
emamian
دمنوش عالی برای سمزدایی کبد
دمنوش لیمو و عناب نوعی دمنوش گرم و پرخاصیت است که میتوان با روشی بسیار آسان آن را در منزل تهیه کنید .
دمنوش لیمو و عناب برای افرادی که کبد چرب دارند بسیار پرخاصیت است و موجب پاکسازی کبد میشود.
این دمنوش همچنین برای رغع عطش و گرمازدگی، رفع اضطراب، درمان ورم و زخم معده بسیار مفید است و موجب تقویت حافظه و قلب میشود و خواص آرام بخشی قوی دارد. اگر دوست دارید این دمنوش خوشمزه و پرخاصیت را با روشی بسیار آسان در منزل تهیه کنید، در ادامه این مطلب با ما همراه باشید.
مواد لازم
لیمو ترش تازه: ۲ عدد
عناب: ۱ فنجان
زرشک: نصف فنجان
آب جوش: به میزان لازم
طرز تهیه
لیموترشها را بعد از شستن به صورت حلقهای برش بزنید و داخل یک قوری بزرگ بریزید؛ سپس عناب و زرشک را که از قبل خیس کردهاید، به قوری اضافه کنید و در آخر آب جوش را داخل قوری بریزید.
حالا قوری را روی حرارت غیر مستقیم اجاق گاز یا روی سماور و کتری درحال جوش به مدت ۳۰ تا ۴۵ دقیقه بگذارید تا خوب دم بکشد و رنگ بیاندازد.
بعد از اینکه دمنوش آماده شد، با چایی صاف کن داخل فنجان بریزید و میل کنید.
بیانات در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خداوند متعال را خیلی شاکرم که به بنده توفیق داد در این جلسهی باشکوه و جامع و پُرمعنا حضور پیدا کنم و تشکّر میکنم از کسانی که ترتیب این جلسه را دادند. همچنین تشکّر میکنم از برادران و خواهرانی که در آغاز جلسه، در این یک ساعت و خردهای برنامه اجرا کردند؛ تلاوت قرآن خوب، سرودها عالی ــ هم شعر، هم آهنگ ــ برنامهی مدّاحی خیلی خوب؛ سخنرانها مطالب بسیار خوبی را بیان کردند. تقریباً همهی آن چیزهایی که در دل ما و در ذهن ما در حول و حوش مسائل دفاع مقدّس و ارتباطش با مردم است، در بیانات این خانمها و آقایان بود؛ منتها خب احتیاج دارد تأمّل بشود، تفکّر بشود، راهکار پیدا بشود انشاءالله.
آنچه بنده میخواهم عرض بکنم، این است که واقعهی دفاع مقدّس یک برههی برجسته و مهمّی از تاریخ کشور ما است. این مقطع را، این واقعهی مهم را باید درست بشناسیم و آن را به اذهان نسلهای بعدی معرّفی کنیم. عقیدهی راسخ بنده این است که اگر نسلهای پیدرپی ما، جوانب مهم و معنادار دفاع مقدّس را بشناسند و بدانند که در این واقعهی مهم چگونه ملّت ایران توانست خود را به سکّوی پیروزی برساند و در آنجا با قدرت و با سربلندی بِایستد، برای آنها در این شناخت درسهای بزرگی وجود خواهد داشت؛ و کارهای بزرگی پیش خواهد رفت؛ این عقیدهی راسخ بنده است. عظمت این واقعه را باید شناخت. خیلی کار شده؛ کتاب نوشته شده، فیلم ساخته شده، خاطراتگویی شده، لکن به نظر من جا برای کار هنوز بسیار زیاد است. ما تا کنون نتوانستیم جزئیّات این تابلوی عظیم و پُرنقشونگار را بشناسیم و بشناسانیم؛ از دور داریم میبینیم، [امّا] اگر نزدیک برویم، در هر تکّهی آن، آنقدر زیبایی، آنقدر ظرافت، آنقدر کارهای پُرمغز و پُرمعنا وجود دارد که انسان حیرت میکند؛ هر تکّهاش اینجور است و اینها باید معرّفی بشود.
حالا البتّه بدیهی است که من قصد ندارم در این جلسه این هدف را عملی کنم؛ ممکن هم نیست؛ کار بزرگ گستردهی همهجانبهای است، لکن یک جنبههایی را میخواهم عرض کنم. ما میخواهیم عظمت این حادثه معلوم بشود؛ عظمت این حادثه را از چند زاویه، از چند دیدگاه میشود مشاهده کرد: یکی از زاویهی آن چیزی است که از آن دفاع میشد؛ چون بحث دفاع مقدّس است؛ [یعنی] ما از چه دفاع میکردیم؛ این یک. [اگر] از این زاویه نگاه کنیم، بخش مهمّی از عظمت این واقعه روشن خواهد شد. یکی از این زاویه است که این دفاع در مقابل چه کسی انجام میگرفت؛ چه کسی هجوم کرده بود که لازم بود دفاع صورت بگیرد؛ این هم یک زاویهی دیگری است که به نظر من مهم است. دیدگاه و زاویهی سوّم این است که این دفاع به وسیلهی چه کسی انجام گرفت، دفاعکنندگان چه کسانی بودند؛ این هم یک چیز بدیع و مهمّی است که من حالا بعداً دو سه جملهای دربارهی هر کدام عرض خواهم کرد. زاویهی چهارم این است که آثار و دستاوردهای این دفاع چه بود. حالا من این چهار جهت را ذکر کردم که البتّه از جهات دیگر هم میشود نگاه کرد. پس یکی اینکه بحث کنیم یعنی فکر کنیم، مطالعه کنیم که دفاع از چه انجام میگرفت؛ دوّم اینکه دفاع در مقابل چه کسی انجام میگرفت؛ سوّم اینکه دفاع به وسیلهی چه کسانی انجام میگرفت؛ چهارم اینکه نتیجهی این دفاع چه شد. هر کدام از اینها به نظر من خیلی مهم است؛ [دربارهی] هر کدام فکر کنیم، مطالعه کنیم خیلی مهم است.
امّا اینکه «از چه چیزی دفاع میشد». در دفاع مقدّس از انقلاب اسلامی، از جمهوری اسلامی که محصول دفاع انقلاب اسلامی بود، و از تمامیّت ارضی کشور دفاع میشد؛ این سه عنوان مهمّی بودند که دفاع از اینها انجام میگرفت. طرف مقابل به این سه چیز حمله کرده بود. البتّه هدف جبههی اساسی و مهمّ دشمن که حالا بعداً در آن بخش دوّم شرح میدهم، مسئلهی تمامیّت ارضی نبود ــ این هدف صدّام بود ــ هدف آنها انقلاب بود؛ آنها میخواستند این انقلابِ بینظیر و کبیر و مهمّی را که به برکت جانفشانی مردم در ایران اتّفاق افتاده بود سرکوب کنند. چرا میگوییم بینظیر؟ برای خاطر اینکه یک پدیدهای بود که نظیر آن پیش از این در انقلابهای بزرگ اتّفاق نیفتاده بود؛ مردمی بود، دینی بود، اصیل و غیر وابسته بود، مربوط به یک ملّت بود، عمومی بود؛ مثل کودتاها و مثل انقلابهای احزاب و مانند آنها نبود. این انقلاب توانسته بود نظام وابسته و فاسد حاکم بر کشور را برطرف کند، برکنار کند و یک نظام جدید، یک سخن نو را در این کشور حاکم کند؛ [یعنی] جمهوری اسلامی؛ جمهوری یعنی مردمسالاری، اسلامی یعنی دین: مردمسالاری دینی؛ حرف نویی بود در دنیا. در تاریخ، حکومتهای دینی داشتهایم، [ولی] بحث مردمسالاری در آن نبود؛ حکومتهای مردمسالار ــ یا واقعی، یا صوری و اسمی ــ داشتهایم، [امّا] بحثی از دین در آن نبود. حکومتی و نظامی که در آن، دین و دنیا، دنیا و آخرت، مردم و خدا دخالت دارند و سازندهی آن هستند، یک چنین چیزی بیسابقه بود؛ این اتّفاق افتاده بود، میخواستند این را منکوب کنند، مقهور کنند و جمهوری اسلامی را از بین ببرند؛ هدفشان این بود. تا الان هم هدف همین است؛ تا الان هم [به] بهانههای مختلفی وجود پیدا میکند، امّا آنهایی که با جمهوری اسلامی طرفند، مقابلند، دشمنی میکنند، مسئلهشان «جمهوری اسلامی» است، مسائل فرعی و حاشیهای در درجهی بعد قرار دارند؛ مسئلهی اصلی این است؛ آن روز هم این بود.
البتّه در این بین، یک آدم خبیث، زیادهخواه و دور از همهی اصالتهای بشری و انسانی مثل صدّام یک هدف دیگر هم داشت و آن اینکه در کنار نابود کردن جمهوری اسلامی، تمامیّت ارضی کشور را هم مورد تعرّض و چپاول قرار بدهد و بخشهای نفتخیز و ثروتمند کشور را بردارد و کشور را تجزیه کند؛ این هم بود، منتها اطرافِ دیگرِ قضیّه به این خیلی اهمّیّت نمیدادند؛ مسئلهی اصلیشان آن بود. خب خیلی فرق میکند که یک جنگی برای جابهجایی یک بخشی از مرزِ بین دو کشور اتّفاق بیفتد، یا یک جنگی برای نابود کردن آن چیزی که هویّت یک ملّت را تشکیل میدهد اتّفاق بیفتد. جنگ در دنیا خیلی اتّفاق میافتد، که جنگهای مرزی است، برای تصرّف سرزمین است، امّا آن جنگی که بخواهد هویّت یک ملّت را، هستی یک کشور را، دستاورد جانفشانیِ یک ملّت را ــ که انقلاب اسلامی است ــ هدف قرار بدهد، با آن جنگها فرق دارد؛ این واقعه با آن وقایع فرق دارد. بنابراین آن چیزی که از آن دفاع میشد، این نقطههای اساسی و مهم بود؛ مسئله فقط این نبود که حالا یک قسمتی از مرز، عقب میرود یا جلو میآید و مرزهای جغرافیایی تغییر پیدا میکند؛ البتّه اگر آن هم بود مهم بود، امّا اهمّیّت این قابل مقایسهی با آن نیست. این از زاویهی آن چیزی که از آن دفاع میشد؛ موضوع دفاع.
امّا آن زاویهی دوّم؛ یعنی «مهاجمها چه کسی بودند»؛ اگر با این نگاه هم به قضیّه نگاه کنیم، عظمت و اهمّیّت دفاع مقدّس روشن خواهد شد. یک وقتی یک کشوری به یک کشور دیگری حمله میکند ــ یک اتّحادی دو نفری، سه نفری، دو دولت، دو قدرت به یک جایی حمله میکنند ــ یک وقت همهی دنیا به یک کشور حمله میکنند؛ قضیّه این بود. اینکه عرض میکنم مبالغه نیست؛ «همهی دنیا» هم که میگوییم، منظور مثلاً فلان کشور دورافتادهی بیتأثیر در اوضاع عالم نیست؛ همهی قدرتهای مطرح آن روز دنیا شدند یک جبهه و در این حملهی به ما، حملهی به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، سهیم شدند.
آمریکا یک جور، کشورهای مختلف اروپا، هر کدام یک جور، بلوک شرقِ آن روز به سرکردگی شوروی یک جور. گفته میشد مشوّق اصلی حملهی به ایران هم آمریکاییها هستند ــ که حالا البتّه در این زمینهها اسنادی منتشر شده، [ولی] بنده در این زمینه تحقیقی نکردم یا ندیدم، امّا گفته میشد، رایج و شایع بود که مشوّق اصلی حملهی صدّام به ایران آمریکاییها بودند ــ بعد هم در طول جنگ مهمترین کمک را که کمک اطّلاعاتی است آمریکاییها میکردند. آن روز مثل امروز نبود، اینقدر امکانات وجود نداشت، نقشههای هوایی بهآسانی در اختیار آمریکاییها بود؛ جایگاه و آرایش نیروهای ما را نقشهبرداری میکردند به طور مداوم و پیدرپی در اختیار آنها میگذاشتند؛ این مسلّم است که آمریکاییها یک چنین کمکی میکردند؛ و شیوههای جنگ و ــ به تعبیر رایج دوستان که اخیراً به جای تاکتیک «راهکنش» را استعمال میکنند ــ شیوههای راهکنشی را، یعنی تاکتیکی را، در اختیار صدّام قرار میدادند. یا اروپاییها؛ فرانسویها پیشرفتهترین تجهیزات هوایی را در اختیار عراق قرار دادند؛ جنگندههای میراژ، [هواپیماهای] سوپر اتاندارد، موشکهای اگزوسه؛ اینها پیشرفتهترین تجهیزات آن روز دنیا بود که در اختیار صدّام قرار دادند.
آلمانیها امکانات تهیّهی تسلیحات شیمیایی را که اینهمه فاجعه در ایران و حتّی در خود عراق، در حلبچه و مانند اینها به وجود آورد، در اختیار صدّام قرار دادند و کمک کردند. حالا همینهایی که امروز مدّعی همهی دنیا هستند، یک چنین جنایاتی از اینها سر زد. بلوک شرق، شوروی سابق و کشورهایی که در اروپای شرقی بودند، از امکانات زمینی و هوایی، هرچه میخواستند در اختیار او گذاشتند؛ هرچه لازم داشت به او دادند. [چون] موشک گران بود، به این نتیجه رسیدند که توپخانهی قابل دسترسی به تهران به او بدهند و دادند؛ یعنی توپخانهاش را جوری تجهیز کردند که بتواند با توپخانه تهران را بزند که خرجش زیاد نباشد و ایجاد اختلال بکند. هر کاری توانستند برایش کردند. عربهای منطقهی خودمان، کشورهای عربی، پول بیحساب در اختیارش گذاشتند. تمام این چیزهایی را که اینها از [کشورهای] اروپایی وارد کردند و خریدند، با پول دوستان عرب ما بود که در اختیارش گذاشتند؛ هم پول دادند، هم مسیر رفتوآمد. این منطقهی مرزِ قسمت جنوبی خلیج فارس به طور دائم محلّ رفتوآمد کامیونها و ماشینهای سنگینی بود که ابزارها را میآوردند وارد عراق میکردند؛ یعنی همه کمک کردند؛ همه. مهاجم اینها بودند؛ ما چه؟ ما کمککنندهای نداشتیم؛ حتّی امکانات و تسلیحاتی که حاضر بودیم پول بدهیم بخریم، فراهم نمیشد مگر بندرت؛ چند مورد خیلی جزئی اتّفاق افتاد که با پول زیادتر از متعارف و معمول و با زحمت زیاد یک جنسی را از یک جایی توانستیم با مشکلات فراوانی بخریم و وارد کنیم که مطلقاً تأثیری در نابرابری جنگ نداشت که حالا مثلاً یک مقداری این نابرابری را کم کند؛ اینجوری نبود.
خب در یک چنین نبردی، در یک چنین رویاروییای ملّت ایران توانست روی سکّوی پیروزی بِایستد و با شکوه خودش را به دنیا نشان بدهد؛ عظمت این است.
در جهت سوّم یعنی «دفاعکنندگان چه کسانی بودند»؛ این هم جزو چیزهای استثنائی است. خب ارتش بود، سپاه بود، نیروهای بسیج مردمی در قالب یگانهای سپاه حضور داشتند؛ اینها کمابیش شبیه همان چیزی است که در دنیا هست، یعنی ظاهرش یگانهای مسلّحی هستند که حضور دارند؛ لکن مسئله فقط این نبود؛ مسئله این نبود. بله، ظاهر دفاعکنندهها، ظاهر ارتش و ظاهر سپاه، یا به شکل همین تنظیمات متعارف دنیا بود امّا باطنش یک چیز دیگری بود؛ باطنش اصلاً شباهت به لشکرکشیهای دنیا نداشت.
اوّلاً فرمانده این مجموعه ــ امام بزرگوار ــ یک مرد الهی بود؛ یک عنصر الهیِ بینظیر؛ که در کنار دانش و فکر و تجربه و پختگی از جهات مختلف ــ در کنار همهی اینها ــ [دارای] آن روح زلال و صفای معنوی بود؛ لذا نفَسش تأثیر داشت. [مثلاً وقتی گفت] پاوه باید نجات پیدا کند،(۲) بنده از خود مرحوم چمران شنیدم که گفت «به مجرّد اینکه ساعت دو بعدازظهر پیام امام در رادیو منتشر شد ــ اینها در پاوه در محاصره بودند دیگر؛ اطرافشان را گرفته بودند ــ دفعتاً و همان به مجرّد اینکه این پیام منتشر شد، [درحالیکه] هنوز هیچ نیرویی نرسیده، شاید هنوز حرکت هم نکرده، ما دیدیم که اطرافمان باز شد.»؛ نفْس این پیام، نفوذ این کلام [اثر داشت]؛ این را بنده از خود چمران شنیدم؛ آن شهید عزیز. [یا وقتی گفت] حصر آبادان باید شکسته بشود،(۳) بروبرگرد ندارد، شکسته شد. در قضایای مختلف، [مثلاً] در قضیّهی سوسنگرد، و آن کشمکشی که در باب حملهی به سوسنگرد [وجود داشت]، که برویم دفاع بکنیم یا نکنیم، مشکلاتی که وجود داشت، وقتی پیغام امام ــ به واسطه ــ رسید، مسئله حل شد. فرماندهای مثل او [با آن] نفوذ کلمه، با استفادهی از معنویّت و صفا، با نفَس گرم.
بعد، صبغهی دینی دفاع مقدّس؛ صبغهی دینی. وقتی صبغهی دینی هست، نتیجه این میشود که این جوان با شوق شهادت حرکت میکند ــ این زندگی[نامه]هایی، شرححالهایی که نوشته شدهاند را بخوانید ــ با شوق شهادت و آرزوی شهادت راه میافتد؛ گریه میکرد برای اینکه برود جبهه، به امید اینکه بتواند شهید بشود؛ نتیجهی صبغهی دینی این است. خانوادهها، پدرها، مادرها، همسرها راضی میشدند به اینکه این جوان برود جبهه، برای خدا. بنده مکرّر مادران شهیدی را از نزدیک زیارت کردم که مثلاً یک فرزند یا دو فرزندشان شهید شده بود، میگفتند اگر ده فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم اینها شهید بشوند؛ راست میگفتند، واقعاً میگفتند. حالا در همین نمایشگاهِ اینجا مواردی را به ما نشان دادند که [خانمی] مادر نُه شهید [بود]؛ شوخی است؟ مادر نُه شهید، مادر هشت شهید؛ اصلاً این قابل تصوّر است؟ امّا این اتّفاق افتاد. خود من در کردستان دیدم خانوادهای را که از یک خانواده هفت نفر ــ آنچه الان به ذهنم میآید هفت نفر ــ [شهید شدند.] دفعهی اوّلی که اینها را دیدم مادرشان هم زنده بود، پدرشان هم زنده بود؛ بعد البتّه پدر از دنیا رفته بود. هفت شهید از یک خانواده؛ این جز عامل دینی چه میتواند باشد؟ عامل «دین». مدافعین اینها بودند.
خطوط مقدّم جبههی ما، محراب عبادت بود. اینکه نیمهی شب یک جوانی، یک فرمانده ــ یا غیر فرمانده ــ یک گروهان یا یک گردانی بنشیند اشک بریزد، گریه کند، عبادت بکند، این نقلش یکی دو مورد یا ده مورد نیست؛ در همهی بخشهای این جبهه، این وجود داشته. اصلاً [شما در] کجای دنیا، کدام جنگ، کدام درگیری نظامی یک چنین وضعیّتی را داشتید؟ شوق شهادت، توسّل، توجّه به خدای متعال، آرزوی شهادت و مانند اینها. بعد هم حضور عمومی ملّت؛ یعنی جبههی جنگ فقط منطقهی زدوخورد نبود، پشت جبهه هم جبههی جنگ بود. [مثلاً] محلّ تأمین نیرو؛ خب در دنیا پادگانها محلّ تأمین نیرویند؛ اینجا پادگانها هم بودند، مسجدها هم بودند، هیئتها هم بودند، دانشگاه هم بود، حوزه هم بود، مدارس و دبیرستانها هم بود؛ معلّمِ سر کلاس جبهه میرفت، بچّهها دنبالش راه میافتادند و به جبهه میرفتند. چقدر شهید دانشآموز داریم، چقدر شهید دانشجو داریم، چقدر شهید طلبه داریم! مساجد ما، منابر ما، گویندگان ما، همه در خدمت این حرکت عظیم قرار داشتند؛ یعنی جمع کثیری از اینها در خدمت این حرکت عظیم بودند. مدافعین اینها بودند.
در بخشهای گوناگون پشتیبانی، خانوادهها، زنان خانهدار و دیگران [هم بودند]؛ در قسمت پشتیبانی از رزمندگان، شستوشوی لباسهای خونی رزمندگان ــ حوض خون که کتابش نوشته شد(۴) و بنده هم یک وقتی اسم بردم(۵) ــ و از این قبیل، اصلاً همهی ملّت درگیر بودند. نمیگویم همهی آحاد ملّت بودند امّا در سطح عموم مردم و لایههای گوناگون اجتماعی این حرکت حضور داشت؛ مخصوص یک جمعی نبود که از پادگانها راه بیفتند بروند بجنگند و برگردند. عظمت یک حادثه را از این ناحیه خوب میشود فهمید؛ و از این قبیل. به نظر من در این بخش، بخصوص در این بخش سوّم دهها کار تبیینی و هنری میشود انجام داد؛ صرف [نوشتن] کتاب نیست. حالا البتّه اینجا به من گفتند که ظاهراً بر اساس این کتاب حوض خون دارند یک فیلمی میسازند؛ از این قبیل صدها کار هنریِ جذّاب میشود انجام داد و انشاءالله باید انجام بگیرد؛ تا حالا هم کارهایی انجام شده، باید اضافه بشود.
و امّا از ناحیهی دستاوردها؛ دستاوردها دیگر یکی دو مورد نیست؛ حالا [اگر] انسان بخواهد وارد این مقوله بشود که دستاوردهای دفاع مقدّس چه بود، یک کتاب دهها جلدی خواهد شد. من دو سه نکته را فقط در این زمینه عرض میکنم. اوّل اینکه تمامیّت ارضی کشور حفظ شد که خب کار مهمّی است، یعنی همهی دنیا پشت سر صدّام جمع شدند برای اینکه این مرز را بشکنند، هشت سال هم زور زدند، آخرش هم یک وجب از خاک این کشور نرفت؛ این چیز آسانی نیست، چیز کوچکی نیست؛ خیلی مهم است. خب این حالا یک دستاورد، لکن دستاوردهای دیگر از این مهمتر است.
یک دستاورد این بود که ملّت ایران عظمت تواناییهای خودش را کشف کرد. شما الان ملاحظه کنید این خانمها و آقایان جوانی که آمدند اینجا صحبت کردند، دائم میگویند که ما در ادارهی کشور، در مدیریّت کشور، در اقتصاد و مانند اینها، شیوههای جنگ تحمیلی را و دفاع مقدّس را به کار ببریم و استفاده کنیم؛ این معنایش چیست؟ معنایش این است که آنقدر در دفاع مقدّس تواناییهای ملّت ایران در همان بخش آشکار شده که همه میخواهند در همهی بخشهای مدیریّت یک کشور و پیشرفت یک کشور و اعتلای یک کشور از آن برنامهها تبعیّت کنند و پیروی کنند؛ یعنی دفاع مقدّس یک تصویری در مقابل ملّت ایران قرار داد که ملّت ایران خودش را شناخت. آنچه به ما گفته شده بود در طول تاریخ و آنچه با ما عمل شده بود، ضدّ این بود؛ در دوران قاجار، در دوران پهلوی همیشه به ما تلقین شده بود که ما نمیتوانیم، ما کسی نیستیم، ما قابل نیستیم و قدرتهای جهانی میتوانند با یک اشاره ما را از روی زمین محو کنند؛ اینجوری به ما یاد داده بودند. همیشه اینجور به ما گفته بودند که باید از آنها یاد بگیریم، باید دنبال آنها راه بیفتیم، باید از آنها بخواهیم. دفاع مقدّس نشان داد که نه، همان کسانی که رشتهی حیات و امید بعضیها به آنها وصل است، همانها همه همدست میشوند، میآیند علیه یک ملّت حرکت میکنند و هیچ غلطی نمیتوانند بکنند؛ این را به ملّت ایران نشان داد. یعنی ما ظرفیّت خودمان را کشف کردیم. ما فهمیدیم یک جوانی مثل شهید حسن باقری مثلاً ــ حالا از زندهها اسم نمیخواهم بیاورم؛ در بین زندهها هم از این قبیل زیاد داریم ــ بلند میشود میآید در میدان جنگ، در طول مدّت کوتاهی تبدیل میشود به یک راهبردساز؛ به تعبیر رایج، استراتژیست دفاع و جنگ. این استعداد شوخی است؟ این استعداد کجا بود؟ شهید حسن باقری یک جوانی بود، خبرنگار یک روزنامهای بود؛ در [روزنامهی] جمهوری اسلامی مقاله مینوشت. این استعداد بُروز پیدا کرد. هزاران مورد از این قبیل استعدادها را ما سراغ داریم؛ [مثلاً] استعداد سازندگی. روی شطّ خروشان وحشی اروندرود، پل زدن و چندین لشکر را زیر بمباران دشمن از روی آن عبور دادن، این کار کوچکی است؟ این کار شدنیای بود؟ دشمن اصلاً باور نمیکرد چنین چیزی اتّفاق بیفتد، امّا اتّفاق افتاد. این یک ظرفیّت بود، این یک استعداد بود؛ این پنهان بود، آشکار شد. این یکی از دستاوردهای مهم است. ما الان با اتّکاء به آن کارهایی که جوانهای ما آن روز در دفاع مقدّس انجام دادند، میتوانیم با اطمینان بگوییم امروز جوانهای ما میتوانند همهی مشکلات این کشور را حل کنند. اینکه گفتهاند: «فی تَقَلُّبِ الاَحوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجال»(۶) ــ در دگرگونیهای بزرگ گوهر انسانها شناخته میشود ــ این [فقط] مخصوص افراد نیست، جامعه هم همینجور است؛ یک جامعه را در حوادث سخت و سنگین میشود شناخت. ما خودمان را نمیشناختیم، دیگران هم ما را نمیشناختند، دنیا هم ما را نمیشناخت؛ در دفاع مقدّس، هم ما خودمان، خودمان را شناختیم و هم دیگران ما را شناختند؛ آنهایی که در دنیا صاحب ادّعا بودند فهمیدند.
یکی دیگر از دستاوردهای دفاع مقدّس همین ایمنسازی کشور است؛ ایمنسازی کشور. یعنی دفاع مقدّس، کشور را از تهاجمهای نظامیِ محتمل تا حدود زیادی ایمن کرد. مدام گفتند حرکت نظامی هم روی میز است امّا از روی میز تکان نخورد؛ چون میدانستند که اگر چنانچه وارد این میدان بشوند، شروعش با آنها است، پایانش با آنها نیست؛ این را دفاع مقدّس نشان داد. این هم یکی از دستاوردها است. ایمانهای عمیق و صادق، عزمهای قوی و راسخ، هوشمندی جوانان ایرانی، قدرت ابتکار و نوآوریها از سوی عناصر نظامی و غیر نظامی، ظرفیّت غلبهی بر قلدرهای جهانی، اینها چیزهایی بود که در این دفاع مقدّس از ملّت ما و از رزمندگان ما آشکار شد و دیده شد. خب، خود ملّت هم اینها را شناختند و طبعاً وقتی ما شناختیم و فهمیدیم که این تواناییها را داریم، امید ما زیاد خواهد شد، نشاط ما زیاد خواهد شد و بیشتر در صدد استفاده از این تواناییها برخواهیم آمد. در میدانهای دیگر هم میتوانیم از اینها [استفاده کنیم]. این یکی از دستاوردهای مهمّ دفاع مقدّس است.
یک دستاورد دیگر در دفاع مقدّس این بود: دفاع مقدّس مرزهای ما را گسترش داد. منظورم مرزهای جغرافیایی نیست؛ ما دنبال آن هم نبودیم که مرزهای جغرافیایی را گسترش بدهیم؛ نه آن روز، و نه امروز، دنبال گسترش مرز جغرافیایی نیستیم؛ مرزهای دیگر ما را گسترش داد. مثلاً مرز «مقاومت» را گسترش داد؛ این یک نمونه است. امروز مفهوم مقاومت و عنصر مقاومت، یک عنصر جاافتاده است؛ در فلسطین مقاومت است، در منطقهی غرب آسیا، در کشورهای گوناگون مقاومت است، در عراق مقاومت است، در ایران و در جاهای مختلف مقاومت است؛ این عنوان مقاومت را دفاع مقدّس در دنیا مطرح کرد و پیش برد و در خیلی از جاهای دنیا جا انداخت. شاید خود ماها هم بهآسانی باور نکنیم که کارهای ملّت ایران در کشورهای دوردست تأثیر گذاشته؛ لکن تأثیر گذاشته، ما اطّلاع داریم. بنده نمیخواهم اسم کشورها را بیاورم؛ هم در منطقهی شرق [یعنی] منطقهی آسیا، هم در آفریقا، هم در آمریکای لاتین، خیلی از کارهای ملّت ایران برای افراد زیادی از آنها الگو شد؛ این گسترش مرزها است. مرز فکری ما و مرز معرفتی ما گسترش پیدا کرد. این مهمترین موفّقیّت یک ملّت است که بتواند فرهنگ خودش را، معارف خودش را، دانستهها و خواستههای خودش را در دنیا گسترش بدهد؛ این اتّفاق عمدتاً به وسیلهی دفاع مقدّس افتاد؛ این هشت سال دفاع مقدّس در این مورد معجزه کرد.
فرهنگ اتّکاء به نفس را گسترش داد. خب، میخواهیم ببینیم مقاومت که میگوییم، [یعنی] مقاومت در مقابل چه کسی. منطقهی ما، این منطقهی غرب آسیا، به دلایل مختلف جزو مناطقی است که چشمهای قدرتطلبان دنیا به آنجا دوخته است؛ به خاطر منابعش، به خاطر موقعیّت جغرافیاییاش، به دلیل مرکز اسلام بودنش، به دلایل مختلف مورد توجّه قدرتهای بزرگ دنیا بوده و میخواستند دخالت کنند؛ الان هم میبینید، قدرتها هر جا بتوانند ناخنشان را بند میکنند و دخالت میکنند؛ مقاومت در مقابل اینها. فرهنگ مقاومت در مقابل حضور قلدرانهی قدرتهایی که هیچ حقّی برای حضور در این منطقه ندارند، گسترش پیدا کرده. اینکه شما میبینید مسئلهی حضور ایران در منطقه فریاد آمریکا و بعضی کشورهای دیگر را درمیآورد به خاطر این است، معنایش این است: حضور ایران، دخالت ایران؛ در حالی که ما دخالتی نداریم. بله حضور داریم، [ولی] حضور معنوی. دیگران در خیلی از این کشورهای منطقه به طور رسمی پایگاه دارند؛ ما نداریم امّا حضور معنوی داریم. حضور معنوی ما بیشتر از آنها است؛ فریاد آنها از این بلند است؛ این را دفاع مقدّس به ما داد.
یکی از آثار دفاع مقدّس، رشد و استحکام فکر مقاومت در داخل خود کشور است. عزیزان من! سی و چند سال از جنگ میگذرد، ما در این سی و چند سال خیلی تهاجم داشتیم، خیلی فتنهانگیزی داشتیم؛ در بخشهای مختلف. خیلیهایش را آحاد مختلف مردم توجّه نکردند لکن داشتیم؛ بعضیهایشان هم جلوی چشم همه بوده که شما در سالهای مختلف مشاهده کردید. همهی این فتنهها در مقابل ملّت ایران ناکام ماند؛ چرا؟ چون ملّت ایران فرهنگ مقاومت را در خود نهادینه کرده. این سی و چند سال نهادینه شدنِ فرهنگ مقاومت در کشور ناشی از مقاومت هشتسالهی دفاع مقدّس است. دفاع مقدّس به گردن کشور ما حقّ حیات دارد. یک عدّهای خدشه میکنند، یک عدّهای شبهه میکنند، یک عدّهای تحریف میکنند، یک عدّهای دربارهی مسائل مختلف دفاع مقدّس دروغ صریح میگویند؛ در مقابل اینها کسانی که میتوانند تبیین کنند باید تبیین کنند. عظمت جهاد مقدّس و دفاع مقدّس را بایستی ما روزبهروز بیشتر بیان کنیم، بگوییم، تبیین کنیم؛ این جزو وظایف است.
این کارهای جاریای که دارد انجام میگیرد ــ که حالا گزارش بعضیهایش را دادند ــ خوب است، [ولی] اینها باید صد برابر بشود؛ ما توانش را داریم، آدمش را داریم، استعدادش را داریم. میتوانیم کار هنری بکنیم، میتوانیم فیلمهای خوب بسازیم، میتوانیم کتابهای خوب بنویسیم، میتوانیم رمانهای حاکی از حوادث بسازیم؛ میتوانیم؛ [منتها] در این کارهای هنری هدف را فراموش نکنیم، هدف را گم نکنیم. گاهی اوقات کار هنری انجام میگیرد و نیّت، کمک به این راه است، امّا آنچه اتّفاق میافتد این نیست؛ این به خاطر آن است که در اثنای راه، تحیّر و اضطراب فکری به وجود میآید و هدف فراموش میشود، گم میشود؛ باید مراقب این باشید. کارهای فراوان هنری باید انجام بگیرد؛ هر کسی به نحوی که توانایی دارد. این عرض امروز ما در مورد بحث دفاع مقدّس بود.
منتها من یک جملهای راجع به نیروهای مسلّح میخواهم عرض بکنم که آن هم متناسب با همین امروز است. نیروهای مسلّحِ ما در دوران جنگ خیلی زحمت کشیدند، خیلی تلاش کردند و واقعاً فداکاریهای بزرگی در بخشهای مختلف انجام گرفت. یک چند کلمهای دربارهی نیروهای مسلّح [عرض میکنم].
اوّلاً نیروهای مسلّح جزو نوامیس حتمی هر جامعهای هستند؛ حضورشان، وجودشان جزو آن عناصر اصلی است که بدون آن، یک جامعه سرپا نمیماند. اینکه کسی مثل امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میگوید: اَلجُنودُ حُصونُ الرَّعِیَّة،(۷) حصن رعیّتند ــ این را امیرالمؤمنین میگوید؛ شوخی نیست ــ اَلجُنودُ حُصونُ الرَّعِیَّة، یعنی نیروهای مسلّح ایمنسازند. قدر نیروهای مسلّح را باید دانست. عزّت و شرف نیروهای مسلّح را بایستی جزو مسائل ضروری و لازم به حساب آورد. تکریم نیروهای مسلّح را باید بر خودمان لازم بدانیم. نیروهای مسلّح اینجورند: ایمنسازند. امنیّت همهچیز است. اگر امنیّت نباشد، علم هم نیست، اقتصاد هم نیست، آرامش خاطر خانوادگی هم نیست، راحتی نیست. امنیّت همهچیز یک کشور است. نیروهای مسلّح امنیّتسازند. باید به نیروهای مسلّح از جهات مختلف رسیدگی کرد، حضورشان را مغتنم دانست، تلاششان را ارج نهاد؛ چه آن کسانی که این ایمنی را در مرزها به وجود میآورند، چه آنهایی که در داخل به وجود میآورند. بعضی، مرزها را نگه داشتهاند که ناایمنی از بیرون مرزها نیاید؛ بعضی اینها را که در داخل ناایمنی ایجاد میکنند، نگه داشتهاند؛ اینها هم ارزشمندند. بایستی اینها را مورد توجّه قرار داد. خب، دشمن روی این نقطه هم تکیه میکند. یکی از چیزهایی که دشمنانِ ما روی آن تکیه میکنند، خدشهی در ارزشهای نیروهای مسلّح است، یا خدشهی در شرافت و کرامت نیروهای مسلّح است؛ با انواع و اقسام شیوههایی که دارند، در این زمینهها کار میکنند؛ باید مراقب بود.
بنده یک نکتهای خطاب به خود نیروهای مسلّح دارم که این هم به نظر من خیلی مهم است؛ و آن، این است که منطق قدرت در اسلام، منطق «استعلاء» نیست. در نظامهای مادّی چرا، قدرت به معنای استعلاء است. استعلاء یعنی علوّ بر دیگران، خود را از دیگران برتر دانستن، خود را بر دیگران تحمیل کردن، تنهی خود را بر دوش دیگران انداختن، دیگران را تحقیر کردن؛ [در نظامهای مادّی] قدرت این است؛ کسی که قدرت پیدا کرد، استعلاء پیدا میکند. یکی از مفاهیم منفی در قرآن کریم همین مسئلهی استعلاء است: اِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الاَرض؛(۸) این استعلاء است. منطق قدرت در اسلام، استعلاء نیست؛ یعنی هرچه قدرت شما بیشتر بشود، هرچه تواناییهایتان ــ چه تواناییهای ذاتی خودتان، چه تواناییهای قانونیتان ــ بالاتر برود، باید تواضعتان بیشتر باشد، انعطافتان بیشتر باشد، توجّهتان به خدا بیشتر باشد.
قضیّهی مالک اشتر را شاید اغلب شما شنیدهاید؛ مالک اشتر، شجاع، قدرتمند، رشید، فرمانده لشکر امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، دست قدرتمند امیرالمؤمنین ــ مالک اشتر یک چنین کسی است ــ در کوفه میرفت ــ ظاهراً این قضیّه در کوفه بوده ــ یک پسر جوان یا نوجوانی او را نشناخت و شروع کرد مسخره کردن. حالا مثلاً لابد پیراهنی، عمامهای داشته جوری که مایهی مسخرهی آن پسر قرار گرفته. یک خرده مسخرهاش کرد، خندید؛ او چیزی نگفت و رفت. بعد که عبور کرد و رفت، یک نفری به این پسر گفت فهمیدی او که بود که تو مسخرهاش کردی؟ گفت نه؛ گفت: او مالک اشتر است. پسر ترسید، گفت حالا این مالک اشتر که من اینجور با او برخورد کردم، با من یا با خانوادهی من چه خواهد کرد؟ گفت چه کار کنم؟ گفت برو از او عذرخواهی کن. پسر دنبال او راه افتاد که از او عذرخواهی کند؛ دید مالک اشتر رفت در مسجد و مشغول نماز شد؛ این [پسر] صبر کرد، نمازش که تمام شد، رفت جلو گفت که آقا ببخشید، من شما را نشناختم، من بیاحترامی کردم و مانند اینها و شما از من بگذرید. مالک اشتر گفت من آمدم مسجد، این دو رکعت نماز را خواندم برای اینکه برای تو دعا کنم. بالاخره کسی یا جوانی که یک چنین کار بیادبانهای میکند، احتیاج به دعا دارد، باید دعائش کرد. [گفت:] آمدم تا دعا کنم. این مالک اشتر [است]؛ ببینید.
هرچه جایگاه نظامی شما و قدرتتان بالاتر باشد، بیشتر باشد، باید بیشتر تواضع کنید، بیشتر ترحّم کنید. اقتدار با زبان خوش منافاتی ندارد؛ اقتدار با رفتار مهربانانه هیچ منافاتی ندارد. شنفتید این آقا(۹) گفت یک پسر جوانی در فتنه شرکت میکند، بعد زندان میرود، بعد مورد عفو قرار میگیرد، بعد [از زندان] بیرون میآید. راهیان نور راه میافتد، او میآید جزو راهیان نور، نه برای خاطر [دیدن] جبهه، برای خاطر گردش و میگوید میرویم یک دُوری میزنیم، بعد آنجا این راوی چهار کلمه حرف میزند، او اشک میریزد، هِقهِق میکند، میآید میگوید این [نیامدن شما در جمع ما] نامردی بود؛ یعنی خودش میگوید. اقتدار منافات ندارد با زبان نرم؛ با زبان نرم گاهی بیشتر و بهتر میشود خیلی از موفّقیّتها را به دست آورد. البتّه یک جاهایی لازم است انسان جور دیگری عمل کند؛ هر جایی یک اقتضائی دارد. نیروهای مسلّح کار خودشان را قدر بدانند، ارج بنهند، اهمّیّت بدهند، افتخار کنند به کاری که انجام میدهند؛ مردم هم بایستی قدر اینها را بدانند.
و همهی ما بدانیم که تا در راه خدا و برای خدا کار میکنیم، حرکت میکنیم، حرف میزنیم، خدا به ما کمک خواهد کرد؛ این وعدهی الهی است: اِن تَنصُرُوا اللَهَ یَنصُرکُم؛(۱۰) وَ لَیَنصُرَنَّ اللَهُ مَن یَنصُرُه.(۱۱) اگر نیّت شما نصرت خدا است، بلاشک خدای متعال به شما کمک خواهد کرد؛ گاهی طریقهی کمک را خودمان میفهمیم، تشخیص میدهیم، گاهی هم نمیفهمیم، میبینیم کمک شدیم، میبینیم کار راه افتاد، کار پیش رفت؛ این کمک الهی است. نیّتها را خدایی کنیم. نیّت خدایی هم به این معنا نیست که هر وقت بخواهیم یک حرکتی انجام بدهیم، همان جا مثلاً فرض کنید بگوییم این کار را انجام میدهم برای رضای خدا؛ نه، همین که شما به مردم رحم میکنید، این نیّت خدایی است؛ همین که شما به کشور میخواهید خدمت کنید، این یک نیّت خدایی است؛ همین که شما میخواهید یک کار هنری خلق کنید که چهار نفر را هدایت کند، این نیّت خدایی است. با نیّت خدایی که وارد بشویم، خدای متعال هم کمک خواهد کرد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات در دیدار هزاران نفر از مردم «سیستان و بلوچستان» و «خراسان جنوبی»
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
اوّلاً خوشامد عرض میکنم به یکایک برادران و خواهران که از این راه دور طیّ طریق کردید، اینجا تشریف آوردید و با نفَس گرم خودتان و دلهای پُر مهر و محبّتِ خودتان به این حسینیّهی ما صفا دادید. از همهی شما برادران و خواهران خیلی متشکّریم.
برای من دیدار شما عزیزان خاطرهانگیز است؛ هم مردم بیرجند و خراسان جنوبی، هم مردم سیستان و بلوچستان. اینها را که عرض میکنم، نه برای اینکه فقط یک بخشی از تاریخ را گفته باشم بلکه بیشتر برای اینکه میخواهم آن تصویر غلطی را که دشمنان این ملّت از برخی از مناطق کشور ارائه میکنند باطل کنم؛ من میخواهم حقیقت را برای افکار عمومی در زمینهی برادرانمان در بخشهای مختلف کشور روشن کنم.
بنده اوّلین مبارزهی آشکار با رژیم طاغوت را در بیرجند انجام دادم. قبل از آن کارهایی داشتیم، [ولی] برخورد آشکار و علنی نبود. اوّلین برخورد علنی در بیرجند بود در ماه محرّم سال ۱۳۴۲، یعنی شصت سال پیش؛ اکثر شما جمعیّت آن روز نبودید. دوّمین برخورد در زاهدان بود؛ آن کِی [بود]؟ آن هم در ماه رمضان همان سال ۱۳۴۲. پس ببینید، سابقهی خاطرهی ما از این منطقهی شما به کجا برمیگردد؛ بحث ده سال و بیست سال نیست؛ بیش از نیم قرن است.
در بیرجند در روز تاسوعا بنده را بازداشت کردند، بردند بازداشتگاه شهربانی نگه داشتند. مردم بیرجند میخواستند روز عاشورا به شهربانی حمله کنند و بنده را از آنجا بیرون بیاورند؛ به این نتیجه رسیده بودند. درایت مرحوم آقای تهامی،(۱) عالِم برجسته و درجهی یک بیرجند ــ که [ایشان] ملّای بزرگی بود و کسی بود که اگر در حوزهی قم یا نجف بود، قطعاً مرجع تقلید میشد؛ [امّا] آمده بود بیرجند مانده بود ــ نگذاشت که این اتّفاق بیفتد؛ گفت این موجب ایجاد مشکل برای فلانی میشود و جلوی مردم را گرفت. منظور چیست؟ منظور این است که آن روز مردم و علما با این حرکت همراه بودند؛ ما تنها نبودیم. بنده تنها رفته بودم بیرجند امّا یک بیرجند با همهی مردمش، با علمای بزرگش، با ما همراه شدند. این مربوط به بیرجند.
ماه رمضان همان سال بنده رفتم زاهدان. در زاهدان دو عالِم بزرگ بودند: عالِم درجه یک شیعه مرحوم آقای کفعمی(۲) بود؛ عالِم درجه یک سنّی مرحوم مولوی عبدالعزیز ملّازهی بود. آنجا هم بنده را دستگیر کردند؛ در نیمهی ماه رمضان بنده را در زاهدان گرفتند و به تهران آوردند و به [زندان] قزلقلعه بردند. مرحوم کفعمی علناً از ما حمایت کرد، مرحوم مولوی عبدالعزیز [هم] یک حکمی در جهت همان حرفهای ما صادر کرد. البتّه من یادم نیست دقیقاً تاریخ آن حکم با زمان حضور بنده در زاهدان چه نسبتی دارد، چقدر بعد از آن بوده یا چقدر همزمان بوده، لکن این حکم در جهت همان کاری بود که ما میکردیم؛ که حالا تفصیل این حکم طولانی است، و نمیخواهم وارد بشوم. این خاطرهی ما است از این مجموعه. یعنی اوّلین حرکت آشکاری که خود این حقیر در مقابلهی با دستگاه طاغوت انجام دادم، با همراهی این دو مرکز مهم که امروز مرکز دو استانند، با مردمش و با علمائش انجام گرفت.
البتّه فقط این نبود. این قضایا مربوط به پانزده سال قبل از پیروزی انقلاب در سال ۴۲ است. اندکی قبل از پیروزی انقلاب، بنده به ایرانشهر تبعید شدم.(۳) [همچنین] بعد از پیروزی انقلاب، ما با علمای اهل سنّت سرتاسر بلوچستان ارتباط پیدا کردیم. بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، امام (رضوان الله تعالی علیه) بنده را فرستادند بلوچستان و سیستان که بروم آنجا با وضع مردم و اوضاع آنجا آشنا بشوم، بیایم به ایشان گزارش بدهم و به آن کارهای آنجا برسیم؛(۴) چون یک آشنایی قبلی داشتیم. در این سفر فراموش نمیکنم کمک علمای اهل سنّت بلوچستان را، که آن روز این کار جرئت میخواست. مرحوم مولوی عبدالعزیز ساداتی، پیرمرد ملّای بزرگ سراوان صریحاً علناً از ما حمایت کرد و در خطّ انقلاب قرار گرفت؛ اینها شناسنامه است؛ اینها شناسنامهی استان است، شناسنامهی مردم است. دشمن دوست ندارد که این حقایق در یاد من و شما بماند؛ میخواهد اینها فراموش بشود. در چابهار، در سراوان، در ایرانشهر، در خود زاهدان و در سیستان هم که به معنای واقعی کلمه مرکز دلاوران زابلی است، مردم دلاور، مردم وفادار؛ این سابقهی کار در آنجا است.
شهدای برجستهای هم دادهاند؛ غیر از شهدای جنگ تحمیلی در این دو استان، شهدای برجستهای هم در مبارزهی با منافقین در حوادث گوناگونِ [دفاع از] امنیّت از آن روز تا امروز مرتّباً تقدیم انقلاب شده است. امروز هم شهید میدهیم، سال ۶۰ هم شهید دادیم؛ مرحوم سیّدمحمّدتقی حسینیطباطبائی(۵) از زابل، مرحوم مولوی حسینبُر(۶) از مولویهای اهل سنّت که اینها مال سال ۶۰ است، تا این آخر باز این برادران برجستهی ما مثل مرحوم سردار شهید شوشتری(۷) یا شهید عبدالواحد ریگی،(۸) مولویِ [شهرستان] خاش و از این قبیل؛ یعنی منطقه، منطقهی انقلاب است، منطقهی شهید دادن است، منطقهی حرکت در راه خدا است. دشمن نمیتواند این را ببیند، نمیتواند تحمّل کند. هم شهید وحدت داریم، هم شهید دفاع مقدّس داریم، هم شهید در راه امنیّت داریم که اسم بعضیهایشان را من بردم و عرض کردم.
خب، یک نکتهای اینجا در حاشیه بگوییم که البتّه نکتهی اساسی و مهمّی است و آن اینکه مسئولان قدر این مردم را باید بدانند و باید خدمت کنند. البتّه در سیستان و بلوچستان خیلی خدمت شده، خیلی کار شده. بلوچستانی که شما امروز میبینید، بلوچستان دورهی طاغوت نیست؛ بنده آن روز را دیدهام، مردم هیچ چیز نداشتند. از روز اوّل، از روزهای اوّل کار در این منطقه شروع شد؛ هم در آنجا، هم در زابل و سایر مناطق استان؛ امروز هم دارد کار میشود. باید این کارها با قوّت ادامه پیدا کند.
این مسئلهی خطّ آهن خیلی مهم است؛ اینکه شمال و جنوبِ شرق کشور با خطّ آهن متّصل بشود، خیلی اهمّیّت دارد؛ هم برای استان و استانهای در بین راه اهمّیّت دارد، هم برای اصل کشور اهمّیّت دارد. مسئلهی آب زابل خیلی اهمّیّت دارد. همهی کارها، همهی راهها باید پیموده شود برای اینکه حقّ مردم در مورد آب تأمین بشود و انشاءالله خواهد شد؛ این کارها خواهد شد. کارهای زیادی انجام گرفته؛ کارهای زیادی هم پیش روی ما است که باید انجام بگیرد. اگر دولتها به آن مصوّباتی که در اوایل دههی ۸۰ که بنده آمدم بلوچستان(۹) و تصمیمگیری شد، عمل میکردند، امروز چهرهی استان فرق میکرد. از طرف بعضی از دولتها تنبلی شد، بیتوجّهی شد. امروز بحمدالله مشغولند، کار میکنند، تلاش میکنند. بنده امیدوارم و انشاءالله که این امید به نتیجه برسد. خب، این مسائلی بود مربوط به این منطقه.
یک مطلب کلّیای وجود دارد که این مربوط به همه است؛ و از خود این حقیر تا آحاد ملّت ایران و تا آحاد مسئولین باید به این توجّه داشته باشند؛ آن چیست؟ آن نکته که من مایلم بخصوص جوانها خیلی به آن توجّه کنند این است: وقتی در دنیا تحوّلات بزرگ به وجود میآید یا آغاز میشود، ملّتها و مسئولین کشورها موظّفند مراقبت خودشان را چند برابر کنند. حالا بیشتر شرح خواهم داد. اگر این مراقبت انجام گرفت، سر ملّتها کلاه نخواهد رفت و ملّتها ناچار نخواهند شد که به راهی ضدّ منافع خودشان حرکت کنند. اگر این مراقبت انجام نگرفت و غفلت شد، ضربههای بلندمدّتی به ملّتها وارد خواهد شد. مثال بزنم:
یک مثال مربوط به دوران اوج استعمار است، مثلاً فرض کنید در قرن هجدهم، که استعمار انگلیس آمد در این منطقهی ما و کشورهای زیادی بخصوص در منطقهی مرکزی آسیا و شرق آسیا تحت تسلّط قرار گرفت؛ [چون] ملّتها خواب بودند، مسئولین بیتوجّه بودند. انگلیسها آمدند تدریجاً منابع حیاتی ملّت را در شبهقارّهی هند و در کشورهای آن طرف شرق و غرب هند در دست گرفتند ــ حالا هند که من میگویم، یک نمونه است وَالّا در آفریقا هم همین بود، در آمریکای لاتین هم همینجور بود، در آمریکای شمالی هم بود ــ سررشتهی منافع این ملّتها را در دست گرفتند و اینها را استعمار کردند؛ اینها را دهها سال یا بیشتر، شاید دویست سال عقب انداختند؛ این ملّتها با چه زحماتی توانستند خودشان را از استعمار نجات بدهند. انگلیسها به عنوان یک نمونه گفته شد؛ فرانسه همین کار را کرد، پرتغال همین کار را کرد، بلژیک همین کار را کرد و کشورهای دیگر اروپایی کم و بیش این کارها را کردند. وقتی حرکت استعمار به دلایل خاصّ خود از اروپا آغاز شد، ملّتها باید بیدار میبودند، مسئولین کشورها باید هوشیار میبودند، حواسشان باید جمع میبود، [امّا] نبود؛ نتیجه شد گرفتاری به استعمارِ دو سه قرنیِ یک منطقهی عظیمی از دنیا. این یک نمونه.
نمونهی نزدیکترش بعد از جنگ بینالملل اوّل است؛ عمدتاً بعد از جنگ جهانی اوّل و اندکی هم بعد از جنگ جهانی دوّم در همین منطقهی خود ما، یعنی منطقهی غرب آسیا ــ همان جایی که اروپاییها دوست دارند بگویند: خاورمیانه که این تعبیر غلط است، و باید بگوییم غرب آسیا ــ بلایی که سر این منطقه آوردند، اگر ملّتهای ما در این منطقه، در منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا، بیدار بودند، نمیتوانستند این بلا را سرشان بیاورند؛ انگلیس یک جور، فرانسه یک جور، ایتالیا [هم] یک جور. منطقهی ما اقلّاً صد سال از کاروان تمدّن و کاروان پیشرفت عقب افتاد. پس ببینید! وقتی یک تحوّلی در دنیا آغاز میشود، ملّتها باید هوشیار باشند که این تحوّل به ضرر آنها تمام نشود، مسئولین کشورها باید هوشیار باشند؛ البتّه مسئولین بدون پشتیبانی ملّتها کاری نمیتوانند بکنند.
عرض من این است: من میگویم امروز یک تحوّل بزرگی در دنیا، یا دارد آغاز میشود یا آغاز شده است. امروز روزی است که ملّتهای منطقه نباید دچار غفلتی بشوند که در دوران استعمار یا بعد از جنگ اوّل جهانی شدند؛ باید ملّتهای منطقه بیدار باشند. من خواهش میکنم درست توجّه کنید به مطلبی که من عرض میکنم؛ بخصوص جوانهای عزیزمان. گفتیم دنیا در آستانهی یک تحوّل است یا در آغاز یک تحوّل است. این تحوّل چیست؟ چه اتّفاقی در دنیا دارد میافتد که ما از آن تعبیر میکنیم به «تحوّل»؟ خطوط اصلیاش چند چیز است: در درجهی اوّل، ضعیف شدن قدرتهای استکباری دنیا؛ این یکی از خطوط اصلی تحوّلی است که دارد اتّفاق میافتد. قدرت استکباری آمریکا ضعیف شده است و دارد ضعیفتر میشود ــ من حالا این را توضیح میدهم ــ همچنین بعضی کشورهای اروپایی؛ این یکی از خطوط اصلی این تحوّل است. یکی دیگر از خطوط اصلی این تحوّل، برآمدن قدرتهای جدید منطقهای و جهانی است؛ قدرتهای جدیدی دارند به وجود میآیند که یا قدرتهای منطقهایاند یا قدرتهای جهانیاند؛ خب [این] تحوّل است.
خب؛ گفتیم آمریکا در حال ضعیف شدن است، یا قدرتهای غربی، قدرتهای استکباری در حال ضعیف شدنند. این یک شعار نیست، این یک واقعیّت است و حرفی است که خود آنها میزنند؛ خود آنها میگویند شاخصهای اقتدار آمریکا در دنیا رو به تنزّل است. مثل چه شاخصهایی؟ مثل اقتصاد؛ یکی از مهمترین شاخصهای اقتدار آمریکا اقتصاد قوی آمریکا بود که میگویند رو به تنزّل است. یکی مسئلهی امکان دخالت در دولتها بود؛ آمریکا در دولتهای گوناگون دخالت میکرد، امروز این حالت رو به افول است؛ اروپاییها یک جور، دیگران یک جور. میشنوید دیگر؛ در مطبوعات و در خبرهای رادیوتلویزیون و خبرهای دنیا میشنوید؛ اعتراف میکنند. یکی از شاخصهای اقتدار در آمریکا توانایی تغییر دادن دولتها و کشورها بود. توجّه کنید! اینها مهم است. یک روز آمریکا یک مأموری را فرستاد ایران با یک ساک پول، دلار، اسم آن مأمور هم ثبت شده و همه میشناسند: کیم روزولت؛ اسمش کیم روزولت بود. اینها چیزهای پنهانی نیست؛ اینها یک چیزهایی است که آن روز پنهان بود، بعدها آشکار شده. یک مأمور را با یک کیف پول، با یک چمدان پول میفرستد ایران، یک کودتایی مثل کودتای بیستوهشتم مرداد را به وجود میآورد! با توطئهی آمریکا و انگلیس، مشترکاً، و به دست یک مأمور آمریکایی که پول آورد اینجا و بین اراذل و اوباش و افراد گوناگون تقسیم کرد، کودتای بیستوهشتم مرداد را درست کردند، یک دولتی مثل دولت مصدّق را سرنگون کردند.
یک روز آمریکا اینجوری بود؛ آیا امروز هم آمریکا این کار را میتواند بکند؟ ابداً! نه در مورد ایران، که در مورد هیچ کشور دیگری [هم] نمیتواند بکند. امروز آمریکا مجبور است برای ضربه زدن به دولتهایی که میخواهد به آنها ضربه بزند، جنگ ترکیبی ایجاد کند؛ که جنگ ترکیبی برای او بسیار هزینهزا است، آخرش هم به نتیجه نمیرسد. [آیا] با وجود پیشرفت فوقالعادهی ابزارهای اطّلاعاتی و امنیّتی ــ که در اختیار آمریکا بیشتر از جاهای دیگر هم هست ــ شما در این ده سال اخیر سراغ دارید که آمریکا توانسته باشد با همین جنگهای ترکیبی، در یک کشوری یک دولتی را سرنگون کند، یک دولتی را به جایش بیاورد؟ ده سال در سوریه توطئه کردند، نتوانستند کاری بکنند؛ بیست سال در افغانستان جا خوش کردند، همهی ابزارهای نظامیشان را آوردند، [ولی] دیدید با چه ذلّتی از افغانستان خارج شدند. وقتی میگوییم آمریکا ضعیف شده، معنایش اینها است.
در مورد اروپا هم وضع بهتر از این نیست. شما خب این روزها مسائل آفریقا را میشنوید؛ کشورهایی که تحت نفوذ فرانسه بودند، یکی پس از دیگری دارند علیه فرانسه قیام میکنند و حکومتهای دستنشاندهی فرانسه را ساقط میکنند؛(۱۰) [آن هم] مردم! البتّه ارتشیهایشان مشغولند لکن مردم پشتیبان آنها هستند. یعنی قدرتهای غربی، که در رأسشان آمریکا است و بعد هم اروپا، امروز آن قدرت سابق را ندارند، رو به ضعفند؛ این ضعف روزبهروز بیشتر میشود. خب قدرتهای جدیدی هم دارند سر بلند میکنند، که من دیگر نمیخواهم اسم آن قدرتها را بیاورم، وارد آن نمیخواهم بشوم. این تحوّل بزرگ جهانی است.
خب حالا این تحوّل دارد اتّفاق میافتد. بنده گفتم، در هنگام وقوع تحوّلات بزرگ جهانی، ملّتها باید مراقب باشند، مسئولان کشورها باید مراقب باشند. این همان روزی است که ما در آن قرار داریم؛ باید مراقب باشیم. اینکه میگوییم دشمن دارد ضعیف میشود معنایش این نیست که نمیتواند مکر کند، نمیتواند دشمنی کند، نمیتواند ضربه بزند؛ میتواند؛ مشغول نقشهکشیاند. ما باید خوابمان نبرد، ما باید غافل نشویم. ما یعنی چه کسانی؟ یعنی مسئولین و آحاد مردم. عرض کردم، بدون پشتیبانی مردم، مسئولین هیچ کشوری نمیتوانند کار بزرگی و مهمّی انجام بدهند؛ مردم باید پشت سرشان باشند، مردم باید بیدار باشند. مسئولین [هم] باید غفلت نکنند، باید بیدار باشند. امیرالمؤمنین فرمود: مَن نامَ لَم یُنَم عَنه؛(۱۱) اگر شما در سنگر خوابت برد، معنایش این نیست که دشمنت هم در سنگرِ خودش خوابش برده؛ نه، ممکن است او بیدار باشد، ممکن است او متوجّه شما باشد، ممکن است او از خواب شما استفاده کند؛ این، آن مسئلهی اساسی است: نباید غفلت کرد.
باید مراقب نقشهی دشمن بود. دشمن نقشه دارد؟ بله، دشمن نقشه دارد، برنامه دارد؛ نه فقط برای ما؛ آمریکا امروز در این منطقه برای عراق برنامه دارد، برای سوریه برنامه دارد، برای لبنان برنامه دارد، برای یمن برنامه دارد، برای افغانستان برنامه دارد، برای کشورهای [حاشیهی] خلیج فارس ــ که دوستان سنّتیِ قدیمیاش هستند ــ برنامه دارد! برای اینها برنامه دارد. ما حالا به برنامهای که دربارهی آنها دارند کاری نداریم، [امّا] برنامهاش راجع به ما چیست؟ ما بیاطّلاع نیستیم؛ بیاطّلاع نیستیم. معلومات اطّلاعاتی ما به ما میگوید که دولت آمریکا در آمریکا یک مجموعهای را درست کرده است که اسم این مجموعه «گروه بحران» است؛ کارش چیست؟ مأموریّت این گروه، بحرانسازی در کشورها است، از جمله در کشور ما. مأموریّت این گروه این است که بحرانسازی کنند؛ بگردند نقاطی را که به نظر آنها موجب میشود در کشور بحران به وجود بیاید، پیدا کنند و این نقاط را تحریک کنند؛ این، مأموریّت این گروه بحران آمریکا است. آنها نشستهاند فکر کردهاند، مطالعه کردهاند، به این نتیجه رسیدهاند که در ایران چند نقطهی بحرانساز وجود دارد که باید آنها را تحریک کرد، آن نقاط را فعّال کرد؛ یکیاش اختلافات قومی است، یکیاش تفاوتهای مذهبی است، یکیاش مسئلهی جنسیّت و مسئلهی زن است؛ اینها را باید در ایران تحریک کنند تا اینها بحران درست کند و از طریق بحران بتوانند به کشور عزیز ما ضربه وارد کنند؛ این برنامهی آمریکا است، و «شتر در خواب بیند پنبهدانه»!
تصریح کردند! تصریح کردند که میخواهند در ایران وضعیّتی مثل وضعیّت سوریه و یمن به وجود بیاورند؛ این را تصریح کردند. البتّه غلط کردند! نمیتوانند؛ در این تردیدی نیست؛ لکن مشروط بر اینکه ما مراقب باشیم، حواسمان جمع باشد. اگر شما خواب بودید، یک بچّه هم میتواند به شما ضربه بزند، چه برسد به یک دشمن مسلّح و آمادهی کار. نباید دچار غفلت بشویم، نباید خواب بمانیم. باید مراقب باشیم راه را خطا نرویم، راه را اشتباه نرویم، اشتباه نکنیم. اگر مراقبت کردیم، دشمن را شناختیم، روشهای دشمن را شناختیم، سعی کردیم در حرفمان، در منطقمان، در عملمان، در هر اقداممان کمک به نقشهی دشمن نکنیم، دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند. باید مراقب باشیم راه را خطا نرویم، اشتباه نکنیم، حق را با باطل عوضی نگیریم.
قرآن به ما معیار داده. قرآن میفرماید که «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَهِ وَ الَّذینَ مَعَه»؛ کسانی که با او هستند. بحث ما سر این است که آیا ما با پیغمبر هستیم یا نیستیم ــ راه این است دیگر ــ علامت دارد: وَ الَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار؛(۱۲) اگر شما دیدید این راهی که داریم میرویم، راهی است که کفّار را خوشحال میکند، بدانید که «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار» نیستید، پس «مع رسول الله» نیستید، همراه پیغمبر نیستید؛ [امّا] اگر دیدید نه، این راهی که دارید میروید، استکبار را، دولتهای قاهر ضدّ دین و ضدّ اسلام را ناراحت میکند، عصبانی میکند، خب خوب است؛ این «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّار» است. این شد ملاک و معیار. حواسمان باید جمع باشد، بدانیم چه کار میکنیم، بدانیم چه میگوییم؛ حرفی که میزنیم در جهت نقشهی دشمن نباشد، جدول دشمن را کامل نکند. گاهی ممکن است کسی غفلت بکند، یک حرکتی بکند، یک حرفی بزند که جدول نقشهی دشمن را کامل کند؛ این خطرناک است. باید مراقبت کرد که این اتّفاق نیفتد. اگر ما مراقب باشیم، دشمن هیچ غلطی نمیتواند انجام بدهد، هیچ کاری نمیتواند بکند. در این چهل و چند سال، بارها و بارها همین دشمنان امروز و دشمنانی که قبلاً بودند و از بین رفتند، مثل شوروی سابق که اینها هم با ما بد بودند، هر کار توانستند کردند، ملّت ایران بیدار بود، هشیار بود، خطّ مورد نظر امام را دنبال کرد. انگشت اشارهی امام امروز برای ما مغتنم است؛ ببینید امام چه میگفت، چه میخواست، ما را به چه سمتی حرکت میداد. ملّت این کار را کردند، [لذا] تا امروز موفّق شدند؛ امروز هم همینجور است؛ امروز هم بایستی مراقبت کرد.
دشمن دو نقطهی اساسی را هدف گرفته: یکی وحدت ملّی، یکی امنیّت ملّی. وحدت ملّی مهم است؛ نگذارید وحدت را به هم بزنند. وحدت یعنی چه؟ یعنی در مسائل اساسی کشور، آنجایی که پای منافع ملّت در میان است، اختلافات مذهبی، اختلافات سیاسی، اختلافات گروهی، اختلافات قومی باید به کنار گذاشته بشود، همه باید در کنار هم باشند؛ اقوام مختلف در کنار هم، مذاهب مختلف در کنار هم؛ آنجایی که یک جهتگیری مشخّصی هست، این وحدت مهم است. و امنیّت؛ آن کسانی که امنیّت ملّی را تهدید میکنند دشمن ملّتند، برای دشمن کار میکنند؛ چه خودشان بفهمند، چه نفهمند. گاهی کاری میکنند، نمیفهمند چه کار میکنند! پس بنابراین، این دو نقطه مهم است. دشمن این دو نقطه را، یعنی وحدت را و امنیّت را، آماج حملهی خودش قرار داده که باید در مقابلش ایستاد.
بحمدالله ملّت ما هم بیدار است. بنده به بیداری ملّت عزیزمان خیلی خوشبین و امیدوار هستم، به خاطر تجربهی چهل و چند ساله ــ نه به خاطر شعار و رجزخوانی و مانند اینها، که تجربه کردهایم، دیدهایم ــ و به خاطر آنچه انسان در جوانهای این کشور میبیند: این وفاداریها، این محبّتها، این اخلاصهایی که نشان داده میشود، این حضورهای خوب [مثل] این اربعین که حالا من یک کلمه در باب اربعین هم عرض خواهم کرد؛ اینها نشاندهندهی امید است. باید با همین قوّه، با همین انگیزه، با همین ایمان پیش رفت. دشمن در دشمنی خودش و در نقشهکشی خودش جدّی است، ما هم در مقابلهی با دشمن بشدّت جدّی هستیم.
من در پایان عرایضم لازم میدانم از ملّت عراق به خاطر پذیرایی و میهماننوازی ارزشمندشان در این قضیّهی اربعین تشکّر کنم؛ شوخی نیست! عراقیها از بیش از ۲۲ میلیون زائر، در بین راه نجف و کربلا یا کاظمین و کربلا، در طول چندین روز پذیرایی کنند، میزبانی کنند، دار و ندارشان را بگذارند؛ این واقعاً تشکّر دارد. بنده صمیمانه از برادران و خواهران عراقی تشکّر میکنم؛ از مسئولین عراقی [هم] همین طور؛ بخصوص از حشدالشّعبی تشکّر میکنم؛ از نیروهای انتظامی عراق تشکّر میکنم؛ از دولت عراق که توانستند امنیّت را برقرار کنند تشکّر میکنم؛ [اینها] کارهای بزرگی را انجام دادند. از نیروی انتظامی خودمان هم صمیمانه تشکّر میکنم. نیروی انتظامی خودمان در این رفت و آمدها، در قضیّهی مرز انصافاً کار کردند، فکرشان را به کار انداختند، شب و روز نشناختند؛ اینها خیلی ارزش دارد، خیلی قیمت دارد. قدر این نیروهای فداکار، این جوانان خوب را در بخشهای مختلف بایستی بدانیم؛ همدیگر را حفظ کنیم، برای همدیگر ارزش قائل باشیم، به همدیگر رحم کنیم، خدا هم به ما رحم خواهد کرد، انشاءالله.
پروردگارا به حقّ محمّد و آل محمّد برکات و رحمت خودت را بر ملّت ایران و بر مردم این دو استان نازل بفرما.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
آیا ممکن است کودکی پنچ ساله پیشوایی مسلمین را داشته باشد؟
اولا: اگر در اخبار اهل بیت - علیهم السلام - تأمل شود معلوم می گردد که مقام نبوت و امامت یک مقام ظاهری ناچیز نیست که هر کسی صلاحیت آن را داشته باشد بلکه نبوت مقام ارجمندی است که شخص واجد آن مقام با حق تعالی ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غیبی برخوردار می شود، احکام و قوانین الهی بر باطن و قلب نورانیش وحی و الهام می گردد و به طوری آنها را دریافت می کند که از هر گونه خطا و اشتباهی معصوم است.
همینطور ولایت و امامت مقام بزرگی است که واجد آن مقام به طوری احکام خدایی و علوم نبوت را تحمل و ضبط می کند که خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهی بهره مند می گردد.
بواسطه علم و عمل پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندی است، معلوم است که هر کسی قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد بلکه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را واجد باشد و از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل دهد و به مردم ابلاغ کند پس پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب می کنند، این امتیاز از همان اوان کودکی در وجود آنهان موجود است لکن هر وقت که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود آن افراد برجسته رسماً به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می شوند این انتخاب و نصب ظاهری چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بزرگی انجام می گیرد ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد.
چنانکه حضرت عیسی - علیه السلام - در گهوراه با مردم سخن گفت و خودش را پیغمبر و صاحب کتاب معرفی نمود. خداوند متعال در سوره مریم می فرماید: «فاشارت الیه قالوا: کیف نکلم من کان فی المهد صبیاً. قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً و جعلنی مبارکاً این ما کنت و اوصانی بالصلوة و الزکاة ما دمت حیاً [۱] » مریم به عیسی اشاره کرد، گفتند: «چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟! عیسی گفت من بنده خدایم که مرا کتاب داده و به پیغمبری برگزیده است و هر کجا باشم مبارک گردانیده و به نماز و زکوة تا زنده باشم سفارش کرده است.
از این آیه و آیات دیگر استفاده می شود که حضرت عیسی - علیه السلام - از همان کودکی و ایام صغر پیغمبر و صاحب کتاب بوده است.
بنابراین هیچ مانعی ندارد که کودکی در سن پنج سالگی با عوالم غیبی ارتباط داشته باشد و به وظیفه سنگین خزانه دارای و ضبط و تبلیغ احکام منصوب گردد و در انجام وظیفه خویش و ادای این امانت بزرگ کاملا نیرومند و مقتدر باشد[۲].
ثانیاً: حضرت امام جواد - علیه السلام - هم در هنگام وفات پدرش نه ساله و یا هفت ساله بوده و امام رضا - علیه السلام - او را به عنوان جانشین خود معرفی نمود [۳]، که سخنان و مناظرات امام جواد - علیه السلام - و حل مشکلات بزرگ علمی و فقهی توسط آن حضرت تحسین و اعجاب دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی را بر انگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمی امام وا داشته است و هر کدام او را به نحوی ستوده اند و به عنوان نمونه:
سبط ابن جوزی می گوید: (اما جواد - علیه السلام - ) در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود [۴].
ابن حجر هیتمی به اعلمیت امام جواد - علیه السلام - اعتراف نموده می نویسد: مأمون او را به دامادی انتخاب کرد زیرا با وجود کمی سن از نظر علم و آگاهی وحلم و بر همه دانشمندان برتری داشت [۵].
ثالثاً: ائمه اطهار - علیه السلام - هم موضوع صغر سِنّ آن جناب را پیش بینی کرده و اعلام نموده اند تا مورد اعتراض مخالفین و معاندین قرار نگیرد. به عنوان نمونه:
قال ابو جعفر - علیه السلام - : «صاحب هذالامر اصغرنا سناً و اخملنا شخصاً [۶] » حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - فرمود: حضرت صاحب الامر سن مبارکش از ما کمتر و گمنام تر است.
رابعاً: با اینکه آفرینش و خلقت ویژه انبیاء و ائمه طوری است که نمی توان آن را به افراد عادی مقایسه کرد مع الوصف در بین اطفال عادی هم گاهی افراد نادری دیده می شوند که از حیث استعداد و حافظه نابغه عصر خویش بوده و قوای دماغی و ادراکات آنان از مردان چهل ساله هم بهتر است ابو علی سینا فیلسوف نامی از این افراد شمرده می شود از وی نقل شده است که گفته: چون به حد تمیز رسیدم مرا به معلم قرآن سپردند و پس از آن معلم ادب پس هر چه را شاگردان بر استاد ادیب قرائت می کردند من همه را حفظ نمودم.
بعلاوه آن، استاد مرا به کتابهای ذیل تکلیف کرد: «الصفات» و «غریب المصنف» و «ادب الکاتب» و «اصلاح المنطق» و «العین» و «شعر و حماسه» و «دیوان رومی» و «تصریف مازنی» و «نحو سیبویه» پس همه را در مدت یک سال و نیم حفظ کردم و اگر تعویق استاد نبود در کمتر از این مدت حفظ می کردم. پس از آن شروع کردم به یاد گرفتن فقه و چون به دوازده سالگی رسیدم بر طبق مذهب ابی حنیفه فتوی می دادم پس از آن شروع کردم به علم طب و «قانون» را در سن شانزده سالگی تصنیف نمودم و در سِنّ بیست و چهار سالگی خودم را در تمام علوم متخصص می دانستم [۷] .
درباره فاضل هندی گفته شده: «قبل از رسیدن به سن سیزده سالگی تمام علوم معقول و منقول را تکمیل کرده بود و قبل از دوازده سالگی به تصنیف کتاب پرداخت [۸] .
بنابراین در صورتی که اطفال نابغه، دارای چنان مغز و قوایی باشند که در سنین خرد سالی از عهده حفظ هزاران مطالب گوناگون و حل مشکلات و غوامض علوم بر آیند و نیروی محیر العقول آنان باعث اعجاب گردد پس چه استبعادی دارد که خداوند متعال حضرت بقیة الله و حجّت حق و علت مبقیه انسانیت را در سن پنج سالگی به ولایت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احکام را به عهده اش واگذار کند [۹].
نتیجه آنکه عقلا و وقوعاً هیچ استبعادی ندارد که حضرت صاحب الامر - عجل الله تعالی فرجه الشریف- به اراده و امر الهی در سن پنج سالگی پیشوایی مسلمین را به عهده بگیرد.
پی نوشت ها:
[۱]ـ مریم/۲۹.
[۲]ـ ابراهیم امینی، دادگستر جهان، انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ص۱۳۷۳، ص۱۲۱.
[۳]ـ اثبات الوصیه، ص۱۶۱.
[۴]ـ سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، مکتبة الحیدریه، ۱۳۸۳ هـ ق، ص۳۵۹.
[۵]ـ ابن حجر هیتمی، صواعق المحرقه، ط ۲، قاهره، مکتبة القاهره، ۱۳۸۵ هـ ق، ص۲۰۵.
[۶]ـ مجلسی، بحار الانوار، اسلامیه، ج۵۱، ص۳۸.
[۷]ـ دادگستر جهان، همان، ص۱۲۳.
[۸]ـ هدیة الاحباب، ط تهران، ۱۳۲۹، ص۲۲۸.
[۹]ـ دادگستر جهان، همان، ص۱۲۳.
۸ گام ساده برای افزایش طول عمر
هیچ راه مطمئنی برای افزایش طول عمر وجود ندارد، اما تحقیقات نشان داده است افرادی که به دنبال تنوع و تغییر درست در سبک زندگیشان هستند، بیشتر عمر میکنند.
تغییرات سبک زندگی به طور کلی شامل مواردی مانند تنظیم رژیم غذایی، تحرک و فعالیت فیزیکی و حتی افزایش تعاملات اجتماعی است.
در ادامه به برخی دیگر از این تغییرات اشاره میشود:
۱) با خورشید آشتی کنید
روزها بیرون بروید و بیشتر زیر نور آفتاب باشید. امید به زندگی را میتوان به سادگی با بیرون رفتن و آفتاب گرفتن افزایش داد. یک بررسی در سال ۲۰۱۹ به این نتیجه رسید که کمبود ویتامین D با خطر بالاتر مرگ و میر مرتبط است. کمبود این ویتامین با افزایش دو برابری خطر مرگ ناشی از سرطان نیز ارتباط دارد.
قرار گرفتن در معرض نور خورشید، سلولهای پوست را برای تولید ویتامین D تحریک میکند. ویتامین D برای بسیاری از عملکردهای حیاتی مانند: رشد و بازسازی استخوان، انقباضات غیر ارادی عضلات (مانند ضربان قلب و گوارش) و تبدیل گلوکز خون (قند) به انرژی ضروری است. کمبود ویتامین D میتواند همه این عملکردها را مختل کند و منجر به افزایش خطر شکستگی و پوکی استخوان، بیماری قلبی و دیابت نوع ۲ شود.
تحقیقات نشان میدهد که ۵۰ درصد از بزرگسالان با سطوح پایین ویتامین D به اندازه کافی زیر نور خورشید نمیروند. قرار گرفتن در معرض نور خورشید به مدت ۱۵ دقیقه در روز برای حفظ سطح ویتامین D در افراد سالم کافی است.
مصرف مکملهای ویتامین D و خوردن غذاهای غنی از ویتامین D نیز راههای مؤثری برای افزایش سطح این ویتامین هستند.
۲) با دوستانتان وقت بگذرانید
امید به زندگی را میتوان با معاشرت با دوستان و خانواده افزایش داد. مطالعات نشان دادهاند که هرچه ارتباط افراد با عزیزانشان بیشتر باشد، سلامت کلی نیز ارتقا مییابد. شاید به این دلیل باشد که افرادی که ارتباطات سالم دارند، کمتر ریسک میکنند و بیشتر مراقب خود هستند. همچنین ممکن است وجود افراد مختلف در زندگی شما، به نوعی باعث کاهش استرس شود. علاوه بر این، افرادی که دارای روابط «معنادار» هستند، امید به زندگی بیشتر و بهتری دارند. روابط معنادار به معنای گفتگو در مورد اعتقادات، علایق یا دیگر موضوعات مشترکی است که طرفین از صحبت کردن پیرامون آن لذت میبرند.
مطالعهای منتشرشده در مجله PLoS Medicine نشان داد که بر اساس ۱۴۸ مطالعه شامل ۳۰۸۸۴۹ شرکتکننده، افرادی که روابط اجتماعی قویتری دارند، ۵۰ درصد کمتر در معرض خطر مرگ زودرس هستند.
۳) روزانه ورزش کنید
بهبود امید به زندگی به شدت با ورزش روزانه مرتبط است. مطالعات جامع نشان دادهاند افرادی که به طور منظم، حتی سه ساعت در هفته، ورزش میکنند، حدود ۷ سال بیشتر از افرادی که ورزش نمیکنند، عمر میکنند. ورزش روزانه به معنای هر روز باشگاه رفتن نیست. ورزشهای خانگی مانند یوگا، حرکات کششی، وزنه زدن، شنا یا پیادهروی سریع میتوانند بسیار مفید باشند، خصوص اگر سنتان خیلی بالاست.
۴) نخ دندان بکشید!
شاید عجیب به نظر برسد، اما خوب است بدانید استفاده روزانه از نخ دندان ممکن است طول عمر را افزایش دهد. استفاده از نخ دندان، از بیماری لثه پیشگیری میکند و جلوی عبور باکتریهای موجود در دهان از بافتهای آسیبدیده و ورود به جریان خون را میگیرد. بیماری لثه (پریودنتیت)، ششمین بیماری شایع در سراسر جهان است و ۱۱ درصد از جمعیت دنیا را تحت تأثیر قرار میدهد. بر اساس بررسیهای صورتگرفته در سال ۲۰۲۰، پریودنتیت شدید نه تنها با افزایش خطر بیماری قلبی، بلکه با افزایش خطر مرگ ناشی از حملات قلبی ارتباط مستقیم دارد.
۵) گیاهخواری، راز طول عمر بیشتر
گیاهخواری این قابلیت را دارد که به شما کمک کند طولانیتر زندگی کنید. البته این مسئله بدان معنا نیست که گوشت را سبد غذاییتان حذف کنید. اما تحقیقات نشان داده که گیاهخواریِ اصولی، با کاهش مصرف قند و شکر، کاهش مصرف چربیهای اشباع موجود در غذاهای حیوانی و جلوگیری از چاقی، به طول عمر بیشتر کمک میکند.
گیاهخواری همچنین خطر ابتلا به بیماریهای مرتبط با افزایش سن مانند فشار خون بالا، دیابت، بیماریهای قلبی و حتی سرطان روده بزرگ را کاهش میدهد.
۶) استرس خود را مدیریت کنید
استرس باعث ترشح هورمونی به نام کورتیزول میشود که منجر به افزایش ضربان قلب و گاهی تنگی تنفس میگردد. تداوم این شرایط در طولانیمدت میتواند مضر باشد و منجر به اضطراب، افسردگی، فشار خون بالا و بیماری قلبی شود.
همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد استرس طولانیمدت میتواند موجب پیریِ سلولها شود. بر اساس مطالعات، افزایش سطح کورتیزول باعث تجزیه سلولها و افزایش تولید رادیکالهای آزاد میشود. رادیکالهای آزاد مولکولهایی هستند که به DNA سلولی آسیب میزنند و باعث پیری و عملکرد نادرست سلولها میشوند. این موضوع به نوبه خود باعث ایجاد انواع مختلف سرطان میشود.
برای مدیریت بهتر استرس در درازمدت، از درمانهای ذهنی و جسمی مانند: مدیتیشن، یوگا و تمرینات تنفس عمیق استفاده کنید.
۷) تلویزیون را خاموش کنید!
با کاهش تماشای تلویزیون، میتوانید سلامت خود را بهبود بخشید و همچنین امید به زندگی خود را افزایش دهید. تماشای بیش از حد تلویزیون، شما را غیرفعال میکند و احتمال افزایش وزن را بالا میبرد. این عدم تحرک برای ساعات طولانی میتواند منجر به کمردرد و گردندرد مزمن شود. تماشای زیاد تلویزیون از شکلگیری تعامل اجتماعی با کیفیت جلوگیری میکند و میتواند به اضطراب و افسردگی منجر شود. همه این موارد تأثیر منفی بر سلامتی و همچنین طول عمر شما دارد.
دوران دفاع مقدس، تجربهای موفق در عرصه مدیریتی کشور
فرماندهی و مدیریت در دوران دفاع مقدس، گنجینه ای ارزشمند و مملو از دانش ها، تجربه ها و نوآوری ها بوده که حفظ، نگهداری و اِشاعۀ آن امری مهم و ضروری است.
دوران جنگ از جمله برهه های تاریخی موفق در عرصه *مدیریتی* کشور است که مدیران و فرماندهان آن، با وجود منابع محدود و کاستی های فراوان در عرصه های تجهیزاتی و فنی، توانسته اند به دستاوردهای فراوانی دست یابند.
نیل به این دستاوردها اغلب با به کارگیری خلاقیت ها، اندیشه ها، تکنیک ها و روش هایی بوده است که از سوی فرماندهان و رهبران جوان جنگ تحمیلی به کار گرفته شده است.
از جمله بخش های مهم این گنجینه گرانبها، تجربه های حاصل از مدیریت موفق و اثر بخش فرماندهان شهید دفاع مقدس است.
تعدادی از این فرماندهان به واسطه لیاقت معنوی، به فیض شهادت رسیده اند و اکنون در بین ما نیستند تا چگونگی و کیفیت روش ها و تکنیک های به کار گرفته شده از سوی آنها به طور صریح مورد سؤال قرار گیرد و تجربه ها و دانش های آنها به رشته تحریر درآید؛ اما هستند فرماندهان و مدیرانی از جنگ، که در صورت استخراج و بهره برداری صحیح از تجارب آنها، می توان به *الگوهای ارزش محور و بومی برای اداره سطح خُرد و کلان کشور* دست یافت.
علیرغم موفقیت های فراوان و چشمگیر در جنگ تحمیلی و کسب تجربه های مدیریتی منحصر به فرد و گرانبها در آن دوران از سوی فرماندهان و مدیران دفاع مقدس، اما هنوز آن طور که باید و شاید سرمایه گرانبهای علمی نهفته در تجربه ها و دانش های کسب شده فرماندهان دفاع مقدس مورد استفاده و بهره برداری قرار نگرفته است. به خصوص در حوزه نظری، پیاده سازی این دانش ها بسیار مغفول مانده و حرکتی جدی در جهت ثبت و انتقال آنها صورت نگرفته است.
از طرفی ارگانهای ارزشی و انقلابی کشور پی برده اند که برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی، *نیازمند مدیریت مؤثر و کارآمد* مبتنی بر آموزه های انقلابی و اسلامی هستند، که اوج تجلی این نوع مدیریت در *زمان دفاع مقدس و مدیریت فرماندهان جنگ* اتفاق افتاده است.
از این رو لازم است تا دانش های مدیریتی حاصل از تجربه باقی مانده از آن دوران، به بهترین و جامع ترین شکل تا قبل از اتلاف و فراموشی کامل آنها جمع آوری، مستندسازی و مورد بهره برداری قرار گیرند.
در واقع می توان به وسیله *تاریخ نگاری* و *تجربه نگاریِ* فرماندهان و مدیران دفاع مقدس، از اقدامات صورت گرفته آنان مطلع شده و عواید و منافع ملموس و غیر ملموس حاصل از آن را برای الگوبرداری و پیاده سازی در حوزه های مختلف مدیریتی کشور به کار گرفت.
تاریخ نگاری و تجربه نگاریِ دانش و تجربه های علمی، می تواند زمینه های تصمیم گیری و تصمیم سازی مؤثر و کارآمد را فراهم کند. زیرا مدیران فعلی نهادها و سازمان ها به هنگام اخذ تصمیم ها می توانند بر اساس شرایط محیطی، اهدف انقلاب اسلامی و سبک مدیران دفاع مقدس، تصمیم گیری کرده و از خطاها و تصمیم های آن دوران درس بگیرند.
به طور کلی منافع و مزایای تاریخ نگاری و تجربه نگاریِ فرماندهان و مدیران دفاع مقدس عبارت است از:
۱) ایجاد و شکل دهی نظام فکری هماهنگ و همراستا با آرمان های اسلامی و انقلابی برای مدیران و افراد امروز برای تصمیم گیری در شرایط مختلف؛
۲) دانشی انباشته و تجربه شده برای خلق نظریه های بومی مدیریت؛
۳) ابزاری برای الگوگیری از بهترین تجربه ها؛
۴) افزایش اعتماد به توان علمی داخلی برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی؛
۵) بهره برداری از مدل های بومی مدیریت در کلاس های درسی دانشجویان؛
۶) ایجاد تحول در نظام مدیریتی کشور با استفاده از مدل های مدیریتی به دست آمده از شهیدان و فرماندهان جنگ؛
۷) فراهم آمدن زمینه ثبت، گسترش و آموزش فرهنگ سازمانی دفاع مقدس به نسل های بعدی انقلاب؛
۸) ایجاد و گسترش بینش، دانش، توان و خلاقیت در بین مدیران امروز؛
۹) ارائه الگوی مناسب برای نسل های آینده فرماندهان نیروهای مسلح، مدیران و مسئولان کشور.
۱۰) سریع تر کردن روند نیل به اهداف انقلاب اسلامی با استفاده کاربردی از تجربه ها و مدل های حاصل از شناخت تجربه های موفق و ناموفق فرماندهان و مدیران دفاع مقدس و بهره برداری از آموزه های آن برای پیشبرد اهداف نهادها و سازمان های انقلاب اسلامی.
با این وصف، در *گام دوم انقلاب* مدل مدیریتی فرماندهان دفاع مقدس *الگو و نیاز* کشور است. این دوران، به عنوان یک *تجربه مدیریتی موفق* مطرح است. الگوی مدیریتی که در میدان عمل امتحان خود را پس داده و کارآمدی و راهگشایی آن ثابت شده است.
بنابراین واضح است که این نوع مدیریت لازمه موفقیت و عبور از بحرانها است، چه در دوران دفاع مقدس که جنگ نظامی بود و چه در شرایط امروز کشور که شاهد جنگی همه جانبه از جانب دشمنان هستیم.
با این حال، مطالعه ابعاد مختلف دفاع مقدس، باید *سرمشق و سرلوحهٔ مسئولان امروزی* قرار گرفته و در اعتماد به جوانان و ایجاد تحول در امور اداره کشور مؤثر باشد، موضوعی که همواره *مورد تأکید مقام معظم رهبری* قرار داشته و دارد.
با توجه به اهمیت این موضوع و اهمیت بیشتر آن در شرایط جنگ و نبرد، بررسی شیوههای فرماندهی و مدیریت فرماندهان دفاع مقدس و انتقال آن به نسل آینده از ضروریات و هدایت بخش نسلهای آتی این سرزمین است.
واکنشهای بینالمللی به هتک حرمت قرآن کریم در لاهه
ادوین واگنسولد،رهبر جنبش نژادپرست و راست افراطی پگیدا در هلند در جریان اعتراض خود در مقابل سفارت ترکیه در لاهه بار دیگر قرآن کریم را پاره کرد.
پارلمان عربی
پارلمان عربی ضمن محکوم کردن تکرار اقدامات تحریککننده و پاره کردن نسخهای از قرآن کریم در برابر سفارتخانههای چند کشور در لاهه، باردیگر خواستار تصویب قوانینی در حمایت از نمادهای دینی شد.
پارلمان عربی از مخالفت شدید خود با این اقدامات غیر مسئولانه که موجب برانگیختن احساس تنفر و خشونت شده و صلح و امنیت بینالمللی را تهدید میکند، خبرداد.
این پارلمان تاکید کرد که اصرار بر انجام این گونه اقدامات غیر اخلاقی، به صورت مستقیم در ایجاد تنش سهم داشته و بر احترام متقابل در روابط میان ملتها و دولتها اثر میگذارد.
ترکیه
به همین مناسبت وزارت امور خارجه ترکیه در خصوص هتک حرمت قرآن کریم در مقابل سفارتخانههای ترکیه، پاکستان، اندونزی و دانمارک در لاهه هلند بیانیهای صادر کرد.
وزارت خارجه ترکیه در این بیانیه تاکیدکرد: ما گسترش این حملات تحریکآمیز را که هدف آن تحقیر دین ما و مؤمنان به این دین است، محکوم میکنیم. این اعمال نفرتانگیز تحت پوشش آزادی بیان انجام میشود.
در ادامه آمده است: اکنون باید اقدامات مؤثری از سوی کشورهایی صورت گیرد که «حملات» در خاک آنها رخ میدهد و این کشورها باید تدابیری علیه این اقدامات تحریککننده اتخاذ کنند که از سوی سازمان ملل به عنوان نشر نفرت مذهبی و نقض قوانین بینالمللی شناخته میشوند.
در پایان تاکید شده است که ترکیه با قاطعیت در همه بسترها به مبارزه خود با این ذهنیت بیمار و نفرتمحور ادامه خواهد داد.
اردن
اردن حمله به قرآن کریم در لاهه هلند را محکوم کرد و این اقدام را رفتاری غیرمسئولانه توصیف کرد که همزیستی مسالمت آمیز را تهدید و نفرت را تحریک میکند.
در این بیانیه آمده است که اردن با این رفتارهای غیرمسئولانه که احساسات تقریباً 2 میلیارد مسلمان در جهان را تحریک و همزیستی مسالمت آمیز را تهدید میکند، مخالف است.
وزارت امور خارجه تاکید کرد: احترام به نمادهای دینی، حمایت از فرهنگ صلح و پذیرش «دیگری» و کنار گذاشتن تعصب، یک مسئولیت جمعی است که همگان باید از آن تبعیت کنند.
واکنشهای بینالمللی به هتک حرمت قرآن کریم در لاهه
ادوین واگنسولد،رهبر جنبش نژادپرست و راست افراطی پگیدا در هلند در جریان اعتراض خود در مقابل سفارت ترکیه در لاهه بار دیگر قرآن کریم را پاره کرد.
پارلمان عربی
پارلمان عربی ضمن محکوم کردن تکرار اقدامات تحریککننده و پاره کردن نسخهای از قرآن کریم در برابر سفارتخانههای چند کشور در لاهه، باردیگر خواستار تصویب قوانینی در حمایت از نمادهای دینی شد.
پارلمان عربی از مخالفت شدید خود با این اقدامات غیر مسئولانه که موجب برانگیختن احساس تنفر و خشونت شده و صلح و امنیت بینالمللی را تهدید میکند، خبرداد.
این پارلمان تاکید کرد که اصرار بر انجام این گونه اقدامات غیر اخلاقی، به صورت مستقیم در ایجاد تنش سهم داشته و بر احترام متقابل در روابط میان ملتها و دولتها اثر میگذارد.
ترکیه
به همین مناسبت وزارت امور خارجه ترکیه در خصوص هتک حرمت قرآن کریم در مقابل سفارتخانههای ترکیه، پاکستان، اندونزی و دانمارک در لاهه هلند بیانیهای صادر کرد.
وزارت خارجه ترکیه در این بیانیه تاکیدکرد: ما گسترش این حملات تحریکآمیز را که هدف آن تحقیر دین ما و مؤمنان به این دین است، محکوم میکنیم. این اعمال نفرتانگیز تحت پوشش آزادی بیان انجام میشود.
در ادامه آمده است: اکنون باید اقدامات مؤثری از سوی کشورهایی صورت گیرد که «حملات» در خاک آنها رخ میدهد و این کشورها باید تدابیری علیه این اقدامات تحریککننده اتخاذ کنند که از سوی سازمان ملل به عنوان نشر نفرت مذهبی و نقض قوانین بینالمللی شناخته میشوند.
در پایان تاکید شده است که ترکیه با قاطعیت در همه بسترها به مبارزه خود با این ذهنیت بیمار و نفرتمحور ادامه خواهد داد.
اردن
اردن حمله به قرآن کریم در لاهه هلند را محکوم کرد و این اقدام را رفتاری غیرمسئولانه توصیف کرد که همزیستی مسالمت آمیز را تهدید و نفرت را تحریک میکند.
در این بیانیه آمده است که اردن با این رفتارهای غیرمسئولانه که احساسات تقریباً 2 میلیارد مسلمان در جهان را تحریک و همزیستی مسالمت آمیز را تهدید میکند، مخالف است.
وزارت امور خارجه تاکید کرد: احترام به نمادهای دینی، حمایت از فرهنگ صلح و پذیرش «دیگری» و کنار گذاشتن تعصب، یک مسئولیت جمعی است که همگان باید از آن تبعیت کنند.
تعصبات قومی و مذهبی مانعی در راه وحدت و همدلی مسلمانان است
آخوند «نعمان طاطاری» با تبریک فرارسیدن هفته وحدت و میلاد رسول اکرم (ص)، اظهار کرد: یکی از نقشه های استعمارگران از زمان های گذشته تاکنون در راه رسیدن به اهداف خود در کشورهای اسلامی، ایجاد تفرقه میان مسلمانان بوده و هست.
به گفته وی؛ آنها از دو طریق یکی تقویت تعصب نژادی و قومی - طایفه ای یا ملی گرایی و دیگری تحریک تعصبات فرقه ای مانند شیعه و سنی درصدد جلوگیری از وحدت ملت های اسلامی بر آمده اند.
این روحانی فعال فرهنگی و اجتماعی استان با تلاوت آیه 8 سوره مبارکه «انفال»(تُرْهِبُونَ بِهِی عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ)، تصریح کرد: شکی نیست که یکی از عوامل پیشرفت ملتها و رمز پیروزی آنان، پیوند و اتحاد بوده است، همانگونه ای که با اتحاد قطرات آب، مخزن بزرگ سد تشکیل و با پیوستن جویهای کوچک به همدیگر رودخانه های عظیم ایجاد می شود، با اتحاد انسانها نیز صفوف بزرگی تشکیل می شود که دشمن با نگاهش به وحشت افتاده و فکر تجاوز به آنان را برای همیشه از سر بیرون می کند.
وی افزود: قرآن مجید در (آل عمران/103) «واعتصمو بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» ملل اسلامی را به سوی یگانه عامل وحدت، «تمسک به حبل اللّه» دعوت می کند و از هر گونه تفرقه برحذر می دارد.
به گفته وی؛ پیامبر اکرم (صلی اللهعلیه و آله وسلّم) فرموده است: «مثل
المؤمنین فی توادّهم و تعاطفهم وتراحمهم بمنزلة الجسد اذا اشتکی منه شی تداعی له سائر الجسد بالسهر والحمّی»؛ (تمام مسلمانان عالم اعضاء یکدیگر هستند و همه آنان به منزله یک جسد می باشند که اگر عضوی از آن به درد آید سایر اعضاء نیز متاثّر خواهد شد).
آخوند طاطاری با بیان اینکه وحدت اسلامی به معنای اتحاد و هم بستگی پیروان مذاهب مختلف اسلامی است، ابراز کرد: شکّی نیست که ما در عصری زندگی می کنیم که تمامی دشمنان برای نابودی اسلام هم پیمان گشته و تمامی امکانات سیاسی و اقتصادی خود را در سقوط اسلام از صحنه بین الملل بکار گرفته اند.
وی ادامه داد: در چنین عصری بیش از هر عصر دیگر، مسلمانان نیاز به وحدت دارند و بیش از هر زمانی جامعه اسلامی به همکاری و مساعدت یکدیگر نیازمند است.
به گفته وی؛ در موقعیت فعلی، هر گونه حرکت مشکوک که موجب تفرقه میان صفوف مسلمانان باشد، به نفع اسلام و مسلمین نیست و هرگونه فحش و ناسزا قبل از آنکه به وحدت میان مسلمین و تقریب بین مذاهب ضربه بزند، چهره نورانی مکتب اسلام را در سطح بین الملل مخدوش کرده و طبقه تحصیل کرده را به مکتب نورانی اسلام بدبین می کند.
این روحانی اهل سنت استان گلستان با اشاره به عواقب بدی که ملی گرایی برای کشورها دارد، اظهار کرد: امام خمینی رحمه الله فرموده اند: «از ملی گرایی خطرناک تر و غم انگیزتر، ایجاد اختلاف بین اهل سنت و جماعت با شیعیان و القای تبلیغات فتنه انگیز و دشمن ساز بین برادران اسلامی است».
وی افزود: امروزه، در شرایطی که دشمنان اسلام تمام تلاش خویش را برای مبارزه و مقابله با اسلام به کار بسته اند، وحدت اسلامی بسیار ضروری تر از گذشته است.
به گفته وی؛ پرداختن به اختلافات و مسائل تفرقه انگیز نتیجه ای جز به هدر رفتن سرمایه ها و استفادۀ دشمن از این اختلافات، نخواهد داشت.
بهترین راه مبارزه باتفرقه وخنثی کردن توطئه های دشمنان اسلام تمسک به قرآن وسنت پیامبراکرم (ص) است
شیخ ابراهیم محمدی امام جمعه اهل سنت عسلویه در آستانه هفته وحدت ولادت رسول گرامی اسلام را مایه تحول و سرمنشا برچیده شدن کفر دانست و اظهار داشت: امروزه امت اسلامی دچار توطئه و نقشه های پلید دشمنان شده است که برای ایجاد تفرقه و دودستگی تلاش می کنند.
شیخ محمدی، افزود: وجود پیامبر رحمت(ص)، بزرگترین عامل تقویت وحدت و همدلی بین مسلمانان است؛ رسول اکرم(ص) سرآغاز دین مبین اسلام وبرچیده شدن بت پرستی ازسرزمین حجاز و منشابزرگترین تحول فکری وعقیدتی بشر به حساب می رود، در حقیقت هر مراسمی که تقویت وحدت امت اسلامی را در پی داشته باشد بایستی آن راحمایت کرد.
وی تصریح کرد: در این میان مسئولیت علما بسیارخطیر می باشد؛ همگان وظیفه دارند این دسیسه ها وتوطئه ها را خنثی سازند.
وی عنوان کرد: از عوامل رسیدن به وحدت و نزدیکی مذاهب اسلامی صبر و شکیبایی است، در سیره پیامبر اسلام(ص) بسیار به صبر توصیه شده است که ایشان در زمانی که تحت محاصره سخت ترین و شدید ترین تحریم های معیشتی و اقتصادی در شعب ابی طالب قرار داشتند با قبول زجر و مشقت های فراوان رسالت خود و اسلام را حفظ نمودند.
وی در پایان تاکید کرد: باید با پیروی از رهنمودهای مقام معظم رهبری و حرکت در این مسیر و با صبر و شکیبایی مصداق آیه شریفه قرآن کریم که می فرماید: "اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم" اگر شما در راه خدا حرکت کنید، دین خدا را نصرت کنید، خدا شما را نصرت خواهد داد؛ این راه الهی را دنبال کنیم زیرا بهترین راه مبارزه باتفرقه وخنثی کردن توطئه های دشمنان اسلام ومسلمین تمسک به قرآن وسنت پیامبراکرم (ص) می باشد.