در مسجد النبي نشسته بودم و به خانه و بارگاه پيامبر (ص) نگاه مي كردم. با يك نفر اهل تركيه و متخصص آلمينيوم آشنا شدم. به وي كه به نگاه هاي من به بارگاه پيامبر خيره شده بود، سلام و احوال پرسي و خودم را معرفي كردم. هنگاميكه متوجه شد كه ايراني هستم، به من گفت: من در اينترنت ديده ام كه بر قبر (امام) خميني بارگاه بزرگي ساخته ايد، چرا چنين بنائي مي سازيد؟ در جواب گفتم: اولاً قرآن كريم در سوره كهف در باره اصحاف كهف چنين مي فرمايد «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيهم مَّسجِداً» كه قرآن كريم بر ساخت مسجد و بنا بر قبر آنان اعتراضي نكرده است. ثانياً هيچ منعي در قرآن بر ساختن بنا بر قبر نيست. ثالثاً وقتي انسان مقبره اي بر قبر پيامبر يا امامزاده را مي بيند، به ياد آن شـخصيت مي افتد و يك نوع احترام گذاشتن به وي مي باشد. اما وهابيـت به يك روايت بي سند استناد مي كند كه حضرت علي فرموده پيامبر به من دستور داد كه قبرها را صاف كن. اين روايت به دليل مخالفت با قرآن و سند نداشتن، مورد پذيرش نيست. رابعاً در طول تاريخ بر قبرها بقعه بود و 1300 سال وجود داشت و وهابيت كه بوجود آمد، به تخريب قبور پرداخت. به او گفتم: آيا به سوريه سفر كردي؟ گفت: نه. گفتم اگر به سوريه رفتي، برو به زيارت قبور معاويه، خالد بن الوليد، عبدالله بن عمر، نبي يحيي، نبي هابيل و غيرهم كه در آنجا دفن هستند و همانطـور كه مي داني دولت سـوريه، منتسب به شيـعه نيست، ولي به قبور احترام مي گذارند و روي قبر آنهـا بنا كرده اند. پس اين عقيده، مخصوص شيعيان نيست و عقيده اهل سنت هم مي باشد و وهابي ها حتي با اهل سنت هم اختلاف نظر دارند. زائر تركي اين استدلال را پذيرفت و به سجده رفت. گفتم: چرا سجود كردي؟ گفت: شكر خدا را كردم كه در اينجا با شما ملاقات نمودم و به اشتباهم پي بردم.