حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایی نژاد، رئیس پژوهشکده زن و خانواده به پرسش و پاسخی در موضوع «معنای اقتدار پدرانه در روابط خانوادگی» پرداخت که تقدیم شما فرهیختگان می شود.
* چطور پدری مقتدر باشیم بدون اینکه زورگو یا بیتفاوت شویم؟
در موضوع اقتدار، دو بُعد مهم وجود دارد:
یکی «مشروعیت»
و دیگری «کارآمدی».
مشروعیت به این معناست که دیگران—اعم از «نهادهای حاکمیتی، مادر و سایر اعضای خانواده»—باید بپذیرند و اجازه دهند که پدر در حوزه تربیت فرزند اعمال رأی و نظر داشته باشد.
این مشروعیت، از سوی نظام ارزشی، شرع و عقل پذیرفته شده و نهادینه شده است؛ به عبارتی، چون پدر بهعنوان سرپرست خانواده مشروعیت دارد، باید این اختیار در عمل نیز به رسمیت شناخته شود.
بُعد دوم، یعنی کارآمدی، موضوعی متفاوت است.
اقتدار زمانی تحقق مییابد که فرد بتواند قدرت خود را اعمال کرده و به نتیجه مطلوب برسد.
اگر در کنار این اعمال قدرت، «مصلحتاندیشی» نیز وجود داشته باشد، اقتدار به سمت «اقتدار مثبت» حرکت میکند؛ آن اقتداری که ما از آن دفاع میکنیم، «اقتدار حکیمانه» است—اقتداری مبتنی بر حکمت.
زمانی که درباره کارآمدی صحبت میکنیم، به این معناست که اقتدار باید در خدمت مصلحت خانواده باشد و به صورت مهارتی و هنرمندانه اعمال شود.
اگر پدری «فاقد دانش، مهارت، و بینش لازم» باشد، حتی اگر از نظر مشروعیت در جایگاه درستی باشد، اقتدار او میتواند به عاملی برای بحران در خانه تبدیل شود.
برای آنکه اقتدار، پیشبرنده و مؤثر باشد، باید «کارآمد» هم باشد.
کارآمدی یعنی گاهی اوقات لازم است پدر از برخی خطاهای فرزند چشمپوشی کند.
در روایات آمده است: «اشرفُ أخلاقِ الکریمِ التّغافلُ»؛ یعنی یکی از برترین اخلاقهای افراد کریم، نادیده گرفتن برخی اشتباهات است.
پدر باید بداند چه زمان و چگونه وارد شود. گاهی لازم است بهجای آنکه مستقیماً به فرزند تشر بزند یا اقتدار خود را اعمال کند، این اقتدار را از طریق مادر منتقل کند.
مگر خداوند مقتدر نیست؟
بله، اما در بسیاری از موارد، اقتدار خود را از طریق اولیای خود اعمال میکند. خداوند میخواهد مردم چشمشان به پیامبر باشد تا برایش جایگاه قائل شوند. به همین ترتیب، گاه پدر، با وجود اقتدار، آن را از طریق مادر بهکار میگیرد.
پدر باید احتمال خطا را نیز بپذیرد. من در موقعیتم در پژوهشکده، خودم مستقیماً در همه کارها دخالت نمیکنم.
ما معاون پژوهش داریم، معاون ترویج داریم، مدیر اداری داریم. من مسئولیتها را واگذار میکنم، نظارت کلی میکنم، ولی دخالت مستقیم نمیکنم.
گاهی ممکن است معاون تصمیمی بگیرد که اگر خودم بودم، تصمیم دیگری میگرفتم، اما چون اختیار را به او واگذار کردهام، برای سلیقه او نیز احترام قائل هستم.
همینطور در خانواده نیز باید اقتدار از مسیرهای غیرمستقیم اعمال شود، همراه با پذیرش حدی از تفاوتنظر و حتی احتمال خطا.
اگر پدر بخواهد در همه چیز دخالت مستقیم داشته باشد:
اولاً فرصت و توان انجام این کار را نخواهد داشت
ثانیاً زمینه بروز خطا از جای دیگری سر باز خواهد کرد.
در بسیاری از خانوادهها، پدرانی که مداخلات حداکثری دارند، باعث خستگی و دلزدگی اعضای خانواده میشوند.
خاطرم هست که در دوره پیش از انقلاب، گزارشی دیده بودم که در آن زنی از شوهرش شکایت کرده بود با این مضمون که:
«شوهرم حتی نخودهایی که برای آشپزی میخواهد بدهد، میشمارد تا مبادا من یک نعلبکی از غذای درستکرده را برای پدر و مادرم بفرستم».
این نوع اعمال مدیریت، نهتنها اقتدار پدر را تقویت نمیکند، بلکه او را در نگاه خانواده بیاعتماد و بیجاذبه میسازد.
بنابراین، نکته بسیار مهمی که در پرسش شما بهدرستی مورد اشاره قرار گرفت، جمع میان مشروعیت و کارآمدی در اقتدار پدرانه است.
یعنی هم جایگاه پدر به رسمیت شناخته شود و هم این جایگاه با حکمت، تدبیر، تساهل و واگذاری مسئولیت همراه باشد تا اقتدار، به ابزاری برای تربیت مؤثر و سازنده تبدیل شود، نه به عامل کنترلگری ملالآور.