emamian
خوردن این خوراکی ها عمر شما را افزایش می دهد !
سبک زندگی غلط، تغذیه اشتباه، عدم تحرک و استرس روزانه، از طول عمر می کاهد و زمینه را برای بیماریهای حاد و غیر معمول فراهم میکند. یکی از راههای پیشگیری از بیماریهای تهدید کننده سلامت عمومی بدن، تغذیه درست است.
غذاهای زیر را در برنامه غذایی روزانه خود قرار دهید و خودتان شاهد تغییر باشید.
انجیر
این میوه که هم به صورت تازه و هم به صورت خشک مصرف میشود، دارای ویتامینها و مواد معدنی زیادی است، از پتاسیم، ویتامین C، A و K گرفته تا روی، آهن و منگنز. محتوای پتاسیم موجود در انجیر فواید زیادی دارد: به حفظ فشار خون کمک کرده و هضم مناسب غذا را تضمین میکند. همچنین حاوی فیبرهای غذایی است که معده را برای ساعات طولانیتری سیر نگه میدارد و از هوسهای غذایی ناسالم جلوگیری میکند. وجود اسیدهای چرب مانند امگا6 ، امگا 3 و فنل در این میوه خطر ابتلا به بیماری های عروق کرونر قلب را کاهش میدهد و در عین حال حرکت سالم روده را تضمین میکند.
کلم پیچ
کلم پیچ میتواند جایگزین مناسب غذایی برای علاقه مندان به سیب زمینی سرخ کرده باشد. کلم پیچ یکی از اعضای خانواده کلم است که استفاده از آن در ایران نیز متداول و مرسوم است، حتی در شیراز ما غذایی داریم که به طور سنتی با این نوع کلم درست میشود و کلم پلو نام دارد. کلم پیچ سرشار از مواد مغذی مانند ویتامینها، کلسیم، فیبر و آنتی اکسیدان ها است. استفاده از کلم پیچ یک راه درمانی مکمل و عالی برای بیماریهای مختلف قلبی و حتی بیماریهای کشنده مانند سرطان است و میتوان آن را به روشهای مختلفی مصرف کرد چه به شکل سالاد، چه سوپ یا حتی خام. این سبزی همچنین یکی از بهترین منابع ویتامین K است و به پیشگیری از پوکی استخوان، که معمولا در زنان دیده می شود، کمک میکند.
سیب
به طور معمول در سبدهای میوهای که روی میزهای غذاخوری اکثر خانوادهها نگهداری میشوند، سیب یک پیش غذای عالی در نظر گرفته میشود که میتواند به سرعت میل درونی شما به غذا را کاهش دهد. این میوه سرشار از فیبر و آب است و به طور قابل توجهی به کاهش سطح کلسترول کمک می کند و میتواند خطر بیماریهای قلبی را کاهش دهد. فیبر محلول یا پکتین و اسید مالیک موجود در سیب هضم راحتتری را تضمین میکند و از یبوست پیشگیری میکند. همچنین وجود پلی فنولها در سیب باعث درمان دیابت میشود و از آسیب بافتی به سلولهای بتا در پانکراس جلوگیری میکند. سلولهای بتا در بدن انسان اغلب به دلیل دیابت آسیب میبینند و هیچ درمانی بهتر از مصرف منظم سیب برای رفع این نگرانی وجود ندارد.
سیر
ثابت شده که سیر دارای ترکیباتی است که خواص دارویی دارند. ترکیبات فعال موجود در سیر میتوانند فشارخون و سطح کلسترول و حتی علائم بدن درد و سرماخوردگی را کاهش دهند. بهترین راه برای مصرف سیر، خوردن دو حبه خام در روز با معده خالی است.
چای سبز
چای سبز یکی از سالمترین نوشیدنیهای سرشار از آنتیاکسیدانها و مواد مغذی است که در صورت مصرف منظم فواید زیادی به بدن میرساند. این نوشیدنی که به عنوان مکمل چربی سوز نیز شناخته می شود، به کاهش چربی بدن و تسریع متابولیسم (سوخت و ساز) کمک می کند. خوردن یک یا دو فنجان از این نوشیدنی شگفت انگیز با داشتن اثر محافظتی در برابر رشد سلولهای سرطانی به مبارزه با سرطان کمک میکند. وجود آنتی اکسیدانهای قوی این امر را ممکن کرده و خطر ابتلا به سرطان را کاهش میدهد. ترکیب مفید دیگری به نام کاتچین در چای سبز وجود دارد که آن را به ماده غذایی موثری در درمان بیماریهای مرتبط با مغز تبدیل میکند. این نوشیدنی اثر مثبت بر نورونها ایجاد میکند، عملکرد مغز را بهبود میبخشد و از آن در برابر آلزایمر محافظت میکند.
این ادویه در بدن شما معجزه میکند!
اگر از ادویه زردچوبه در آشپزی زیاد استفاده کنید، این ۱۰ اتفاق را در وجود خود حس خواهید کرد:
۱. سرعتبخشی به کاهش وزن
۲. آرتریت یا التهاب مفاصل بهبود میبخشد.
زردچوبه مملو از پلیفنال است. پلیفنال نوعی آنتی اکسیدان است که موجب کاهش التهابات در دن میشود.
۳. ضد افسردگی
۴. کمک به کاهش قند خون
پژوهشگران دریافتند که زردچوبه میتواند به کنترل قند خون کمک کند و از آسیب به کلیه و سیستم عصبی جلوگیری کند.
۵. ضد آلزیمر
طبق گزارش ریدرز دایجست، مردمی که در هند زندگی میکنند نرخ آلزایمر کمتری نسبت به مردم اروپا و آمریکا دارند. به همین علت پژوهشگران قرصهای مکملی از زردچوبه تهیه کرده و به بیمارانی که در خطر ابتلا به این بیماری قرار دارند تجویز میکنند.
۶. ضد سرطان
۷. جلوگیری از کیست تخمدان
ماده کورکومین موجود در زردچوبه خاصیت ضو موتاژن دارد که موجب برطرف ساختن این اختلالات در زنان میشود.
۸. ضد کلسترول خون
۹. کاهش بیماریهای قلبی
۱۰. مبارزه با مولکولهای رادیکالی
شرح دعای سحر|چرا در هر خیری باید خدا را شکر کرد؟
«دعای سحر» یکی از دعاهای عظیمالشأنی است که از امام رضا علیهالسلام روایت شده و آن حضرت فرموده است: این دعا، دعایی است که امام باقر علیهالسلام در سحرهای ماه رمضان میخواند.
در عین حال یکی از آثار فاخر و ارزشمند امام خمینی (ره) «شرح دعای سحر» است؛ اثری که امام خمینی (ره) آن را در حدود 27 سالگی خود تألیف کرده و نشان از دانش و عرفان والای ایشان از دوران جوانی دارد.
به منظور آشنایی بیشتر مخاطبان با مفاهیم و مضامین والای دعای سحر که خواندن آن در سحرهای ماه رمضان توصیه شده، به بررسی بخشها و نکاتی از امام خمینی (ره) درباره این دعای ارزشمند و والا پرداخته است.
نکات مهم فراز پانزدهم از این دعای شریف را میخوانیم:
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ شَرَفِكَ بِأَشْرَفِهِ وَكُلُّ شَرَفِكَ شَرِیفٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِشَرَفِكَ كُلِّهِ
پروردگارا، از تو در خواست میکنم به شریفترین شرفت حال آن که همه شرف تو شریف است. بارالها، از تو به همه شرفت درخواست میکنم.
- یکی از موضوعاتی که همه الهیون اعم از اصحاب حکمت و فلسفه با نحلههای گوناگون و با تفاوت مشربشان در سلوک علمی و طریق برهانی یا سیر عرفانی و کشف معنوی اتفاق نظر دارند این است که: «وجود» خیر و شرف و نور زیبایی و درخشش است و «عدم» شر و پستی و تاریکی و سیاهی است.
- پس وجود ]حق تعالی[ خیر محض و شرافت صرف است که همه اشیا مشتاق اویند و هر متکبر گردنکشی در برابر او فروتن است و همه موجودات او را میجویند و همه کائنات به او عشق میورزند، و همه خوبی و شرافت بر مدار او میگردد و همه سالکان به او توجه دارند.
- «وجود» به معنی مصدری به معنای «بودن» مقصود ما نیست، بلکه حقیقت وجود خارجی و عین اعیان خارجی منظور است.
- مرجع هر خیر و شرف و حقیقت و نوری، وجود است و اصل ثابت و شجره طیبه اوست، که شاخههایش آسمانها و زمین و ارواح و اشباح را پر کرده و مرجع هر شر و فرومایگی و بطلان و ظلمتی عدم است که شجره خبیثه ظلمانی واژگونه اوست و چنین درختی، هیچ گونه ثبات و قراری ندارد.
- هر چه وجود تمامتر و کاملتر باشد، خیر و شرافت آن بیشتر است تا آن جا که به وجودی که هیچ گونه عدمی در او نیست و کمالی که هیچ گونه نقصانی ندارد منتهی شود... مراتب دیگر به اعتبار انتساب به او و مظهر او بودن خیرهایی دارند و به اعتبار انتسابشان به خود، کمال و خیریت و حقیقت و شیئیتی ندارند، چنانچه خداوند متعال میفرماید: «کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذو الجلال والاکرام» (سوره قصص، آیه 88) و فرمود: «کلّ شیء هالک الی وجهه» (سوره الرحمن، آیه 27).
- سرور انبیا و تکیهگاه برگزیدگان، صلوات الله و سلامه علیه و علی آله الطیبین الطاهرین، میفرماید: «من وجه خیراً فلیحمد الله و من وجه غیر ذلک فلایلومنّ الّا نفسها؛ هر که خیری دید باید خداوند را بر آن شکر کند و هر کس جز آن چیزی دید نباید جز نفس خود چیز دیگری را ملامت کند.» پس در مورد خیر، به جهت از او بودنش باید خداوند متعال مورد حمد قرار گیرد، و اما در مورد شر، چون منسوب به نفس و جهت خلقی آن است نباید هیچ کس جز خود نفس، مورد ملامت قرار گیرد.
نقش امام حسن علیه السلام در عصر علوی
امام حسن مجتبی(ع) در طول 37 سالی که در کنار امیرمؤمنان(ع) زندگی کرد، فرزندی مطیع، امام شناس، بازوی نیرومند، یار صدیق و امین و باتجربه و سربازی عاشق و فداکار برای پدرش به حساب می آمد. در همان دوران کودکی، شخصیت بزرگ امام حسن(ع) برای آن حضرت آشکار و نمایان بود.
این نوشتار درصدد است تا شخصیت امام حسن(ع) را در ابعاد گوناگون از دیدگاه امیرمؤمنان(ع) ترسیم و تبیین کند. آن حضرت، اوصاف امام حسن(ع) را گاهی به کنایه، گاهی، به صورت تصریح و در بعضی اوقات با حرکات بیان می داشت.
شخصیت علمی
امیرمؤمنان در رَحْبَه[1] به سر می برد که مردی به حضورش آمد اظهار ارادت کرد و گفت: من از ارادتمندان کشور اسلامی شما هستم. حضرت فرمود: «تو از رعیت ما نیستی. برای پادشاه کشور روم سؤالاتی پیش آمده و او پیکش را نزد معاویه در شام فرستاده است و الآن آنجاست، لیکن او در جواب عاجز مانده و تو را برای حل مشکلات خود نزد ما فرستاده است».
آن مرد اظهار داشت سخن شما درست است. امیرمؤمنان فرمود: پرسش هایت را با یکی از دو فرزندم (حسن و حسین) در میان بگذار. گفت: از فرزندت حسن می پرسم. امام مجتبی(ع) رو به مرد کرد و فرمود: آمده ای تا بپرسی: فاصله بین حق و باطل، بین آسمان و زمین و بین مشرق و مغرب چقدر است. (و سؤالات دیگری که درصدد ذکر تمام آنها نیستیم).
امام در جواب چنین فرمود: فاصله بین حق و باطل چهار انگشت است: آنچه به چشم دیدی، حق است و هر چه را با گوش شنیدی، آن را در آغاز باطل بدان. فاصله بین آسمان و زمین به اندازه درخواست یک ستمدیده و یک چشم به هم زدن است و هر کس غیر این گوید، دروغ است. فاصله بین مشرق و مغرب، به اندازه حرکت یک روز خورشید است. صبحگاهان از مشرق طلوع و شامگاهان غروب می کند.[2]
قضاوت
امام علی(ع) در برخی از رویداد ها از امام حسن(ع) می خواست که قضاوت کند. روزی مردی را به محضر امیر مؤمنان(ع) آوردند که چاقویی در دست داشت و او را در خرابه ای کنار کشته ای یافته بودند و او را قاتل معرفی می کردند. ولی قاتل واقعی خودش را معرفی و اقرار به کشتن آن شخص کرد. امام علی(ع) قضاوت را به عهده امام حسن(ع) می گذارد و حضرت چنین قضاوت می کند که قاتل واقعی با اقرار و صداقتش جان متهم را نجات داد و با این کار گویی بشریت را نجات داده است و خداوند متعال فرموده: )وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ً([3]؛ «هر کس انسانی را از مرگ نجات دهد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است». بنابراین آن دو را آزاد سازید و دیه مقتول را از بیت المال پرداخت کنید.[4]
اینکه امیرمؤمنان(ع) جواب سؤال و قضاوت را بر عهده فرزندش گذاشت، دلیل بر شخصیت والای علمی امام مجتبی(ع) است.
فصاحت و بلاغت
حضرت مجتبی(ع) در فصاحت و بلاغت و نظم و نثر بزرگ ترین شاگرد مکتب پدر بزرگوارش بود. بیش از بیست خطبه، چندین نامه، چند احتجاج و اشعاری از آن حضرت باقی مانده است که نمونه بارز قدرت فصاحت و بلاغت امام را نشان می دهد.
امام حسن(ع) در زمان امیرمؤمنان حرمت پدر بزرگوارش را نگه می داشت و در حضور او سخن کم می گفت. بعضی از اهل کوفه، به خدمت آن حضرت آمدند و عرض کردند که امام حسن(ع) در سخن گفتن عاجز است. گویا بیان ندارد. حضرت فرزند خود را طلبید و گفتار مردم کوفه را به او رسانید و فرمود: بر منبر برو و فضل خود را برای آنان آشکار ساز. امام حسن(ع) عرض کرد: یا امیرمؤمنان! در حضور شما من یارای سخن گفتن ندارم. حضرت فرمود: ای فرزند من! خود را از تو پنهان می دارم. پس امر کرد که مردم را ندا کنند تا در مسجد کوفه جمع شوند. چون مردم آمدند و جمعیت انبوه شد، حضرت مجتبی بر منبر رفت و خطبه ای در نهایت فصاحت و بلاغت خواند و مردم را موعظه فرمود، که خروش از اهل مسجد بر آمد. سپس حضرت امیر(ع) که در گوشه ای از مسجد نشسته بود، برخاست و در حالی که ردای مبارک خود را می کشید، بالای منبر بر آمد و میان دو دیده سبط اکبر را بوسید و فرمود:
«یابن رسول الله أتممت الحجة علی القوم و أوجبت طاعتک علیهم فویل لمن خالفک؛ ای پسر پیامبر! حجت خود را بر این قوم تمام کردی و طاعت خودت را بر آنان واجب ساختی. پس وای بر کسی که تو را در امامت و طاعت مخالفت کند».[5]
تصریح بر امامت حضرت مجتبی(ع)
امیرمؤمنان در آخرین روزهای عمر خود، وصیتی به فرزندش امام مجتبی(ع) کرد و در آن هنگام، امام حسین(ع) و محمد و همه فرزندانش و بزرگان شیعه و اهل بیت خود را بر آن گواه گرفت. سپس کتاب و سلاح مخصوص خویش را به او داد و فرمود:
«فرزندم حسن! رسول خدا(ص) به من فرمان داد تا تو را وصی خود قرار دهم و کتاب ها (نوشته ها) و سلاح خویش را به تو دهم؛ همان طور که رسول خدا(ص) آنها را به من سپرد و رسول خدا(ص) فرمان داد که بر تو فرمان دهم که هرگاه مرگت فرارسید، آن کتاب و سلاح را به برادرت حسین بسپار».
آن گاه فرمود:
«فرزندم! تو ولی امر و نیز ولایت و اختیار قصاص خون من را در دست داری. چنانچه خواستی، عفو کن و اگر تصمیم به قصاص گرفتی، در برابر یک ضربت، یک ضربت باشد و از این مقدار تجاوز مکن».[6]
در اینجا امیرمؤمنان(ع) تصریح می فرماید که رسول خدا(ص) به او وصیت کرد تا امام حسن(ع) را وصی خود قرار دهد که این خود نشانه ای بر منصوص بودن امامت حضرت مجتبی(ع) است.
شهامت و حماسه آفرینی
در جنگ صفین امیر مؤمنان مشاهده فرمود که فرزندش امام حسن(ع) شتابان به جنگ با دشمن می رود. خطاب به یارانش فرمود:
«این جوان را محکم بگیرید تا (کشته شدن) او مرا درهم نشکند؛ زیرا که من در از دست دادن این دو شخص (حسن و حسین)، بخل می ورزم تا مبادا نسل رسول خدا(ص) قطع شود».[7]
این کلام امام، فصیح ترین سخن است؛ به دلیل آنکه فرزند سودمند به انسان سخت نیرو می بخشد، به ویژه فرزندی مانند حضرت مجتبی(ع). همچنین امام با جمله «لایهدنی» شدت ناتوانی و ضعف روحی را با از دست دادن چنین فرزندی به طور کنایه بیان می کند.[8] امام علی(ع) در این فراز از خطبه اولاً به صورت کنایه شجاعت و شهامت فرزند عزیزش امام حسن(ع) را برای مردم روشن می کند. ثانیاً، آن حضرت می خواهد به مردم بفهماند که باید از این شخصیت بزرگ حفاظت کرد.
امام حسن(ع) در جنگ جمل در رکاب پدر خود در خط مقدم جبهه می جنگید و از یاران دلاور و شجاع علی(ع) سبقت می گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختی می کرد.[9] پیش از شروع جنگ نیز به دستور پدر، همراه عمار یاسر و چند تن دیگر، وارد کوفه شد و مردم را برای شرکت در این جهاد دعوت کرد.[10]
او وقتی وارد کوفه شد که هنوز ابوموسی اشعری، یکی از مهره های حکومت عثمان، بر سرکار بود و با حکومت عادلانه امیرمؤمنان مخالفت می کرد. با این حال حسن بن علی(ع) توانست به رغم کارشکنی های ابوموسی و همدستانش، بیش از نه هزار نفر از مردم شهر کوفه را به میدان جنگ گسیل دارد.[11]
امیرمؤمنان برای بسیج مردم کوفه برای جنگ، باید فردی شجاع و نترس را به سوی آنها می فرستاد تا در برابر مخالفت ها و دشمنی های کسانی همچون ابوموسی سر فرود نیاورد و چه کسی بهتر از امام حسن مجتبی(ع) این خود نشانه شجاعت حضرت در نزد پدر است.
وصی نخستین امیرمؤمنان
آن حضرت وصیت فرمود:
«و إنه یقوم بذلک الحسن بن علی یأکُل منه بالمعروف و ینفق بالمعروف؛[12] برای اجرای این وصیت و حفظ مال، حسن بن علی(ع) اقدام ورزد و آن گونه که رواست، از آن مال بهره ببرد و بدون اسراف، احسان و انفاق نماید».[13]
از این کلام در می یابیم که امام علی(ع) اطمینان کامل به فرزند برومندش داشت؛ زیرا امام حسن(ع) را اولین وصی خود قرار می دهد. روشن است که هر کسی شایستگی وصایت را ندارد و باید کسی وصی باشد که به اقدامات او اطمینان وجود داشته باشد.[14]
پیک ویژه امام علی(ع)
انحراف و کج روی های آشکار کارگزاران عثمان، عرصه را بر تمام مسلمانان آگاه و بیدار به ویژه صحابه رسول خدا(ص) تنگ کرده بود؛ به طوری که بسیاری از مردم به حضور علی(ع) می رسیدند و از کارهای عثمان شکایت می کردند. حضرت امیر(ع) فرزندش حسن را نزد عثمان می فرستاد تا شکایت مردم را به او گوشزد کند. این موضوع بسیار تکرار شد؛ تا اینکه روزی عثمان به امام حسن(ع) گفت: پدرت گمان می کند که احدی آگاهی ندارد، ولی ما به آنچه انجام می دهیم، آگاه هستیم. بنابراین به ما کاری نداشته باشد. پس از این گفتگو، حضرت امیر(ع)، فرزندش امام حسن(ع) را نزد عثمان نفرستاد.[15]
پاسخ به سؤالات مذهبی مردم
بارها حضرت علی(ع) پاسخ به پرسش ها را به امام حسن(ع) ارجاع می داد. گاهی مردم پس از دریافت پاسخ، همان سؤال را از امام علی(ع) کردند که حضرت همان پاسخ را به آنها می داد. در دوران خلافت ابوبکر شخصی نزد او آمد و گفت من در حال احرام حج به تخم شترمرغی دست یافتم و آن را خوردم. چه کفّاره ای بر من واجب است؟ ابوبکر نتوانست به او جواب دهد و او را به عبدالرحمن بن عوف راهنمایی کرد. عبدالرحمن بن عوف نیز از جواب آن درماند و به مرد گفت که نزد علی(ع) برود. مرد همین کار را انجام داد. حضرت(ع) به حسنین8 اشاره کرد و فرمود مسئله خود را از هر کدام می خواهی، بپرس. اعرابی سؤال خود را بیان کرد و امام حسن(ع) در محضر پدر، به او جواب داد.[16]
خواندن دعای باران
گروهی نزد امیرمؤمنان(ع) آمدند و از کمبود باران شکایت کردند. آن حضرت فرزند خود امام حسن(ع) را فراخواند و به وی فرمود: خدا را برای طلب باران بخوان. امام حسن(ع) به دنبال فرمان پدر دست به دعا برداشت و فرمود:
«اللهم هیّج لنا السحاب بفتح الأبواب بماء عباب؛ خدایا! ابرها را به حرکت درآور و با بازکردن در های آسمان، باران فراوانی بر ما بفرست».
سپس امام(ع) دعای باران را قرائت فرمود. بعد امام حسین(ع) این دعا را خواند. هنوز دعا تمام نشده بود که باران شروع به باریدن کرد.[17]
امامت جمعه
هر گاه عذری مانند بیماری برای امیرمؤمنان(ع) پیش می آمد و نمی توانست اقامه نماز جمعه کند، فرزندش حسن(ع) را به این امر مهم می گمارد. امام حسن(ع) در یکی از خطبه های نماز جمعه چنین فرمود:
«همانا خداوند سبحان مبعوث نکرد پیامبری را مگر اینکه بعد از او جانشینی و یا گروه و یا خاندانی را تعیین کرد. پس قسم به آن کس که محمد(ص) را به پیامبری برگزید، هیچ کس در حق ما اهل بیت کوتاهی نخواهد کرد، مگر اینکه خداوند سبحان اعمال او را ناقص خواهد گذاشت و هیچ دولتی برضد ما حاکمیت پیدا نخواهد کرد، مگر آنکه عاقبت از آنِ ما خواهد شد و متجاوزان به حق ما پس از چند صباحی، سزای عمل خود را خواهند دید و به مکافات آن خواهند رسید».[18]
سرپرستی موقوفات و صدقات
امام علی(ع) در اواخر عمر خویش طی حکمی همه موقوفات خویش را به امام حسن(ع) واگذار کرد. مضمون این وصیت می رساند که این حکم مربوط به تصدّی اموال شخصی حضرت امیر(ع) نبود، بلکه درباره بیت المال است که باید برای حفظ امامت و زعامت اهل بیت به دست کسی سپرده شود و حقوق و صدقات به اهلش برسد. در واقع منصب سرپرستی موقوفات و صدقات، یکی از مسئولیت ها و شئون امامت است که امام علی(ع) آن را به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) اختصاص می دهد. اگر غیر از این باشد، در نامه 24 که آمده: «ابتغاء وجه الله»[19]، معنا ندارد. در ضمن این نامه در صدد نصب مدیر امور مالی مطمئن و دقیق برای حفظ و حراست بیت المال مسلمانان است؛ گر چه در میان صدقات مقداری از دسترنج های آنان نیز دیده می شود.[20]
برخی فضایل امام حسن(ع)
در حدیثی آمده است:
« و منّا سیدا شباب أهل الجنة و منکم صبیة النار؛[21] دو سرور جوانان اهل بهشت، از ما هستند ( منظور امام حسن و امام حسین(ع) است) و کودکان (اهل) آتش از شمایند».
بعضی می گویند مقصود از کودکان آتش، فرزندان عقبه بن ابی محیط است که پیامبر به او فرمود سرانجام برای تو و آنان آتش است و برخی گویند منظور فرزندان مروان بن حکم است که هنگام بلوغشان، جهنمی شدند.[22]
علی(ع) در جایی دیگر می فرماید:
«کان الحسن أشبه رسول الله(ص) ما بین الصدر إلی الرأس و الحسین أشبه فیما کان أسفل من ذلک؛[23] حسن از سینه تا سر، و حسین از سینه به پایین، شبیه رسول خدا هستند».
منظور امام این است که هر چه از ویژگی های علمی، اخلاقی و حکومتی رسول خدا را بخواهید، همه اش در وجود بافضیلت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) خلاصه شده است.
حذیفه گوید: روزی صحابه رسول خدا(ص) در نزدیکی کوه حرا گرد پیامبر جمع شده بودند که حسن در خردسالی با وقار خاصی به جمع آنان پیوست. پیامبر(ص) پس از نگاه طولانی بر او، همه را مخاطب قرار داد و فرمود:
«آگاه باشید که همانا او (حسن) بعد از من راهنما و هدایتگر شما خواهد بود. او تحفه ای است از خداوند جهان برای من. او از من خبر خواهد داد و مردم را با آثار باقی مانده از من آشنا خواهد ساخت. سنت مرا زنده خواهد نمود و کردارش نمایانگر کارهای من است. خداوند عنایت و رحمتش را بر او فرو فرستد. رحمت و رضوان خداوند بر کسی باد که حق او را بشناسد و به خاطر من به او احترام و نیکی کند».[24]
پی نوشت ها
1 . محله ای در کوفه که به مقدار 48 کیلومتر از شهر کوفه به طرف غربی قبله فاصله دارد.
2 . حقایق پنهان، احمد زمانی، چاپ 1375، ص87؛ مسند الامام المجتبی(ع)، شیخ عزیزالله عطاردی، ص102، به نقل از مناقب، ج2، ص152.
3 . مائده / 32.
4 . مناقب آل أبی طالب، ج4، چاپ قم، ص11؛ حقایق پنهان، ص155؛ فروع کافی، ج7، ص289، ح2؛ مسند الإمام المجتبی، ص99، به نقل از مناقب، ج2، ص152.
5 . فضائل امام حسن(ع)، سید محمد تقی مقدم، چاپ 1377، ص121؛ مسند الإمام المجتبی(ع)، ص96؛ مجموعه زندگانی معصومین، ص536؛ زندگانی حضرت مجتبی(ع)، عمادزاده اصفهانی، چپ1347، ص361.
6 . کافی، ج1، ص218، ح5؛ بحارالانوار، ج4، 322، ح1؛ اضواء علی عقائد الشیعة الامامیه و تاریخهم، جعفر سبحانی، چاپ 1379، ص144؛ حقایق پنهان، احمد زمانی، ص171؛ بر امیرمؤمنان چه گذشت؛ محمد حسن موسوی کاشانی، چاپ 1379، ص274؛ مسند الامام المجتبی(ع)، چاپ 1373، ص36؛ ناسخ التواریخ، حضرت امام حسن(ع)، ج1، چاپ 1363، ص175.
7 . شرح نهج البلاغه ابن میثم، مترجم محمدی مقدم، ج4، خ198، ص25؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج11، ص25، خ200؛ سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی، چاپ 1380، ص93؛ زندگانی امام حسن مجتبی(ع)، سید هاشم رسولی محلاتی، ص99؛ حقایق پنهان، ص49.
8 . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج4، ص25، خ198
9 . حقایق پنهان، ص147؛ سیره پیشوایان، ص94.
10 . در آستان اهل بیت:و امام حسین(ع)، علامه سید محسن امینی، ص40؛ العقد الفرید، ج4، ص288.
11 . فلسفه صلح امام حسن(ع)، محمد مقیمی، ص239.
12 . نهج البلاغه، محمد دشتی، نامه 24، ص502، به نقل از طبقات کبیر، ج3، قسمت اول، ص20.
13 . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ترجمه محمد دشتی.
14 . شرح نهج البلاغه، زمانی، ج3، ص207.
15 . العقد الفرید، ج4، ص289؛ علی(ع) و زمامداران، علی محمد میرجدیدی، ص231.
16 . مسند الامام المجتبی(ع)، ص98؛ مجله کوثر، به نقل از فروع کافی، ج7، ص203؛ تحف العقول با ترجمه، ص231.
17 . موسوعة کلمات الإمام الحسن(ع)، پژوهشکده باقر العلوم(ع)، ص360؛ قرب الاسناد، ص73؛ بحارالانوار، ج88، ص320، ح9؛ مستدرک الوسائل، ج6، ص195.
18 . مروج الذهب، ج3، ص9؛ زندگانی حضرت مجتبی(ع)، عمادزاده اصفهانی، ص222.
19 . نهج البلاغه، محمد دشتی، نامه 24، ص502؛ شرح ابن ابی الحدید، ج25، ص148؛ بر آستان اهل بیت، علامه عاملی، ص44، مجله کوثر، ش39، به نقل از نهج البلاغه ترجمه فیض الاسلام، ص867؛ زندگانی حضرت مجتبی(ع)، عمادزاده اصفهانی، ص338، به نقل از اعیان الشیعه، ج4، ص101.
20 . شرح ابن ابی الحدید، ج15، ص146؛ حقایق پنهان، ص128؛ کافی، ج7، ص51؛ تحف العقول، ص197.
21 . نهج البلاغه، محمد دشتی، نامه 28، ص512 و 513.
22 . شرح ابن ابی الحدید، ج15، ص197؛ شرح نهج البلاغه ابن میثم، مترجم محمدی مقدم، ج4، ص76.
23 . بحارالانوار، ج43، ص301، ح64.
24 . بحارالانوار، ج43، ص333، ح5؛ مجله کوثر، ویژه نامه امام حسن(ع)، ش55.
شرح دعای سحر| سیر در مقام جمال و جلال الهی از زبان انبیاء و اولیاء
«دعای سحر» یکی از دعاهای عظیمالشأنی است که از امام رضا علیهالسلام روایت شده و آن حضرت فرموده است: این دعا، دعایی است که امام باقر علیهالسلام در سحرهای ماه رمضان میخواند.
در عین حال یکی از آثار فاخر و ارزشمند امام خمینی (ره) «شرح دعای سحر» است؛ اثری که امام خمینی (ره) آن را در حدود 27 سالگی خود تألیف کرده و نشان از دانش و عرفان والای ایشان از دوران جوانی دارد.
به منظور آشنایی بیشتر مخاطبان با مفاهیم و مضامین والای دعای سحر که خواندن آن در سحرهای ماه رمضان توصیه شده، به بررسی بخشها و نکاتی از امام خمینی (ره) درباره این دعای ارزشمند و والا پرداخته است.
نکات مهم فراز ابتدایی از این دعای شریف را میخوانیم:
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِأَبْهاهُ وَكُلُّ بَهائِكَ بَهِیٌّ، اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّهِ.
خدایا، از تو درخواست میکنم به حق زیباترین مرتبه از زیباییات و همه مراتب زیباییات زیباست، خدایا از تو درخواست میکنم به حق همه مراتب زیباییات.
- عالم هستی در منظر عرفان اسلامی در دو بخش کلی دستهبندی میشود: 1- عالم شهادت: شامل همه آنچه ما با چشم سر مشاهده میکنیم، مانند وجود خودمان، زمین، آسمان، ساختمان ها و... 2- عالم غیب: شامل آنچه از دید چشم سر ما پنهان است مانند خداوند، بهشت، جهنم و...
- موجودات در عالم نیز در سه بخش کلی دستهبندی میشوند: 1- مرتبه عقلی: کاملاً مجرد مانند خداوند؛ 2- مرتبه مثالی: موجوداتی که نه کاملاً مجرد هستند و نه کاملاً مادی مانند جن و فرشته؛ 3- مرتبه حسی: موجوداتی که قابل دیدن هستند مانند زمین و آسمان.
- انسان تنها موجودی است که دارای همه مراتب عقلی و مثالی و حسی است و عوالم غیب و شهادت در او نهفته است. درواقع انسان وجودی حسی دارد که با طی کردن مراحل عبادی و سلوک معنوی میتواند به مراحل بالاتر یعنی مرتبه مثالی و عقلی برسد.
- چون خداوند پرورنده انسان جامع کامل است، سزاوار است انسان پروردگارش را به نامی بخواند که مناسب مقام پروردگار باشد و در عین حال، انسان را از آنچه با او سازگار نیست حفظ کند. برای همین است که از شیطان رجیم به [نام مبارک] «الله» پناه برده میشود: «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم» (سوره نحل؛ آیه 98)
- عبارت «إنی» (به معنی همان من...) برگرفته از منیّت دعاکننده نیست، چون منیت با درخواست سازگاری ندارد. بلکه این عبارت (انّی أسئلک) مانند کلام خداوند بلندمرتبه است که میفرماید: «أنتم الفقراء الی الله ؛ شما نیازمند به خدا هستید». اثبات منیّت در مقام خواری و اظهار ناداری نه تنها نکوهیده نیست، بلکه اگر موجب حفظ مقام بندگی و توجه به فقر و نیاز در بیداری دوم (صحو ثانی) باشد، از بالا ترین مراتب انسانیت است.
- درخواست اگر با زبان استعداد باشد رد نمیشود و چنین دعایی مقبول و مستجاب خواهد شد، زیرا اجابت کننده درخواست وجودی تامّ و فوق تمام است و فیض او کامل و فوق کمال است. عدم ظهور فیض و افاضه او به علت کمی استعداد در دعاکننده است و اگر شخص واقعاً مستعد پذیرش فیض باشد، پروردگار او را از خزائنی که بیپایان و فنا ناپذیر است و معادنی که تمام نشدنی و نقصان ناپذیر است بهرهمند میسازد.
- سزاوار است دعاکننده در پاکیزگی باطن و پالایش قلب خود از پلیدیها و صفات رذیله بکوشد تا دعایش از زبان گفتار به زبان حال، و از زبان حال به زبان استعداد، و از ظاهر به باطن سرایت کند و خواستهاش برآورده شود و به مقصود برسد.
- «بهاء» نوری همراه با هیبت و وقار و در بر دارنده جمال و جلال است.
- بعضی فقرات دعای سحر مانند دعای کمیل بالاتر از آن است که برای ما ممکن باشد از زبان خودمان با خدا سخن بگوییم، زیرا مقام معرفت بالایی برای این دعا لازم است. پس بهتر است زبان خود را به منزله زبان انبیاء و اولیای الهی قرار دهیم و خداوند را از جانب آنان بخوانیم و از زبان ایشان به دعا مشغول شویم.
- گذر از مقامها و مراتب گوناگون انسان را از شرایطی که تجلیات و انوار حق را «بهی» و «کامل» (زیبا وکامل) خوانده و در مرحله دیگر بعضی را «ابهی» و «اکمل» (زیباتر و کاملتر) نامیده، به مرتبهای میرساند که درک میکند همگی از تجلیات محض ذات احدیث و انوار خالص جمال نور حقیقیاند. لذا میگوید: «کلّ بهائک بهی. وکلّ شرفک شریف؛ همه زیبایی تو زیباست و همه شرف تو شریف است»؛ زیرا در این مقام هیچ اشرفیتی در میان نیست و تمامی این صفات امواج دریای وجود پروردگار و انوار نور ذات او هستند و همه آنها با کل و کل با ذات متحدند.
- «بهاء» نوری همراه با هیبت و وقار و در بر دارنده جمال و جلال است، اما چون هیبت در بهاء در مرتبه باطن است و نور در مرتبه ظهور، بهاء از جمله صفات جمال محسوب میشود که جلال در آن باطنی است. نیز، چون جمال عبارت از چیزی است که متعلق به لطف باشد، بدون اعتبار ظهور و عدم ظهور در آن، لذا بهاء به وسیله جمال احاطه شده و در آن محاط است.
شرح دعای سحر| چگونه دعا کنیم که مستجاب شود؟
«دعای سحر» یکی از دعاهای عظیمالشأنی است که از امام رضا علیهالسلام روایت شده و آن حضرت فرموده است: این دعا، دعایی است که امام باقر علیهالسلام در سحرهای ماه رمضان میخواند.
در عین حال یکی از آثار فاخر و ارزشمند امام خمینی (ره) «شرح دعای سحر» است؛ اثری که امام خمینی (ره) آن را در حدود 27 سالگی خود تألیف کرده و نشان از دانش و عرفان والای ایشان از دوران جوانی دارد.
به منظور آشنایی بیشتر مخاطبان با مفاهیم و مضامین والای دعای سحر که خواندن آن در سحرهای ماه رمضان توصیه شده، به بررسی بخشها و نکاتی از امام خمینی (ره) درباره این دعای ارزشمند و والا پرداخته است.
نکات مهم فراز چهاردهم از این دعای شریف را میخوانیم:
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ مَسائِلِكَ بِأَحَبِّها إِلَیْكَ وَكُلُّهٰا [وَكُلُّ مَسائِلِكَ] إِلَیْكَ حَبِیبَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَسائِلِكَ كُلِّها
پروردگارا، از تو درخواست میکنم به محبوبترین درخواستها نزد تو، حال آن که هر درخواستی نزد تو محبوب است. پروردگارا از تو درخواست میکنم به همه درخواستها از تو.
- «سؤال» یعنی درخواست سائل از مسئول با توجّه نمودن به او، برای تحقق آنچه به آن نیاز دارد.
- سؤال ممکن است توجّه ذاتی باشد یا حالی، باطنی باشد یا ظاهری؛ به زبان استعداد باشد یا زبان حال یا گفتار.
- همه موجودات و جمیع ممکنات محتاج و نیازمند، به سبب فقر و احتیاج ذاتی و صفتی، به سوی قیّوم مطلق و افاضهکننده بر حق، روی میگردانند و به لسان استعداد وجود و کمالاتش را از حضرت او میطلبند، و اگر استدعا و طلب نبود فیض، بر آنها افاضه نمیشد.
- نخستین استدعا و سؤالی که در عالم هستی واقع شد، استدعای اسماء و صفات الهی با زبانی متناسب با مقام آنها و برای ظهور حضرت واحدیّت از حضرت غیب مطلق بود.
- اگر دعا با لسان ذات و استعداد باشد مورد قبول است و رد نمیشود. و به اندازه استحقاقش فیض به او افاضه میشود و فرو گذار نمیگردد. و اگر دعای با زبان گفتار، با زبان استعداد مطابقت داشته باشد و بیان و گفتار زبان برخلاف بیان و گفتار دل نباشد و بین گفتار با حال مغایرت نباشد، پذیرفته میشود و اگر مستجاب نگردد یا بخاطر عدم صدور آن از زبان استعداد یا مخالفت آن با نظام أتَم. و شاید هم گاهی عدم اجابت آن بواسطه حاصل نشدن شرایط و متمّمات باشد و دیگر اسباب بسیاری که در این امر دخیلند.
- انسان چون وجود جامع است و به حسب مراتب نزولی و صعودی، نشأتها و ظهورها و عوالم و مقاماتی دارد به حسب هر نشئه و عالم زبانی دارد که مناسب با همان مقام است.
- خدواند میفرماید: « کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکن أعرف؛ من گنجی نهان بودم و دوست داشتم که شناخته شوم، لذا خلق را آفریدم تا شناخته شوم ». بنابراین حبّ ذاتی منشأ ظهور موجودات است.
رهبر انقلاب: در حمایت از فلسطین تردید نمیکنیم
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز در دیدار آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس و هیأت همراه، با تجلیل از ایستادگی بینظیر نیروهای مقاومت فلسطین و همچنین مردم غزه تأکید کردند: صبر تاریخی مردم غزه در مقابل جنایتها و وحشیگریهای رژیم صهیونیستی که با حمایت کامل غرب انجام میشود، یک پدیده عظیم است که حقیقتا به اسلام عزت بخشیده و موضوع فلسطین را علیرغم خواست دشمن، به مسئله اول جهان تبدیل کرده است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه کشتار مردم غزه و نسلکشی در این منطقه هر انسان صاحب وجدانی را متاثر میکند، افزودند: جمهوری اسلامی ایران در موضوع حمایت از قضیه فلسطین و مردم مظلوم و مقاوم غزه هیچ تردیدی به خود راه نخواهد داد.
حضرت آیتالله خامنهای موضوع حمایت افکار عمومی بینالمللی و همچنین افکار عمومی جهان اسلام بهویژه دنیای عرب از مردم غزه را مهم ارزیابی کردند و گفتند: اقدامات تبلیغاتی و رسانهای مقاومت فلسطین تاکنون بسیار خوب و جلوتر از دشمن صهیونیستی بوده است و باید در این زمینه بیش از پیش اقدام شود.
ایشان همچنین یاد شهید «العاروری» از رهبران حماس را که به دست رژیم صهیونیستی به شهادت رسید، گرامی داشتند و خاطر نشان کردند: این شهید بزرگوار شخصیت برجستهای بود که عاقبتِ مبارکِ شهادت، پاداش خداوند متعال به مجاهدتهای وی بود.
آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس نیز در این دیدار ضمن تشکر و قدردانی از حمایتهای مردم و دولت جمهوری اسلامی ایران از قضیه فلسطین و بهخصوص مردم غزه، گزارشی از آخرین تحولات میدانی و سیاسی جنگ غزه ارائه کرد و گفت: صبر و ایستادگی مثالزدنی مردم غزه و نیروهای مقاومت در این شش ماه،که ناشی از ایمان راسخ آنان است موجب شده دشمن صهیونیستی به هیچ یک از اهداف راهبردی خود در جنگ غزه، دست نیابد.
رئیس دفتر سیاسی حماس با تأکید بر اینکه عملیات «طوفانالاقصی» اسطوره شکستناپذیری رژیم صهیونیستی را از بین بُرد و اکنون دشمن صهیونیستی بعد از گذشت شش ماه خسارتهای سنگینی را متحمل شده و هزاران نفر از نظامیان این رژیم کشته و زخمی شدهاند، افزود: جنگ غزه یک جنگ جهانی است و هیأت حاکمه آمریکا شریک اصلی جنایت صهیونیستها است زیرا رأسا هدایت جنگی رژیم صهیونیستی را بر عهده دارد.
وی در پایان خطاب به رهبر انقلاب تأکید کرد: به جنابعالی اطمینان خاطر میدهم که بهرغم همه وحشیگیریها و جنایات و نسلکشی که در غزه در جریان است، مردم غزه و نیروهای مقاومت با قدرت ایستادهاند و به دشمن صهیونیستی اجازه نخواهند داد ذرهای به اهداف خود دست یابد.
چرا خداوند روزی بعضی از بندگان را زیاد و برخی را کم قرار داده است؟
چرا خداوند روزی بعضی از بندگان را زیاد و روزی برخی دیگر را کم قرار داده است؟
پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در خطبه ۹۱، با تأکید بر عدالت خداوند در تقسیم روزی بندگان، هدف از این تقسیم را آزمایش بندگان عنوان کرده است. آنانکه از نعمت فراوان بهره می گیرند آزمایش می شوند که آیا شکر این همه نعمت را به جا می آورند و بخشی از ثروت خداداد را در اختیار محرومان قرار می دهند؟ و گروهی که گرفتار تنگی روزی می شوند آیا صبر و استقامت می کنند؟ اینکه فقر و غنا و سلامتی و بیماری، آن چنان به هم نزدیک یا آمیخته شده اند که نمی توان آنها را از هم تشخیص داد برای آن است که هیچ کس در حال غنا و سلامت و شادی مغرور نگردد و همگان بدانند این امور همیشه و همه جا در معرض زوال و نابودی است.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در فرازی از خطبه ۹۱ «نهج البلاغه» می فرماید: (خداوند روزی ها را مقدّر کرد و اندازه گیری فرمود؛ گاه آن را زیاد و گاه کم نمود؛ گاه با تنگی و گاه با وسعت، روزی [بندگان] را تقسیم کرد)؛ «وَ قَدَّرَ الْأَرْزَاقَ فَکَثَّرَهَا وَ قَلَّلَهَا، وَ قَسَّمَهَا عَلَی الضِّیقِ وَ السَّعَةِ»، و از آنجا که ممکن است این چنین توّهم شود که تفاوت گذاشتن میان بندگان، با عدالت سازگار نیست در جمله بعد می افزاید: (خداوند ارزاق را به طور عادلانه تقسیم کرد)؛ «فَعَدَلَ فِیهَا». اشاره به این که عدالت به معنای مساوات و برابری نیست؛ بلکه عدالت آن است که به هر کس آنچه مصلحت او است بدهند چنان که در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آمده است که فرمود: خداوند می فرماید: «فَإِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنینَ مَنْ لَایُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَاقَةَ وَ لَوْ أَغْنَیْتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذلِکَ، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِی مَنْ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الصِّحَّةُ وَ لَوْ أَمْرَضْتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذلِکَ ...»(۱).
(بعضی از بندگانِ با ایمان من هستند که جز تنگدستی آنها را اصلاح نمی کند و اگر آنها را غنی سازم موجب فسادشان می شود و بعضی از بندگان من هستند که جز سلامت [و غنا] آنها را اصلاح نمی کند و اگر آنها را بیمار [و فقیر] کنم موجب فسادشان می شود؛ [بنابراین به هر یک آنچه سبب صلاح حالشان می شود می دهم]). سپس در این زمینه شرح بیشتری می دهد؛ می فرماید: (هدف از آن تقسیم این بوده است که هر که را بخواهد به وسعت روزی، یا تنگی آن بیازماید [و به تعبیر دیگر:] به وسیله آن، شکر و صبر غنی و فقیر را امتحان کند)؛ «لِیَبْتَلِیَ مَنْ أَرَادَ بِمَیْسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا، وَ لِیَخْتَبِرَ بِذلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیِّهَا وَ فَقِیرِهَا».
ممکن است این تفاوت در اشخاص مختلف باشد؛ گروهی از نعمت فراوان بهره گیرند تا در میدان آزمایش نشان دهند که آیا شکر این همه نعمت را به جا می آورند و بخشی از ثروت خداداد را در اختیار محرومان قرار می دهند و آنچه را دارند در جای خود مصرف می کنند، یا به عکس، فزونی ثروت، آنها را از خدا و خلق بیگانه می کند و در غرور و غفلت فرو می برد؛ یا این که تنگی روزی، صبر و استقامت آنها را درهم می شکند و آنان را به حرام و ناشکری و اعتراض بر پروردگار وادار می سازد.
حتّی در یک انسان ممکن است هر دو حالت واقع شود: گاه غنی و بی نیاز، و گاه فقیر و تنگدست؛ و هر کدام از این دو، میدان آزمون الهی است، میدان آزمون شکر و صبر و عدم استقامت و بی تابی.
در ادامه این سخن، به این نکته اشاره می کند که فقر و غنا و سلامتی و بیماری، چنان از هم جدا نیستند که انسان بتواند بر یکی تکیه کند؛ بلکه چنان به هم نزدیک یا آمیخته اند که بر هیچ یک نمی توان اعتماد کرد؛ می فرماید: (سپس روزیِ وسیع را با باقیمانده فقر و بیچارگی درآمیخت، و تندرستی را با حوادث دردناک توأم ساخت، و شادی و سرور را با غصّه و اندوه قرین کرد)؛ «ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا، وَ بِسَلَامَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا، وَ بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا».(۲)
تا هیچ کس در حال غنا و سلامت و شادی و سرور مغرور نگردد و همگان بدانند این امور همیشه و همه جا و در مورد هر کس در معرض زوال و نابودی و تبدیل به ضدّ است و به گفته شاعر:بر مال و جمال خویشتن غرّه مشو *** کان را به شبی برند و این را به تبی!
با توجّه به اینکه «عقابیل» جمع «عقبوله» (بر وزن جرثومه) به معنای بقایای بیماری و مشکلات و آثاری که از «تب» به صورت «تبخال» بر لبها باقی می ماند، می باشد. تعبیر بالا نشان می دهد که مشکلات و گرفتاری ها و آثار و بقایای آن، همواره در کنار خوشی ها و راحتی ها قرار دارد و هرگز از آن جدا نمی شود و جمله «بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا» تأکید دیگری بر این معنا است؛ چرا که «أَتْرَاح» جمع «ترح» (بر وزن فرح) به معنای غم و اندوه است؛ در نتیجه امام(علیه السلام) می فرماید: «شادی ها با اندوه ها آمیخته و غصّه ها در کنار شادمانی نشسته است».(۳)
پی نوشت:
(۱). الأمالی، طوسی، محمد بن حسن، دار الثقافة، قم، ۱۴۱۴ قمری، چاپ: اول، ص ۱۶۶ شبیه همین معنا مخصوصاً در مورد غنا و فقر و همچنین سلامت و بیماری و توفیق عبادت و عدم توفیق، در علل الشرائع، ابن بابویه، محمد بن علی، کتابفروشی داوری، قم، ۱۳۸۵ شمسی / ۱۹۶۶ میلادی، چاپ: اول، ج ۱، ص ۱۲، (باب علة خلق الخلق و اختلاف أحوالهم) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از خداوند متعال نقل شده است.
(۲). «أتراح» جمع «ترح» (بر وزن فرح) به معنای غم و غصه است و غالباً آن را به معنای ضدّ فرح تفسیر کرده اند؛ ولی گاه به معنای هلاکت و قطع خیر و خوبی نیز اطلاق شده است.
(۳). گردآوری از کتاب: پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعی از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۸۶ شمسی، چاپ: اول، ج ۴، ص ۱۷۲.
منبع: آیین رحمت - دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی
آیا قرآن کریم این سخن که «اکثریت محور حقانیت است» را مقبول می داند؟
پرسش :
آیا قرآن کریم این سخن که «اکثریت محور حقانیت است» را مقبول می داند؟
پاسخ اجمالی:
خداوند متعال هرگز اکثریّت را میزان حقّ قرار نداده؛ بلکه برعکس، بیشتر مردم را به این دلیل که در طول تاریخ بر خلاف حقّ بوده اند مذمت و نکوهش کرده است.
خداوند در قرآن می فرماید: «و اگر پیروی کنی از اکثر مردم زمین، تو را از راه خدا گمراه خواهند کرد، که اینان جز از پی گمان نمی روند». هم چنین می فرماید: «اکثر این مردم به غیر از گمان باطل خود، از چیزی پیروی نمی کنند»، و آیات دیگری، که دلالت دارند بر این که هیچ گاه اکثریت، محور و میزان حقانیّت نبوده و نخواهد بود.
پاسخ تفصیلی:
با مراجعه به قرآن کریم پی می بریم که خداوند متعال هیچ گاه اکثریّت را محور و میزان حقّ و حقیقت قرار نداده است؛ بلکه برعکس، بیشتر مردم را به این دلیل که همیشه و در طول تاریخ بر خلاف حقّ بوده اند مذمت و نکوهش کرده است. اینک به برخی از آیات در این زمینه اشاره می کنیم:
1 ـ «وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ»(1)؛ (و اگر پیروی کنی از اکثر مردم زمین، تو را از راه خدا گمراه خواهند کرد، که اینان جز از پی گمان نمی روند.)
2 ـ «وَإِنَّ کَثِیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْم»(2)؛ (و بسیاری به هوای نفس خود از روی نادانی به گمراهی روند.)
3 ـ «وَما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاّ ظَنّاً»(3)؛ (اکثر این مردم به غیر از گمان باطل خود، از چیزی پیروی نمی کنند.)
4 ـ «بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ، وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَاْلأَرْضُ وَمَنْ فیهِنَّ بَلْ أَتَیْناهُمْ بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِکْرِهِمْ مُعْرِضُونَ»(4)؛ (بلکه او (در کمال عقل) دین حقّ را بر آن ها آورده، و لکن اکثر آن ها از حقّ متنفّرند. و اگر حقّ تابع هوای نفس آنان شود همانا آسمان و زمین و هر چه در آن هاست، فاسد خواهد شد، بلکه ما اندرز قرآن بزرگ را بر آن ها فرستادیم و آنان به ناحقّ از آن اعراض کردند.)
5 ـ «وَما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ»(5)؛ (و اکثر اینان به خدا ایمان نمی آورند.)
6 ـ «وَقَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ»(6)؛ (و کمی از بندگان من شکرگزارند.)
7 ـ «وَما أَکْثَرُ النّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنینَ»(7)؛ (و تو هرچند جهد و ترغیب در ایمان مردم کنی باز اکثر آنان ایمان نخواهند آورد.) و آیات دیگری، که دلالت دارند بر این که هیچ گاه اکثریت، محور و میزان حقانیّت نبوده و نخواهد بود؛ بلکه برعکس، همیشه بیشتر مردم بر باطل بوده و کمی از آنان دارای ایمان و عمل صالح بوده و شکرگزار پروردگارند.
با توجّه به آیات فوق نتیجه می گیریم که: هرچند در جوامع کنونی برای اداره اجتماع، بر آرای اکثریت تکیه می کنند، ولی نباید فراموش کرد که این نوعی اجبار و به بن بست رسیدن است; زیرا در یک جامعه مادی هیچ ضابطه ای که خالی از اشکال و ایراد باشد برای اتّخاذ تصمیم ها و تصویب قوانین نیست.
از این رو، بسیاری از دانشمندان با اعتراف به این حقیقت که در بسیاری از موارد نظر اکثریت اشتباه آمیز است، مجبور به پذیرش آن شده اند، چون راه دیگری ندارند. پس به طور خلاصه باید گفت: «اکثریت، راه حل است نه راه حقّ.» اگرچه این راه حلّ را در مورد تعیین امام قبول نداریم چون آن را به نصّ از جانب خداوند می دانیم
به هرحال در یک جامعه معتقد به رسالت انبیا، انسان هیچ گونه اجباری برای پیروی نظر اکثریت در تصویب قوانین نمی بیند؛ زیرا برنامه ها و قوانین انبیا از جانب خدای حکیم و آگاه به مصالح بندگان نازل شده و خالی از هرگونه نقص و اشتباه است و با آنچه اکثریت «جایز الخطا» تصویب می کنند، قابل مقایسه نیست، چنان که خداوند متعال می فرماید: «وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللهِ»(8)؛ (و اگر از اکثر کسانی که روی زمین هستند پیروی کنی تو را از راه خدا گمراه می کنند.)
در حقیقت، قرآن کریم با این نکوهش و سرزنش، با یک طرز تفکّر خطرناک مبارزه می کند و همه بشریت را به سوی دست آوردهای انبیای الهی راهنمایی می نماید تا با پیوستن به این قافله راستین، خود و جامعه کنونی را از ورطه هلاکت، نجات بخشند.(9)
پی نوشت:
(1). سوره انعام، آیه 116.
(2). سوره انعام، آیه 119.
(3). سوره یونس، آیه 36.
(4). سوره مؤمنون، آیه، 70و71.
(5). سوره شعراء، آیه 8.
(6). سوره سبأ، آیه 13.
(7). سوره یوسف، آیه 103.
(8).ـ سوره انعام، آیه 116.
(9). گردآوری از کتاب: امام شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، ج 1، ص 87.
منبع: آیین رحمت - دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی
رهبر انقلاب: شعر فارسی در جنگ رسانهای، کمنظیر و قدرتمند است
شب گذشته در شب ولادت باسعادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب فارسی با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
در این دیدار 40 نفر از شاعران جوان و پیشکسوت سرودههای خود را در موضوعات مختلف دینی، اجتماعی و سیاسی قرائت کردند.
حضرت آیتالله خامنهای بعد از شعرخوانی شاعران، با ابراز خرسندی از استمرار پیشرفت و رو به اوج بودن شعر فارسی، شعر را رسانهای مهم و تأثیرگذار در دوران جنگ رسانهای خواندند و گفتند: در این عرصه باید از میراث کمنظیر شعر و ادب فارسی بهعنوان رسانهای قدرتمند و اثرگذار و نافذ به بهترین وجه استفاده شود و پیامهای دینی، تمدنی، ایرانیگری و ایستادگی و شجاعت به افکار عمومی دنیا منتقل شود.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: البته شرط اثرگذاری رسانهی شعر، هنری بودن آن است و هنری بودن نیز منوط به «الفاظ محکم و استوار»، «مضمونیابی» و «کیفیت بیان موضوع» است.
حضرت آیتالله خامنهای، انتخاب پیام مناسب و مفید را شرط دیگر برای اثرگذاری و ماندگاری شعر خواندند و گفتند: رسانهی شعر باید انتقالدهنده پیام «دین و اخلاق»، «تمدن» و«ایرانیگری» باشد.
ایشان پیام ایستادگی شجاعانه ملت ایران در مقابل ظلم و زیادهطلبی زورگویان جهانی و مظاهر آن یعنی آمریکا و صهیونیستها را از جمله پیامهای ممتاز و قابل انتقال دانستند و خاطرنشان کردند: پیام ایستادگی ملت ایران و بیان صریح و بدون ملاحظه مواضع در مقابل مستکبران، بسیار مهم و برای مردم دنیا شوقانگیز است که نمونههای استقبال از این مواضع در سفرهای خارجی رؤسای جمهور و سخنرانی آنها در اجتماعات مردمی وجود داشته است.
حضرت آیتالله خامنهای جلسه سالانه با شاعران را جلسهای خوب و بابرکت خواندند اما تأکید کردند: این جلسه نباید جلسهای زینتی باشد بلکه ضروری است امتداد داشته باشد و با دنبال کردن مطالبی که در آن مطرح میشود به تأمین مقاصد و اهداف مورد نظر در زمینه اعتلای شعر کمک شود.
ایشان در ادامه به بیان چند توصیه خطاب به شاعران و دستاندرکاران شعر و ادب فارسی پرداختند و در توصیه اول با اشاره به ضعف ترجمه و برگردان اشعار خوب و قوی فارسی به دیگر زبانها گفتند: شعر خوب باید در معرض استفاده افکار عمومی دنیا قرار بگیرد بنابراین باید نهضت ترجمه ایجاد شود تا اشعار با نثر شاعرانه، گویا و قوی در اختیار دیگران قرار بگیرد که این کار مهم و سخت، کار دولت است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر ضرورت انس با شعر از دوران کودکی تا نوجوانی و جوانی، وارد کردن بیش از پیش اشعار در کتابهای درسی بهعنوان بخشی از ابزار انتقال تمدن، فرهنگ و معارف را وظیفه وزارت آموزش و پرورش برشمردند.
تقویت حافظه ادبی مردم و خلاق کردن ذهن جوانان در استفاده بجا و صحیح از اشعار و تأکید بر مطالعه و درسآموزی از آثار شعری شاعران برجسته دو توصیه دیگر حضرت آیتالله خامنهای بود.
ایشان با ابراز تأسف از مظلوم واقعشدن زبان فارسی در برابر هجوم لغات بیگانه، در توصیهای دیگر، پاسداشت این زبان پُرکشش و قابل توسعه را مورد تأکید قرار دادند و گفتند: در مقابل این هجمه باید کلمات معادل فارسی که بعضاً بسیار زیباتر و استعمال آنها آسانتر است استفاده شود و با کاستن از لغات فرنگی، به خلوص زبان فارسی افزوده شود.
در ابتدای این دیدار جمعی از شاعران، سرودههای خود را که بهصورت کتاب به چاپ رسیده است، به رهبر انقلاب معرفی کردند.
از جمله اشعاری که در این دیدار قرائت شد، شعرهایی در وصف امام حسن مجتبی (علیه السلام) و امام زمان(عج)، در توصیف مظلومیت مردم غزه بهویژه زنان و کودکان، در ستایش «پدر و مادر» و همچنین برخی موضوعات سیاسی و اجتماعی بود.
در ابتدای این دیدار نماز مغرب و عشاء بهامامت رهبر انقلاب اسلامی اقامه شد.































