بدْرٍ وَ نَحْنُ نَلُوذُ بِالنَّبی(ص) وَ هُوَ اقْرَبُنا الی الْعَدْوِ وَ کانَ مِنَ اشَدِّ النّاسِ یوْمَئِذٍ بَأساً؛[7] اگر ما را در روز جنگ بدر می دیدی، در سخت ترین لحظات به وجود گرامی رسول خدا(ص) پناه می بردیم. او نزدیک ترین فرد ما به دشمن و دلاوری ها و حماسه آفرینیهایش از همه بیش تر بود.» به این ترتیب، پیامبر(ص) به همگان در عمل درس استقامت، مبارزه و دفاع از کیان اسلام را می آموخت.

شجاعت، میراث ماندگار پیامبر(ص) برای وراث آن بزرگوار؛ یعنی ائمه(ع) بود. در کتابهای تاریخی آمده است که امام علی(ع) در تقویت این روحیه در کودکانش، خود به طور مستقیم دخالت می کرد. شمشیرزنی و مهارتهای نظامی را از کودکی به آنان می آموخت و پشتیبانی از حق و حقیقت را به آنان یاد می داد. میدانهای نبرد، مکتب درس شجاعت حضرت علی(ع) به فرزندانش بود.

با آغاز خلافت امام علی(ع) کشمکشها نیز آغاز شد. نخستین فتنه، جنگ جمل بود که به بهانة خونخواهی خلیفة سوم بر پا شد. شعله های جنگ زبانه می کشید. امیرمؤمنان(ع) پسرش «محمد بن حنفیه» را فراخواند و به او فرمود: «برو شتر عایشه را نحر کن.» محمد نیزه را گرفت و حمله کرد؛ ولی کسانی که اطراف شتر عایشه را گرفته بودند، حملة او را دفع کردند. او چندین بار حمله کرد؛ ولی نتوانست خود را به شتر عایشه برساند. ناچار نزد پدر آمد و اظهار ناتوانی کرد. امام نیزه را پس گرفت و به فرزندش امام حسن(ع) داد. او با نیزه به سوی شتر تاخت و پس از مدتی کوتاه، بازگشت، در حالی که از نوک نیزه اش خون می ریخت. محمد بن حنفیه به شتر نحر شده و نیزة خونین نگریست و شرمنده شد. امیرمؤمنان(ع) به او فرمود: شرمنده نشو؛ زیرا او فرزند پیامبر(ص) است و تو فرزند من هستی.[8]

به اعتراف دوست و دشمن، امام مجتبی(ع) شجاع ترین فرد عصر خود بود و در جنگهای آن دوران دلاوریهای بسیاری از خود نشان داد و بارها برای حفظ اسلام جان خود را در طبق اخلاص گذاشته بود. معاویه دربارة دلاوریهای حضرت می گوید: «او فرزند کسی است که به هر کجا می رفت، مرگ نیز همواره به دنبالش بود (کنایه از اینکه نترس بود و از مرگ نمی هراسید).»[9]

3. عبادت

رهبران الهی جهت آمادگی کامل برای هدایت مردم به نحو شایسته، نیاز به عبادات روح پرور و ارتباط عمیق با مبدأ عالم هستی دارند. رسول خدا(ص) به عنوان کامل ترین رهبر الهی، چنین بود. از ویژگیهای آن حضرت که قرآن روی آن تأکید دارد مناجات، دعا، تهجد و شب زنده داری آن حضرت می باشد. تمایل حضرت به عبادت، خصوصاً نمازشب، رمز موفقیت آن حضرت در صحنه های مختلف زندگی و مبارزه با دشمنان اصول و ارزشهای اسلامی بود.

گریه های شبانه، بیتوته های غار حراء، تفکر در صنع الهی و خلقت آسمانها و زمین، و نظاره کردن جمال و جلال الهی با چشم دل، وجود رسول خاتم(ص) را برای نزول وحی و ارتباط با روح القدس آماده کرده بود. پیامبر (ص) هرچه داشت، از تهجد و عبادتهای شبانه بود:

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظاز یمن دعای شب و ورد سحری بود

خدای متعال در این زمینه می فرماید: (اِنّا سَنُلقی عَلَیک قَولًا ثَقیلاً اِنَّ ناشِئَةَ الَّیلِ هِی اَشَدُّ وطئاً و اَقوَمُ قیلاً اِنَّ لَک فِی النَّهارِ سَبحًا طَویلاً و اذکرِ اسمَ رَبِّک و تَبَتَّل اِلَیهِ تَبتیلاً)[10] ؛ «در حقیقت ما به تو گفتاری گرانبها القا می کنیم. مسلماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامت تر است و تو در روز تلاش مستمر و طولانی خواهی داشت و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند.»

احمد بن فهد حلّی (ره) از دانشمندان بزرگ امامیه در قرن هشتم و نهم هجری، با نقل روایتی می نویسد: «حضرت محمد (ص) هنگامی که به دعا و راز و نیاز می پرداخت، دستهایش را بلند می کرد و همانند فقیری درمانده و گرسنه ای که طعام می خواهد، به درگاه الهی ناله و زاری می کرد.»[11]

حالات معنوی امام مجتبی(ع)

امام حسن (ع) در عبادت نیز همانند جدش حال معنوی ویژه ای داشت و همواره بسیار دعا می کرد. محدث قمی (ره) می نویسد: هرگاه امام حسن(ع) وضو می ساخت، بندهای بدنش می لرزید و رنگ مبارکش زرد می گشت. سبب این حال را از آن حضرت پرسیدند، فرمود: سزاوار است بر کسی که می خواهد نزد ربّ العرش به بندگی بایستد، آن که رنگش زرد گردد و رعشه در مفاصلش افتد.

چون به مسجد می رفت، وقتی نزد در می رسید، سر را به سوی آسمان بلند می کرد و می گفت: «إِلَهِی! ضَیفُک بِبَابِک، یا مُحْسِنُ قَدْ أَتاک الْمسِی ءُ، فتَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدِی بِجَمِیلِ مَا عِنْدَک یا کرِیمُ؛[12] ای خدای من! این میهمان توست که به درگاهت ایستاده. ای خداوند نیکوکار، بندة تبهکار به نزد تو آمده است، پس از کارهای زشت و ناستودة من با نیکیهای خودت در گذر! ای کریم.»

امام صادق(ع) می فرمایند: «أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ علِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع) کانَ أَعْبَدَ النَّاسِ فِی زَمَانِهِ وَ أَزْهَدَهُمْ وَ أَفْضَلَهُم؛[13] بی تردید امام مجتبی(ع) عابدترین، زاهدترین و با فضیلت ترین مردم زمان خود بود.»

حضرت بارها سفر حج را گاه پیاده و گاه با پای برهنه به جای آورد. همیشه او را در حال گفتن ذکر می دیدند و هرگاه آیة «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا» را می شنید، می گفت: «لَبَّیک اللَّهُمَّ لَبَّیک؛ خداوندا! گوش به فرمان توام.»[14]

دعای صبح و آه شب، کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی

4. انس با قرآن

پیامبر(ص) قرآن مجسم بود: «کانَ خُلُقُه القُرْآن؛[15] خلق و خوی حضرت رسول(ص) مطابق قرآن بود.»

رسول خدا(ص) قبل از خواب سوره های متعددی را تلاوت می فرمود و هرگاه به برخی از آیات می رسید گریة شدیدی به آن حضرت دست می داد و از خوف جلال و عظمت الهی منقلب می شد.[16]

امام مجتبی(ع) در عرصة انس با قرآن شبیه رسول خدا(ص) و در قرائت قرآن صوتی زیبا داشت و علوم قرآن را از کودکی به نیکی می دانست. همواره پیش از خوابیدن، سورة کهف را تلاوت می کرد و در تفسیر قرآن از همان دوران کودکی پیشتاز بود.

گفته اند: در دوران زندگانی پیامبر (ص) شخصی وارد مسجد شد و دربارة تفسیر شاهد و مشهود[17] پرسید. امام مجتبی(ع) که گوشة مسجد نشسته بود، پاسخ داد: «أَمَّا الشَّاهِدُ فَمُحَمَّدٌ (ص) وَ أَمَّا الْمَشْهُودُ فَیوْمُ الْقِیامَةِ أَمَا سَمِعْتَهُ سُبْحَانَهُ یقُولُ: (یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْناک شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً(؛[18]شاهد حضرت محمد(ص) و مشهود روز قیامت است. مگر نخوانده ای که خداوند [دربارة رسولش] می فرماید: ای پیامبر! ما تو را گواه و بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم؟»

و نیز دربارة قیامت می فرماید: (ذلِک یوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ الناسُ وَ ذلِک یوْمٌ مَشْهُود)[19]؛ «آن روز، روزی است که مردم را برای آن گرد می آورند و روزی است که (جملگی در آن) حاضر می شوند."[20]

آن امام بزرگوار در خانه ای تربیت یافته بود که کلام خدا پیوسته سخن آغاز و انجام آن بود. خانه ای که پدر آن نخستین گردآوردندة قرآن و اهل خانواده اش بهترین عمل کنندگان به آیات آن بودند.

5. مهر و محبت

خلل پذیر بود هر بنا که می بینیمگر بنای محبت که خالی از خلل است

از منظر قرآن، راز پیروزی رسول خدا(ص) در مدیریت حکومتی و خانوادگی اش، مهرورزی و عشق به مردم بود. اگر این شیوة کارامد در مدیریت رسول خدا(ص) نبود، هرگز توفیق رفع مشکلات و موانع طاقت فرسا را پیدا نمی کرد. به همین جهت، خداوند فرموده است: (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فظًّا غلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عنْهُمْ وَاستَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فی الاْءَمرِ)[21]؛ «به موجب رحمتی که خداوند به تو عنایت کرده بود، برای آنان نرم شدی؛ چراکه اگر تندخو و سخت دل بودی، همه از اطرافت پراکنده می شدند، پس آنان را عفو کن و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنها مشورت کن.»

«مالک بن عوف نصری» از سرسخت ترین دشمنان پیامبر(ص) بود. او در سال هشتم هجری با تحریک قبیله های ثقیف و هوازن آتش جنگ حنین را برافروخت و دولت نوپای رسول اکرم(ص) را گرفتار جنگ نمود؛[22] اما به فضل الهی لشکریان اسلام در آن جنگ پیروز شدند.

در این پیروزی که غنایم بسیاری به اضافة شش هزار اسیر جنگی از دشمن به دست مسلمانان افتاد، مالک بن عوف از ترس جان خود، به طائف پناهنده شد؛ اما وقتی در مورد پیامبر(ص) و اندیشه های الهی- انسانی او قدری فکر کرد، به ویژه کردار نیک و محبتهای رسول خدا(ص) در مورد دشمنان و اسیران، شیفتة حضرت شد. به همین جهت امان خواست و به مدینه آمد و نزد رسول خدا(ص) مسلمان شد. حضرت نیز خانوادة او را  که اسیر شده بود  آزاد کرد و اموالش را به وی پس داد.

امام مجتبی(ع) نیز همانند جدش رسول اکرم(ص) بسیار با محبت و بزرگوار بود، به طوری که نه تنها به مسلمانان؛ بلکه به غیر مسلمانان نیز شامل می شد و بارها واکنش حضرت به رفتار ناشایست دیگران، سبب تغییر رویة فرد خطاکار می گشت که در تاریخ زندگانی ایشان نمونه هایش فراوان است.

6. عفو و گذشت

رسول خدا(ص) می فرمایند: «مَنْ کثُرَ عفْوُهُ مدَّ فی عُمْرِهِ؛[23] کسی که عفوش افزون گردد، عمرش طولانی می شود.»

در سال هشتم هجری که رسول گرامی اسلام(ص) با اقتدار و پیروزی کامل به شهر مکه وارد شد و آن را از دست کفار و مشرکان خارج نمود، طرفداران جبهة باطل، به ویژه کسانی که در مدت بیست سال گذشته بدترین ستمها، جسارتها و دشمنیها را بر پیامبر(ص) و یاران گرامی اش روا داشته بودند، در هاله ای از رعب و وحشت گرفتار شدند. آنان بهترین یاران، جوانان و عزیزان رسول خدا (ص) را به خاک و خون کشیده، بارها توطئة قتل حضرت را در سر پرورانده؛ اما موفق نشده بودند. بعد از فتح مکه به انتظار انتقام و عکس العمل متقابل پیامبر(ص) لحظه شماری می کردند. این نگرانی و اضطراب هنگامی به اوج خود رسید که اهل مکه از سعد بن عباده  که پرچم اسلام را بر دوش داشت  شنیدند که فریاد می زد: «اَلْیوْمُ یوْمُ الْملْحَمَةِ اَلْیوْم تُسْبی الْحُرَمَةُ؛[24] امروز روز جنگ و خونریزی و اسارت است.»

اما هنگامی که این شعار به گوش رسول خدا(ص) رسید، ناراحت شد و دستور داد پرچم اسلام را از او گرفته و به دست امام علی(ع) بسپارند. سپس با سخنان آرام بخش و ملاطفت آمیز خود، دشمنان دیرینة خویش را امان داد و تمام گذشته های تلخ و دردآور را به بوتة فراموشی سپرد و با قرائت آیه ای از قرآن، سایة مهر و عطوفت خویش را بر سر آن انسانهای جاهل گستراند.

آن حضرت فرمود: شما در مورد من چگونه می اندیشید؟ مشرکان گفتند: ما جز نیکی و محبت از تو انتظاری نداریم. ما تو را برادری بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود می دانیم. حضرت فرمودند: من آنچه برادرم یوسف (ع) در مورد برادران ستمگر خود انجام داد، می کنم و همانند او می گویم: (لاَ تَثْرِیبَ عَلَیکُمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ)[25]؛ «امروز ملامت و سرزنشی بر شما نیست، خداوند گناهان شما را می بخشد و او مهربان ترین مهربانان است.»

آنگاه فرمود: «اِذْهَبُوا فَأنْتُمُ الطُّلَقاءُ؛[26] [به دنبال ادامة زندگیتان] بروید که همة شما آزاد شدگانید.»

او به تیغ حلم چندین خلق راواخرید از تیغ چندین خلق را تیغ حلم از تیغ آهن تیزتربل ز صد لشکر ظفر انگیزتر

امام مجتبی(ع) در عفو و گذشت نیز آینة تمام نمای حضرت رسول(ص) بود؛ چراکه آن گرامی در آغوش نبی مکرم اسلام(ص) رشد و نمو یافته، اخلاق ایشان در تمام وجودش اثر کرده بود. دربارة عفو و گذشت و حلم امام مجتبی(ع) ماجرای آن مرد شامی کافی است.

گسترة گذشت و مهرورزی امام آنقدر پردامنه بود که قاتل او را نیز در برگرفت، چنان که «عمر بن اسحاق» می گوید: من و حسین(ع) در لحظة شهادت امام مجتبی(ع) حاضر بودیم که فرمود: بارها به من زهر داده اند؛ ولی این بار تفاوت می کند؛ زیرا این بار، جگرم را قطعه قطعه کرده است.

امام حسین(ع) با ناراحتی پرسید: چه کسی شما را زهر داده است؟ فرمود: از او چه می خواهی؟ می خواهی او بکشی؟ اگر آن کسی باشد که من می دانم، خشم و عذاب خداوند بیش تر از تو خواهد بود. اگر هم او نباشد، دوست ندارم که برای من، بی گناهی گرفتار شود.[27]

7. تواضع و فروتنی

رسول خدا(ص) چنان متواضع بود که در خدمت رسانی به مردم از همة یارانش پیشی می گرفت و حتی شخصاً از یارانش پذیرایی می کرد و می فرمود: «لِیشْرَب ساقی الْقَوْمِ آخِرَهُمْ؛[28] ساقی هر گروهی، در آخر آب می نوشد.»[29]

امام مجتبی(ع) نیز مانند جدش بدون هیچ تکبری روی زمین می نشست و با تهیدستان هم سفره می شد و تواضعی مثال زدنی داشت.

روزی سواره از محلی می گذشت که دید گروهی از بینوایان روی زمین نشسته اند و مقداری نان را پیش خود گذارده، می خورند. وقتی آنان امام را دیدند، به ایشان تعارف کردند و حضرت را بر سر سفرة خویش خواندند. امام از مرکب خویش پیاده شد و این آیه را تلاوت فرمود: (إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْتَکبِرین)[30]؛ «خداوند خود بزرگ بینان و متکبران را دوست نمی دارد.» سپس با آنان مشغول خوردن شد. وقتی همگی سیر شدند، امام آنها را به منزل خود فراخواند و از آنان پذیرایی فرمود و به آنان پوشاک هدیه کرد.[31]

آن حضرت همواره دیگران را بر خود مقدم می داشت و پیوسته با احترام و فروتنی با مردم برخورد می کرد. روزی ایشان در مکانی نشسته بود. وقتی برخاست برود، پیرمرد فقیری وارد شد. امام به او خوشامد گفت و برای ادای احترام و فروتنی به او فرمود: ای مرد! وقتی وارد شدی که ما می خواستیم برویم. آیا به ما اجازة رفتن می دهی؟ مرد فقیر عرض کرد: بله، ای پسر رسول خدا(ص)![32]

پی نوشت ها:

[1] کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر(ع)، علی بن محمد خزاز رازی، بیدار، قم، 1401 ق، ص 67.

[2] أمالی، شیخ صدوق، نشر کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش، ص 154.

[3] الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ محمد بن محمد مفید، کنگرۀ شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق، ج 2، ص 6.

[4] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 36، ص 284.

[5] الإرشاد، ص 347.

[6] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، دار احیاء التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق، ج 19، ص 116.

[7] مسند، احمد بن حنبل، مکتبة التراث الاسلامی، قاهره، 1410ق، ج 1، ص 86؛ مکارم الأخلاق، حسن بن فضل طبرسی، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412ق، ص 18؛ طبقات ابن سعد(الطبقات الکبری)، محمد بن سعد، دار للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، 1405ق، ج 2، ص23.

[8] مناقب آل ابی طالب(ع)، محمد بن علی بن شهر آشوب، انتشارات ذوی القربی، قم، چاپ سوم، 1429 ق، ج 4، ص21.

[9] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 73.

[10] مزمل/ 5- 8.

[11] عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، تحقیق: احمد موحدی قمی، دار الکتب الإسلامی، تهران، چاپ اول ، 1407 ق، ص 196.

[12] منتهی الآمال، حاج شیخ عباس قمی، هجرت، قم، چاپ سیزدهم، 1378ش، ج 1، ص 530.

[13] بحار الأنوار، ج 43، ص 331.

[14] همان.

[15] مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول(ص)، محمدباقر مجلسی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1404ق، ج 3، ص 236.

[16] تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، دارالکتاب، قم، 1363ش، ج 1، ص 313؛ تفسیر الصافی، فیض کاشانی، مکتبة الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق، ج 2، ص 408؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1368 ش، ج 7، ص 423.

[17] بروج/ 3.

[18] احزاب/ 45.

[19] هود/ 103.

[20] بحار الانوار، ج 43، ص 345.

[21] آل عمران / 159.

[22] شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار(ع)، نعمان بن محمد تمیمی مغربی، موسسه النشر الاسلامی، قم، 1409ق، ج 1، ص 311.

[23] کنز الفوائد، محمد بن علی کراجکی، دارالذخائر، قم، 1410ق، ج 1، ص 135.

[24] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 17، ص 272.

[25] یوسف/ 92.

[26] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 17، ص 272؛ بحار الانوار، ج 21، ص 132.

[27] اسد الغابة فی معرفة الصحابة، علی بن محمد ابن اثیر، داراحیاءا لتراث العربی، بیروت، ج 2، ص 15.

[28] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، 1409ق، ج 25، ص 265.

[29] مناقب، ج 1، ص 105.

[30] نحل/ 23.

[31] بحار الانوار، ج 43، ص 352.

[32] احقاق الحق، مرحوم قاضی نورالله شوشتری، انتشارات کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، ج 11، ص 114.

دشمنان اهل‌بیت برای تطهیر و پاک‌سازی چهره پلید معاویه و همچنین تخریب جایگاه امام حسن مجتبی علیه‌السلام در ذهن مخاطب ناآگاه، ادعا می‌کنند که قراردادی که بین امام حسن علیه‌السلام و معاویه بسته شد، به اشتباه «صلح» نامیده می‌شود و ماهیت آن، بیعت بود؛ امام مجتبی علیه‌السلام که سرباز و یاوری برای مقابله با معاویه نداشتند، چاره‌ای جز تسلیم نداشته و حکمرانی معاویه بر تمام سرزمین اسلامی را پذیرفتند.

چند نکته در پاسخ به این ادعا بیان می‌شود:

الف- با توجه به دلایل عقلی و نقلی متعدد، تمام کسانی که خلافت و جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علیه‌السلام را نادیده گرفته و با خلفای خودخوانده بیعت کردند،‌ مرتکب سرپیچی از دستور خداوند شدند. پیامد این سرپیچی از دستور صریح و آشکار خدا و پیامبر معظم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله آن بود که ولایت طاغوت بر سر مسلمانان سایه افکند و انحراف تاریخی بزرگی در تاریخ اسلام رقم خورد.

بر همین اساس، از نگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام هیچ‌گاه برای مؤمن جایز نیست که ولایت و سرپرستی طاغوت و پیروان او را بپذیرد. سیره و روش اهل‌بیت علیهم‌السلام به وضوح این مطلب را به اثبات می‌رساند و بارزترین نمونه آن، مخالفت صریح و آشکار امام حسین علیه‌السلام با یزید علیه‌اللعنة بود. البته ائمه علیهم‌السلام به دلیل نداشتن دوست و همراه به اندازه کافی و همچنین غفلت اکثر مسلمانان، در وضعیت تقیه بوده و در برابر حاکمان ظالم زمان خود، سکوت اختیار کردند.

پس حتی اگر هزاران حدیث و گزارش تاریخی بیان‌گر بیعت امام مجتبی علیه‌السلام با معاویه باشند، هیچ‌یک قابل پذیرش نخواهد بود؛ زیرا با مقام عصمت آنان سازگار نیست و معصومان علیهم‌السلام هیچ‌گاه بیعت با طاغوت را نمی‌پذیرند؛ مهم‌ترین شاهد بر این مطلب، غیبت امام زمان علیه‌السلام است که به فرموده روایات،‌ دوری از بیعت با طاغوتیان، یکی از دلایل غیبت آن حضرت می‌باشد.[1]

ب- احادیث متعدد و گویا در منابع شیعه[2] و اهل‌تسنن[3] در مورد ماهیت و چیستی قرارداد میان امام حسن علیه‌السلام و معاویه، حجت را بر همگان تمام می‌کند که هیچ‌گاه امام علیه‌السلام با معاویه بیعت نکرده و فقط به دلیل مصلحت اسلام و پاسداری از خون مسلمانان، تن به صلح اجباری دادند.

ج- مفهوم «بیعت» آن است که شخص بیعت‌کننده می‌پذیرد که بیعت‌شونده بر او سرپرستی و برتری دارد و باید از تمام دستورات او پیروی کند، در حالی‌که این معنا و مفهوم از «بیعت» میان امام حسن علیه‌السلام و معاویه مشاهده نمی‌شود؛ بلکه رفتار امام حسن علیه‌السلام پس از انعقاد صلح، بر خلاف آن است؛

به شهادت تاریخ، صلح میان امام حسن علیه‌السلام و معاویه در عراق واقع شد و پس از آن، امام مجتبی علیه‌السلام به همراه بنی‌هاشم رهسپار مدینه شدند. در همان زمان به معاویه خبر رسید که برخی افراد به فرماندهی «فروةبن‌نوفل‌شجعی» بر علیه وی شورش کردند. معاویه فوراً به امام حسن علیه‌السلام نامه نوشت که پیش از رسیدن به مدینه، این گروه شورشی را سرکوب کنند. این تصمیم با دو هدف صورت گرفت؛ نخست سرکوب شورشیان، و مهم‌تر از آن، به توده مردم اثبات کند که امام حسن علیه‌السلام با او بیعت کردند نه صلح؛ زیرا به فرمان او بود که با شورشیان جنگیدند.[4]

اینجا بود که امام حسن علیه‌السلام در پاسخ فرمودند: «لو آثَرتُ أنْ أقاتِلَ أحداً مِن أهلِ القبلةِ لَبَدأتُ بِقتالك، فإنّي تركتُكَ لِصَلاحِ الأمّة وَ حِقنِ دِمائِها»؛[5] «اگر نيكو می‌شمردم و مصلحت می‌دانستم كه با يكى از اهل قبله‏ پيكار كنم، بی‌تردید ابتدا به جنگ تو می‌آمدم، اما تو را به دلیل مصلحت اجتماع مسلمانان و به منظور حفظ خونشان رها كردم».

امام علیه‌السلام در این پاسخ، با صراحت تمام، به معاویه پاسخ رد داده و دوباره ماهیت قرارداد صلح را به وی گوشزد کردند.

پی‌نوشت:
[1]. طوسی، محمد، الغيبة‌، ص292، دار المعارف الاسلامیة.
[2]. صدوق، محمد، علل الشرایع، ج1، ص219، داوری ؛ طوسی، محمد، الامالی، ص560، دار الثقافة.
[3]. ابن‌سعد، طبقات الکبری، خامسة 1، ص327-330، دار الکتب العلمیة ؛ ابن‌ابی‌شیبة، المصنّف، ج6، ص205، دار التاج.
[4]. هاشمی‌نژاد، سیدعبدالکریم، درسى كه حسين علیه‌السلام به انسانها آموخت، ص53، آستان قدس رضوی.
[5]. ابن‌اثیر، الکامل، ج3، ص409، دار صادر.