
emamian
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای استان ایلام
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.
خیلی خوشآمدید برادران و خواهران عزیز. جدّاً تشکّر میکنم از اینکه این بزرگداشت را اقامه کردید و این حرکت بسیار مفید را انجام دادید. قبل از آمدن به داخل حسینیّه دیدم نمایشگاه را؛ خدماتی که انجام گرفته، خدمات بسیار خوبی است. البتّه از این کارهای جنبی و حاشیهای خیلی در این کنگرهها باید انجام بگیرد و انشاءالله موفّق باشید که انجام بدهید.
استان ایلام در دوران دفاع مقدّس، یک دژ مستحکم بود. درست است که بعضی از شهرها و بعضی از مناطق این استان بین دو طرف جنگ، و یک برههای به دست خبیث منافقین دستبهدست شد ، لکن این استان مثل کوه، مثل همان قلّهی میمک -که بنده رفتم روی آن قلّه و از نزدیک دیدم کار رزمندگان عزیزمان را- در مقابل دشمنِ صدّامیِ خبیث ایستاد. اوّلاً از همه جای کشور زودتر در معرض جنگ قرار گرفت؛ همان طور که آقایان هم گفتند. دشمن قبل از اینکه به تهران و جاهای دیگر به طور رسمی حمله بکند، به ایلام حمله کرد. اوّلین شهید هم که همان شهید «شنبهای»(۲) است که ایشان گفتند؛ قبل از شروع جنگ در ایلام به شهادت رسید، یعنی کلّ استان ایلام جزو اَلسّابقون در دفاع مقدّس است.
بعد هم حوادث کمنظیری در استان ایلام به وقوع پیوست که متأسّفانه مردمِ خودمان هم خبر ندارند، چه برسد به دیگران و خارج و ملّتهای دیگری که مشتاقند حوادث کشور ما را بدانند؛ آنها که هیچ، حتّی مردمِ خودمان هم از خیلی از این قضایا خبر ندارند. یکی همین قضیّهی بمباران مسابقهی فوتبال بچّهها است در سال ۶۵ -بیستوسوّم بهمن ۶۵- که این جوانهای ایلامی، دو تیم ایلامی برای بزرگداشت و به یادبود هفتمین سال پیروزی انقلاب، یک مسابقهای به این عنوان درست کردند و تعدادی از مردم هم جمع شدند، تماشا میکردند؛ هواپیمای عراقی آمد بالای سر، از نزدیک یعنی با توجّه به اینکه اینجا چه [برنامهای] هست -نه اینکه همین طور بمب بیندازند و تصادفاً بخورد به زمین فوتبال؛ نه، با توجّه- اینجا را زد و ده بازیکن شهید شدند، داور شهید شد، چند بچّه شهید شدند، بعضی از تماشاچیان شهید شدند؛ این حادثهی کوچکی نیست، این حادثهی بزرگی است؛ جا دارد که این جور حوادث در ابعاد جهانی شناخته بشود، گفته بشود، تکرار بشود. این پیامِ مظلومیّتِ شهدای ورزشکار ما است؛ جرمشان این بوده است که برای [سالگرد پیروزی] جمهوری اسلامی و برای انقلاب، مسابقه تشکیل دادند.
صدّام خبیث به پشتوانهی کدام قدرت، یک چنین جنایات صریحی را بیپروا انجام میداد؟ چه کسانی پشتیبانش بودند؟ همان کسانی که این گرگ خونخوار را آن روز پشتیبانی میکردند، امروز دَم از حقوق بشر میزنند، امروز خودشان را متولّی حقوق بشر در همهی دنیا میدانند! این قدر بیحیائی و بیشرمی در کار این قدرتها هست! چه کسی باید آنها را رسوا کند؟ چه کسی باید این حقایق را بیان کند؟ هنرمندان ما، نویسندگان ما بار سنگینی بر دوش دارند، وظیفهی سنگینی بر عهده دارند. اینها بایستی در قالبهای هنری عرضه بشود به دنیا؛ باید فیلم بسازند. برای همین قضیّهی ورزشگاه باید داستان، فیلم، کتاب، خاطره تولید بشود؛ این کارها باید انجام بگیرد.
یکی از خصوصیّات کمنظیر استان ایلام عبارت است از اینکه خانوادههای دو شهید و سه شهید و چهار شهید و پنج شهید، همین طور تا ده شهیدی که گفتند، در این استان هستند، حضور دارند؛ یک خانواده با ده شهید، یک خانواده با نُه شهید، یکی با هشت شهید، چند خانواده با پنج شهید، با شش شهید؛ اصلاً گفتن اینها در زبان آسان است؟ تصوّرش هم انسان را دچار حیرت میکند. ایلام این جوری است؛ از این خانوادهها حضور دارند که خب حالا گفتند که بعضی از کسانِ این خانوادهها در این جمع هم حضور دارید که خداوند انشاءالله همهی شما را مشمول رحمت و لطف الهی بکند.
یکی از خصوصیّات دیگر ایلام، حضور همهجانبهی همهی قشرها بود؛ از عالِم برجستهی فاضل آنجا، مرحوم آشیخ عبدالرّحمن حیدری (رحمة الله علیه) -که در آن بالای میمک هم با ما بود؛ ما که آمدیم، مرحوم آشیخ عبدالرّحمن در همهجا [با ما بود]؛ بنده چند بار آمدم ایلام؛ چه قبل از ریاست جمهوری، چه بعد از آن، ایشان بودند- که تا حیات داشت در میدان جنگ بود، اسلحه میبست و به معنای واقعی کلمه آمادهی رزم بود، تا عشایر متعدّد ایلام، و مردم عادی ایلام؛ عدّهای که اهل جنگ بودند در میدان حضور داشتند؛ عامّهی مردم هم مقاومت [میکردند]. این را که یکی از آقایان گفتند که [مردم] از شهر مهاجرت نکردند، بنده به چشم خودم در شهر ایلام دیدم؛ هواپیماهای دشمن در یک موعد معیّنی میآمدند پشت سر هم شهر را بمباران میکردند، در آن وقت ایلام خلوت بود، کسی نبود، مردم میرفتند به این بیابانها و جنگلهای اطراف و آنجا بودند، بعد که تمام شد، برمیگشتند به شهر. یعنی این رفتن بیرون شهر و برگشتن به شهر برای مردم یک کار عادی روزمرّه شده بود؛ امّا شهر را ترک نکردند، استان را، خانه را ترک نکردند، ایستادند.
آن وقت در زیر همین بمبارانها و در همین شرایط سخت است که یک نخبهی نابغهای مثل شهید رضایینژاد(۳) تربیت میشود. شهید رضایینژاد، شهید علم، شهید هستهای که آنچنان رتبهی علمی دارد که دشمن احساس میکند وجود این آدم برای جمهوری اسلامی مایهی ترقّی و تعالی است و باید او را از بین ببرند؛ میآیند جلوی همسر و دختر خردسالش او را شهید میکنند. این دانشمند جوان دورهی کودکیاش را در همین بمبارانها و در همین شرایط سخت در ایلام گذرانده؛ یعنی فشار دشمن و فشار جنگ نتوانسته از بُروز استعدادهای این مردم چیزی کم کند؛ این خیلی مهم است. امثال این شهید رضایینژاد عزیز که شهید علمند و مقامات علمی دارند، اینها مقامات معنوی هم دارند؛ دلیلش هم خود شهادت است؛ چون شهادت را به کسی ارزان نمیدهند.
این [کسی] که شهید شد، این که این رتبهی شهادت به او داده شد، این یک مقدّماتی در وجود انسان، در باطن انسان، در عمل انسان لازم دارد که بدون این به انسان نمیدهند این رتبه را؛ و این جوان دانشمند این مقام معنوی را داشت که شهید شد؛ بدون آن نمیشد شهید بشود.
یک نکتهی مهم این است که خب، گفته میشود که استان ایلام سه هزار و اندی شهید تقدیم کرده و استانهای دیگر هم هر کدام به فراخور جمعیّت و وضعیّت خودشان شهدای زیادی را تقدیم کردهاند. مفهوم شهادت را بایستی ما درست درک کنیم. دربارهی مفهوم شهادت [باید درک کرد که] شهادت فقط قربانیِ جنگ شدن نیست؛ خب در دنیا کسان زیادی هستند که در جنگهای کشورهایشان شرکت میکنند و کشته میشوند؛ بسیاری از آنها هم مثلاً برای دفاع از مرزهای جغرافیایی کشورشان، به عنوان یک انسان میهندوست و میهنپرست این کار را میکنند -البتّه بعضی مزدورند امّا عدّهای هم به این عنوان [کشته میشوند]- شهید ما این جوری نیست؛ مسئلهی رزمندهی ما که وارد میدان جنگ میشود و حالا یا [کارش] به شهادت یا به جانبازی منتهی میشود یا نمیشود، فقط دفاع از مرز جغرافیایی نیست؛ او در دفاع از مرزهای عقیده، مرزهای اخلاق، مرزهای دین، مرزهای فرهنگ، مرزهای هویّت، در دفاع از این مرزهای مهمّ معنوی وارد میشود؛ البتّه دفاع از مرزهای جغرافیایی کشور هم چیز باارزشی است و ارزش محسوب میشود؛ امّا آن کجا و توأم شدن آن معنا با این معانی مهم و والای دیگر کجا! [مسئلهی] شهدای ما این است.
از این بالاتر اگر بخواهیم به مسئلهی شهادت نگاه کنیم، شهید ما در واقع مصداق و مظهرِ «اِنَّ اللهَ اشتَریٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة»(۴) است؛ یعنی جان خودش را دارد با خدا معامله میکند؛ شهید این است. یا آن آیهی شریفهی «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِر»؛(۵) اینها با عهد خود، پیمان خود، با خدای متعال صادقانه رفتار کردند؛ شهید این است؛ یعنی [این] پیمان بستن با خدا است، معامله کردن با خدا است؛ لذا شما میبینید که رزمندهی در میدان جهاد فیسبیلالله با رزمندههای متعارف دنیا فرق دارد. در میدان جنگ آن کسانی از شماها که بودید و آن وقت دیدید، حتماً مشاهده کردید، بعضیها هم در کتابها خواندهاید که رزمندهی مؤمن در دورهی دفاع مقدّس، همچنین در برخی از خطوط دفاعی دیگر مثل دفاع از حرم یا امثال اینها، وقتی که در حال مجاهدت در میدان جنگ است، اخلاصش بیشتر از حالت معمولی است، توکّلش بیشتر است، تواضعش بیشتر است، مراقبتش از حدود الهی بیشتر است.
در دنیا معمول است که وقتی یک لشکری پیروز میشود در یک شهری، برایشان غارت و چپاول و ظلم و این چیزها یک چیز عادّی است؛ اینجا نخیر؛ اینجا رزمندهی مجاهد فیسبیلالله در میدان جنگ اگر پیروز هم بشود، اخلاصش و رعایت حدود الهیاش اندکی کم نمیشود، بلکه در حال پیروزی، به خاطر شکرانهی پیروزی، این رعایتها بیشتر هم میشود. رزمندگان ما از دشمن که اسیر میگرفتند، همان دشمنی که اسیر ما را از وقتی که گرفته بود تا داخل آن اردوگاهی که اینها را نگه میداشتند، چند بار کأنّه اینها را میکشتند و زنده میکردند، از بس آنها را آزار میکردند -آنجا هم که خب معلوم بود در اردوگاه چه میکنند با آنها- همان آدمها وقتی که اسیر ما میشدند، اگر مجروح بود، رزمندهی ما او را درمان میکرد؛ اگر تشنه بود، به او آب میداد؛ مثل خودش با او رفتار میکرد؛ اینها واقعاً یک چیزهای مهمّی است.
سبک زندگی اسلامی در رفتار رزمندگان ما و شهدای ما یک چیز برجستهای است که واقعاً نمیشود از این صرف نظر کرد. آن قدر نکتهی الهامبخش در زندگی این شهیدان وجود دارد که واقعاً جا دارد یک تصویر هنرمندانهای از این وضعیّت را هنرمندان ما به دنیا نشان بدهند، و رزمندهی ایرانی را بشناسانند به دنیا و با کارهای هنری و بزرگ در مقابل چشم مردم دنیا قرار بدهند.
این یادبودی که شما فراهم کردهاید، بایستی گوش ما را به پیام شهیدان باز کند. شهیدان به ما میگویند: وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛(۶) این راه، راهی است که خوف و حزن ندارد، ترس و اندوه ندارد؛ راه خدا است دیگر؛ در این راه بایستی ثابتقدم بود، در این راه بایستی با قدرت حرکت کرد، در این راه باید با وسوسههای دشمنان متزلزل نشد. ملّت ایران با شنیدن پیام شهیدان باید اتّحاد خود، اتّفاق خود، انگیزهی خود، تلاش خود را بیشتر کند؛ پیام شهیدان به ما این است. مسئولین جمهوری اسلامی با شنیدن پیام شهیدان در این بزرگداشتها، بایستی احساس مسئولیّت بیشتری نسبت به آن امنیّتی بکنند که این شهدا برای ما فراهم کردند و در اختیار ما گذاشتند؛ همه باید احساس مسئولیّت بکنند و همه هم توجّه بکنیم که بدون تلاش، بدون مجاهدت فیسبیلالله، بدون تحمّل بسیاری از سختیها هیچ ملّتی به جایی نمیرسد؛ حالا [برای] ما هم اگر چنانچه سختیهایی هست، انشاءالله تحمّل این سختیها ملّت ایران را به اوج خواهد رساند، به قلّه خواهد رساند.
امیدواریم که انشاءالله خدای متعال همهی شماها را موفّق و مؤیّد بدارد و شهدای عزیز ایلامی و همهی شهدای کشور را مشمول رحمت و مغفرت خودش بکند و امام بزرگوار را که این راه را در مقابل ما باز کرد و این هدایت عمومی را در کشور به وجود آورد، انشاءالله با اولیائش، با هادیان بزرگ دوران تاریخ، انبیا و ائمّهی معصومین (علیهم السّلام) محشور کند و شماها را هم انشاءالله خداوند موفّق کند.
این مطالبی هم که آقایان بیان کردند -این پیشنهادها و درخواستها- البتّه عمدتاً کارهای دستگاههای اجرائی است، باید به آنها سفارش کرد؛ خود شما انشاءالله دنبال کنید، ما هم سفارش میکنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امت اسلامی غبار شبهات را از اسلام واقعی رفع کنند/خنثی نمودن توطئه های دشمنان یک پویش همگانی می خواهد
مولوی نذیر احمد سلامی عضو شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب، با اشاره به بیداری امت اسلامی در برابر توطئه های جهان غرب و خنثی نمودن اهداف منحرف استکبار جهانی، بیان کرد: دنیای غرب و رسانه های شیاطین و ایادی آنان، جریانات منحرف را راه اندازی می کنند که چه بسا امت اسلامی را از راه صحیح و درست خود منحرف سازند.
وی افزود: امت اسلام باید با یک اتحاد و خرد جمعی به میدان آیند، زیرا دولتمردان غربی درصدد آن هستند که مسلمانان را از اهداف اصلی خود منحرف سازند و توطئه هایی که برعلیه مسلمانان انجام داده اند را به فراموشی بسپارند.
مولوی سلامی ادامه داد: از سویی دیگر علما ، اندیشمندان و نخبگان جهان اسلام باید وضعیت کنونی جهان اسلام را به درستی و مستمرا رصد و پیگیری کنند زیرا که هر نوع بی توجهی و سهل انگاری می تواند آسیب جدی را بر پیکر اسلام وارد کند که در آینده قابل جبران نباشد.
وی تصریح کرد: در جهت خنثی نمودن توطئه های دشمنان، امت اسلامی و خصوصا صاحبان قدرت در جهان اسلام با تکیه برمشترکات می توانند گروه ها و مراکز پژوهشی، تعیلم و تفسیر را در یک مسیر قرار دهند و با توجه به مشترکاتی که وجود دارد، کمک بسیار بزرگی برای مجمع جهانی تقریب باشند.
عضو شورای عالی مجمع تقریب افزود: از تمام امت اسلامی می خواهیم غبارشبهات را با عمل به دین زدوده و مسیر تقریب و وحدت را باز و هموار کنند و در مسیر اصلی اهداف وحدت و انسجام حرکت نمایند.
جهان اسلام از اختلاف و تشتت دوری کند/ باید از وحدت پاسداری کرد
مولوی شرف الدین جامی احمدی عضو شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت و امام جمعه تربت جام در ارتباط با لزوم توجه به تحکیم وحدت امت اسلامی، بیان نمود: در عصر حاصر نخبگان و اندیشمندان فراوانی وجود دارند که بر اثر تفرقه بین کشورهای اسلامی نمی توان آنان را گردهم آورد و از فکر و نوآوری آنان به نفع اسلام و مسلمین استفاده کرد.
وی افزود: خدواند متعال خود واحد است و امت اسلامی و بشریت را به وحدت و انسجام دعوت می کند؛ لازمه تقویت کشورهای اسلامی ، اتحاد و انسجام است؛ رهبری ایران اسلامی نیز به خوبی این مسئله را هدایت فرموده اند، در واقع کشوری متشکل از اقوام و قومیت های مختلف تحت ارشاد مقام معظم رهبری یک ملت واحد با عنوان "ایران اسلامی" تشکیل داده اند؛ در زمان فعلی تنها کشوری که رهبری یکپارچه دارد و می تواند الگویی برای جهان اسلام و امت اسلامی باشد، کشور ایران اسلامی است و نمونه دیگری در هیچ یک از کشورهای اسلامی دیده نمی شود.
مولوی جامی در بخش دیگری از این گفتگو تصریح کرد: در صدر اسلام پیامبر اکرم(ص) امت را به انسجام و وحدت و عمل به فرامین وحی الهی دعوت و نصیحت می کردند؛ اتفاقی دیگر که در صدر اسلام انجام شده است، شکل گرفتن اخوت و اتحاد اسلامی بین مهاجرین و انصار بود.
وی در پایان تاکید کرد: اکنون اختلاف ، تشتت و انحرافات فکری که دنیای اسلام را مبتلا کرده است و استکبار جهانی آن را دنبال می کند خطری برای آینده امت اسلامی است لذا توصیه می شود این وحدتی که با هزاران خون دل به ثمر نشسته است را پاسداری نماییم.
اروپا و مذاکرات وین؛ انتظارات حداکثری، پایبندی حداقلی
نخستین دور از مذاکرات رفع تحریمها روز گذشته (جمعه) در شهر وین اتریش پایان یافت، اما تنها اندکی بعد از اتمام گفتوگوها، طرفهای غربی و رسانههای نزدیک به آنها بازی مقصرنمایی با هدف آغاز کردند.
«امانوئل ماکرون»، رئیسجمهور فرانسه نخستین فردی بود که دیروز جمعه بعد از اتمام جلسه کمیسیون مشترک مدعی شد این دور از مذاکرات وین موفقیتآمیز نبوده و به احتمال زیاد دور بعدی این گفتوگوها در کوتاه مدت از سر گرفته نخواهد شد.
اندکی بعد از اظهارات ماکرون و مواضع مشابه سایر طرفهای غربی یک دیپلمات ارشد ایرانی گفت که بنبستی در مذاکرات وجود ندارد و ایران پیشنهادات «مشخص و ملموس» خودش را به طرفهای غربی داده و آنها را تشویق کرده با پاسخهای کتبی و ایدههای جدید به مذاکرات بیایند.
«علی باقری»، معاون سیاسی وزیر امور خارجه و مذاکرهکننده ارشد جمهوری اسلامی ایران هم تصریح کرد که حتی طرف اروپایی هرگز ادعا نکرده که پیشنهادهای ایران فاقد مبانی حقوقی بوده است. او گفت: «اینکه طرفهای اروپایی از پیشنهادهای ما رضایت نداشتند، درست است. اما نکته مهم این است که این پیشنهادها بر اساس مبانی مشترک بین دو طرف تدوین شده است؛ لذا آنها اعتراضی مبنی بر اینکه این پیشنهادها نامربوط است، نداشتند اما میگفتند اینها با دیدگاههای ما انطباق ندارند. من هم به آنها گفتم که این امر طبیعی است و قرار نیست که ما در مذاکرات مطالبی را بگوییم که مطابق با دیدگاههای شما باشد. ما مطالبی را بر اساس دیدگاهها، منافع و سیاستهای خودمان میگوییم، اما نکته مهم این است که این پیشنهادها بر اساس یک مبنایی است و آن مبنا مورد قبول طرف مقابل هم هست. روی این [موضوع] همه اتفاق نظر داشتند و هیچکس و هیچ طرف اروپایی به هیچ وجه ادعا نمیکرد که پیشنهادهای ایران فاقد مبنای حقوقی و قانونی مورد قبول دو طرف است.»
وی در پاسخ به این سؤال که آیا فکر میکند طرفهای اروپایی پس از بازگشت به مذاکرات پیشنویس جدیدی را به ایران ارائه خواهند کرد، اظهار داشت: «اشکالی ندارد. اگر طرف اروپایی هم پیشنویس بدهد، آن پیشنویس هم قابل مذاکره خواهد بود. اما شرط ارائه پیشنویس این است که آن پیشنویس مبتنی بر مبانی مشترک دو طرف باشد. اگر آن پیشنویس مبتنی بر مبانی مشترک نباشد، قاعدتاً دیگر پیشنهادی برای مذاکره و دستیابی به توافق نیست، بلکه برای گفتگویی است که معلوم نیست به چه نتیجهای میرسد.»
این اختلاف در روایت را میتوان در سایه بازی مقصرنمایی که رسانهها و مقامهای غربی سعی داشتند مذاکرات وین را با آن آغاز کنند، بهتر درک کرد. این رسانهها و مقامها، پیش از شنیدن نظرات طرفهای ایران روی احتمال به ثمر ننشستن مذاکرات مانور میدادند.
به عنوان مثال خبرگزاری رویترز یکشنبه هفته گذشته از تاکتیک قدیمیاش یعنی استناد به منابع گمنام غربی برای القای این پیام که نباید انتظار چندانی از گفتوگوها داشت استفاده و تلاش کرد تیم مذاکرهکننده جدید ایرانی را مقصر هر گونه شکست احتمالی در گفتوگوها نشان دهد.
پس از پایان مذاکرات هم هیأتهای اروپایی که قرار است پیشنویسهای ارائهشده از سوی ایران را در پایتختهای خود مورد بررسی قرار دهند در یک سناریوی پیشدستانه سعی کردند با طرح ادعاهایی مانند اینکه مطالبات ایران «زیادهخواهانه» یا «مغایر با برجام» بوده سعی کردند انگشت اتهام را به سمت ایران نشانه رفتند تا اصطلاحاً از این طریق، فشارها بر تیم مذاکرهکننده را افزایش دهند.
نکته شایان توجه آنکه چین و روسیه، به عنوان شریکان کشورهای غربی در گروه 1+4، هیچ یک نه تنها مبنای استدلالهای ایران را زیر سوال نبردند بلکه از آن حمایت کردند. مثلاً «میخائیل اولیانوف»، نماینده روسیه در سازمانهای بینالمللی مستقر در وین گفت: « درخواست ایرانیها برای دریافت ضمانتها کاملاً واضح و موجه است. باید این اطمینان وجود داشته باشد که اقدام بدخواهانهای که در زمان دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق آمریکا از طریق سیاست فشار حداکثری انجام شد، تکرار نخواهد شد. همه اینها باید مورد بحث قرار گیرد.»
حتی برخی از تحلیلگران و مقامهای سابق غربی هم با توجه به ناکارآمدی برجام از نگاه سرمایهگذاران و بانکهای بینالمللی در اثر خروج آمریکا از ایران به ایران بابت درخواست ضمانتها و تضمینهایی از طرفهای غربی که بتواند تجارت مشروع بینالمللی با ایران را تسهیل کند، حق میدهند.
مثلاً «جرارد آرود»، سفیر اسبق فرانسه در تهران روز گذشته، ضمن انتقاد از اینکه چرا دولت بایدن زودتر از این با رفع تحریمها دیوار بیاعتمادی ایجادشده در اثر فشار حداکثری دوران ترامپ را نشکسته در توییتر نوشت: «حتی اگر برجام احیا شود هیچ شرکت غربی جرأت سرمایهگذاری به اندازه یک سنت در ایران نخواهد داشت و هیچ بانک غربی هم به دلیل تهدید بازگشت تحریمها در سال 2025 مبادلات مربوط به ایران را تسهیل نخواهد کرد. یک بار بس است. ایرانیها این را میدانند.»
با آنکه جزئیاتی از مفاد پیشنویس پیشنهادی ایران به گروه 1+4 منتشر نشده اما قابل پیشبینی است که درخواستهای ایران مواردی را شامل میشوند که هدف آن ضمن حفظ مفاد توافق اصلی، تبدیل برجام از سندی یکجانبه و غیرمتوازن -که کفه تعهدات ایران بر کفه منافع اقتصادیاش سنگینی میکند- به قراردادی دوجانبه و متوازن و بالتبع، تضمین رفع واقعی تحریمها به جای رفع نمایشی و سمبلیک تحریمها است.
با این توضیحات، واکنش اروپاییها که از سال 2015 به این سو با پایبندی حداقلی به برجام به دنبال تحمیل تکالیف حداکثری به ایران بودهاند قابل پیشبینی است. بدون شک، طرفهای غربی با توجه به سیاستهای کلانی که ضد جمهوری اسلامی دارند انتفاع اقتصادی ایران از برجام را به زیان خود میدانند.
بر همین اساس، بازگشت تیمهای اروپایی به پایتخت به نوعی تکرار سناریویی پیش دستانه، برای مقصر جلوه دادن ایران در عدم نتیجه گیری از این دور مذاکرات است. پیشنهادات دقیق و عملی ایران تا شروع دور بعدی مذاکرات پیش روی طرف های مذاکره به ویژه اروپا قرار خواهد داشت و باید دید این سه کشور اروپایی در دور بعد با چه دستورالعملی وارد مذاکرات خواهند شد.
تظاهرات اردنی ها برای لغو هرگونه توافق با رژیم صهیونیستی
اردنیها با برگزاری یک راهپیمایی اعتراضی خواستار لغو همه توافقات کشورشان با رژیم صهیونیستی شدند.
این راهپیمایی پس از اقامه نماز جمعه در مسجد حسینی در شهر امان پایتخت اردن برگزار شد و شرکتکنندگان پلاکاردهایی را به همراه داشتند که در آن هرگونه توافق با رژیم صهیونیستی محکوم شده بود.
این تظاهرات به دعوت کمپین ملی اردن برگزار شده بود و معترضان شعارهایی از جمله «عادیسازی روابط خیانت است» و «توافق وادی» باید ساقط شود سر دادند.
جمعه گذشته نیز معترضان اردنی در راهپیمایی مشابهی خواستار لغو توافقات گازی با رژیم صهیونیستی شده بودند.
در شرایطی که قطار عادی سازی روابط میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی با سرعت در حال حرکت است در این میان مردم منطقه ساکت ننشسته و به مقابله با تلاشها روی آوردهاند که در این میان میتوان به اعتراضات گستردهای اشاره کرد که در اردن علیه توافق جدید امضا شده میان امان و تل آویو برگزار میشود. توافق جدید میان رژیم صهیونیستی و اردن در زمینه آب پس از توافق قبلی در زمینه انرژی، خشم مردم اردن را به دنبال داشته است، زیرا این توافق تبعات خطرناکی برای امنیت و آینده اردن دارد.
پاداش منتظران
امام صادق (علیه السلام):
مَن ماتَ مُنتَظِرًا لِهذَا الأَمرِ کانَ کَمَن کانَ مَعَ القائِمِ فی فِسطاطِهِ ، لا بَل کانَ کَالضّارِبِ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله بِالسَّیفِ .
کسی که در حال انتظار این امر [ظهور قائم] از دنیا برود، همانند کسی است که با قائم در خیمه او باشد، نه، بلکه همانند کسی است که پیشاپیش رسول خدا صلی الله علیه و آله شمشیر زند.
کمال الدین : ۳۳۸ / ۱۱ عن المفضّل بن عمر
فرقة كامليه و نظرشان در مورد صحابه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله
با مراجعه به كتاب هاي ملل و نحل و فرق و مذاهب اسلامي، فرقه هاي زيادي به چشم مي خورد كه با انحراف از راه ثقلين، داراي عقايد باطلي شده اند كه با هيچ يك از اصول واقعي اسلام ناب مطابقتي ندارند. گرچه با گذشت زمان اكثر اين فرقه ها منقرض شده اند. از جملة ي اين فرقه ها، فرقة كامليه است. در رابطه با اين فرقه اقوالي هست كه برخي از آنها را نقل مي كنيم:
1. اين فرقه از غاليان[1] و منسوب به رهبرشان ابوكامل معاذ بن الحصين النبهاني هستند. آنها صحابه را به خاطر ترك بيعت با حضرت علي ـ عليه السلام ـ تكفير مي كنند و همچنين معتقدند كه حضرت علي ـ عليه السلام ـ بدليل ترك جنگ با كساني كه با حضرتش بيعت نكرده اند، كافر شده است. و اين در حالي است كه در حق آن حضرت غلو كرده، و مي گويند: امامت نوري است كه از شخص به شخص ديگر منتقل مي شود. آن نور در شخص نبوت است، و در شخص ديگر امامت و چه بسا امامت در شخص، به نبوت تبديل شود. و اين فرقه به بدترين مردم منسوب هستند.[2]
2. فرقة كامليه مي گويد: ياران پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به علت مخالفت با نص جلي كه در غدير خم دربارة علي ـ عليه السلام ـ رسيده بود، كافر شدند. و علي ـ عليه السلام ـ هم از روي تقيه، از جنگ با ايشان صرف نظر كرد كه او نيز كافر شد. و معتقدند آن حضرت كشته نشده، بلكه زنده است و به آسمان صعود كرده، و رعد صداي ايشان و برق تازيانة اوست و به دنيا باز خواهد گشت و دشمنان خودش را خواهد كشت.[3]
از جمله باورهاي اينها اين است كه همانند شيطان، معتقدند كه آتش از خاك افضل است. و از رجال معروف اينها (بشّار بن برد) يكي از شاعران معروف اين فرقه مي باشد؛ علي ـ عليه السلام ـ و صحابه را كافر مي داند. به دستور مهدي خليفه عباسي وي را به خاطر ترويج عقايد فاسد در دجله غرق كردند.[4]
با توجه به عقايدي كه از اين فرقه ذكر گرديد. هيچ يك از عقايد و رفتارهاي اينها را قرآن، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ تأييد نكرده و اين فرقه از جرگة مسلمانان خارج و كافر هستند. آن گونه كه خداوند در آيه شريفه اي دربارة لهو و لعب مي فرمايد: اي رسول آنان را كه دين خود را بازيچه و هوسراني گرفتند و زندگاني دنيا آنها را فريب داده، بحال خود واگذار، همين قدر به آنها تذكر بده كه هر كس به عاقبت عمل خود گرفتار مي شود.[5]
و امام صادق ـ عليه السلام ـ در اين باره مي فرمايد: گوش دادن به غنا و لهو، نفاق را در قلب مي روياند، چنانچه آب زراعت را مي روياند.[6] ولي فرقة كامليه برخلاف آيات و احاديث، گوش دادن به غنا و لهو را عبادت مي دانند. و در مورد حضرت علي ـ عليه السلام ـ راه غلو را پيش مي گيرند.
احاديث رسيده مسلمانان را به كسب روزي حلال و تحصيل علم، سفارش مي كنند. چنان چه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: طلب علم بر هر مسلماني واجب است.[7] و امام صادق درباره كسب روزي مي فرمايد: هر كس به دنبال كسب روزي براي خانواده خود برود، مانند مجاهدي است كه در راه خدا جهاد مي كند.[8]
ولي فرقة كامليه بر خلاف اين احاديث ترك كسب و كار به خاطر رسيدن به دنيا را، واجب مي دانند.
عبدالقاهر مي گويد: من از دو جهت كامليه را كافر مي شمارم: يكي اين است كه آنان همة صحابه را بدون استثناء كافر مي شمارند، و ديگر اينكه آتش را از خاك برتردانسته و از قول شيطان تبعيت مي كنند.[9] و غير از اينها نظريات ديگري در مذمت اين فرقه وارد شده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شهرستاني، محمد بن عبدالكريم، توضيح الملل، ج 1، ناشر: اقبال، مكان تهران.
2. بهبهاني، محمدعلي، خيراتيه، ج2، ناشر انصاريان، تاريخ 1412 ق.
3. نوبختي، فرق الشيعه، ترجمه و توضيح، محمدجواد مشكور.
پي نوشت ها:
[1] . غاليان بر گروهي اطلاق مي شود كه در مورد حضرت علي ـ عليه السلام ـ قائل به الوهيت و... شدند.
[2] . شريف يحيي الامين، فرهنگ نامة فرقه هاي اسلامي، ترجمه محمدرضا موحدي، بيجا، بي نا، بي تا، ص 223.
. نص جلّي نصي كه پيامبر صراحتاً حضرت علي را از جانب خدا به پيامبري برگزيده است.
[3] . طوسي، خواجه نصيرالدين، تلخيص المحصل، ص 49-48، مشكور، محمدجواد، سير كلام در فرق اسلامي، ص 273.
[4] . عبدالمنعم الحفني، موسوعة الفرق و الجماعات، انتشارات مكتبة مربولي، ص 529.
[5] . انعام/70.
[6] . كليني، الكافي، ج 6، ص 431.
[7] . صابري يزدي، علي رضا، الحكم الزاهره، بي جا، انتشارات مؤسسة النشر الاسلامي، بي تا، ص 22.
[8] . مشكور، محمدجواد، ترجمة الفرق بين الفرق، ص 30-29.
[9] . كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تحقيق علي اكبر غفاري، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1367 هـ ، ج 5، ص 88.
فرقه مخمسه
فرقه مخمسه از فرقه هاي غلات بوده که در همان قرن هاي اول منقرض شده است. غلات به کساني گفته مي شود که با وجود تظاهر به دين اسلام، الوهيت يا نبوت را به امام علي ـ عليه السلام ـ و ساير ائمه ـ عليهم السلام ـ نسبت مي دهند و آنان را به اموري توصيف مي کنند که براي آنان نمي باشند.[1]
اماميه (شيعه دوازده امامي) اعتقاد دارند که غلات کافر به خدا هستند و از يهود و نصاري و مجوس و قدريه و حروريه (خوارج) و از جميع اهل بدعت گمراه ترند.[2]
اسم مخمسه بر دو گروه از غلات اطلاق شده است:
1. مخمسه به فرقه اي گفته مي شود که منسوب به خانواده کرخي ها است. اين فرقه توسط قاسم بن علي بن محمد کرخي تأسيس شد و برادرش به نام احمد و دو پسرش به نام هاي جعفر و محمد اولين پيروان او هستند. اين فرقه معتقد بوده که پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و امام علي ـ عليه السلام ـ و فاطمه و حسن و حسين ـ عليهم السلام ـ پنج نورند که از قديم بوده و تا ابد خواهند بود.[3] و گفته شده اين فرقه معتقد بوده که خداوند متعال اداره مصالح بندگان خود را به پنج نفر سپرده است و آنها عبارتنداز: سلمان، مقداد، عمار، ابوذر و عمر و ابن اميه.[4]
2. فرقه دومي از غلات که به اسم مخمسه معروف است منسوب به پيروان ابوالخطاب مي باشد. اين فرقه در کتاب هاي فرق و مذاهب به نام خطابيه نيز ياد مي شود. پيروان اين فرقه معتقدند که خداوند به صورت پنج نفر ظاهر گرديده و آنان عبارتنداز: محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، علي، فاطمه، حسن و حسين ـ عليهم السلام ـ .[5]
ابوالخطاب، محمد بن مقلاص اسدي کوفي که به ابو زينب اسدي معروف است در ابتداء از اصحاب امام صادق ـ عليه السلام ـ و شيعه بوده و سپس غالي گرديده است.[6] هنگامي که امام صادق ـ عليه السلام ـ از اعتقاد غلوآميز او آگاهي يافت از او تبرئه جسته و مورد لعنت خود قرار داد. ابوالخطاب پس از آن مردم را به سوي خود دعوت نمود و خود را بتي قلمداد کرد و گمان مي کرد انبياء تفويض نموده اند که مردم از او اطاعت کنند. او معتقد بود که تمام امامان نبي هستند بلکه به الوهيت ائمه باور داشته است و مي پنداشت که حسن و حسين ـ عليهم السلام ـ پسران خدا مي باشند. بعد از قتل ابوالخطاب پيروان او معتقد بوده اند که شخصي به نام «معمر» جانشين او، وي را عبادت مي کرده است. يکي از اعتقادات ديگر اين فرقه اين است که بهشت همين نعمت هاي دنيا و جهنم سختي هاي آن است و دنيا فنا ناپذير است و روي اين جهت تمام محرمات را مباح دانسته و فرائض را ترک نمودند.[7]
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ الملل و النحل، عبدالکريم شهرستاني.
پي نوشت ها:
[1]. شيخ مفيد، محمد بن نعمان، تصحيح اعتقادات الاماميه، بيروت، دارالمفيد، چاپ دوم، 1414ق، ص131.
[2]. شيخ صدوق، محمد بن علي، الاعتقادات في دين الاماميه، بي تا، ص71.
[3]. احاديث نور النبي و اهل بيته(ع)، تأليف مرکز المصطفي، ص41.
[4]. نوري طبرسي، حسين، خاتمة المستدرک، قم، مؤسسه آل البيت، چاپ اول، 1415ق، ج1، ص163.
[5]. همان.
[6]. حلي، حسين بن يوسف، منتهي المطلب، مشهد، مجمع البحوث الاسلاميه، چاپ اول، 1415ق، ج4، ص71.
[7]. جزائري، سيد نعمت الله، نور البراهين، قم، مؤسسه نشر اسلامي، 1417ق، ج2، ص310.
امیرالمومنین نخستين كسي كه بعد از رحلت جانسوز پيامبر اقدام به جمع آوري قرآن كريم كرد
بر اساس دلائل نقلي فراواني كه حتي در منابع اهل تسنن نيز آمده است، نخستين كسي كه بعد از رحلت جانسوز پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ اقدام به جمع آوري قرآن كريم كرد و آن را تدوين و تنظيم نموده حضرت علي بن ابيطالب ـ عليه السلام ـ بود.
برخي از روايات اسلامي كه ثابت مي كند حضرت علي ـ عليه السلام ـ قرآن كريم را بعد از رحلت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ جمع آوري كرد، عبارتند از:
1. ابوبكر حضرمي از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت كرده كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ به حضرت علي ـ عليه السلام ـ فرمود: « اي علي! اين قرآن در كنار بستر من، ميان صحيفه ها و حرير و كاغذ ها قرار دارد ، قرآن را جمع كن و آن را آن گونه كه يهوديان، تورات خود را از بين بردند، ضايع نكنيد». [1]
و اين گونه بود كه حضرت علي ـ عليه السلام ـ پس از رحلت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مهمترين وظيفه خويش را جمع آوري قرآن قرار داد.
2. حضرت علي ـ عليه السلام ـ پس از رحلت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ كه از همه آشناتر به قرآن بود در خانه خود به انزوا نشست و قرآن كريم را جمع آوري و تدوين كرد. از ابن عباس در ذيل آيه « لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ . إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ »[2] نقل شده كه علي بن ابيطالب ـ عليه السلام ـ پس از رحلت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ قرآن را به مدت شش ماه جمع آوري كرد.[3]
3. ابن سيرين مي گويد: علي ـ عليه السلام ـ فرمود: «وقتي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ رحلت كرد، سوگند خوردم كه ردايم را جز براي نماز جمعه به دوش نگيرم تا آن كه قرآن را جمع نمايم.»[4]
4. در اخبار ابورافع آمده كه: علي ـ عليه السلام ـ به خاطر توصيه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ درباره جمع آوري قرآن، پس از آن كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ رحلت كرد، قرآن را در جامه اي پيچيده و به منزل خويش برد و در خانه نشست و قرآن را، همان گونه كه خدا نازل كرده بود، جمع آوري نمود، علي ـ عليه السلام ـ به اين كار آگاه بود. [5]
5. محمد بن سيرين از عكرمه نقل كرده است كه: پس از بيعت مردم با ابوبكر، علي بن ابي طالب در خانه نشست، به ابوبكر گزارش دادند كه او از بيعت با تو كراهت دارد، ابوبكر آن حضرت را خواست و گفت: از بيعت با من سرباز زدي؟ علي ـ عليه السلام ـ فرمود: «ديدم در كتاب خدا چيزهايي افزوده مي شود، پس با خودم گفتم كه جز براي نماز ردا بر دوش نگيرم، تا آن كه قرآن را جمع نمايم.
ابوبكر گفت: چه كار شايسته اي!»
محمد بن سيرين مي گويد: از عكرمه پرسيدم: آيا ديگران قرآن را به ترتيب نزول تأليف نمودند؟
وي پاسخ داد: اگر جن و انس جمع گردند تا تأليفي مانند تأليف علي ابن ابي طالب داشته باشند،توانايي آن را نخواهند داشت.[6]
البته مصحفي كه امام علي ـ عليه السلام ـ تدوين و جمع كرد آن را به مردم ارائه كرد. ولي به دلائلي كه در جاي خود بحث شده،مورد پذيرش قرار نگرفت و آن مصحف به عنوان وديعة امامت بعد از حضرت علي ـ عليه السلام ـ به امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ يكي پس از ديگري رسيده است.
مصحف امام علي ـ عليه السلام ـ از نظر تعداد آيات، سوره ها و كلمات، هيچ تفاوتي با مصحف كنوني نداشت، تنها سوره ها به ترتيب نزول تنظيم شده بودند و بر اساس قرائت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ بود و شأن نزول آيات و سوره ها و نام افرادي كه آيات و سوره هاي در شأن آن ها بود ذكر شده بود و ... .[7]
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: زنجاني، عبدالله، تاريخ القرآن، تهران، مكتبة صدر، 1387، ص53.
[2] . قيامت / 17- 16.
[3] . ر.ك: مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، مؤسسة طور، 1370، ج89 ، ص52.
[4] . ر.ك: سيوطي، جلال الدين، الاتقان في علوم القرآن، دمشق، دار ابن كثير، دارالعلوم الانساني، 1414ق، ج1، ص183.
[5] . ر.ك، بحار الانوار، ج89 ، ص52.
[6] . ر.ك: الاتقان، همان، تاريخ القرآن، ص48.
[7] . براي آگاهي بيشتر ر.ك: معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، قم، مؤسسه انتشاراتي التمهيد، 1378ش.
آيا آيات قرآن به ترتيب فعلي نازل شدهاند؟
از شواهد استفاده ميشود قرآن به صورت فعلي نازل نشده است:
1ـ بعضي از آيات در مكه و بعضي در مدينه نازل شدهاند؛ ولي در ترتيب فعلي قرآن آيات مدني دراول قرآن قرار گرفته وآيات مكي بعداً قرار گرفته است در حالي که اگر طبق نزول بود بايستي اول سوره هاي مکي و سپس سوره هاي مدني نوشته مي شد.
2ـ قرينة خطابهها، آياتي كه در اول بعثت (و در مكّه) نازل شدهاند اغلب خطاب « يَا أَيُّهَا النَّاسُ » دارد و آياتي كه در مدينه نازل شدهاند « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا »دارد ولي در ترتيب فعلي قرآن گاهي « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا » قبل از « يَا أَيُّهَا النَّاسُ» قرار گرفته است.[1]
3ـ آيات اول بعثت سورههايش كوتاه و كوبنده و با قسم همراه است ولي آيات مدني طولاني و معتدلتر است منتها در چينش فعلي، سورههاي بلند اول و سورههاي كوتاه آخر قرار گرفته است.
4ـ از نظر محتوي آيات مكي در مورد امور اعتقادي، نفي شرك، داستان اخلاقي پيامبران و... ميباشد، ولي آيات مدني كه بعداً نازل شدهاند در مورد احكام الهي،رد يهود و نصاري ، منافقين و امور جنگي و جهاد است، منتها در چينش كنوني آيات مدني در اول قرآن قرار دارند.
5ـ تاريخ تنظيم سورهها، گاهي ميان نزول آيات يك سوره بيش از يك سال فاصله بود و در ميان نزول آيات اين سوره آيات سورة ديگر نازل ميشد.
اما چرا ترتيب فعلي قرآن بر اساس ترتيب نزول قرآن جمع آوري نشده است؟
طبق نظر محققان و مفسران قرآني، قرآن مجيد در مكه و مدينه،[2] در حالت سفر و غير سفر،[3] شب و روز، هنگام جنگ و صلح، پيشامدها و حادثههاي گوناگون، هنگام پرسش و احتياجات فرهنگي و علمي، در اصول عقايد، اخلاقيات، مواعظ و احكام الهي و هزاران نكتة ديگر، در پديدههاي مختلف نازل ميشد. در مابين اين دو زمان احتياج به بيان موضوع ديگر پيش ميآمد كه آياتي در اين زمينه نزول مييافت. گاهي چند آيه از يك سوره نازل ميشد،ولي پيش از آنكه بقية همان سوره نازل شود به مناسبتي خاص آياتي از سورة ديگر وحي ميشد و پيامبر- صلي الله عليه و آله وسلم - دستور ميدادند كه هر آيه در محلش و در سورة مناسب خودش قرار داده شود.
البته چينش آيات بدستوررسول خدا- صلي الله عليه و آله وسلم – وطبق دستورخداوندمتعال بوده که در روايتي از اهل سنت آمده است که جلال الدين سيوطي، از عثمان بن عفان بن ابي العاص، روايتي را نقل مي كند، كه مي گويد: ما نزد رسول خدا - صلي الله عليه و آله وسلم – بوديم و ديديم كه آن حضرت ديدگان مبارك خود را بالا برده و سپس آن را در نقطه اي متمركز كرد و پس از آن فرمود: «جبرائيل هم اكنون بر من فرود آمد و گفت: آيه إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى....[4] را در اين جاي سوره نحل قرار دهم.»[5]
بنابراين جايگاه آيات درسوره ها از همان ابتدا معلوم، و به دستور خداوند بوده است، و پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله وسلم – به منظور حفظ و صيانت نصوص قرآن علاوه بر استمداد از نيروي حافظه خود و حافظه مردم، دستور مي داد آيات قرآن را بنويسند و آنان كه دست اندركار نگارش قرآن بوده اند «كاتبان وحي» ناميده مي شدند كه جمعاً 43 يا 45 نفر بودند و اوّلين آنها و بيش از همه «امير المؤمنين علي ابن ابي طالب(عليه السلام )» بود.[6] كه تاريخ از اين افراد به نام «كتّاب وحي» نام مي برد[7] كه قرآن را در روي لوح يا كتف يا حرير يا برگ خرما يا سنگ سفيد يا پوست و.... مي نوشتند[8] و همزمان با حيات رسول خدا- صلي الله عليه و آله وسلم – به ترتيبي كه هم اكنون در اختيار ماست جمع آوري و مرتب كردند.[9]
پي نوشت ها:
[1]. راميار، محمود، تاريخ قرآن، تهران، انتشارات اميركبير، 1379، ص604.
[2]. طباطبايي، محمد حسين، قرآن در اسلام، تهران، انتشارات بنياد علوم اسلامي، 1361، ص144.
[3]. سيوطي، جلالالدين عبدالرحمن، اتقان في علوم القرآن، ترجمة مهدي حائري قزويني، تهران، انتشارات اميركبير، 1363، ج1، ص75.
[4] . نحل/90، ترجمه: خداوند امر مي كند به داد و نيكي و انفاق به خويشاوندان.
[5] . سيوطي، الاتقان، ج1، ص105؛ ابن عطيه، مقدمتان في علوم القرآن، قاهره، 1954م، ص26ـ27.
[6] . اينكه علي(ع) بيشتر از ديگران مي نوشت به خاطر اين بود كه از دوران نوجواني در محضر پيامبر(ص)، حتي در جنگها و غزوات و وقايع ديگر حاضر بود.
[7] . زنجاني، تاريخ قرآن، سازمان تبليغات اسلامي، ص42؛ عبدالصبور، تاريخ القرآن، مصر، 1966م، ص53؛ راميار، همان، ص66.
[8] . سيوطي، همان، ج1، ص99؛ و ابن نديم، الفهرست، مصر، 1348ق، ص37ـ36.
[9] . محدث نوري، همان، ج1، ص527ـ526؛ و طبرسي، مقدمه مجمع البيان، ج1، ص15؛ خوئي، همان، ص376ـ377.