ماموستا ملاقادر قادری، امام جمعه شهرستان پاوه در یادداشتی به واقعه عاشورا پرداخته است که در ادامه می خوانید:
ما و بزرگان ما از روز اول این حرکت را محکوم کردهایم و الآن هم محکوم میکنیم چون معتقدیم روح پیامبر اسلام با این حادثه دچار ناراحتی شده است. یکی از زنان مدینه وقتی اسرا را به مدینه بردند چند بیت شعر سروده است که میگوید هنوز ۴۰ سال از رحلت پیامبر اسلام نگذشته است که شما اینگونه روح این بزرگوار را آزردهخاطر کردید. چرا خون ۷۲ نفر از مخلصان دین را ریختید؟ چه جوابی در قیامت دارید؟
ماموستا مولوی کُرد از شاعران برجسته منطقه میفرماید: آگاه باش و قدر اهلبیت رسول الله را بدان، دشمنی با آنها نشانۀ نفاق و دوستی با آنها نشانۀ ایمان است. ایمان بدون دوستی آل پیغمبر به دل هیچکسی گذر نمیکند.
ما اهل سنت و جماعت برای خانوادۀ پیامبر بزرگوار احترام قائلیم؛ اما در ایام عاشورا مانند اهل تشیع تعزیه و سینهزنی نداریم چهبسا از برادران اهل تشیع نسبت به اهلبیت محبت بیشتری داشته باشیم ولی در ابراز این محبت هر یک از ما نوعی عمل میکنیم، خداوند از همه ما قبول فرماید.
امام حسین(ع) فرزند امام علی (ع) و فاطمه زهرا (ع) است. در سال چهارم هجری متولد شده و پیامبر عزیز ما (ص) خود برایش مراسم هفته گرفته و ایشان را حسین نام نهاده و وی را نور چشم خود معرفی کرده و در نزد رسول الله(ص) صاحب احترام بوده است بطوریکه در حدیثی میفرمایند: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً» حسین از من و من از حسینم. کسی که حسین را دوست دارد خداوند او را دوست میدارد.
امام حسین (ع) در بیت نبوت و خلافت و امامت بزرگ شد او یکی از اصحاب پرورشیافته دست رسول الله (ص) بود. یکی از علمای ما میفرماید: «کانَ فاضِلاً دَیِّناً کَثِرَالصَّلاةِ والصَوْمِ و....»
پیامبر بزرگوار ما در مقدمه سال ۱۱ هجری از دنیا رفت. ابوبکر و عمر و عثمان و علی (رضیاللهعنهم) نزدیک به ۴۰ سال بعد از پیامبر اسلام (ص) مملکت را اداره کردند و در حد توان مسیر پیامبر اسلام را ادامه دادند. بعد از شهادت امام علی (ع) قدرت به دست بنیامیه در شام افتاد.
در سال ۶۰ هجری کرسی خلافت به دست شخصی به نام یزید بن معاویه بن ابوسفیان افتاد. یزید حقیقتاً خوب نبود و دور و نزدیک میدانستند او فردی بدنام است ولی طوعاً و کرهاً و به زور جمعی با یزید بیعت کردند.
حسین بن علی(ع) و سه نفر از اصحاب پیامبر بزرگوار به نامهای عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن ابوبکر که در مدرسۀ رسول الله (ص) درس خوانده بودند و نمیتوانستند ناحق را قبول کنند در مقابل این انتخاب ایستادند و گفتند: یزید شایستگی این جایگاه را ندارد و دین اسلام را از بین میبرد.
یزید نامهای به ولید بن عتبه فرماندار مدینه فرستاد و گفت: باید این چهار نفر را شبانه دعوت نموده و از آنان بیعت بگیرد. ولید یک شب این چهار نفر را دعوت کرد و گفت: باید با یزید بیعت کنید ولی آنها حاضر به بیعت نشدند بعضی از آنها مثل امام حسین بن علی و عبدالله بن زبیر تند برخورد کردند اما عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابوبکر آرام برخورد کردند.
امام حسین(ع) زیر بار این بیعت نرفت و خطاب به فرماندار مدینه گفت: فردا جوابت را خواهم داد. فردای همان شب مدینه را ترک و به سمت مکه به راه افتاد و سپس کمکم خانواده و اهلبیتش از مدینه هجرت و به مکه رفتند. مدتی در مکه بودند اهل کوفه برای آنها نامه نوشتند و گفتد: «یا ابن علی» ای فرزند امام علی (ع) کوفه محل زندگی پدر عزیزت بوده است. ما اهل کوفه از شما میخواهیم به کوفه بیایی.
امام حسین (ع) همراه جمعی که حدوداً بین ۷۰ تا ۸۰ نفر بودند از مکه بهسوی عراق به راه افتادند. در مسیر دوستان زیادی را دید که او را از رفتن به کوفه بر حذر داشتند. بعضی میگفتند: مردم عراق دلهایشان با اهلبیت است اما شمشیرهایشان برای بنیامیه کار میکند. امام در جواب میفرمود: «هیهاتَ مِنَّا الذِّلة» من زیر بار ذلت نمیروم. دین جدم در خطر است و من برای نصرت دین جدم میروم و هر چه پیش بیاید، قبول میکنم.
سپاه یزید در دشت کربلا جلوی امام حسین (ع) و یارانش را گرفتند و از اهلبیت رسول الله (ص) و یاران نزدیک به اهلبیت آن حضرت، ۷۲ نفر و در رأس آنها امام حسین (ع) را مظلومانه شهید کردند و سر امام حسین(ع) را از تن او جدا کردند و سر بریدهاش را به شام نزد یزید بردند. من مطمئنم پیامبر بزرگوار با این حادثه عزادار شده است و ما هم تنها میتوانیم بگوییم «فإِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»
امام حسین (ع)؛ پرورش یافته نبوت و امامت
منتشر شده در
دل نوشته ها